دوست گرامی. راه رسیدن به محبت خدا از طریق کسب رضایت بدست می آید. اطاعت خدا باعث رضایت خدا می شود و سپس عبادت خدا که مرحله بالاتری از اطاعت است، محبت الهی را به دنبال دارد.
البته خدا بنده خود را صرفا از این جهت که مخلوق اوست و خودش آفریده، دوست دارد، اما اینکه آیا از او راضی هم هست یانه؟ مربوط به عمل و رفتار و اعتقادات بنده است که موجب خشنودی ویا ناخشنودی خدا از بنده اش می شود، برای مثال : واضح است که خداوند با صحیح انجام دادن فرائض و اعمالی که به آن ها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و…) خشنود خواهد شد و از انجام منهیات واموری که از آنها نهی فرموده ، ناراضی است. پس اگر واجبات را انجام ومحرمات را ترک کنیم ،امید اینکه خداوند از ما راضی بشود ،هست والا چگونه ممکن است که بدون طاعت الهی خدا از ما راضی وخشنود باشد!
در روایتی از حضرت امام باقرعلیه السلام همین معنا را می یابیم: «خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد.»[۱]بنابراین وقتی به کار خوبی با نیت قربة الی الله دست می زنید احتمال اینکه در مسیر رضای الهی قرار گرفته باشید ،هست ، اما وقتی به کار ناشایستی دست می یازید، از این رضایت دور شده اید.
هم چنین خداوند در آیات بسیاری خود را دوستدار توّابین و بخشاینده گناهان و محو کننده آن ها خوانده است.«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛[۲] هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد»
به نظر شما آیا می توان با مقداری عمل نیک کوتاه و ناقص و مشتی عبادت ناچیز که نه در شأن پروردگار عالم است و نه ذره ای از حق عبادت او را ادا می کند که احتمالا آن هم واقعاً به خاطر خدا نیست، بلکه از سر عادت یا ترس از جهنم و امید بهشت است، حق شکر نعمت او را گزارد یا رضایت او را فراهم ساخت؟!
امام سجادعلیه السلام به خوبی این مسئله را در دعای ابی حمزه بیان می دارند:
۱- «أم بغایة جهدی فی عملی ارضیک؛ چگونه می توان با نهایت جُهد خود در عمل به رضایت او رسید؟»
۲- «و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک؛ زیادی اعمال ما چگونه با میزان کرامت تو مقابله کند و با آن سازگار است؟»
نکته مهم :
رضایت پروردگار یک نشانه روحی در انسان دارد و آن شادی دل، سبکی قلب و سهل گیری در برابر شدائد دنیا است، دریافت و درک این حالت، بسته به هر شخص ، متفاوت است، از این رو قابل بررسی و تدقیق کامل نیست. اگر پس از انجام کاری که یقین به درست انجام دادنش داشته باشیم ، چنین حالتی درما ایجاد شد، بدانیم که احتمال رضایت مندی خدا ازما وجود دارد . امیدواریم که اعمال ما مورد رضایت پروردگار باشد.
پس منظور از رضایت خدا ؛ یعنی اینکه خدا از عمل بنده اش خشنود باشد، واینکه بنده اش اعمالش مطابق خواسته های او باشد ودرس خواندنی که به هدف خشنودی خدا باشد ثواب وارزش دارد وکاررا برای رضایت خدا کردن! لازمه اش این نیست که خدا آدم باشد ؛ بلکه همین که رفتلر وعملکرد انسانی ،مطابق خواسته های خدایی شد ورنگ خدایی داشته باشد ، کافی است که بگوییم خدا را راضی کرده ایم!
به عبارات دیگر : برای رضای خدا کارکردن، یعنی بدون توقع اجرومزد وصرفا برای رضا وخشنودی خدا، کارکردن است ، درقرآن و در مدح مؤمنین، درتفسیر «واخلصوا لله »چنین آمده که کاررا خالص برای رضای خدا انجام دادند ، یعنی بدون اینکه توقع مزد وپاداشی داشته باشند آن را عمل کردند.
وخدا نیز خدای با معرفتی است یعنی اگر کسی کاری را خالص برای رضای خدا انجام داد، (حتی ظرف شستن)خداوند به او مزد وپاداش می دهد ،وخدا هم عجب پاداشی می دهد! البته در پاداش دادن کاری که برای رضای خدا است ، حسن فعلی هم شرط است،یعنی کار، بایستی نیکو باشد والا، اگر کسی به خاطررضای خدا ،کارقبیحی را انجام داد (وخود فاعل به قبح آن جاهل بود) هرچند نیتش خوب بوده وحسن فاعلی داشته ؛ نه تنها پاداش ندارد، بلکه به خاطر انجام دادن از روی جهل، از او سؤال می کنند که چرا یاد نگرفتی ، وبسته به کاری که انجام داده ممکن است مستحق عذاب نیز باشد.
شرطش این است که هر کاری می کنید یا خودش نیک باشد ویا منجر به عمل نیک شود! اعمالى که انجام مى دهیم ؛ در صورتى که نیکو باشد وعمل صالح محسوب شود، حتما مورد رضایت خدا ومستحق پاداش نیز هست. ( مثلا درس خواندن اگر خودش هم نیک نباشد ولی منجر به عمل نیک شود کافی است)