خانه » همه » مذهبی » بنده ۱۸ سال سن دارم . برای همین : ممنون میشم راهنمایی کنید و بگید چه چیزی را بهتر است در همین جوانی بدانیم و دانستن آن ضرورت دارد و موقعی که در سن پیری رسیدیم حسرت آن را نخوریم و یا خدایی نکرده دیر نشده باشد. به خاطر همین لطف کنید کتاب هایی و یا هر چیز دیگر در همین باب ، پیشنهاد بدین .

بنده ۱۸ سال سن دارم . برای همین : ممنون میشم راهنمایی کنید و بگید چه چیزی را بهتر است در همین جوانی بدانیم و دانستن آن ضرورت دارد و موقعی که در سن پیری رسیدیم حسرت آن را نخوریم و یا خدایی نکرده دیر نشده باشد. به خاطر همین لطف کنید کتاب هایی و یا هر چیز دیگر در همین باب ، پیشنهاد بدین .

دوست گرامی. مهمترین چیزی که یک جوان باید بداند روش خودشناسی و خودسازی است. باید بداند که او بنده خدا است و تنها راه کمال و سعادت او در دنیا و آخرت بندگی خدای متعال است و سعی کنید با خودسازی و سلوک دینی و عرفانی به مقام بندگی و قرب الهی برسد. این همان چیزی است که خدای متعال ما را برای آن خلق کرده است و اگر در این مسیر باشیم که همان صراط مستقیم الهی است هرگز ضرر نمی کنیم و احساس خسارت نخواهیم داشت.
صفت عبودیت و بندگی
واژه عبودیت و بندگی، به معنای تسلیم و پذیرش قلبی، صفت درونی انسان مومن است که در اثر اطاعت بدست می آورد، ولی اطاعت و عبادت از مقوله فعل است و شامل اعمالی می شود که در خارج انجام مى‌دهیم، مى‌گویند: فلانى صفت عبودیت دارد، اما نمى‌گویند: صفت عبادت دارد، بلکه می گویند: فاعل آن است.
عبودیت، در عربی، ترجمان بندگی به فارسی است، به معنای بنده،‌ مطیع و فرمانبردار و تسلیم محض خدا بودن در تمام احوال و افعال زندگی مادی و معنوی و فردی و اجتماعی، این حالت وضعیت روحی و روانی خاصی است که در اثر اطاعت و عبادت کامل و خالصانه فرامین خداوند حاصل می شود.
مراد از عبودیّت و بندگی، رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی است که در آن، عبد هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد؛ برای خود مالکیت قائل نیست، هر چه دارد را از آن خداوند می داند، خواسته ای جز خواسته مولی ندارد و تنها از خداوند فرمان می برد؛ لذا برخی از اهل ذوق گفته اند بنده، یعنی بند شده به خدای متعال یا کسی که در بند خدا است.
از امام صادق (ع) درباره حقیقت عبودیت سوال شد، آن حضرت فرمودند: حقیقت عبودیت و بندگى سه چیز است: أن لا یَرَى العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ إلَیهِ مُلکا؛ لِأنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مُلکٌ، یَرَونَ المالَ مالَ اللّهِ یَضَعونَهُ حَیثُ أمَرَهُمُ اللّهُ تَعالى بهِ، و لا یُدَبِّرَ العَبدُ لِنفسِهِ تَدبیرا، و جُملَةُ اشتِغالِهِ فیما أمَرَهُ اللّهُ تَعالى بهِ وَ نَهاهُ عَنهُ؛ اوّل این‌که بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشیده است براى خود مالکیت نبیند، بدان جهت که بندگان را ملکى نیست، مال را مال خدا می‌دانند، و آن‌را در جایى که خدا فرموده است قرار می‌دهند. دوم: این‌که بنده خدا براى خودش مصلحت اندیشى و تدبیر نکند. سوم: این‌که تمام مشغولیاتش منحصر شود به آنچه که خداوند او را بدان امر نموده، یا از آن نهى فرموده است.
بنابراین، اگر بنده خدا براى خودش مالکیتى را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن بر او آسان می‌شود. و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وى آسان می‌گردد. و زمانى که به آنچه خداوند به وى امر کرده و نهى نموده است اشتغال ورزد، دیگر فراغتى نمی‌یابد تا مجال و فرصت خودنمایى و فخر نمودن بر مردم پیدا نماید.
از این‌رو؛ چون خداوند بنده خود را به این سه چیز گرامى بدارد، زندگى در دنیا و نحوه برخورد با ابلیس و خلایق بر وى سهل و آسان می‌گردد، به انگیزه زیاده اندوزى و فخر و مباهات با مردم به دنبال دنیا نمی‌رود و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را براى عزت و علّو درجه خویشتن طلب نمی‌نماید و روزهاى خود را به بطالت و بیهودگى نمی‌گذراند.
بندگى، کلید ولایت است و نام بنده، بهترین نام ها است؛ از این‌رو پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص)، افتخارش این است که عبدالله است و در شب معراج از خداوند درخواست عبودیت می نماید و می فرماید: أضفنى إلیک بالعبودیة یا ربّ. مرا عبودیت خویش بخش، ای پروردگار من.
صفت عبودیت در کسی نهادینه می شود که با طاعات و عبادات، نسبت به خدای متعال اظهار عبودیت کامل نماید و کارهای فردی و اجتماعی، روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که خواست خدای متعال و قرب و رضایت او است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید.
در این مرتبه از عبودیت است که بنده ی خدا، مظهر و ظرف ظهور اسماء الهی می شود و لذا خلیفه و نماینده ی خدا (نمایان کننده ی خدا) در زمین نامیده می شود؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
سیروسلوک
از نگاه عارفان،‌ به حرکت و تلاش نظری و عملی برای تزکیه نفس (تخلیه) از جهل و شرک و بدی های اخلاقی و عملی که آدمی را از یاد خدا غافل می کند و آراسته نمودن درون (تحلیه) به علم و توحید و بندگی و یاد خدا و جلا دادن قلب (تجلیه) با عبادات و ریاضات شرعیه، به منظور رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، سیروسلوک گویند. کسانی که چنین تلاش و مجاهده ای در زندگی شان مشاهده نمی شود، از هویت سلوکی بی بهره اند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد