حرفهای ایشون با آنچه در تاریخ اسلام است و شناختی که ما از دین مبین و معارف نبوی داریم کاملا در تضاد است و نمیتواند قابل قبول دانست، برای بررسی چنین مطالب از هر نویسندهای بایستی شخصیت و گرایش دینی سیاسی فرد را مورد دقت و بازکاوی قرار داد .
بنابر نظر برخی نویسندگان امیرحسین خنجی خود یکی از فعالین حزب توده و از چپیهای کمونیستی بودکه گرایش بسیار به شوروی سابق و سیاستهای استالینی داشت، اگر نگاهی به خاطرات و نظرات خلیل ملکی و انورخامه ای داشته باشیم که هر دو تن در برهه ای از تاریخ از هم حزبی ها و از توده ای های معروف نیز بودند در شخصیت و نظرات جناب خنجی بیشتر تعمق و تامل خواهید نمود، تالیفات و ترجمههای جناب خنجی در جای خود تا حدودی قابل استفاده است ولی نظرات تحقیقی ایشان نسبت به سلمان فارسی غیر واقعی است شاید بتوان گفت یکی از دلایل آن میتواند تعلق خاطری باشد که او در گذشته به دین و مذهب اجداد، پدران و همشهریان خود داشته است، شهرستان خنج(که احتمالا ایشان اهل آن منطقه هستند) از توابع استان فارس و در نزدیکی لارستان و شهرستان علامرودشت و گراش میباشد اکثریت ساکنان این منطقه خصوصا علامرودشت و تاحدودی خنج تابع مذهب اهل تسنند خصوصا در چندین دهه گذشته به سالهای ۲۰ و۳۰ خورشیدی که اکثریت بیشتری از ساکنان این منطقه اهل سنت بوده اند، به همین دلیل نیز میتوان احتمال داد که تحلیلهای ایشون از سلمان و یا دفاعیاتی که تلویحا از مذهب سنی در نظراتشان مشاهده میگردد میتواند ریشه در این شرایط محیطی باشد. به هر روی با وجود تحقیقات و کارهای پژوهشی ایشون نباید او و نظراتش را از هرگونه اشتباه و تعلق خاطر و گرایشات جانبدارانه همچون بسیاری محققین دیگر بهدور دانست. قبول کنیم که احتیاط در پذیرش هر دیدگاه و نظریه ای خاصه در امر تاریخ که با اولیات منابع اصیل ما مغایرت دارد از شروط عقل است.
درخصوص همین کتاب مورد سوال برخی گفتهاند : امیرحسین خنجی در تلاش است در کتاب “سلمان فارسی، ایرانی نژاد یا کشیش سریانی” با رد کل داستان های رایج در کتب روایی و تاریخی در باب سلمانی فارسی، هویت او را به گونهای دیگر که خود دوست دارد معرفی نماید. نویسنده ابتدا پنج روایت از داستان سلمان فارسی را ذکر میکند و با نشان دادن اینکه برخی نکات در این داستان ها یا قابل توجیه نیستند یا نشان از زمان های بعدتر دارند، به انکار آنها دست یازد. نهایتا نویسنده نظر خود را به طور خلاصه اینگونه عرضه می دارد: سلمان فارسی از مسیحیان آریوسی ( فرقه ای از مسیحیت که به الوهیت مسیح قائل نیستند ) و سریانی زبان اهل عراق بوده است که برای گریز از فشار مسیحان دیگر فرق به خوزستان مهاجرت میکند. چنان که رسم بوده است، به دلیل این اقامت، بعدتر او را عجم و ایرانی می خوانند، زیرا در قلمرو حکومت ساسانی میزیسته است. او بعدتر به عربستان مهاجرت می کند و در مکه به پیامبر می پیوندد. نویسنده حتی به اشاره ای تلاش می کند او را همان فردی بداند که برخی از دشمنان پیامبر(ص) دانش پیغمبر را به مصاحبت پیغمبر با او نسبت می دادند – هم اویی که آیه ای از قران(آیه 103 سوره نحل) بدو اشاره ای دارد و او را عجمی می شمرد اما قرآن را عربی فصیح و مبین ( و این را انکاری بر نسبت پیش گفته) می شمارد .
در خصوص نمازهای پنجگانه منبع موثقی نیافتیم و فعلا در دست نیست برای بررسی کارشناسانه و آنچه در سایتها آمده قابل اعتماد نیستند .
بنابر نظر برخی نویسندگان امیرحسین خنجی خود یکی از فعالین حزب توده و از چپیهای کمونیستی بودکه گرایش بسیار به شوروی سابق و سیاستهای استالینی داشت، اگر نگاهی به خاطرات و نظرات خلیل ملکی و انورخامه ای داشته باشیم که هر دو تن در برهه ای از تاریخ از هم حزبی ها و از توده ای های معروف نیز بودند در شخصیت و نظرات جناب خنجی بیشتر تعمق و تامل خواهید نمود، تالیفات و ترجمههای جناب خنجی در جای خود تا حدودی قابل استفاده است ولی نظرات تحقیقی ایشان نسبت به سلمان فارسی غیر واقعی است شاید بتوان گفت یکی از دلایل آن میتواند تعلق خاطری باشد که او در گذشته به دین و مذهب اجداد، پدران و همشهریان خود داشته است، شهرستان خنج(که احتمالا ایشان اهل آن منطقه هستند) از توابع استان فارس و در نزدیکی لارستان و شهرستان علامرودشت و گراش میباشد اکثریت ساکنان این منطقه خصوصا علامرودشت و تاحدودی خنج تابع مذهب اهل تسنند خصوصا در چندین دهه گذشته به سالهای ۲۰ و۳۰ خورشیدی که اکثریت بیشتری از ساکنان این منطقه اهل سنت بوده اند، به همین دلیل نیز میتوان احتمال داد که تحلیلهای ایشون از سلمان و یا دفاعیاتی که تلویحا از مذهب سنی در نظراتشان مشاهده میگردد میتواند ریشه در این شرایط محیطی باشد. به هر روی با وجود تحقیقات و کارهای پژوهشی ایشون نباید او و نظراتش را از هرگونه اشتباه و تعلق خاطر و گرایشات جانبدارانه همچون بسیاری محققین دیگر بهدور دانست. قبول کنیم که احتیاط در پذیرش هر دیدگاه و نظریه ای خاصه در امر تاریخ که با اولیات منابع اصیل ما مغایرت دارد از شروط عقل است.
درخصوص همین کتاب مورد سوال برخی گفتهاند : امیرحسین خنجی در تلاش است در کتاب “سلمان فارسی، ایرانی نژاد یا کشیش سریانی” با رد کل داستان های رایج در کتب روایی و تاریخی در باب سلمانی فارسی، هویت او را به گونهای دیگر که خود دوست دارد معرفی نماید. نویسنده ابتدا پنج روایت از داستان سلمان فارسی را ذکر میکند و با نشان دادن اینکه برخی نکات در این داستان ها یا قابل توجیه نیستند یا نشان از زمان های بعدتر دارند، به انکار آنها دست یازد. نهایتا نویسنده نظر خود را به طور خلاصه اینگونه عرضه می دارد: سلمان فارسی از مسیحیان آریوسی ( فرقه ای از مسیحیت که به الوهیت مسیح قائل نیستند ) و سریانی زبان اهل عراق بوده است که برای گریز از فشار مسیحان دیگر فرق به خوزستان مهاجرت میکند. چنان که رسم بوده است، به دلیل این اقامت، بعدتر او را عجم و ایرانی می خوانند، زیرا در قلمرو حکومت ساسانی میزیسته است. او بعدتر به عربستان مهاجرت می کند و در مکه به پیامبر می پیوندد. نویسنده حتی به اشاره ای تلاش می کند او را همان فردی بداند که برخی از دشمنان پیامبر(ص) دانش پیغمبر را به مصاحبت پیغمبر با او نسبت می دادند – هم اویی که آیه ای از قران(آیه 103 سوره نحل) بدو اشاره ای دارد و او را عجمی می شمرد اما قرآن را عربی فصیح و مبین ( و این را انکاری بر نسبت پیش گفته) می شمارد .
در خصوص نمازهای پنجگانه منبع موثقی نیافتیم و فعلا در دست نیست برای بررسی کارشناسانه و آنچه در سایتها آمده قابل اعتماد نیستند .