تایید و تاکید پیامبر(ص) پس از غدیر
۱۳۹۷/۰۸/۰۴
–
۸۵۲ بازدید
ایا پیامبر صلی الله علیه و اله بعد از غدیرخم نیز باز هم بر امامت حضرت امیر علیه السلام تاکید و ان را برای مردم تکرار کردند؟
تاریخ درباره بسیاری از حوادثِ مقطع زمانی بین غدیر و وفات پیامبراکرم(ص) ساکت مانده است؛ امّا کالبد شکافی دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اکرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاشهای مخالفان آن حضرت آشنا می سازد. 1. سپاه اسامه و 2. مخالفت با نگارش وصیت مهم رسول خدا.(1) سپاه اسامه پیامبر اکرم در واپسین روزهای زندگی اش فرمان داد لشکری عظیم به فرماندهی جوانی نورس به نام اسامه بن زید سمت دورترین مرزهای کشور اسلامی (مرزهای روم) رهسپار شود. [۱]کالبد شکافی دقیق این جریان نشان میدهد رسول خدا(ص) در راستای تثبیت جانشینی حضرت علی(ع) به چنین اقدامی دست یازید؛ زیرا:
الف) دور ساخت مخالفان جانشینی حضرت علی(ع) از مدینه
در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اکرم(ص) خالی کردن مرکز حکومت از نیروهای نظامی و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اکرم(ص) بسیاری از نومسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و کیان جامعه اسلامی در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیمگیری را در نظر پیامبر اکرم(ص) منطقی جلوه می داد، دور ساختن مخالفان جانشینی حضرت علی(ع) از مدینه بود.
ب) انتصاب جوان ۱۸ ساله به مقام فرماندهی
انتصاب جوانی ۱۸ ساله [۲] به مقام فرماندهی لشکر و عدم توجّه به اعتراضات اصحاب جز از کار انداختن مهمترین [۳] دستاویز مخالفان جانشینی علی(ع) هیچ توجیهی نداشت؛ زیرا اسامه بن زید که از جهاتی چون سابقه مسلمانی، شرافت، شجاعت و کاردانی سر آمد اصحاب به شمار نمیآمد و از نظر سنی حدود ۱۵ سال از علی(ع) کوچکتر بود – با توجّه به آنکه در بسیاری از ویژگی ها با حضرت علی(ع) قابل مقایسه نمی نمود – در مقام فرماندهی سپاهی عظیم و متشکل از بزرگان صحابه مانند ابوبکر، عمر، ابو عبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص قرار گرفت.
ج) ترکیبات سپاه اسامه
دقّت در ترکیب سپاه اسامه نشان می دهد تمام کسانی که احتمال داشت با جانشینی حضرت علی(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شرکت جویند. [۴]و کسانی که به بهانه بیماری پیامبر اکرم(ص) از اردوگاه به مدینه باز میگشتند، با جمله تأکیدی «لعن الله من تخلف عن جیش اسامه» [۵] روبه رو می شدند.
در مقابل، یاران و موافقان جانشینی حضرت علی(ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند. [۶](2) پیشگیری از نگارش وصیت
این پدیده در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم(ص) تحقّق یافت. در آن روزها، پیامبراکرم(ص) که احتمالاً با بالاگرفتن زمزمههای مخالفت با جانشینی حضرت علی(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندی صریح و ماندگار برجای گذارد و از گمراهی امت جلوگیری کند. مخالفان که این دستور را با نقشههای چند ماهه خویش ناسازگار میدیدند، به شدت نگران شدند و با هزیانگو خواندن کسی که جز وحی چیزی بر زبان نمیراند، از نگارش این سند جلوگیری کردند.
تاریخ در اینجا تنها از یک تن نام میبَرد. [۷]امّا آشکار است که تنها یک نفر – بی آنکه جریانی نیرومند پشتیبانش باشد – نمی تواند با رسول خدا(ص) مقابله کند. از این رو، بعضی از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از کلمه «قالوا» استفاده کردهاند. [۸]پینوشت:
1. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۴ – ۵۸
2. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۵
3. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۴ و۵۶
4. السقیفه، محمد رضا مظفر، ص ۸۱ و ۷۷
5. الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی، تصحیح شیخ احمد فهمی محمد، ج ۱، ص ۱۴
6. السقیفه، محمد رضا مظفر، ص ۸۱
7. من حیاه الخلیفه، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی، ص ۱۰۱ – ۱۰۷
8. من حیاه الخلیفه، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی، ص ۱۰۴
الف) دور ساخت مخالفان جانشینی حضرت علی(ع) از مدینه
در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اکرم(ص) خالی کردن مرکز حکومت از نیروهای نظامی و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اکرم(ص) بسیاری از نومسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و کیان جامعه اسلامی در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیمگیری را در نظر پیامبر اکرم(ص) منطقی جلوه می داد، دور ساختن مخالفان جانشینی حضرت علی(ع) از مدینه بود.
ب) انتصاب جوان ۱۸ ساله به مقام فرماندهی
انتصاب جوانی ۱۸ ساله [۲] به مقام فرماندهی لشکر و عدم توجّه به اعتراضات اصحاب جز از کار انداختن مهمترین [۳] دستاویز مخالفان جانشینی علی(ع) هیچ توجیهی نداشت؛ زیرا اسامه بن زید که از جهاتی چون سابقه مسلمانی، شرافت، شجاعت و کاردانی سر آمد اصحاب به شمار نمیآمد و از نظر سنی حدود ۱۵ سال از علی(ع) کوچکتر بود – با توجّه به آنکه در بسیاری از ویژگی ها با حضرت علی(ع) قابل مقایسه نمی نمود – در مقام فرماندهی سپاهی عظیم و متشکل از بزرگان صحابه مانند ابوبکر، عمر، ابو عبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص قرار گرفت.
ج) ترکیبات سپاه اسامه
دقّت در ترکیب سپاه اسامه نشان می دهد تمام کسانی که احتمال داشت با جانشینی حضرت علی(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شرکت جویند. [۴]و کسانی که به بهانه بیماری پیامبر اکرم(ص) از اردوگاه به مدینه باز میگشتند، با جمله تأکیدی «لعن الله من تخلف عن جیش اسامه» [۵] روبه رو می شدند.
در مقابل، یاران و موافقان جانشینی حضرت علی(ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند. [۶](2) پیشگیری از نگارش وصیت
این پدیده در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم(ص) تحقّق یافت. در آن روزها، پیامبراکرم(ص) که احتمالاً با بالاگرفتن زمزمههای مخالفت با جانشینی حضرت علی(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندی صریح و ماندگار برجای گذارد و از گمراهی امت جلوگیری کند. مخالفان که این دستور را با نقشههای چند ماهه خویش ناسازگار میدیدند، به شدت نگران شدند و با هزیانگو خواندن کسی که جز وحی چیزی بر زبان نمیراند، از نگارش این سند جلوگیری کردند.
تاریخ در اینجا تنها از یک تن نام میبَرد. [۷]امّا آشکار است که تنها یک نفر – بی آنکه جریانی نیرومند پشتیبانش باشد – نمی تواند با رسول خدا(ص) مقابله کند. از این رو، بعضی از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از کلمه «قالوا» استفاده کردهاند. [۸]پینوشت:
1. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۴ – ۵۸
2. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۵
3. طبقات، محمد بن سعد کاتب واقدی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج ۴، ص ۵۴ و۵۶
4. السقیفه، محمد رضا مظفر، ص ۸۱ و ۷۷
5. الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی، تصحیح شیخ احمد فهمی محمد، ج ۱، ص ۱۴
6. السقیفه، محمد رضا مظفر، ص ۸۱
7. من حیاه الخلیفه، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی، ص ۱۰۱ – ۱۰۷
8. من حیاه الخلیفه، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی، ص ۱۰۴