۱۳۹۷/۰۷/۲۴
–
۲۱۶۵ بازدید
اینکه میگن در روز عاشورا به خیام و اهل بیت پیامبر حمله کردن و حجاب های انها را برداشتن یعنی چی؟ایا این بر داشتن حجاب طوری بوده که مو ها ی انها نمایان شده؟ایا نمایان بودن موها درمورد حضرت زینب(س) و اهل بیت درست است؟ ایا این برداشتن حجاب در تمام مسیر از کربلا تا شام بوده یا فقط در کربلا اتفاق افتاده؟
آن چه در منابع کهن در مورد حمله به خیمه ها و آزارهای دشمن آمده است به شرح ذیل می باشد: ابومِخْنَف (نویسنده قدیمی ترین مقتل درباره سید الشهداء علیه السلام) در این مورد مینویسد: مردم به سوی زنان حسین† و اموال و اثاثش هجوم آوردند و لباسهای فاخر و شتر[هایشان] را به غارت بردند، و چه بسا بین آنها بر سر پیراهنهای موجود در خیمهها کشمکش میشد و سرانجام مأموران غالب شده و آن پیراهنها را به یغما میبردند.[1]امام رضا† در روایتی می فرماید: ماه محرّم، ماهی است که مردم زمان جاهلیّت جنگ و قتال را در آن حرام میدانستند، امّا در این ماه خون ما حلال شمرده شد، حرمت ما هتک شد، خاندان و زنان ما اسیر شده و آتش در خیمه های ما فروزان و اموال ما غارت شد و حرمت رسولخداˆ دربارة ما رعایت نشد.[2] امام سجّاد† هنگام اسارت در جمع کوفیان، در این باره می فرماید: …أنا ابنُ مَن انتُهِکَ حَریمُه، وَ سُلِبَ نَعِیمُه، وَ انتُهِبَ مَالُه، و سُبِیَ عیاله.[3]«من فرزند کسی هستم که به خانوادهاش اهانت شد و نعمتهایش از او گرفته شد و اموالش غارت شد و خانوادهاش به اسارت برده شد.دشمنان همراه شمر آمدند و خیمههای خاندان حسینی را محاصره کردند. شمر بنذی الجوشن جلو آمد تا نزدیک خیمة زنها شد؛ سپس به یارانش گفت: داخل شوید و و زینت زنان را تاراج کنید! سپس لشکر عمرسعد مشغول غارت خانواده و زنان حسین† شدند تا آن جا که انگشتر از انگشت شان، گوشواره از گوششان و خلخال از پایشان ربودند…[4] آری آنان داخل شده و هرچه در خیمه بود، گرفتند، حتی گوشواره ای که در گوش امّ کلثوم بود، گرفته و گوشش را شکافتند.[5] سپاه عمرسعد، شتران و بار و بُنه و اثاثیة حسین را نیز غارت کردند.[6] فاطمه دختر امام حسین† گزارش این یورش و غارت را چنین بیان کرده است :جمعیّت زیادی به خیمة ما وارد شدند… من دو خلخال از طلا در پاهایم داشتم، مردی در حالی که گریه می کرد، آن دو خلخال را از پاهایم در می آورد. گفتم: ای دشمن خدا، سبب گریه ات چیست؟ گفت: چگونه گریه نکنم که دختر رسولخدا را غارت می کنم! گفتم: غارت نکن. گفت: [اگر من غارت نکنم] می ترسم کسی دیگر بیاید وآن را بردارد. فاطمه گفت: هرچه در خیمه گاه بود، غارت کردند…[7] ابنطاووس (یکی از علما و نویسندگان مشهور شیعه در قرن هفتم هجری) نگاشته است: [پس از آن که امام حسین† به شهادت رسید] لشکر عمرسعد برای غارت خیمه های خاندان رسول و نورچشمان زهرای بتول به سوی خیمه ها از هم سبقت میگرفتند، دختران رسولخداˆاز خیام حرم، بیرون آمدند و صدا به گریه بلند نمودند و در فراق حامیان و دوستداران خود، ندبه کردند.[8]همین مطلب را برخی منابع جور دیگر نوشتهاند: سپاه روسیاه کوفه به فرماندهى «شمر» خیمه گاه را محاصره کرد. شمر دستور داد وارد خیمه ها شوند، و هر چه به دستشان مى رسد غارت کنند. اراذل و اوباش کوفه با شنیدن این فرمان بر یکدیگر سبقت گرفتند. دختران رسول خدا و یادگاران حضرت زهراى اطهر علیهاالسلام از سراپرده بیرون آمدند و همگى مى گریستند.دشمن هر چه را مى یافت، مى گرفت، حتى گوشواره حضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام را از گوشش کشیدند و گوش هاى آن بانوى بزرگ را پاره کردند.مردى پست از سپاه ابن سعد چشمش به خلخال پاى فاطمه بنت الحسین علیهالسلام افتاد، و در حالى که مى گریست خلخال را از پایش کشید. دختر امام حسین علیهالسلام با تعجب پرسید: چرا گریه مى کنى؟! گفت: چرا گریه نکنم در حالى که اموال دختر رسول خدا را غارت مى کنم. فاطمه بنت الحسین علیهالسلام گفت: خوب، اگر کار بدى است چرا چنین مى کنى؟! گفت: مى ترسم اگر من نکنم دیگرى آن را انجام دهد!در روایتى مى خوانیم: هنگامى که سپاه ابن سعد به خیمه ها یورش بردند، زینب علیهاالسلام فریاد زد: عمر سعد! اگر مقصودتان اسباب و زیورآلات است، خودمان مى دهیم، به سپاهت بگو شتاب نکنند. مگذار دست نامحرمان به سوى خانواده پیامبر صلى الله علیه و آله دراز شود.زینب خود لباس مندرس پوشیده بود به زنان فرمان داد هر چه وسایل و زیورآلات داشتند در گوشه اى جمع کنند، گوشواره ها را از گوشهایشان درآورند، حتى فاطمه دختر امام حسین علیه السلام که نوعروس بود و دوست داشت گوشواره هایش را که یادگار پدر مظلومش بود نگه دارد، عمه اش زینب از ترس آنکه مبادا دست نامحرمى به سویش دراز شود، اجازه نداد. زنان و کودکان در گوشه اى جمع شدند، آنگاه زینب فریاد زد: هر کس مى خواهد اسباب و وسایل دختران على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام را به یغما ببرد بیاید. عده اى از سپاه آمدند و هر چه بود را به غارت بردند.در این میان، تنها یک زن از قبیله بکر بن وائل که با شوهرش در سپاه ابن سعد بود این جسارت و بى حرمتى را تحمل نکرد و فریاد حمایت از دختران و زنان رسول خدا را سر داد، شمشیر گرفت و قبیله اش را مخاطب ساخت و گفت: «یا آلَ بَکرٍ أَتُسْلَبُ بَناتُ رَسُولِ اللَّهِ! لا حُکْمَ إلّا لِلَّهِ، یالَثاراتِ رَسُولِ اللَّهِ؛ اى قبیله بکر، دختران رسول خدا غارت مى شوند و شما نظاره مى کنید؟! هیچ فرمانى جز فرمان خدا نیست (کنایه از اینکه دیگر نباید از آل امیه اطاعت کرد) به خونخواهى رسول خدا بپاخیزید». شوهرش آمد و او را به جایگاهش برگرداند.این اولین فریاد خونخواهى از خون هاى به ناحق ریخته مظلومان کربلا بود که از حلقوم زنى خارج مى شد. از فاطمه بنت الحسین علیهالسلام روایت شده است که گفت: در جلو خیمه ایستاده بودم و به کشته ها نظاره مى کردم و در این اندیشه بودم که حال بر سر ما چه خواهد آمد؟ ناگاه متوجه شدم که مردى سوار بر اسب، زنان را با نیزه اش تعقیب مى کند و زنان در حالى که لباس ها و زینت هایشان به غارت رفته به یکدیگر پناه مى برند و فریاد بر مى آورند: واجَدَّاه وا أَبَتاه، وا عَلِیَّاه، واقِلَّةَ ناصِراه واحَسَناه، أَما مِنْ مُجیرٍ یُجیرُنا، أَما مِنْ زائِدٍ یَذُودُ عنَّا.
تا آنکه آن مرد متوجه من شد و با نیزه به سویم حمله کرد، من به صورت بر زمین افتادم، گوشهایم را درید و گوشواره از گوشم خارج کرد و مقنعه از سرم ربود. خون از گوشها بر گونههایم جارى بود. با سر برهنه بیهوش بر زمین افتادم، چون به هوش آمدم دیدم عمه ام در کنارم نشسته گریه مى کند.
گفتم: «یا عَمَّتاه! هَلْ مِنْ خِرْقَةٍ أَسْتُرُ بِها رَأْسِی؛ عمّه جانم! آیا پارچه اى هست که سرم را با آن بپوشانم؟!».
عمه ام فرمود: «یا بِنْتاه! وَ عَمَّتُکِ مِثْلُکِ؛ دخترم! عمّه ات نیز مانند تو است» نگاه کردم دیدم عمه ام نیز سر برهنه است و بدنش بر اثر ضربات دشمن سیاه شده است.
ظاهرا نداشتن لباس و پوشش مناسب اسرای کربلا صرفا در کربلا و رسیدن به کوفه بوده بنابر برخی نوشته ها آنجا که حضرت زینب اجازه نمی دادند مردم کوفه به بچه ها خوراکی و غذا صدقه بدهند و می فرمودند صدقه برما اهل بیت حرام است، از برخی درخواست کردند برایشان لباس و پوشش تهیه کنند تا خود و دختران اهل بیت را با آن بپوشانند واین را از آنها قبول کردند.
پینوشت:
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص453.
[2]. … قال الرّضا†: ان المحرّم شهر کان اهلالجاهلیّة یحرمون فیه القتال فاستحلّت فیه دماءنا و هتکت فیه حرمتنا و سبی فیه ذرارینا و نسائنا و اضرمت النیران فی مضاربنا و انتهب ما فیها من ثقلنا و لم ترع لرسولالله حرمة فی امرنا. (شیخ صدوق، الامالی، مجلس 27، ح 2، ص 190؛ ابنفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج1، ص 169؛ ابنشهراشوب، مناقب آلابیطالب، ج4، ص 94).
[3]. مناقب آل ابیطالب، ج4، ص124؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص117؛ ابننما، مثیرالاحزان، ص89؛ سید ابنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 199.
[4]. ابننما، مثیرالاحزان، ص 76.
[5]. ابناعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص120؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج2، ص 38 ـ 37.
[6]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 112.
[7]. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 31، ص 228 ـ 229؛ ابنسعد، ترجمةالحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة10، ص 187 (به اختصار)؛ محمّد بنابی طالب حسینی موسوی حائری، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، ج2، ص 324.
[8]. الملهوف علی قتلی الطفوف، ص180.
تا آنکه آن مرد متوجه من شد و با نیزه به سویم حمله کرد، من به صورت بر زمین افتادم، گوشهایم را درید و گوشواره از گوشم خارج کرد و مقنعه از سرم ربود. خون از گوشها بر گونههایم جارى بود. با سر برهنه بیهوش بر زمین افتادم، چون به هوش آمدم دیدم عمه ام در کنارم نشسته گریه مى کند.
گفتم: «یا عَمَّتاه! هَلْ مِنْ خِرْقَةٍ أَسْتُرُ بِها رَأْسِی؛ عمّه جانم! آیا پارچه اى هست که سرم را با آن بپوشانم؟!».
عمه ام فرمود: «یا بِنْتاه! وَ عَمَّتُکِ مِثْلُکِ؛ دخترم! عمّه ات نیز مانند تو است» نگاه کردم دیدم عمه ام نیز سر برهنه است و بدنش بر اثر ضربات دشمن سیاه شده است.
ظاهرا نداشتن لباس و پوشش مناسب اسرای کربلا صرفا در کربلا و رسیدن به کوفه بوده بنابر برخی نوشته ها آنجا که حضرت زینب اجازه نمی دادند مردم کوفه به بچه ها خوراکی و غذا صدقه بدهند و می فرمودند صدقه برما اهل بیت حرام است، از برخی درخواست کردند برایشان لباس و پوشش تهیه کنند تا خود و دختران اهل بیت را با آن بپوشانند واین را از آنها قبول کردند.
پینوشت:
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص453.
[2]. … قال الرّضا†: ان المحرّم شهر کان اهلالجاهلیّة یحرمون فیه القتال فاستحلّت فیه دماءنا و هتکت فیه حرمتنا و سبی فیه ذرارینا و نسائنا و اضرمت النیران فی مضاربنا و انتهب ما فیها من ثقلنا و لم ترع لرسولالله حرمة فی امرنا. (شیخ صدوق، الامالی، مجلس 27، ح 2، ص 190؛ ابنفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج1، ص 169؛ ابنشهراشوب، مناقب آلابیطالب، ج4، ص 94).
[3]. مناقب آل ابیطالب، ج4، ص124؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص117؛ ابننما، مثیرالاحزان، ص89؛ سید ابنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 199.
[4]. ابننما، مثیرالاحزان، ص 76.
[5]. ابناعثم، کتاب الفتوح، ج 5، ص120؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج2، ص 38 ـ 37.
[6]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 112.
[7]. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 31، ص 228 ـ 229؛ ابنسعد، ترجمةالحسین و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة10، ص 187 (به اختصار)؛ محمّد بنابی طالب حسینی موسوی حائری، تسلیة المُجالس و زینة المَجالس، ج2، ص 324.
[8]. الملهوف علی قتلی الطفوف، ص180.