خانه » همه » مذهبی » حدیث شیعه بودن عرب و دشمن بودن ایرانی ها

حدیث شیعه بودن عرب و دشمن بودن ایرانی ها


حدیث شیعه بودن عرب و دشمن بودن ایرانی ها

۱۳۹۷/۰۶/۲۴


۳۹۵۷ بازدید

آیا در کتاب شیخ عباس قمی ص ۱۶۴متنی در مورد امام حسین(ع) هست که میگه هر عرب از هر ایرانی بهتر است و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.! زنانشان را به مدینه آورده و بفروشید .کتابسفینة البحار و مدینة الاحکام و الآثار .

این سوال زمانی در فضای مجازی و همزمان با شهادت هموطنان عزیزمان در منی و سرزمین وحی، گسترش پیدا کرد. حدیثی که نوشته اید، در همان صفحه از سفینه البحار آمده و از امام صادق (علیه السلام) است؛ زیرا در روایات امام صادق به کنیه اش، یعنی «اباعبدالله» معروف است و در کتب روایی و در سند روایت هایی که از امام حسین(علیه السلام) نقل می شود از کنیه «اباعبدالله» برای او استفاده نمی کنند و نام کامل ایشان، یعنی حسین بن علی (علیهما السلام) را می نویسنند.در هر حال، فرقی نمی کند؛ زیرا امامان همگی نور واحد هستند. اما متن حدیث و توضیحات لازم پیرامون آن ذیلاً خدمت شما نوشته می شود: متن اصلی حدیث در کتاب سفیةالبحار در ذیل ماده «عجم»: «نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم». اما این مطلب که «هر عربی از هر ایرانی بهتر است و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است و … » در متن روایت نیست. اساساً چنین مطلبی با مبانی دین اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) سازگار نمی باشد و از جعلیات و دروغ هایی است که درست می کنند و در اینترنت و فضای بی حساب و کتاب مجازی به عنوان روایت نشر می دهند. اتفاقاً در همین صفحه تمجید بزرگی از امام علی(علیه السلام) راجع به ایرانیان دارد و بنابر آنچه در همین صفحه و بعد از همین حدیث آمده، وقتی اسرای ایرانی را به نزد خلیفه دوم آوردند، او می خواست زنان اسیر را بفروشد و مردان را برده و بنده عرب ها سازد ولی امام علی (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا(صل الله علیه و آله) فرمود: بزرگ هر قوم را بزرگ بدارید، هرچند با شما مخالف باشند و این فارس ها حکیم و کریم هستند و به اختیار خود تسلیم شده اند و به دین ما رغبت نشان داده اند و من به حق خودم و بنی هاشم از این اسیران برای رضای خدا آزاد کردم و… ».روایاتی دیگر هم در همین معنا (عرب خواندن شیعیان و عجم خواندن مخالفان)، واردشده که به شرح زیر:
– «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْنُ بَنُو هَاشِمٍ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ الْأَعْرَابُ ». (1)
– «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ عُلُوجُ الرُّوم ». (2)
– «ضُرَیْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ». (3)
البته این احادیث از لحاظ سندی ضعیف هستند؛ ولی معنایش تأیید برتری نژادی و فضیلت دادن عرب بر عجم نیست.
اولاً: «الاعجم» یعنی کسی که در زبانش «گیر» هست و روان صحبت نمی کند و دارای لکنت زبان است و مفردش می شود: “الاعجمی” و “العجم”، یعنی غیر عرب از جمله فارسیان که به یک فرد آن گفته می شود “عجمی”، و جمع آن می شود “عجم”. (4) بنابراین، ترجمه “عجم” به ایرانی، غلط است و عجم، به معنای غیر عرب است. در زبان عربی به همه غیر عرب ها «عجم» گفته می شود مانند آنکه در زبان فارسی به همه غیرایرانی «خارجی» گفته می شود!
ثانیاً، از اصول مسلم قرآن و سنت این است که نژاد هیچ موضوعیتی ندارد و تنها ملاک برتری فقط«تقوا» است. این آیه قرآن نفی کننده همه تبعیضات نژادی موهوم است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»؛ (5)
«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این ها ملاک امتیاز نیست). گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است. خداوند دانا و آگاه است».
نه تنها نژاد، بلکه نسب هم فضیلت ذاتی نمی آورد و خداوند فرزند نوح را با این که از نسل او است و بدون واسطه از او متولد شده است، به جهت این که رنگ اعتقادی و اخلاقی و عملی او را ندارد، از اهل نوح نمی شمارد. (6)
پیامبر اکرم(ص) بعد از فتح مکه، اصول اساسی دعوت خود را اعلام کرد، از جمله به صراحت به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر فرمود:
«الحمد لله الذی صدق عبده، وأنجز وعده، وغلب الأحزاب وحده، إن الله أذهب نخوة العرب وتکبرها بآبائها، وکلکم من آدم وآدم من تراب، وأکرمکم عند الله أتقاکم»؛ (7) «حمد و سپاس خداوندی را که به عبدش وفا کرد و به وعده اش عمل کرد و او را به تنهایی بر احزاب و گروه های متحد (عرب و قریش) پیروز نمود. به راستی، خدا نخوت و خودبینی و تکبر عرب و افتخار او به پدرانش و برتر شمردن نسل خود را از بین برد. همه شما از آدم هستید و آدم از خاک بود و برترین شما با تقواترین شما است».
بنا به نقل دیگر، حضرت در حج وداع اصول اساسی دعوت و میراث خود را چنین بیان فرمود:
«یا أیها الناس ألا إن ربکم واحد، ألا إن أباکم واحد، ألا لا فضل لعربی على عجمی، ألا لا فضل لاسود على أحمر إلا بالتقوى، ألا قد بلغت؟ قالوا: نعم، قال: لیبلغ الشاهد الغائب»؛ (8) «ای مردم! خدای شما یکی است و پدر شما یکی. هیچ فضلی برای عرب بر عجم (غیر عرب) نیست و نه برای سیاه بر سرخ؛ مگر به تقوا. بعد حضرت خطاب به مردم فرمود: آیا این اصل را ابلاغ کردم و رساندم؟ همگی عرض کردند: آری. سپس حضرت فرمود: پس شاهدان به غایبان این اصل را برسانند».
با توجه به این صراحت بی نظیر القای امتیازات نژادی، نمی توان با توسل به ظاهر چند حدیث ضعیف این اصل را خدشه دار کرد و امامان را که وارثان میراث رسول خدایند، طرفدار تبعیض نژادی شمرد.
بنابراین، احادیث فوق هم ضعیف هستند و قابل استناد نمی باشند و اگر از امامان هم صادر شده باشند، دارای معانی ای هستند که با تبعیض نژادی ربطی ندارد و نمی خواهد شأن عرب را به عنوان یک قوم، بالا ببرد؛ ضمن این که آیات و روایات در مذمت عرب، بسیار است که آن ها را دارای صفاتی چون: نخوت، عصبیت و… می شمرد.
در شرح این احادیث گفته شده:
اولا، منظور از “نحن”، “بنی هاشم” است و منظور از “بنی هاشم” رسول خدا و اهل بیت ایشان و پیروان صادق و مؤمن آن ها هستند. خواه از لحاظ نسب ظاهری به هاشم برسند یا نرسند؛ زیرا اینان نسب واقعی و همرنگ اعتقادی و اخلاقی و رفتاری هاشم و فرزندان صادق او، یعنی رسول خدا و اهل بیت ایشان هستند و بقیه هر چند از نسل هاشم باشند، از جمله بنی عباس؛ ولی دیگر به بیان قرآن، از اهل بیت هاشم و از نسب او به حساب نمی آیند.
در این بیان ها امام می فرماید: ما فرزندان صالح هاشم و شیعیان ما “عرب” به شمار می آییم و غیر ما و شیعیانمان، “اعراب” یا “علوج الروم” یا “عجم” هستند. در این جا و در این کلام، “عرب” و “عجم” دو واژه برای معرفی اهل دو زبان نیست؛ بلکه دو واژه برای معرفی اهل دو حزب است؛ حزب صالحان که آنان را “عرب” نامیده و حزب طالحان و ظالمان که آن ها را “عجم، اعراب و علوج” نامیده است.
اعراب، جمع اعرابی، یعنی بادیه نشین بی ادب، وحشی، خشن و دو رو است. قرآن می فرماید:
«الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم »؛ (9) «بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است».
و یا فرموده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ»؛ (10) «عرب هاى بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم. بگو: شما ایمان نیاورده اید، ولى بگویید اسلام آورده ایم؛ امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است».
“علوج”، یعنی کافران غیر عرب. (11) در روایتی از امام کاظم(ع) آمده است:
«الناس ثلاثة عربی و مولى و علج فأما العرب فنحن و أما المولى فمن والانا و أما العلج فمن تبرأ منا و ناصبنا»؛ (12) «مردم سه دسته اند: عرب، موالی و علوج. عرب ما بنی هاشم (اهل بیت مؤمن پیامبر به محوریت امامان) هستیم و موالی (آزاد شدگان) که شیعیان و محبان و پیروان مایند و علوج ( کافران و منافقان و ظالمان اند) که همان کسانی هستند که از ما بیزاری جسته و دشمن ما شده اند».
بنابراین، این نوعی نامگذاری برای اهل ایمان و اهل کفر و نفاق است و اصلا به ملیت و زبان افراد نظر ندارد. آن که مسلمان و مؤمن است را عرب و موالی نامیده است؛ حتی اگر ایرانی، رومی یا غیر آن باشد، مانند ابوذر که از بنی هاشم نبود و سلمان که ایرانی بود و بلال و صهیب که رومی بودند، و آن کسی را که مسلمان و مؤمن نیست، عجم و اعراب و علوج نامیده است؛ حتی اگر از بنی هاشم باشد، مانند ابولهب بن عبد المطلب بن هاشم و بنی (فرزندان) عباس بن عبد المطلب بن هاشم.
پاورقی:
1. کافی، ج 8، ص 166.
2. همان.
3. معانی الاخبار، صدوق، ص 403.
4. کتاب العین، ج 1، ص 237؛ مجمع البحرین (شش جلدی)، ج 6، ص 111.
5 حجرات (49) آیه 18.
6. هود (11) آیه 46.
7. بحار الانوار، ج 70، ص 287.
8. کنز العمال، ج 3، ص 699.
9. توبه (9) آیه 97.
10 . حجرات (49) آیه 14.
11. مرآة العقول، ج 26، ص 36.
12. معانی الاخبار، ص 403

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد