طلسمات

خانه » همه » مذهبی » توصیف جهان پسا آمریکایی؟

توصیف جهان پسا آمریکایی؟


توصیف جهان پسا آمریکایی؟

۱۳۹۷/۰۴/۲۲


۶۹۰ بازدید

جهان پسا امریکایی چگونه است؟

با توجه به بحران ها و چالش های مختلفی که آمریکا با آن روبرو است برخی از تحلیل گران و صاحب نظران امور سیاسی نظریه سقوط و افول آمریکا را مطرح نموده اند . بر اساس دیدگاه این محققان بحرانهایی مانند بحران اخلاقی , اجتماعی , اقتصادی , سیاسی و مشروعیت زمینه ساز افول و سقوط هژمونی امریکا خواهند بود .با بررسى همه جانبه واقعیتهاى پیدا و پنهان جامعه آمریکا مى توان به علائم ونشانه های افول ایالات متحده پى برد، البته باید به این نکته مهم هم اذعان داشت که آمریکا نه تنها یک کشور غربى بلکه «آزمایشگاه بارزى از نزول و انحطاط جامعه مدنى و نهادهاى شناخته شده آن در تمدن غرب مى باشد.»( پروفسور حمید مولانا، روزنامه کیهان، ستون چشم انداز، 29/5/77) «واقعیت افول امپراطورى آمریکا »
ایالات متحده آمریکا بر اساس شهادت واقعیتهاى موجود و اعتراف شخصیتهاى سیاسى و فرهنگى آن، به شدت گرفتار مشکلات پیچیده اى است که آینده این کشور را تیره و تار کرده است ؛ اکتاو یوپاز، نویسنده معروف غربى و برنده جایزه ادبى نوبل، طى مقاله اى با عنوان «امپراتورى دموکراسى (آمریکا) در سراشیب سقوط » مى نویسد:
«چشم انداز آمریکا به هیچ وجه روى نوید و آرامش را نشان نمى دهد .» (اطلاعات سیاسى، اقتصادى، ش 64 )
البته آنانى که براى اثبات وجود ثبات در جامعه و نظام سیاسى ایالات متحده به اقتدار نسبى این کشور در عرصه هاى اقتصادى، نظامى و پیشرفتهاى تکنولوژیک استناد مى جویند، باید به این حقیقت معطوف گردند که:
«افول امپراتورى ها ناگهانى و آنى نیست و قدرتهاى بزرگ در تاریخ همیشه به آهستگى سیر قهقهرایى خود را طى کرده اند و آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست .»
بحرانهاى عظیم و چالشهاى خطرناک و سقوط فرهنگى، اخلاقى و سیاسى الگوى جامعه مدنى غربى و بهشت موعود لیبرالیسم، شرایطى را رقم زده است که:
«افول امپراتورى آمریکا اکنون سالهاست که مورد توجه صاحب نظران و اندیشمندان قرار گرفته است .» (پروفسور حمید مولانا، در مصاحبه با هفته نامه صبح، ش 48، 22/12/74 )
و برخى از صاحب نظران برجسته آمریکا با بیان این مطلب که «آمریکا در لحظه مهمى از تاریخ خود قرار دارد اعلام مى دارند: «امپراتورى آمریکا در حال سقوط و فروپاشى است .» (گورویدال، از برجسته ترین نویسندگان آمریکایى , روزنامه جمهورى اسلامى، 18/6/80، خبرگزارى جمهورى اسلامی)
«عوامل اساسى افول امپراطورى آمریکا»
نکته در خور توجه این جاست که افول امپراتورى و تمدنى که بر مبناى باورهاى ماتریالیستى رشد و توسعه یافت «کمتر باتنزل قدرت اقتصادى، سیاسى و نظامى، سر و کار داشته و ریشه آن را باید در گسیختگى هاى معنوى، اخلاقى، خانوادگى و اجتماعى جست و جو کرد . امواج ویران کننده جنایت و خشونت، تجاوز، اعتیاد، ابتذال اخلاقى و فرو پاشى نهاد خانواده و «حرص و طمع مادى، تنزیل اصول معنوى، رشوه خوارى، فساد، فردگرایى، خودخواهى و بالاتر از همه عدم وجود یک مرکز و قدرت معنوى، ایالات متحده را دچار بحرانهاى اجتماعى و سیاسى کرده است .» (پروفسور حمید مولانا، در مصاحبه با نشریه صبح، ش 48، 22/12/74)
البته این واقعیت غیر قابل انکارى است که آمریکا با برخوردارى از تکنولوژى پیشرفته، قدرت عظیم نظامى ثروتمندترین کشور دنیاست، اما آنچه بدیهى مى نماید این است که ثروتمندترین کشور دنیا به لحاظ گرفتار آمدن در دام فقر معنوى، امروز از غلبه بر بحرانهاى عظیم اجتماعى و فرهنگى خود درمانده گشته است .
«نگاهى به معضلات پیچیده آمریکا»
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در این زمینه مى نویسد:
«ثروتمندترین کشور جهان نباید به این واقعیت تن در دهد که در آمریکا (کشورى که جمعیتش 20/1 جمعیت جهان است) پولى که خرج مواد مخدر و وسایل غیر مجاز مى شود برابر با کل هزینه کشورهاى دیگر است .
ثروتمندترین کشور جهان نباید به این واقعیت تن در دهد که ما بیشترین نرخ جنایات را در جهان داشته باشیم و شمار آمریکاییانى که در مدت جنگ خلیج فارس در ایالات متحده کشته شدند بیست برابر کسانى باشد که در میدان جنگ به قتل رسیدند .
ثروتمندترین کشور جهان نباید به این حقیقت تن در دهد که یک طبقه محروم همیشگى به وجود بیاید و وجود آن شهرهاى ما را آن قدر ناامن کند که دیگر جاى زندگى نباشد . وضع بسیارى از شهرهاى امروزه از آن روزى که پرزیدنت جانسون برنامه جامعه بزرگ را به راه انداخت بدتر است .» (نیکسون، ریچارد , فرصت را دریابیم , ترجمه حسین وفسى نژاد، تهران : طرح نو , صص 361- 360 )
«رسانه هاى آمریکا و ترویج جرم و جنایت »
رسانه هاى عمومى آمریکا امروزه به عامل مهمى در تقویت و تشدید جریان انحطاط جامعه آمریکا مبدل گشته اند و در حالى که «تلویزیون و فیلمها مى توانند برنامه هایى با کیفیت عالى در اختیار بینندگان قرار دهند ولى بیشتر اوقات به پست ترین نوع هرزگى و خشونت متوسل مى شوند .» (بنجامین اسپاک، دنیاى بهتر براى کودکانمان، ترجمه منصور حکمى، ص 84)
در جامعه به ابتذال کشیده شده آمریکا در مقابل انحرافات تلویزیون و سینما و . . . نه تنها برخورد جدى به عمل نمى آید که «هرگونه اعتراض به تحسین و تجلیل از خشونت وحشى گرى و بى بندوبارى جنسى در تلویزیون و سینما با اعتراضهاى طرفداران حقوق مدنى درباره آثار دلسرد کننده سانسور روبه رو مى شود! گویى که سانسور تنها مساله است .» (بنجامین اسپاک، پیشین، ص 85)
«ارمغان شوم فرهنگ مادى براى آمریکاییان»
وضعیت کنونى آمریکا حاکى از آن است که «مادى گرایى، آرمان گرایى را تحت الشعاع قرار داده » و «آمریکا خشنترین جامعه در جهان مى باشد .» و «آمار مربوط به قتل و سایر جنایات در کلیه بخشهاى این جامعه وحشت آور است .» و «تمایلات جنسى نیز به وحشى گرى و خشونت کشانده شده است .» (بنجامین اسپاک , پیشین , ص 63-64)
ارمغان شوم مادى گرایى افراطى، مخاطرات عظیمى است که آسایش را از جامعه آمریکا ربوده است . به همین علت اکنون «سرطان جنایت و خشونت، جامعه آمریکا را تهدید مى کند .» ( بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، روزنامه جمهورى اسلامى 21/3/73)
مقام معظم رهبری فرمودند : «غرب دچار بحران شدید هویت فرهنگى و شخصیتى بوده و به علت از بین رفتن پایه هاى اخلاق از درون در حال متلاشى شدن مى باشد .» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان فرهنگى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور ، 11/6/76 )
«نشانه هاى افول تدریجى قدرت آمریکا»
استمرار انحطاط فرهنگى و از هم گسیختگى معنوى و سیر صعودى معضلات اجتماعى و . . . و تبعات ویرانگر آن، در مجموع ایالات متحده را با دو بحران عمده مواجه ساخته است که نشانه اى واضح از افول تدریجى قدرت آمریکا مى باشند:
1- کاهش چشم گیر اعتماد عمومى به زمامداران و نظام سیاسى حاکم ؛ ناتوانى جدى و مشهود رهبران نظام سیاسى ایالات متحده از مقابله با بحرانهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى در این جامعه از یک سو و فساد آشکار و گسترده سیاستمداران و کارگزاران آمریکایى از سوى دیگر، کاهش چشم گیر اعتماد عمومى به نهادهاى سیاسى و دولتى و زمامداران دولتى این کشور را به دنبال داشته است .
2- مخالفت روز افزون جهانى با نظریه نظام تک قطبى و رهبرى آمریکا بر جهان .
تحولات جارى در آمریکا نه تنها استعداد و توانایى دولت مردان آن را در مهار بحرانهاى گوناگون و گسترده و رفع ناهنجارى ها به شدت زیر سؤال برده که نظریه لزوم رهبرى آمریکا بر جهان معاصر را به ایده اى تمسخرآمیز مبدل ساخته است .
«عدم صلاحیت آمریکا براى رهبرى جهان »
نیوت گنگریج، رئیس اسبق مجلس نمایندگان آمریکا، با اعتراف تلویحى به شرم آور بودن ادعاى رهبرى کشورش بر جهان و با ابراز تاسف از شرایط بحرانى جامعه آمریکا مى گوید:
«ایالات متحده باید جهان را رهبرى کند . . . اما با کشورى که در آن دوازده ساله ها باردار مى شوند، پانزده ساله ها همدیگر را مى کشند، هفده ساله ها به ایدز مبتلا مى شوند و هجده ساله ها دیپلم مى گیرند بدون این که بتوانند بخوانند و بنویسند هیچ کس را نمى شود رهبرى کرد!» (روزنامه جمهورى اسلامى 22/5/75)
بحران مخاطره آمیز و همه جانبه اى که جهان غرب و بویژه جامعه آمریکا را احاطه کرده این مهم را به اثبات مى رساند که:
«آمریکا و اروپا نباید داعیه رهبرى جهان را داشته باشند; زیرا کشورهاى اروپایى و آمریکایى در یک بحران عمیق فرهنگى، معنوى، اجتماعى و اقتصادى گرفتار و مشغول شده اند .» ( زبیگینو برژینسکى، نظریه پرداز آمریکایى و مشاور اسبق امنیت ملى آمریکا . روزنامه جمهوری , 17/5/75)
برخى از نظریه پردازان آمریکایى نیز با ابراز نگرانى از آینده ایالات متحده مى نویسند:
«من نگران آن هستم که موقعیت ابر قدرتى آمریکا تا حدودى متزلزل شود، فرهنگ ثروت اندوزى و بوالهوسى در آمریکا براى انتقال قدرت این کشور به نوعى اقتدار معنوى به اعتبار جهانى زیان بخش است .» (برژینسکى، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه مجتبى امیرى، ص 166)
در مجموع اگر بخواهیم تصویری از جهان پس از آمریکا ارائه دهیم، لازم است اشاره نماییم جهان پساآمریکا جهانی است که در آن از یکجانبه گرایی های امروزین آمریکا خبری نبوده و به جای نظام تک قطبی، نظام چند قطبی به وجود خواهد آمد، از طرفی جهان شاهد ظهور قدرتهای نوظهور و نوپدیدی خواهد بود که بسیاری از آنها ریشه در کشورهای در حال توسعه فعلی خواهد داشت به طوری که ملت های تحت سلطه غرب، در عرصه های جهانی و بین المللی فرصت و جرئت عرض اندام پیدا خواهند کرد، از طرفی شاید در اثر فشارهای بین المللی به پاره های برجای مانده از ایالات متحده، این مناطق که نقش مهمی در تخریب محیط زیست و به ویژه تولید گازهای گلخانه ای دارند و در عین حال از پیمان های مربوطه خارج شده اند به این پیمان ها بازخواهند گشت، همچنین به دلیل توقف فعالیت های شرارت باری که امروزه آمریکا به بهانه های واهی در جای جای دنیا انجام می دهد، جهان نسبتا امنی خواهیم داشت که در آن، امنیت مناطق به دست کشورهای خود آن مناطق سپرده خواهد شد و به دلیل از بین رفتن بخش مهمی از توطئه ها و دسیسه چینی های تفرقه افکنانه فعلی، بخش زیادی از واگرایی های بین المللی فعلی به همگرایی تبدیل خواهند شد. و یکی دیگر از مهمترین پیامدهای افول آمریکا، آزادی ملت های در بند و گسترش نظام های دموکراتیک و مردمسالار دینی و تحقق واقعی حقوق بشر خواهد بود. البته در زمینه جهان پساآمریکا سخن بسیاری قابل گفتن است، اما آنچه به صورت خلاصه می توان گفت این است که جهان بدون آمریکا بی شک جهانی بهتر از امروز برای بشر خواهد بود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد