۱۳۹۷/۰۴/۱۶
–
۱۱۵۱ بازدید
۱؛سلام اینکه میگوییداگر خنده با قصد لذت جنسی نباشدو مطمئن باشدبه گناه نمی افتداشکالی ندارد والا جایز نیست۰میخواهم بدانم به گناه نیوفتادن چه کسی مطرح شده است کسی که میخنددیا کسی که خنده را میبیندیاهردو؟؟؟ ۲؛گشاده رو بودن (باز شدن عضلات صورت،چشم وگونه)،شاد بودن،تبسم داشتن(خنده ی بدون صدا)صفت هایی که دوست دارم همیشه داشته باشم چه درخانه چه بیرون از خانه و بدون توجه به دیگران وهی نگران نباشم که کسی(نامحرم ها)به گناه بیوفتندوهی حواسم به دیگران باشدحکم اسلام چیست؟
الف ) به گناه افتادن هر دو مطرح است ، چون ممکن است شما عملی انجام دهید که هیچ گونه قصد لذت گناه در آن ندارید ، اما طرف مقابل به هردلیلی به گناه دچار شود .
حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه میفرمایند: «خدا نکند انسان معصیت کند و اگر کرد، خدا نکند معصیت اجتماعی بکند و اگر کرد خدا رحم بکند که اضلال مردم در آن باشد.»
و نیز فرمودند: «در قیامت که نامه عمل را به دست انسان میدهند، در نامه بعضیها نوشته شده که فلان فرد را تو کشتهای. میگوید: خدایا، من کی او را کشتم؟ من کجا قاتل بودم؟ من اصلاً خبر ندارم که قاتلش چه کسی است.
در جواب میگویند: در فلان مجلس فلان کلمه را گفتی، این کلمه نقل شد به مجلس دیگری و از آنجا دوباره به مجلس دیگر که قاتل در آن مجلس بود، رسید و او این را شنید و رفت او را کشت و تو سبب این قتل شدی. این جور سببیت است که انسان باید احتیاط کند و حواسش را جمع کند. آیا کسی میتواند متوجه باشد که این کلمهاش به ده واسطه خرابکاری نکند؟ قهرا باید هر کاری که بالفعل برای خودش جایز میداند با طلب توفیق از خدا و طلب نجات از خدا آن را انجام دهد تا عواقبش چیزی نشود که برایش مسئولیت بیاورد.»
باری تقوای در رفتار و گفتار، تقوای در خانواده و جامعه، تقوای علمی و عملی، اخلاقی و معنوی حد و مرز ندارد و رعایت تقوا و ترک گناه در هیچ مرحلهای از انسان ساقط نیست بلکه برای هر کسی در شأن و مرتبه خودش لازم است و چنین است که آیت الله بهجت میفرمایند: «ترک معصیت در اعتقادات و اعمال و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد.»
ب ) یک انسان مومن همیشه باید مواظب اعمال و رفتار خود باشد تا از حریم الهی خارج نشود و مرتکب گناه نشوند ، خوف و رجا از صفات بارز مومنین است، «خوف و رجا» یا «بیم و امید» در آیات و روایات دو صفت از صفات خوب مؤمنان راستین است. اهل ایمان نه از غضب و عذاب خداوند ایمن می شوند و نه از رحمتش مأیوس و ناامید می گردند. توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حکمفرماست چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستی می کشاند و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامیدارد و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در مسیر او به سوی خدا است. به وسیله دو بال خوف و امید انسان می تواند به اوج آسمان سعادت پرواز کند و مسیر تکامل را طی نماید. در حدیثی از حضرت صادق(ع) می خوانیم: «ینبغی للمؤمن ان یخاف الله خوفا کانه یشرف علی النار و یرجوه رجاءا کانه من اهل الجنه؛ سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد که گویی در کنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و آن چنان به او امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است» (تفسیر نمونه، ج 20، ص 253).
ج ) انواع خنده
خنده بر سه قسم است: 1 . ممدوح 2 . مباح 3 . مذموم
1 . خنده ممدوح
تبسم کردن، خنده ممدوح و مستحب است. در روایتی آمده است: خنده مومن به صورت تبسم است.[1] چنانچه سیره پیغمبر(ص)این بود که خنده ایشان از تبسم تجاوز نمیکرد[2]و همچنین در روایت دیگر آمده است: «امام صادق(ع) فرمود: در موقع خنده نباید دندانهاى جلو دهان دیده شود که در این صورت عمل ناپسندى انجام دادهاى و کسى که بدى مرتکب مىشود از شبیخون در امان نمىماند.»[3]تبسم در بعضی از موارد استحباب زیادی دارد: «کسى که بر چهره برادر مؤمنش تبسّم بزند خدا برایش حسنه مىنویسد و کسى که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نخواهد کرد.»[4]در روایتی آمده است: پیامبر(ص) از همه مردم لبخندش بیشتر و خوشخلقتر بود مگر آیه قرآنى نازل مىشد و به یاد قیامت مىافتاد و یا مشغول موعظه مىشد و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود.[5]از این کلام توهمی را که در اذهان بعضی از افراد وجود دارد که خیال می کنند مومن واقعی همواره باید محزون باشد و هیچ وقت نباید بخندد، دفع می شود. چون از جمله علامات محبّت و معرفت خدا این است که چهره انسان در برخورد با مردم خندان باشد و دل از فراق محبوب غمناک و اندوهناک باشد. [6] نه اینکه در بین مردم محزون باشد.
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم(ص) از کنار جمعى مىگذشت که مشغول خنده بودند. فرمود:” اگر آنچه را من مىدانم مىدانستید بسیار گریه مىکردید و کم مىخندید”! هنگامى که پیامبر از آنجا گذشت جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد:” خنده و گریه هر دو از طرف خدا است”.[7]یعنی لازم نیست مومن همیشه گریان باشد، بلکه هم گریه از ترس خدا و اینکه مرتکب گناهی شود در جاى خود لازم است و هم خنده به هنگام شادی؛ چرا که همه چیز و از جمله گریه و خنده از طرف خداست.[8] 2 . خنده مباح
خنده مباح خنده ای است که از حد تبسم تجاوز کند و به حد قهقهه نرسد. البته به شرط اینکه گناهی در این کار نباشد.
معمر بن خلاد میگوید: از امام رضا(ع) سئوال کردم اگر انسان در اجتماعى بنشیند بعد سخنى به میان بیاید و با هم شوخی کنند و بخندند آیا این کار اشکال دارد؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد، اگر چیزى نباشد. معمر بن خلاد می گوید: من تصور کردم که منظور آن حضرت از اینکه فرمودند اگر چیزى نباشد، این بود که فحش و متلک نباشد.[9]یعنی اگر افرادی دور هم جمع شوند و برای سرگرمی و گذران وقت و شاد بودن حرفهایی را بزنند که باعث خنده افراد حاضر در مجلس بشود اشکالی ندارد به شرط اینکه در حرفهای آنها گناهانی مثل تمسخر و غیبت و… نباشد و این کلام امام که خنده و شوخی را مباح میداند منافاتی با روایات دیگر -که خنده و شوخی را مستحب میداند- ندارد.
امام باقر(ع) نیز میفرماید: «خداى عز و جل آن کس که میان جمعى شوخى و خوشمزهگى کند دوستش دارد در صورتى که فحشى نباشد.»[10]چون اگر مجلس خنده تنها برای وقت گذرانی و لهو و لعب باشد مباح است ولی اگر برای ادخال سرور مومنین باشد مستحب است.
شاهد بر این کلام، روایتی است از حضرت صادق(ع) که به یونس شیبانى فرمود: شوخى شما با یکدیگر چگونه است؟ گفت: کم است. فرمود چرا شوخى نمیکنید که شوخى، نشانه خوش اخلاقى است و باعث شادی دل مومن می شود. پیغمبر(ص) با مردم شوخى میکرد براى آنکه آنان را خوشحال کند.[11] 3 . خنده مذموم
خنده ای که از نظر دین و یا مردم زشت و ناپسند باشد خنده مذموم نامیده میشود. در اینجا به چند مورد اشاره میشود:
1- قهقهه:[12] یعنی با صدای بلند خندیدن به گونهای که از دور صدای خنده انسان شنیده شود. در روایتی آمده است قهقهه از شیطان است؛[13]یعنی شیطان است که ترغیب به قهقهه میکند. در روایت دیگر آمده است: «اگر صداى خندهات به قاهقاه بالا گرفت، بعد از آن که از مستى خنده باز آمدى بگو: «بار خدایا از من نفرت مکن»[14]2- خنده ای که بدون تعجب باشد: یعنی اینکه انسان بی جهت و بدون اینکه مسئله تعجب آوری برایش رخ بدهد بخندد که در بعضی از روایات این کار را نشانه نادانی معرفی کرده است[15] و در روایت دیگر این گونه افراد را جزء کسانی شمرده است که غضب شدید خدا برآنها نازل می شود [16]3-خنده ای که به سبب گناه باشد: گاهی انسان درباره شخصی در مجلسی سخن میگوید تا افراد را بخنداند. رسول خدا(ص) در وصایاى خود به ابوذر فرمود: .. اى اباذر واى به حال کسى که سخن دروغ بگوید تا مردم را بخنداند. واى بر او، واى بر او»[17]بعضى تصور مىکنند اگر کسى به عنوان شوخى و مزاح و جلب توجه و خنداندن مردم، دروغ و یا تمسخر و غیبت و هر گناه دیگری انجام دهد اشکالی ندارد؛ چرا که در این گونه موارد جنبه شوخى و مزاح دارد نه جدّى، اما این نکته را باید در نظر داشت که در شرع مقدس اسلام، گناه به طور کلی نهی شده است چه شوخی و چه جدی.
گاهی انسان با خنده اش موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم میکند: بر سخن اشتباه آمیز و نامنظّم شخصی، یا بر افعال آشفته و نامرتّب او، یا بر چهره زشت یا قامت کوتاه یا دراز او یا به عیب و نقصى که دارد بخندند که خنده بر این چیزها داخل در مسخرگى و مورد نهى است.[18] [1] . کلینى،محمد، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجرى شمسی ، ج2، ص 664
[2] مجلسى،محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان، 1404 هجرى قمری ، ج73، ص 59
[3] . کلینى، محمد ،پیشین
[4] . بحار الأنوار ، ج71، ص: 298
[5] . عارف، سید محمد صادق؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 ، ج4، 161
[6] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ج 2، ص 747 و نهجالبلاغة ص 168
[7] .نجم 43
[8] . تفسیر نمونه ، ج22، ص: 56
[9] . الکافی ، ج2، ص: 663
[10] . همان
[11] . طبرسى ،رضى الدین حسن بن فضل ، مکارم الأخلاق، یک جلد، انتشارات شریف رضى قم، 1412 هجرى قمری ، ص: 21
[12] . نراقى، ملا مهدى، جامع السعادات، چاپ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،چاپ چهارم، بیروت ج 2 ، ص 300
[13] .عاملى،حر، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام قم، 1409 هجرى قمری ج : 12 ص : 114
[14] . همان
[15] . الکافی ، ج2، ص 664
[16] . بحار الأنوار ، ج63، ص: 332
[17] . وسائل الشیعة ، ج12، ص: 25
[18] . مجتبوى، سید جلال الدین(مترجم)، علم اخلاق اسلامى، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، 1377 ، ج 3 ، ص: 385
حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه میفرمایند: «خدا نکند انسان معصیت کند و اگر کرد، خدا نکند معصیت اجتماعی بکند و اگر کرد خدا رحم بکند که اضلال مردم در آن باشد.»
و نیز فرمودند: «در قیامت که نامه عمل را به دست انسان میدهند، در نامه بعضیها نوشته شده که فلان فرد را تو کشتهای. میگوید: خدایا، من کی او را کشتم؟ من کجا قاتل بودم؟ من اصلاً خبر ندارم که قاتلش چه کسی است.
در جواب میگویند: در فلان مجلس فلان کلمه را گفتی، این کلمه نقل شد به مجلس دیگری و از آنجا دوباره به مجلس دیگر که قاتل در آن مجلس بود، رسید و او این را شنید و رفت او را کشت و تو سبب این قتل شدی. این جور سببیت است که انسان باید احتیاط کند و حواسش را جمع کند. آیا کسی میتواند متوجه باشد که این کلمهاش به ده واسطه خرابکاری نکند؟ قهرا باید هر کاری که بالفعل برای خودش جایز میداند با طلب توفیق از خدا و طلب نجات از خدا آن را انجام دهد تا عواقبش چیزی نشود که برایش مسئولیت بیاورد.»
باری تقوای در رفتار و گفتار، تقوای در خانواده و جامعه، تقوای علمی و عملی، اخلاقی و معنوی حد و مرز ندارد و رعایت تقوا و ترک گناه در هیچ مرحلهای از انسان ساقط نیست بلکه برای هر کسی در شأن و مرتبه خودش لازم است و چنین است که آیت الله بهجت میفرمایند: «ترک معصیت در اعتقادات و اعمال و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد.»
ب ) یک انسان مومن همیشه باید مواظب اعمال و رفتار خود باشد تا از حریم الهی خارج نشود و مرتکب گناه نشوند ، خوف و رجا از صفات بارز مومنین است، «خوف و رجا» یا «بیم و امید» در آیات و روایات دو صفت از صفات خوب مؤمنان راستین است. اهل ایمان نه از غضب و عذاب خداوند ایمن می شوند و نه از رحمتش مأیوس و ناامید می گردند. توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حکمفرماست چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستی می کشاند و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامیدارد و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در مسیر او به سوی خدا است. به وسیله دو بال خوف و امید انسان می تواند به اوج آسمان سعادت پرواز کند و مسیر تکامل را طی نماید. در حدیثی از حضرت صادق(ع) می خوانیم: «ینبغی للمؤمن ان یخاف الله خوفا کانه یشرف علی النار و یرجوه رجاءا کانه من اهل الجنه؛ سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد که گویی در کنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و آن چنان به او امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است» (تفسیر نمونه، ج 20، ص 253).
ج ) انواع خنده
خنده بر سه قسم است: 1 . ممدوح 2 . مباح 3 . مذموم
1 . خنده ممدوح
تبسم کردن، خنده ممدوح و مستحب است. در روایتی آمده است: خنده مومن به صورت تبسم است.[1] چنانچه سیره پیغمبر(ص)این بود که خنده ایشان از تبسم تجاوز نمیکرد[2]و همچنین در روایت دیگر آمده است: «امام صادق(ع) فرمود: در موقع خنده نباید دندانهاى جلو دهان دیده شود که در این صورت عمل ناپسندى انجام دادهاى و کسى که بدى مرتکب مىشود از شبیخون در امان نمىماند.»[3]تبسم در بعضی از موارد استحباب زیادی دارد: «کسى که بر چهره برادر مؤمنش تبسّم بزند خدا برایش حسنه مىنویسد و کسى که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نخواهد کرد.»[4]در روایتی آمده است: پیامبر(ص) از همه مردم لبخندش بیشتر و خوشخلقتر بود مگر آیه قرآنى نازل مىشد و به یاد قیامت مىافتاد و یا مشغول موعظه مىشد و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود.[5]از این کلام توهمی را که در اذهان بعضی از افراد وجود دارد که خیال می کنند مومن واقعی همواره باید محزون باشد و هیچ وقت نباید بخندد، دفع می شود. چون از جمله علامات محبّت و معرفت خدا این است که چهره انسان در برخورد با مردم خندان باشد و دل از فراق محبوب غمناک و اندوهناک باشد. [6] نه اینکه در بین مردم محزون باشد.
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم(ص) از کنار جمعى مىگذشت که مشغول خنده بودند. فرمود:” اگر آنچه را من مىدانم مىدانستید بسیار گریه مىکردید و کم مىخندید”! هنگامى که پیامبر از آنجا گذشت جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد:” خنده و گریه هر دو از طرف خدا است”.[7]یعنی لازم نیست مومن همیشه گریان باشد، بلکه هم گریه از ترس خدا و اینکه مرتکب گناهی شود در جاى خود لازم است و هم خنده به هنگام شادی؛ چرا که همه چیز و از جمله گریه و خنده از طرف خداست.[8] 2 . خنده مباح
خنده مباح خنده ای است که از حد تبسم تجاوز کند و به حد قهقهه نرسد. البته به شرط اینکه گناهی در این کار نباشد.
معمر بن خلاد میگوید: از امام رضا(ع) سئوال کردم اگر انسان در اجتماعى بنشیند بعد سخنى به میان بیاید و با هم شوخی کنند و بخندند آیا این کار اشکال دارد؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد، اگر چیزى نباشد. معمر بن خلاد می گوید: من تصور کردم که منظور آن حضرت از اینکه فرمودند اگر چیزى نباشد، این بود که فحش و متلک نباشد.[9]یعنی اگر افرادی دور هم جمع شوند و برای سرگرمی و گذران وقت و شاد بودن حرفهایی را بزنند که باعث خنده افراد حاضر در مجلس بشود اشکالی ندارد به شرط اینکه در حرفهای آنها گناهانی مثل تمسخر و غیبت و… نباشد و این کلام امام که خنده و شوخی را مباح میداند منافاتی با روایات دیگر -که خنده و شوخی را مستحب میداند- ندارد.
امام باقر(ع) نیز میفرماید: «خداى عز و جل آن کس که میان جمعى شوخى و خوشمزهگى کند دوستش دارد در صورتى که فحشى نباشد.»[10]چون اگر مجلس خنده تنها برای وقت گذرانی و لهو و لعب باشد مباح است ولی اگر برای ادخال سرور مومنین باشد مستحب است.
شاهد بر این کلام، روایتی است از حضرت صادق(ع) که به یونس شیبانى فرمود: شوخى شما با یکدیگر چگونه است؟ گفت: کم است. فرمود چرا شوخى نمیکنید که شوخى، نشانه خوش اخلاقى است و باعث شادی دل مومن می شود. پیغمبر(ص) با مردم شوخى میکرد براى آنکه آنان را خوشحال کند.[11] 3 . خنده مذموم
خنده ای که از نظر دین و یا مردم زشت و ناپسند باشد خنده مذموم نامیده میشود. در اینجا به چند مورد اشاره میشود:
1- قهقهه:[12] یعنی با صدای بلند خندیدن به گونهای که از دور صدای خنده انسان شنیده شود. در روایتی آمده است قهقهه از شیطان است؛[13]یعنی شیطان است که ترغیب به قهقهه میکند. در روایت دیگر آمده است: «اگر صداى خندهات به قاهقاه بالا گرفت، بعد از آن که از مستى خنده باز آمدى بگو: «بار خدایا از من نفرت مکن»[14]2- خنده ای که بدون تعجب باشد: یعنی اینکه انسان بی جهت و بدون اینکه مسئله تعجب آوری برایش رخ بدهد بخندد که در بعضی از روایات این کار را نشانه نادانی معرفی کرده است[15] و در روایت دیگر این گونه افراد را جزء کسانی شمرده است که غضب شدید خدا برآنها نازل می شود [16]3-خنده ای که به سبب گناه باشد: گاهی انسان درباره شخصی در مجلسی سخن میگوید تا افراد را بخنداند. رسول خدا(ص) در وصایاى خود به ابوذر فرمود: .. اى اباذر واى به حال کسى که سخن دروغ بگوید تا مردم را بخنداند. واى بر او، واى بر او»[17]بعضى تصور مىکنند اگر کسى به عنوان شوخى و مزاح و جلب توجه و خنداندن مردم، دروغ و یا تمسخر و غیبت و هر گناه دیگری انجام دهد اشکالی ندارد؛ چرا که در این گونه موارد جنبه شوخى و مزاح دارد نه جدّى، اما این نکته را باید در نظر داشت که در شرع مقدس اسلام، گناه به طور کلی نهی شده است چه شوخی و چه جدی.
گاهی انسان با خنده اش موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم میکند: بر سخن اشتباه آمیز و نامنظّم شخصی، یا بر افعال آشفته و نامرتّب او، یا بر چهره زشت یا قامت کوتاه یا دراز او یا به عیب و نقصى که دارد بخندند که خنده بر این چیزها داخل در مسخرگى و مورد نهى است.[18] [1] . کلینى،محمد، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجرى شمسی ، ج2، ص 664
[2] مجلسى،محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان، 1404 هجرى قمری ، ج73، ص 59
[3] . کلینى، محمد ،پیشین
[4] . بحار الأنوار ، ج71، ص: 298
[5] . عارف، سید محمد صادق؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 ، ج4، 161
[6] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ج 2، ص 747 و نهجالبلاغة ص 168
[7] .نجم 43
[8] . تفسیر نمونه ، ج22، ص: 56
[9] . الکافی ، ج2، ص: 663
[10] . همان
[11] . طبرسى ،رضى الدین حسن بن فضل ، مکارم الأخلاق، یک جلد، انتشارات شریف رضى قم، 1412 هجرى قمری ، ص: 21
[12] . نراقى، ملا مهدى، جامع السعادات، چاپ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،چاپ چهارم، بیروت ج 2 ، ص 300
[13] .عاملى،حر، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام قم، 1409 هجرى قمری ج : 12 ص : 114
[14] . همان
[15] . الکافی ، ج2، ص 664
[16] . بحار الأنوار ، ج63، ص: 332
[17] . وسائل الشیعة ، ج12، ص: 25
[18] . مجتبوى، سید جلال الدین(مترجم)، علم اخلاق اسلامى، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، 1377 ، ج 3 ، ص: 385