وجه الله کمیت و کیفیت وجه الله
۱۳۹۶/۰۱/۲۶
–
۸۷۱ بازدید
سلام جهت اطلاع .امام زمان .ع.می تواندهم زمان چندجاباشدوبه هرشکلی دربیایدمگرسگ وخوک..حضرت علی ع وحضرت زهرا.س.دردنیاو آخرت کنارهم هستند قبرحضرت زهرا.س.نجف ایوان طلای امیرالمومنین ع
سلام علیکم.
ـ امام معصوم و هر کسی که به مقام «وجه الله» رسیده، در هر لحظه در همه جا هست. چنین کسی نه با بدن بلکه با حقیقت نوری خویش، همه جا و با همه کس حاضر است؛ همان گونه که خدا با همه کس و در همه جا و در هر زمانی حاضر است. خدای متعال فرمود: « … فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه … ــ پس هر جا رو کنید، وجه الله آنجاست.»
امیرمومنان (ع) در ضمن حدیث معرفت امیرالمومنین بالنّورانیّه فرمودند: « … یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع أَنَا الَّذِی حَمَلْتُ نُوحاً فِی السَّفِینَةِ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَجْرَیْتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ وَ أَنَا الْمُنَادِی مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ قَدْ سَمِعَهُ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ فَهِمَهُ قَوْمٌ إِنِّی لَأَسْمَعُ کُلَّ قَوْمٍ الْجَبَّارِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ بِلُغَاتِهِمْ وَ أَنَا الْخَضِرُ عَالِمُ مُوسَى وَ أَنَا مُعَلِّمُ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَیْنِ وَ أَنَا قُدْرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ إِنَّ مَیِّتَنَا لَمْ یَمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ یَغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ یُقْتَلُوا یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع أَنَا أَمِیرُ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِمَّنْ مَضَى وَ مِمَّنْ بَقِیَ وَ أُیِّدْتُ بِرُوحِ الْعَظَمَةِ وَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا کُنْهَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعْشَارَ الْعُشْرِ لِأَنَّا آیَاتُ اللَّهِ وَ دَلَائِلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ أَئِمَّتُهُ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ عَیْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُ اللَّهِ بِنَا یُعَذِّبُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِنَا یُثِیبُ وَ مِنْ بَیْنِ خَلْقِهِ طَهَّرَنَا وَ اخْتَارَنَا وَ اصْطَفَانَا وَ لَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَ وَ کَیْفَ وَ فِیمَ لَکَفَرَ وَ أَشْرَکَ لِأَنَّهُ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع مَنْ آمَنَ بِمَا قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِمَا بَیَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرَحْتُ وَ أَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهَى وَ بَلَغَ وَ کَمَلَ وَ مَنْ شَکَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَیَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِی ع یَعْلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا کُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ فَلَا تَفَرَّقُوا بَیْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا کَرِهْنَا کَرِهَ اللَّهُ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ أَنْکَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِیَّتَنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْکَرَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِیَّتَهُ فِینَا ـــــــــــــــــــــــــــــ ای سلمان و ای ابوذر منم آن کس که نوح را در کشتى به دستور خدا بردم. من یونس را به اجازه خدا از شکم ماهی خارج کردم. من به اجازه خدا موسى را از دریا گذراندم . من ابراهیم را از آتش نجات دادم به اجازه خدا . من نهرها و چشمه هایش را جارى و درختهایش را کاشتم با اجازه خدایم. منم عذاب یوم الظله. منم آنکه فریاد می زند از مکان نزدیکى که تمام جن و انس آن را می شنوند ؛ و گروهى می فهمند. منم که با هرگروهى ، چه ستمگران و چه منافقین ، به زبان خودشان صحبت می کنم. منم خضر، عالِم موسى. منم معلم سلیمان بن داود و منم ذو القرنین و منم قدرت اللّه. ای سلمان و ای ابوذر! منم محمّد و محمّد من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خداوند در این آیه مى فرماید: مّرّجّ الْبّحْرّیْنِ یّلْتّقِیانِ بّیْنّهُما بّرْزّخٌ لا یّبْغِیانِ. ای سلمان و ای ابوذر! مرده ی ما نمرده و غائب ما دور نشده و کشته هاى ما هرگز کشته نشده اند. ای سلمان و ای ابوذر! من امیر هر مرد و زن مؤمنم ، چه از گذشتگان و چه از آیندگان. من با روح عظمت تائید شده ام . من یکى از بندگان خدایم ؛ ما را خدا ننامید و درباره ی فضل ما هر چه مایلید بگویید! چرا که به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتّى مقدارى از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید. چون ماییم آیات و دلائل خدا و حجج و خلفا و امینان و امامان او ؛ و ماییم وجه اللّه و عین اللّه و لسان اللّه. به وسیله ما بندگان خدا عذاب می شوند و به وسیله ما پاداش داده می شوند. ما را از میان بندگان خود پاک نموده و انتخاب کرده و برگزیده اگر کسى بگوید به چه جهت و چگونه هستند و در کجایند که چنین شده اند کافر و مشرک مى شود. زیرا خدا از آنچه می کند مورد سوال قرار نمی گیرد در حالی آنها مورد سوالند. ای سلمان و ای ابوذر! هر که ایمان آورد به آنچه بیان کردم و تصدیق کند آنچه را که تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن کردم و استدلال نمودم ، پس او مؤمنى است که آزمایش شده قلبش براى ایمان و سینه اش وسعت یافته براى اسلام. او عارف روشن بین است که به هدف رسیده و کامل شده و هر کس شک نماید و دشمنى ورزد و منکر شود و متحیر باشد و تردید نماید او مقصر و ناصبى است. ای سلمان و ای ابوذر! من زنده مى کنم و مى میرانم به اجازه خدا. من به شما خبر می دهم که چه می خورید و چه ذخیره در خانه هاى خود کرده اید به اذن خدا. من از دلهاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نیز همین کارها را می کنند و این اطلاعات را دارند ؛ هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه یکى هستیم . اوّل ما محمّد ، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است ؛ و همه ما محمّدیم. پس بین ما جدایى نیندازید. ما وقتى بخواهیم خدا می خواهد ؛ وقتى نخواهیم خدا نمی خواهد. واى پس واى بر کسى که منکر فضل و امتیازات و الطافى که خدا به ما عنایت کرده باشد. زیرا هر کسى منکر یکى از چیزهایى باشد که خدا به ما عنایت کرده ، منکر قدرت خدا و مشیّت اوست در باره ما » ( بحار الأنوار الجامعة ، ج 26، ص6)
ـ امام معصوم، افزون بر حضور نوری در همه جا، با بدن دنیایی هم هر جا بخواهد می تواند حاضر شود؛ بلکه می تواند تکثیر بدن نموده و با هزاران بدن، در هزاران جا باشد. نقل است که علی(ع)، در یک شب، در چهل خانه میهمان بوده اند. علامه طباطبایی ـ قدّس سرّه ـ را هم در یک لحظه با دو بدن دیده اند.
ـ تغییر شکل بدن هم برای انسانهای کامل، کاری عادی است.
در روایت شگفتی، جناب جابر از اصحاب امام سجّاد و امام باقر (ع) گوید: «… به امام سجّاد عرض کردم یا ابن رسول اللَّه! مقصّر کیست؟(در مساله ی امامت) فرمودند: کسانى که در معرفت امام کوتاهى دارند و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها واجب نموده از امر و روح خود. عرض کردم : معرفت روح خدا چیست؟ فرمودند: اینکه بداند به هر کسى خداوند این روح را بخشیده امر خود را نیز به او تفویض نموده و به اجازه ی خدا مى آفریند و زنده می کند و به دیگرى علم غیب مى آموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد؛ چون آن روح از امر اللَّه است. هر که ممتاز به این روح شد کامل است و نقصانى ندارد هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام می دهد. از مشرق به مغرب در یک لحظه می رود و به آسمان بالا می رود و به زمین فرود مى آید. هر چه اراده کند و بخواهد انجام می دهد. عرض کردم: آقای من! دلیلى از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بخشیده ! فرمودند: بسیار خوب ؛ این آیه را بخوان:« وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا» و این آیه را « أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » . گفتم:خدا گشایش به تو عنایت کند! آنچنان که عقده ی دل مرا گشودى و مرا بر شناخت روح و امر کمک کردى. سپس عرض کردم: آقای من ! پس در این صورت بیشتر شیعیان مقصّرند. من یک نفر از یاران خود را نمى شناسم که داراى چنین معرفتى باشد. فرمودند: ای جابر! اگر تو یک نفر را نمى شناسى من چند نفر را می شناسم که مى آیند و سلام می کنند و از من اسرار و علوم پنهان و حقایق را مى آموزند. عرض کردم فلان کس با یارانش از این نمونه هستند (ان شاء اللَّه) ؛ چون من از آنها یکى از اسرار و حقایق شما را شنیدم. خیال می کنم به هدف رسیده اند و کامل شده اند. فرمودند: فردا بگو با تو اینجا بیایند ! من روز بعد آنها را آوردم ؛ سلام کردند و امام را احترام گزاردند و بسیار گرامى داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام فرمودند: ای جابر ! اینها برادران تو هستند ؛ اینک مطلبی باقیمانده آیا شما اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد و هر چه اراده کند حکم می نماید؟ و هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند؟ آیا باور دارید که خدا از آنچه انجام دهد بازخواست نمی شود ، امّا مردم مورد مواخذه هستند؟ گفتند: آرى خدا هر چه بخواهد می کند و هر حکمى را که اراده نماید اجرا می فرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارف و به هدف رسیده اند. امام فرمودند:ای جابر! عجله در مورد چیزى که نمی دانى مکن! و من متحیّر شدم. فرمودند: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین می تواند به صورت فرزند خود محمّد در آید؟ جابر گوید: پرسیدم ؛ و آنها از دادن جواب خوددارى کرده ساکت ماندند. فرمودند: بپرس آیا محمّد (امام باقر(ع)) می تواند به صورت من در آید؟ باز سؤال کردم و سکوت کردند و چیزى نگفتند. در این موقع امام نگاهى به من نموده فرمودند: این دلیل آن مطلبى بود که به تو گفتم که هنوز مقدارى باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده چرا جواب نمی دهید؟ سکوت کردند و مشکوک بودند. فرمودند: این دلیل جریانى بود که برایت توضیح دادم که مقدارى باقیمانده. حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: چرا حرف نمی زنید؟ به یکدیگر تماشا کرده از هم پرسیدند و گفتند یا ابن رسول اللَّه! ما اطلاعى نداریم به ما بیاموز! حضرت زین العابدین علیه السّلام اشاره به فرزند خود حضرت باقر کرده از آنها پرسیدند: این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمودند: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین. در این موقع امام (ع) کلامى را بر زبان راند که ما نفهمیدیم ؛ ناگاه محمّد باقر به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمّد باقر در آمد. همه گفتند: لا اله الا اللَّه.امام فرمودند: از قدرت خدا تعجب نکنید من محمّدم و محمّد من است ؛ و محمّد گفت: ای مردم تعجب نکنید از امر خدا ! من علی هستم و علی من است ؛ همه ی ما یکى هستیم ، از یک نور. روح ما از امر خداست ؛ اوّل ما محمّد، وسط ما محمّد و آخر ما محمّد و همه ى ما محمّدیم. آنها این سخنان را که شنیدند همه به سجده افتادند و می گفتند: ایمان به ولایت و پنهان و آشکار شما آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین فرمودند: سر بردارید اینک شما عارف و رستگار و روشن بین هستید و کامل و به هدف رسیده. خدا را خدا را ! مبادا آنچه از من و محمّد مشاهده کردید به مقصّرین مستضعف بگویید که شما را مسخره می کنند و تکذیب می نمایند. گفتند: اطاعت می کنیم. فرمود: اینک بروید رستگار باشید ؛ و آنها متفرق شدند.» (بحار الأنوار ،ج 26 ،ص16)
امام صادق (ع) فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ مَا یَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَهُمْ وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ . ــــ برای خدای عزّ و جلّ دوازده هزار عالم است که هر کدام آنها بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمین می باشد. هیچکدام از (اهل) این عوالم برای خدا عالمی غیر از عالم خودشان نمی بینند و من حجّت هستم برای همه ی این عالمها.» (بحارالأنوار ، ج27 ، ص41 )
آیا موجودات آن عالمها هم شبیه انسان هستند یا نه، خدا می داند. امام صادق(ع) در یک لحظه در تمام این عالمها حضور دارند و در هر عالمی با شکلی مناسب آن عالم.
جناب مولوی در همین راستا گفته است :
آن سرخ قبایی که چو مه پار بر آمد
امسال در این خرقه ی زنگار برآمد
آن تُرک که آن سال به یغماش بدیدی
این است که امسال، عرب وار برآمد
آن یار همان است اگر جامه بدل کرد
آن جامه بدل کرد دگر بار برآمد
آن باده همان است اگر شیشه دگر شد
بنگر که چه خوش بر سر خمّار برآمد
آن شمع به صورت به مثل مشعله شد
وین مشعله زین روزن اسرار برآمد.
باز گفته است :
هر لحظه به شکلی بت عیّار برآمد؛ دل برد و نهان شد.
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد؛ گه پیر و جوان شد.
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق؛ خود رفت به کشتی.
گه گشت خلیل و به دلِ نار برآمد؛ آتش گل از آن شد.
بالله که همو بود که اندر ید بیضا ، می کرد شبانی .
در چوب شد و بر صفت مار برآمد ، زآن فخر کیان شد.
میگشت دمی چند براین روی زمین او؛ از بهر تفرّج .
عیسی شد و برگنبد دوّار برآمد ، تسبیح کنان شد .
بالله که همو بود که میگفت أنا الحق ، با صوت الهی.
منصور نبود او که بر آن دار برآمد ، نادان به گمان شد.
فی الجمله همو بود که می آمد و می رفت، هر قرن که دیدی.
تا عاقبت آن شکل عرب وار برآمد ، دارای جهان شد.
رومی سخن کفر نگفته است و نگوید ، منکر نشویدش.
کافر بُوَد آن کس که به انکار بر آمد ، از دوزخیان شد.
ـ امام معصوم و هر کسی که به مقام «وجه الله» رسیده، در هر لحظه در همه جا هست. چنین کسی نه با بدن بلکه با حقیقت نوری خویش، همه جا و با همه کس حاضر است؛ همان گونه که خدا با همه کس و در همه جا و در هر زمانی حاضر است. خدای متعال فرمود: « … فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه … ــ پس هر جا رو کنید، وجه الله آنجاست.»
امیرمومنان (ع) در ضمن حدیث معرفت امیرالمومنین بالنّورانیّه فرمودند: « … یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع أَنَا الَّذِی حَمَلْتُ نُوحاً فِی السَّفِینَةِ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَجْرَیْتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ وَ أَنَا الْمُنَادِی مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ قَدْ سَمِعَهُ الثَّقَلَانِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ فَهِمَهُ قَوْمٌ إِنِّی لَأَسْمَعُ کُلَّ قَوْمٍ الْجَبَّارِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ بِلُغَاتِهِمْ وَ أَنَا الْخَضِرُ عَالِمُ مُوسَى وَ أَنَا مُعَلِّمُ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ أَنَا ذُو الْقَرْنَیْنِ وَ أَنَا قُدْرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ إِنَّ مَیِّتَنَا لَمْ یَمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ یَغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ یُقْتَلُوا یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع أَنَا أَمِیرُ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِمَّنْ مَضَى وَ مِمَّنْ بَقِیَ وَ أُیِّدْتُ بِرُوحِ الْعَظَمَةِ وَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ لَا تُسَمُّونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا کُنْهَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعْشَارَ الْعُشْرِ لِأَنَّا آیَاتُ اللَّهِ وَ دَلَائِلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ أَئِمَّتُهُ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ عَیْنُ اللَّهِ وَ لِسَانُ اللَّهِ بِنَا یُعَذِّبُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِنَا یُثِیبُ وَ مِنْ بَیْنِ خَلْقِهِ طَهَّرَنَا وَ اخْتَارَنَا وَ اصْطَفَانَا وَ لَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَ وَ کَیْفَ وَ فِیمَ لَکَفَرَ وَ أَشْرَکَ لِأَنَّهُ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع مَنْ آمَنَ بِمَا قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِمَا بَیَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرَحْتُ وَ أَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ قَدِ انْتَهَى وَ بَلَغَ وَ کَمَلَ وَ مَنْ شَکَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَیَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ قَالَ ع أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِی ع یَعْلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا لِأَنَّا کُلَّنَا وَاحِدٌ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ فَلَا تَفَرَّقُوا بَیْنَنَا وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا کَرِهْنَا کَرِهَ اللَّهُ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ أَنْکَرَ فَضْلَنَا وَ خُصُوصِیَّتَنَا وَ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ رَبُّنَا لِأَنَّ مَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً مِمَّا أَعْطَانَا اللَّهُ فَقَدْ أَنْکَرَ قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَشِیَّتَهُ فِینَا ـــــــــــــــــــــــــــــ ای سلمان و ای ابوذر منم آن کس که نوح را در کشتى به دستور خدا بردم. من یونس را به اجازه خدا از شکم ماهی خارج کردم. من به اجازه خدا موسى را از دریا گذراندم . من ابراهیم را از آتش نجات دادم به اجازه خدا . من نهرها و چشمه هایش را جارى و درختهایش را کاشتم با اجازه خدایم. منم عذاب یوم الظله. منم آنکه فریاد می زند از مکان نزدیکى که تمام جن و انس آن را می شنوند ؛ و گروهى می فهمند. منم که با هرگروهى ، چه ستمگران و چه منافقین ، به زبان خودشان صحبت می کنم. منم خضر، عالِم موسى. منم معلم سلیمان بن داود و منم ذو القرنین و منم قدرت اللّه. ای سلمان و ای ابوذر! منم محمّد و محمّد من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خداوند در این آیه مى فرماید: مّرّجّ الْبّحْرّیْنِ یّلْتّقِیانِ بّیْنّهُما بّرْزّخٌ لا یّبْغِیانِ. ای سلمان و ای ابوذر! مرده ی ما نمرده و غائب ما دور نشده و کشته هاى ما هرگز کشته نشده اند. ای سلمان و ای ابوذر! من امیر هر مرد و زن مؤمنم ، چه از گذشتگان و چه از آیندگان. من با روح عظمت تائید شده ام . من یکى از بندگان خدایم ؛ ما را خدا ننامید و درباره ی فضل ما هر چه مایلید بگویید! چرا که به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتّى مقدارى از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید. چون ماییم آیات و دلائل خدا و حجج و خلفا و امینان و امامان او ؛ و ماییم وجه اللّه و عین اللّه و لسان اللّه. به وسیله ما بندگان خدا عذاب می شوند و به وسیله ما پاداش داده می شوند. ما را از میان بندگان خود پاک نموده و انتخاب کرده و برگزیده اگر کسى بگوید به چه جهت و چگونه هستند و در کجایند که چنین شده اند کافر و مشرک مى شود. زیرا خدا از آنچه می کند مورد سوال قرار نمی گیرد در حالی آنها مورد سوالند. ای سلمان و ای ابوذر! هر که ایمان آورد به آنچه بیان کردم و تصدیق کند آنچه را که تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن کردم و استدلال نمودم ، پس او مؤمنى است که آزمایش شده قلبش براى ایمان و سینه اش وسعت یافته براى اسلام. او عارف روشن بین است که به هدف رسیده و کامل شده و هر کس شک نماید و دشمنى ورزد و منکر شود و متحیر باشد و تردید نماید او مقصر و ناصبى است. ای سلمان و ای ابوذر! من زنده مى کنم و مى میرانم به اجازه خدا. من به شما خبر می دهم که چه می خورید و چه ذخیره در خانه هاى خود کرده اید به اذن خدا. من از دلهاى شما مطلعم و ائمه از اولادم نیز همین کارها را می کنند و این اطلاعات را دارند ؛ هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه یکى هستیم . اوّل ما محمّد ، آخر ما محمّد و وسط ما محمّد است ؛ و همه ما محمّدیم. پس بین ما جدایى نیندازید. ما وقتى بخواهیم خدا می خواهد ؛ وقتى نخواهیم خدا نمی خواهد. واى پس واى بر کسى که منکر فضل و امتیازات و الطافى که خدا به ما عنایت کرده باشد. زیرا هر کسى منکر یکى از چیزهایى باشد که خدا به ما عنایت کرده ، منکر قدرت خدا و مشیّت اوست در باره ما » ( بحار الأنوار الجامعة ، ج 26، ص6)
ـ امام معصوم، افزون بر حضور نوری در همه جا، با بدن دنیایی هم هر جا بخواهد می تواند حاضر شود؛ بلکه می تواند تکثیر بدن نموده و با هزاران بدن، در هزاران جا باشد. نقل است که علی(ع)، در یک شب، در چهل خانه میهمان بوده اند. علامه طباطبایی ـ قدّس سرّه ـ را هم در یک لحظه با دو بدن دیده اند.
ـ تغییر شکل بدن هم برای انسانهای کامل، کاری عادی است.
در روایت شگفتی، جناب جابر از اصحاب امام سجّاد و امام باقر (ع) گوید: «… به امام سجّاد عرض کردم یا ابن رسول اللَّه! مقصّر کیست؟(در مساله ی امامت) فرمودند: کسانى که در معرفت امام کوتاهى دارند و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها واجب نموده از امر و روح خود. عرض کردم : معرفت روح خدا چیست؟ فرمودند: اینکه بداند به هر کسى خداوند این روح را بخشیده امر خود را نیز به او تفویض نموده و به اجازه ی خدا مى آفریند و زنده می کند و به دیگرى علم غیب مى آموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد؛ چون آن روح از امر اللَّه است. هر که ممتاز به این روح شد کامل است و نقصانى ندارد هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام می دهد. از مشرق به مغرب در یک لحظه می رود و به آسمان بالا می رود و به زمین فرود مى آید. هر چه اراده کند و بخواهد انجام می دهد. عرض کردم: آقای من! دلیلى از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بخشیده ! فرمودند: بسیار خوب ؛ این آیه را بخوان:« وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا» و این آیه را « أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » . گفتم:خدا گشایش به تو عنایت کند! آنچنان که عقده ی دل مرا گشودى و مرا بر شناخت روح و امر کمک کردى. سپس عرض کردم: آقای من ! پس در این صورت بیشتر شیعیان مقصّرند. من یک نفر از یاران خود را نمى شناسم که داراى چنین معرفتى باشد. فرمودند: ای جابر! اگر تو یک نفر را نمى شناسى من چند نفر را می شناسم که مى آیند و سلام می کنند و از من اسرار و علوم پنهان و حقایق را مى آموزند. عرض کردم فلان کس با یارانش از این نمونه هستند (ان شاء اللَّه) ؛ چون من از آنها یکى از اسرار و حقایق شما را شنیدم. خیال می کنم به هدف رسیده اند و کامل شده اند. فرمودند: فردا بگو با تو اینجا بیایند ! من روز بعد آنها را آوردم ؛ سلام کردند و امام را احترام گزاردند و بسیار گرامى داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام فرمودند: ای جابر ! اینها برادران تو هستند ؛ اینک مطلبی باقیمانده آیا شما اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد و هر چه اراده کند حکم می نماید؟ و هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند؟ آیا باور دارید که خدا از آنچه انجام دهد بازخواست نمی شود ، امّا مردم مورد مواخذه هستند؟ گفتند: آرى خدا هر چه بخواهد می کند و هر حکمى را که اراده نماید اجرا می فرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارف و به هدف رسیده اند. امام فرمودند:ای جابر! عجله در مورد چیزى که نمی دانى مکن! و من متحیّر شدم. فرمودند: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین می تواند به صورت فرزند خود محمّد در آید؟ جابر گوید: پرسیدم ؛ و آنها از دادن جواب خوددارى کرده ساکت ماندند. فرمودند: بپرس آیا محمّد (امام باقر(ع)) می تواند به صورت من در آید؟ باز سؤال کردم و سکوت کردند و چیزى نگفتند. در این موقع امام نگاهى به من نموده فرمودند: این دلیل آن مطلبى بود که به تو گفتم که هنوز مقدارى باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده چرا جواب نمی دهید؟ سکوت کردند و مشکوک بودند. فرمودند: این دلیل جریانى بود که برایت توضیح دادم که مقدارى باقیمانده. حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: چرا حرف نمی زنید؟ به یکدیگر تماشا کرده از هم پرسیدند و گفتند یا ابن رسول اللَّه! ما اطلاعى نداریم به ما بیاموز! حضرت زین العابدین علیه السّلام اشاره به فرزند خود حضرت باقر کرده از آنها پرسیدند: این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمودند: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین. در این موقع امام (ع) کلامى را بر زبان راند که ما نفهمیدیم ؛ ناگاه محمّد باقر به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمّد باقر در آمد. همه گفتند: لا اله الا اللَّه.امام فرمودند: از قدرت خدا تعجب نکنید من محمّدم و محمّد من است ؛ و محمّد گفت: ای مردم تعجب نکنید از امر خدا ! من علی هستم و علی من است ؛ همه ی ما یکى هستیم ، از یک نور. روح ما از امر خداست ؛ اوّل ما محمّد، وسط ما محمّد و آخر ما محمّد و همه ى ما محمّدیم. آنها این سخنان را که شنیدند همه به سجده افتادند و می گفتند: ایمان به ولایت و پنهان و آشکار شما آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین فرمودند: سر بردارید اینک شما عارف و رستگار و روشن بین هستید و کامل و به هدف رسیده. خدا را خدا را ! مبادا آنچه از من و محمّد مشاهده کردید به مقصّرین مستضعف بگویید که شما را مسخره می کنند و تکذیب می نمایند. گفتند: اطاعت می کنیم. فرمود: اینک بروید رستگار باشید ؛ و آنها متفرق شدند.» (بحار الأنوار ،ج 26 ،ص16)
امام صادق (ع) فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ مَا یَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَهُمْ وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ . ــــ برای خدای عزّ و جلّ دوازده هزار عالم است که هر کدام آنها بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمین می باشد. هیچکدام از (اهل) این عوالم برای خدا عالمی غیر از عالم خودشان نمی بینند و من حجّت هستم برای همه ی این عالمها.» (بحارالأنوار ، ج27 ، ص41 )
آیا موجودات آن عالمها هم شبیه انسان هستند یا نه، خدا می داند. امام صادق(ع) در یک لحظه در تمام این عالمها حضور دارند و در هر عالمی با شکلی مناسب آن عالم.
جناب مولوی در همین راستا گفته است :
آن سرخ قبایی که چو مه پار بر آمد
امسال در این خرقه ی زنگار برآمد
آن تُرک که آن سال به یغماش بدیدی
این است که امسال، عرب وار برآمد
آن یار همان است اگر جامه بدل کرد
آن جامه بدل کرد دگر بار برآمد
آن باده همان است اگر شیشه دگر شد
بنگر که چه خوش بر سر خمّار برآمد
آن شمع به صورت به مثل مشعله شد
وین مشعله زین روزن اسرار برآمد.
باز گفته است :
هر لحظه به شکلی بت عیّار برآمد؛ دل برد و نهان شد.
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد؛ گه پیر و جوان شد.
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق؛ خود رفت به کشتی.
گه گشت خلیل و به دلِ نار برآمد؛ آتش گل از آن شد.
بالله که همو بود که اندر ید بیضا ، می کرد شبانی .
در چوب شد و بر صفت مار برآمد ، زآن فخر کیان شد.
میگشت دمی چند براین روی زمین او؛ از بهر تفرّج .
عیسی شد و برگنبد دوّار برآمد ، تسبیح کنان شد .
بالله که همو بود که میگفت أنا الحق ، با صوت الهی.
منصور نبود او که بر آن دار برآمد ، نادان به گمان شد.
فی الجمله همو بود که می آمد و می رفت، هر قرن که دیدی.
تا عاقبت آن شکل عرب وار برآمد ، دارای جهان شد.
رومی سخن کفر نگفته است و نگوید ، منکر نشویدش.
کافر بُوَد آن کس که به انکار بر آمد ، از دوزخیان شد.