طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا معاویه این قدر نزد اهل سنت عزت و احترام دارد و او را خال المؤمنین می نامند و حضرت علی(ع) و معاویه را دو فقیه می دانند که در مسائل فقهی با هم اختلاف نظر داشتند و ما شیعیان او را فردی مکار و حیله گر می نامیم و او را لعن و نفرین می نمائیم؟ لطفا منابع قابل قبول و موثقی را معرفی کنید.

چرا معاویه این قدر نزد اهل سنت عزت و احترام دارد و او را خال المؤمنین می نامند و حضرت علی(ع) و معاویه را دو فقیه می دانند که در مسائل فقهی با هم اختلاف نظر داشتند و ما شیعیان او را فردی مکار و حیله گر می نامیم و او را لعن و نفرین می نمائیم؟ لطفا منابع قابل قبول و موثقی را معرفی کنید.

در همین عصر ، در ایران در میان مسلمانان در یکى از استان هاى مرزى گروهى هستند که شیطان را بسیار گرامى مى دارند و این گروه یزید بن معاویه را مظهر کامل شیطان مى دانند و به همین جهت یزید را هم مى پرستند در حالى که هیچ عالم با انصافى نیست که یزید را انسان پلید نداند . یزید قاتل حسین بن على ( ع ) و قاتل مردم مدینه و مکه است و کسى که قاتل حسین بن على ( ع ) باشد مستحق همه انواع لعن و نفرین است ولى با این حال افرادى پیدا مى شوند که همین یزید را مى پرستند .
معاویه بیست و یک سال با پیامبر خدا جنگ کرد و در سال هشتم پس از فتح مکه از ترس جان مسلمان شد و ما یقین داریم که سردمداران کفر که بیست و یک سال با پیامبر جنگیدند و روز فتح مکه اسیر شدند و پیامبر همه شان را آزاد کرد ، هیچ کدام به حقیقت مسلمان نشدند و اعمال بعدى آنها این حقیقت را آشکار کرد . آنان همواره در فکر مبارزه با اسلام و تسلط بر مسلمانان بودند و به این آرزو هم رسیدند و انتقام خود را از اسلام و مسلمانان گرفتند . جنایاتى که حاکمان اموى در حق مسلمانان و به خصوص درباره شیعیان على ( ع ) مرتکب شدند ، قابل شمارش نیست و هر کدام از این جنایات ، به تنهایى در منفور و ملعون بودن شخص کافى است و نیازى به خبر دادن پیامبر و صحابه صالح پیامبر نیست ولى با این حال پیامبر خدا و بندگان صالح و اصحاب پاک آن حضرت هم ، ملعون و منفور بودن آنها را پیشگویى کرده اند و در کتاب هاى روایت و تاریخ اهل سنت آمده است .
در اینجا دیدگاه شیعه را نمى آوریم چون دیدگاه شیعه درباره معاویه معلوم است و شیعیان معاویه را منفور و ملعون و اهل جهنم مى دانند و کسى را که با حضرت على ( ع ) جنگیده باشد ، مستحق عذاب همیشگى مى دانند .
در اینجا برخى از روایات و تاریخ هاى اهل سنت را مى آوریم تا معلوم شود که معاویه در نزد اهل سنت هم منفور است و عزیز و محترم نیست .
. 1 معاویه به کوفه آمد ، بالاى منبر رفت و نام على ( ع ) را آورد و به آن حضرت جسارت کرد . امام حسن ( ع ) برخاست و گفت : هان ! اى که از على نام بردى من حسن هستم ، پدرم على است و تو معاویه هستى پدرت ابوسفیان . مادر من فاطمه است و مادر تو هند . جدم رسول خداست و جد تو عتبه . مادربزرگم خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیله . خداوند از میان ما دو نفر آن را که آوازه اى محدودتر و حسبى پست تر و در گذشته و حال شرارتى بیشتر داشته و کفر و نفاقى بیشتر لعنت بکند . جماعتى که در مسجد بودن گفتند : آمین ! ( شرح ابن ابى الحدید ، ج 4 ، ص 16 ) .
. 2 عمار یاسر درباره معاویه گفت : معاویه را لعنت بکنید ، خدا او را لعنت بکند و با او بجنگید زیرا او از کسانى است که مشعل دین خدا را خاموش ساخته و دشمنان خدا را پشتیبانى مى کند ( تاریخ طبرى ، 7 / 6 ) .
. 3 پیشوایان حنبلیان احمد بن حنبل مى گوید : عبدالله بن بریده مى گوید : من و پدرم به دربار معاویه رفتیم ، معاویه ما را بر فرش نشاند ، بعد دستور داد برایمان خوراک آوردند و خوردیم ، سپس دستور داد شراب آوردند و خودش از آن نوشید و جامى هم به پدرم تعارف کرد . پدرم گفت : از وقتى که شراب حرام شده نخورده ام ( مسند احمد ، ج 5 ، ص 347 ) .
. 4 مالک و نسائى و دیگر محدثان آورده اند که معاویه تنگى زرین یاسیمین را به مبلغى بیش از ارزش وزن آن فروخت . ابودرداء گفت : من از رسول خدا شنیدم که فرمود : چنین چیزها را باید فقط به قیمت وزن آن فروخت ، معاویه گفت : ولى به نظر من اشکالى ندارد . ابودرداء گفت : با معاویه چه مى توان کرد ، من حدیث پیامبر را برایش مى خواندم و او نظر شخص خودش را مى دهد . من در سرزمینى که تو باشى به سر نخواهم برد . این را گفت و خود را به عمر بن خطاب رساند و ماجرا را برایش شرح داد . عمر به معاویه نوشت : آن را جز به قیمت وزن آن نفروش ( موطأج ، ج 2 ، ص 59 و غیره ) .
. 5 سعید بن جبیر مى گوید : ابن عباس در مکه در عرفه بود و از من پرسید : چرا مردم « لبیلک اللهم لبیک » نمى گویند ؟ گفتم : از معاویه مى ترسند . ابن عباس از چادر خود بیرون آمد و گفت : لبیک اللهم لبیک ، گرچه معاویه بدش بیاید . ابن عباس اضافه کرد : خدایا ! اینها را لعنت کن زیرا به خاطر دشمنى با على ( ع ) سنت پیامبر ( ص ) را ترک کرده اند ( سنن نسائى ، 253 / 5 ) .
. 6 معاویه به سعد بن ابى وقاص گفت : تو چرا به على بن ابى طالب ( ع ) فحش نمى دهى ؟ سعد گفت : چون سه سخن در مورد او شنیده ام که هرگز به او بد نخواهم گفت و پس از آن سه حدیث منزلت ، رایت و مباهله را گفت ( صحیح مسلم ، ج 7 ، ص 120 و صحیح ترمذى ، ج 13 ، ص 17 ) .
یکى از این سنت هایى که معاویه بنا نهاد ، سب على ( ع ) بود و این سنت زشت سال هاى سال ادامه یافت . آیا کسى على ( ع ) را ناسزا بگوید ، ملعون نمى گردد ؟
. 7 معاویه به عقیل گفت : على حق برادرى تو را رعایت نکرده ولى من حق خویشاوندى تو را رعایت کردم و از تو خشنود نخواهم شد مگر این که بالاى منبر بنشینى و على را لعنت بکنى . عقیل بالاى منبر رفت و گفت : اى مردم ! معاویه به من دستور داد على را لعنت بکنم به همین جهت او را لعنت کنید ، لعنت خدا و هم فرشته ها و همه مردم بر او باد . از منبر پائین آمد و معاویه به او گفت : تو مشخص نکردى چه کسى را لعنت کردى ؟ على را یا معاویه را . عقیل گفت به خدا قسم یک کلمه کم یا زیاد نمى کنم و سخن بستگى دارد به نیت گوینده 1
. 8 یکى از شرایطى که امام حسن مجتبى ( ع ) براى صلح با معاویه تعیین کرد این بود که معاویه به على ( ع ) بد نگوید ولى نپذیرفت 2
. 9 بسر بن ارطاث از سرداران معاویه در بصره در بالاى منبر على را دشنام داد و گفت : اى مردم ! هر کس حرف مرا تأیید مى کند ، سخن بگوید و اگر حرفم نادرست است مرا تکذیب کنید . یکى از حاضران گفت : ما تو را دروغگو مى دانیم و حرفت را نادرست . بسره بن ارطاه دستور داد آن مرد را خفه کردند 3
کدامین عالم مسلمان مى تواند معاویه را که بر على ( ع ) لعنت مى فرستد ، مسلمان بشناسد و او را صالح بداند ؟ !
. 10 على ( ع ) هنگامى که شامیان قرآن ها را بر نیزه برافراشتند ، در سخنرانى خود فرمود : اى بندگان خدا ! بر من از همه واجب تر است که دعوت به کتاب خدا را بپذیرم ولکن معاویه و عمرو بن عاص اهل قرآن و اهل دین نیستند . من آنها را بهتر از شما مى شناسم ، بچه بودند که با آنها مصاحبت داشتم و وقتى بزرگ شدند با آنها همنشینى داشتم . آنان بدترین کودکان و شرورترین مردان بودند . این ها قرآن را بر نیافراشته اند که آن را قدر نهند بلکه این کار نیرنگى است . فقط یک ساعت بازوان خود را به من عاریت بدهید ( تاریخ طبرى ، ج 6 ، ص 27 و تاریخ ابن اثیر ، ج 3 ، ص 136 ) .
آن چه در اینجا آوردیم ، براى نمونه است و اگر مى خواهید درباره معاویه اطلاعات کاملى داشته باشید رجوع کنید به ج 19 و 20 و 21 ترجمه الغدیر . از ص 216 ج 19 تا ص 170 ج 21 همه اش درباره معاویه است و اگر این ها را مطالعه بکنید ، درباره معاویه به اطلاعات کامل دسترسى پیدا مى کنید . در الغدیر عربى ، ج دهم ، ص 172 مربوط به معاویه است و تا ص 128 ج یازدهم ، ادامه دارد ( چاپ بیروت ، مؤسسه اعلمى ، چاپ اول ، 1414 ) .
مطالبى که براى نمونه آورده شد برگرفته شده از ترجمه الغدیر است . و اگر بخواهید کتاب مستقلى درباره معاویه بخوانید و مآخذ و منابع آن ، از اهل سنت باشد مى توانید کتاب « معاویه بن ابى سفیان » نوشته صاحب یونس را بخوانید . در این کتاب درباره معاویه بحث هاى زیادى مطرح کرده و نشان داده که معاویه بر اساس منابع و مآخذ اهل سنت ، یک فرد منفور است ، همان طورى که الغدیر هم بر اساس منابع و مآخذ اهل سنت منفور و ملعون بودن معاویه را اثبات مى کند .
( 1 ) ( عقد الفرید ، 144 / 2 ) . ( 2 ) ( تاریخ طبرى ، ج 6 ، ص 92 ، تاریخ ابن کثیر ، ج 8 ، ص 14 ) . ( 3 ) ( تاریخ طبرى ، ج 6 ، ص 96 ) .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد