به طور کلی اخلاق و عدالت قواعدی عام و بالا دستی هستند. اما باید به مسائل زیر نیز توجه کرد:
الف) در این مورد نمی توان با یک تعبیر کلی برای همیشه یکی را بر دیگری مقدم داشت؛ زیرا این موضوع تابع متغیرهای بسیاری است، چون که در هر مورد باید به طور جزئی و دقیق مشاهده کرد که چه مقدار مصلحت با چه مقدار عدالت در تعارض است؛ مثلاً اگر مصلحت ملزمه و حیاتی جامعه در گرو مقدار اندکی بی عدالتی بود، مسلماً آن مصلحت مقدم است. ولی در مواردی یک مصلحت جزئی ممکن است مستلزم بی عدالتی بزرگی شود. در این حالت چگونه می توان عدالت را فدای مصلحت کرد؟!
ب ) نکته دیگر آن که اصلاً منظور از عدالت و مصلحت چیست؟ اگر عدالت را همان اصل حاکمی بدانیم که در پرتو آن مصالح جامعه تأمین پذیر است، در این صورت اصطکاک مفروض دیگر مصداق نخواهد داشت؛ زیرا براساس آن، عدالت همواره آن چیزی خواهد بود که مصالح عالیه و اهم و جامعه اقتضا می کند.
الف) در این مورد نمی توان با یک تعبیر کلی برای همیشه یکی را بر دیگری مقدم داشت؛ زیرا این موضوع تابع متغیرهای بسیاری است، چون که در هر مورد باید به طور جزئی و دقیق مشاهده کرد که چه مقدار مصلحت با چه مقدار عدالت در تعارض است؛ مثلاً اگر مصلحت ملزمه و حیاتی جامعه در گرو مقدار اندکی بی عدالتی بود، مسلماً آن مصلحت مقدم است. ولی در مواردی یک مصلحت جزئی ممکن است مستلزم بی عدالتی بزرگی شود. در این حالت چگونه می توان عدالت را فدای مصلحت کرد؟!
ب ) نکته دیگر آن که اصلاً منظور از عدالت و مصلحت چیست؟ اگر عدالت را همان اصل حاکمی بدانیم که در پرتو آن مصالح جامعه تأمین پذیر است، در این صورت اصطکاک مفروض دیگر مصداق نخواهد داشت؛ زیرا براساس آن، عدالت همواره آن چیزی خواهد بود که مصالح عالیه و اهم و جامعه اقتضا می کند.