وجود همه علوم در قرآن – جزء ۷ سوره انعام، آیه ۵۹
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۲۸۵ بازدید
پرسش . آیا این نظر که همه علوم در قرآن وجود دارند، ادعاى درستى است یا نه؟
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»[ انعام 6، آیه 59.]؛
«کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز خداوند، کسى آن را نمى داند و آن چه را در خشکى و دریاست، مى داند و هیچ برگى از درخت ساقط نمى شود، مگر این که خدا آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست؛ مگر این که در کتاب مبین ثبت است».
چند دیدگاه، در این باره وجود دارد که عبارتند از:
1. دیدگاه حداکثرى؛
بنابراین دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند؛ به دلیل آیه مذکور و آیه 88 سوره نحل که مى فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»؛ «ما کتاب را بر تو نازل کردیم که روشن کننده هر چیزى است». از این رو، همگان مى توانند با سعى و تلاش خود و متناسب با رشته تخصصى خود، حتى دانش هاى مختلف شیمى و فیزیک را از قرآن استخراج کنند و حقایق را کشف کنند.
اسکندرانى در «کشف الاسرار النورانیه»، طنطاوى در کتاب «الجواهر فى تفسیر القرآن» و ابن کثیر در «تفسیر القرآن العظیم» و ملا محسن فیض کاشانى، از این گروهند.
2. دیدگاه حداقلى؛
بنابراین دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است و طرح مسائل علمى با قدسى بودن قرآن و دین، سازگار نیست. عبدالکریم سروش در «فربه تر از ایدئولوژى» از این گروه است.
ناگفته نماند که طرح مسائل علمى در قرآن، با قدسى بودن آن منافات ندارد؛ چنان که ظاهر بسیارى از آیات قرآن، درباره کارهاى دنیایى مردم، جنگ و صلح آنها و دقت در پدیده هاى طبیعى و زمین و آسمان مى باشد.
3. دیدگاه اعتدالى؛
همه علوم در قرآن وجود ندارند؛ بلکه قرآن، کتاب هدایت است و برخى علوم دیگر به مناسبت هاى گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند. علامه طباطبائى(ره) و شهید مطهرى از این گروه مى باشند.
بنا بر این دیدگاه، آیه شریفه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»، درست است که مربوط به همین قرآن کریم است؛ ولى روشن کننده هر چیزى در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ نه علوم تجربى و ریاضى و فیزیک؛ بلکه هر چیزى راجع به هدایت لازم باشد، در قرآن هست.
فرض کنید در یک کتاب شیمى، دانشمندى مى نویسد: من در این کتاب، از هیچ مسئله اى فروگذار نکردم؛ منظور چیست؟ مسلماً مقصود او، مسائل مربوط به موضوع همان کتاب، یعنى شیمى است.
قرآن نیز کتاب هدایت و کتاب انسان سازى است و اگر گفته شود همه چیز در آن است، منظور آن چیزهایى است که مربوط به هدایت است.
در آیه شریفه، لفظ «کل شى ء» آمده، اگر منظور آیه خاص هدایت بود، مخصّص آن را مى آورد و حالا که نیاورده، پس مرادش عموم است؛ به ویژه کلمه «کل» که نص در عموم است؛ پس چرا مى گویید: قرآن فقط مربوط به هدایت است؟
گاهى مخصّص، لفظى و گاهى عقلى است. مخصص لفظى هم گاهى متصل است و گاهى منفصل. باید دانست که قید و مخصص عقلى نیز از شمار قرائن متصل محسوب مى شود؛ زیرا مطلب آن قدر روشن بوده که نیاز به ذکر مخصص وجود نداشته، قرینه عقلى گاهى از لفظ هم دلالتش بیشتر است.
در این جا قرینه و قید و مخصص عقلى، این است که اگر همه علوم در قرآن وجود مى داشت، امور زیر لازم مى آمد:
اولاً، مثنوى هفتاد من مى شد.
ثانیا، باید آن مطالب از قرآن فهمیده مى شد و صرف ادعا، فائده ندارد؛ درحالى که فهم علوم و دانش هاى مختلف، مانند شیمى و فیزیک از قرآن، مشکل است.
پس به قرینه عقلى در این آیه و ظهور آیات دیگر، معناى آیه این است که قرآن، کتاب هدایت بشر است و از آن چه در این باره لازم است، فروگذار نشده است.
درباره آیه شریفه: «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»[ انعام 6، آیه 59.]؛ «هیچ تر و خشکى نیست مگر این که در کتاب مبین موجود مى باشد»، نیز برخى گفته اند: منظور از «کتاب مبین»، لوح محفوظ و کتاب علم غیب الهى مى باشد که فراتر از این قرآن است.
البته مى توان گفت: قرآن داراى لایه ها و بطون فراوانى است؛ اما کلید فهم آن در اختیار مفسران اصلى و اهل بیت علیهم السلام است و مربوط به عموم مردم نیست و روایاتى که مى فرمایند: «قرآن، هفت بطن دارد و هر بطنى نیز هفت بطن دارد» یا «ما اهل بیت، همه علوم را از نقطه بسم اللّه در مى آوریم»، از همین دسته هستند.
بنابراین، سؤال این بود که وجود همه علوم بشرى در قرآن آرى یا نه؟ ما معتقدیم: نه، بلکه اشاراتى در قرآن هست؛ تشویق به کسب علم در قرآن هست؛ مثلاً «ما آهن را خلق کردیم. در آهن منافعى براى شما هست».
با این آیه، خداوند به بشر خط مى دهد که به سراغ استفاده از آهن برود؛ ولى معناى آن، این نیست که هر چه در رابطه با آهن هست، در قرآن به شما یاد دادیم یا مثلاً «آیا زمین به دور خورشید مى چرخد یا خورشید به دور زمین»؟ یک زمانى نمى شد این را از قرآن استفاده کرد؛ اما کم کم بر اثر رشد عقل و علم بشرى، از بعضى آیات استفاده شد که زمین به دور خورشید مى گردد.
البته قرآن براى این نازل نشده، ولى اشارات علمى دارد و حتى از بعضى آیات استفاده مى شود که تمام کهکشان ها در حال حرکت هستند؛ مثل «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» همه چیز در حال سیر است؛ ولى معناى آن این نیست که قرآن تمام علوم نجوم را بیان نموده است. بنابراین، اگر گفته شود تمام علوم و یا بسیارى از دانش ها از قرآن قابل استخراج است، مى گوییم: چنین کارى فقط توسط پیامبر و امامان علیهم السلامامکان دارد.
اگر انسان به روایت ذیل توجه کند، مطلب دقیقى را دریافت خواهد کرد:
«قال ابو عبد الله علیه السلام ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال[ الکافى، ج 1، ص 60، باب الرد الى کتاب و السنه.]؛ امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چیزى نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند؛ مگر آن که براى آن در کتاب خداى عز و جل، اصلى مى باشد؛ ولى اندیشه و عقل مردم بدان نمى رسد».
مراد از «اصل»، قاعده کلى است؛ یعنى همه جزئیات در قرآن نیست؛ ولى قواعد کلى آنها وجود دارد؛ مانند تشویق به تدبر و تعقل و عدالت و سعى و تلاش و امثال آن. البته دیگر مردمان نیز به هر مقدار که در متن آیات قرآن و ارتباط آنها با یکدیگر، تعقل و تدبر کنند و از احادیث معصومان و محبت و ولایت آنان بیشتر بهره مند باشند، براى نیازهاى علمى خود در سطوح مختلف فردى و اجتماعى، بیشتر مى توانند از راهنمایى هاى قرآن بهره مند شوند و به عبارت دیگر، اگر چه شأن اولیه و اصلى قرآن، بهره گیرى از آن در جهت هدایت فرد و جامعه است و همه علوم در ظاهر الفاظ قرآن نیامده، اما از آن جا که راه یابى به حقایق هستى و بهره مندى از نور علم، نیاز به قابلیت و لیاقت دارد، اعتصام و چنگ آویختن به ریسمان آیات قرآن و ولایت معصومان علیهم السلاممى تواند بهترین امکان و شرایط را براى انسان فراهم آورد؛ تا به «حقیقت ملکوتى علم»، دست یابد و از طریق مراجعه و انس با قرآن، جرقه هاى علمى و معنوى در انسان زده شود؛ چنان که موارد متعددى دیده و تجربه شده و بسیارى از علوم و مجهولات بشرى از این طریق، کشف شده است، بنابراین، مى توان به صاحبان علم و خرد توصیه کرد که براى دست یابى به سررشته هاى علمى و پى ریزى بنیان هاى علمى، در رشته هاى مختلف، از قرآن بیشترین استفاده را ببرند.
«کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز خداوند، کسى آن را نمى داند و آن چه را در خشکى و دریاست، مى داند و هیچ برگى از درخت ساقط نمى شود، مگر این که خدا آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست؛ مگر این که در کتاب مبین ثبت است».
چند دیدگاه، در این باره وجود دارد که عبارتند از:
1. دیدگاه حداکثرى؛
بنابراین دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند؛ به دلیل آیه مذکور و آیه 88 سوره نحل که مى فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»؛ «ما کتاب را بر تو نازل کردیم که روشن کننده هر چیزى است». از این رو، همگان مى توانند با سعى و تلاش خود و متناسب با رشته تخصصى خود، حتى دانش هاى مختلف شیمى و فیزیک را از قرآن استخراج کنند و حقایق را کشف کنند.
اسکندرانى در «کشف الاسرار النورانیه»، طنطاوى در کتاب «الجواهر فى تفسیر القرآن» و ابن کثیر در «تفسیر القرآن العظیم» و ملا محسن فیض کاشانى، از این گروهند.
2. دیدگاه حداقلى؛
بنابراین دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است و طرح مسائل علمى با قدسى بودن قرآن و دین، سازگار نیست. عبدالکریم سروش در «فربه تر از ایدئولوژى» از این گروه است.
ناگفته نماند که طرح مسائل علمى در قرآن، با قدسى بودن آن منافات ندارد؛ چنان که ظاهر بسیارى از آیات قرآن، درباره کارهاى دنیایى مردم، جنگ و صلح آنها و دقت در پدیده هاى طبیعى و زمین و آسمان مى باشد.
3. دیدگاه اعتدالى؛
همه علوم در قرآن وجود ندارند؛ بلکه قرآن، کتاب هدایت است و برخى علوم دیگر به مناسبت هاى گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند. علامه طباطبائى(ره) و شهید مطهرى از این گروه مى باشند.
بنا بر این دیدگاه، آیه شریفه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»، درست است که مربوط به همین قرآن کریم است؛ ولى روشن کننده هر چیزى در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ نه علوم تجربى و ریاضى و فیزیک؛ بلکه هر چیزى راجع به هدایت لازم باشد، در قرآن هست.
فرض کنید در یک کتاب شیمى، دانشمندى مى نویسد: من در این کتاب، از هیچ مسئله اى فروگذار نکردم؛ منظور چیست؟ مسلماً مقصود او، مسائل مربوط به موضوع همان کتاب، یعنى شیمى است.
قرآن نیز کتاب هدایت و کتاب انسان سازى است و اگر گفته شود همه چیز در آن است، منظور آن چیزهایى است که مربوط به هدایت است.
در آیه شریفه، لفظ «کل شى ء» آمده، اگر منظور آیه خاص هدایت بود، مخصّص آن را مى آورد و حالا که نیاورده، پس مرادش عموم است؛ به ویژه کلمه «کل» که نص در عموم است؛ پس چرا مى گویید: قرآن فقط مربوط به هدایت است؟
گاهى مخصّص، لفظى و گاهى عقلى است. مخصص لفظى هم گاهى متصل است و گاهى منفصل. باید دانست که قید و مخصص عقلى نیز از شمار قرائن متصل محسوب مى شود؛ زیرا مطلب آن قدر روشن بوده که نیاز به ذکر مخصص وجود نداشته، قرینه عقلى گاهى از لفظ هم دلالتش بیشتر است.
در این جا قرینه و قید و مخصص عقلى، این است که اگر همه علوم در قرآن وجود مى داشت، امور زیر لازم مى آمد:
اولاً، مثنوى هفتاد من مى شد.
ثانیا، باید آن مطالب از قرآن فهمیده مى شد و صرف ادعا، فائده ندارد؛ درحالى که فهم علوم و دانش هاى مختلف، مانند شیمى و فیزیک از قرآن، مشکل است.
پس به قرینه عقلى در این آیه و ظهور آیات دیگر، معناى آیه این است که قرآن، کتاب هدایت بشر است و از آن چه در این باره لازم است، فروگذار نشده است.
درباره آیه شریفه: «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»[ انعام 6، آیه 59.]؛ «هیچ تر و خشکى نیست مگر این که در کتاب مبین موجود مى باشد»، نیز برخى گفته اند: منظور از «کتاب مبین»، لوح محفوظ و کتاب علم غیب الهى مى باشد که فراتر از این قرآن است.
البته مى توان گفت: قرآن داراى لایه ها و بطون فراوانى است؛ اما کلید فهم آن در اختیار مفسران اصلى و اهل بیت علیهم السلام است و مربوط به عموم مردم نیست و روایاتى که مى فرمایند: «قرآن، هفت بطن دارد و هر بطنى نیز هفت بطن دارد» یا «ما اهل بیت، همه علوم را از نقطه بسم اللّه در مى آوریم»، از همین دسته هستند.
بنابراین، سؤال این بود که وجود همه علوم بشرى در قرآن آرى یا نه؟ ما معتقدیم: نه، بلکه اشاراتى در قرآن هست؛ تشویق به کسب علم در قرآن هست؛ مثلاً «ما آهن را خلق کردیم. در آهن منافعى براى شما هست».
با این آیه، خداوند به بشر خط مى دهد که به سراغ استفاده از آهن برود؛ ولى معناى آن، این نیست که هر چه در رابطه با آهن هست، در قرآن به شما یاد دادیم یا مثلاً «آیا زمین به دور خورشید مى چرخد یا خورشید به دور زمین»؟ یک زمانى نمى شد این را از قرآن استفاده کرد؛ اما کم کم بر اثر رشد عقل و علم بشرى، از بعضى آیات استفاده شد که زمین به دور خورشید مى گردد.
البته قرآن براى این نازل نشده، ولى اشارات علمى دارد و حتى از بعضى آیات استفاده مى شود که تمام کهکشان ها در حال حرکت هستند؛ مثل «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» همه چیز در حال سیر است؛ ولى معناى آن این نیست که قرآن تمام علوم نجوم را بیان نموده است. بنابراین، اگر گفته شود تمام علوم و یا بسیارى از دانش ها از قرآن قابل استخراج است، مى گوییم: چنین کارى فقط توسط پیامبر و امامان علیهم السلامامکان دارد.
اگر انسان به روایت ذیل توجه کند، مطلب دقیقى را دریافت خواهد کرد:
«قال ابو عبد الله علیه السلام ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال[ الکافى، ج 1، ص 60، باب الرد الى کتاب و السنه.]؛ امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چیزى نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند؛ مگر آن که براى آن در کتاب خداى عز و جل، اصلى مى باشد؛ ولى اندیشه و عقل مردم بدان نمى رسد».
مراد از «اصل»، قاعده کلى است؛ یعنى همه جزئیات در قرآن نیست؛ ولى قواعد کلى آنها وجود دارد؛ مانند تشویق به تدبر و تعقل و عدالت و سعى و تلاش و امثال آن. البته دیگر مردمان نیز به هر مقدار که در متن آیات قرآن و ارتباط آنها با یکدیگر، تعقل و تدبر کنند و از احادیث معصومان و محبت و ولایت آنان بیشتر بهره مند باشند، براى نیازهاى علمى خود در سطوح مختلف فردى و اجتماعى، بیشتر مى توانند از راهنمایى هاى قرآن بهره مند شوند و به عبارت دیگر، اگر چه شأن اولیه و اصلى قرآن، بهره گیرى از آن در جهت هدایت فرد و جامعه است و همه علوم در ظاهر الفاظ قرآن نیامده، اما از آن جا که راه یابى به حقایق هستى و بهره مندى از نور علم، نیاز به قابلیت و لیاقت دارد، اعتصام و چنگ آویختن به ریسمان آیات قرآن و ولایت معصومان علیهم السلاممى تواند بهترین امکان و شرایط را براى انسان فراهم آورد؛ تا به «حقیقت ملکوتى علم»، دست یابد و از طریق مراجعه و انس با قرآن، جرقه هاى علمى و معنوى در انسان زده شود؛ چنان که موارد متعددى دیده و تجربه شده و بسیارى از علوم و مجهولات بشرى از این طریق، کشف شده است، بنابراین، مى توان به صاحبان علم و خرد توصیه کرد که براى دست یابى به سررشته هاى علمى و پى ریزى بنیان هاى علمى، در رشته هاى مختلف، از قرآن بیشترین استفاده را ببرند.