۱۳ بهمن «انقلاب اسلامی –مردم سالاری دینی-مشارکت اجتماعی ،عدالت و پیشرفت»
۱۳۹۵/۱۱/۳۰
–
۲۰۲ بازدید
واژه «مردم سالاری دینی» اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که _ بر خلاف واژه هایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و … که همگی ترکیب هایی هستند از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی _ در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد.
اولاً مردم سالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردم سالاری هم متعلق به دین است. مردم سالاری هم دو سر دارد… یک سر آن عبارت است از این که تشکل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب می کنند؛… این همان چیزی است که غرب ادعای آن را می کند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد. … این حرف متکی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است … انتخاب مردم یکی از دو بخش مردم سالاری دینی است. مردم بایستی انتخاب کنند، بخواهند بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.
سر دیگر قضیه مردم سالاری [دینی] این است که حالا بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقی داریم…»[2] و در جای دیگر می فرمایند: «مردم سالاری دینی … یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند بدون مردم نمی شود ضمن آنکه تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست…»[3]، به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردم سالاری دینی می توان چنین بیان نمود: مردم سالاری دینی ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم استوار بوده و حاکم در چارچوب مقررات الهی، حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی ایفای نقش می کند[4]، و این مدل بر دو پایه استوار است:
1. از سویی ریشه در آموزه های وحیانی دارد. 2. این آموزه ها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال می کند. لذا در نظام مردم سالاری دینی، نظام سیاسی بر دو رکن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند.
اصول مردم سالاری دینی عبارتند از: 1. فضیلت محوری 2. هدایت محوری 3. حاکمیت الهی 4. ایمان دینی، 5. انتخاب مردمی 6. آرمان گرایی 7. تکلیف محوری 8. شایسته سالاری 9. قانون محوری 10. رضایت مندی [5]
وجوه اشتراک و افتراق مردم سالاری دینی با مردم سالاری غیردینی و دموکراسی غربی عبارتند از:
الف. وجوه اشتراک: 1. ذی حق دانستن مردم و حرمت نهادن به ملت. 2. زمینه سازی برای مشارکت مردمی در تمام مراحل تصمیم گیری سیاسی و اجتماعی. 3. تعیین «انتخابات» به عنوان طرق قانونی اعمال مردم سالاری، 4. الزام به رأی اکثریت در امور اجرایی. 5. احترام به آزادی های فردی و جمعی. 6. توسعه همه جانبه و رشد و شکوفایی خلاقیت ها در پرتو تضارب آراء و تعامل افکار.
ب. وجوه افتراق 1. در مردم سالاری سکولار حاکمیت ملی بطور مطلق پذیرفته می شود ولی در مردم سالاری دینی با پذیرش حاکمیت مطلق خداوند، حاکمیت ملی نسبی خواهد بود. 2. مردم سالاری سکولار، رأی اکثریت را به صورت مطلق ملاک عمل قرار می دهد. امام مردم سالاری دینی در بعد قانون گذاری رأی اکثریت در چارچوب شریعت پذیرفته می شود. 3. در مردم سالاری سکولار، حاکمیت اولاً و بالذات از آن مردم است ولی در مردم سالاری دینی حاکمیت اولا و بالذات از آن خداست و حاکمیت مردم در طول حاکمیت خداوند است، نه در عرض آن. 4. در مردم سالاری سکولار، دین صرفاً امری شخصی و مربوط به حوزه فردیست اما در مردم سالاری دینی دین حوزه فردی و اجتماعی مردم را در بر می گیرد. 5. مردم سالاری سکولار با مردم سالاری دینی در ارائه تعریف از بشر و حقوق آن در پاره ای از موارد دیگر با هم اختلاف دارند[6]، و نکته دیگر این که سه بحران در طرح نظریه مردم سالاری دینی مؤثر بوده اند: 1. بن بست تئوریک اندیشه سیاسی غربی 2. بن بست دمکراسی در مقام عمل 3. بحران معنویت و دین [7]، در هر صورت «امروزه مردم سالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی حرف نو و جدیدی است که توجه بسیاری از ملت ها ، شخصیت ها و روشنفکران عالم را به سوی خود جلب کرده است.».[8]
البته منظور از جدید بودن مردم سالاری دینی، نو بودن آن در ادبیات سیاسی جهان است، اما درونمایه آن که برخاسته از دین است ریشه های عمیق و دیرین دارد. نتیجه آن که، مردم سالاری دینی نه تنها به معنای تأیید شیوه دموکراسی نمی باشد، بلکه درست در نقطه مقابل آن می باشد، به این معنا که صرفا با ابتنای بر حاکمیت دین اسلام و در چارچوب تعالیم آن، حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی شان به رسمیت شناخته می شود. بر این اساس ما به دموکراسی رنگ دین نزده ایم بلکه این دین است که مردم سالاری را تبیین و جایگاه مردم در حکومت را برای ما مشخص می کند. از این رو چنین شیوه ای که برخواسته از تعالیم و آموزه های اصیل اسلامی است به مردم سالاری دینی تعبیر می شود و دیگر «دین مردم سالار» که آموزه های دینی را درخواست و نظر مردم منحصر نماید، معنا و مفهومی ندارد.[9]
منابع
_____________
[1]. مردم سالاری دینی، سید علی فیاضی، کتاب نقد، پاییز و زمستان 80، ش 20 و 21، ص 43
[2].دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، 12 آذر 1379
[3]. دیدار با اعضای شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، 1379/10/13
[4]. تبیین نظریه مردم سالاری دینی در قیاس با دمکراسی غربی، محمدجواد نوروزی، چکیده مقالات همایش مردم سالاری دینی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382، ص 69
[5]. مردم سالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، پیشین، ص 65.
[6]. مردم سالاری دینی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حسین جوان آراسته، پیشین، ص 17
[7]. محمدجواد نوروزی، پیشین، ص 69.
[8]. مقام معظم رهبری، روزنامه کیهان، 29 آبان 1379
[9]. مردم سالاری دینی ایران و لیبرال دموکراسی غرب، سید خدایار مرتضوی، فصلنامه راهبرد، تابستان 1382، ش 28، مرکز تحقیقات استراتژیک، ص 200.