اهمیت نماز جماعت – آثار و احکام ترک نماز جماعت – حدیث آتش زدن خانه تارک صلاه
۱۳۹۵/۱۰/۲۸
–
۸۱۷ بازدید
سلام. آیا روایتی از پیغمبر اسلام وجود دارد که (هرکس در نماز جماعت حاضر نشود باید خانه ی آن را آتش زد)؟
اجمالا حدیثی در این باره وارد شده لکن مقصود از روایت یا کل جماعات است که در آن واجب عینی هم هست همچون جمعه و عید و یا مقصود نسبت به منافقان است که ترک جماعت از باب عدم ایمان واقعی به خدا و پیامبر بوده ، ضمن آن که در برخی از این روایات پیامبر می فرماید: لقد هممت ان احرق؛ یعنی من قصد کردم که آتش بزنم و قطعا چنین چیزی محقق نشده و این لسان می تواند حمل بر تاکید استحاب شود .
در جواهر الکلام پس از این که این فقیه بزرگ مستندات استحباب شرکت در جماعت را مطرح می کند در باره این حدیث این گونه می گوید :
« فوجب حملها- بعد صحیح زرارة و الفضیل: قلنا له: الصلاة فی جماعة فریضة هی؟ فقال: «الصلاة فریضة، و لیس الاجتماع بمفروض فی الصلوات کلّها، و لکنّها سنّة من ترکها رغبة عنها أو عن جماعة المؤمنین من غیر علّة فلا صلاة له» ، بل الإجماع بقسمیه بل الضرورة من المذهب على عدم وجوبها لا کفایة و لا عیناً فی غیر الموضعین المخصوصین- على إرادة الترک حتى للواجب منها کالجمعة، أو على إرادة الترک رغبة عن جماعة المسلمین، معرّضاً به لبعض المنافقین الذین لم تطمئنّ قلوبهم بهذا الدین، کما یومئ إلیه جملة من الأخبار.»
یعنی با توجه به این که در روایت فضیل و زراره آمده است نماز فریضه است و اجتماع برای آن فریضه نیست و سنت است که ترک آن ازروی بی میلی و استخفاف به سنت یا اعراض از جماعت مسلمین موجب می شود که نماز، نماز نباشد و با توجه به این که اجماع و ضرورت مذهب قایم بر عدم وجوب است مگر در جمعه و عید، باید روایت را حمل نمود بر این که مراد از آن ترک جماعت است حتی جماعت واجب همچون نماز جمعه ( که در زمان حضور به اتفاق واجب عینی است) و یا باید روایت حمل شود بر ترک جماعت از روی بی میلی از جماعت مسلمانان که در این روایت تعریض است به برخی از منافقان که قلب هایشان اطمینان به دین و ایمان نداشته چنانکه برخی روایات هم به آن اشاره داشت .
در جواهر الکلام پس از این که این فقیه بزرگ مستندات استحباب شرکت در جماعت را مطرح می کند در باره این حدیث این گونه می گوید :
« فوجب حملها- بعد صحیح زرارة و الفضیل: قلنا له: الصلاة فی جماعة فریضة هی؟ فقال: «الصلاة فریضة، و لیس الاجتماع بمفروض فی الصلوات کلّها، و لکنّها سنّة من ترکها رغبة عنها أو عن جماعة المؤمنین من غیر علّة فلا صلاة له» ، بل الإجماع بقسمیه بل الضرورة من المذهب على عدم وجوبها لا کفایة و لا عیناً فی غیر الموضعین المخصوصین- على إرادة الترک حتى للواجب منها کالجمعة، أو على إرادة الترک رغبة عن جماعة المسلمین، معرّضاً به لبعض المنافقین الذین لم تطمئنّ قلوبهم بهذا الدین، کما یومئ إلیه جملة من الأخبار.»
یعنی با توجه به این که در روایت فضیل و زراره آمده است نماز فریضه است و اجتماع برای آن فریضه نیست و سنت است که ترک آن ازروی بی میلی و استخفاف به سنت یا اعراض از جماعت مسلمین موجب می شود که نماز، نماز نباشد و با توجه به این که اجماع و ضرورت مذهب قایم بر عدم وجوب است مگر در جمعه و عید، باید روایت را حمل نمود بر این که مراد از آن ترک جماعت است حتی جماعت واجب همچون نماز جمعه ( که در زمان حضور به اتفاق واجب عینی است) و یا باید روایت حمل شود بر ترک جماعت از روی بی میلی از جماعت مسلمانان که در این روایت تعریض است به برخی از منافقان که قلب هایشان اطمینان به دین و ایمان نداشته چنانکه برخی روایات هم به آن اشاره داشت .