خانه » همه » مذهبی » زاویه پیدا کردن برخی فرزندان مسئولان با انقلاب

زاویه پیدا کردن برخی فرزندان مسئولان با انقلاب


زاویه پیدا کردن برخی فرزندان مسئولان با انقلاب

۱۳۹۵/۰۹/۱۷


۱۸۱ بازدید


چرا بعضی از فرزندان مسئولین و علما با افکار و عقاید پدرانشان که از مبارزین انقلابی و علمای برجسته ای هم هستند زاویه پیدا میکنند و حتی علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکنند؟ علت این موضوع چیست؟

در رابطه با مساله آقازاده ها(فرزندان مسئولین و علما) چند نکته ذکر می کنیم:
الف: انحراف آقازاده ها عمومیت و اکثریت ندارد و خیلی از آقازاده هایی بوده و هستند که انحراف ندارند، و لکن مطالعه تاریخ زندگی پیامبران الهی(ع) که در رأس همه‌ انسان‌ها از ازل تا ابد و الگو و سرمشق آنها هستند، موید این نکته هست که همواره آقازاده های منحرف وجود داشته است. .پیامبری چون آدم ابوالبشر(ع) فرزندی چون قابیل داشت که برادر خود را کشت، پیامبرانی چون هود، نوح و لوط (ع) همسرانی داشتند کافر، ناسالم و خیانتکار. در قرآن کریم داستان فرزند نااهل نوح نبی (ع) قابل توجه است. پیامبری چون یعقوب(ع) فرزندانی دارد که قاتل برادر خود و مورد غضب پیامبر زمان خویش هستند. امام هادی(ع) فرزندی دارند عیّاش، شرابخوار و دروغگو به نام جعفر کذاب.
ب: در مورد دلایل و عوامل انحراف برخی از آقازاده ها می توان به مواردی از قبیل بی توجهی و یا کم توجهی والدین به دلیل داشتن مشغله ها و مسئولیتهای متعدد، عدم تطابق گفتار و رفتار برخی از آقایان، بی توجهی و یا کم توجهی در قانون گرایی، قرار گرفتن در موقعیت های مختلف مدیریتی، اقتصادی و سیاسی، طعمه قرار گرفتن برخی آقازاده ها توسط افراد فرصت طلب و سودجو، و اختیار انسان«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»، و…اشاره کرد.
ج: همچنین در مورد برخی از آقازاده های شخصیتها و مسئولین نظام هم باید گفت: انحراف آقازاده ها در دوران قبل و بعد از انقلاب را در سه دسته می توان تقسیم بندی کرد:
1- انحراف آقازاده ها از منظر اعتقادی – سیاسی (خصوصا جذب در سازمان منافقین): متاسفانه باید اذعان داشت که اگر محققی شمار آن دسته از فرزندان علما که به دلیل عضویت در سازمان منافقین و دیگر گروههای معاند مجازات شدند را فهرست نماید، هم از کمیت و هم از کیفیت این فهرست تعجبی توأم با تأسف خواهد داشت! تحلیل چرایی دلبستگی فرزندان خواص و «آقازادگان» به گروهک منحرفی مانند سازمان مجاهدین خلق مفصل است اما بطور خلاصه و به نقل از شاهدان عینی در مقطع خاص یعنی در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 از یکسو رهبر نهضت در تبعید به سر می‌برد و سایر مبارزان نیز در محیط پر خفقان و در غیاب امام چندان یارای تحرک نداشتند، و از سوی دیگر قاطبه ملت مسلمان یا دست کم جوانان منسوب به مبارزان در غیاب رهبر عالی خواستار ادامه مبارزه آن هم در شکل تند و خشن و فوری بوده و بعضاً از درک فلسفه نهضت تدریجی و آهسته اما پیوسته امام عاجز بودند و چون پاسخ این شور و التهاب و اشتیاق را در رهبران اصیل نهضت نیافتند در جست‌وجوی منبع دیگری در آمدند و در آن وانفسای مارکسیسم زدگی و رواج مارکسیسم به عنوان علم مبارزه با مخلوط نمودن آموزه‌های دینی و درآمیختن آیات قرآن و احادیث با تفاسیر منحرف مارکسیستی گروهک منافق مجاهدین خلق با ظاهری دینی و موجه اما در باطن ملتقط و مارکسیستی به عنوان یگانه بدیل مبارزه علیه شاه و طاغوت در میان اقشار متدین و مذهبیون آنچنان محبوبیت یافت که خواص برای پشتیبانی و حمایت از این گروه از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و تنها معدودی از عناصر تیزبین و بسیار بصیر و در رأس همه خود امام بودند که به انحراف مضمر در اندیشه‌های به ظاهر انقلابی و اسلامی این گروهک پی برده و از حمایت آنها خودداری کردند. بنابراین خیلی از آقازاده ها به عضویت این سازمان درآمدند و حتی بعدها با افشای ماهیت این سازمان کماکان به همکاری خود ادامه دادند.
2- انحراف آقازادها از منظر اقتصادی:بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خصوصا ازبعد از دهه دوم انقلاب با توجه به رونق گرفتن فعالیتهای اقتصادی در کشور، شاهد سوءاستفاده‌های مالی و فسادهای اقتصادی برخی از آقازاده ها بودیم. در این دوران نیز فرزندان برخی مسئولین با استفاده از موقعیت سیاسی نزدیکان خود و همچنین نیاز کشور به بازسازی زیرساخت‌ها پس از تحمل جنگ 8 ساله، وارد فعالیت‌های اقتصادی و صاحب سودهای کلانی شدند و رانت خواری هایی صورت گرفت. که دلایل آن را بیشتر در بی توجهی به فعالیت های برخی آقازاده ها و نیز مورد طعمه قرار گرفتن آنها توسط برخی افراد و گروههای سودجو می توان یافت.
3- انحراف فکری- فرهنگی(رانت خواری فرهنگی و یا آقازادگی فرهنگی) : رانت خواری فرهنگی یعنی استفاده نابجا و سوءاستفاده فرزندان چهره‌های متفکر از اعتبار و حیثیت پدران خود و القای مواضع شخصی و بعضاً کاملاً متعارض با اندیشه‌های ناب پدران از سوی فرزندان، به عبارتی در این انحراف فرزندان و منسوبان یک چهره موجه و ظاهرالصلاح که در جامعه از اعتبار و حیثیت فراوان برخوردار است و مردم به َتبع آن فرد، برای نزدیکان و فرزندان وی نیز اعتبار و حرمت ویژه قائل هستند، با سوءاستفاده از این موضوع و با واریز کردن اعتبار و حیثیت پدران خود به سود افکار و امیال امروزی خود، می‌کوشند تا منویات بعضاً مشکوک خود را به نام افکار پدر نامدار خود، به جامعه تحمیل کنند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد