۱۳۹۵/۰۹/۱۵
–
۱۶۶۵ بازدید
در مورد اینکه از نظر اسلام چه علمی باید آموخت چند نظریه وجود دارد:
نظریه اول : منظور اسلام از علم ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیه ها ،علم خود دین است .
در مورد اینکه از نظر اسلام چه علمی باید آموخت چند نظریه وجود دارد:
نظریه اول : منظور اسلام از علم ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیه ها ،علم خود دین است .
یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می ماند ، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید.
اشکال نظریه
پس اگر منظور اسلام از علم ، خصوص علم دینی باشد باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره علم منفی است .
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است .
این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرنهای اخیر که تدریجا دایره معلومات را کوچکتر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده ، و الا آنجا که می فرماید :
حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید ، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد .مشرک را با علوم دین چکار ؟
یا در جمله « اطلبوا العلم و لو بالصین » ، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده یاد شده . قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمانهای دیگر مرکز علوم دینی نبوده است .
گذشته از همه اینها در متن سخنان رسول اکرم تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است ، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم ، بلکه تحت عنوان علم نافع ، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند .
نظریه دوم : منظور از علم ،هر علم نافع است .
هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است .
پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند . هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک می دهد و ندانستن آن ، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد ، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است .
سیره ائمه دین درباره علم
ما شیعه هستیم و ائمه اطهار علیهم السلام را اوصیای پیغمبر اکرم می دانیم . گفتار آنها و سیرت آنها برای ما سند است .
همان طوری که می دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند .
و از طرفی می دانیم ائمه اطهار از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند ، کتابهای ما پر است از این انتقادها .
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می بود ، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی ، منطقی ، فلسفی ، طبی ، حیوان شناسی ، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد می کردند ، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار دادند .
منطق قرآن درباره علم
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابل تخصیص و اختصاص نمی باشد . قرآن علم را نور و جهل را ظلمت می داند ، می فرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد .
قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند . این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می بینیم .
همچنین در سوره بقره آیه 164 می فرماید : « إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و اعرض لایات لقوم یعقلون » .
در آفرینش آسمانها و زمین ، در گردش شب و روز ، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می گردد ، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می گردد ، حیواناتی که در روی زمین در حرکت اند ، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلق اند ، در همه اینها نشانه های قدرت و حکمت پروردگار است.
یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک می کند .
قرآن صریحا مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و می دانیم مطالعه همینهاست که منجر به علم فلک و ستاره شناسی ، زمین شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه ، حیوان شناسی و غیره شده است .
همچنین است در سوره جاثیه آیه 2 و سوره فاطر آیه 25 و بسیاری آیات دیگر . قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد سخن خود را با خواندن ، علم و کتابت آغاز کرد . وحی قرآن با تذکر اینها آغاز گشت : « إقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق، إقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم » بخوان به نام پروردگارت ، آنکه آفرید ، انسان را از خون بسته آفرید . بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموخت نوشتن با قلم را . ( علق ، 1 -4)
توحید و علم .
اسلام دینی است که با توحید آغاز می گردد و توحید مسأله ای است تعقلی که تقلید و تعبد در آن جایز نیست ، حتما باید تعقل و استدلال در آن باشد. اینها موضوعاتی است که قرآن برای مطالعه عرضه می دارد . و اما اینکه مسلمین کمتر موفق شدند در این موضوعات به مطالعه بپردازند و بیشتر مطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند که هیچ گونه توصیه ای از طرف قرآن نشده مطلب دیگری است و علل خاصی دارد که فعلا جای بحث آن نیست .
اینها همه قرائنی است که نشان می دهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست .
از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست ؟ و هر دسته ای خواسته اند کلام پیغمبر را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشته اند تطبیق کنند .
متکلمین می گفته اند مقصود خصوص علم کلام است ، مفسرین می گفته اند مقصود علم تفسیر است ، محدثین می گفته اند مقصود علم حدیث است ، فقها گفته اند مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد ، علمای اخلاق گفته اند مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است ، متصوفه می گفته اند مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است ، غزالی بیست قول در این زمینه نقل می کند ، ولی همان طور که محققین گفته اند مقصود هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست .
اگر مقصود علم خاص می بود پیغمبر به همان علم تصریح می کرد . مقصود هر علم مفید و سودمندی است که به کار می خورد .
منبع: بیست گفتار نویسنده: شهید مطهری صفحه258-263
علم نافع چیست؟
در نگاه اسلامى، علمى که نفع ندارد، مطلوب نیست; حتى بزرگان معصوم (ع) از این علم به خداى سبحان پناه برده اند . از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . (1) و از على (ع) روایت است که فرمود: «خیرى نیست در دانشى که سود ندارد .» (2)
امام کاظم (ع) ماجرایى را از رسول خدا (ص) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است . امام (ع) مى فرماید:
دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل . «ماهذا؟» فقیل: «علامة .» قال: «و ما العلامة؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیة و بالاشعار العربیة .» فقال النبى (ص): «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه .» (میزان الحکمة، ح 14114 به نقل از مالى صدوق، 220/13)
روزى رسول خدا (ص) به مسجد آمد . گروهى را دید که پیرامون مردى گرد آمده اند . پرسید: «این کسیت؟»
گفتند: «علامه است .» فرمود: «در چه چیز علامه است؟»
گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهاى مهم جاهلیت و اشعار عربى آگاه است .»
پیامبر (ص) فرمود: «این را اگر کسى نداند، زیان نمى کند و کسى که مى داند، نفعى نمى برد .»
علم انساب براى نظام جاهلى عرب، که بر مدار روابط خویشى و عشیره اى سازمان مى یافت، نفعى عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمى یافت; ولى اسلام نظام اجتماعى نوینى را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانى و الهى انسان شکل مى گرفت . اسلام همچنان که با نظام جاهلى عرب به ستیز پرداخت، با دانش ها و فنون و ابزارهایى نیز که به آن نظام خدمت مى کرند، به مبارزه پرداخت . به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیان هاى فرهنگى و نظام جاهلى را حفظ مى کرد و به دیگران انتقال مى داد، استقبال نکرد و آن را دانشى مفید ندانست .
ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبت هاى جاهلى را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه مى داشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره » موجب زوال آن فرهنگ مى شد .
پیامبر اسلام (ص) علم الانساب را براى محیط اسلامى در روزهاى نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلى مانوس بودند، دانشى بومى نمى دانست و دانش هاى دیگرى را براى فرهنگ اسلامى ضرورى و نافع مى شمرد . رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم داراى دامنه اى بلند است، آدمى را به بهره گیرى از برترین و بهترین علوم توصیه مى کند و مى فرماید:
العلم اکثر من ان یحصى . فخذ من کل شى ء احسنه . (1)
علم افزون از آن است که به شمارش آید . پس هر دانشى را که بهتر است، فراگیرید .
على (ع) نیز در روایتى براى باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد مى کند که بهترین اجزاى گل را برمى گزیند و از آن دو چیز نفیس مى سازد: یکى عسل که شفاى آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور مى گیرند . (2) همچنین، امام کاظم (ع) درباره شایسته ترین علوم مى فرماید:
اولى العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک على صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فى عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم ما یزید فى جهلک ترکه (3)
شایسته ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مى کنند و لازم ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیک تر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید . پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانى ات مى افزاید .
از نبى خاتم (ص) روایت است که فرمود:
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان
این روایت حتى اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد مى کند: علم ابدان و علم ادیان . یکى به جنبه جسمانى انسان مى پردازد و دیگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . یکى براى سلامت جسم است و دیگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین مى کند، در دیدگاه اسلام مهم تر است . در برخى روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفت ها دانسته شده و در برخى دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخى دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است .
اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونى و قبیله اى جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهى انسان مى پردازد و به دانشى که نسب نامه آسمانى آدمى را تبیین مى کند، ارج مى نهد . از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامى، همان نقشى را دارند که علم الانساب در فرهنگ جاهلى عرب داشته است . توحید براى زاد بوم دینى آدمى، معرفتى نافع و ضرورى است و علم الانساب نیز در جغرافیاى فرهنگى جاهلیت عرب، علمى لازم و ضرورى بوده است .
علم الانساب و توحید هر دو علم اند، ولى هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، براى محیط اجتماعى و فرهنگى ویژه اى نقش کلیدى و ضرورى دارند . هر محیط فرهنگى، در نظام اجتماعى خود، به دسته اى علوم نیازمند است و دیدگاه هاى مختلفى که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داورى مشترکند; یعنى اگر ما از دیدگاه پوزیتیویسى نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه اى بلند دارد و هر فرد و جامعه اى مى تواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند . البته بومى شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخى دیدگاه ها اهمیت بیشترى دارد .
حمید پارسا نیا, مقاله بومی شدن علم, سایت حوزه
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدى است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور مى دهد: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون…؛ [اى پیامبر!] بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمى داند برابر است؟»، (زمر، آیه 9).
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذارى به علم مى فرماید: طلب العلم فریضه على کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانى واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد»، (اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35).
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است»، (نجم، آیه 30). پس علوم غیردینى نیز مى تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد – پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است – البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد، نه تنها پسندیده بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و ادارهء جامعه متوقف بر تحصیل فلان علم باشد.
نکته دیگر آن است که راه تحصیل علوم اسلامی و آشنایی با آنها از راه مطالعه کتاب ها و استفاده از نرم افزارهایی که در دسترس همه هست که می توان در کنار تحصیل در رشته مورد علاقه با مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام هم آشنا شد. هر کس باید وظیفه خود را بشناسد و ببیند از چه راهی بهتر می تواند خدمت به جامعه کند، از همان راه وارد شود. نمی شود که همه در علوم اسلامی متخصص شوند باید در همه رشته های مورد نیاز متخصص وجود داشته باشد. اگر انگیزه انسان از تحصیل انگیزه درستی باشد و به قصد انجام وظیفه و گره گشایی از کار مردم باشد این تحصیل در هر رشته ای باشد مقدس است و اجر فراوان دارد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
2. دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
3. عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.
——————–
پانوشت:
1) کنزالفوائد، 2، 31; میزان الحکمة، ح 1412616 .
2) نهج البلاغه، حکمت 338 .
3) اعلام الدین، 305، میزان الحکمة، ح 14138 .
نظریه اول : منظور اسلام از علم ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیه ها ،علم خود دین است .
یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می ماند ، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید.
اشکال نظریه
پس اگر منظور اسلام از علم ، خصوص علم دینی باشد باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره علم منفی است .
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است .
این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرنهای اخیر که تدریجا دایره معلومات را کوچکتر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده ، و الا آنجا که می فرماید :
حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید ، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد .مشرک را با علوم دین چکار ؟
یا در جمله « اطلبوا العلم و لو بالصین » ، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده یاد شده . قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمانهای دیگر مرکز علوم دینی نبوده است .
گذشته از همه اینها در متن سخنان رسول اکرم تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است ، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم ، بلکه تحت عنوان علم نافع ، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند .
نظریه دوم : منظور از علم ،هر علم نافع است .
هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است .
پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند . هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک می دهد و ندانستن آن ، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد ، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است .
سیره ائمه دین درباره علم
ما شیعه هستیم و ائمه اطهار علیهم السلام را اوصیای پیغمبر اکرم می دانیم . گفتار آنها و سیرت آنها برای ما سند است .
همان طوری که می دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند .
و از طرفی می دانیم ائمه اطهار از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند ، کتابهای ما پر است از این انتقادها .
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می بود ، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی ، منطقی ، فلسفی ، طبی ، حیوان شناسی ، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد می کردند ، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار دادند .
منطق قرآن درباره علم
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابل تخصیص و اختصاص نمی باشد . قرآن علم را نور و جهل را ظلمت می داند ، می فرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد .
قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند . این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می بینیم .
همچنین در سوره بقره آیه 164 می فرماید : « إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و اعرض لایات لقوم یعقلون » .
در آفرینش آسمانها و زمین ، در گردش شب و روز ، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می گردد ، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می گردد ، حیواناتی که در روی زمین در حرکت اند ، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلق اند ، در همه اینها نشانه های قدرت و حکمت پروردگار است.
یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک می کند .
قرآن صریحا مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و می دانیم مطالعه همینهاست که منجر به علم فلک و ستاره شناسی ، زمین شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه ، حیوان شناسی و غیره شده است .
همچنین است در سوره جاثیه آیه 2 و سوره فاطر آیه 25 و بسیاری آیات دیگر . قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد سخن خود را با خواندن ، علم و کتابت آغاز کرد . وحی قرآن با تذکر اینها آغاز گشت : « إقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق، إقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم » بخوان به نام پروردگارت ، آنکه آفرید ، انسان را از خون بسته آفرید . بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموخت نوشتن با قلم را . ( علق ، 1 -4)
توحید و علم .
اسلام دینی است که با توحید آغاز می گردد و توحید مسأله ای است تعقلی که تقلید و تعبد در آن جایز نیست ، حتما باید تعقل و استدلال در آن باشد. اینها موضوعاتی است که قرآن برای مطالعه عرضه می دارد . و اما اینکه مسلمین کمتر موفق شدند در این موضوعات به مطالعه بپردازند و بیشتر مطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند که هیچ گونه توصیه ای از طرف قرآن نشده مطلب دیگری است و علل خاصی دارد که فعلا جای بحث آن نیست .
اینها همه قرائنی است که نشان می دهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست .
از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست ؟ و هر دسته ای خواسته اند کلام پیغمبر را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشته اند تطبیق کنند .
متکلمین می گفته اند مقصود خصوص علم کلام است ، مفسرین می گفته اند مقصود علم تفسیر است ، محدثین می گفته اند مقصود علم حدیث است ، فقها گفته اند مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد ، علمای اخلاق گفته اند مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است ، متصوفه می گفته اند مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است ، غزالی بیست قول در این زمینه نقل می کند ، ولی همان طور که محققین گفته اند مقصود هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست .
اگر مقصود علم خاص می بود پیغمبر به همان علم تصریح می کرد . مقصود هر علم مفید و سودمندی است که به کار می خورد .
منبع: بیست گفتار نویسنده: شهید مطهری صفحه258-263
علم نافع چیست؟
در نگاه اسلامى، علمى که نفع ندارد، مطلوب نیست; حتى بزرگان معصوم (ع) از این علم به خداى سبحان پناه برده اند . از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . (1) و از على (ع) روایت است که فرمود: «خیرى نیست در دانشى که سود ندارد .» (2)
امام کاظم (ع) ماجرایى را از رسول خدا (ص) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است . امام (ع) مى فرماید:
دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل . «ماهذا؟» فقیل: «علامة .» قال: «و ما العلامة؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیة و بالاشعار العربیة .» فقال النبى (ص): «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه .» (میزان الحکمة، ح 14114 به نقل از مالى صدوق، 220/13)
روزى رسول خدا (ص) به مسجد آمد . گروهى را دید که پیرامون مردى گرد آمده اند . پرسید: «این کسیت؟»
گفتند: «علامه است .» فرمود: «در چه چیز علامه است؟»
گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهاى مهم جاهلیت و اشعار عربى آگاه است .»
پیامبر (ص) فرمود: «این را اگر کسى نداند، زیان نمى کند و کسى که مى داند، نفعى نمى برد .»
علم انساب براى نظام جاهلى عرب، که بر مدار روابط خویشى و عشیره اى سازمان مى یافت، نفعى عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمى یافت; ولى اسلام نظام اجتماعى نوینى را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانى و الهى انسان شکل مى گرفت . اسلام همچنان که با نظام جاهلى عرب به ستیز پرداخت، با دانش ها و فنون و ابزارهایى نیز که به آن نظام خدمت مى کرند، به مبارزه پرداخت . به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیان هاى فرهنگى و نظام جاهلى را حفظ مى کرد و به دیگران انتقال مى داد، استقبال نکرد و آن را دانشى مفید ندانست .
ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبت هاى جاهلى را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه مى داشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره » موجب زوال آن فرهنگ مى شد .
پیامبر اسلام (ص) علم الانساب را براى محیط اسلامى در روزهاى نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلى مانوس بودند، دانشى بومى نمى دانست و دانش هاى دیگرى را براى فرهنگ اسلامى ضرورى و نافع مى شمرد . رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم داراى دامنه اى بلند است، آدمى را به بهره گیرى از برترین و بهترین علوم توصیه مى کند و مى فرماید:
العلم اکثر من ان یحصى . فخذ من کل شى ء احسنه . (1)
علم افزون از آن است که به شمارش آید . پس هر دانشى را که بهتر است، فراگیرید .
على (ع) نیز در روایتى براى باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد مى کند که بهترین اجزاى گل را برمى گزیند و از آن دو چیز نفیس مى سازد: یکى عسل که شفاى آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور مى گیرند . (2) همچنین، امام کاظم (ع) درباره شایسته ترین علوم مى فرماید:
اولى العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک على صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فى عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم ما یزید فى جهلک ترکه (3)
شایسته ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مى کنند و لازم ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیک تر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید . پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانى ات مى افزاید .
از نبى خاتم (ص) روایت است که فرمود:
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان
این روایت حتى اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد مى کند: علم ابدان و علم ادیان . یکى به جنبه جسمانى انسان مى پردازد و دیگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . یکى براى سلامت جسم است و دیگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین مى کند، در دیدگاه اسلام مهم تر است . در برخى روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفت ها دانسته شده و در برخى دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخى دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است .
اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونى و قبیله اى جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهى انسان مى پردازد و به دانشى که نسب نامه آسمانى آدمى را تبیین مى کند، ارج مى نهد . از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامى، همان نقشى را دارند که علم الانساب در فرهنگ جاهلى عرب داشته است . توحید براى زاد بوم دینى آدمى، معرفتى نافع و ضرورى است و علم الانساب نیز در جغرافیاى فرهنگى جاهلیت عرب، علمى لازم و ضرورى بوده است .
علم الانساب و توحید هر دو علم اند، ولى هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، براى محیط اجتماعى و فرهنگى ویژه اى نقش کلیدى و ضرورى دارند . هر محیط فرهنگى، در نظام اجتماعى خود، به دسته اى علوم نیازمند است و دیدگاه هاى مختلفى که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داورى مشترکند; یعنى اگر ما از دیدگاه پوزیتیویسى نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه اى بلند دارد و هر فرد و جامعه اى مى تواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند . البته بومى شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخى دیدگاه ها اهمیت بیشترى دارد .
حمید پارسا نیا, مقاله بومی شدن علم, سایت حوزه
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدى است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور مى دهد: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون…؛ [اى پیامبر!] بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمى داند برابر است؟»، (زمر، آیه 9).
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذارى به علم مى فرماید: طلب العلم فریضه على کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانى واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد»، (اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35).
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است»، (نجم، آیه 30). پس علوم غیردینى نیز مى تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد – پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است – البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد، نه تنها پسندیده بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و ادارهء جامعه متوقف بر تحصیل فلان علم باشد.
نکته دیگر آن است که راه تحصیل علوم اسلامی و آشنایی با آنها از راه مطالعه کتاب ها و استفاده از نرم افزارهایی که در دسترس همه هست که می توان در کنار تحصیل در رشته مورد علاقه با مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام هم آشنا شد. هر کس باید وظیفه خود را بشناسد و ببیند از چه راهی بهتر می تواند خدمت به جامعه کند، از همان راه وارد شود. نمی شود که همه در علوم اسلامی متخصص شوند باید در همه رشته های مورد نیاز متخصص وجود داشته باشد. اگر انگیزه انسان از تحصیل انگیزه درستی باشد و به قصد انجام وظیفه و گره گشایی از کار مردم باشد این تحصیل در هر رشته ای باشد مقدس است و اجر فراوان دارد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
2. دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
3. عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.
——————–
پانوشت:
1) کنزالفوائد، 2، 31; میزان الحکمة، ح 1412616 .
2) نهج البلاغه، حکمت 338 .
3) اعلام الدین، 305، میزان الحکمة، ح 14138 .