خانه » همه » مذهبی » ارزش آب در قرآن و حدیث

ارزش آب در قرآن و حدیث


ارزش آب در قرآن و حدیث

۱۳۹۵/۰۹/۱۳


۱۷۳۳ بازدید

بنام خدابا سلام و ادب سوالی دارم ازتون که ایا به نعمت ارزشمند اب تا چه اندازه در قرانو حدیث اشاره شده؟ و به این که اب نعمت حیاتی و مهمه اشاره شده؟ یا همین جوریه ما خودمان می گویم مهمه و ارزشمنده زمینه قرانی و حدیثی نداره؟ با تشکر خدانگهدارتان

با سلام و آرزوی موفقیت برای شما پرسشگر محترمپاسخ شما را از دائرةالمعاف قران کریم جلد اول، از مقاله «آب در قرآن»، شماره۲۷ می آوریم:آب: از آیات و نعمت‌هاى خدا و منشأ حیاتدر تعریف علمى آن گفته‌اند: مادّه‌اى ترکیب یافته از دو واحد هیدروژن و یک واحد اکسیژن (H2O) است[1] و حکیمان قدیم، آن را یکى از چهار عنصر تشکیل دهنده مادّه مى‌دانستند. برابر عربى آن «ماء» و 63 بار در قرآن آمده است. این آیات اشاره دارند که عرش خداوند بر روى آب بوده و حیات همه جان‌داران به آب وابسته است و نیز از نقش‌هاى گوناگون آن در زمین از احیاى زمین، سرسبزى طبیعت، رویش گیاهان رنگارنگ، پیدایش مراتع، مزارع و باغ‌ها با درختان مختلف و انواع گوناگون میوه‌ها، سخن رفته است. به نزول آب بر کوه‌هاى بلند و تأمین آب گواراى آشامیدنى، ایجاد نهرها و رودهاى بزرگ و تسخیر آب دریاها براى انسان نیز اشاره شده است. منابع و مخازن آب چون دریاها، آسمان، کوه‌ها، نهرها، چشمه‌ها و چاه، از دیگر مسائل مربوط به آب است که آیات قرآن به آن اشاره دارند. آیاتى چند نیز از وجود آب در جهان آخرت به صورت یکى از نعمت‌هاى بهشت، خبر داده است. قرآن کریم در همه این آیات، ذهن انسان را از توجّه به علل و عوامل مادّى تأمین آب منصرف ساخته و به عامل اصلى تأمین آن، یعنى خداوند سبحان، معطوف داشته است؛ البتّه در این آیات، گاه به مسائل علمى نیز اشاره‌هاى دقیق شده؛ امّا پیش‌تر و برتر از آن بر امورى داراى اهداف تربیتى و هدایتى تأکید شده که مهم‌ترین آن‌ها از این قرار است:1. آب، نعمت الهى:
نگاه کلّى به آیات مربوط به آب نشان مى‌دهد که از بین نقش‌هاى آن در حیات همه موجودات زنده، بر منافع مستقیم و غیرمستقیم آب براى انسان تأکید شده است و سیاق بخش فراوانى از این آیات نظیر«کُلوُاواشرَبوُا» (در 5 آیه)[2] یا «أَسقَینکُم» (مرسلات/ 77،27) یا «فَأَنزَلنا مِنَ‌السَّماءِ ماء» (حجر/15، 22) درصدد برشمردن نعمت‌هاى الهى است؛ ازاین‌رو، این بخش از آیات به طور صریح یا غیر صریح، بندگان خدا را به شکر این نعمت بزرگ مى‌خواند. در آیات 48 تا 50 فرقان/25 با اشاره به نزول آب طهور از آسمان و احیاى سرزمین‌هاى مرده و فراهم کردن آب مورد نیاز دام‌ها و انسان‌ها، مردم را به یادآورى این نعمت* الهى دعوت مى‌کند: «وَ لَقَد صَرَّفنهُ بَینَهُم لِیَذّکّروُا فَأَبى أَکثَرُ النّاسِ إِلاّ کُفورًا.» در آیات 57 و 58 اعراف/7 همین بیان، با دعوت مردم به سپاس‌گزارى از این نعمت همراه شده است: «کَذلِکَ نُصَرِّفُ الأیتِ لِقَوم یَشکُروُن.» آیه 68 تا 70 واقعه/56 با دعوت از مخاطبان به تدبّر در آب آشامیدنى و تأکید بر این‌که فقط خداوند آن آب گوارا را از ابر*ها فروفرستاده و قادر است با تغییر نظام حاکم بر نزول آب، آن را به آبى شور و تلخ تبدیل کند، خدا را مستحق سپاس‌گزارى دانسته و به شکر نعمت آب تشویق کرده است[3]:«أَفَرءَیتُمُ المـاءَ الَّذى تَشرَبونَ * ءَأَنتُم أَنزَلتُموهُ مِنَ المُزنِ أَم نَحنُ المُنزِلونَ * لَو نَشاءُ جَعَلنهُ أُجاجاً فَلولا تَشکرُون.» درآیه 12 فاطر/35 نیز از دو دریاى شور و شیرین و منافع آن دو یاد کرده و غرض از یادآورى این نعمت را شکرگزارى مردم دانسته است.
2. آب، آیه الهى:
آیه به معناى نشان آشکارى است که شخص را راهنمایى مى‌کند.[4] با این‌که همه موجودات عالَم از جمله آب، از آیات الهى است که نشان از آفریننده آن دارد، در هیچ یک از آیاتِ مربوط به آب، آفرینش یا وجود آب، آیه خدا شناسانده نشده؛ بلکه نزول آب از آسمان و درپى آن، إحیاى زمین، رویش گیاهان و درختان مختلف با انواع گوناگون میوه‌ها که درک آن براى همه افراد بشر محسوس است، از آیات الهى دانسته شده است: «هُوَ الَّذى أَنزلَ مِنَ‌السَّماءِ ماءً لَکُم مِنهُ شَرابٌ و مِنهُ شَجَرٌ فیهِ تُسیمُونَ * یُنبِتُ لَکُم بِهِ الزَّرعَ و الزَّیتونَ و النَّخیلَ و الأَعنبَ و مِن کُلِّ الثَّمرت إِنَّ فِى ذلِکَ لاَیَةً لِقوم یَتفَکَّرون.» (نحل/16، 10 و 11) در این بخش از آیات، گاه نزول آب از آسمان از نشانه‌هاى ربوبیّت مستمر الهى شناسانده شده که چگونه خداى حکیم، آب را با تدبیر و تقدیر حکیمانه، به اندازه بر زمین* مرده مى‌ریزد و با آن به زمین و اهل آن حیات مى‌بخشد. (انعام/6‌، 99 و طه/20، 53 و 54) در آیه 164 بقره/2 نزول آب و در پى آن، افزون بر إحیاى زمین، پراکنده شدن جنبندگان نیز از آیه‌هاى الهى شمرده شده است: «إِنَّ فِى خَلقِ‌السَّمـوتِ والأرَضِ … و ما أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَأحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها و بَثَّ فیها مِن کُلِّ دابَّة … لاََیـت لِقَوم یَعقِلون.» در آیاتى دیگر، همین پدیده، نشانه تحقّق معاد و قدرت خداوند بر احیاى دوباره مردگان دانسته شده است: «و‌مِن ءَایـتِهِ أَنّکَ تَرى‌الأَرضَ خـشِعَةً فَإِذا أَنزَلنا عَلیهَا الماءَ اهتَزَّت و رَبَت إِنَّ الّذِى أَحیاها لَمُحىِ المَوتى إِنَّهُ عَلى کُلِّ شَىء قَدیر». (فصلت/41،39) «وَاللّهُ أَنزل مِنَ السَّماءِ ماءً فَأحیا بِهِ‌الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إِنَّ فِى ذلکَ لاََیةً لِقوم یَسمَعونَ». (نحل/16،65‌؛ روم/30، 24) در آیاتى دیگر، بدون تصریح به نشانه بودن، بلکه با تشبیه احیاى دوباره انسان‌ها پس از مرگ به رویش گیاهان* از زمین در پى نزول آب، احیاى زمین با آب را نشانه قدرت خداوند بر امکان و وقوع معاد مى‌داند: «وَالَّذِى نَزَّلَ مِنَ‌السَّماءِ ماءً بِقَدَر فَأَنشَرنا بِهِ بَلدَةً مَیتاً کَذلِکَ تُخرَجون». (زخرف/43،11) نیز ق/50‌، 11؛ اعراف/7، 57‌؛ فاطر/35،9.
عرش خدا بر آب:
آیه 7 هود/11 از بودن عرش خدا بر آب خبر مى‌دهد:«وَ هُوَ الَّذى خَلَقَ السَّمـوتِ و الأَرضَ فِى سِتَّةِ أَیّام و کانَ عَرشُهُ عَلَى الْماءِ= و او کسى است که آسمان‌ها و زمین را در شش مرحله آفرید و عرش* او بر آب بود». مفسّران در تفسیر این آیه بر یک نظر نیستند. سیدقطب معتقد است که این آیه فقط بر وجود آب هنگام خلق آسمان و زمین و قرار داشتن عرش خدا بر آن دلالت دارد؛ امّا این‌که چگونه آبى بوده و عرش به چه نحو بر آن قرار داشته، از امور غیبى است که راهى براى فهم مفسّر به آن وجود ندارد.[5] برخلاف نظر این گروه از مفسران، برخى درپى ارائه معناى روشنى از آیه بوده‌اند. در نقلى از کعب‌الاحبار آمده است که خداوند، یاقوت سبزى آفرید؛ آن‌گاه با هیبت در آن نظر کرد؛ به طورى که به آبى مضطرب تبدیل شد؛ پس باد را آفرید و آب را بر پشت باد قرار داد و عرش را نیز بر آب نهاد.[6] نظیر این روایت که از اسرائیلیات است، از ابن‌عباس نیز نقل شده.[7] برخى مفسّران متأخّر گویا با مسلَّم گرفتن مضمون این روایات، با این پرسش مواجه شده‌اند که چه فایده و حکمتى در این است که عرش خدا بر آب و آب بر روى باد باشد و پاسخ داده‌اند که قرار گرفتن بناى عظیم عرش بر آب، دلالت روشن‌ترى بر قدرت خدا دارد که چگونه آن جسم سنگین را بدون هیچ ستونى بر روى آب نگه داشته است.[8]ابومسلم اصفهانى در این باره گفته است: عرش خدا، یعنى بناى آسمان‌ها و زمین که بر روى آب قرار داشت و این شگفت‌انگیزتر است که ساختمان عظیمى بر روى آب بنا نهاده شود؛[9] امّا این نظریّه با ظاهر آیه سازگار نیست؛ زیرا آیه مى‌گوید: عرش خدا، پیش از آفرینش آسمان و زمین بر آب بود.[10] ابوبکر اَصَمّ گویا به دلیل نادرستى این نظریّه‌ها در تفسیر دیگرى از آیه چنین مى‌گوید: همان گونه که آسمان بالاى زمین قرار گرفته بود، عرش خدا نیز بالاى آب قرار داشت.[11] این‌که مقصود از عرش و نیز ماء چه باشد، مى‌تواند تفسیرى مقبول‌تر یا غیر قابل قبول از آیه ارائه دهد. آن‌چه از مفسّران متقّدم گزارش شده، عرش را موجودى مادّى معرّفى مى‌کند؛ امّا برخى مفسّران (به طور عمده عارفان و حکیمان) عرش و ماء را شىء غیرمادّى دانسته‌اند؛ به طور مثال محى‌الدین‌عربى، مراد از عرش در آیه را همه موجودات عالم و مقصود از آب را که عرش (همه ممکنات) از آن برآمده و به واسطه آن وجود یافته‌اند، نَفَس رحمانى دانسته است[12] که گاه از آن به «حیات ساریه» در موجودات[13] یا «وجود منبسط» و یا «حقیقت محمدیه»[14] تعبیر مى‌شود. برخى دیگر از مفسران، عرش را کنایه از تدبیر خداوند، یعنى علم او به مصالح، شایستگى‌ها و بایستگى‌هاى هستى دانسته و برآنند که آیه پیشین خبر مى‌دهد پیش از آفرینش آسمان و زمین، خدا وجود داشت و با او هیچ نبود و خداوند ابتدا آب را آفرید؛ آن‌گاه آسمان‌ها و زمین و به طور کلّى موجودات مادّى را از آب خلق کرد.[15] این تفسیر از آیه با روایت‌هایى از‌امامان معصوم(علیهم السلام)تأیید مى‌شود که نخستین‌پدیده مادّى آفریده خداوند را که منشأ آفرینش* موجودات دیگر بوده، آب معرّفى مى‌کنند.‌از حضرت باقر(علیه السلام)نقل شده که در پاسخ‌به‌مردى شامى درباره آغاز آفرینش فرمود:‌نخست، چیزى را آفرید که همه چیزها از‌آن خلق شده و آن آب است؛ پس خداوند نسب‌هر چیزى را به آب مى‌رساند؛ ولى براى آب،‌نسبى که بدان منسوب شود، قرار نداده است.[16]‌در حدیث دیگرى از حضرت صادق(علیه السلام)عرش به آفریدگان تفسیر شده است: العرش فى وجه هو جملة الخلق؛[17] بنابراین بعید نیست که آیه‌به پدید آمدن همه مخلوقات از آب اشاره داشته باشد.
منشأ حیات:
قرآن کریم در آیه 54 فرقان/25 آغاز آفرینش انسان را از آب دانسته: «وَ‌هُو الَّذِى خَلقَ مِنَ‌الماءِ بَشَراً» و در آیه 45 نور/24 نه تنها انسان که مبدأ آفرینش هر جنبنده‌اى را آب معرّفى کرده است: «وَاللّهُ خَلقَ کُلَّ دابَّة مِن ماء» . در آیه 30 انبیاء/21 به صورت عام و کلّى‌تر بیان مى‌کند که هرچیز زنده‌اى را از آب قرار دادیم: «و‌جَعَلنا مِن‌الماء کُلَّ شَىء حَىّ». درباره این آیه سه پرسش مطرح است که مفسّران به شکل‌هاى گوناگون به آن پاسخ داده‌اند که هر پاسخ بر برداشت خاصّى از آیه مبتنى است. نخست، مراد از «ماء» چیست؟ دوم، «کُلَّ شَىء حَىّ» چه معنا دارد؟ و سوم، «جَعَل» به چه معنا است؟ 1. برخى برآنند که «ماء» در آیه، همان آب معروف است؛ بنابراین مبدأ آفرینش جان‌داران آب است؛ در مقابل، برخى دیگر از مفسّران مقصود از «ماء» را نطفه* دانسته‌اند؛ شاید به این دلیل که مبدأ آفرینش جان‌داران با آبى جز نطفه مسلّم نیست؛ به ویژه که در چند آیه، مبدأ آفرینش انسان هم نطفه شناسانده شده: «إِنّا خَلَقنا الإِنسـنَ مِن نُطفَة أَمشاج» (انسان/76، 2) و در آیاتى دیگر، از این نطفه به «ماء» تعبیر شده است: «أَلَم‌نَخلُقکُم مِن ماء مَهیِن= آیا شما را از آبى پست نیافریدیم؟» (مرسلات/77، 20) «فَلیَنظُرِ الإِنسنُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن ماء دافِق= پس آدمى باید بنگرد که از چه آفریده شده. از آبى جهنده آفریده شده». (طارق/86‌، 5‌و 6) 2. مفسّران مقصود از «کُلَّ شَىء حَىّ» را هر مخلوق زنده دانسته‌اند؛ امّا بیش‌تر آنان توضیح نداده‌اند که آیا شامل جن، فرشتگان، گیاهان و درختان هم مى‌شود یا نه. فخر رازى با استناد به آیاتى که آفرینش جن را از آتش (حجر/15،27) و آفرینش آدم را از خاک دانسته (آل‌عمران/3، 59) و چند پرنده که عیسى(علیه السلام)آن‌ها را از گِل ساخته (مائده/5‌، 110) و نیز با توجه به روایاتى که آفرینش فرشتگان را از‌نور دانسته، بر آن است که این موارد، از عموم آیه پیشین استثنا مى‌شود. وى هم‌چنین در ذیل آیه «وَاللّهُ خَلقَ کُلَّ دابَّة مِن ماء» (نور/24، 45) با طرح پرسش پیش‌گفته، سه پاسخ براى آن آورده است: الف. بهترین پاسخ، سخن قفّال است که «مِن ماء» را صفت براى «کُلَّ دابَّة» دانسته است، نه متعلّق به «خلق» ؛ بنابراین معناى آیه این است که هر جنبنده آفریده شده از آب، مخلوق خدا است. این پاسخ سخن درستى است؛ ولى ظهور آیه را که مبدأ آفرینش موجودات زنده آب است، نفى نمى‌کند. ب. ریشه و سرچشمه همه آفریدگان آب است؛ همان‌گونه که طبق روایت، اوّل آفریده خداوند آب بود؛ آن‌گاه از آن، آتش، باد و نور را آفرید. ج. مقصود از «کُلَّ دابَّة» فقط جنبندگان ساکن بر روى زمین است، نه هر موجود زنده‌اى و از آن‌جا که جنبندگان روى زمین یا از نطفه آفریده شده‌اند یا بدون آب نمى‌توانند زندگى کنند، آیه از این اکثر به «همه» تعبیر کرده است؛[18] افزون بر این، برخى مفسّران «کُلَّ شَىء حَىّ» رامختصّ حیوانات دانسته‌اند؛ امّا در مقابل، برخى با توجّه به اطلاق آن، هر موجود مادّى داراى رشد و نمو را مشمول آن دانسته‌اند؛ خواه حیوان باشد یا گیاه و درخت.[19] 3. عده‌اى «جَعَلنا» را به معناى «خلقنا» گرفته‌اند[20] که بنابراین احتمال، آیه، مبدأ آفرینش موجودات زنده را آب مى‌داند؛ خواه آب به معناى نطفه یا به طور مطلق باشد. برخى در این‌باره با استناد به فرضیّه‌هایى که علم جدید آن را مطرح کرده، مبنى بر این‌که اصل حیات ریشه در آب دارد و نخستین موجود یا موجودات زنده به صورت حیوان بسیط تک سلولى از آب و در دریا پدید آمده است، درصدد برآمده‌اند که آیه را بر این نظریّه تطبیق دهند.[21] سیدقطب در همین جهت مى‌گوید: آیه «وَ جَعَلنا مِنَ‌الماءِ کُلَّ شَىء حَىّ» حقیقتى بزرگ را اثبات مى‌کند که دانشمندان، فهم و اثبات آن را دستاوردى سترگ براى علم قلمداد مى‌کنند و آن این‌که نخستین بستر و گهواره حیات، آب است.[22] برخى دیگر«جَعَلنا» را به معناى «احیینا» دانسته‌اند؛ یعنى ما به هر موجود زنده‌اى با آب، حیات بخشیدیم؛[23] بنابراین، آیه به تأثیر آب در ادامه حیات موجودات ناظر است، نه فقط به اصل آفرینش آن‌ها. طبرسى این نظر را درست‌تر دانسته و روایت عیّاشى از امام‌صادق(علیه السلام)را نقل کرده که حضرت در پاسخ پرسشى درباره طعم آب، با استناد به همین آیه فرمود: طعم آب، طعم حیات است.[24] برخى نیز با استناد به کشفیات علمى، مبنى بر این‌که مهم‌ترین عنصر تشکیل دهنده یک سلول، آب است که در همه موجودات زنده از حیوان گرفته تا گیاهان وجود دارد، هم‌چنین آب در همه فعل و انفعالات درون اجسام‌زنده، نقش اساسى دارد، آیه را به بیان این‌حقیقت علمى ناظر دانسته‌اند.[25] علاّمه‌طباطبایى مى‌نویسد: مسأله ارتباط حیات با آب که امروزه در سایر بررسى‌هاى علمى جدید روشن شده، معجزه ماندنى قرآن کریم است؛[26] بنابراین به طور کلّى سه نظریّه درباره آیه مطرح شده است: 1. هر موجود زنده‌اى از آب آفریده شده؛ 2. هر موجود زنده‌اى از نطفه آفریده شده؛ 3.‌حفظ و ادامه حیات هر موجود زنده‌اى به آب وابسته است.
نقش آب
1. تأمین غذاى انسان:
انسان براى ادامه زندگى خود، نیازمند غذایى است که از محصولات کشاورزى* چون غلاّت، دانه‌ها، سبزى‌ها، انواع میوه‌هاى درختان و نیز از دام و شیلات تشکیل مى‌شود. همان‌گونه که بشر به دلیل نیازمندى به غذا و آب، همواره در طول تاریخ، نقش و تأثیر آب را در همه شؤون حیات خود به روشنى احساس مى‌کرده و به آب با دیده اهمّیّت مى‌نگریسته، بخش اعظم آیات مربوط به آب نیز نقش اصلى را در تأمین غذاى انسان به آب داده است. پیام اصلى این آیات که بدون استثنا فقط خداوند را تأمین کننده این آب معرّفى کرده، برشمردن نعمت‌هاى خداوند براى انسان و نشان دادن آیات الهى و قدرت خدا به وى در همه صحنه‌هاى عالم و در لحظه لحظه زندگى او است تا به ایمان به اللّه، توحید و معاد راهنمایى‌اش کند و احیاناً با برشمردن نعمت‌هاى خدا، انسان را به شکر این نعمت‌ها فراخواند.
در این باره، آیه 22 بقره/2 و 32 ابراهیم/14 پس از بیان نزول آب از آسمان مى‌گوید: خدا با آن آب، انواع میوه‌ها را از زمین بیرون آورد تا رزق* شما باشد: «وَ أَنزَل مِن‌السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِن الثَّمرتِ رِزقاً لَکم» . نیز اعراف/7، 57‌. در آیه 99 انعام/6 همین بیان با تفصیل بیش‌تر دیده مى‌شود: خداوند با آب هر نوع گیاهى را رویاند؛ آن‌گاه از آن گیاه، جوانه‌اى خارج ساخت که در آن جوانه، دانه‌هایى بر روى هم چیده شده است و از شکوفه درختان نخل، خوشه‌هایى نزدیک به هم برآورد؛ هم‌چنین با آن آب، باغ*هایى از انگور، زیتون و انار که همانند هم یا غیر همانند است، ایجاد کرد: «وَ هُو الَّذى أَنزلَ مِن‌السَّماءِ ماءً فَأَخرجنا بِه نَباتَ کُلِّ شَىء فَأخرَجنا مِنهُ خَضِراً نُخرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتراکِباً و مِن‌النَّخلِ مِن طَلعِها قِنوانٌ دانِیةٌ و جَنّت من أَعناب والزَّیتونَ والرُّمَّـان مُشتَبهاً و غَیرَ مُتشـبِه» . همین مطلب در آیه 11 نحل/16 با این بیان آمده است: «یُنبِتُ لَکم بهِ الزَّرعَ و الزَّیتونَ والنَّخیلَ والأَعنبَ و مِن کُلِّ الثَّمرتِ» ؛ جز این در آیه 27 فاطر/35 به میوه‌هاى رنگارنگ (فأَخرَجنا بِه ثَمرت مُختَلفاً ألونُها) و در آیه 21 زمر/39 به زراعت‌هاى رنگارنگ (ثُمَّ یُخرج به زَرعاً مُختَلفاً أَلونُه) که رویش همه از آب آسمان است، توجّه داده است. در آیات 25 تا 32 سوره عبس/80 پس از بیان ریزش آب و پیش از ذکر گیاهان و انواع میوه‌ها، از حب (دانه) یاد شده که مى‌تواند نشان دهنده اهمّیّت نقش غلاّت و دانه‌ها در تغذیه انسان باشد[27]: «أَنّا صَبَبنا الماءَ صَبّاً * ثُمَّ شَققنَا الأَرضَ شَقّاً * فَأَنبَتنا فِیها حَبّاً * و عِنَباً و قَضْباً * و زَیتوناً و نَخلا * و حَدائِقَ غُلباً * و فکِهَةً و أَبّاً * مَتعاً لَکم و لاِنعـمِکُم». نیز نبأ/78، 15 و 16. برخى مفسّران «قَضْباً» در این آیات را به سبزى‌ها‌که در غذاى انسان جاى‌گاهى مهم دارد، تفسیر کرده‌اند.[28]بشر، همواره بخشى از نیازهاى غذایى خود را از طریق دام تأمین مى‌کرده؛ از این‌رو پرورش دام براى تأمین این نیاز، از اهمّیّت زیادى برخوردار بوده است. قرآن کریم، بر نقش و تأثیر آب بر این نیاز انسان، یعنى پرورش دام نیز تأکید کرده و آن را از نعمت‌هاى الهى به انسان برشمرده است. در همین جهت، آیه 24 یونس/10 رویش گیاهان را معلول آبِ نازل شده از آسمان دانسته و از آن در کنار غذاى انسان، خوراک دام شمرده است: «کَماء أَنزلنهُ مِن‌السَّماءِ فَاختَلطَ بِه نَباتُ الأَرضِ مِمّا یَأکُلُ‌النّاسُ والأَنعمُ». تصریح به این‌که گیاهان زمین، خوراک انسان و دام (انعام*) است نه حیوانات، با این‌که حیوانات بسیارى از آن تغذیه مى‌کنند، نشان مى‌دهد که این آیه، در مقام بیان تأثیر مستقیم و غیر مستقیم آب در تأمین غذاى انسان است. این معنا در آیات دیگر نیز مورد توجّه است. در آیه 10 نحل/16 بخشى از آبِ آسمان را عامل پیدایش گیاهانى دانسته که انسان‌ها دام خود را براى چریدن به میان آن مى‌برند: «هُوالَّذى أَنزلَ مِن السَّماءِ ماءً لَکم مِنه شَرابٌ و مِنهُ شَجرٌ فیه تُسیمون» ، و‌از آسمان، آبى فرود آورد و به وسیله آن، رستنى‌هاى گوناگون جفت جفت بیرون آوردیم. بخورید و دام‌هایتان را بچرانید که به طور قطع در این‌ها براى خردمندان نشانه‌هایى است: «و‌أَنزلَ من‌السَّماءِ ماءً فَأخرَجنا بِه أَزوجاً مِن نَبات شَتّى * کُلوا وارعَوْا أنعمَکُم إِنَّ فى ذلکَ لاَیت لأُولِى النُّهى.» (طه/20، 53 و 54) «اَبّ» در آیه 31 عبس/80 نیز به چراگاه* تفسیر،[29] و در آیه بعد، بهره دام معرّفى شده است: «و‌فکِهَةً و أَبّاً * مَتـعاً لَکم و لأَنعـمِکم» . تأکید بر نقش آب در تأمین خوراک دام در آیات 31 و 33 نازعات/79 و 27 سجده/32 نیز به چشم مى‌خورد.
آب دریاها نیز جاى‌گاهى براى پرورش آبزیان دانسته و آب شور و شیرین در این جهت یک‌سان معرّفى شده است: «وَ ما یَستوِى البَحرانِ هـذا عَذبٌ فُراتٌ سائغٌ شَرابُهُ و هذا مِلحٌ أُجاجٌ و مِن کُلّ تَأکلُونَ لَحماً طَریّاً.» (فاطر/35،12)
2. رفع تشنگى:
پیش‌تر گذشت که در تفسیرى از آیه «و‌جَعَلنا مِن الماء کُلَّ شَىء حَىّ» برخى برآنند حیات انسان به آب بستگى دارد که بخشى از این نیاز را با نوشیدن آن برطرف مى‌کند. خداوند سبحان در مقام امتنان، آشامیدن آب را بر بندگان مباح اعلام کرده است: «کُلوا وَاشرَبوا مِن رِزقِ اللّه». (بقره/2، 60) نیز اعراف/7، 31. آیاتى از قرآن کریم، ضمن اشاره به این نیاز انسان، خداوند را تأمین‌کننده آب آشامیدنى براى انسان معرّفى کرده است: «فَأَنزلنا من‌السَّماءِ ماءً فَأَسقَینـکُموه». (حجر/15،22) در آیه 48 و 49 فرقان/25 آب با وصف «طهور» آمده و در کنار انسان از دام نیز یاد شده که این آب طهور براى آشامیدن آن‌ها مهیا شده است: «و‌أَنزَلنا مِن السَّماء مـاءً طَهوراً * … و نُسقِیَه مِمّا خَلَقنا أَنعـماً و أَناسِىّ کَثِیراً». در این آیات نیز با این‌که همه حیوانات از آب براى آشامیدن استفاده مى‌کنند، فقط از انسان و دام یاد شده و این شاید از آن جهت است که آیات گذشته در مقام شمارش نعمت‌هاى خاص خداوند به انسان است. در آیه‌27 مرسلات/77 از تأمین آب آشامیدنى گوارا براى انسان که از کوه‌ها سرچشمه مى‌گیرند، خبر‌مى‌دهد: «و‌جَعَلنا فیها رَوسِىَ شـمخـت و أَسقَینـکم مـاء فُراتاً». از سوى دیگر مى‌توان نمونه‌اى از جستوجو و طلب انسان از آب را در آیه 160 اعراف/7 و 60 بقره/2 نشان داد. در آیه نخست، قوم موسى از وى آب آشامیدنى مى‌طلبند: «و‌أَوحَینا إِلى مُوسى إِذِ استَسقــهُ قَومُه» و در آیه دوم، موسى از خداوند براى قوم خود آب مى‌طلبد: «و‌إِذِ استَسقى مُوسى لِقومِه» که با وحى خداوند، عصاى خود را بر سنگ مى‌زند و با ظاهر شدن دوازده چشمه*، آب‌آشامیدنى اسباط* بنى‌اسرائیل تأمین مى‌شود. در این آیات نیز تأکید و غرض اصلى، شمردن برخى نعمت‌هاى خداوند براى انسان جهت دعوت او به توحید و بندگى است؛ چنان که انسان در سوره واقعه/ 56‌، به تدبّر در آب آشامیدنى‌اش و این‌که چه کسى آن را از ابرهاى گران‌بار فرو مى‌فرستد، دعوت و به شکرگزارى آن تشویق یابه دلیل ناسپاسى از آن توبیخ شده است.
3. احیاى زمین:
یکى از آثار مهم و گسترده آب در زمین که انسان از منافع مستقیم و غیرمستقیم آن بهره مى‌برد، احیاى زمین است که در بیش از ده آیه بر آن تأکید شده است. آیه 65 نحل/16 مى‌گوید: خداوند از آسمان آب فرود آورد و در پى آن، زمین را پس از مرگ احیا کرد: «وَاللّهُ أَنزلَ مِن السَّماءِ مـاءً فَأحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» . نیز فاطر/35، 9؛ بقره/2، 164. همین معنا با بیانى دیگر در سوره عنکبوت/29، 63 آمده است. در آیه 5 جاثیه/45 از آب آسمان به «رزق» تعبیر شده؛ آن‌گاه به احیاى زمین با آن رزق اشاره مى‌کند: «و‌مـا أَنزَل اللّهُ مِن السَّماء مِن رِزق فأَحیا بِه الأَرضَ بعدَ مَوتِها» . آیه 48 و 49 فرقان/25 هدف از نزول باران را احیاى سرزمین مرده دانسته است: «و‌أَنزلنـا مِن السَّماءِ ماءً طَهوراً * لَنُحیِى بِه بَلدَةً مَیتاً». عموم مفسران برآنند که مقصود از احیا در این آیات، روییدن گیاهان و آبادانى زمین است[30] که از یک طرف با روییدن انواع میوه‌ها و خوردنى‌ها، روزى انسان را تأمین مى‌کند و با ایجاد چراگاه‌ها، زمینه ادامه حیات دام‌ها، حیوان‌ها و همه جنبندگان را فراهم مى‌سازد و از سوى دیگر، با رویش انواع گیاهان با رنگ‌ها و بوهاى گوناگون به زمین زیبایى و طراوت مى‌بخشد.[31] احیاى زمین که همواره با سرسبزى و زیبایى طبیعت همراه است، مورد تأکید آیاتى دیگر قرار گرفته؛ به طور مثال در آیه 63 حج /22 آمده است: «أَلم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزلَ مِن السَّماء مـاءً فَتُصبِحُ الأرضُ مُخضَرَّةً» و نیز از پیدایش انواع گوناگون گیاهان با آب باران یاد مى‌کند: «و‌أَنزلَ مِن السَّماءَ مـاءً فَأَخرجنـا بِه أَزوجاً مِن نَبات شَتّى» (طه/20، 53) و این همه، سبب زیبایى و آراستگى زمین مى‌شود: «کَماء أَنزَلنـهُ مِن‌السَّماءِ فَاختَلطَ به نَباتُ الأَرضِ … حَتّى إِذا أَخذَتِ الأَرضُ زُخرُفَها و ازَّیَّنَت» (یونس/10، 24) و براى انسان، بهجت و شادابى به همراه مى‌آورد: «و‌أَنزلَ لَکُم منَ السَّماءِ مـاءً فَأَنبتنـا بِه حَدائِقَ ذاتَ بَهجة.» (نمل/27،60) نیز‌حج/22،5‌.
4. وسیله ویرانى و نابودى:
آب از جمله نعمت‌هاى الهى به بشر است و وجود آن همواره مایه عمران* و آبادانى زمین و نیز عاملى براى توسعه و فراوانى در رزق و انواع نعمت‌ها است؛ امّا گاهى نیز ویرانى‌هایى را به دنبال دارد. آیاتى چند به این نقش آب نیز اشاره مى‌کند؛ به طور مثال با ویرانى سد «مَأرِب» که قوم سب*أ آن را میان دو کوه ساخته، از آب انباشته شده در پشت آن براى احیاى مزارع و باغ‌هاى خود استفاده مى‌کرد و سرزمینى حاصل‌خیز با انواع نعمت‌ها را پدید آورده بود، آب، تمام مزارع و باغ‌هاى آنان را ویران کرد؛ به طورى که جز مقدارى اندک درخت* سدر و درختانى دیگر با میوه‌هاى تلخ و بعضى بدون میوه چیزى باقى نگذاشت[32]:«…‌بَلدَةٌ طَیِّبةٌ و رَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعرَضُوا فَأَرسلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ و بَدَّلنـهُم بِجَنَّتیهِم جَنَّتینِ ذَواتَى أُکُل خَمط و أَثل و شَىء من سِدر قَلیل.» (سبأ/34، 15 و 16) در پى این ویرانى، قوم سبأ نیز پراکنده شده، به جاهاى گوناگون کوچ کردند: «فَجَعلنـهُم أَحادِیثَ و مَزَّقنـهُم کُلَّ مُمزَّق.» (سبأ/34، 19) نمونه دیگر در داستان نوح دیده مى‌شود که آب، افزون بر ویرانى، قوم* نوح را نیز نابود مى‌کند. نقطه مشترک هر دو داستان آن است که در هر دو، آب به مثابه یکى از جنود قاهر الهى به اراده و فرمان خداوند عمل مى‌کند. در داستان سبأ به دنبالِ روى‌گردانى مردم سبأ از خداوند و کفر و ناسپاسى نعمت‌هاى الهى، به اراده خداوند، همان آبى که آن همه نعمت را فرا آورده است، موجب زوال نعمت‌هایشان مى‌شود: «ذلِکَ جَزینـهُم بِما کَفروا و هَل نُجزِى إلاّ الکَفور.» (سبأ/34، 17) قوم نوح نیز در پى مخالفت با نوح و تکذیب وى، و‌ظلم و خطاهایشان، مورد غضب الهى قرار گرفتند: «و‌لاتُخطِبنى فِى الَّذیِن ظَلَموا إِنَّهم مُغرَقون.» (هود/11، 37) «مِمّـا خَطِیئـتِهم أُغرِقُوا» (نوح/71،25) آن‌گاه آسمان به اراده الهى، بارش شدیدى را آغاز کرد و از زمین چشمه‌ها جوشیدن گرفت: «فَفَتحنا أَبوبَ السَّماءِ بِمـَاء مُنهَمر * و فَجَّرنَا الأَرضَ عُیوناً» (قمر/54‌،11 و 12) و به طور کلّى از سطح زمین آب جوشید[33]:«و‌فَارَالتَّـنُّور» (هود/11، 40) و همه قوم را نابود کرد؛ امّا نوح و کسانى که به وى ایمان آوردند، در امان ماندند: «فَأَنجینـهُ و مَن مَعهُ فِى‌الفُلکِ المَشحونِ * ثُمَّ أَغرَقنا بَعدُ البَاقِین.» (شعراء/26، 119 و 120) نیز انبیاء/21، 77.
5. طهارت و بهداشت:
در قرآن کریم پاکیزگان، محبوب خدا شمرده شده‌اند: «إِنَّ اللّهَ یُحبُّ التَّوّبِین و یُحبُّ المُتَطهِّرِین». (بقره/2،222) نیز توبه/9، 108، و‌این بدان جهت است که طهارت و پاکیزگى* نزد خدا محبوبیّت دارد؛ از این‌رو از یک سو در آیات بسیارى مانند 6‌مائده/5‌؛ 4 مدثر/74؛و26 حج/22 به طهارت، سفارش شده است؛ چنان‌که خداوند انسان را به‌گونه‌اى آفریده که به پاکیزگى میل دارد (مائده/5‌،‌6) و از سوى دیگر، آب وسیله‌اى براى این طهارت* و تأمین بهداشت معرّفى شده که خداوند آن را در اختیار بشر قرار داده است:«و‌یُنزِّلُ عَلیکُم من السَّماءِ مَاءً لِیُطهِّرکُم بِه.» (انفال/8‌،‌11) در آیه 48 فرقان/25 آب با وصف طهور آمده است: «و‌أَنزَلنا منَ‌السَّماءِ مَاءً طَهُوراً»؛ البتّه ساختار واژه طهور و اشتراک آن میان صیغه‌هاى گوناگون، بحث‌هایى رابه دنبال داشته است؛ امّااستخدام آن در این آیه، نگرش قرآن‌به نقش وتأثیر آب را در پاکیزگى محیط زندگى که از نعمت‌هاى خدا بر انسان است، نشان مى‌دهد. برداشت رایج و نسبتاً مشهور از طهور، هم‌چون واژه نَؤوُم (پرخواب) صیغه مبالغه بودن آن است و بر طاهر بودن آب تأکید و مبالغه مى‌کند.[34] برخى، مبالغه موجود در واژه را این‌گونه شرح داده‌اند که طهارت بسیار آب، سبب مى‌شود مطهِّر اشیاى دیگر هم بشود؛ یعنى طهارتش به هر چیزى که با آن بر مى‌خورد، سرایت کند؛[35] امّا زمخشرى این برداشت را با صیغه طهور که از فعل لازم گرفته شده و نه متعدى، بى‌ارتباط مى‌داند. وى معتقد است که طهور، یا صفت به معناى طاهر یا اسم آلت چون وقود (چیزى که با آن آتش افروخته مى‌شود) و یا وَضوء(چیزى که با آن وضو گرفته مى‌شود) است؛ بنابراین، طهور به معناى وسیله و ابزار طهارت است.[36] گویا آن‌چه صاحب کشّاف را واداشته تا مبالغه بودن طهور را انکار کند، تفسیرى است که از مبالغه ارائه شده؛ امّا اگر مبالغه در طهارت به مقایسه میان آبى که از آسمان نازل مى‌شود با حالت پیش از بخار شدن و قرار گرفتن آن در جوّ زمین ناظر باشد، مى‌توان آن را صیغه مبالغه هم دانست؛ بنابراین، اشاره دارد به این‌که آب باران پدید آمده از تبخیر آب‌هاى سطحى زمین به وجود آمده، در نهایتِ خلوص و پاکى است. در این باره، این نظریّه نیز مطرح شده که بخار آب متصاعد شده از زمین، پس از آن‌که در فضا قرار گرفت، تمام موجودات ذرّه‌بینى و مضرّ آن، بر اثر اشعه ماوراء بنفش و مادون قرمز خورشید از بین مى‌رود.[37] این نظریّه ثابت باشد یا نباشد، تردیدى در صفا و زلالى آب باران نیست. ادامه آیه 49 فرقان/ 25 غرض از نزول آب طهور را احیاى سرزمین مرده و فراهم ساختن آب آشامیدنى چارپایان و انسان‌ها معرّفى مى‌کند: «لِنُحیِى بِه بَلدَةً مَیتاً و نُسقِیَهُ مِمَّا خَلَقنا أنعـمًا و أَنَاسِىَّ کَثِیراً» و مناسبت میان پاکیزگى آب و احیاى سرزمین‌ها و آشامیدن حیوان و انسان، نقشى فراتر از بهداشت فردى را براى آب ثابت مى‌کند و از یک سو شامل بهداشت اجتماعى و تطهیر طبیعت و پیرایش محیط از هر نوع آلودگى مضر به آن نیز مى‌شود. برخى قرآن‌پژوهان براى نشان دادن سازگارى آیات قرآن با علم گفته‌اند: آبى که بر زمین مى‌بارد، افزون بر جلا دادن برگ درختان، میکروب‌هاى پراکنده در هوا را نیز فرو مى‌ریزد و همین که در زمین جارى شد، کثافت‌هاى روى زمین را با خود به رودخانه‌ها، دریاها یا به داخل زمین فرو مى‌برد؛[38] هم‌چنین آب، حامل حیوانات ذره‌بینى بسیارى است که آلودگى‌هاى موجود در آن را از میان مى‌برد.[39] این موجودات که با استفاده از اکسیژن، به تصفیه آب مى‌پردازند، هر قدر آب از صفاى بیش‌ترى برخوردار باشد، قدرت بیش‌ترى براى جذب اکسیژن داشته، بهتر مى‌توانند نقش خود را ایفا کنند.[40] از سوى دیگر، آیات قرآن، گستره بیش‌ترى براى طهارت معنوى و بهداشت فردى ارائه مى‌دهد؛ به طور مثال در تشریع برخى عبادات چون نماز، نوعى بهداشت و طهارت با آب به شکلى ویژه و قانونمند شرط شده است. در این طهارت که دستور تعبّدى صرف است و باید با قصد نزدیکى به خدا انجام شود، لازم است هر مسلمان هنگام اداى نماز، صورت و دست‌هاى خود را تا آرنج بشوید و سر خود و نیز پاها را تا برآمدگى مسح، و‌در حالت‌هایى ویژه غسل* کند. (مائده/5‌، 6) بر اساس برخى آرا، نزدیکى جنسى مرد با زن نیز پس از انقضاى ایام حیض، پیش از طهارت ممنوع است.[41] (بقره/2، 222) مؤمنان، به طهارت لباس: «و‌ثِیَابَکَ فَطهِّر» (مدثر/74، 4) و تطهیر خود پس از قضاى حاجت: «فِیه رِجالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتطهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرِین» (توبه/9، 108) نیز دستور داده شده‌اند. این آیه ابتدا در ستایش اهل قُبا که به شستن خود با آب پس از قضاى حاجت اهتمام مىورزیدند نازل شد؛[42] ولى شیوه برتر را براى همه مسلمانان معرّفى کرد. مجموع این آیات، بر تأثیر معنوى و روحانى تطهیر در کنار تأثیر ظاهرى تأکید کرده است. برخى از روایات تاریخى مرتبط با نزول آیه 11‌انفال /8 خبرمى‌دهد که یاران پیامبر در جنگ بدر به دلیل جنابت و نیز قرار گرفتن در موقعیّت جنگىِ ضعیف‌تر، و‌عدم دسترس به چاهاى بدر، به وساوس شیطانى مبتلا شدند و خداوند با نزول باران برآن‌ها، موجب تطهیر و آرامش دل‌هاى آنان شد.[43]درباره این نقش آب، بحث‌هاى دیگرى نیز مطرح شده؛ از جمله این‌که آیا در بین مایعات، نقش پاک‌کنندگى منحصر به آب است؟ آیا پاک‌کنندگى ویژه آب آسمان است؟ آیا حدّى براى آب در پاک‌کنندگى وجود دارد؟ درباره این پرسش‌ها از سوى مفسّران و فقیهان، پاسخ‌هایى کم و بیش متفاوت ارائه شده است: 1. گویا اشاره دو آیه 48 فرقان/25 و 11 انفال/8 به آب آسمان براى برخى صحابه این توهم را پدید آورد که پاک کنندگى، ویژه آب آسمان است؛ ازاین رو افرادى چون عبداللّه‌بن‌عمر و عبداللّه بن‌عَمرو با آب دریا وضو* نمى‌گرفتند؛[44] امّا این برداشت ازآیه، مورد اقبال هیچ یک از مفسّران و فقیهان قرار نگرفت؛ به ویژه با نقل این حدیث از پیامبر که درباره آب دریا فرمود: هو الطهور ماؤه؛[45] بنابراین، قید «آسمان» در این آیات، هیچ گونه دلالتى بر انحصار پاک کنندگى در آب باران ندارد.[46] 2. بحث جدّى‌تر آن بود که آیا این نقش، ویژه آب است یا نه؟ بیش‌تر مفسّران و فقیهان، آن را به آب منحصر دانسته و برآنند که مایعاتِ دیگر، پاک کننده نیستند.[47] ابن العربى مى‌گوید: این‌که خداوند آب را با وصف طهور آورده و بر مسلمانان منّت نهاده که آب را خود در دسترس بشر قرار داده، بر انحصار نقش مطهّریّت در آب دلالت مى‌کند.[48] در مقابل، نظر غیر مشهورى است که مطلق مایعات را مطهِّر مى‌داند.[49]3. اطلاق آب در دو آیه گذشته دلالت دارد بر این‌که تا وقتى به آن «آب» گفته مى‌شود، مطهِّر اشیاى دیگر است. مفسّران و فقیهان با استناد به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)برآنند که هرگاه رنگ یا بو یا مزه آب بر اثر ملاقات با شىء نجس تغییر کند، خود متنجّس شده، نقش پاک کنندگى‌اش را نیز از دست مى‌دهد؛[50]البتّه درباره آب قلیل و کثیر و نحوه به کارگیرى آب قلیل در پاک کردن اشیاى متنجّس، دیدگاه‌هاى متفاوتى از سوى فقیهان بیان شده[51] که تفصیل آن درکتاب‌هاى فقهى موجود است.
[1] من علوم الأرض القرآنیه، ص‌103.
[2] المعجم المفهرس، ص‌377.
[3] تفسیر الآیات الکونیّه، ص‌60 و 61‌.
[4] مفردات، ص‌101، «آیه».
[5] فى‌ظلال، ج 4، ص 1857.
[6] التفسیر الکبیر، ج 17، ص 187.
[7] ابن‌کثیر، ج‌2، ص‌453؛ الدرّالمنثور، ج‌4، ص‌403.
[8] التفسیرالکبیر، ج‌17، ص‌187.
[9] مجمع‌البیان، ج‌5‌، ص‌218؛ التفسیر الکبیر، ج‌17، ص‌187.
[10] المیزان، ج‌10، ص‌151.
[11] التفسیر الکبیر، ج‌17، ص‌187.
[12] شرح فصوص قیصرى، ص‌991.
[13] فرهنگ جهاد، ش‌3 و 4، ص‌108.
[14] تفسیر ملاصدرا، (تعلیقات ملاعلى نورى)، ج‌1، ص‌497.
[15] الاشارات العلمیة فى الآیات الکونیّه، ص22؛ التمهید، ج6‌، ص32.
[16] الکافى، ج8‌، ص94؛ بحارالانوار، ج54‌، ص97.
[17] معانى‌الاخبار، ج‌1، ص‌67‌.
[18] التفسیر الکبیر، ج‌24، ص‌16.
[19] مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌72؛ التفسیر الکبیر، ج‌22، ص‌164.
[20] الکشّاف، ج‌3، ص‌113؛ قرطبى، ج‌11، ص‌188.
[21] التمهید، ج‌6‌، ص‌33 و 34.
[22] فى‌ظلال، ج‌4، ص‌2376.
[23] مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌72؛ قرطبى، ج‌11، ص‌188.
[24] مجمع‌البیان، ج‌7، ص‌72.
[25] الرکام المزنى، ص‌206.
[26] المیزان، ج‌14، ص‌279.
[27] مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌668‌؛ المیزان، ج‌20، ص‌209.
[28] قرطبى، ج‌19، ص‌144.
[29] الکشّاف، ج‌4، ص‌704.
[30] مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌450 و ج‌6‌، ص‌569 و ج‌8‌، ص‌484؛ المیزان، ج‌15، ص‌226.
[31] التفسیر الکبیر، ج‌4، ص‌223 و 224.
[32] البدایة و النهایه، ج‌2، ص‌125.
[33] مجمع‌البیان، ج‌5‌، ص‌247؛ البدایة و النهایة، ج‌1، ص‌111؛ الدرّالمنثور، ج‌4، ص‌422.
[34] البحرالمحیط، ج‌8‌، ص‌115.
[35] احکام‌القرآن، جصاص، ج‌3، ص492؛ احکام‌القرآن، ابن‌العربى، ج‌3، ص‌1416؛ قرطبى، ج‌13، ص‌28.
[36] الکشّاف، ج‌3، ص‌284؛ قرطبى، ج‌13، ص‌29.
[37] من علوم الأرض القرآنیّه، ص‌93.
[38] مطهرات در اسلام، ص‌22.
[39] مطهرات در اسلام، ص‌23 و 25.
[40] همان، ص‌24.
[41] قرطبى، ج‌3، ص‌59‌.
[42] جامع‌البیان، مج‌7، ج‌11، ص‌40 ـ 43؛ الدرّ المنثور، ج4، ص‌289‌ـ‌291.
[43] ابن کثیر، ج2، ص304؛ مجمع البیان، ج4، ص808‌؛ کنز العرفان، ج1، ص‌41.
[44] قرطبى، ج‌13، ص‌36.
[45] همان.
[46] التنقیح فى شرح عروة‌الوثقى، ج‌1، ص‌23.
[47] قرطبى، ج‌13، ص‌35؛ التفسیر الکبیر، ج‌24، ص‌98.
[48] احکام‌القرآن، ابن‌العربى، ج‌3، ص‌1421.
[49] فقه القرآن، راوندى، ج‌1، ص‌62‌.
[50] قرطبى، ج‌13، ص‌30؛ وسائل، ج‌1، ص‌137 ـ 141.
[51] قرطبى، ج‌13، ص‌33 ـ 35؛ التفسیر الکبیر، ج‌24، ص‌94.

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد