۱۳۹۵/۰۹/۰۶
–
۱۸۳ بازدید
شرایط آشنایی با قران چگونه است؟
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما پرسشگر محترمپاسخ اجمالی: آشنایی با قرآن به مقدماتی نیازمند است از جمله: 1)آشنایی با زبان عربی(چون زبان قرآن است)، 2)تاریخ اسلام(چون قرآن در طول 23 سال و به تدریج و براساس شأن نزول های مختلف نازل شده است) و 3)احادیث حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام(چون مفسر قرآن کریم است) .4)آشنایی با مبانی تفسیر کلام وحی(چون قرآن کلام الهی است و بر اساس اصول فهم زبانی نازل شده است، مثلا ارجاع آیه به آیه ی دیگر برای فهم کلام، شناخت مطلق و مقید، عموم و خصوص، محکم و متشابه، و …) پاسخ تفصیلی:آشنایی با قرآن به مقدماتی نیازمند است که در اینجا به اختصار آنها را ذکر می کنیم.
یکی از شرطهای ضروری شناخت قرآن آشنایی به زبان عربی است. همان گونه که شناخت حافظ و سعدی بدون دانستن زبان فارسی ممکن نیست، آشنایی با قرآن هم که به زبان عربی نگاشته شده بدون دانستن زبان عربی امکان پذیر نیست. شرط دیگر، آشنایی با تاریخ اسلام است زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله – از بعثت تا وفات- در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح شأن نزول دارند. شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در خود محدود کند بلکه به عکس، دانستن شأن نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راهگشاست.
شرط سوم، آشنایی با سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است. ایشان به نصّ خود قرآن اولین مفسّر این کتاب است. مفسّر یعنی بیان کننده، و در قرآن آمده است:
. . . وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ. . . [1]و یا در آیه ی دیگر می فرماید:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. . . [2]طبق نظر قرآن، پیامبر اکرم خود مبیّن و مفسّر این کتاب است و آنچه از پیامبر رسیده ما را در تفسیر قرآن یاری می دهد. و اما برای ما که شیعه هستیم و به ائمه ی اطهار معتقدیم و اعتقاد داریم آنچه را که پیامبر از ناحیه ی خدا داشته به اوصیاء گرامی اش منتقل کرده است، روایات معتبری که از ائمه رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه ی رسول خدا رسیده است و لهذا روایات موثّق ائمه کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن.
نکته ی مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه ی اول می باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. مقصود این است که آیات قرآن مجموعاً یک ساختمان بهم پیوسته را تشکیل می دهند؛ یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را می خواهیم بفهمیم، شیوه ی درستی اتخاذ نکرده ایم. البته ممکن است فهم ما از همان یک آیه درست باشد، اما این کاری است از احتیاط بیرون. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است [3]. و همان طوری که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه ی اطهار این روش تفسیری را تأیید کرده اند.
قرآن در بیان مسائل، شیوه ای مخصوص به خود دارد. در بسیاری موارد اگر یک آیه ی تنها را از قرآن اخذ کنید بدون آنکه آن را بر آیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه وقتی که در کنار آیات هم مضمون قرار گرفته است بکلی متفاوت است.
به عنوان نمونه ای از شیوه ی خاص قرآن، می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. درباره ی محکمات و متشابهات یک تصور عوامانه وجود دارد. گروهی می پندارند آیات محکم آنهایی هستند که مطالب در آنها به صورت ساده و صریح طرح شده و به عکس در آیات متشابه موضوعات به صورت لُغَز و معما و رمز مطرح گردیده است. بر طبق این تعریف، مردم حق دارند تنها در آیات محکمه و صریح تدبر کنند ولی آیات متشابه اساساً قابل شناخت نیستند و نمی توان در مورد آنها اندیشه کرد. قهراً اینجا این سؤال مطرح می شود که اصلاً فلسفه ی آیات متشابه چیست؟ چرا قرآن آیاتی را که قابل شناخت نیست عرضه کرده است؟ پاسخ مطلب به اجمال این است که نه معنای محکم، صریح و ساده است و نه معنای متشابه، لغز وار و رمزگونه. معما و رمز لفظی است با معنای مبهم و مجمل که با کلماتی بیان می گردد که به طور مستقیم افاده ی معنی نمی کند. مثلاً هنگامی که سلطان محمود در ازای زحمت طاقت فرسای فردوسی صله ی ناچیزی برای او در نظر گرفت، فردوسی صله را نپذیرفت و در عوض در اشعار خود به هجو سلطان محمود پرداخت و او را به بخل و امساک متهم کرد. برخی از این هجویّات صریح بودند و برخی لغز وار. از جمله فردوسی در جایی گفته:
اگر مادر شاه بانو بدی مرا سیم و زر تا به زانو بدی
در جای دیگر:
کف شاه محمود کشورگشای نُه اندر نُه آمد سه اندر چهار
یعنی چه؟ در اینجا فردوسی از یک بیان معماوار استفاده کرده که برای درک منظور او باید معما را حل کرد. مقصود این است که: 81 =9*9 و 12 = 4*3 که مجموعاً می شود 93. فردوسی می گوید کف سلطان محمود مثل 93 است یعنی مشت او آنچنان محکم بسته شده که تنها انگشت شست باز است و این انگشت همراه با انگشت سبّابه شکل 9 به خود می گیرد و همراه سه انگشت دیگر 93 را تشکیل می دهد. با این بیان، فردوسی خواسته شدت خسّت سلطان محمود را نشان دهد.
حالا آیا در قرآن هم آیاتی لغز وار وجود دارد؟ این با نصّ قرآن که می گوید قرآن کتابی روشنگر و قابل فهم برای همه و آیاتش همه نور و هدایت است، منافات دارد. سرّ مطلب این است که برخی مسائل مطروحه در قرآن بخصوص آنجا که سخن از امور غیب و ماوراءالطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند و به قول شیخ شبستری:
معانی هرگز اندر حرف نایدکه بحر بیکران در ظرف ناید
اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است، ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که می باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود نداشته است. مثلاً قرآن می خواسته از حقیقتی که نام آن رؤیت خدا با قلب است- یعنی اینکه انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند- نام ببرد. این معنی در قالب این عبارات بیان شده:
وُجوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ [4].
در آن روز چهره هایی خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.
قرآن لفظ «دیدن» را به کار برده و لفظ مناسبتری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگر توضیح می دهد:
لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ [5].
هیچ چشمی او را درک نمی کند ولی او بینندگان را مشاهده می کند.
طبعاً خواننده متوجه می شود که علی رغم تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع کنید:
. . . اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ ایاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ [6].
قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکمه هستند یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرد و معانی دیگری نتیجه گرفت. این آیات، امّ الکتاب یعنی آیات مادرند؛ یعنی درست همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ (امّ القری) مرجع شهرهای کوچکتر محسوب می شوند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما در آنها باید به کمک آیات محکم تدبر کرد. بدون کمک آیات مادر، آنچه که از آیات متشابه اخذ شود درست و معتبر نخواهد بود.
[1] . نحل / 44 [ما قرآن را بر تو فرود آوردیم تا تو آنچه را که بر آنها فرود آمده برایشان توضیح دهی. ][2] . جمعه / 2 [خداوند در میان مردمی درس ناخوانده، پیامبری درس ناخوانده فرستاد که آیات خداوند را بر مردم تلاوت می کند، آنها را از آلودگیها پاک می نماید و کتاب (قرآن) و حکمت به آنها تعلیم می دهد. ][3] . اَلْقُرْ انُ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً.
[4] . قیامة / 22 و 23.
[5] . انعام / 103.
[6] . آل عمران / 7.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 34-37
برای مطالعه بیشتر به آدرس های زیر مراجعه نمایید:
http://www.mortezamotahari.com/fa
http://wikifeqh.ir
http://www.hawzah.net/fa/
یکی از شرطهای ضروری شناخت قرآن آشنایی به زبان عربی است. همان گونه که شناخت حافظ و سعدی بدون دانستن زبان فارسی ممکن نیست، آشنایی با قرآن هم که به زبان عربی نگاشته شده بدون دانستن زبان عربی امکان پذیر نیست. شرط دیگر، آشنایی با تاریخ اسلام است زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله – از بعثت تا وفات- در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح شأن نزول دارند. شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در خود محدود کند بلکه به عکس، دانستن شأن نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راهگشاست.
شرط سوم، آشنایی با سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است. ایشان به نصّ خود قرآن اولین مفسّر این کتاب است. مفسّر یعنی بیان کننده، و در قرآن آمده است:
. . . وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ. . . [1]و یا در آیه ی دیگر می فرماید:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. . . [2]طبق نظر قرآن، پیامبر اکرم خود مبیّن و مفسّر این کتاب است و آنچه از پیامبر رسیده ما را در تفسیر قرآن یاری می دهد. و اما برای ما که شیعه هستیم و به ائمه ی اطهار معتقدیم و اعتقاد داریم آنچه را که پیامبر از ناحیه ی خدا داشته به اوصیاء گرامی اش منتقل کرده است، روایات معتبری که از ائمه رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه ی رسول خدا رسیده است و لهذا روایات موثّق ائمه کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن.
نکته ی مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه ی اول می باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. مقصود این است که آیات قرآن مجموعاً یک ساختمان بهم پیوسته را تشکیل می دهند؛ یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را می خواهیم بفهمیم، شیوه ی درستی اتخاذ نکرده ایم. البته ممکن است فهم ما از همان یک آیه درست باشد، اما این کاری است از احتیاط بیرون. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است [3]. و همان طوری که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه ی اطهار این روش تفسیری را تأیید کرده اند.
قرآن در بیان مسائل، شیوه ای مخصوص به خود دارد. در بسیاری موارد اگر یک آیه ی تنها را از قرآن اخذ کنید بدون آنکه آن را بر آیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه وقتی که در کنار آیات هم مضمون قرار گرفته است بکلی متفاوت است.
به عنوان نمونه ای از شیوه ی خاص قرآن، می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. درباره ی محکمات و متشابهات یک تصور عوامانه وجود دارد. گروهی می پندارند آیات محکم آنهایی هستند که مطالب در آنها به صورت ساده و صریح طرح شده و به عکس در آیات متشابه موضوعات به صورت لُغَز و معما و رمز مطرح گردیده است. بر طبق این تعریف، مردم حق دارند تنها در آیات محکمه و صریح تدبر کنند ولی آیات متشابه اساساً قابل شناخت نیستند و نمی توان در مورد آنها اندیشه کرد. قهراً اینجا این سؤال مطرح می شود که اصلاً فلسفه ی آیات متشابه چیست؟ چرا قرآن آیاتی را که قابل شناخت نیست عرضه کرده است؟ پاسخ مطلب به اجمال این است که نه معنای محکم، صریح و ساده است و نه معنای متشابه، لغز وار و رمزگونه. معما و رمز لفظی است با معنای مبهم و مجمل که با کلماتی بیان می گردد که به طور مستقیم افاده ی معنی نمی کند. مثلاً هنگامی که سلطان محمود در ازای زحمت طاقت فرسای فردوسی صله ی ناچیزی برای او در نظر گرفت، فردوسی صله را نپذیرفت و در عوض در اشعار خود به هجو سلطان محمود پرداخت و او را به بخل و امساک متهم کرد. برخی از این هجویّات صریح بودند و برخی لغز وار. از جمله فردوسی در جایی گفته:
اگر مادر شاه بانو بدی مرا سیم و زر تا به زانو بدی
در جای دیگر:
کف شاه محمود کشورگشای نُه اندر نُه آمد سه اندر چهار
یعنی چه؟ در اینجا فردوسی از یک بیان معماوار استفاده کرده که برای درک منظور او باید معما را حل کرد. مقصود این است که: 81 =9*9 و 12 = 4*3 که مجموعاً می شود 93. فردوسی می گوید کف سلطان محمود مثل 93 است یعنی مشت او آنچنان محکم بسته شده که تنها انگشت شست باز است و این انگشت همراه با انگشت سبّابه شکل 9 به خود می گیرد و همراه سه انگشت دیگر 93 را تشکیل می دهد. با این بیان، فردوسی خواسته شدت خسّت سلطان محمود را نشان دهد.
حالا آیا در قرآن هم آیاتی لغز وار وجود دارد؟ این با نصّ قرآن که می گوید قرآن کتابی روشنگر و قابل فهم برای همه و آیاتش همه نور و هدایت است، منافات دارد. سرّ مطلب این است که برخی مسائل مطروحه در قرآن بخصوص آنجا که سخن از امور غیب و ماوراءالطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند و به قول شیخ شبستری:
معانی هرگز اندر حرف نایدکه بحر بیکران در ظرف ناید
اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است، ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد. لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که می باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود نداشته است. مثلاً قرآن می خواسته از حقیقتی که نام آن رؤیت خدا با قلب است- یعنی اینکه انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند- نام ببرد. این معنی در قالب این عبارات بیان شده:
وُجوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ [4].
در آن روز چهره هایی خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.
قرآن لفظ «دیدن» را به کار برده و لفظ مناسبتری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگر توضیح می دهد:
لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ [5].
هیچ چشمی او را درک نمی کند ولی او بینندگان را مشاهده می کند.
طبعاً خواننده متوجه می شود که علی رغم تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع کنید:
. . . اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ ایاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ [6].
قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکمه هستند یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرد و معانی دیگری نتیجه گرفت. این آیات، امّ الکتاب یعنی آیات مادرند؛ یعنی درست همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ (امّ القری) مرجع شهرهای کوچکتر محسوب می شوند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما در آنها باید به کمک آیات محکم تدبر کرد. بدون کمک آیات مادر، آنچه که از آیات متشابه اخذ شود درست و معتبر نخواهد بود.
[1] . نحل / 44 [ما قرآن را بر تو فرود آوردیم تا تو آنچه را که بر آنها فرود آمده برایشان توضیح دهی. ][2] . جمعه / 2 [خداوند در میان مردمی درس ناخوانده، پیامبری درس ناخوانده فرستاد که آیات خداوند را بر مردم تلاوت می کند، آنها را از آلودگیها پاک می نماید و کتاب (قرآن) و حکمت به آنها تعلیم می دهد. ][3] . اَلْقُرْ انُ یُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً.
[4] . قیامة / 22 و 23.
[5] . انعام / 103.
[6] . آل عمران / 7.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 34-37
برای مطالعه بیشتر به آدرس های زیر مراجعه نمایید:
http://www.mortezamotahari.com/fa
http://wikifeqh.ir
http://www.hawzah.net/fa/