روزنامه شهرآرا: اشتباه عجیب محمد اسکندری مجری برنامه «ترانه باران»، در تبریک تولد استاد فقید پرویز مشکاتیان، حاشیهساز شد و انتقادات فراوانی را به سمت این برنامه و تلویزیون روانه کرد.
اگر تا چند سال پیش، تبلیغات تقلبی و سردستی و از سر رفع تکلیف برای ترویج کتاب خوانی یا گوش کردن به موسیقی اصیل صورت میگرفت، این سالها دیگر همین اتفاق هم نمیافتد و راحت و آسوده هرچیزی که بیشتر خنده بگیرد، گفته و دیده میشود، بدون توجه به اینکه تبعات آن چیست. اما حالا لازم است درباره یک مسئله دیگر هم حرف زده شود. در برنامهای تلویزیونی که عنوان موسیقیایی دارد و مثلا قرار است در آن به موسیقی توجه ویژهای شود، مجری برنامه، تولد مرحوم استاد پرویز مشکاتیان، یکی از نوازندگان خوب تاریخ سنتور ایران و البته یکی از آهنگ سازان موثر ایرانی به خصوص در همکاری با استاد محمدرضا شجریان، را به شخص ایشان تبریک گفت و ضمن خطاب قرار دادن او با عنوان «آقای پرویز مشکاتیان نازنینم!» گفت که ان شاءا… همیشه حالش خوب باشد و ما از مضراب زدن ایشان روی «اپیزود»های سنتور استفاده کنیم.
اپیزود سنتور دقیقا کجای سنتور است؟
اصلا چه کاری است؟ بیایید در یک پویش همگانی، گرامیداشت و یادبود گرفتن و تقدیر از هنرمندان اصیل و درست وحسابی را در صداوسیما کنار بگذاریم. شاید درستتر این باشد که بگوییم مجری باید باسواد باشد و مطلع از حوزهای که در آن حرف میزند. برنامه ساز باید دقیق باشد و تذکر دهد. نویسنده باید دقیق و حواس جمع باشد، اما ظاهرا کار از این حرفها گذشته است. وقتی از بزرگان ما هیچ وقت اثری در صداوسیما شنیده نمیشود و هنرنمایی آنان قابل تماشا نیست، وقتی از برنامههای پربیننده سال تحویل تا تیتراژ سریالهای پرطرفدار پر از صدای کسانی است که دوتا نت را نمیتوانند بخوانند و وقتی نوازندهای در تلویزیون نمیبینیم، چه کاری است که بخواهیم برای خالی نماندن عریضه از استادان این هنر تقدیر بکنیم؟ به قول یک کاربر که خود هم نوازنده است: «این حرفها را ولش، اپیزود سنتور دقیقا کجای سنتور است؟»
مدیر، برنامه ساز، نویسنده، کسی نبود؟
این کامنت زیر پستی از صابر قدیمی، شاعر و طنزپرداز ایرانی، نوشته شده بود. قبل از رسیدن به این واکنش و واکنشهای دیگر، مجددا جای تکرار دارد که چنین مسئلهای شاید مدتها پیش، جای نقد و عتاب جدی داشت و باید از از مدیران و برنامه سازان درخواست میشد که حداقل اگر مجری مطلع نمیگذارید، یک نویسنده حواس جمع آنجا بگذارید، اما کار از این حرفها گذشته است و به قول بزرگی، وقتی تراژدی خیلی عمیق میشود، کمدی پدید میآید. کمدی ماجرا را هم در همان پست صابر قدیمی میشود دید که در بخشی از آن نوشته است: «استاد پرویز مشکاتیان نازنینم! چقدر با صدای قشنگت در ترانه گل پونهها گریه کردم! حالا چه اشکالی داره که ۱۲ ساله از بین ما رفتی و من نمیدونم؟ چرا یه قضیه کوچیک رو اون قدر بزرگ میکنید؟ دوست خودمه، رفیقمه، دوست دارم فکر کنم زنده است. همین الان با استاد شجریان صحبت کردم و گفت ناراحته از این هجمهای که وحشیانه علیه من راه افتاده. به روح شهرام ناظری، حلالتون نمیکنم نامردا!»
داستانی شبیه به داستان نجف دریابندری
این خلاصه آن چیزی است که در دنیای رسانهای ما وجود دارد. یک روز مجری خانم، اسم نجف دریابندری، بزرگترین مترجم و یکی از فعالان مهم ادبیات نیم قرن اخیر، را اشتباه تلفظ میکند و در تکرارهای پیاپی هم موفق به گفتن نام او نمیشود. یک روز نام خیابانی را که به نام نجف دریابندری است، دوبار پیاپی اشتباه مینویسند و یک روز نویسندگان ایرانی را بی کار خطاب میکنند و به اینکه اسم سه نویسنده ایرانی را هم نمیدانند، میبالند. شاید بهترین درخواست از مسئولان فرهنگی و برنامه سازان تلویزیون، همین باشد که اصولا از خیر بزرگداشت بزرگان فرهنگ و هنر و ادبیات بگذرند. این همه خواننده خوش تیپ و خوش سروزبان هر روز پیدا میشوند، شبی یکی از اینها را به برنامه هایتان دعوت کنید تا بخش موسیقی کامل باشد. دعوت شبانه یکی از دهها بازیگر خوش لباس هم در عرصه سینما برای پر کردن برنامه کافی است. به اساتید چه کار دارید؟
هر چند به این بی سوادیها خندیدیم و جز خنده هم از ما کاری برنمی آید، به قول رضا ساکی روزنامه نگار: «شاید یک ایرانی، کشاورزی باشد در یک دشت دور یا پزشکی باشد همیشه در دانشگاه و بیمارستان یا کارمندی باشد همیشه درحال کار یا رانندهای باشد همیشه در خیابان یا تاجری همیشه در سفر، اما آدمی که رسانهای است، نباید ۱۲ سال پس از درگذشت کسی که هم ردیف خالقی و صباست، برای او آرزوی سلامتی کند.» بله، نباید چنین باشد!