برترینها: در اینجا نقبی زدهایم به ماندگارترین ترانههای فارسی، آنها که با همراهی ملودی به خانهها نفوذ کردند و سالهاست که در شادی و غم، همراه ما هستند، تلاش داریم این سری مطالب دنبالهدار باشد و هر پنجشنبه با محوریت یک ترانهسرا، این مطلب را ارائه کنیم، منوط به این که با استقبال شما مواجه شود، هفته پیش از ایرج جنتی عطایی نوشتیم و برای این قسمت «اردلان سرفراز» را محوریت قرار دادیم.
اردلان سرفراز، یکى از ترانه سرایان برجسته ایران در طى چند دهه فعالیتش با آهنگسازانى صاحبنام همکارى کرده و بسیارى از سرودههاش با صداى محبوبترین خوانندگان جاودانى شدهاند. لازم به ذکر است که به هر حال این فهرست ارائه شده میتوانست جامعتر باشد، اما هر فهرستی نقصهایی دارد.
در دوران دبیرستان اولین شعر «اردلان سرفراز» در مجله «جوانان» در تهران منتشر میشود. او اشعارش را از داراب به تهران میفرستاد و اشعارش در نشریات معتبری، چون «فردوسی»، «تهران مصور»، «جوانان» و … چاپ میشد. او اساسا یکی از شانسهای خود را این میداند که در دورانی آغاز به کار هنری کرد که «نیما یوشیج» اثر و مُهر خود را بر ادبیات ایران گذاشته بود.
دو پنجره
توی یک دیوار سنگی، دو تا پنجره اسیرن/ دو تا خسته دو تا تنها، یکیشون تو یکیشون من
دو پنجره یکی از معروفترین ترانههایی است که اردلان سرفراز سروده. او دربارهی این ترانه گفت: دو پنجره را خیلی پیشتر از جاده نوشته بودم. سال ۱۳۴۸. زمزمههای دلتنگی یکی از شبهای بیشمار پرسه گردی من تنهای روستایی که هنوز تهران بزرگ برایم هوای غربت داشت. گوشهای در قهوهخانهای، جایی در تقاطع خیابان ملک با جاده قدیم شمران از پنجرهی رو به خیابان (جنوب به شمال) روبرویم در ساختمانی تقریباً کهنه، دو پنجرهی قدیمی که در عین نزدیکی، گویی فرسنگها و سالها از هم دور بودند با من تنها زبان به گفتگو گشودند، و همانجا در همان قهوهخانه هنوز پاسی از شب نگذشته ترانه را نوشتم و بدون تصحیح حتی یک کلمه پاکنویس کردم.
جاده
خدا گریهی ی مسافر رو ندید / دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
اردلان در دوران سربازی به سر میبرد که خانوادهاش خبر میدهند که بیماری پدر شدت گرفته است و به خانه بیا. به علت تنگدستی مالی دوران دانشجویی، قدرت خرید بلیت هواپیما ندارد. مجبور میشود با اتوبوس راهی شیراز شود. در طول جاده غمی سنگین بر دل او مینشیند و با خود میگوید: «آیا کسی غم و اندوه مرا میفهمد؟» ذوق هنریاش از پس این اندوه میجنبد و ترانه «جاده» کم کم در جانش اوج میگیرد و تا به شیراز برسد، بخش اعظم ترانه را سروده بود.
چشم من
چشم من! بیا منو یاری بکن / گونههام خشکیده شد، کاری بکن!
اردلان سرفراز ترانههایش را داستان زندگی خودش میداند. ترانه «چشم من» مثال دیگریست. پس از مرگ پدر وقتی به داراب میرسد و خانه ماتمزده را میبیند، نمیتواند حجم غم را تاب بیاورد و مرگ پدر را هضم کند. در عین حال اشکها هم او را یاری نمیکنند و او تنها چاره را پناه به قلم میداند تا بسراید: «چشم من بیا منو یاری بکن».
شقایق
دلم مثل دلت خونه شقایق / چشام دریای بارونه شقایق
مثلث اردلان سرفراز، فرید زلاند و داریوش اقبالی در ساخت یکی از به یاد ماندنیترین آثار تاریخ موسیقی نقش داشتند. سرفراز در ترانه شقایق مانند بسیاری دیگر از اشعارش به عشق و معنویت پرداخته و آن را در دنیای امروز ستوده است.
صدای بارون
بوی موهات زیر بارون، بوی گندم زار نمناک /بوی سبزه زار خیس، بوی خیس تن خاک
ترانهی زیبای اردلان سرفراز همراه با موسیقی به یادماندنی منوچهر چشم آذر با تنظیم بابک افشار که توانست به بهترین شکل مضامینی ملموس را وارد ترانه عاشقانه کند.
مرداب
میون یه دشت لخت، یر خورشید کویر/ مونده یک مرداب پیر، توی دست خاک اسیر
مرداب سیر تفکر عرفانی دارند و فلسفهی والای تصوف شرق در آنها چهره مینمایاند. آهنگ این ترانه را حسن شماعی زاده را هم به زیباترین، کاملترین گونه ساخته است.
دستای تو
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم / هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
تلخترین عاشقانه اردلان سرفراز ترانه «دستای تو» در فیلم «دشنه» است که با صدای داریوش اقبالی به یاد مردم مانده؛ ترانهای متعلق به اوایل عصر طلایی موسیقی پاپ ایران، که در واقع عاشقانه نه، سوگوارهای بوده از اردلان در رثای پدرش و با ملودی درخشان حسن شماعی زاده جوان و در فیلمی از فریدون گله – یکی از مهمترین کارگردانان سینمای جدی ایران در قبل از انقلاب – ماندگار شده است.
سوغاتی
وقتی میای صدای پات، از همه جادهها میاد /انگار نه از یه شهر دور، که از همه دنیا میاد
سوغاتی جزو ترانههای محبوب موسیقی پاپ ایرانی بهشمار میرود. این ترانهی اردلان سرفراز به تهیهکنندگی و تنظیم آن به ترتیب توسط محمد حیدری و ناصر چشمآذر انجام شدهاست. این ترانه را در بسیاری در اجراهای خود خواندهاند؛ از جمله مهران مدیری، رضا صادقی و علی لهراسبی و البته پیشتر از همه، همان که میدانید.
آینه
میبینم صورتمو تو آینه، با لبی خسته میپرسم از خودم/ این غریبه کیه، از من چی میخواد؟
ترانه «مسخ» یا «آینهها» سال ۱۳۵۲، آهنگ حسن شماعىزاده و صدا از فرهاد. این ترانه را بعد از خواندن ترجمه صادق هدایت از کتاب «مسخ» کافکا سروده شد. اردلان سرفراز دربازهی سرودن این ترانه میگوید: «در زمان نوشتن این ترانه، خود را مثل شخصیت آن قصه میدیدم!»
شانههایت
سر به روی شانههای مهربانت میگذارم/ عقدهی دل میگشاید، گریهی بی اختیارم
اینجا باید از منوچهر چشم آذر نام برد که تنظیمهای هنرمندانه او موجب جاودانگی ترانههای شانه هایت برای ما شد.