۱۳۹۵/۰۶/۲۹
–
۱۲۸۸۸ بازدید
در خصوص مسئلهای که مطرح نمودهاید به چند نکته اشاره میکنم :
در خصوص مسئلهای که مطرح نمودهاید به چند نکته اشاره میکنم :
1. شاید بتوان گفت که مهمترین رویداد زندگی ما که چگونگی آن تا حد زیادی به نگرشها و رفتارهای ما بستگی دارد، رویداد ازدواج است. ازدواج و انتخاب همسر مسئلهای است که اگر عاقلانه، با احتیاط و به دور از هیجانزدگی و شتاب انجام شود و فرد (چه دختر و چه پسر) همسر مناسب و متناسب خود را به درستی گزینش کند، موجب گشوده شدن فرصتهای پرشماری برای آرامش، عشق، معنویت و لذتجویی حلال برای جسم و جان او میشود و اگر خدایناکرده، انتخابی نادرست و از روی هیجانزدگی و یا سهلانگاری اتفاق افتد، ممکن است بسیاری از فرصتهای خوب زندگی او تباه شده و در حسرت یک زندگی مطلوب، همواره تلخ کام بماند، یا طعم گزنده جدایی را بچشد و یا سردی و نامهربانی یک زندگی ناشاد و پرتنش را تجربه کند.
2. برای یک انتخاب مطلوب و رضایتبخش که آرامش و صمیمیت و شادکامی را به دنبال داشته باشد، توجه به جوانب گوناگون موضوع ازدواج بسیار حائز اهمیت است. هرگونه بیاعتنایی یا سادهانگاری میتواند پیامدهای تلخی را درپی داشته باشد. بدون تردید، یک انتخاب درست، مبتنی بر شناخت کافی از کسی است که میخواهیم او را انتخاب کنیم. برای شناخت کافی و مطلوب، نیازمند داشتن معیارها و ملاکهای روشن و بدون ابهام برای خود هستیم و رسیدن به این ملاکها، متوقف بر یک خودشناسی جامعنگرانه و واقع بینانه است. تا وقتی به روشنی نمیدانی اهدافت در زندگی، باورهایت نسبت به موضوعات مهم زندگی، ارزشهایت، نیازها، ویژگی های شخصیتی، علایق و سلایق و انتظاراتت از همسر آینده چیست، یقینا نخواهی توانست فردی را انتخاب کنی که بتواند تو را به خواستههایت نزدیک کرده و در کنار او احساس آرامش و اطمینانخاطر داشته باشی. شوربختانه باید گفت که اغلب دختران و پسران علیرغم پندارشان، در واقع، نمیدانند به دنبال چه هستند و باید چه چیزی یا چه کسی را برای رسیدن به خواسته هایشان برگزینند! و اصلا بسیاری نمیدانند که هدفشان در زندگی و یا ازدواج چیست؟ اما پس از انتخاب و مسدود شدن راه بازگشت ،آهسته آهسته پی میبرند که چه میخواسته اند و چه چیز را به دست آورده اند! رشد سرسامآور طلاق و بدتر از آن، طلاق عاطفی در جامعه ما، ریشه در همین سهلانگاری و بیتوجهی به مسأله مهم و سرنوشت ساز انتخاب همسر دارد. برای رسیدن به یک معرفت مطلوب از خود و یافتن معیارهای واقعی، نیازمند مدیریت هیجانها و احساسات هستیم. باید ازانگیزهها و احساسها فاصله گرفت و با واقعبینی و جامعنگری به همه مسایلی که برایمان اهمیت دارد و در نظر ما چارچوب یک زندگی سعادتمندانه و رضایتبخش را فراهم میآورد بنگریم و بیندیشیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم. البته بدیهی است که در ابتدای کار به خاطر تجربه ناکافی و فقدان آگاهیهای لازم، ممکن است ملاکهای درستی نداشته باشیم و یا ملاکهای درستی داشته باشیم اما ابهام و عدم وضوح آنها، عملا مشکلی را حل نکند. مثلا کسی که زیبایی و تمکن مالی را مهمترین ملاک انتخاب قرار می دهد و از ملاکهای مهمتر و تأثیرگذارتری مانند ایمان، اخلاق و اصالتخانوادگی به آسانی عبور میکند، ملاک درستی را در اختیار ندارد اما کسی که به ایمان و اخلاق میاندیشد، اما تعریف دقیق و روشنی از آنها ندارد، ملاک درستی را در نظر دارد اما در عمل، گرهای را از کار او نمیگشاید. بنابراین هم نیازمند ملاکهای درست و اصیل هستیم و هم باید این ملاکها کاملا روشن و بدون ابهام باشند.
3. زن و مرد به عنوان انسان علیرغم مشترکات فراوان، از لحاظ جسمی و روانشناختی تفاوتهای عمیق و وسیعی دارند. این تفاوتها آنچنان پررنگ و برجسته است که میتوان آن دو را، دو گونه انسان متفاوت به شمار آورد. تبیین و توضیح تفاوتهای زن و مرد، موضوع مهم و قابلتوجهی است که صاحبنظران در رشتههای مختلف علمی و فلسفی با نگارش کتاب ها و انجام پژوهشهای گوناگون، کوشیدهاند آن را به صورت علمی و مستدل تبیین و تشریح کنند. در روایات دینی ما و نیز پارهای از آیات قرآن کریم، به برخی از این تفاوتها اشاره شده است. توضیح این تفاوتها به شکل روشن و مبسوط، در گنجایش این نوشتار نیست. برای اطلاع و آگاهی لازم و کافی میتوانید به کتابهایی که در این خصوص نوشته شده است مراجعه کنید. در پایان این نوشتار به برخی از این کتابها اشاره خواهد شد.
4. تفاوتهای زن و مرد، برخی فطری و ناشی از نوع آفرینش آنهاست و برخی اکتسابی؛ اگرچه آشنایی و آگاهی کافی زن و مرد از خصوصیات یکدیگر(چه فطری و چه اکتسابی) به طورکلی، لازم و سودمند است و به ایجاد توافق و تفاهم آنها در طول زندگی بسیار کمک میکند اما به نظر میرسد تفاوتهای اکتسابی، نقش پررنگتری در مسایل زندگی بازی میکنند. تفاوتهای اکتسابی عبارت است از مجموعه افکار، نگرشها، خصلتهای شخصیتی، انتظارات و علایقی که تحتتأثیر سبک تربیتی والدین، یادگیریهای مستقیم و غیرمستقیم به وجود آمده و رفتارهای فرد را عمیقاً هدایت و مدیریت میکند.
تفاوتهای فطری و برخاسته از جنسیت زن و مرد را میتوان در کتابها و از لابلای بحثهای علمی یا دینی جستجو کرد، اما تفاوتهای شخصی و مخصوص هر فرد را باید از راه های دیگری به دست آورد. بحث و گفتگو با خود فرد، نظرخواهی از کسانی که سالیان درازی را با او زیستهاند و او را در موقعیتهای گوناگون مشاهده کردهاند، مراجعه به مشاوران ازدواج و انجام تستهای روانشناختی و … راههایی است که میتوان و باید در شناخت هرچه بهتر فرد موردنظر برای ازدواج، پیمود.
5. بدون شک مسأله زیبایی و جاذبیتهای ظاهری در ازدواج مسألهای مهم و تأثیرگذار است و به دشواری میتوان آن را نادیده گرفت. خصوصاً این مسأله برای مردان از اهمیت بیشتری برخوردار است. مردان، اغلب به مسأله زیبایی و جذابیت همسر، اهمیت بالایی میدهند به طوری که زیبایی، شاید مهمترین عامل انتخاب یک دختر باشد. این مسأله مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین انگیزه مردان برای انتخاب همسر است. مهمترین و حساسترین عامل محرک و مشوق مردان به سوی ازدواج با تمامی مسئولیت و دشواریهای آن، نیاز جنسی و امیال برخاسته از آن است. زیبایی و جذابیتهای بدنی زن، شاید تاثیرگذارترین عامل در تحریک جنسی مرد و رضایتمندی او از رابطه جنسی با همسر است. بر این اساس، حساسیت مردان به مسائل مربوط به ویژگیهای بدنی، نگرشها و احساسهای زنان راجع به موضوعات جنسی، قدری طبیعی و بهنجار به نظر میرسد اما در این خصوص باید به چند نکته توجه کرد :
یکم: مردان، برخلاف زنان کلنگر هستند و از اینرو در ارزیابی زیبایی صورت و اندام زنان، به جای تمرکز بر جزئیات، به کلیت این اعضا توجه کرده و اگر وضع کلی اندام و صورت زن، مورد پسندشان قرار گرفت، دست به انتخاب میزنند. به خاطر همین تفاوت مهم است که اغلب، قضاوت زنان و مردان درباره زیبایی متفاوت است به گونهای که گاه کسی را که مرد، بسیار زیبا میداند، زن او را معمولی ارزیابی میکند. بر اساس این خصوصیت، مردان با یک نگاه یا نگاههای کوتاهی میتوانند ارزیابی کنند که دختری زیباست یا نه؟ و برای ارزیابی به نگاههای تیز و طولانی نیازی ندارند. حال اگر مردی در جلسه خواستگاری، نگاههای خیره، تیز و طولانی داشته باشد میتوان گفت که این رفتار احتمالا ناشی از برخی خصوصیات نامطلوب اخلاقی و رفتاری است. علاوه براین، اغلب، حیا و شرم مانع از نگاههای تیز و نظربازانه است و فردی که بیمهابا به زنان نگاه میکند از حیای کمتری برخوردار است. همچنین سؤالات پیدرپی و جزئینگرانه از خصوصیات جسمی و بدنی زن، میتواند ناشی از وسواسهای فکری باشد که خود مسألهای قابلتوجه و حائز اهمیت است.
دوم: از نظر فقه اسلام، نگاه مرد به مو، گردن و محاسن بدنی زنی که قصد دارد با او ازدواج کند، جایز و بلکه مستحب است؛ اما این جواز مشروط به آن است که اولاً : مرد قبلاً دختر مورد نظر را به اندازه لازم ندیده باشد و با دیدن بر اطلاعات او افزوده شود و ثانیاً: به اندازهای باشد که عادتاً اطلاعات لازم کسب شود؛ بنابراین دیدن ویژگیهای بدنی زن باید به اندازه لازم و البته به شیوهای باشد که موجبات آزار دختر فراهم نیامده و به چشمچرانی و نظر بازی منجر نشود. از دیرباز، مردان (و به خصوص در فرهنگ ما) به اظهارنظر مادر، خواهر و دیگر محارم خود درباره بدن دختر اکتفا میکنند و کمتر اتفاق میافتد که مستقیما از دختر بخواهند مو یا دیگر محاسن خود را برایشان آشکار کند و به دیدن صورت او بسنده میکنند. بر این اساس دقتها و پرس وجوهای زیاد از زیبایی بدنی و اصرار بر دیدن به شکل واضح شاید ناشی از نوعی وسواس فکری بوده و این مسأله موجب می شود که مرد به دشواری و سختی فراوان بتواند فردی را زیبا و مورد علاقه خود ارزیابی کرده و اگر هم انتخابی صورت گیرد غالبا فرد با تردیدهای مداوم و آزاردهندهای درباره زیبایی همسر در طول زندگی مواجه خواهد بود، مگر اینکه درمان شود.
سوم: در فرهنگ ما و بسیاری از فرهنگهای دیگر، مسائل جنسی جزء اختصاصیترین مسائل فرد به شمار میرود. افراد، چه زن و چه مرد، اغلب از بازگو کردن نگرشها، احساسها و تمایلات جنسی خود امتناع دارند. دختران و پسران مجردی که پیش از ازدواج، تجربه رفتار جنسی را ندارند، طبیعتاً اطلاعات کامل و روشنی از این مسائل نخواهند داشت و نوعاً گفتگو در این باره را به بعد از ازدواج موکول میکنند. برخی از مردان یا زنان در مراحل خواستگاری ممکن است از کلیت نگرشها و احساس طرف مقابل نسبت به مسائل جنسی سؤال کنند و به آگاهی از جهتگیری مثبت یا منفی کلی فرد اکتفا کنند. این پرسش های کلی سودمند و گاه لازم است اما پرسوجو از مسائل جزئی رفتار جنسی در زمان خواستگاری نه مهم است و نه سودمند. زیرا علاوه بر شرم وحیای نیرومندی که در دختران وجود دارد، اغلب، تجربه روشنی از این مسائل ندارند و بنابراین نگاههای آنان به این مسأله حساس، ناکامل و غیرواقعبینانه خواهد بود. از اینرو اگر مردی در فرایند خواستگاری بخواهد درباره مسائل جزئی رفتار جنسی پرسوجو کند مسألهای غیرطبیعی و گاه نشانهای از یک وضعیت نامطلوب است که باید مورد توجه دختر و خانواده او قرار گرفته و به سادگی از آن عبور نکنند. البته سخن نگفتن از مسأله سکس، نگرشها و احساس کلی راجع به آن اگرچه به نظر نادرست میآید اما با توجه به شرایط و ویژگیهای فرهنگی جامعه ما امری طبیعی و معمول به شمار میآید؛ زیرا هم حیا مانع سؤال است و هم افراد نوعاً بنا را بر این میگذارند که این مسائل بعد از ازدواج حل میشود و لزومی به پرسوجو نیست. نتیجه آن که اگر سؤالات درباره مسائل جنسی مربوط به نگرشها و جهتگیریهای کلی فرد است، سؤالاتی درست و طبیعی است و لازم است به صورت محترمانه و با الفاظ غیرمحرک پاسخ داده شود (پرسشهایی از قبیل اینکه شما راجع به مسأله رابطه جنسی چه دیدگاهی دارید؟ چه قدر در زندگی به آن بها می دهید؟…)، اما اگر مرد اصرار دارد که وارد جزئیات مسأله شود این اصرار به احتمال زیاد ناشی از نوعی وسواس جنسی و یا برخی ویژگیهای نامطلوب اخلاقی است.
این وضعیت در سؤالات جزئی و از خصوصیات بدنی دختر هم مصداق دارد و مردی که با حساسیت، درباره ویژگیهای ریز و جزئی بدن زن پرسوجو میکند، چنان که قبلا گفته شد احتمالاً دچار وسواس فکری است. بنابراین احتیاط، دوراندیشی و دقت در رفتارها، پرسشها، حساسیتها، واکنشها و نگرشهای فردی که خواستگار شماست مسألهای عاقلانه و ضروری است.
1. شاید بتوان گفت که مهمترین رویداد زندگی ما که چگونگی آن تا حد زیادی به نگرشها و رفتارهای ما بستگی دارد، رویداد ازدواج است. ازدواج و انتخاب همسر مسئلهای است که اگر عاقلانه، با احتیاط و به دور از هیجانزدگی و شتاب انجام شود و فرد (چه دختر و چه پسر) همسر مناسب و متناسب خود را به درستی گزینش کند، موجب گشوده شدن فرصتهای پرشماری برای آرامش، عشق، معنویت و لذتجویی حلال برای جسم و جان او میشود و اگر خدایناکرده، انتخابی نادرست و از روی هیجانزدگی و یا سهلانگاری اتفاق افتد، ممکن است بسیاری از فرصتهای خوب زندگی او تباه شده و در حسرت یک زندگی مطلوب، همواره تلخ کام بماند، یا طعم گزنده جدایی را بچشد و یا سردی و نامهربانی یک زندگی ناشاد و پرتنش را تجربه کند.
2. برای یک انتخاب مطلوب و رضایتبخش که آرامش و صمیمیت و شادکامی را به دنبال داشته باشد، توجه به جوانب گوناگون موضوع ازدواج بسیار حائز اهمیت است. هرگونه بیاعتنایی یا سادهانگاری میتواند پیامدهای تلخی را درپی داشته باشد. بدون تردید، یک انتخاب درست، مبتنی بر شناخت کافی از کسی است که میخواهیم او را انتخاب کنیم. برای شناخت کافی و مطلوب، نیازمند داشتن معیارها و ملاکهای روشن و بدون ابهام برای خود هستیم و رسیدن به این ملاکها، متوقف بر یک خودشناسی جامعنگرانه و واقع بینانه است. تا وقتی به روشنی نمیدانی اهدافت در زندگی، باورهایت نسبت به موضوعات مهم زندگی، ارزشهایت، نیازها، ویژگی های شخصیتی، علایق و سلایق و انتظاراتت از همسر آینده چیست، یقینا نخواهی توانست فردی را انتخاب کنی که بتواند تو را به خواستههایت نزدیک کرده و در کنار او احساس آرامش و اطمینانخاطر داشته باشی. شوربختانه باید گفت که اغلب دختران و پسران علیرغم پندارشان، در واقع، نمیدانند به دنبال چه هستند و باید چه چیزی یا چه کسی را برای رسیدن به خواسته هایشان برگزینند! و اصلا بسیاری نمیدانند که هدفشان در زندگی و یا ازدواج چیست؟ اما پس از انتخاب و مسدود شدن راه بازگشت ،آهسته آهسته پی میبرند که چه میخواسته اند و چه چیز را به دست آورده اند! رشد سرسامآور طلاق و بدتر از آن، طلاق عاطفی در جامعه ما، ریشه در همین سهلانگاری و بیتوجهی به مسأله مهم و سرنوشت ساز انتخاب همسر دارد. برای رسیدن به یک معرفت مطلوب از خود و یافتن معیارهای واقعی، نیازمند مدیریت هیجانها و احساسات هستیم. باید ازانگیزهها و احساسها فاصله گرفت و با واقعبینی و جامعنگری به همه مسایلی که برایمان اهمیت دارد و در نظر ما چارچوب یک زندگی سعادتمندانه و رضایتبخش را فراهم میآورد بنگریم و بیندیشیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم. البته بدیهی است که در ابتدای کار به خاطر تجربه ناکافی و فقدان آگاهیهای لازم، ممکن است ملاکهای درستی نداشته باشیم و یا ملاکهای درستی داشته باشیم اما ابهام و عدم وضوح آنها، عملا مشکلی را حل نکند. مثلا کسی که زیبایی و تمکن مالی را مهمترین ملاک انتخاب قرار می دهد و از ملاکهای مهمتر و تأثیرگذارتری مانند ایمان، اخلاق و اصالتخانوادگی به آسانی عبور میکند، ملاک درستی را در اختیار ندارد اما کسی که به ایمان و اخلاق میاندیشد، اما تعریف دقیق و روشنی از آنها ندارد، ملاک درستی را در نظر دارد اما در عمل، گرهای را از کار او نمیگشاید. بنابراین هم نیازمند ملاکهای درست و اصیل هستیم و هم باید این ملاکها کاملا روشن و بدون ابهام باشند.
3. زن و مرد به عنوان انسان علیرغم مشترکات فراوان، از لحاظ جسمی و روانشناختی تفاوتهای عمیق و وسیعی دارند. این تفاوتها آنچنان پررنگ و برجسته است که میتوان آن دو را، دو گونه انسان متفاوت به شمار آورد. تبیین و توضیح تفاوتهای زن و مرد، موضوع مهم و قابلتوجهی است که صاحبنظران در رشتههای مختلف علمی و فلسفی با نگارش کتاب ها و انجام پژوهشهای گوناگون، کوشیدهاند آن را به صورت علمی و مستدل تبیین و تشریح کنند. در روایات دینی ما و نیز پارهای از آیات قرآن کریم، به برخی از این تفاوتها اشاره شده است. توضیح این تفاوتها به شکل روشن و مبسوط، در گنجایش این نوشتار نیست. برای اطلاع و آگاهی لازم و کافی میتوانید به کتابهایی که در این خصوص نوشته شده است مراجعه کنید. در پایان این نوشتار به برخی از این کتابها اشاره خواهد شد.
4. تفاوتهای زن و مرد، برخی فطری و ناشی از نوع آفرینش آنهاست و برخی اکتسابی؛ اگرچه آشنایی و آگاهی کافی زن و مرد از خصوصیات یکدیگر(چه فطری و چه اکتسابی) به طورکلی، لازم و سودمند است و به ایجاد توافق و تفاهم آنها در طول زندگی بسیار کمک میکند اما به نظر میرسد تفاوتهای اکتسابی، نقش پررنگتری در مسایل زندگی بازی میکنند. تفاوتهای اکتسابی عبارت است از مجموعه افکار، نگرشها، خصلتهای شخصیتی، انتظارات و علایقی که تحتتأثیر سبک تربیتی والدین، یادگیریهای مستقیم و غیرمستقیم به وجود آمده و رفتارهای فرد را عمیقاً هدایت و مدیریت میکند.
تفاوتهای فطری و برخاسته از جنسیت زن و مرد را میتوان در کتابها و از لابلای بحثهای علمی یا دینی جستجو کرد، اما تفاوتهای شخصی و مخصوص هر فرد را باید از راه های دیگری به دست آورد. بحث و گفتگو با خود فرد، نظرخواهی از کسانی که سالیان درازی را با او زیستهاند و او را در موقعیتهای گوناگون مشاهده کردهاند، مراجعه به مشاوران ازدواج و انجام تستهای روانشناختی و … راههایی است که میتوان و باید در شناخت هرچه بهتر فرد موردنظر برای ازدواج، پیمود.
5. بدون شک مسأله زیبایی و جاذبیتهای ظاهری در ازدواج مسألهای مهم و تأثیرگذار است و به دشواری میتوان آن را نادیده گرفت. خصوصاً این مسأله برای مردان از اهمیت بیشتری برخوردار است. مردان، اغلب به مسأله زیبایی و جذابیت همسر، اهمیت بالایی میدهند به طوری که زیبایی، شاید مهمترین عامل انتخاب یک دختر باشد. این مسأله مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین انگیزه مردان برای انتخاب همسر است. مهمترین و حساسترین عامل محرک و مشوق مردان به سوی ازدواج با تمامی مسئولیت و دشواریهای آن، نیاز جنسی و امیال برخاسته از آن است. زیبایی و جذابیتهای بدنی زن، شاید تاثیرگذارترین عامل در تحریک جنسی مرد و رضایتمندی او از رابطه جنسی با همسر است. بر این اساس، حساسیت مردان به مسائل مربوط به ویژگیهای بدنی، نگرشها و احساسهای زنان راجع به موضوعات جنسی، قدری طبیعی و بهنجار به نظر میرسد اما در این خصوص باید به چند نکته توجه کرد :
یکم: مردان، برخلاف زنان کلنگر هستند و از اینرو در ارزیابی زیبایی صورت و اندام زنان، به جای تمرکز بر جزئیات، به کلیت این اعضا توجه کرده و اگر وضع کلی اندام و صورت زن، مورد پسندشان قرار گرفت، دست به انتخاب میزنند. به خاطر همین تفاوت مهم است که اغلب، قضاوت زنان و مردان درباره زیبایی متفاوت است به گونهای که گاه کسی را که مرد، بسیار زیبا میداند، زن او را معمولی ارزیابی میکند. بر اساس این خصوصیت، مردان با یک نگاه یا نگاههای کوتاهی میتوانند ارزیابی کنند که دختری زیباست یا نه؟ و برای ارزیابی به نگاههای تیز و طولانی نیازی ندارند. حال اگر مردی در جلسه خواستگاری، نگاههای خیره، تیز و طولانی داشته باشد میتوان گفت که این رفتار احتمالا ناشی از برخی خصوصیات نامطلوب اخلاقی و رفتاری است. علاوه براین، اغلب، حیا و شرم مانع از نگاههای تیز و نظربازانه است و فردی که بیمهابا به زنان نگاه میکند از حیای کمتری برخوردار است. همچنین سؤالات پیدرپی و جزئینگرانه از خصوصیات جسمی و بدنی زن، میتواند ناشی از وسواسهای فکری باشد که خود مسألهای قابلتوجه و حائز اهمیت است.
دوم: از نظر فقه اسلام، نگاه مرد به مو، گردن و محاسن بدنی زنی که قصد دارد با او ازدواج کند، جایز و بلکه مستحب است؛ اما این جواز مشروط به آن است که اولاً : مرد قبلاً دختر مورد نظر را به اندازه لازم ندیده باشد و با دیدن بر اطلاعات او افزوده شود و ثانیاً: به اندازهای باشد که عادتاً اطلاعات لازم کسب شود؛ بنابراین دیدن ویژگیهای بدنی زن باید به اندازه لازم و البته به شیوهای باشد که موجبات آزار دختر فراهم نیامده و به چشمچرانی و نظر بازی منجر نشود. از دیرباز، مردان (و به خصوص در فرهنگ ما) به اظهارنظر مادر، خواهر و دیگر محارم خود درباره بدن دختر اکتفا میکنند و کمتر اتفاق میافتد که مستقیما از دختر بخواهند مو یا دیگر محاسن خود را برایشان آشکار کند و به دیدن صورت او بسنده میکنند. بر این اساس دقتها و پرس وجوهای زیاد از زیبایی بدنی و اصرار بر دیدن به شکل واضح شاید ناشی از نوعی وسواس فکری بوده و این مسأله موجب می شود که مرد به دشواری و سختی فراوان بتواند فردی را زیبا و مورد علاقه خود ارزیابی کرده و اگر هم انتخابی صورت گیرد غالبا فرد با تردیدهای مداوم و آزاردهندهای درباره زیبایی همسر در طول زندگی مواجه خواهد بود، مگر اینکه درمان شود.
سوم: در فرهنگ ما و بسیاری از فرهنگهای دیگر، مسائل جنسی جزء اختصاصیترین مسائل فرد به شمار میرود. افراد، چه زن و چه مرد، اغلب از بازگو کردن نگرشها، احساسها و تمایلات جنسی خود امتناع دارند. دختران و پسران مجردی که پیش از ازدواج، تجربه رفتار جنسی را ندارند، طبیعتاً اطلاعات کامل و روشنی از این مسائل نخواهند داشت و نوعاً گفتگو در این باره را به بعد از ازدواج موکول میکنند. برخی از مردان یا زنان در مراحل خواستگاری ممکن است از کلیت نگرشها و احساس طرف مقابل نسبت به مسائل جنسی سؤال کنند و به آگاهی از جهتگیری مثبت یا منفی کلی فرد اکتفا کنند. این پرسش های کلی سودمند و گاه لازم است اما پرسوجو از مسائل جزئی رفتار جنسی در زمان خواستگاری نه مهم است و نه سودمند. زیرا علاوه بر شرم وحیای نیرومندی که در دختران وجود دارد، اغلب، تجربه روشنی از این مسائل ندارند و بنابراین نگاههای آنان به این مسأله حساس، ناکامل و غیرواقعبینانه خواهد بود. از اینرو اگر مردی در فرایند خواستگاری بخواهد درباره مسائل جزئی رفتار جنسی پرسوجو کند مسألهای غیرطبیعی و گاه نشانهای از یک وضعیت نامطلوب است که باید مورد توجه دختر و خانواده او قرار گرفته و به سادگی از آن عبور نکنند. البته سخن نگفتن از مسأله سکس، نگرشها و احساس کلی راجع به آن اگرچه به نظر نادرست میآید اما با توجه به شرایط و ویژگیهای فرهنگی جامعه ما امری طبیعی و معمول به شمار میآید؛ زیرا هم حیا مانع سؤال است و هم افراد نوعاً بنا را بر این میگذارند که این مسائل بعد از ازدواج حل میشود و لزومی به پرسوجو نیست. نتیجه آن که اگر سؤالات درباره مسائل جنسی مربوط به نگرشها و جهتگیریهای کلی فرد است، سؤالاتی درست و طبیعی است و لازم است به صورت محترمانه و با الفاظ غیرمحرک پاسخ داده شود (پرسشهایی از قبیل اینکه شما راجع به مسأله رابطه جنسی چه دیدگاهی دارید؟ چه قدر در زندگی به آن بها می دهید؟…)، اما اگر مرد اصرار دارد که وارد جزئیات مسأله شود این اصرار به احتمال زیاد ناشی از نوعی وسواس جنسی و یا برخی ویژگیهای نامطلوب اخلاقی است.
این وضعیت در سؤالات جزئی و از خصوصیات بدنی دختر هم مصداق دارد و مردی که با حساسیت، درباره ویژگیهای ریز و جزئی بدن زن پرسوجو میکند، چنان که قبلا گفته شد احتمالاً دچار وسواس فکری است. بنابراین احتیاط، دوراندیشی و دقت در رفتارها، پرسشها، حساسیتها، واکنشها و نگرشهای فردی که خواستگار شماست مسألهای عاقلانه و ضروری است.
در پایان کتابهایی را جهت آگاهی بیشتر در این زمینه معرفی میکنم :
1- عشق هرگز کافی نیست؛ پروفسور بک، ترجمه مهدی قراچه داغی، انتشارات ذهنآویز، تهران.
2- رازهایی درباره مردان؛ باربارا دی آنجلس.
3- رازهایی درباره زنان؛ باربارا دی آنجلس.
4- مردان مریخی و زنان ونوسی، جان گری، ترجمه مهدی قراچه داغی.
5- روابط متکامل زن و مرد، علی صفایی حایری، انتشارات لیله القدر، قم.
6- نظام حقوق زن در اسلام؛ مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
نویسنده : احمد فامیل دردشتی