نگاهی به نوع تعامل با فرزندان
تعامل صحیح با فرزندان، راه پیشرفت فرایند تربیت
اگر بخواهیم تعریف واضحی از تربیت ارائه کنیم باید بگوییم که تربیت، آموزش رفتار های خوب و نشان دادن رفتارهای بد به کودک، به منظور درس و عبرت گرفتن کودکان از این آموزش در مسیر زندگی است؛ به عبارت دیگر تربیت، پیروی از مجموعه قواعدی را به کودک می آموزد و شامل روش های تنبیهی و تشویقی است؛ اما همین چند جمله در عمل چنان بر والدین دشوار است که گاه فاصله آن ها تا تربیت صحیح فرسنگ ها فاصله دارد.
در مسیر پرورش و انتقال ارزش های دینی به فرزندان ابزار ها و عامل های مختلفی مؤثر است. پدر و مادر در این زمینه، از با نفوذترین عوامل تربیت کودک به شمار می روند. اولین دور نما از جهان اطراف، در خانواده به فرزندان آموزش داده می شود. فرزندان ما به موجب این چشم انداز، احساس وجود می کنند و با آداب و رسوم اجتماعی و مراسم دینی آشنا و به وظایف فردی و حدود و اختیارات مسئولیت های خود پی می برد زیرا خمیر مایه و بنیان شخصیت انسان در خانواده تکوین می یابد. نگرش ها، رغبت ها و رفتار های خوشایند و ناخوشایند نسبت به پدیده های مختلف از خانه سرچشمه می گیرد.
والدین دوست دارند فرزندانشان خوشحال، خوش رفتار و قابل احترام از سوی دیگران باشند. فرزندانی که بتوانند به راحتی با دیگران تعامل ایجاد کنند. هیچ کس دوست ندارد به داشتن فرزندی بدون تربیت متهم شود.
جایگاه خانواده در تربیت
اثر تربیت خانوادگی در بسیاری از مسائل زندگی افراد به وضوح قابل مشاهده است. خانواده اولین بخش از یک اجتماع است که هر کدام از ما به صورت تولد، فرزند خواندگی، یا ازدواج به آن وارد می شویم. روابط بین افراد خانواده و نقش هایی که هر یک از اعضا بر عهده می گیرند، می تواند بر شکل گیری شخصیت و نحوه تعاملات افراد اثر بگذارد. علاوه بر ژن های مشابه، سبک های ارتباطی افراد یک خانواده نیز منجر به پیدایش خصوصیات مشترک در بین آن ها می شود.
برخی از والدین کودکان را انسان های بالغی می دانند که از لحاظ جثه کوچک هستند. به همین خاطر انتظار دارند کودک آرام بنشیند، با وقار و متین راه برود، لباس خود را اتوکشیده نگه دارد و وقتش را با بازی کردن تلف نکند. آن ها شیطنت و بازی گوشی کودک را نشانه نقص تربیت و خراب کاری می پندارند. به همین دلیل، اجازه فعالیت کودکانه و مقتضای سن فرزند خود را نمی دهند و در نتیجه، تعامل و رابطه مناسبی با فرزند خود در راه تربیت و پرورش صحیح ندارند.
چگونگی رفتار والدین با فرزندان در شکل گیری نظام رفتاری کودکان نقش مهمی ایفا می کند. نوع روابط پدر و مادر ها با کودک، نظیر طرد کردن، کنترل بیش از حد، محافظت بیش از اندازه، الگوسازی رفتارهای اضطرابی و باور های غیر منطقی و غیر اصولی پدر و مادر ها در بروز اختلال های اضطرابی دوران کودکی، نقش بسزایی دارند. به همین خاطر ائمه معصومین علیهم صلوات الله به بازی کردن و مشارکت و تعامل با کودکان اهمیت زیادی می دانند و به صورت غیر مستقیم به پیروان خود اهمیت تعامل با کودک را نشان می دادند.
به ذکر نمونه ای از سیره معصومین علیهم صلوات الله می پردازیم:
دریکی از روز ها که رسول خدا صلوات الله علیه به منظور خواندن نماز عصر عازم مسجد بودند، درراه به گروهی از کودکان برخوردند که در حال بازی کردن بودند. بچه ها با دیدن پیامبر خدا صلوات الله علیه دست از بازی کشیدند و به سوی ایشان رفتند و به ایشان گفتند: «کن جملی»! (شتر من باش). رسول الله صلوات الله علیه درخواست کودکان را اجابت کردند و همراه آن ها مشغول بازی شدند و این در حالی بود که مردم در مسجد در انتظار ایشان بودند. بلال که در مسجد همراه مردم منتظر ورود پیامبر اکرم صلوات الله بود، با مشاهده تأخیر ایشان به سمت خانه حضرت حرکت کرد. او در راه به رسول خدا صلوات الله علیه رسید و با دیدن صحنه بازی کردن ایشان با کودکان، خواست تا بچه ها را از اطراف ایشان دور کند؛ اما رسول خدا (صلوات الله علیه) مانع شدند و از بلال خواستند به خانۀ ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه نماید تا به این ترتیب بچه ها حضرت را رها کنند. بلال رفت و از منزل پیامبر خدا علیه صلوات الله تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت. ایشان گردوها را از بلال گرفتند و به بچه ها فرمودند: آیا شتر خود را به این گردو ها می فروشید؟ کودکان نیز با دیدن گردو ها، آن ها را از دست ایشان گرفتند و با حضرت خداحافظی کردند و حضرت به سمت مسجد رفتند.[1]
انواع برخورد و تعامل با فرزندان
با توجه به این که هدف از برخورد ها و تعامل های والدین با فرزند خود، تربیت صحیح و مطلوب آن ها است بنابراین پر واضح است که هر نوع تعاملی نمی تواند اثر بخش باشد و برخی مواقع نوع تعاملات، موجب اثر منفی در مسیر پرورش کودک خواهد شد.
روش اول: رفتار خشک و بی انعطاف والدین
در این روش تربیتی جایگاه کودک نادیده گرفته می شود. یک سری قوانین و مقررات گفته شده است و کودک باید پیروی کند و اگر بر اساس آن قوانین عمل نکرد تنبیه می شود.کودکان در این روش تعاملی هیچ قدرت تصمیم گیری ندارند. بلکه فقط باید حرف شنوی داشته باشند و باید آن دستور یا قانون را بپذیرند.
در این روش تعامل با کودک، سخت گیری زیادی لحاظ شده است. کودک قدرت تصمیم گیری و انتخاب ندارد. بلکه هر آنچه والدین می گویند را باید انجام دهد؛ چون پدر یا مادر این را می خواهند، باید انجام شود. جریمه انجام ندادن این کار هم تنبیه است.
در این روش کودک اصلاً نمی تواند اظهارنظر کند. فقط باید یک شنونده باشد و فرمان درخواستی را اجرا کند؛ و هر موقع که اجرا کرد فرزند خوبی است و در غیر این صورت بچه خوبی نیست. این روش تعامل با کودک چندان خوب نیست.
روش دوم: انعطاف پذیری بیش از اندازه والدین
این روش تعامل با کودک، درست نقطه مقابل روش اول است. در این روش تربیتی هیچ قوانین و مقررات خاص و ویژه ای وجود ندارد. بلکه کودکان در این روش تربیتی خیلی آزاد و رها هستند، می توانند هر کاری را انجام دهند، بدون اینکه برای کارشان قاعده و قانونی باشد. در این روش تعامل با کودک، به نظر می رسد عشق و علاقه به کودک آن قدر زیاد است که مادر یا پدر نمی تواند او را محدود کنند و اجازه می دهند هرکاری دلش خواست انجام دهد. البته می توانیم بگوییم گاهی اوقات پدر و مادر ها از سر گریز از مسئولیت یا بی خیالی، این روش تعامل با کودک را انتخاب می کنند. در این روش پدر و مادر می گویند: کودک ما می تواند خودش برای خودش قوانینی وضع کند و ما کاری به کارش نداریم. آن ها کودک را به طریق غیرمستقیم به صورتی تربیت کردند که فکر می کند حق مسلم است و دیگران وظیفه دارند به درخواست های او لباس عمل بپوشانند و نباید با تقاضا های او مخالف باشند.
والدین با رفتار خود به او می گویند: هرچه تو بگویی ما انجام می دهیم و ما وظیفه داریم که به تو فقط عشق بدهیم! عشقی که هیچ حساب و کتابی ندارد و تو هر کاری که انجام دهی ما موافق آن هستیم.در این روش کودک، با پدر و مادر خود تعامل دارد اما تعامل سازنده نیست. چون می داند هر حرفی که بزند پدر و مادر حتماً گوش می دهند. در این روش تعامل با کودک پدر و مادر مثل غلام حلقه به گوش، گوش به فرمان کودک خود هستند.
روش سوم: روش برخورد معتدل و سالم
در روش تعامل با کودکان به روش تربیت سالم، کودکان آزادی عمل دارند اما در کنارش مقررات هم وجود دارد. در این روش تربیتی کودکان می توانند خودشان انتخاب کنند، پس قدرت تصمیم گیری دارند.در این روش تعامل با کودک، کودک بین چند انتخاب می تواند یک انتخاب داشته باشد.در این شیوه سعی شده است قوانینی وضع شود که به نفع هر دو طرف باشد نه مثل روش سخت گیری که حق فقط برای والد است و نه مثل روش آسان گیرانه که حق فقط برای فرزند است.
در روش تربیت سالم، قوانین و مقررات به گونه ای تنظیم شده است که هر دو طرف نفع می برند و در تعامل کامل با هم هستند. در این روش برای هر مسئله ای که پیش می آید، راه حلی هم تعریف شده است که بدون آسیب رسیده به دو طرف، باعث حل مسئله می شود. اگر نظر کودک با نظر والدین متفاوت باشد، والدین با قاطعیت همراه با مهربانی و محبت و احترام نظرشان را اعلام می کنند.
فرض کنید برای خرید لباس به فروشگاه لباس مراجعه کردید. به کودک خود می گویید: عزیز دلم شما می توانی از بین این شلوار و بلوز یکی را انتخاب کنی و امکان اینکه فعلاً هر دو را بخرم وجود ندارد. پس عزیز دلم تو می توانی یکی از این دو را انتخاب کنی؟
وقتی که کودک ما قدرت انتخاب داشته باشد، می تواند یاد بگیرد که تصمیم بگیرد. وقتی که تصمیم گیری را یاد بگیرد، احساس مفید بودن و ارزشمند بودن را حس می کند. حتی در انتخاب شلوار یا بلوز می توانیم باز هم حس همکاری را در کودکمان برانگیخته کنیم و از کودک بپرسیم که از بین این چند تا شلوار می توانی یکی را انتخاب کنی.
در تربیت سالم ما با کودک خود تعامل بیشتری می کنیم؛ چون در این روش در عین اینکه به کودک محبت می کنیم و به خواسته هایش احترام می گذاریم، رفتار قاطعانه و محکمی هم با او خواهیم داشت. در این شرایط، کودک یاد می گیرد که تصمیم گیری کند و تصمیمات درستی بگیرد.
عزت نفس کودک با این روش بیشتر می شود. او می فهمد که عزیز و محترم است و در عین حال حق قانون شکنی ندارد. از همه مهم تر اینکه کودک مسئولیت پذیری را می آموزد. چون به کودک می آموزیم که: «تو می توانی انتخاب کنی و وقتی چیزی را انتخاب کردی پس مسئولیت کارت را هم می پذیری». خیلی مهم است که در تربیت سالم ما با یک روش تربیتی به چند نکته مهم توجه داشته باشیم.
خیلی از ما والدین وقتی می خواهیم از این روش استفاده کنیم، خیلی سخت است و ممکن است در اوایل کار، کاربرد درست خودش را نشان ندهد. اما مطمئن باشید بعد از مدتی با سعی و تلاش مداوم و داشتن قاطعیت، حتماً می توانیم به نتیجه خوب و مطلوبی برسیم.
نتیجه گیری:
پدر و مادر و مربی فهمیده، درک فعالیت های مقتضای سن کودک، همراهی و تعامل صحیح با کودک، سه حلقه از یک زنجیره تربیتی هستند که اختلال در یکی از این حلقه ها موجب انحراف در مسیر تربیت خواهد شد؛ به عبارت دیگر وجود والدین فهمیده و با درک، موجب می شود تا پدر و مادر فعالیت ها و بازی های کودک خود را درک کند و در ادامه، تعامل و همراهی مطلوب با آن فعالیت را با فرزند خود ایجاد کنند.
فرزندان با این گونه برخورد های خانواده خود، تعاملات لازم برای زندگی اجتماعی در بزرگ سالی را آموزش می بیند.بسیاری از مشکلاتی که جوانان در زندگی زناشویی با همسر خود پیدا می کنند ناشی از عدم تعامل صحیح والدین و در نتیجه عدم تربیت صحیح خانوادگی و آماده نشدن جوان برای حل به موقع و صحیح دشواری های زندگی مشترک است. کودک در خانواده علاوه بر آموزش برخورد مناسب با همسر، نحوه برخورد صحیح با فرزندان خود را نیز یاد می گیرد.
از طرفی آموزش می بیند در تعاملات دیگر اجتماعی مثل همسایه در محل زندگی و همکار در محل کار و … چه نکاتی را باید در نظر بگیرد.
پینوشت:
[1] جوامع الحکایات و لوامع الروایات، قسم دوم – باب دوم، ص 30؛ بازی کودکان، تمرین زندگی بزرگ سالی، بهزاد آذرنیوشان