علم امام به شهادت امام رضا و قبول اجبار مأمون به خوردن انگور
۱۳۹۵/۰۵/۲۶
–
۲۴۹ بازدید
چرا امام رضا علیه السلام با علم ظاهری نه غیبی که مامون ایشانرا با تهدید به خوردن انگور وادشت،این کار انجام داد و خودشان عامل مرگ خودشان شدند درحالیکه اگر نمیخوردند و مامون ایشان را به شهادت میرساند تغییری در شهادتشان رخ نمیداد؟
در جایی نیامده است که امام رضا علیه السلام به صورت ظاهری علم به وجود سم در جام آب انار یا انگور داشته اند و آنچه مطرح می باشد همان علم غیبی به این موضوع است. نسبت به علم غیبی ائمه علیهم السلام نیز باید به نکات زیر توجه داشت:
یکم. پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در مسائل عادى، فردى و امور اجتماعى، موظّف به استفاده از علم عادى بوده اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولى تحقیق و کسب آگاهى نموده و بر اساس برآیندهاى آن عمل مى کردند.
سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوى بشریت اند و اگر در مسیر زندگى و حرکت هاى اجتماعى، راهى غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنى عمل مى کرده اند، از حرکت هاى سازنده، انقلابى و اصلاحى باز خواهند ایستاد.
دوم. برخى بر این عقیده اند که علم غیب براى پیامبر (ص) و امامان (ع) شأنى است یعنى، چنان نیست که همواره هر چیزى را بالفعل بدانند بلکه اگر بخواهند از طریق غیبى بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزى را در اختیار آنان قرار خواهد داد.
سوم. علم غیب گاهى به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق مى گیرد. بنابراین بعضى از چیزهایى که پیامبر (ص) و امامان (ع) از طریق غیبى مى دانند، همان چیزى است که حتما واقع خواهد شد مانند کسى که از عمارت بسیار بلندى پرتاب گردیده و در بین راه مى داند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهى چیزى نیست که با آن بتوان تغییرى ایجاد نمود و سرنوشت چیزى را تغییر داد.
به عبارت دیگر، گاهى علم به صورت تعلیقى و شرطى است مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیه اى شرطى است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند ولى اگر بداند که در روز معینى فلان حادثه براى او اتفاق خواهد افتاد و چیزى اختیارى در دگرونى آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیرى نماید؟ علم ائمه (ع) به کیفیت مرگ خود مى تواند از این نوع نیز تفسیر شود.
یکم. پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در مسائل عادى، فردى و امور اجتماعى، موظّف به استفاده از علم عادى بوده اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولى تحقیق و کسب آگاهى نموده و بر اساس برآیندهاى آن عمل مى کردند.
سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوى بشریت اند و اگر در مسیر زندگى و حرکت هاى اجتماعى، راهى غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنى عمل مى کرده اند، از حرکت هاى سازنده، انقلابى و اصلاحى باز خواهند ایستاد.
دوم. برخى بر این عقیده اند که علم غیب براى پیامبر (ص) و امامان (ع) شأنى است یعنى، چنان نیست که همواره هر چیزى را بالفعل بدانند بلکه اگر بخواهند از طریق غیبى بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزى را در اختیار آنان قرار خواهد داد.
سوم. علم غیب گاهى به واقع محتوم و تغییر ناپذیر تعلق مى گیرد. بنابراین بعضى از چیزهایى که پیامبر (ص) و امامان (ع) از طریق غیبى مى دانند، همان چیزى است که حتما واقع خواهد شد مانند کسى که از عمارت بسیار بلندى پرتاب گردیده و در بین راه مى داند که به سرعت به زمین اصابت خواهد کرد. این گونه آگاهى چیزى نیست که با آن بتوان تغییرى ایجاد نمود و سرنوشت چیزى را تغییر داد.
به عبارت دیگر، گاهى علم به صورت تعلیقى و شرطى است مثل اینکه انسان بداند اگر از منزل بیرون رود تصادف خواهد کرد. این قضیه اى شرطى است و فرد ممکن است با بیرون نرفتن از منزل، خود را حفظ کند ولى اگر بداند که در روز معینى فلان حادثه براى او اتفاق خواهد افتاد و چیزى اختیارى در دگرونى آن دخیل نیست، آیا باز هم خواهد توانست از بروز آن جلوگیرى نماید؟ علم ائمه (ع) به کیفیت مرگ خود مى تواند از این نوع نیز تفسیر شود.