طلسمات

خانه » همه » مذهبی » برف در قرآن

برف در قرآن


برف در قرآن

۱۳۹۵/۰۳/۲۹


۱۰۷۷ بازدید

باعرض سلام
شبهاتی که شما فرمودید چه آیه و کدام ترجمه هستن را از ایشان پرسیدم ولی فرمودند که خودم برم و پیداش کنم…به شما عرض کردم که خیلی خودسر و گوشش بدهکار نیست…
تنها چیزی که تازگیا از صحبت های او برداشت کردم در این مورد است که چرا در آیه های قرآن اسمی از برف نیامده…من بهش گفتم که جواب رو پیدا و بهش میگویم ولی ایشان گفتن که باید عین یه آیه در قرآن باشد که به برف اشاره داشته باشد نه اینکه ترجمه یا منظور یک آیه رو برایش بازگو کنم…
از شبهات دیگر هم ازش سوال پرسیدم ولی طرفه رفت و پاسخگو نبود…من از لابه لای حرفاش چیزاهای رو فهمیده و در اختیار شما قرار میدهم تا مرا راهنمایی کنید…
از لطف و محبت شما خیلی ممنونم

با سلام و آرزوی موفقیت برای شما پرسشگر محترم
بخاطر اینکه دغدغه هدایت برادرتان را دارید خدا را سپاس می گوییم.
اگر کسی بیمار باشد و علاقمند باشد سلامتی خود را پیدا کند، خود به دنبال درمان است و همواره به دنبال دکتر متخصصی است که بهتر و سریعتر بتواند بیماری اش را درمان کند. یک بیمار علاقمند به سلامتی به دیگران نمی گوید اگر می خواهید خودتان بروید و درمان من را پیدا کنید. چگونه است که در بیماری های فکری و مشکلات عقیدتی این گونه نیستیم و دیگران باید به دنبال درمان مشکلات عقیدتی ما باشند؟
بنابراین، یکی از اشکالات به خود ایشان بر می گردد ، چرا که این طریقه ی حقیقت جویی نیست. نمی شود یک طرفه به قاضی رفت.
ضمن اینکه، معمولا در پاسخ به این این گونه افراد که به قول خودتان گوششان بدهکار نیست، بهتر است علاوه بر پاسخ های واقعی، در مورد واقعیت های قرآن از ایشان بپرسید تا به این طریق به فکر وادارشان نمایید. در این رابطه استناد به معجزات علمی قران کریم بسیار برای جوانان جذاب است. اعجاز علمی قرآن کریم در شاخه های مختلفی است و باعث مسلمان شدن بسیاری از اندیشمندان غربی شده است. برای دانلود نسخه الکترونیکی کتاب «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی» می توانید به سایت زیر مراجعه نمایید:
http://noorfatemah.org/book/2347/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-
اما در مورد واژه برف در قرآن کریم:
پاسخ اجمالی
این که نام برف صریحا در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ زیرا قرآن کتاب دائرةالمعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
پاسخ تفصیلی
قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه به این منظور کمک می رساند در این کتاب مقدس آمده است و روش آن در بیان مطالب، اشاره به اصل و کلیات آنهاست و کمتر به بیان فروع و جزئیات پرداخته است که شاید دلیل آن گستردگی بیش از حد تصور موضوعات و احکام جزئی باشد. [1]در قرآن و دیگر منابع اسلامی به طبیعت و مظاهر آن و موجودات مختلف توجه بسیاری شده و از آنها به عنوان نعمت ها و نشانه های خداوند یکتا و عظمت و قدرت او یاد شده است؛ زیرا یکی از راه های خداشناسی توجه به مخلوقات و آثار خدا است، به همین دلیل بیشتر، چیزهایی که در معرض دید مردم بوده، در قرآن از آنها یاد شده، تا در خلقت آنها دقت شود. [2]بنابر این، اگر نام چیزی در قرآن نیامده، مسئله عجیبی نیست؛ چرا که به جز اسم برف موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. برای مثال درباره میوه‌ای؛ مانند پرتقال یا لیمو و یا موز یا درباره موادی؛ مانند نفت و بنزین و بسیاری از چیزهای دیگر مطلبی در قرآن وجود ندارد. پس این پرسش نسبت به همه آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ چراکه قرآن کتاب دائرة المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است.
معنای جامعیت قرآن
عقیده ما مسلمانان آن است که قرآن از جامعیت برخوردار است، اما این بدان معنا نیست که حل همه مشکلات را از قرآن انتظار داشته باشیم.
گرچه در باره جامعیت قرآن تحلیل های متعددی از سوی دانشمندان ارائه شده است، اما عمدتاً جامعیت را در راستاى اهداف دین [3] تلقى کرده اند و جامعیت قرآن را امرى اضافى و نسبى دانسته اند.
قرآن کریم، کتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این کارى ندارد. البته همه آن چیزهایى که برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند، در قرآن وجود دارد. [4] دین آمده است آن چیزهایى را در اختیار مردم قرار دهد که مردم با پاى خویش نمى توانند به آن برسند. اساساً قرآن کریم و همچنین دین، شأنش این نیست که در امورى که مربوط به یافته هاى خود بشر است دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانى داشته است. [5] مسلماً دین در صدد از کار انداختن استعدادهاى بشرى نیست؛ چرا که لازمه اش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است. [6] قرآن مجید اساس برنامه خود را بر خداشناسى قرار داده و اعتقاد به یگانگى خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسى (اعتقاد به روز رستاخیز که در آن پاداش و کیفر کردار نیک و بد انسان داده خواهد شد) را از آن نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسى را از معادشناسى نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیک و بد، بدون ابلاغ قبلى – طاعت و معصیت و نیک و بد – از راه وحى و نبوت، صورت نمى گیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگى خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.
پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سه گانه را که یک انسان واقع بین با ایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان کرده و سپس قوانین عملى که در حقیقت حافظ سعادت حقیقى و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقى اعتقادات حقه و اصول اولیه است، تأسیس و بیان کرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یک رشته اعمال و افعال مناسب زنده مى ماند. چنان که اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلى همین وضعیت را دارند؛ مثلاً کسى که جز کبر و غرور و خودبینى و خودپسندى نمى شناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبى را نباید از وى توقع داشت و کسى که یک عمر معناى انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمى تواند ایمانى به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد. [7]قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهى بیان مى کند؛ زیرا هدف انسانیت که با واقع بینى سرشته شده است همان جهان بینى کامل است که لازمه آن به کار بستن اصول اخلاقى و قوانین عملى مناسب با آن است که قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد. خداى متعال در وصف آن مى فرماید: یهدى الى الحق و الى طریق مستقیم [8] ؛ هدایت مى کند قرآن مجید به سوى حق (در اعتقاد) و به سوى راهى راست (در عمل). [9]آیت الله مکارم شیرازی نیز معتقد است: با توجه به این که قرآن کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، منظور از جامعیت؛ تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه این که قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است. [10]با توجه به مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که جامعیت قرآن بدان معنا است که در قرآن تمام چیزهایی آمده است که به شکلی به هدایت انسان‌ها مربوط می شده است و در صورت عدم اشاره به چیزی این نقصی برای قرآن نیست.
رعایت زبان و فرهنگ اعراب
قرآن در تبلیغ خود به این دلیل که مخاطبان اولیه‌اش اعراب بوده‌اند، طوری سخن گفته است که برای آنها قابل فهم باشد. با کمی دقت در مثال‌های قرآن می‌فهمیم که خداوند از کلماتی استفاده کرده است که برای اعراب قابل فهم باشد و آنها را دچار سردرگمی نکند؛ مثلاً در قرآن از میوه‌هایی مانند انجیر، زیتون و خرما که برای آنها شناخته شده‌تر بوده، نام برده شده است، اما به میو‌ه‌هایی؛ مانند آناناس و موز که برای آنها آشنا نبوده، اشاره نشده است. به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود با مخاطبانش رعایت سطح فکری و فرهنگی آنها را کرده است، [11] این دقیقاً مانند آن است که گفته شود؛ چرا قرآن به زبان عربی نازل شده و از زبان‌های دیگر استفاده نکرده است. چنین چیزی ممکن است نسبت به برف نیز وجود داشته باشد.
نکته مهم این است که قرآن از فرهنگ اعراب تأثیر نگرفته است [12] ، زیرا بسیاری مثال های قرآنی که برای اعراب آن روز آشنا بود، «فرا فرهنگی» است و ملاک ارائه می دهد نه اینکه خود مثال موضوعیت داشته باشد. مثلا در آیه : وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا ٱسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ ٱلْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَءَاخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ ٱللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَىْءٍ فِى سَبِیلِ ٱللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (انفال، ۶۰) و آماده کنید براى (کار زار با) ایشان هر چه را مى توانید از نیرو و از اسبان بسته شده که بترسانید با آن دشمن خدا و دشمن خود را و دیگران را از غیر ایشان که شما آنان را نمى شناسید و خدا مى شناسد، و آنچه که در راه خدا خرج کنید به شما پرداخت مى شود و به شما ظلم نخواهد شد.
در این آیه شریفه دستور به افزایش قدرت نظامی از طریق افزایش اسب های نظامی داده است. اسب یک مثالی از قدرت نظامی است که برای اعراب آن روز آشنا بود. بلکه ملاک « تُرْهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ: ترساندن دشمن به خاطر افزایش قدرت» است که در ادامه بیان شده است. بنابراین اگر نام باران یا رعدوبرق در قرآن کریم آمده و نام برف نیامده، خود آنها موضوعیت ندارند بلکه قرآن می خواهد توجه انسان را به آیات الهی جلب نماید.
بلکه تنها می‌خواستیم بگوییم قرآن چون به زبان عربی نازل شده است، برای بیان مطالب و تعالیم آسمانی خود باید از کلمات این زبان استفاده کند و ناچاراً باید طوری سخن بگوید که مخاطب خود را دچار سردرگمی نکند. با بیان مثالی سخن را به پایان می بریم: اگر شما بخواهید مطلب مهمی را به بچه‌ای بگویید ناچارید از زبان کودکانه‌ او استفاده کنید تا بتواند کلام شما را بفهمد؛ در عین حال- اگر انسان راست گویی باشید- با دروغ و موهومات کودکانه او را سرگرم نمی‌کنید. پس کلام شما نه دروغ بود نه کلامی علمی که برای آن کودک قابل فهم نباشد.
[1] برای آگاهی بیشتر؛ نک: ولایت و دیانت، جستارهایى در اندیشه ى سیاسى اسلام؛ استاد مهدى هادوى تهرانى، صص 47-57.
[2] اقتباس از سؤال 1152 (سایت: 1246).
[3] از این رو آن زمانی که گفته می شود دین اسلام از جامعیت برخوردار است، مقصود این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلان و کلی، و خواه در زمینه مسائل خاص و جزیی، توسط دین بیان شده است، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف و رسالتی که دارد؛ یعنی هدایت انسان به سوی کمال واقعی و همه جانبه او، از بیان هیچ نکته ای فرو گذار نکرده است.
اما باید توجه داشت که دو گونه هدف و رسالت برای دین قابل تصور است:
الف. هدف و رسالت دائمی و پایدار (هدف اصلی)؛ که به هیچ دوره تاریخی یا منطقه جغرافیایی اختصاص ندارد.
جهت دهی به عقل و حس (یعنی مسیر رسیدن به معرفت های حسی و عقلی را روشن سازد) و تکمیل معرفت بشری (یعنی افق هایی از حقیقت که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان تبیین گردد) ، دو هدفی است که در این بخش می گنجند و بشر در این دو حوزه همیشه نیازمند دین است.
ب. هدف و رسالت مقطعی و ناپایدار (هدف ثانوی)؛ مثل ارائه راه کارهای خاص متناسب با پاره ای از شرائط ویژه زمانی و مکانی و بیان برخی از مسائل علمی و فکری در دوره ای خاص و برای عده ای از انسان ها در شرائط ویژه.
بدیهی است که با تغییر شرایط، زمان و مکان راه کارهای ارائه شده توسط دین دیگر کارائی نخواهند داشت و از آن رو که از اهداف پایدار و دائمی محسوب نمی شوند، نباید بر آن راه کار پافشاری کرد. دین نیامده و نخواسته است عقل و اندیشه آدمی را تعطیل کند و رسالت دین قرار دادن وحی بجای عقل نیست، بلکه رسالت وحی این است که اولا: مسیر رسیدن به معرفت های عقلانی و تجربی را روشن سازد، و ثانیا: افق هایی از حقیقت را که از دسترس عقل و حس بیرون است، برای انسان روشن کند. نک: ربانی گلپایگانی، علی، «جامعیت و کمال دین»، صص16-17.
براین اساس در اهداف پایدار باید به سراغ دین رفت و در اهداف ناپایدار به سراغ عقل و حس.
اما مکانیسم‌ و سازوکار ویژه‌ای‌ که‌ در سیستم‌ قانونگذاری ‌اسلام‌ وجود دارد و به‌ واسطه‌ آن‌ می‌توان دو مقوله‌ ثابت‌ و متغیر را در باب ‌دین‌ و زندگی‌ بشر به‌ هم‌ پیوند داد، و آن‌ دو را در کنار هم‌ نشاند، عناصر و ارکان‌ پنج گانه‌ای‌ است که عبارتند از: 1. احکام‌ اولیه‌ و ثانویه؛ 2. تشریع‌ اجتهاد در اسلام ؛ 3. نقش‌ کلیدی‌ عقل‌ در اجتهاد؛ 4. ملاکات‌ احکام‌ و قاعده‌ اهم‌ و مهّم؛ 5. مسؤولیت ‌ها و اختیارات‌ حاکم‌ اسلامی . نک: همان، صص 77-94.
در این باره مطالعه نمایه: نظریه اندیشه مدوّن در اسلام ، سؤال 900 (سایت: 988)، را به شما توصیه می کنیم.
[4] نک: طباطبایی، محمد حسین، «المیزان فى تفسیر القرآن»، ج 12، ص 347.
[5] معرفت، محمد هادی،«جامعیّت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف بشرى»، فصلنامه «نامه مفید»، ش 6، ص 6.
[6] معرفت، محمد هادی، فصلنامه «نقد و نظر»، ش 1، صص 63 – 64.
[7] . خداى متعال در خصوص ارتباط اعتقادات حقه و اخلاق پسندیده با عمل مى فرماید: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» فاطر، 10؛ «سخن (اعتقاد) پاک به سوى خدا صعود مى کند و عمل صالح بلندش مى کند، یعنى در صعود اعتقاد کمک مى کند». همچنین در خصوص ارتباط اعتقاد به عمل مى فرماید: «ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوآى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن» روم، 10؛ «پس از آن سرانجام کار کسانى که کار بد مى کردند باین جا کشید که آیات خداوند را تکذیب کردند و به آنها استهزاء مى کردند».
[8] . احقاف، 30.
[9] اقتباس از پاسخ، 3212 (سایت: 3938).
[10] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 361، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1374.
[11] ایازی، محمد علی، قرآن و فرهنگ زمانه، ص 80، انتشارات کتاب مبین.
[12] ب رای آگاهی بیشتر، به مقاله وحی و زبان عربی در سایت اسلام کوئست مراجعه نمایید، سؤال 2946 (سایت: 3175).
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa4760
اینکه واژه برف در برخی آیات به صورت ضمنی آمده است به مطالب زیر توجه نمایید(گرچه برادر شما به دنبال لفظ است):
واژه‌ی فارسی «برف» در زبان عربی به معنا «ثلج» آمده است.[1] این واژه به صراحت در قرآن نیامده است. اما از آیه 43 سوره نور می توان فهمید که در قرآن به طور ضمنی به بارش برف هم اشاره شده است. خداوندمتعال دراین آیه می فرماید: « أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأبْصَارِ ؛ آیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى مى راند، سپس میان آنها پیوند مى دهد، و بعد آن را متراکم مى سازد؟! در این حال ، دانه هاى باران را مى بینى که از لابه لاى آن خارج مى شود؛ و از آسمان از کوه هایى که در آن است [ابرهایى که همچون کوه ها انباشته شده اند] دانه هاى تگرگ نازل مى کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان مى رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف مى کند؛ نزدیک است درخشندگى برق آن [ابرها] چشم ها را ببرد! »
کلمه «مِنْ بَرَدٍ» بیان برای « جِبَالٍ» است. یعنی کوه‌هایی از تگرگ و قطعه‌های یخ.[2] و کوه‌های یخ در آسمان به معنای مختلف تفسیر شده است از جمله؛
1. کنایه از توده عظیم تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود می‌آید؛
2. توده عظیم ابر همانند کوه؛
3. توده عظیم ابر در آسمان به شکل کوه دیده می‌شود، البته اگراز طرف بالا (یا از درون هواپیما) نگاه کنیم، این مطلب بهتر قابل درک و فهم است.[3]در آیات مورد بحث ابرهای بلند صریحاً به کوه‌های از یخ اشاره می‌کند. دانشمندان نیز با پیشرفت فنون به ابرهای متشکل و مستور از سوزن‌های یخ رسیده‌اند. حتی یکی از دانشمندان شوروی در تشریح ابرهای رگباری طوفانی، چندین بار از آنها به عنوان کوه‌های ابر، یا کوه‌های از برف یاد کرده است.[4]در نتیجه آیة 43 سوره نور، به صورت غیر مستقیم به «برف» اشاره کرده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 14، ص 504.
2. قاموس قرآن، سیدعلی‌اکبر قرشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ذیل ماده «برد».
3. مجمع‌البیان، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ذیل آیه 43 سوره نور.
پی نوشت ها:
[1] . معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم،1371ش، ج 1، ص 1193.
[2] . قرشی، سید علی‌ اکبر، قاموس قرآن، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ماده «برد».
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 14، ص 504.
[4] . همان، به نقل از یار و یاران در قرآن، ص 140و141.
منتظر سوالات بعدی شما هستیم
موفق باشید

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد