طلسمات

خانه » همه » مذهبی » صلاح الدین ایوبی

صلاح الدین ایوبی


صلاح الدین ایوبی

۱۳۹۵/۰۳/۲۰


۱۰۰۶ بازدید

لطفا در مورد صلاح الدین ایوبی توضیح بفرمایید که ایشان چه دین و مذهبی داشته اند؟

صلاح الدین یوسف بن ایوب بن شاذى[1] که بعدها معروف به صلاح الدین ایوبی شد، یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان در تاریخ اسلام بوده است. نجم الدین ایوب پدر پادشاهان ایوبى در تکریت زندگی می کرد و صلاح الدین نیز در همان شهر به دنیا آمد.[2] در این شهر قوم کرد زندگی می کردند و خاندان ایوبی نیز جزو قوم کرد بودند.[3] البته به جهت غلبه ای که عربی بودن در آن زمان یافته بود، آنها کمتر به کرد بودن شناخته شده بودند و این به این سبب بوده که در آن زمان نژاد غیر عرب کمتر به عنوان نژاد خاص خود قدرت ترکتازی داشته است.نجم الدین ایوب در زمان عماد الدین زنگی حاکم شهر بعلبک بود.[4] صلاح الدین از همان اوان کودکی علاقه شدیدی به یادگیری فنون جنگی، به ویژه شمشیر بازی و جنگ با خنجر داشت و بالاخره در این فنون مهارت هایی را به دست آورد. او به احتمال زیاد از همان کودکی با فقه شافعی آشنا شده باشد؛ فقهی که بعدها در ترویجش تلاش بسیاری کرد.[5]صلاح الدین بدون شک یک سنی متعصب و شافعی تمام عیار بود و وقتی که در مصر به قدرت رسید تمام سعی خود را در نشر این مذهب و جایگزین کردن آن به جای مذهب شیعه به کار گرفت که در قسمت های بعدی این مطلب را بیش تر توضیح می دهیم.[6]ورود صلاح الدین به مصر و پایان حکومت فاطمی
مسیحیان در سال های ابتدایی جنگ صلیبی توانسته بودند شهر های مسلمان نشین بسیاری را فتح کنند و این فتوحات به آنان روحیه بسیار داد تا این که طمع فتح قاهره، مرکز دولت فاطمی را در سر بپرورانند. « ارتش بزرگ مسیحی به سمت قاهره حرکت کرد و شهرهایی که در میان راه بود از جمله شهر بزرگ بلبیس را فتح و آنجا را غارت کرده و مردمان را نیز کشتند».[7] در نهایت آنها به قاهره رسیدند و آنجا را به محاصره خود در آوردند. اما مردم قاهره که بیم آن داشتند فرنگی ها در قاهره نیز چنان کنند که در بلبیس کرده بودند، به دفاع از شهر برخاستند.
العاضد که به عنوان خلیفه فاطمی در آنجا حکومت می کرد از حکومت عباسی درخواست کمک کرده و از آنها تقاضا کرد برای رفع مشکل صلیبیون نیروی نظامی به آنجا بفرستند. او که خوب می دانست بدون کمک، قدرتی برای مقابله با غربی ها ندارد، خواستار لشکر کشی اسدالدین شیرکوه فرمانده بزرگ که عموی صلاح الدین بود، شد.
اسد الدین با شش هزار سپاهى عازم مصر شد و پیش از حرکت، نیازهاى سپاهیان را رفع نمود و هر سوارى را بیست دینار عطا کرد. جماعتى از امرا نیز در خدمت او بودند و صلاح الدین یوسف بن ایوب به همراه پدرش ایوب برادر شیرکوه او را همراهی می کردند. چون نزدیک قاهره شد فرنگی ها عقب نشینی کرده و به شهرهای خود بازگشتند. او نیز در اواسط همان سال وارد قاهره شد. العاضد لدین الله خلیفه فاطمی او را خلعت داد و براى او و لشکریانش مقررى معین نمود».[8]اسد الدین بعد از مدتی که وارد قاهره شده بود توانست به کمک فرماندهان و خواست عاضد خلیفه فاطمی، وزیر خلیفه که شاور نام داشت و به نوعی تمام امور را ریاست می کرد به قتل برساند».[9]اسد الدین با مرگ شاور همه کاره قاهره شد و العاضد تنها نامی از خلافت را یدک می کشید. اما اسدالدین بعد از فتح قاهره، عمر چندانی نکرد و دو ماه بعد فوت کرد.[10] بعد از او، فرماندهانش بر سر جانشینی او اختلاف کردند تا این که با خواست خلیفه فاطمی و همراهی بعضی از فرماندهان، صلاح الدین یوسف بن ایوب جانشین عموی خود شده و این گونه حکومت صلاح الدین بر مصر آغاز شد.
از عاضد نیز تنها نامی به عنوان خلیفه باقی مانده بود و در امور مملکتی هیچ نقشی نداشت تا این که در هنگام مریضیش از حکومت کنار گذاشته شد که تفصیل آن را در بخش حکومت فاطمی ها خواهیم آورد.
حکومت فاطمی ها
دولت فاطمی که می توان آن را دولت علوى نامید، «دولتى بود که دامنه کشورش پهناور و مدّت فرمانروایى اش طولانى بود، زیرا آغاز آن در سال 296 و پایانش در سال 567 بود. اوّلین خلیفه فاطمی المهدى باللّه نام داشت، وى ابو محمّد عبید الله بن احمد بن اسماعیل ثالث بن احمد بن اسماعیل ثانى بن محمّد بن اسماعیل اعرج بن جعفر الصّادق (ع) بود. البته نسب های دیگری نیز برای فاطمی ها نقل شده که در آن اختلاف وجود دارد، امّا آنچه از این نسب های مختلف مسلّم است این که ایشان علوى و اسماعیلى هستند، و اتّصال ایشان به على (ع) صحیح و درست است».[11]خلفای فاطمی به نشر و گسترش شیعه در مصر همت گماردند . فاطمی ها نمادهای شیعه را برافراشتند و تشیع را به عنوان مذهب رسمی مصریان مطرح کردند.
افول فاطمی ها به دلیل دو ویژگی بود که آنها در اواخر دوره خود داشتند:
1. وزیران فاطمی قدرت فوق العاده ای پیدا کردند که این قدرت وزراء با تضعیف خلفای فاطمی همراه بود.
2. سست شدن پایه های حکومت؛ بدین ترتیب که وزیران قدرت یافته، بر سر تصاحب قدرت به کشمکش و نزاع با هم پرداختند و این درگیری های داخلی قدرت حکومت را به شدت تضعیف کرد.
العاضد آخرین حاکم فاطمیون بود که در حکمرانیش سن زیادی نداشت از این باب بیشتر امور دولتی به دست وزیران افتاد که یکی از مهم ترین و قدرتمند ترین آنها شخصی به نام شاور بود که به دست اسد الدین شیرکوهی کشته شد.[12]پس از مرگ شاور، اسد الدین امور مصر را در دست گرفت. اسدالدین که یک سنی مذهب و هم پیمان خلیفه بغداد به حساب می آمد، وزارت حکومتی را در دست گرفت که از مروجان شیعه بوده و خود را در مقابل حکومت بغداد می دانست و این خود نشان از وضع اسف بار حکومت فاطمی ها می دهد. وزارت اسد الدین به همراه سستی حاکم، موجب زمینه سازی برای پایان حکومت فاطمی ها شد. بعد از اسد الدین «صلاح الدّین بر دولت تسلّط یافت، و به هر یک از خویشان خود که نزدش آمده بودند قطعه زمین هایی با ارزش بخشید، و دست اطرافیان عاضد را کوتاه کرد و خود شخصاً امور حکومت را در دست گرفت. پس از چندى عاضد بیمار شد، و بیماریش رو به فزونى نهاد، و در سال 567 درگذشت. در این وقت مردم درباره شخصى که باید نامش در بالاى منابر به عنوان خلافت برده شود بى رغبتى نشان دادند، تا آن که روز جمعه فرا رسید و مردى بالاى منبر رفته خطبه خواند، و نام المستضی ء (خلیفه عباسی) را به خلافت برد و کسى به گفته او اعتراضى ننمود. از آن پس همچنان در مصر خطبه به نام عباسیان خوانده شد، و دولت فاطمی ها یکباره از سرزمین مصر برافتاد، و صلاح الدّین یوسف بن ایّوب با استقلال و بدون وجود رقیب و منازع به حکومت مصر پرداخت». [13] [14] و این گونه حکومت فاطمیان پایان یافت و صلاح الدین ایوبی حاکم بلا منازع مصر شد.
صلاح الدین ایوبی و شیعیان
حکومت های سنی مذهب غالبا رابطه خوبی با شیعیان نداشته و معمولا با تمام تلاش سعی در از بین بردن شیعیان می کردند. حتی در بسیاری از موارد، حاکمان سنی مذهب با اقلیت های دینی همچون یهودیان و مسیحیان، رفتاری مناسب داشتند و حتی مقام هایی را به آنها می دادند اما هرگز این احترامات را برای شیعیان قائل نبوده و با سخت ترین شکل ممکن با آنها به مبارزه می پرداختند. برای این امر می توان ادله و شواهد بسیاری را ذکر کرد که خود مجالی دیگر می طلبد و از وظیفه این نوشتار خارج است.
حکومت ایوبیان و در رأس آن صلاح الدین نیز بنابر همین سیره، تلاش های بسیاری برای ریشه کن کردن تشیع در مصر کردند. این تلاش ها می توانست دلائل متفاوتی داشته باشد که بطور قطع و یقین مهم ترین آن، دلائل مذهبی بوده است. صلاح الدین به عنوان یک شافعی تمام عیار، تحمل اقلیت هایی مثل شیعه را نداشت و به نوعی مبارزه با این اقلیت را جزو وظائف دینی خود می دانست. علاوه بر این، دلائل سیاسی نیز برای او وجود داشت؛ زیرا حکومت فاطمی، شیعه بود و صلاح الدین حکومت را از آنها گرفته بود و بالتبع شیعیان را رقیبی برای خود فرض می کرد و احتمال بسیار می داد که شیعیان علیه او قیام کنند. از این باب صلاح الدین با شیعیان به مبارزه پرداخت.
اما او به دلیل جنگ های بسیاری که در خارج مصر داشت، تلاش می کرد نیروی نظامی کمتری را در مصر مشغول کند، از این باب بیشتر تلاش می کرد که مبارزه فرهنگی را در رأس امور خود قرار دهد. ما در این جا به اختصار تعدادی از مبارزات و گاه ناجوانمردی های صلاح الدین در مورد شیعیان را ذکر می کنیم:
1. مبارزه با آموزه ها و نمادهای شیعی: صلاح الدین علمای شیعی را به انزوا کشانده و مدارس آنها را تخریب و یا تبدیل به مدارس علمیه سنی کرد. او همچنین دستور داد کتابخانه بزرگ فاطمی ها را آتش بزنند. از همه مهم تر این که دستور داد تا شعائر شیعی تعطیل شود، از جمله روز عاشورا را به عنوان روز سرور و شادی اعلام کرد و با این کار مانع برگزاری مراسم عاشورا توسط شیعیان شد.[15] او همچنین عبارت حی علی خیر العمل را که به عنوان یک شعار برای مذهب شیعه مطرح بود، از اذان حذف کرد. این حادثه در دهم ذی الحجه سال 565 اتفاق افتاد.[16]2. او دستور داد تا نام خلفای راشدین که نمادی از اهل سنت هستند، در هرخطبه برده شود.[17]3. تغییر قاضیان شیعی از دیگر اقدامات او در جهت محو تشیع بود.[18] او با قرار دادن قاضیان شافعی مذهب به جای قاضی های شیعی تلاش کرد تا فقه شیعی را محو و فقه شافعی را در جامعه پیاده کند تا مردم با این نوع از احکام خو بگیرند.
4. در بعضی از زمان ها قیام های شیعی در نقاط مختلف مصر به انجام می رسید و با این که صلاح الدین راه فرهنگی و ایدئولوژیکی را ترجیح می داد، اما به مبارزه نظامی با شیعیان پرداخت. ساقط کردن و تعقیب شیعیان از کارهای جدی زمامداران منصوب صلاح الدین بود. در عصر صلاح الدین شیعه بودن جرم محسوب می شد و شیعیان به عنوان مجرم از سوی قاضیانی که صلاح الدین از میان اهل سنت انتخاب کرده بود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند.[19]5. سرو سامان دادن امور اقتصادی با پر رنگی نقش حکومت: در اواخر حکومت فاطمی، اوضاع اقتصادی مردم سخت شده و مبلغ دویست هزار دینار در سال مالیاتی بود که بر عهده مردم بود. اما صلاح الدین به یکباره مردم را از پرداخت مالیات معاف کرد.[20] این امر و نکاتی از این دست که تماما در دوران وزارت صلاح الدین و یا سال های اولیه حکومت او انجام شد، برای فراموش کردن حکومت شیعی و تفکر شیعه و وابسته کردن مردم به صلاح الدین و مذهب او انجام شده است.
6. تأسیس مدارس علمیه شافعی: صلاح الدین در راستای ترویج مذهب شافعی، مدارس علمی شافعی را در مصر تاسیس کرد و از طریق این مدارس عالمان و مبلغان شافعی بسیاری را رهسپار جامعه کرد تا مذهب شافعی را ترویج کنند.[21] [1]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقیق: شحادة، خلیل، ج 1، ص 316، بیروت، دار الفکر، 1408 ق.
[2]. الزرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 2 ، ص 38، بیروت، دار العلم، 1989.
[3]. الأعلام، ج3، ص 183.
[4] . کاظم پور، داوود، وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی ، ص 143، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1387.
[5]. وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی ، ص 143.
[6] همان، ص 144.
[7]. أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، البدایة و النهایة، ج 12، ص 255، بیروت، دار الفکر، 1407/1986.
[8]. تاریخ ابن خلدون،ج 5، ص 330.
[9]. الاعلام، ج 3 ، ص 154.
[10]. شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 39، ص 196، بیروت، دار الکتاب العربى، 1413 ق.
[11]. ابن الطقطقى، محمد بن على بن طباطبایی، الفخرى فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق: مایو، عبد القادر محمد، ص 257، بیروت، دار القلم العربى،1418/1997.
[12]. وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی ، ص 142.
[13]. الفخری، ص 257 – 258.
[14]. البته قول دیگری نیز وجود دارد به این که در حین مریضی عاضد، اسم او از خطبه ها حذف شد و او بعد از خلع از خلافت مرد.
برای مطالعات بیشتر رجوع کنید به تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 105.
[15]. وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاح الدین ایوبی ، ص 155.
[16]. همان، ص 144.
[17]. همان، ص 145.
[18]. البدایة و النهایة، ج 12، ص 363.
[19]. همان، ص 151.
[20]. همان، ص 146.
[21]. همان، ص 153.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد