آداب معاشرت دانشجویی – بخش اول
۱۳۹۵/۰۲/۲۲
–
۲۹۹۳ بازدید
آداب معاشرت دانشجویی – بخش اول
پرسش ها و پاسخ های دانشجویی
دفتر پنجاه و نهم
آداب معاشرت دانشجویی « سبک
زندگی»
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
معاونت آموزشی و پژوهشی
اداره مشاوره و پاسخ
مراکز پخش:
مدیریت پخش دفتر نشر معارف:
قم، خیابان شهدا، کوچه 32، پلاک 3، تلفن و نمابر: 37740004
پاتوق کتاب قم (شعبه 1):
خیابان شهدا، روبه روى دفتر مقام معظم رهبرى، تلفن 37735451
پاتوق کتاب قم (شعبه 2):
بلوار جمهورى اسلامى، نهاد رهبرى در دانشگاه ها، تلفن 32904440
پاتوق کتاب تهران:
خیابان انقلاب، چهار راه کالج، پ 715، تلفن 88911212
قم، مؤسسه فرهنگى و اطلاع رسانى طلوع طاها، تلفن 37748345
نشانى اینترنت:
www.Ketabroom.ir – www.porseman.org –
www.porsemani.ir
پست الکترونیک:
info@Ketabroom.ir – info@porseman.org
فهرست
موضوعات (برای
دسترسی سریع به متن روی موضوع مورد نظر کلیک کنید.)
مقدمه
چیستی و کاربست آداب
چیستی
آداب – آداب اسلامی یا انسانی –
فایده آداب –
فراگیری آداب معاشرت –
معاشرت های
ممنوع
آداب معاشرت با دوستان
سلام
و احوال پرسی – آداب گفت وگو –
آداب مدارا –
آداب شوخی –
نظم در معاشرت –
ملاقات با
دوستان – پرهیز از قهر –
معاشرت با دوستان –
معاشرت با همسفر –
دوستی و دشمنی
آداب معاشرت خانوادگی
معاشرت با والدین –
معاشرت با همسر –
معاشرت با فرزند –
آداب میزبانی –
آداب
میهمانی – معاشرت با خویشاوندان –
معاشرت با خانواده همسر –
آداب شادی و عروسی
مطالب
مرتبط
مقدمه
«پرسش گرى»
از آغاز آفرینش انسان، رخ نمایى کرده؛ بر بال سبز خود،
فرشتگان را فرانشانده، بر برگ زرد خود، شیطان را فرونشانده و در این میان، مقام
آدمیت را نشان داده است. آفتاب کوفه چه زیبا فرموده است:
«مَن اَحسَنَ السؤال عَلِمَ» و «من عَلِمَ اَحسَنَ السؤال».
هم سؤال از علم خیزد هم جواب همچنانکه خار و گُل از خاک و
آب
آری! هر
که سؤال هایش آسمانی است، دانش و بینش پاسخش خواهد بود.
پویایی و پایایی «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسش های حقیقت طلبانه
و پاسخ های خِردورزانه است.
از
افتخارات ایران اسلامی، آن است که از سویی، سرشار از جوانانی پاک دل، کمال خواه و
پرسش گر می باشد و از دیگر سوی، از مکتبی غنی برخوردار است
که معارف بلند آن، گوارا نوش دل های عطشناک پرسش گر و دانش جوست.
اداره
مشاوره و پاسخ معاونت آموزشی و پژوهشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه
ها، محفل انسی فراهم آورده است، تا «ابر رحمت» پرسش ها را به «زمین اجابت» پذیرا
باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد. ما اگر بتوانیم سنگ صبور جوانان اندیشمند و
بالنده ایران پرگهرمان باشیم، به خود خواهیم بالید.
شایان
ذکر است در راستای ترویج فرهنگ دینی، اداره مشاوره و پاسخ نهاد، تاکنون بیش از
پانصد هزار پرسش دانشجویی را در موضوعات مختلف اندیشه دینی و مشاوره ای پاسخ داده
است.
این
اداره دارای گروه های علمی و تخصصی، به شرح زیر است:
– قرآن و حدیث؛
– تربیتی و روان شناسی؛
– احـکـام؛
– اندیشه سیاسی؛
– فلسفه، کلام و دین پژوهی؛
– فرهنگی و اجتماعی؛
– حقوق و فلسفه احکام؛
– تاریخ و سیره؛
– اخلاق و عرفان؛
– ادیان و مذاهب.
آنچه پیش
رو دارید، بخشی از پرسش های دانشجویی درباره آداب معاشرت دانشجویی «سبک زندگی» است
که توسط پژوهشگر ارجمند حجت الاسلام سیدحسن موسوی پاسخ داده شده است.
در پایان
از همه همکاران ارجمند اداره مشاوره و پاسخ به ویژه حجت الاسلام والمسلمین آقای
صالح قنادی که در بازخوانی و آماده سازی این اثر تلاش کرده اند، تشکر و قدردانی می
شود.
دوام
توفیقات این عزیزان را در جهت خدمت بیشتر به مکتب اهل بیت و ارتقای فرهنگ دینی
جامعه – به خصوص دانشگاهیان – از خداوند متعال مسألت داریم.
الله ولى التوفیق
معاونت آموزشى و پژوهشى نهاد
چیستی
و کاربست آداب
چیستی
آداب
همواره به ما توصیه می شود تا در برخورد با
مردم آداب معاشرت رو رعایت کنیم اما کسی برای ما توضیح نداده که آداب معاشرت یعنی
چی؟ می شه برای من کمی درباره آداب معاشرت توضیح بدید که
اصلاً منظور از آداب معاشرت چیه؟
اگر
بخواهیم برداشت شفافی از آداب معاشرت داشته باشیم ابتدا لازم است به تبیین دو واژه
«آداب» و «معاشرت» بپردازیم:
معنای لغوی
واژه
«آداب» جمع ادب و آن به معناى «دانش، هنر» [1]
و رفتار پسندیده مطابق با هنجارهای جامعه، خوی خوش و روش مناسب هر کار [2]
می باشد.
«معاشرت»
نیز به معناى آمیختن، الفت، مصاحبت، همدمى، رفاقت و زندگانى با هم، نشست و برخاست و
مانند آن مى باشد. [3]
معنای اصطلاحی و دینی
ادب در
اصطلاح، تعامل با دیگران به لطف، محبت، خوش رویی و صداقت و
رعایت احترام متناسب با موقعیت و جایگاه خود است. ادب، صفت باطنی و ملکه ای
است که اگر در وجود انسان پیدا شود، با آن می تواند خود را
از چیزهایی که موجب ننگ انسان می شود، باز دارد، در این
صورت، ناسزایی در گفتار و ناروایی در کردار، در او به وجود
نمی آید. همچنین، از کلمات و اشاراتی که به عواطف و علاقه مندی های
دیگران آسیب می رساند، پرهیز کند. ادب روح حیا و صفا و
صمیمیت را در آدمی می دهد و زمینه ترقی هر شخص و قوم و
ملّتی را فراهم می سازد. [4]
ادب، حفظ
اندازه ها و عدم تجاوز از مرزهاست، بنابراین، اگر کسی ناسزا
بگوید، چون زبان او حدّ و مرز گذشته، از ادب زبان خارج شده و می توان
او را بی ادب نامید.
در آموزه های
دینی، «اندازه نگه داشتن»، خود، بهترین نوع ادب است. هرکس حدّ و مرز خود را بشناسد
و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به
منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردهاست.
امام علی (علیه
السلام) فرموده اند:
« اَفْضَلُ
الأدبِ اَنْ یقِفَ الإنسانُ علی حَدِّهِ و لا یتَعدّی قَدْرَهُ » [5] ؛
«برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود
فراتر نرود»
ادب گاهی
در برابر خلق خدا و گاه در برابر خداست و در هر صورت، یکی از بزرگ ترین
سرمایه های انسانی است که رمز موفقیت در هر زمینه می باشد. [6]
به عبارت
دیگر؛ ادب، هیئتی زیبا و پسندیده است که هر عمل مشروعی بر
طبق آن هیئت واقع شود. [7]
از مجموع
آنچه تاکنون گفته شد ادب یا آداب صاحب خود را از خطا و لغزش بازمی دارد
و تحسین دیگران را برمی انگیزد و می تواند
شامل واجبات، مستحبات و تمام اموری باشد که موجب درست و نیکو انجام شدن آن کار می شود. [8]
آداب فردی
آداب
فردی می تواند شامل آن دسته از ضوابط و اصول شرعی و عرفی
باشد که هر فرد با رعایت آن می تواند از مزایا و محاسن آن
برخوردار باشد، مانند: آداب خوردن، آشامیدن، نشستن، برخاستن، راه رفتن، خوابیدن،
لباس پوشیدن و عبادت کردن.
آداب اجتماعی
با توجه
به آن که انسان موجودی مدنی و اجتماعی است، و زندگی فردی
برای او غیرممکن یا بسیار دشوار است [9] ،
بایستی ضوابط و اصولی برای ارتباط اعضاء جامعه با یکدیگر وجود داشته باشد که به این
دسته از ضوابط و اصول شرعی و عرفی آداب اجتماعی گویند و افراد با رعایت آن، ضمن این که
برای خود ارزش و شخصیت کسب می کند، موجب تسهیل و تسریع امور
و کاهش مشکلات اجتماعی نیز می شود و زمینه را برای زندگی
لذت بخش و آرام هم نوعان خود فراهم
می آورد.
روابط
اجتماعی، متناسب با موقعیت و شرایط افراد با عنوان های
مختلف انجام می گیرد. گاهی به صورت «صله رحم» و ارتباط با
اقوام و بستگان است؛ گاهی «عیادت» از بیماران است و گاهی احترام به همسایگان و کمک
به مستمندان است و گاهی هم برای شرکت در مجلس عقد و عروسی یا مشارکت در مراسم سوگ و
تسلیت گویی است. به هر حال، همه این ها
نوعی «رابطه» و «معاشرت» است و نشان دهنده منشِ انسانی و فرهنگ اخلاقی هر فرد و
جامعه می ماند [10]
و اگر دیگران از ما می خواهند که آداب معاشرت را رعایت
نماییم منظورشان این است که به اصول و قوانینی پایبند باشیم که بر اساس آن نوعی
رفتار ضابطه مند و سنجیده با افراد پیرامون از کوچک و بزرگ
و آشنا و بیگانه داشته باشیم و با این نوع رفتار، زندگی لذت بخش و آرامی را برای
خود و دیگران رقم بزنیم.
آداب
اسلامی یا انسانی!
همه می دانیم آداب معاشرت منحصر در آداب
معاشرت اسلامی نیست؛ چون ما می بینیم کشورهای غربی هم بر
اساس سبک زندگی خودشون دارای آداب مخصوصی هستند و زندگی روزمره اونها هم به خوبی
سپری می شه. پس چه اصراری هست که بخواهیم فقط آداب معاشرت و
سبک زندگی اسلامی رو تأیید کنیم؟
لازمه
دست یابی به پاسخ این سؤال تبیین صحیح از «زندگی» است. در
این باره نخست باید دانست؛ سبک زندگی هر جامعه ای
تابع تفسیر آن جامعه از زندگی و همچنین هدف آنها از زندگی می باشد؛
مقام معظم رهبری، در این خصوص، می فرمایند: «رفتار اجتماعى
و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى
زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک
زندگى به ما پیشنهاد می شود». [11]
در جوامع
امروزی نیز پیرامون تفسیر از زندگی و این که هدف از زندگی
چیست؟ دو دیدگاه کلی وجود دارد که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر
هستند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد
بود.
البته
اندیشه ها و نظرگاه های دیگر بر حسب
میزان برخورداری از شاخص های هر کدام از این دو دیدگاه با
درجه و زاویه ای از شدت و ضعف، به
این دو دیدگاه دور و نزدیک می شوند، ولی تقابل اصلی میان دو
دیدگاه است که عبارت اند از:
جهان بینی مادی
این جهان بینی
بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان بینی،
تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است و هر چه هست، در همین عالم ماده است
و چیزی به نام خداوند و قیامت وجود ندارد. [12]
اصل
اندیشه طرفداران این جهان بینی بر اساس سود و منفعت
است؛ بر حسب این دیدگاه، کار هایی از قبیل انفاق و ایثار و…
حماقت است، در این دیدگاه اصالت به فرد داده می شود و
کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر این که بیش
از سودی که به طرف می رسد به خود شخص برسد. خروجی این سبک
تفکر همان سبک زندگی غربی است. [13]
اینان
اگرچه به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انسان دوستانه و
خیرخواهانه انجام می دهند؛ اما
آموزه های دینی و خدا و قیامت، جایگاهی تأثیر گذار
در نظام تصمیم گیری شان ندارد. به
خصوص در مواقعی که با منافع مادی شان در تضاد باشد.
جهان بینی الهی
این جهان بینی
مبتنی بر سه اصل است:
۱.
اعتقاد به خدای یگانه
۲.
اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت
۳.
اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و
آخرت.
این اصول
سه گانه در واقع پاسخ هایی است به
اساسی ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می شود:
مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟
از چه راهی می توان بهترین برنامه زیستن
را شناخت؟ [14]
تعریفی
که مطابق این جهان بینی از «زندگی» در دنیا می شود،
تعریفی جامع و کامل است و اثر مستقیمی در آداب معاشرت با دیگران دارد که عمده آن ها
به شرح ذیل است:
1.
«قرب به خدا» رمز اصلی زندگی
در جهان
بینی الهی، کمال انسان و مقصد عالی حیات؛ قرب به خدا است، خدای متعال کمال مطلق است
و قرب به کمال مطلق به معنی شبیه شدن به خدا و کامل تر شدن
است، با توجه به این که غیر خدا کسی از خود چیزی ندارد و هر
کمالی که آفریدگان خدا دارند، اصالتاً از خدا و متعلق به او است، انسان هرچه به خدا
نزدیک تر شود، وابستگی بیشتری به او خواهد داشت بنابراین هر
کس که به خدا وابسته تر و فقیرتر باشد و بیشتر بتواند خدا
را بنمایاند به خدا مقرب تر است.
قرب به
خدا تنها در سایه اطاعت، بندگی و تقوای پروردگار حاصل می شود؛
همان گونه که خداوند متعال می فرماید:
« إِنَّ
أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم » [15] ؛
«گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»
عبودیت و
تقوا نیز حاصل جمع ایمان و عمل صالح است، این هدف عالی آداب معاشرت و انضباط رفتاری
خاصی را برای انسان مؤمن الزام می کند.
2.
دنیا ابزار آخرت
در جهان بینی
الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعه ای
است که بایستی تا می توان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو
نمود و به هدف اصلی رسید. حضرت على (علیه
السلام) در این باره می فرمایند:
« اجْعَلوا
– عبادَ اللّهِ – اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ
لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ. فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دار ُالقَرارِ و الجَزاءِ » [16] ؛
«بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره اش
دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا»
بر اساس
سبک زندگی دینی، اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می تواند
ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال پذیری
و توأم بودن آن با سختی ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه ای
موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده اند نیست. بر اساس
چنین دیدگاهی است ایثار و گذشت و انفاق به دیگران و… معنا پیدا می کند.
3.
اخلاق مهم تر از قدرت و ثروت
بر حسب
جهان بینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا تنها متأثر از بهره مندی
یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه
تعریف دیگری دارد.
رسول
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) فرموده اند:
« مُداراهُ
النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ » [17] ؛
«مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است».
امام
صادق (علیه السلام) نیز
فرموده اند:
« یعیشُ
النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یعیشُونَ بأعمارِهِم و یموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ
مِمّا یموتُونَ بآجالِهِم » [18] ؛
«مردم بیش از آن که با عمر خود زندگى کنند، با احسان و
نیکوکارى خویش مى زیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل
خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مى میرند».
4. هر زیستنی زندگی نیست!
در جهان بینی
الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن
موجود و برخی موانع همچون ذلت پذیری و معصیت در آن مفقود
باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند.
امام
صادق (علیه السلام) فرموده اند:
« المَوتُ
فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَی مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ و الفَقرُ فی طاعهِ
اللّه ِ أحَبُّ إلَی مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُ فی طاعهِ اللّه ِ
أحَبُّ إلَی مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه » [19] ؛
«مرگ در راه طاعت خدا را خوش تر دارم از زندگى آلوده به
معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوست تر دارم تا ثروت
با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و
عافیت در معصیت خدا».
امام
حسین (علیه السلام) می
فرمایند:
« مَوتٌ
فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (علیه
السلام) یومَ قُتِلَ:
الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ و العارُ أولى من دُخُولِ النارِ » [20] ؛
«مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این شعر را مى خواند:
مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را
به خود راه دهم، نه آتش را».
بر اساس
آنچه در این مقدمه گفته شد معلوم می شود؛ در زمینه سبک
زندگی، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ اسلامی وجود دارد؛ تعریفی که فرهنگ اسلامی
از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرت گرایی و نقش
مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان
دارد؛ درست در نقطه مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذت گرایی
و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان بینی
دقیقاً در نقطه مقابل هم قرار دارند و بی گمان
این اختلاف دیدگاه در «سبک زندگی» و نحوه آداب معاشرت آن تأثیر تام و تمام خواهد
گذارد؛ چه بسا بر اساس سبک زندگی اسلامی توجه به برخی رفتارها مورد توجه باشد یا
حتی در اولویت باشد که در سبک زندگی غربی توجه به آن ها بی مورد
باشد!
ناگفته
نماند برخی از آداب معاشرت، ریشه در ویژگی های منطقه ای،
نژادی، تاریخی، صنفی، جنسی و امثال این ها دارد مانند آداب
احترام گذاشتن به هنگام ملاقات افراد با یکدیگر که ممکن است در جامعه ای
به شکل برداشتن کلاه باشد و در جامعه دیگر به شکل دست به سینه گذاردن و در جامعه
دیگر به صورت خم شدن باشد.
استاد
مطهری (رحمت الله
علیه) بر این باور بود که: «آداب ملی، آدابی است که در میان
مردم… [وجود دارد.] اگر انسان آنها را درست انجام بدهد، حیاتی آباد نمی شود،
اگر ترک هم بکند، جایی خراب نمی شود» [21]
برخی
آداب نشأت گرفته از ادیان تحریف شده یا خرافی است، مانند رفتارهای شیطان پرستان و
گروه های وابسته به آن که آرامش درونی و آسایش بیرونی را به
پریشانی و ناهنجاری تبدیل می کنند.
فاصله
زیادی با حیات طیبه دارد و به هیچ عنوان نمی تواند تأمین
کننده کرامت و حقوق اجتماعی اعضای جامعه باشد و آنها را به سعادت اخروی رهنمون
نماید؛ به همین دلیل نمی توان این گونه
آداب معاشرت را مورد تأیید قرار داده و به عنوان الگو به
جهانیان معرفی نمود بلکه بهترین نوع آداب معاشرت همان آداب معاشرت اسلامی می باشد
که در تمامی ادوار می تواند کرامت و حقوق همه اقشار جامعه
اعم از کوچک و بزرگ، زن و مرد، غنی و فقیر و… حفظ نموده و زمینه دست یابی
آنها را به سعادت دنیا و آخرت فراهم نماید و ما نیز آن را با افتخار به عنوان الگو
به جهانیان معرفی می نماییم.
فایده
آداب
در این دوره زمونه که هر کسی به فکر خودش هست و همه به دنبال این
هستند که یک جوری گلیم خودشون رو از آب بیرون بکشن و حتی تقلب و کلاه سر همدیگه
گذاشتن هم یه هنر محسوب می شه، دونستن و پایبندی به آداب
معاشرت چه فایده ای برامون داره؟
پیش از
هر چیز باید یاد آوری نماییم که ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است که
آدمی را ارزشمند ساخته و او را از رسته جنبندگان، به صف آدمیان و از آن، به اوج
جهان فرشتگان پرواز می دهد، به همین دلیل نیز دین مبین
اسلام برای ادب اهمیت و جایگاه ویژه ای قائل است و با
زیباترین تعابیر دل نشین از ادب یاد نموده؛ حضرت علی (علیه
السلام) ادب را کمال آدمی دانسته و فرموده است:
« اَلْاَدبُ
کَمالُ الرَّجُل » [22] ؛
«ادب، کمال مرد است».
در روایت
دیگری ادب را بهترین زینت انسان دانسته و بیان داشته اند:
« لازِینَةَ
کَاَلْاَدَبِ » [23] ؛
«زیوری همانند ادب نیست».
و یا ادب
را بالا ترین افتخارات دانسته و فرموده اند:
« حُسنُ
الأَدَبِ اَفضَلُ نَسَبٍ وَ اَشرَفُ سَبَبٍ » [24] ؛
«ادب و تربیت خوب از هر بستگى نسبى و سببى شریف تر و افتخار
آمیزتر است»
اما این که
چه فوایدی در آداب معاشرت نهفته است تا موجب شود انسان در هر دوره ای
و با هر شرایطی به دنبال دانستن آداب معاشرت و پایبندی به آن باشد باید بگوییم که،
در رعایت آداب معاشرت فواید و برکات فراوانی نهفته است که هم از لحاظ فردی و هم از
لحاظ اجتماعی زندگی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد که در
اینجا به تعدادی از آنها اشاره می نماییم؛
الف. کارکردهای فردی آداب معاشرت
نخستین
کسانی که ثمرات شیرین رعایت آداب معاشرت اسلامی را درک می کنند،
آنهایی هستند که به اصول آداب معاشرت پایبند بوده و آن را در زندگی خود پیاده می نمایند.
برخی از برکات فردی رعایت آداب معاشرت اسلامی از قرار ذیل می باشد؛
1. فزونی عزت و شرافت انسانی
ادب،
برای شخصیت انسان ارزش آفرین می باشد، ادب در هر که و هر
کجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد
و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می کند. به همین دلیل
نیز مؤدب بودن به هر یک از آداب معاشرت، انسان را به نوعی در نظر دیگران، زیبا و
آراسته کرده و ارزش وجودی آدمی و شأن انسانی را افزایش می دهد.
امیرمؤمنان (علیه
السلام) می فرماید:
« یَا
مُؤْمِنُ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِدْ فِی
تَعَلُّمِهِمَا فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فِی ثَمَنِکَ وَ
قَدْرِکَ » [25] ؛
«ای مؤمن! همانا این علم و ادب، جان بهای تو است؛ پس در یادگیری آن ها
بکوش که هر چه علم و ادبت افزوده تر شود، قدر و بهای تو
بیشتر می گردد».
از سویی
دیگر از آنجا که ادب، یک سرمایه محسوب می گردد و هر سرمایه ای
بدون آن بی بهاست. لذا شرافت انسانی، بدون داشتن ادب،
آرایشی سطحی بر چهره ای زشت است. این سخن حضرت علی (علیه
السلام) است که:
« لا
شَرَفَ مَعَ سُوءِ الأدبِ » [26] ؛
«با بی ادبی، هیچ شرافتی نیست».
2. تزکیه کننده اخلاق
اخلاق
شامل مجموع سجایا، خوی ها و عادت های
خوب و بد و زشت و زیبای انسانی است. آنچه موجب می شود اخلاق
انسانی از پلیدی ها و زشتی ها پاک
شود، «ادب» است.
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« سَبَبُ
تَزْکیةِ الْاَخْلاقِ حُسْنُ الْاَدَب » [27] ؛
«ادب نیکو سبب تزکیه و پاک سازی اخلاق است».
همچنین
فرموده است:
«کسی که
شیفته ادب باشد، بدی هایش اندک می شود» [28]
«بهترین
آداب آن است که تو را از نارواها باز دارد» [29]
پس رعایت
آداب اسلامی می تواند انسان را از بدی ها،
پلیدی ها و زشتی ها بازدارد. به طور
مسلّم، اگر هر فردی از افراد جامعه بخواهد آداب هر امری را رعایت کند یا در برابر
بی ادبی ها خویشتن دار
باشد، الگویی خواهد شد برای دیگر افراد جامعه که نتیجه آن، کاهش پلیدی ها
و زشتی ها در جامعه خواهد بود.
ناسزاگویی، زشت و بی ادبانه است، ولی اگر مردم بخواهند در
برابر ناسزاگویی دیگران، مقابله به مثل کنند، موجب گسترش این رفتار یا گفتار بی ادبانه
در جامعه خواهد شد در مقابل، اگر خویشتن دار باشند یا شرط
ادب را رعایت کنند، از گسترش پلیدی و زشتی در جامعه پیش گیری خواهند کرد.
3. مؤثر شدن تیزهوشی
زیرکی یا
تیزهوشی از ویژگی های خوب انسانی است که زمینه فهم و ادراک
آسان را فراهم می کند. در آموزه های
آسمانی اسلام، زیرکی از ویژگی های مؤمن به شمار آمده است.
رسول خدا (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرماید:
« اَلمؤمِنَ
کَیِّس » [30] ؛ «مؤمن،
زیرک است».
اما این
تیزهوشی به تنهایی به نتیجه مطلوب نمی رسد بلکه رعایت ادب
است که این تیز هوشی را نافذ می کند. چنان که امیر مؤمنان
علی (علیه السلام) می فرماید:
« بالْاَدَب
تُشْحَذُ الفطَن » [31] ؛ «ادب
سبب برندگی (تأثیرگذاری) تیزهوشی شود».
شاید
بتوان گفت افراد تیزهوشی که در معاشرت های اجتماعی شرط ادب
را مراعات می کنند، علاوه بر این که
با زیرکی به دنبال حل مشکل خود می باشند با اخلاق نیکو،
دیگران را در رسیدن به مقصود با خود همراه ساخته و به آسانی هم دچار مخمصه نمی شوند.
4. بهترین یاور انسان
امام علی (علیه
السلام) در گفتاری ارزشمند فرموده است:
« سنُ
الاَدَب خَیرُ مُوازرٍ و اَفْضَلُ قَرین » [32] ؛
«ادب نیکو، بهترین یاور و بهترین همراه است».
این کلام
یکی از زیباترین تعبیرهایی است که در مورد ادب به کار رفته است.
شاید این تعبیر دل نشین بدان جهت باشد که فرد مؤدب با گفتار و رفتار پسندیده، در
روح و قلب دیگران نفوذ می کند و موجب جذب محبت، صمیمیت،
احترام و کمک دیگران به خود می شود، ولی بی ادب
با رفتار ناشایست و بی ادبانه، زمینه رنجش خاطر دیگران را
فراهم می کند و دیگران را از خود می راند. [33]
5. افزایش توانایی در برقراری ارتباط با دیگران
بسیارى
مایلند در ارتباط با همنوعان خویش زندگى موفّقى داشته باشند، ولى به جهت ناآگاهى از
چگونگى آداب معاشرت و نیز عدم رعایت این آداب، توانایى برقرارى روابط مناسب و
اسلامى را از دست مى دهند و به ناچار منزوى مى شوند. بنابراین، شناخت این آداب در
مرحله عمل و توانایى ایجاد ارتباط مناسب با قشرهاى مختلف جامعه بر اساس بینش مکتبى
از اهمّیّت بسیارى برخوردار است.
ب. آثار اجتماعی آداب معاشرت
آداب
معاشرت در سبک زندگی اسلامی از ارزشمندترین آموزه های دینی
اسلام است که علاوه بر برکات فردی می تواند منشأ اثر
اجتماعی فراوانی باشد
از جمله؛
1. کاهش مشکلات اجتماعی
بی گمان،
بسیاری از مشکلات اجتماعی – از جمله مشکلات مطرح شده در این پرسش – در عدم رعایت
آداب معاشرت ریشه دارد به خصوص این که در پرتو آداب اجتماعی
است که حقوق دیگران رعایت شده و با «مراعات» دیگران و حقوقشان، مشکلات اجتماعی
سامان می پذیرد. مثلاً پدر و مادر نسبت به فرزندان و به
عکس، وظایفی دارند. زن در برابر شوهر و شوهر در برابر زن، تعهداتی دارد. فرمانده و
سرباز، نسبت به هم حقوق و وظایفی دارند. دو شریک با یکدیگر، کارفرما و کارگر، رئیس
و مرئوس، استاد و دانشجو، همسایه با همسایه، مشاور و مشورت خواه، خویشاوندان و
ارحام نسبت به هم، برادران و خواهران دینی نسبت به یکدیگر، مسلمان با مسلمان و…
نمونه های دیگری از ارتباط های
اجتماعی، هر کدام نسبت به هم محدوده و مجموعه ای از تکالیف
را دارند که در آیین اسلام در قالب آداب معاشرت اسلامی، به انجام آنها توصیه شده
است.
این
وظایف و تکالیف و حقوق، اگر: 1. «شناخته» شود، 2. به آنها «عمل» شود، 3. عمل هم دو
سویه و «متقابل» باشد؛ بسیاری از مشکلات، یا پیش نخواهد آمد، یا برطرف خواهد گشت.
شبیه این
در قوانین راهنمایی و رانندگی وجود دارد و رانندگان اگر آن آیین نامه ها
را بدانند و به آنها عمل کنند و عمل هم به صورت متقابل و از سوی همه رانندگان باشد،
نه یکجانبه و ناقص، طبیعی است که بسیاری از تصادفات و حوادث و ضایعات رانندگی پیش
نخواهد آمد. [34]
2. آسان سازی کارها
نقش برخی
آداب اجتماعی، آسان سازی و رروان سازیی
کارها است. نمونه این آداب اجتماعی، رعایت کردن نوبت (صف) در مراجعه به مکان های
عمومی، سازمان ها، نهادها و اداره هاست.
معمولاً افراد مؤدب هنگام مراجعه به این مکان ها به نوبت
خود پای بند هستند. کسانی که زودتر
به جایی مراجعه می کنند، به گونه ای
صاحب حق می شوند و رسیدگی به امورشان در اولویت قرار می گیرد
و کارشان نیز سریع انجام می پذیرد.
برعکس،
اگر فردی بخواهد به هر دلیل به این قاعده بی احترامی کند،
نه فقط واکنش مردم را در پی خواهد داشت، بلکه کار را بر خود و دیگران سخت می کند
و موجب کُندی امور نیز خواهد شد.
3. دل پذیر ساختن دین و زندگی
از دیگر
آثار آداب معاشرت اسلامی، دل پذیر کردن دین و زندگی اجتماعی
است؛ زیرا آداب معاشرت، مجموعه ای از رفتارهای زیباست و
زیبایی را همگان می پسندند. انسان های
مؤدب هم با گفتار و رفتار زیبا، این زیبایی ها را دوچندان
می کنند. کیست که ملایمت و مهربانی، خوش رویی
و احترام را نپسندد؛ متانت در گفتار و وقار در رفتار را نخواهد یا به کسی که جانب
انصاف و گذشت را رعایت می کند، روی خوش نشان ندهد؟
به یقین،
وقتی افراد به زیبایی آداب پی برند، متوجه ریشه و منشأ آن خواهند شد. از آنجا که
بیشتر آداب ارزشمند، ریشه در دین دارند، این کار موجب زیبایی و دل پذیری
دین نیز خواهد شد. زیبایی آداب دینی به ایمان است که پای بندی
به آن، دین و زندگی را شیرین و دل پذیر می کند.
4. حاکم شدن نظم و انضباط در جامعه
نظم و
انضباط یکی از مفاهیم ارزشی است که می تواند هم برای فرد و
هم برای جامعه، ارزش آفرین باشد. بهترین سازمان ها و نظام های
اجتماعی، با زیر پا گذاشتن نظم و انضباط، یا به تباهی کشیده می شوند
یا همه ویژگی های مثبت آنها بی ارزش می شود.
نظم و انضباط به اندازه ای ارزشمند است که امام علی (علیه
السلام) در آخرین لحظه های زندگی
خود، فرزندان و دیگران را به آن سفارش کرد:
«شما و
همه فرزندان و کسانم و آن که را نامه من بدو رسد، سفارش می کنم
به ترس از خدا و نظم در کارها» [35] .
باید
توجه داشت زمانی نظم و انضباط واقعی در هر سازمان یا نظام اجتماعی حاکم خواهد شد که
آداب هر امری رعایت شود. به ویژه اگر در جامعه ای، آداب
دینی حاکم باشد، نظم و انضباط اجتماعی بیشتری هم در آن جامعه برقرار خواهد شد؛ چون
ادب در دین و ایمان ریشه دارد.
در
حقیقت، آداب دینی به انسان اجازه نمی دهد بدون برنامه باشد.
در کار خود کوتاهی کند، به موقع سرکار خود حاضر نشود؛ بی موقع
کار خود را ترک کند و نوبت یا حق کسی را به دیگری بدهد. به همین دلیل، آداب دینی،
استوارکننده نظم و انضباط در جامعه است.
5. افزایش همبستگی اجتماعی
بی گمان،
با حاکم شدن آداب اسلامی در جامعه، پلیدی ها و زشتی ها
از بین خواهد رفت و جای خود را به نیکی ها و زیبایی ها
خواهد بخشید. به جای روابط بی ادبانه، روابط عالی انسانی
جانشین خواهد شد. هرکس جایگاه خود و دیگری و حد و اندازه آن را به خوبی خواهد
شناخت. مردم با بزرگواری و احترام و ادب، از اشتباه های
یکدیگر خواهند گذشت.
روشن است
در چنین جامعه ای با چنین رفتارهای مؤدبانه و زیبا، دل های
مردم هر چه بیشتر به هم نزدیک می شود و ضریب همبستگی
اجتماعی (قومی، ملی، مذهبی) را بالا می برد و بدین ترتیب
زمینه را برای استفاده از ظرفیت های بالای جامعه هماهنگ و
متحد، فراهم می آورد.
بر اساس
آنچه گفته شد معلوم می شود که رعایت آداب معاشرت آن قدر
فایده و برکات دارد که انسان در هر دوره و زمانه ای با وجود
گرفتاری های متعدد زندگی در پی فراگیری آن باشد.
فراگیری آداب معاشرت
وقتی در نحوه برخورد مردم با همدیگر دقت می کنم،
مشاهده می کنم که هر کس به شکلی با دیگران برخورد می کنه
و این امر باعث شده که من برای دست یابی به نحوه آداب
معاشرت صحیح دچار سردرگمی بشم. می شه به بنده بگویید از چه
طریقی می توانیم به آداب معاشرت صحیح دسترسی پیدا کنیم؟
در گفتار
معصومین (علیهم
السلام) روش های متعددی برای دست یابی
به آداب معاشرت صحیح دیده می شود است که برخی از آنها
عبارتند از؛
الف. ادب آموختن از بی ادبان
این که
رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت بگذارد، امری روشن است؛ همچنین تأثیرگذاری
رفتار ناپسند افراد بر دیگران نیز طبیعی می باشد اما هنر
انسان های فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند
دیگران عبرت گرفته و درس بیاموزد. این همان حکمتِ لقمانی است که از فرزانگی او
سرچشمه می گیرد.
به قول
سعدی: «لقمان را گفتند: ادب از که می آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان
در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم». [36]
بر اساس
این روش همچنان که باید کم حرفی را از ورّاجان پرحرف و بیهوده گوی الهام گرفت.
بزرگواری و کرامت نفس را هم باید از زشتیِ کارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت.
اگر از زشتی های دیگران، آموختیم که به خوبی ها
روی آوریم، در این روش «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است.
این شیوه آموخته از امیر مؤمنان (علیه
السلام) است که فرمود:
« إِذَا
رَأَیْتَ فِی غَیْرِکَ خُلُقاً ذَمِیماً فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِکَ أَمْثَالَهُ » [37] ؛
«هرگاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه
رفتار در خودت نباشد!»
عیسای
مسیح نیز همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود:
« مَا
أَدَّبَنِی أَحَدٌ رَأَیْتُ قُبْحَ الْجَهْلِ فَجَانَبْتُه » [38] ؛
«کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم».
بنابراین
یکی از بهترین و ساده ترین روش های
دست یابی به آداب معاشرت صحیح آن است که انسان از رفتارهایی که دیگران دارند و
متوجه زشتی و ناپسندی آنها می شود پرهیز نماید. [39]
ب. بالا بردن علم و آگاهی
ادب از
فهم سرشار و ادراک حقایق سرچشمه می گیرد و بی ادبی
از نادانی. چنان که امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« إِذَا
زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُه » [40] ؛
«چون دانش آدمی فزونی گیرد، ادبش افزون گردد»
از همین
رو یکی از بهترین روش های دست یابی
به آداب معاشرت صحیح، مطالعه و علم آموزی پیرامون آداب معاشرت می باشد.
مجموعه
این آثار زمینه ای را فراهم می نماید
تا علاقه مندان بتواند به راحتی به آداب معاشرت صحیح اسلامی
دست یابی داشته باشند. [41]
ج. همنشینی با علما
همنشینی
با دانشمندان و افراد مؤدب، زمینه ساز افزایش ادب و رفتارها
و گفتارهای مؤدبانه است، چنانکه امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« جَالِسِ
الْعُلَمَاءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ أَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ » [42] ؛
«با دانشمندان مجالست کن تا دانشت، افزون، ادب تو، نیکو و جانت، پاکیزه گردد».
معاشرت های
ممنوع
از دیدگاه اسلام، معاشرت و دوستی با چه کسانی منع شده است؟
انسان ها
در زندگی همواره از کسانی که با آنها رفت و آمد دارند الگوهای رفتاری خود را برداشت
می کنند و همین امر موجب تأثیر گذاری
مستقیم همنشینان در اخلاق و اعتقادات انسان می باشد.
خداوند
متعال نقش همنشین را تا حد عاقبت به شر نمودن انسان بیان نموده و می فرماید:
« وَ
یَوْم َ یَعَض
الظَّالِمُ عَلَیّ یَدَیْهِ یَقُولُ یَـَـلَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ
سَبِیلاً یَـَاوَیْلَتَیَ لَیْتَنِی لَم أَتَّخِذْ فُلاَ
نًا خَلِیلاً لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِی وَ کَانّ
الشَّیْطَانُ لِلاْ نسَانِ
خَذُول » [43] ؛
«به خاطر
بیاور روزی را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان می گزد
و می گوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم ،
ای وای بر من ! کاش فلان [شخص گمراه ]
را دوست خود انتخاب نکرده بودم ! او مرا از یاد حق گمراه
ساخت ، بعد از آن که آگاهی به سراغ من آمده بود، و شیطان
همیشه مخذول کننده انسان بوده است».
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) نیز در این باره می فرماید:
« الْمَرْءُ
عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِل » [44] ؛
«انسان بر دین دوستش است پس هر یک از شما مراقب باشد که با چه کسی دوستی می کند».
لذا
اسلام اجازه معاشرت و برقراری ارتباط با هر کسی را نداده و برای معاشرت با دیگران
معیارهایی را مطرح نموده و از پیروان خود می خواهد از
همنشینی با کسانی که این ارزش ها و معیارها را ندارند دوری
کنند.
از همین
رو در آیات و روایات متعددی از معاشرت و دوستی با برخی افراد که از لحاظ اعتقادی و
اخلاقی معیارهای اسلامی سنخیت ندارند، منع نموده که به تعدادی از آنها به صورت
فهرست وار اشاره می نماییم:
– کافران
در قرآن
کریم آمده است:
« لا
یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ… » [45] ؛
«افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند».
– دشمنان خدا و مؤمنین
خداوند
متعال در قرآن می فرماید:
« یا
أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ » [46] ؛
«اى کسانى که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید!»
– منحرفان اعتقادی
امام
صادق (علیه السلام) در
این باره فرموده اند:
« لَا
تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَصِیرُوا عِنْدَ النَّاسِ
کَوَاحِدٍ مِنْهُمْ » [47] ؛
«رفاقت نکنید با بدعت گرایان، و همنشین آنها نشوید تا در
نظر مردم یکى از آنها شمرده شوید».
– سبک شمارندگان نماز
پیشوای
ششم شیعیان فرموده اند:
« اخْتَبِرُوا
إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَیْنِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ
اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ
الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَالْیُسْر » [48] ؛
«دو خصلتند که در هر که باشند خوب است و اگر در کسى نباشند دور شو از از او سپس دور
شو و باز هم دور شو، گفته شد که آن دو خصلت کدامند؟ فرمود: نماز در وقت خودش و
مواظبت بر آن، و نیکی کردن به برادران دینی در سختی و راحتی».
– غافلان از یاد خدا
خداوند
متعال می فرماید:
« وَ
لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ
أَمْرُهُ فُرُط » [49] ؛
«و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان ها
که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است»
– کسانی که احکام دید را نادیده می گیرند
پیامبر
خدا (صلی الله علیه
و آله و سلم) فرمود: «چهار چیز دل را می میراند
که یکی از آنها همنشینی با مردگان است». سوال کردند: همنشینی با مردگان چیست. حضرت
فرمود:
« مُجَالَسَةُ
کُلِّ ضَالٍّ عَنِ الْإِیمَانِ وَ جَائِرٍ فِی الْأَحْکَام » [50] ؛
«همنشینی با کسانی که ایمان را گم کرده و از پایبند بودن به آنچه را که شرع امر
کرده منع مى کنند».
– دروغگو، گناهکار، بخیل، نادن و قاطع رحم
امام
سجاد (علیه السلام) در
توصیه ای فرزندش امام باقر (علیه
السلام) را از رفاقت با پنج دسته برحذر داشته و فرموده:
«ای
فرزندم، به پنج گروه نظر کن و با آن ها رفاقت نکن و سخن نگو و همراه آن ها نشو:
از رفاقت
با دروغ گو بپرهیز که او مانند سراب است که نزدیک را دور و دور را نزدیک جلوه می
دهد.
از دوستی
با فاسق (گناهکار) اجتناب کن که تو را به یک لقمه یا کم تر می فروشد.
از رفاقت
با بخیل خودداری کن که تو را در زمانی که نیاز به او داری، رها می کند.
از
مصاحبت با نادان بپرهیز که او می خواهد به تو نفع رساند. اما ضرر می رساند.
از دوستی
با کسی که از خویشاوندانش بریده، دوری کن که او را در قرآن ملعون یافته ام»[51]
آداب معاشرت با دوستان
سلام و
احوال پرسی
چرا وقتی به هم می رسیم، حتماً باید «سلام»
کنیم؟ اگر بگوییم «چطوری» اشکال دارد و آداب اسلامی را رعایت نکرده ایم؟
سلام و
مصافحه (دست دادن) از جمله آداب و اخلاق اسلامى می باشد که
در قرآن کریم و روایات اسلامى بر آن تأکید شده و داراى تأثیرات مثبت فردى و اجتماعى
و اخلاقى و روانى و فرهنگى فراوانى است و رایحه خوش محبت و همدلى را در فضاى جامعه
منتشر ساخته و دوستی و خیر و برکت به ارمغان می آورد.
پیام زیبا و پربار «سلام»
نگاهی به
معنای لغوی و اصطلاحی سلام بیانگر آن است که این لغت در عین سادگی و کوتاهی، بهترین
کلامی است که در ملاقات ها آرامش و اطمینان را به طرف
مقابل القاء نموده و زمینه را برای یک برخورد دوستانه و مسالمت آمیز
فراهم نماید. آن گونه که اهل لغت آورده اند،
سلام یعنى کنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى. [52]
و در
اصطلاح نیز سه معنى براى آن ذکر شده است:
اول،
نامى است از نام هاى خدا چنانچه در آیه شریفه می فرماید:
« هُوَ
اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ » [53]
دوم، به
معنى دعاست یعنى طلب سلامتى از خدا براى کسى که به او سلام می کنى
از همه بالاها و آفات دنیوى و اخروى.
سوم، به
معنى وعده و اطمینان سلامتى است از جانب شخص سلام کننده به کسى که به او سلام می کند؛
یعنى وعده می دهد که از جانب من به تو هیچ ناخوشایندی نرسد. [54]
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرگاه مردى بگوید: «السّلام
علیکم و رحمة اللَّه » یعنى به عهد خدا و میثاق متعهد شده ام که از شما غیبت نکنم و
عیب شما را نگویم و لغزش هاى تو را تعقیب نکنم و هر گاه طرف
مقابل بگوید: «و علیکم السّلام و رحمة اللَّه و برکاته » او هم مانند سلام دهنده
همان سخنان را مى گوید، و خداوند هم بین آنها گواه است در آنچه مى گویند. [55]
آن گونه
که از آیات کریمه قرآن استفاده می شود؛ «سلام» درود و تحیت [56]
خداوند متعال، ملائکه و اهل بهشت می باشد.
خداوند
متعال به هنگام درود و تحیت به رسولان خود از کلمه «سلام» استفاده نموده و فرموده
است:
« سَلامٌ
عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ » [57] ،
« سَلامٌ
عَلى إِبْراهِیمَ » [58] ،
« سَلامٌ
عَلى مُوسى وَ هارُونَ » [59] ،
« سَلامٌ
عَلى إِلْ یاسِینَ » [60] ،
« سَلامٌ
عَلَى الْمُرْسَلِینَ » [61] .
ملائکه
نیز جهت بیان درود و تحیت از لفظ زیبای «سلام» استفاده می نمایند
همان گونه که خداوند متعال در این باره می فرماید:
« الَّذِینَ
تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ » [62] ؛«همان ها
که فرشتگان(مرگ) روحشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند؛ به آنها مى
گویند: سلام بر شما!»
« وَ
الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ » [63] ؛
«و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند (و به آنان مى گویند:) سلام بر شما…»
در خصوص
تحیت اهل بهشت نیز خداوند متعال در قرآن می فرماید:
« وَ
تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ » [64] ؛
«و تحیّت آنها در آنجا: سلام»
« لا
یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلام » [65] ؛
«در آن(باغ هاى بهشتى) نه لغو و بیهوده اى مى شنوند نه
سخنان گناه آلود؛ تنها چیزى که مى شنوند«سلام» است«سلام»!»
بنابراین
کسانی که به هنگام ملاقات از کلمه شریف «سلام» استفاده می کنند
در واقع به صفات خداوند متعال و ملائکه و بهشتیان تأسی می نمایند
و این امتیازی است که دیگران از آن بی بهره اند.
سفارش پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم)
با وجود
این که پیش از اسلام الفاظ و حرکات متعددی جهت تحیت و درود
میان مردم مرسوم بود؛ به طور مثال می گفتند «انعم صباحاً»؛
«صبح بخیر» [66] .
اما دین اسلام از میان تمامی این الفاظ و حرکات، سلام و مصافحه را به دلیل اهمیت و
آثار و برکات فراوانی که دارد انتخاب نموده و به مسلمانان توصیه کرده تا در مواجهه
با یکدیگر، این عمل پسندیده را در دستور کار خود قرار دهند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) گفت: «هر گاه با هم برخورد کردید
سلام کنید و مصافحه نمایید و هر گاه از هم جدا شدید استغفار کنید». [67]
هم چنین:
«سوگند به خدایى که جانم در دست او مى باشد، بهشت را نخواهید دید مگر این که
ایمان بیاورید و ایمان نخواهید آورد مگر این که همدیگر را
دوست بدارید، آیا شما را راهنمایی نکنم به چیزى که اگر آن را انجام دهید با هم دوست
خواهید شد؟ و آن این است که به یکدیگر بلند سلام کنید». [68]
همچنین
فرمودند: «هر گاه یکى از شما برادرش را ملاقات کرد به او سلام کند و مصافحه نماید
زیرا خداوند عز و جل به جهت سلام به فرشتگان احترام گذاشت و شما هم به فرشتگان تأسى
کنید». [69]
موضوع
سلام به اندازه ای مهم است که از مسلمانان خواسته شده اگر
کسی بدون سلام آغاز به سخن نمود پاسخش را ندهند رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده اند:
« مَنْ
بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوه » [70] ؛
«هر که سخن گوید بى سلام به او پاسخ ندهید».
مصافحه
دوستی آور، کدورت زدا و محبت آفرین است که به وسیله آن می توان
علاقه خود و صمیمیت را ابراز نمود. پیامبر خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
« تَصَافَحُوا
فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِالْغِل » [71] ؛
«مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را می زداید».
و در
روایت دیگر امام صادق (علیه
السلام) فرموده اند:
« تَصَافَحُوا
فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالسَّخِیمَةِ » [72] ؛
«دست در دست یک دیگر بگذارید (هنگام برخورد) که موجب از بین رفتن کینه مى شود».
احترام معنادار
تمامی
امت ها و اقوام با همه اختلافى که از جهت تمدن دارند، اما هنگام ملاقات با یکدیگر
به نوعی درود و تحیت را ابراز مى کنند، گاهی به شکل اشاره سر، یا تکان دادن دست و
یا برداشتن کلاه و یا خم شدن احترام می کنند.
اما آنچه
در هنگام سلام اتفاق می افتد علاوه بر ادای احترام، القای
یک معنای بلند از درخواست سلامتی به دور از حالت خواری است.
عامل مغفرت
از دیگر
امتیازات سلام و مصافحه آن است که این دو سنت حسنه از عوامل بخشایش گناهان می باشند؛
رسول خدا (صلی الله
علیه و آله و سلم) در این باره می فرمایند:
« إِنَّ
مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلَ السَّلَامِ وَ حُسْنَ الْکَلَام » [73] ؛
«سلام کردن و خوب و زیبا سخن گفتن، موجب مغفرت و بخشش است».
در روایت
دیگری امام باقر (علیه
السلام) می فرماید:
«هرگاه
مردى با رفیقش مصافحه کند، آن که دست نگهدارد ثواب بیشترى
دارد از آن که دست خود را بکشد، آگاه باش که گناهانشان
بریزد تا گناهى باقی نماند» [74]
احیاگر فضائل اخلاقی
انسان در
برخی حالات ممکن است گرفتار طغیان نفس شود و حسّ خودخواهی و تکبّر در نهاد او قوّت
بگیرد لذا اسلام طی برنامه هایی اخلاقی سعی کرده از پیدایش
این گونه حالات ضدّ اخلاقی جلوگیری نماید. یکی از این
برنامه ها، تشویق به افشاء سلام و آغازگر بودن در سلام می باشد.
امام
صادق (علیه السلام) در
این باره می فرماید:
« مِنَ
التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِیت » [75] ؛
«از تواضع است که سلام کنى به هر که بر خورى»
همچنین
در روایتى از پیامبر خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) آمده است:
« اَلبادِى
بِالسَّلامِ بَرِى ءَ مِنَ الکِبرِ » [76] ؛
«آغاز کننده به سلام، از تکبر و خود برتربینى مبرا و پیراسته است».
پاداش فراوان الهی
بر اساس
روایات اهل بیت (علیهم
السلام) ، سلام هفتاد حسنه دارد که شصت و نُه از آن سلام کن
و یکى از آن جوابگو است. [77]
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«در بهشت
غرفه هایى است که درونش از برون و برونش از درون پیداست و این مقام برای کسانى است
که خوش کلام و خوش اطعام و آشکارکننده سلام باشند و شب که مردم خوابند نماز
بخوانند» [78]
همچنین
از امام صادق (علیه
السلام) نقل گردیده:
« مُصَافَحَةُ
الْمُؤْمِنِ بِأَلْفِ حَسَنَة » [79] ؛
«مصافحه مؤمن هزار حسنه دارد»
و در
روایت دیگری فرمودند:
«شما
هنگامى که مصافحه مى کنید، مانند پاداش مهاجران دریافت خواهید کرد». [80]
وجوب جواب سلام
هر چند
خود سلام کردن مستحب است اما جواب آن واجب است، لذا اگر فردى عمداً از پاسخ به سلام
امتناع ورزد، مرتکب گناه شده است. اوج اهمیت این موضوع زمانی است که بدانیم از لحاظ
فقهی هرگونه سخنى در نماز غیرجایز و باطل کننده نماز است ولى جواب سلام دادن با
شرایط خاصش واجب و لازم است. [81]
آداب سلام
در پایان
باید این نکته را نیز یادآوری نماییم که سلام ، مصافحه و دیده بوسی، مانند هر سنّت
اسلامى دیگر، داراى آدابى است که رعایت آن ها، تأثیر آن را بیش تر مى کند:
1. افشای سلام
امام
باقر (علیه السلام) می فرماید:
« اَفْشُوا
السَّلامَ » [82] ؛ «سلام
خود را آشکار کنید»
منظور از
افشای سلام، آشکار کردن آن است. آشکار کردن سلام به این است که انسان به هنگام
برخورد با برادران دینی خود به آنها سلام کند.
2ـ رعایت مراتب
سلام
کردن، مستحب و امری دلخواه است. هرکس می تواند اول سلام
گوید و از ثواب آن برخوردار شود، ولی بهتر است مراتب آن رعایت شود.
امام
صادق (علیه السلام) می فرماید:
« یُسَلّمُ
الصَّغیرُ عَلَی الکبیر وَ المارُّ عَلَی القاعِدِ و القلیلُ عَلَی الْکَثیر » [83] ؛
«کوچک بر بزرگ، رهگذر بر نشسته و گروه اندک بر گروه بزرگ سلام کند».
در جایی
دیگر نیز می فرماید:
« یسَّلمُ
الرّاکِبُ عَلَی الماشی وَ القائم عَلَی القاعد » [84] ؛
«سواره بر پیاده و ایستاده بر نشسته سلام کند».
3. پاسخ شایسته
در آداب
اسلامی، پاسخ هر سلام و تحیّتی، باید کامل تر از آن یا دست
کم مطابق آن باشد. خداوند در قرآن می فرماید:
« وَ
إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوه » [85] ؛«هرگاه
به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا به همان گونه
پاسخ گویید!»
منظور از
کامل بودن پاسخ این است که اگر کسی بگوید: «سلام»، در پاسخ باید گفت: «سلامٌ
علیکم». اگر کسی بگوید: «سلامٌ علیکم»، در پاسخ او باید گفت: «سلامٌ علیکم و رَحمة
الله» یا اگر بگوید: «سلامٌ علیکم و رحمة الله»، در پاسخ او باید گفت: «سلامٌ علیکم
و رحمة الله و برکاته» [86]
4. رعایت مساوات
مسلمان
نباید در سلام، میان افراد از جهت دارایی و فقر تفاوتی بگذارد.
امام رضا (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« مَنْ
لَقِیَ فَقِیراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِیِّ
لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَان » [87] ؛
«اگر کسی به مسلمان فقیری، همانند سلامی که به یک ثروتمند می دهد،
سلام ندهد، خداوند عزّوجل در روز قیامت علیه او خشمناک خواهد بود».
5. سلام نکنید!
در آداب
اسلامی، سلام کردن به چند گروه استحباب ندارد، از جمله:
اول.
افرادی که به دلیل اشتغال به برخی کارها، هنگام پاسخ گفتن سلام، ممکن است دچار مشکل
شوند. برای مثال، امام صادق (علیه
السلام) می فرماید:
« ثَلَاثَةٌ
لَا یُسَلَّمُونَ الْمَاشِی مَعَ جَنَازَةٍ وَ الْمَاشِی إِلَى الْجُمُعَةِ وَ فِی
بَیْتِ الْحَمَّام » [88] ؛
«به سه کس سلام نکنید: کسی که همراه جنازه می رود، کسی که
به نمازجمعه می رود و به کسی که در حمام است».
یا در
روایت دیگری می فرماید:
« إِذَا
دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَ الْقَوْمُ یُصَلُّونَ فَلَا تُسَلِّمْ عَلَیْهِم
» [89] ؛
«چون به مسجد درآیى و مردم در نمازند به آنها سلام مکن …»
دوم.
کسانی که به سبب کارهای نامشروع و ناشایست، لیاقت دوستی و سلام کردن ندارند، مانند
افراد شراب خوار، رباخوار و قمارباز. البته اگر سلام دادن در اصلاح و هدایت آنها
مؤثر باشد، اشکال ندارد. [90]
سوم.
افرادی که با سلام دادن به آنها ممکن است مفسده ایجاد شود، مانند: سلام دادن به
زنان جوان.
امام علی (علیه
السلام) به زنان جوان سلام نمی کرد
و می فرمود:
«مى ترسم
صداى او براى من حالتى ایجاد کند از این جهت اجر مرا در سلام کردن پایین بیاورد». [91]
چهارم.
به افراد غیرمسلمان هم نباید در حالت عادی سلام کرد، مگر این که
خود ابتدا سلام کنند. در این صورت، پاسخ دادن لازم است، آن هم به صورت «علیکم» نه
«سلام» یا «سلامٌ علیکم». [92]
آداب مصافحه
دست دادن
نیز، همچون سلام، ادب و آدابی دارد.
پیوستگی و تکرار
یکی از
آنها پیوستگی و تکرار است. در یک سفر و همراهی و دیدار، حتی چندبار دست دادن نیز
مطلوب است.
ابوعبیده
گوید: «من هم کجاوه (مانند همسفر در ماشین) امام باقر (علیه
السلام) بودم و اول من سوار می شدم
و سپس آن حضرت، چون قرار می گرفتیم حضرت به من سلام می کرد
و مانند مردی که رفیقش را به تازگى ندیده احوال پرسى
و مصافحه می فرمود و هنگام پیاده شدن او پیش از من پیاده می شد،
چون بر زمین قرار می گرفتیم سلام می کرد
و مانند کسى که رفیقش را به تازگى ندیده احوال پرسى می نمود.
من گفتم یابن رسول اللَّه شما کارى می کنى
که هیچ کس از مردم نزد ما نمی کند و
اگر یک بار هم بکند زیاد است؟ فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمی دانى؟
دو مؤمن به هم برمی خورند و یکى به دیگرى دست می دهد،
پس همواره گناهان آن دو می ریزد، چنان که برگ از درخت می ریزد،
و خدا به آنها توجه می فرماید تا از یکدیگر جدا شوند» [93]
فشردن از روی محبت
از آداب
دیگر مصافحه، فشردن دست، از روی محبت و علاقه است، اما نه در حدی که سبب رنجش و درد
گردد. [94]
جابربن
عبدالله می گوید: در دیدار با رسول خدا
(صلی الله علیه و آله و
سلم) بر آن حضرت سلام کردم. آن حضرت دست مرا فشار داد و
فرمود:
«دست
فشردن، همچون بوسیدن برادر دینی است». [95]
زود عقب نکشیدن دست
هنگام
مصافحه، دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنت اسلامی است. در مصافحه، پاداش
کسی بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد. [96]
پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با
کسی دست می داد، آن قدر دست خود را نگه می داشت،
تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد. [97]
آداب دیده بوسی
از
روایات متعددی استفاده می شود که بوسیدن سر و یا لب و دهان
مؤمن مورد نهی است، و به بوسیدن پیشانی و بین دو چشم آنها سفارش شده است. بوسیدن
دست رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) امامان معصوم (علیهم
السلام) و علماء نیز اجازه داده شده است. [98]
آداب گفت وگو
وقتی با دیگران گفت وگو می کنم،
گاهی از نحوه برخورد اونها می فهمم که حس خوبی ندارند و زود
خسته می شوند و یا می خواهند با یکی
دیگر هم صحبت شوند، آیا آداب به خصوصی
را باید رعایت کنم؟
«گفتن و
شنیدن»، یک نوع خطِ ارتباطی با مردم است و برای این که
بتوانیم علاوه بر داشتن روابطی سالم و سودمند با دیگران، هم صحبت
خوبی نیز برای آنها باشیم، نیازمند آنیم که آداب و شیوه های
صحیح استفاده از «زبان» و «گوش» را به هنگام سخن گفتن و شنیدن مورد توجه قرار دهیم،
که در اینجا به گوشه هایی از این آداب اشاره می نماییم:
الف. آداب سخن گفتن
گفتار
آدمی بیانگر شخصیت اوست. انسان های مؤدب و باشخصیت هرگز در
بدترین شرایط هم حاضر نیستند گفتار خود را به آنچه در خور شأنشان نیست، بیالایند.
سخن گفتن
آدابی دارد که رعایت آنها می تواند در برقراری ارتباط مناسب
با دیگران نقش مهمی ایفا نماید که مهمترین آنها از قرار ذیل می باشد؛
میانه روی و پرهیز از پر حرفی
اغلب،
تصور می شود که در گفت وگوها،
گوینده است که به دلیل صرف نیرو، خسته می شود. در صورتی که
اگر گوینده با پرحرفی خود فرصت به شنونده ندهد، شنونده زودتر و بیشتر از گوینده
خسته می شود. لذا گوینده خودش باید حال شنونده را مراعات
کرده، از پرحرفی و طولانی نمودن کلام بپرهیزد، تا از یک سو
با خسته کردن شنونده لذت هم صحبتی با دیگران را از بین نبرد و از سوی دیگر اشتباه ها
و لغزش های گفتاریش را کاهش دهد.
امام علی (علیه
السلام) درباره میانه روی در کلام می فرماید:
« خَیْرُ
الْکَلامِ ما لایُمِلُّ ولا یُقِلُّ » [99] ؛
«بهترین گفتار آن است که نه خسته کننده باشد، نه بسیار کم».
همچنین
می فرماید:
« الْإِکْثَارُ
یُزِلُ الْحَکِیمَ وَ یَمَلُ الْحَلِیمَ فَلَا تُکْثِرْ
فَتُضْجِرْ وَ لَا تُفَرِّطْ فَتُهَن » [100] ؛
«پرگویی، مرد حکیم را می لغزاند و انسان بردبار را خسته می سازد.
پس در سخن پرگویی نکن که دلگیر سازی و کم مگوی تا خوار شوی».
سنجیده بودن گفتار
قدرت
تفکّر و اندیشه یکى از گران بهاترین نعمت هاى الهى بوده و شایسته است که انسان قبل
از هر کارى درباره پیامدهاى آن به خوبى بیندیشد و جوانب نیک و بد آن را درست
ارزیابى کند و چنانچه انجام آن را مصلحت دید، اقدام نماید وگرنه از انجام آن چشم
بپوشد. روشن است که سخن گفتن نیز از این قاعده مستثنا نیست. از همین رو
امیرالمؤمنین علی (علیه
السلام) می فرماید:
« لِسانُ
الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ » [101] ؛
«زبان خردمند در آن سوى قلب اوست، ولى قلب ابله در آن سوى زبان او».
قابل فهم بودن گفتار
استفاده
از اصطلاحات خاص که مفهوم آنها را همه نمی دانند ارزشی
ندارد.
امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« اَحْسَنُ
الکلام ما لاتَمجُّه الآذانُ و لایتعِبُ فَهمُهُ الاَفهام » [102] ؛
«بهترین سخن ها آن است که گوش ها آن
را به بیرون نیفکند و فهمیدن آن برای فهم ها رنج آور
نباشد».
یا می فرماید:
« اَحْسَنُ
الکَلاَمِ مَا زَانَهُ حُسنُ النِّظام وَ فَهِمَهُ الخَاصُّ وَ العَامُّ » [103] ؛
«بهترین سخن ها آن است که نظام نیکو آن را بیاراید و
متخصصان و مردم عادی آن را بفهمند».
جذاب بودن گفتار
گوینده
سخن باید برای اثرگذاری بیشتر بر مخاطبان، سخنان خود را در قالبی جذاب و زیبا عرضه
کند. این گونه سخنان می تواند برای
گوینده سخن اعتبار و شخصیت ایجاد کند. برعکس، هر اندازه گوینده با معلومات باشد و
نتواند آن را به خوبی به دیگران انتقال دهد، مخاطب خود را خسته خواهد کرد.
از
امیرمؤمنان علی (علیه
السلام) فرموده است:
« مَن
عَذُبَ لسانُهُ کَثُرَ اِخوانُه » [104] ؛
«کسی که زبانش شیرین باشد، برادرانش بسیار شوند»
نرم بودن گفتار
نرم بودن
گفتار یکی از آداب سخن گفتن در آموزه های دینی اسلام است که
نقش مهمی در لذت بخش نمودن هم صحبتی با دیگران را فراهم می نماید؛
امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« عَوِّد
لِسانِکَ لینَ الکلامَ وَ بَذلَ السَّلام؛ یَکثُر مُحِبُّوکَ و یَقِلَّ مُبغضِوُکَ » [105] ؛
«زبان خود را به نرمی گفتار و بذل سلام عادت ده تا دوستدارانت، بسیار و دشمنانت کم
شوند».
مفید بودن گفتار
از
دیدگاه آداب دینی، گفتار باید به حال گوینده یا شنونده سودمند باشد.
از گفتن سخنان بیهوده و بی ارزش که نفعی به حال دنیا و آخرت
ندارد، باید خودداری کرد. امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« عَجِبتُ
لِمَن یَتَکلَّم بِما لایَنْفَعُهُ فی دنیاهُ و لا یُکتَبُ لَهُ اَجرُه فی اُخراهُ » [106] ؛
«در شگفتم از کسی که سخن گوید به چیزی که در دنیا سودش ندهد و برای او در آخرت،
پاداشی نوشته نشود»
در واقع،
اگر گوینده سخن، حرف سودمندی برای گفتن ندارد، بهتر است از گفتن آن صرف نظر کند تا
هم وقت دیگران را نگیرد و هم خود را دچار دردسر و زیان احتمالی نسازد.
آداب گوش دادن
در
روایات اهل بیت (علیهم
السلام) نکات متعددی پیرامون شیوه و آداب گوش دادن ذکر شده
است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نماییم؛
1. علاقه نشان دادن به سخنان گوینده
خوب
شنیدن و درست گوش دادن، نقش مهمی در روابط خوب اجتماعی دارد.
حسن سلوک
و رفتار، ایجاب می کند که انسان در ظاهر، حالت پذیرش و قبول
از خودش نشان دهد، هر چند در دل، نپذیرفته باشد. یا اگر کسی خبر، داستان یا مطلبی
را باز می گوید، باید چنان با علاقه گوش فرا داد که تصور
شود نمی دانیم و از زبان او برای اولین بار است که می شنویم؛
نه این که با بی اعتنایی، نشان دهیم
که آن را شنیده و خوانده ایم و از آن آگاهیم!
همچنین
شنونده نباید خود را داناتر از گوینده فرض کند و به گفته های
او گوش ندهد یا بی اعتنایی کند و گمان برد هر چیزی را می فهمد
و نیازی به شنیدن ندارد.
فراموش
نکنیم که امام علی (علیه
السلام) فرموده است:
« مَن
اَحسَنَ الاِستِماعَ تَعجَّلَ الاِنتفاع » [107] ؛
«کسی که خوب گوش دهد، زودتر سود می برد»
البته
این بدان معنا نیست که انسان به هر سخنی گوش جان بسپارد چراکه آداب اسلامی به انسان
مؤمن مسلمان اجازه نمی دهد که به هر سخنی گوش بسپارد. امام
جواد (علیه السلام) در
رهنمودی می فرماید:
« مَنْ
أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ
فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ، وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ
إِبْلِیس » [108] ؛
«کسی که به سخن گویی گوش فرا دهد او را پرستش کرده است. بنابراین اگر از خدا می گوید،
خدا را پرستش کرده و اگر از زبان ابلیس می گوید، ابلیس را
پرستیده است»
این
روایت بیانگر این نکته مهم است که «سخن هر چه باشد و از هرکس باشد، اثر دارد و گوش
فرا دادن به سخنان این و آن معمولاً با تأثیر آن در دل آدمی همراه است… از آنجا
که هدف سخن گویان مختلف است، جمعی سخن گوی حق هستند و جمعی
سخن گوی باطل، و خضوع در برابر هر یک از این دو گروه، نوعی
پرستش است؛ زیرا روح پرستش چیزی جز تسلیم نیست. بنابراین، آنها که به سخنان حق گوش
می دهند، پرستندگان حق هستند و آنها که به سخن های
باطل گوش فرامی دهند، پرستندگان باطل اند. پس باید از رونق
دادن به محفل سخن گویان باطل پرهیز کرد و اجازه نداد که
سخنان تاریک آنان، از مجرای گوش به اعماق جان برسد»
قطع نکردن گفتار گوینده
به هنگام
صحبت و گفت وگو با دیگران باید با آرامش به سخنان گوینده
گوش داد تا گفتار او به پایان برسد. بریدن سخنان گوینده با هر لحنی که باشد، نشانه
بی ادبی است و ارزش شنونده را پیش گوینده کم خواهد کرد.
در سیره
اخلاقی حضرت رسول (صلی
الله علیه و آله و سلم) و مجلس آن حضرت، آمده است که:
« مَنْ
تَکَلَّمَ، اَنْصَتوُا لَهُ حتّی یَفْرَغَ حَدِیثُهُم عِندَه » [109] ؛
«کسی که سخن می گفت، به او گوش می دادند،
تا سخنش به پایان برسد»
از ویژگی های
اخلاقی امام رضا (علیه
السلام) روایت است که:
« وَ
ما رَأیتُ قَطَعَ عَلی اَحَدٍ کَلامَهُ حَتّی یَفْرَغَ منه » [110] ؛
«آن حضرت را هرگز ندیدم که سخن کسی را قطع کند، مگر آن که
آن شخص از سخن خویش فارغ شود»
تحمل سخنان
خیلی ها
دل های آکنده از غم و خاطرات تلخ و مشکلات و نابسامانی هایی
دارند که آنان را در فشار روحی قرار می دهد. در پی دو گوش
شنوایند که با آنها درد دل کنند و با بازگویی دردمندی هایشان
سبک شوند. آن که عاطفه نشان می دهد
و شِکوه ها و غمنامه های یک دردمند
تحمل می نماید، با او نوعی همدردی کرده است. این روحیه خوب
و بزرگ، ستودنی است.
علی (علیه
السلام) فرموده است:
« مِنَ
السُّؤدَدِ الصّبرُ لأستمَاعِ شَکْوَی الْمَلْهوفِ » [111] ؛
«از بزرگواری و آقایی است که انسان برای گوش سپردن به شکوی و ناله دردمند، تحمل و
صبر داشته باشد»
روحیه
گرم و مردم دوستی و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگی ها را
گرم تر و بار سنگین غم های گرفتاران
را سبک تر می سازد.
اجازه گرفتن برای شنیدن
یکی از
آداب اجتماعی گوش دادن، اجازه گرفتن است. اگر کسانی با هم سخن می گویند
و مایل نیستند دیگران، سخنانشان را بشنوند، نباید میانشان نشست و به حرف هایشان
گوش داد. یا باید از محل سخن گفتن آنان بیرون رفت یا از آنان اجازه گرفت یا به نوعی
خود را به کاری مشغول ساخت که سخنان آنان به گوش نرسد. در این باره فرق نمی کند
که سخن گفتنشان، حضوری باشد یا تلفنی.
در همین
زمینه، رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« اذا
کانَ اثْنَانِ یَتَناجَیانِ فَلاتَدخُلْ بَینَهُما » [112] ؛
«وقتی دو تن آهسته سخن می گویند، میان آنها داخل مشو»
و یا در
روایت دیگری از امام صادق (علیه
السلام) آمده است:
« مَنِ
استَمَعَ اِلی حدیثِ قومٍ و هم له کارِهونَ، یُصَبُّ فی اُذُنَیْهِ الآنِکُ یومَ
القیامة » [113] ؛
«کسی که به سخن گروهی گوش دهد، در حالی که آنان، آن را خوش نداشته باشند روز قیامت،
در گوش هایش سرب گداخته ریخته می شود».
از مجموع
آنچه تا کنون گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که بر اساس
سبک زندگی اسلامی، گفتن و شنیدن دارای آدابی می باشد که اگر
این آداب به ظاهر جزئی رعایت گردند فضای مناسبی در گفت وگوها
حاکم گردیده و گفت وگوی میان افراد صمیمی و لذت بخش خواهد
بود. [114]
آداب
مدارا
در هنگام مدارا و رفاقت با دیگران، چه آدابی را رعایت کنم که موجب
سوء استفاده دیگران نشود؟
مدارا،
به معنی مهربانى، نرمى، شفقت و ملایمت نشان دادن، درایت و فهم، مماشات و سلوک، است. [115]
بر اساس
آموزه های دینی، رعایت مدارای اخلاقی در معاشرت اجتماعی نقش
مبنایی داشته و سازنده ترین عنصر در روابط و مناسبت اجتماعی
می باشد.
از همین رو امام کاظم (علیه
السلام) رفق و مدارا را نیمی از زندگی معرفی کرده و فرموده
است:
« الرِّفْقُ
نِصْفُ الْعَیْشِ » [116] ؛
«مدارا کردن با مردم نیمی از زندگی را تشکیل می دهد»
در روایت
دیگری درباره جایگاه رفق فرموده اند:
« مَنْ
اَعْطِیَ حَظَّهْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَد اُعْطِیَ حَظُّهُ خَیَرَ الدُّنیا وَ
الاَخِرَةِ وَ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَد حُرِمَ حَظَّهُ مِنْ
خَیْرِ الدُّنْیا وَ الاخِرَةِ » [117] ؛
«به هرکس بهره ای از رفق عنایت شود، نصیبش خیر دنیا و آخرت
است و اگر محروم از رفق باشد محرم از خیر دنیا و آخرت خواهد بود»
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) خود نیز به عنوان برترین الگوی اخلاقی
مسلمانان از سوی خداوند متعال مکلف به مدارای با مردم بوده و می فرمودند:
« اَمَرَنِى
رَبِّى بِمُدَاراةِ النَاسِ کَمَا اَمَرَنِى بِاَداءِ الفَرائِضِ » [118] ؛
«خداوند مرا به مدارا با مردم امر نمود همان طورى که به
انجام واجبات امر کرد»
البته
این بدان معنا نیست که انسان به طور مطلق و در هر شرایط و
زمانی با دیگران مدارا نماید؛ بلکه روایات وارده و سیره معصومین (علیهم
السلام) گویای آن است که رفق و مدارا دارای حد و مرز خاصی
می باشد که به برخی از آنها اشاره می نماییم:
الف. کارآمدی مدارا
براساس
آموزه های اسلامی شدت عمل و خشونت در موردى که می توان
مشکل را با متانت و نرمى و ملایمت حل نمود نادرست است. اگر برخی مواقع که مدارا
کارآیی نداشته به ناچار باید از شدت عمل استفاده نمود.
حضرت على (علیه
السلام) در سفارش خود به یکى از کارگزاران خود، در مورد
نحوه برخورد و تعامل با مردم می فرماید:
« وَ
ارْفُقْ مَا کَانَ الرِّفْقُ اَرْفَقْ، وَ اعْتِزَمْ بِالشِّدَّةِ حِینَ لاَ
تُغْنِى عَنْکَ اِلاَّ الشِّدَّةُ » [119] ؛
«در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدارا کن؛ اما آنجایى که جز با شدت عمل کار از
پیش نمى رود، شدت عمل را به کار بند».
ب. رعایت حق
مدارا
فقط در امور جارى و معمولى و احیاناً در مورد حق شخصى مدارا کننده باید باشد و چنان
چه از این حد بگذرد و موجب پایمال شدن حق و یا حقوق اجتماعی شود مدارا کننده، مسئول
خواهد بود. پیامبر اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« رَأسُ
العَقلِ بَعدَ الایمانِ بِاللّه، مُداراةُ النّاسِ فِى غَیرِ تَرکِ حَقّ
» [120] ؛
«عاقلانه ترین کارها بعد از ایمان به خداوند مدارا نمودن با مردم است به طورى که
حقّى ضایع نشود». [121]
ج. رعایت قانون
نرم خویى
در مورد اجراى احکام الهى و پیاده کردن حدود شرعى نابجا می باشد
کما این که پیامبر خدا در مسائل شخصی و برخورد با افراد
ملایم و نرم و مهربان بود اما در مسائل اصولی و کلی دین و اجرای احکام الهی انعطاف
ناپذیر و با صلابت بود. اگر کسی قانونی را زیر پا می گذاشت
او را بدون مسامحه تنبیه می کرد.
به عنوان
نمونه بعد از فتح مکه زنی از طایفه قریش دزدی کرد. هنگامی که حد اسلامی ثابت شد.
سفارش ها از اطراف شروع شد و از پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) خواستند از اجرای حد صرف نظر
کند، اما حضرت فرمود: «قانون الهی را نمی شود تعطیل کرد» [122]
د. مانع سوء استفاده
رفق و
مدارا در صورتى مطلوب و منطقى بوده و به عنوان یک اصل کلى در تعاملات اجتماعى مورد
تأیید است که مورد سوء استفاده قرار نگیرد؛ اما اگر موجب جسور شدن و سوء استفاده
انسان هاى کم ظرفیت و کم جنبه شود باید با احتیاط و رعایت
همه جوانب اعمال شود تا آثار منفى و سوء به دنبال نداشته باشد.
امیرمؤمنان حضرت على (علیه
السلام) می فرماید:
« اِذَا
کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً، کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً؛ رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ
دَاءً، وَ الدَّاءُ دَوَاءّ » [123] ؛
«در صورتى که رفق و مدارا، اسباب خرق و زحمت شود، تندى (و شدت عمل) عین رفق و مدارا
است؛ (چنان که) گاهى دارو موجب بیمارى می شود
و بیمارى خود، دارو می باشد».
بنابراین
می توان گفت، اگر چه اصل اولى در معاشرت با دیگران بر رفق و
مدارا و محبت به آنان است؛ اما اگر این اصل کارساز نبود، نوبت به اصل دوم – که همان
شدت عمل است – می رسد.
آداب
شوخی
من جوانى 22 ساله هستم در روابط اجتماعى خیلی اهل شوخی هستم اما
بعد از مدتی اطرافیان یه جور به من بی اعتنا می شوند،آیا
برخورد آنها به خاطر این است که
من زیاد شوخی می کنم؟
برخلاف
آنان که می کوشند چهره ای خشن و
گرفته، از اسلام و مسلمان ارایه دهند، در فرهنگ دینی مسئله خوشحالی و شادی و شاد
کردن دیگران، از ویژگی های مثبت و پسندیده به شمار آمده است
و از مزاح و شوخ طبعی به عنوان یک خصلت مؤمنانه یاد شده است.
امام
صادق (علیه السلام) فرمود:
«هیچ مؤمنی نیست مگر این که در او «دُعَابَة» است». راوی از
امام پرسید: دعابه چیست؟ حضرت فرمود: یعنی مزاح و شوخی. [124]
امام
صادق (علیه السلام) از
برخی یاران پرسیدند: چگونه است شوخی و مزاح کردن شما با یکدیگر؟ گفتند: اندک است.
حضرت با لحنی عتاب آمیز فرمود: چرا با هم مزاح و شوخی
ندارید؟ «فَاِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»، شوخی و مزاح، بخشی از خوش رفتاری
و حسن خلق است و تو می خواهی از این طریق، سرور و شادی بر
دل برادرت وارد کنی، پیامبر هم با افراد شوخی می کرد، می خواست
که آنها را شادمان سازد. [125]
البته
زیاده روی در شوخی ها، آفاتى در پى
دارد که در روایات متعددی نسبت به آنها هشدار داده شده است که بعضى را به اختصار
ذکر مى کنیم:
1. موجب
آبروریزى انسان مى شود. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« کَثرَةُ
الْمِزاحُ تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ » [126] ؛
«شوخى زیاد آبرو را مى برد»
2. انسان
را خوار مى کند. حضرت على (علیه
السلام) فرمود:
« مَنْ
کَثُرَ مِزاحُهُ اُستُخِفَّ بِهِ » [127] ؛
«کسی که زیاد شوخی کند، به سبب همان، سبک می شود».
3. آتش
کینه را برمى افروزد و این در جایى است که شوخى توأم با جسارت و توهین باشد. امام
على (علیه السلام) در
این باره فرمود:
« الْمِزاحُ
تُورِثُ الضَّغائِنَ » [128] ؛
«شوخى، کینه ها را در پى دارد»
4. نور
ایمان را از دل مى برد، زیرا شوخى زیاد، انسان را از یاد خدا و آخرت غافل مى کند.
امام کاظم (علیه
السلام) فرمود:
« ایَّاکَ
وَ الْمِزاحَ فَانَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ » [129] ؛
«از شوخى بپرهیز که نور ایمان را از دلت مى برد»
5.
شخصیّت انسان را خدشه دار مى کند. امام على (علیه
السلام) فرمود:
« افَةُ
الْهَیْبَةِ الْمِزاحُ » [130] ؛
«شوخى، آفت هیبت است».
زیرا
انسان ها از نظر تحمل شوخی یکسان نیستند. بعضی ها
ظرفیت لازم برای شوخی ندارند و چه بسا رفتارهای سبک و یا بی احترامی
کنند.
امام حسن
عسکری (علیه
السلام) فرمود:
« لا
تمازِحْ، فَیُجْتَرَءَ عَلَیکَ » [131] ؛
«شوخی مکن، که بر تو گستاخ می شوند».
این،
اشاره به از بین رفتن مهابت و حرمتِ مزاح کننده دارد که وقتی با شوخی، حریم خود را
شکست و ابهت و وقار خویش را زیر پا گذاشت، راه برای دیگران بازمی شود
که به حرمت شکنی بپردازند.
مرز شناسی شوخی
برای این که
بتواند با حفظ شخصیت خود، دیگران را خنداند و از پیامدهای منفی شوخی در امان ماند
باید آداب و حدود شوخی را رعایت نمود، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اول: خارج نشدن از مرز حق و صداقت
گرچه در
آموزه های دینی و اخلاقی اسلام، شوخی مورد تأیید است ولی می باید
جهت دار، مفید و سازنده باشد. اسلام هرگز اجازه نمی دهد
در شوخی بی ادبی، حرف بیهوده و سخنان نیش دار
و باطل استفاده گردد. پیامبر گرامی اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
« اِنّی
لَأمْزَحُ و لا اَقُولُ الاّ حَقّا » [132] ؛
«من مزاح می کنم، ولی جز حق نمی گویم».
این سخن،
هم نشان دهنده مزاح در سیره رسول خداست، هم رعایت حد و مرز آن.
دوم: آلوده نبودن به دشنام
مرز بعدی
این است که شوخی نباید با دشنام، آلوده باشد. امام صادق (علیه
السلام) فرموده است:
« اِنَّ
اللّه یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجماعَةِ بلا رَفَثٍ » [133] ؛
«خداوند، مزاح کننده و بذله گو در میان دیگران را دوست می دارد،
اگر به گناه کشیده نشود»
سوم: دوری از تمسخر
ممکن است
برخی از راه برداشتن وسایل دیگران با آنان شوخی کنند و از راه ترساندن آنان، خودشان
بخندند. در چند مورد نقل شده که اصحاب پیامبر خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) این گونه
شوخی کردند و حضرت، ناراحت شده، آنان را از این گونه شوخی ها
برحذر داشتند.
در روایت
آمده است که جمعی از اصحاب با رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند. مردی بلند شد برود،
کفش خود را فراموش کرده بود که کجا گذاشته است. یک نفر آن را برداشت و زیر پای خود
پنهان کرد. آن مرد سراغ کفش خود را گرفت و بقیه گفتند: ما آن را ندیده ایم.
پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرمود: این چه کاری است می کنید؟
آن شخص گفت: یا رسول الله! با او شوخی می کنیم. حضرت فرمود:
« کیفَ
بِروعَةِ المؤمن » [134] ؛
«ترساندن مؤمن چه معنا دارد»
چهارم: رعایت تناسب سنی و جنسی در شوخی
در شوخی
بهتر است با افراد هم سن و هم جنس خود شوخی کنند. برای مثال، افراد کوچک تر
با بزرگ تر خود شوخی نکنند یا مرد نامحرم نباید با زن
نامحرم شوخی کند.
ابوبصیر
می گوید: در کوفه، به یکی از بانوان درس قرآن می آموختم.
روزی با او شوخی کردم. پس از آن، خدمت امام باقر (علیه
السلام) رسیدم. آن حضرت فرمود: «این چه سخنی بود که به آن
زن گفتی!» من از شدت شرم، صورتم را با دستم پوشاندم.
پنجم: میانه روی در شوخی
هر چیزی
و از جمله شوخی و خنده، اگر از حد خود بگذرد، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. قهقهه
زدن و خندیدن زیاد، موجب قساوت قلب و مردن دل می گردد و
هیبت و وقار انسان را از بین می برد.
امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« اَلافراطُ
فی الْمزاح خُرقٌ » [135] ؛
«افراط کردن در شوخی حماقت است»
ششم: دوری از عادت
مزاح
نباید براى انسان به صورت یک عادت همیشگى درآید، به گونه اى که همواره دنبال بهانه
اى باشد تا با کسى شوخى کند، زیرا این صفت، تصویر زننده اى از انسان در ذهن مردم
ایجاد مى کند، به طورى که مردم او را شخصى دلقک و بذله گو تصوّر مى کنند و بین شوخى
ها و موضع گیرى جدّى او فرقى نمى گذارند. در این باره حضرت على (علیه
السلام) فرمود:
« مَنْ
جَعَلَ دَیْدَنَهُ الْهَزْلَ لَمْ یُعْرَفْ جِدُّهُ » [136] ؛
«هر کس شوخى را عادت خود قرار دهد، موضع جدّى او (از شوخى هایش، باز) شناخته نمى
شود».
هفتم: رعایت اعتدال
اگر در
شوخی اعتدال نباشد، آسیب ها و ضررهایی به وجود
می آید و حکمت و فلسفه شوخی که ادخال شادی و نشاط و به وجود
آوردن شادمانی است،از بین می رود.
حضرت علی (علیه
السلام) می فرماید:
« الکاملُ
مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَه » [137] ؛
«انسان کامل و عاقل کسی است که حرف های جدی او بیش از حرف های
شوخی اش باشد»
نظم در
معاشرت
چرا ما مسلمان ها از افراد عادی گرفته تا
رده های بالا و مسئولین این قدر بی نظم
هستیم و نسبت به قول و قرارهایمان بی اهمیتیم در حالی که در
کشورهای غیر مسلمان به نظم خیلی اهمیت می دهند و رعایت می کنند؟!
اسلام به
عنوان دین جهانی و کامل، به نظم و برنامه ریزی در زندگی
اهمیت فراوان داده و به پیروان خویش سفارش کرده که تمام کارهای خود را طبق قانون و
به صورت منظم انجام دهند و از بی برنامه گی
بپرهیزند. چرا که تمام احکام اسلامی، واجبات، مستحبات، محرمات، مکروهات و… در این
راستا و در جهت برنامه دقیق و منظم دادن به مسلمانان قرار داده شده که آنان را تحت
نظم خاصی درآورد.
باید
توجه داشت که عدم رعایت نظم و پایبند نبودن برخی مسلمانان نسبت به عهد و پیمان هایشان
به معنی بی توجهی اسلام به این مسئله مهم
نیست.
نگاهی به
آیات و روایات به خوبی نشان دهنده آن است که نظم در معاشرت و وفا به عهد و پیمان از
نظر اسلام جزء عالی ترین فضائل انسانی به شمار می آید
و شاید کم تر حکمى را بتوان یافت که دامنه اجراى آن تا این اندازه گسترش داشته
باشد.
قرآن
کریم به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان در وفاء به عهد تأکید کرده
و کسانى که عهد و پیمان را مى شکنند
را به شدیدترین بیان نکوهش فرموده و کسانى را که پاى بند
وفاى به عهد خویشند در آیاتى بسیار ستایش کرده است. [138]
خداوند
درباره نشانه های خردمندان مى فرماید:
« الَّذینَ
یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ » [139] ؛«آن
ها کسانى هستند که به عهد الهى وفا مى کنند و پیمان را نمى شکنند»
قرآن
کریم بیش ترین زیان ناشى از پیمان شکنى را متوجّه شخص پیمان شکن مى داند و مى
فرماید:
« فَمَنْ
نَکَثَ فَانَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ » [140] ؛«هر
کس پیمان شکنى کند، در حقیقت به زیان خویش پیمان شکنى کرده است»
پیغمبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرماید:
«کسی که
به پیمان خود وفا نمی کند دین ندارد» [141]
و در
بیان دیگری می فرماید:
«هر کس
ایمان به خدا و روز قیامت دارد هرگاه وعده ای داد بدان وفا
می کند».
اسلام
پیمان شکنی را از نشانه های نفاق معرفی کرده است.
پیغمبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرماید:
«چهار
چیز است که هر کس دارای آنها باشد منافق است (از جمله این که)
هنگامی که وعده ای می دهد آن را می شکند» [142]
چه بسا
بر همین اساس است که حضرت علی (علیه
السلام) نسبت به دوستی با افراد پیمان شکن هشدار داده و
فرموده است:
« لا
تَعْتَمِدْ عَلى مَوَدَّةِ مَنْ لا یُوفى بِعَهْدِهِ » [143] ؛
«بر دوستى کسى که به عهد و پیمان خود وفا نمى کند، اعتماد مکن».
بنابراین
عملکرد غلط برخی مسلمانان دلیل بر کاستی در آموزه های
اسلامی نیست بلکه این مسلمانان هستند به دلیل عدم آشنایی به آموزه های
دینی و یا ضعف ایمان و پایبند نبودن به احکام اسلامی با نام مسلمانی رفتاری را
از خود بروز می دهند که از کافران
نیز سر نمی زند، لذا آنچه که لازم است آشنایی بیشتر
مسلمانان با معارف اسلامی و پایبندی بیشتر آنان نسبت به این معارف می باشد
تا در پرتو تعالیم اسلام جامعه ای سالم و نورانی داشته
باشیم.
ملاقات
با دوستان
آیا دید و بازدید از دوستان و برادران دینی مانند صله ارحام بر ما
لازم و واجب است؟
هرچند
ملاقات و زیارت دوستان و برادران دینی از موجبات گسترش دوستی و محبت و از عوامل
توسعه مودت و دیگر خواهی در جامعه است اما این رفتار پسندیده قابل مقایسه با صله رحم
نیست چرا که صله ارحام؛ همان گونه
که از نام آن نیز مشخص است؛ مربوط به خویشاوندان و روابط خانوادگی بوده و در اسلام
مورد تأکید فراوان قرار گرفته و ترک آن نیز پیامدهای منفی دنیوی و اخروی فراوانی
دارد. هر چند جایگاه دید و بازدید های دوستانه به پای صله
ارحام نمی رسد اما برای این عمل خداپسندانه پاداش ها
و آثار فوق العاده ای ذکر شده است که نشان دهنده جایگاه
ویژه این رفتار دینی در آداب معاشرات اسلامی می باشد که ما
در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می نماییم:
در
روایتی رسول اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) پاداش این عمل پسندیده را بهشت قرار
داده و فرموده است:
« مَنْ
زَارَ أَخَاهُ فِی بَیْتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْتَ ضَیْفِی وَ
زَائِرِی عَلَیَّ قِرَاکَ وَ قَدْ أَوْجَبْتُ لَکَ الْجَنَّةَ بِحُبِّکَ إِیَّاه » [144] ؛
«هر کس برادر دینی اش را در خانه او زیارت کند خدای (عزوجل)
گوید: تو میهمان و زائر من هستی و پذیرایی تو به عهده خود من است و من بهشت را برای
تو واجب کردم که تو برادر دینی ات را دوست می دارد»
در روایت
دیگری امام باقر (علیه
السلام) به کسانی که برادران دینی خود را زیارت می کنند
مژده جایگاه مخصوصی در بهشت داده و فرموده است:
« إِنَّ
لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَّةً لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ حَکَمَ
عَلَى نَفْسِهِ بِالْحَقِّ وَ رَجُلٌ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِی اللَّهِ- وَ
رَجُلٌ آثَرَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِی اللَّهِ » [145] ؛«خدا
عز و جل را بهشتى است که در آن در نیاید جز سه تا؛ مردی که درباره خودش به حق قضاوت
کند، و مردی که براى خدا برادر مؤمنش را دیدار کند، و مردی که در حوائج، برادر
مؤمنش را بر خود مقدم دارد».
امام
جواد (علیه السلام) نیز
از آثار دنیوی این اخلاق دینی سخن به میان آورده و فرموده:
« مُلَاقَاةُ
الْإِخْوَانِ نُشْرَةٌ وَ تَلْقِیحُ الْعَقْلِ- وَ إِنْ کَانَ نَزْراً قَلِیلا » [146] ؛
«دیدار برادران و دوستان باعث سلامت روان و موجب ازدیاد و فراوانی عقل و خرد می شود
هرچند اندک و کوتاه مدت باشد»
امام
باقر و امام صادق (علیهم
السلام) نیز در روایتی پاداش معنوی زیارت برادران دینی را
برشمرده و فرموده اند:
«هر
مؤمنی که به قصد دیدار مؤمن دیگر بیرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش زیارت
کند، به پاداش هر گامش در این راه، خداوند حسنه ای برای او
می نویسد و سیئه ای از او محو می کند
و درجه ای می افزاید. چون در بزند،
درهای آسمان به رویش باز می شود و چون با یکدیگر ملاقات و
مصافحه و معانقه کنند، خدای متعال رو به فرشتگان کرده و مباهات می کند
که: دو بنده ام را بنگرید! به خاطر من دوستی و دیدار می کنند
بر من است که از این پس از عذاب، مصونشان دارم. و چون بر گردد، فرشتگان بدرقه اش
می کنند و اگر تا شب بعد، از دنیا برود، از حساب،معاف می شود…» [147]
این ها
گوشه ای از روایات مربوط به دیدار با دوستان مؤمن می باشد
که ما را نسبت به این عمل شایسته تشویق می نماید و چه خوب
است این گونه ملاقات ها و جلسات
دوستانه در مسیر معرفت افزایی شکل گیرد.
امام
صادق (علیه السلام) به
یکی از یاران خود به نام داود بن سرحان فرمود:
«اى داود
سلام و درود مرا به دوستان و یارانم برسان در حالى که من می گویم:
خدا رحمت کند بنده اى را که با دیگرى گرد آید و کار ما (محبت و دستورهاى دین ما) را
به یاد آورند (با یکدیگر گفت وگو نمایند) حتماً سوّمى آنها
فرشته اى است که براى ایشان استغفار نموده و آمرزش می طلبد،
پس هرگاه گرد هم آمدید به ذکر و یاد ما مشغول گردید، زیرا در اجتماع و گرد آمدن شما
زنده کردن یاد ما است، و بهترین مردم پس از ما (آل محمّد (علیهم
السلام) ) کسى است که کار ما را یادآورى نماید و (مردم) را
به ذکر و یاد ما دعوت نموده و بخواند» [148] .
پرهیز
از قهر
آیا درست است که می گویند اگر با کسى قهر
باشیم نماز ما مورد قبول خدا نیست؟
اگر دوستى با وى موجب سلب آسایش ما شود. در چنین مواقعی چه باید
کرد؟
نخست
باید دانست؛ در هر صورت باید نماز و اعمال واجب را انجام داد،
اما اگر این نماز و اعمال واجب همراه با رعایت اخلاق
پسندیده باشد، از ثواب و درجه بالاتر برخوردار خواهد بود و مورد رضایت و قبول می باشد،
اما اگر با اخلاق نکوهیده همراه
بود، تنها به وظیفه عمل شده و از این جهت مجازات نخواهد داشت. اما از درجه و مرتبه
رضایت خدا محروم خواهد بود. بنا بر روایات فراوان یکى از رفتارهایی که در اسلام به
شدت نکوهش شده، قهر کردن با نزدیکان و برادران و خواهران دینى بر سر امور دنیا است؛
چنانچه پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:
«هر دو
مسلمانى که از یکدیگر قهر کنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتى نکنند از
اسلام بیرون روند [149]
و میان آنها پیوند و دوستى دینى نخواهد بود؛ پس هر کدام که به [اصلاح رابطه و] سخن
گفتن پیشى گیرد او در روز حساب زودتر به بهشت مى رود» [150]
جدایى
برادران ایمانى موجب خشم خداوند و شادى شیاطین است. بنابراین لازم است پیروان سیره
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم
السلام) در این امور بیندیشند و اجازه ندهند دوستى و الفت
با برادران به کینه و قهر کردن و جدایى بیانجامد و چنان چه گاهى کدورت و رنجش و
قهرى پیش آمد، خود را بر آن دارند که در رفع آن بکوشند و بر یکدیگر پیشى گیرند.
در
روایتی از رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در وصایای آن حضرت به اباذر آمده
است خداوند در هر روز دوشنبه و پنجشنبه پرونده اعمال مؤمنین را مورد نظر و لطف قرار
می دهد مگر پرونده آن دو نفری که با هم کدورتی و قهری دارند
و به مأمورانش (یعنی ملائکه) دستور می دهد پرونده آنها را
کنار بگذارند تا وقتی با یکدیگر آشتی نمایند». [151]
البته
اگر انسان در ارتباط با فردی دچار گناه می شود و یا به نوعی
محذورات شرعی وجود دارد می تواند با او معاشرت نداشته باشد
بدون این که با او قهر و دشمنی داشته باشد. می شود
با او در حد سلام و علیک و ادای حقوق واجب ارتباط داشت چنان چه
با خیلی از همسایگان و یا همکاران خود رابطه دوستی و رفت وآمدی نداریم ضمن آن که
با آنها قهر هم نیستیم و رابطه در حد سلام و احوال پرسی و دیگر حقوقی که دو مسلمان
بر همدیگر دارند روابط برقرار است.
معاشرت
با دوستان
من با یکى از دوستانم در اواسط سال آشنا شدم ولى الان احساس می کنم
او از من خسته شده است. می خواستم بدانم در رابطه با
دوستان، احادیث ما چه راهکارهای عملی ارائه نموده تا با به کارگیری آنها بتوانم
دوستی پایداری داشته باشم و دیگر دچار
این تجربه تلخ نشوم؟
پیش از
بیان پاسخ این سؤال لازم است دو نکته را یادآوری نماییم:
اول:
آداب اسلامی حکم می کند که انسان مؤمن در انتخاب دوست، دقیق
و سخت گیر باشد. اگر بخواهد با کسی طرح دوستی بریزد و رفیق
صمیمی شود، عقل و منطق را به کار گیرد و احساسات تند و بی جا
را در این امر دخالت ندهد. در ابتدا با او مأنوس شود تا از تفکر، اخلاق، دین داری و
زندگی اش آگاه شود. سپس در موارد مختلف او را آزمایش کند. پس از آن که
همه شرایط دوستی را در او یافت و صلاحیت او را تأیید کرد، با وی دوستی کند. چنین
دوستی می تواند ثابت و پایدار و بی خطر
باشد.
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« لَا
تَامَنْ صَدِیقَکَ حَتَّی تَخْتِبرَهُ » [152] ؛
«از دوست خود ایمن مباش تا او را بیازمایی»
دوم:
دوستی هنگامی ارزش دارد که برای خدا باشد و رفیقی قابل اعتماد است که دوستی او بر
پایه معنویت باشد. دوستی هایی که به دلیل ثروت، مقام،
زیبایی یا نظایر آن به وجود آمده باشد، با از بین رفتن آنها خود به خود از بین
خواهد رفت. هیچ یک از امور مادی نمی تواند پشتوانه دوستی
ثابت و سعادت بخش باشد. ازاین رو، به جز با حق طلبان
و آخرت گرایان نباید رفاقت کرد و از هم نشینی با کسانی که
همت آنها کسب دنیاست و از یاد حق غافل هستند، باید پرهیز کرد. چنان که خداوند در
قرآن می فرماید:
« فَأَعْرِضْ
عَن مَّن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَوةَ الدُّنْیَ » [153] ؛
«پس، از هرکس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی
بر تاب»
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« کُلُّ
موَدَّةٍ مَبینةٍ عَلَی غَیر ذاتِ الله ضَلالٌ وَ الْاعتمادُ عَلیها مَحالُ » [154] ؛
«هر دوستی و محبتی که پایه اش بر چیزی جز ذات مبارک خدای متعال پی ریزی شده باشد،
گمراهی است و تکیه بر آن محال است»
اما در
پاسخ به این سؤال باید گفت آنچه از انتخاب دوست هم مهم تر است، تداوم دوستی می باشد.
در واقع، اگر پس از انتخاب دوست، حدود و وظایف دوستی رعایت نشود، به زودی رشته آن
گسیخته خواهد شد. این امر، ناتوانی انتخاب کننده را می رساند.
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« اَعجَزُ
النَّاسِ مَنْ عَجْزَ عَنْ اکْتِسابِ الْاِخْوانِ وَ اَعجَزُ مِنه مَن ضَیَّعَ مَنْ
ظَفَرَ بِه مِنْهم » [155] ؛
«ناتوان ترین مردم کسی است که نتواند برای خود دوستانی به دست آورد و از او ناتوان تر
کسی است که دوستان به دست آمده را از دست بدهد».
از سوی
دیگر، خداوند تداوم دوستی را دوست دارد. ازاین رو، برای
خشنودی خداوند باید دوستی را ادامه داد. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« انَّ
اللهَ تعالی یُحِبُّ المُداوَمَةَ عَلَی الْاِخاءِ الْقدیم فَداومَوا » [156] ؛
«خداوند دوستی دیرینه را دوست دارد. بنابراین، دوستی دیرینه را ادامه دهید».
از همین
رو در آداب معاشرت اسلامی راهکارهای عملی متعددی جهت تدوام دوستی یافت می شود
که مهمترین آنها از قرار ذیل می باشد:
یکسان بودن ظاهر و باطن با دوست
انسان
باید همان گونه که به ظاهر با دوست خود به صفا و محبت رفتار
می کند، در غیاب او و در باطن هم به او محبت داشته باشد تا
ظاهر و باطنش موافق باشد. امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« اَلصَّدیق
مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ » [157] ؛
«دوست راستین کسی است که نهانش راست باشد».
برای دوستمان همانی را بپسندیم که برای خود می پسندیم
بهترین
روش رفتار با دیگران را مى توان از کلام رسول اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) آموخت که فرمود:
«هیچ یک
از شما مؤمن نیست مگر این که براى برادرش آن بخواهد که براى خود مى خواهد».
و یا در
جاى دیگر فرمود:
«دست خود
را بر سر هر کس که مى خواهى بگذار و براى او آن بخواه که براى خود مى خواهى» [158]
کمک به یکدیگر
بهترین
کمک دوست، کمک به اصلاح دین اوست. دو دوست همانند دو دست در یک بدن که همدیگر را می شویند،
باید کمک کار یکدیگر باشند و در مشکلات زندگی، همدیگر را تنها نگذارند. چنان که
امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« اذا
بنَت الوُدُّ وَجَبَ التَّرافدُ و التعاضُدُ » [159] ؛
«وقتی دوستی ثابت و پابرجا شد، تعاون و کمک بر یکدیگر لازم می شود»
همچنین
درجای دیگر می فرمایند:
«جز این
نیست که رفیق را رفیق گویند، چون همراهی می کند و تو را در
اصلاح دینت یاری می رساند و اگر کسی تو را بر اصلاح دین و
آیینت همراهی کرد، او رفیق مهربان است» [160]
قابل ذکر
است که؛ از دوست باید زمانی انتظار کمک داشت که توانایی کمک کردن داشته باشد و او
را به زحمت نیندازد.
گذشت از اشتباه های دوستان و پرهیز از خرده
گیری بر آنان
از دیگر
رفتارهای تداوم دهنده دوستی، پرهیز از خرده گیری و گذشت از
اشتباه ها و لغزش های دوستان است؛
زیرا خرده گیری و اهمیت دادن به اشتباه ها
می تواند دوستی ها را از بین ببرد.
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« مَن
اسْتَقْصی عَلی صِدیقِه اِنْقطَعتْ مَودَّتُه » [161] ؛
«کسی که نسبت به دوست خود خرده گیری کند و ریزبین باشد، دوستی او بریده می شود»
اگر دوست
برای اشتباه های خود دلیل ندارد، بهتر است طرف مقابل برای
او عذرتراشی کند تا دوستی ها تداوم یابد؛ زیرا :
« اَلاِسْتغناءُ
عَن العُذرِ أعزُّ مِن الصِّدقِ به » [162] ؛
«بی نیازی از عذرخواهی، گرامی تر از
عذر راستین است»
عذر
دوستان را باید پذیرفت، اگرچه بی جا باشد و استدلال آن
منطقی نباشد؛ زیرا همین اندازه که کسی از کار خود پشیمان شد و پوزش خواست، بدین
معناست که دستی برای دوستی و ادامه آن دراز کرده است و وظیفه شخص است که آن را
بگیرد. [163]
بی اعتنایی به سخن افراد سخن چین درباره
دوستان
بدون
تردید، افرادی هستند که از روابط گرم و دوستانه دیگران رنج می برند
و همواره درصدد ایجاد اختلاف بین آنها هستند. سخنانی دروغ یا راست از این دوست به
دیگری می گویند تا آنها را از هم آزرده و دل سرد کنند. امام
علی (علیه السلام) در
این باره می فرماید:
« وَ
مَنْ أطاعَ الواشِیَ ضَیَّعَ الصّدیق » [164] ؛
«هرکس از سخن چین پیروی کند، دوستی را به نابودی می کشاند».
وظیفه
دوستان در مقابل گفتار سخن چینان، تکذیب و بی اعتنایی به
سخن آنهاست. بدین وسیله، هم آنها از کار ناپسندشان متنبه می شوند
و هم انسان، دوست خود را از دست نمی دهد.
احترام گزاری به دوست
یکی از
نکات دقیق در دوستی، رفاقت در تمام دوره ها و همه فراز و
نشیب های زندگی و احترام گزاردن به دوست است. گاه صمیمیت و
یگانگی در دوستی به جایی می رسد که افراد، احترام را فراموش
می کنند. برای مثال، در عالم دوستی با ضمیر «تو» همدیگر را
صدا می کنند و بر اثر عادت، گاهی نیز در مقابل دیگران به
شکل نادرستی رفتار می کنند، یا با هم شوخی ها
بی جا می کنند یا یکدیگر را به
تمسخر می گیرند. ادامه این روند می تواند
روابط دوستان را تیره و متزلزل کند.
حارث بن
اعور که از اصحاب علی (علیه
السلام) بود، روزی اخلاص و ارادت قلبی خود را بیان کرد و
گفت: «ای امیرمؤمنان، من شما را دوست دارم». چون سخن از دوستی به میان آمد، حضرت
درباره حفظ دوستی فرمود:
«کسی را
که دوست داری، با او خصومت مکن، او را به بازی مگیر؛ با او ستیزه جویی
مکن؛ با او شوخی های نامناسب مکن، او را خوار و کوچک مشمار
و در مقام برتری جویی بر او مباش. این کارها مناسب مقام دوستی نیست و روابط دوستان
را تیره و متزلزل می سازد». [165]
تذکر عیب های دوست
انسان
همان گونه که برای خود خوبی می خواهد، برای دوستش هم باید
خوبی بخواهد، ازاین رو، اگر کاستی هایی در کار دوست خود
دید، باید به او پند دهد. تذکر عیب های دوست، نشانه محبت به
اوست که عیب دوست را مانند عیب خویش ناپسند می پندارد و از
آن چشم پوشی نمی کند. این تذکر باید مخفیانه باشد، وگرنه
نصیحت نیست، بلکه آبرو ریختن است، چنان که امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
« الصِّدیقُ
الصِّدقِ مَنْ نَصَحَک فی عَیبِکَ، وَ حَفِظَکَ فی غَیْبِکَ، و آثرَکَ عَلَی نفسِه » [166] ؛
«دوست صمیمی کسی است که تو را در مورد عیب هایت نصیحت کند،
در غیاب، تو را نگه دارت باشد و تو را بر خود مقدّم دارد».
همچنین
می فرماید:
« صدیقُک
مَنْ نَهاکَ وَ عَدُّوکَ مَنْ اَغْراکَ » [167] ؛
«دوست صمیمی تو کسی است که تو را از کارهای زشت بازدارد و دشمن تو کسی است که تو را
به کارهای زشت وادارد»
البته
انسان همان گونه که خطاها و اشتباه های دوست خود را تذکر می دهد،
باید خود هم آمادگی پذیرش نصیحت و تذکر دوست را داشته باشد.
از دیگر
آداب دوستی این است که دوست خود را با نامی که او دوست دارد بخواند، [168] در
مجلس برای او جا باز کند. [169]
هنگام داشتن ثروت و قدرت، رفتارش با دوست تغییر نکند. [170]
در بیماری، از او عیادت و هنگام مرگ، او را تشییع کند. در غیبت دوست خود، حافظ
آبرو، مال و ناموس او باشد. همیشه او را یاد و دعای خیر کند. در صورت توان، حاجت او
را قبل از بیان کردن برآورده کند. [171]
معاشرت
با همسفر
هر موقع با دوستانم به سفر می روم پایان
سفر با ناراحتی از هم جدا می شویم تا جایی که تصمیم گرفته ام
دیگر گروهی به سفر نروم. آیا راهی وجود دارد که هم بتوانیم دسته جمعی
مسافرت کنیم و هم به ناراحتی و دلخوری از همدیگر منجر نشود؟
سفر یکی
از تفریحات سالمی است که برای تجدید قوا و بازسازی روحیه بسیار کارساز می باشد.
هرچند سفر نوعی سرگرمی و تفریح به شمار می آید؛
از جنبه های دیگر همچون زیارت، صله ارحام، تجارت، کسب علم،
جهاد و… نیز مورد توجه می باشد.
اسلام
برای سفر، نکاتی بیان کرده که توجه به آنها، سفر را شیرین و به یادماندی می کند؛
انتخاب هم سفر موافق
انتخاب
همسفرانی هم فکر و هم تراز نقش بسیار مهمی در دلپذیر شدن
سفر دارد، لذا از آداب مهم سفر، انتخاب هم سفر موافق است.
پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
« الرَّفیق
ثم السَّفر » [172] ؛
«ابتدا رفیق انتخاب کنید، سپس سفر کنید».
امیرمؤمنان علی (علیه
السلام) در وصیتی به فرزندش، امام حسن (علیه
السلام) فرموده است:
«قبل از
شروع سفر از رفیق همراه، سؤال کن. پیش از خرید خانه، جویای همسایه باش». [173]
از ویژگی های
مهم هم سفر موافق، هم فکری و هماهنگی با یکدیگر است.
امام
باقر (علیه السلام) نیز
در این زمینه می فرمایند:
« إِذَا
صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَکَ وَ لَا تَصْحَبْ مَنْ یَکْفِیکَ فَإِنَّ ذَلِکَ
مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِن » [174] :
«چون مصاحبت کنى یار کسى مانند خود باش و با کسى که امور زندگى تو را بر عهده گیرد،
و معیشتت را اداره کند یار مشو، زیرا که چنین وضعى موجب خواری مؤمن است».
یکی کردن مخارج سفر
توصیه
دیگر در باب مسایل مادی سفراین است که اگر گروهی با هم سفر می کنند
و در تمام امور با هم شریک می باشند باید در خرج نیز شریک
شوند. یعنی همه به مقدار مشخصی پول را برای سفر کنار بگذارند. این برنامه از قدیم
مرسوم بوده و پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) نیز در این مورد می فرمایند:
« مِنَ
السُّنَّةِ إِذَا خَرَجَ الْقَوْمُ فِی سَفَرٍ أَنْ یُخْرِجُوا نَفَقَتَهُمْ
فَإِنَّ ذَلِکَ أَطْیَبُ لِأَنْفُسِهِمْ وَ أَحْسَنُ لِأَخْلَاقِهِم » [175] ؛
«این از سنّت است که چون گروهى به سفر روند، مبلغى را که براى مخارج سفر در نظر می گیرند،
به اشتراک گرد آورند، این کار براى فکر و ذهنشان خوشایندتر، و براى اخلاقشان بهتر
است»
این
برنامه از جمله تدابیری است که در سفر گروهی اندیشیده شده تا از این جهت درگیری
برای افراد پیش نیاید و تهیه خوراک و مسکن و سایر نیازمندی های
سفر آسان تر و بهتر تأمین شود.
این که
پیامبر (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرمایند این
روش برای افکار و اخلاق همسفران بهتر است؛ از این جهت می باشد
که اگر هم خرجی نباشد یعنی همه به یک اندازه برای سفر کنار
نگذارند، ممکن است هر کسی فکر کند بیش از دیگران پول خرج کرده و همین امر ایجاد
نوعی بدبینی بین افراد می کند که یکدیگر را متهم به کم
گذاشتن از خرجی می کنند و باعث درگیری و بداخلاقی در سفر می شود
که لذت سفر و احترام بین رفقا را از بین می برد.
همراهی یکدیگر و پرهیز از تک روی
حق هم سفر
این است که یکدیگر را در طول سفر ترک نگویند؛ در بین راه و هنگام استراحت، مراقب هم
باشند، از تک روی نیز بپرهیزند تا اگر مشکل و حادثه ای پیش
آمد، به یاری یکدیگر بشتابند و خطرهای احتمالی را از خود دفع کنند.
امام
صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که
برادر مؤمن خود را در مسیری همراهی کند، ولی در طول مسافت، او را ترک کند و از او
پیشی گیرد، به اندازه ای که نتواند او را ببیند، مانند آن
است که خون او را بریزد و دشمن را بر او یاری دهد» [176]
در این
میان، به همراهی با سالمندان و افتادگان بسیار سفارش شده است، چنان که لقمان به
فرزندش می فرماید: «پسرم… هنگام سفر… به سالمندان و
افتادگان احترام بگذار و از آنها دست گیری کن» [177]
تقسیم کار و رعایت حقوق دیگران
یکی از
مسائلی که ممکن است شیرینی سفر را از بین ببرد آن است یک یا چند نفر از همسفران از
زیر بار مسئولیت های سفر شانه خالی کرده و زحمت سفر خود را
به دوش دیگران بیندازند. لذا جهت پیشگیری از بروز هرگونه مشکلی بهتر است همه افراد
حتی در ساده ترین کارها به دوستان و هم سفران خود یاری
رسانند و زحمت سفر خود را به دوش دیگران نیندازند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«بزرگ و
آقای مردم کسی است که در سفر، خدمت گزار هم سفران باشد. کسی
که در خدمت از دیگران سبقت بگیرد، به جز با شهادت در راه خدا، با هیچ کاری
نمی توان از او پیشی گرفت» [178]
روایت می کنند
که رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) با جمعی از اصحاب راهی سفر بود. در
یکی از منزل ها، ساعتی به استراحت پرداختند. پیامبر دستور
داد گوسفندی را ذبح کنند. هر یک از اصحاب نیز مسئولیت کاری را به عهده گرفتند. رسول
خدا (صلی الله علیه
و آله و سلم) فرمود: «جمع آوری هیزم و بر افروختن آتش هم بر
عهده من». اصحاب ممانعت کردند، ولی رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) نپذیرفت و فرمود: «من می دانم
شما این کارها را انجام می دهید، ولی خداوند دوست ندارد که
بنده اش را در میان یاران او با وضعیتی متمایز از دیگران
ببیند و برای خود در مقایسه با یاران و همراهان امتیازی قائل شود» [179]
انتخاب سرپرست
وقتی
گروهی با هم سفر می کنند، برای جلوگیری از ایجاد اختلاف
عقیده میان هم سفران شایسته است از میان خود، فردی عاقل، جهان دیده، مدیر و مدبّر
را به سرپرستی انتخاب کنند تا حساب هزینه های سفر و تصمیم
گیری های نهایی را به عهده او بگذارند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«هرگاه
گروهی با یکدیگر به سفر می روند، بهتر است که زاد، توشه خود
را نزد فردی از همراهان قرار دهند و او را امین و تقسیم کننده آن کنند؛ زیرا این
کار موجب راحتی خیال و حسن خلق آنان می شود» [180]
همچنین
حضرت در روایتی دیگر می فرماید:
« اِذا
خَرَجَ ثلاثُة فِی سَفرٍ فَلْیُؤَمِّروا أحدَهم » [181] ؛
«هرگاه سه نفر به سفری می روند، یکی را از میان خود، امیر و
سرپرست انتخاب کنند»
خوش اخلاقی با هم سفران
سفر به
دلیل این که خارج از شرایط عادی است، خوراک و استراحت و
آسایش زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد، لذا نیاز به صبر و
تحمل در برابر شرایط سخت و ناخوشایند دارد. حال اگر کسی علاوه بر تحمل ناملایمات
سفر، خوش برخورد و خوش رو نیز باشد نشان از روح بلند و
جوانمردی او دارد که همواره یاد و خاطره خوش در ذهن همراهان باقی می گذارد.
اخلاق
خوب، فقط به چهره خندان نیست، بلکه سیرت نیز باید خوش و مقبول باشد. امام جعفر صادق (علیه
السلام) می فرماید:
«کسی که
برای همراهان و دوستان مصاحب خویش، انیس و یار خوبی نباشد، کسی که در مقابل نیکی
دیگران، اخلاق نیک و پسندیده ای نداشته باشد، آن که
با همسایگان خود، حُسن هم جواری و حق همسایگی را رعایت نکند و کسی که با همراهان
غذا نخورد، چنین فردی در میان ما و نزد ما جایگاه و منزلتی ندارد» [182]
رازداری و کتمان عیب های یکدیگر
مسافر در
طول سفر باید عیب های برادر مؤمن و هم سفر خود را گوشزد
کند، ولی پس از پایان سفر و هنگام بازگشت، کاستی ها و لغزش ها
را نادیده انگارد و اسرار هم سفر خود را بیان نکند. امام صادق (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« مِنَ
المُروَّه فِی السَّفرِ… کِتمانُک عَلَی القَوْمِ اَمرَهُم بَعدَ مُفارِقَتک
ایّاهُم » [183] ؛
«از نشانه های مردانگی و مروّت در سفر آن است که پس از جدا
شدن از هم سفران، اسرار و عیب های آنها را پنهان کند»
سخاوت و بخشش در سفر
از دیگر
آداب سفر جمعی، برداشتن آذوقه مناسب و بهره مند کردن هم
سفران از آن است. در واقع، وقتی انسان با گروهی سفر می کند،
بهتر است که با همراهان و هم سفران خود غذا بخورد و از توشه
خویش، دیگران را نیز بهره مند سازد.
امام
صادق (علیه السلام) می فرماید:
«از
نشانه های مروّت در سفر این است که زاد و توشه کافی همراه
داشته باشد، از اموال پاک و حلال به دست آمده استفاده کند و دیگران را از آن نصیب
دهد» [184]
شوخی نمودن در سفر
با توجه
به این که شوخی مناسب باعث ایجاد نشاط در افراد می شود
شوخی با همسفران نشان جوانمردی افراد می باشد.
« الْمُرُوَّةُ
فِی السَّفَرِ… وَ کَثْرَةُ الْمِزَاحِ فِی غَیْرِ مَا یُسْخِطُ اللَّهَ
عَزَّوَجَلَّ» [185] ؛
«از جوانمردی در سفر است… پر شوخى کردن در غیر آنچه مایه خشم خدا می شود».
استفاده از سرگرمی های سالم
یکی از
توصیه های اسلام برای لذت بخش تر
کردن سفر استفاده از سرگرمی های سالم در سفر است به عنوان
نمونه در مسافرت ها توصیه به شعرخوانی شده است. در روایتی
از پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) آمده است:
« زَادُ
الْمُسَافِرِ الْحُدَاءُ وَ الشِّعْرُ مَا کَانَ مِنْهُ لَیْسَ فِیهِ خَنًا » [186] ؛
«توشه مسافر؛ حدى و شعرهایى است که در آن سخنان رکیک نباشد»
حدى،
یعنى آوازى که شتربان براى شتر خواند.
البته
شعرخوانی اختصاص به سفر گروهی ندارد ولی در حال حاضر این مسئله در سفر گروهی مصداق
بیشتری پیدا می کند. از این رو
خواندن شعر متناسب با ایامی که سفر در آن صورت می گیرد یا
متناسب با مقصد و هدف سفر، یکی از روش هایی است که می توان
از آن استفاده های معنوی و اخلاقی کرد و حتی برای ایجاد
نشاط و شادابی در گروه از آن بهره برد.
هم فکری و مشورت در سفر
وضعیت و
موقعیت سفر، مواردی را ایجاب می کند، از جمله این که
انسان مؤمن مسلمان در سفر جمعی، در مواردی مانند: زمان حرکت، استراحت، غذا، نماز
و… تابع نظر هم سفران باشد؛ در کارها با آنان مشورت کند و از خودرأیی بپرهیزد تا
سفری لذت بخش همراه هم سفران خود تجربه کند.
در
روایتی از امام صادق (علیه
السلام) ، لقمان حکیم در این مورد به فرزندش چنین پند می دهد:
«پسرم،
چون با گروهی به سفر روی و کاری در پیش گیری، با همراهان مشورت کن و از خودرأیی
بپرهیز… در مقام مشورت، رأی خود را صریح و قاطع بیان کن… با احتیاط سفر کنید و
با هوشیاری راه بپیمایید. چون در بیابان از یافتن و تشخیص راه از بیراهه درماندید،
به مشورت اقدام کنید» [187] .
همراهی و مدارا با گروه
اظهار
نظر که به صورت منطقی ومشورت باشد مناسب است ولی مهم این است که به تحمیل عقاید و
مخالفت با گروه منجر نشود. زیرا یکدلی و همراهی در جمع بسیار با اهمیت است:
« کُنْ
لِأَصْحَابِکَ مُوَافِقاً إِلَّا فِی مَعْصِیَةِ اللَّه » [188] ؛
«با همسفرانت همراهی و موافقت کن تا جایی که معصیت خداوند نباشد»
این
روایت به جامعیت همراهی اشاره دارد. یعنی در تمام کارها از گروه تبعیت کن و همراه
با آنان باش مگر در معصیت خداوند.
بدرقه و مشایعت
یکی از
کارهایی که می تواند کدورت های به
وجود آمده در سفر را التیام بخشیده و پایان سفر را به خوشی به اتمام برساند آن است،
بدرقه یکدیگر هنگام خداحافظی و جدا شدن از یکدیگر است که این امر بهترین فرصت جهت
حلالیت طلبیدن و عذرخواهی از کوتاهی ها و یا ناملایمات سفر
می باشد.
روایت می کنند
که امام علی (علیه
السلام) در زمان خلافتش، از سفری طولانی به کوفه بازمی گشت.
در راه با فردی یهودی هم سفر شد. زمانی که از او جدا می شد،
چند قدمی او را همراهی کرد و فرمود:
«…
انسان می بایست هنگام خداحافظی و پایان سفر، هم سفر خود را
چند قدم بدرقه کند…» [189]
موارد
گفته شده بخش هایی از مهمترین آداب سفر می باشد
که می تواند هر سفر را به همراه دیگران تبدیل به خاطره ای
خوب و به یاد ماندنی نماید. [190]
دوستی
و دشمنی
چند روز پیش با دوستم اختلاف پیدا کردیم و دعوام شد. حس دشمنی با
او پیدا کردم، چه کنم؟
به گواه
تاریخ، زندگی انسان ها همواره آمیخته با تلخی ها
و شیرینی ها و دوستی ها و دشمنی ها
بوده است. انسان همان گونه که مؤظف است، رفتاری آمیخته با احترام و ادب در برابر
دوستان داشته باشد، از اختلاف و دشمنی باید دوری کند.
به
فرموده امام علی (علیه
السلام) :
« اَلْواحدُ
منْ الاعداء کَثیرٌ » [191] ؛
«یک دشمن هم زیاد است»
لذا به
جای این که به فکر تلافی باشید به شما توصیه می کنیم
در برابر دوستتان که امروز با او دشمن شده اید موارد ذیل را
رعایت نمایید:
1. پرهیز از دشنام گویی
دشنام
دادن و ناسزاگویی رفتار ناشایستی است که در حق هیچ کسی شایسته نیست. آموزه های
دینی، ناسزاگویی را حتی درباره دشمن روا نمی دارد؛ زیرا
«خداوند شخص بدزبان و بدگو را دشمن می دارد» [192] ،
چنان که امام علی (علیه
السلام) در جنگ صفین وقتی شنید که یارانش، دشمن را دشنام می دهند،
فرمود:
«من خوش
ندارم شما دشنام دهنده باشید، ولی اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید،
به سخن راست، نزدیک تر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای
دشنام به آنان می گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن.
بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که
جاهلند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند، پشیمان
شوند و به حق بازگردند». [193]
2. میانه روی در دشمنی
دوستی ها
و دشمنی ها همواره در طول زمان وجود داشته اند. با گذشت
زمان، چه بسیار دوستی ها به دشمنی و چه بسیار دشمنی ها
به دوستی بدل شده اند.
ازاین رو، بهتر است در برخورد با دوستان و دشمنان همواره
اصل اعتدال، مراعات شود؛ یعنی در دوستی ها و دشمنی ها
افراط نشود که اگر جایگاه این دو عوض شد، انسان، شرمنده و زیان کار نباشد.
امام علی (علیه
السلام) فرموده است:
« أحْبِبْ
حَبیبَک هونا ما، عَسی أنْ یَکُونَ بَغیضِکَ یَوْماًما، وَ أبْغِضْ بِغَیْضک هونا
ما، عَسی أنْ یکونَ حَبیبُکَ یَوماً ما » [194] ؛
«در دوستی ها با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو شود و در
دشمنی با دشمن نیز مدارا کن؛ زیرا شاید روزی دوست تو گردد»
در واقع،
با دشمن باید به اندازه ای که از انسان دفع ضرر می کند،
دشمنی کرد و زیاده روی در آن جایز نیست. امام علی (علیه
السلام) در این باره فرموده است:
« مَنْ
بالَغَ فی الخُصومَه أثِمَ، وَ مَنْ قصَّرَ فیها ظَلَمَ » [195] ؛
«کسی که در دشمنی ها زیاده روی کند،
گناه کار و آن کس که در دشمنی ها کوتاهی کند، ستم کار است»
بنابراین، انسان نباید در دشمنی افراط کند که جزو گناه کاران
به حساب آید و نه آن قدر بر دشمن آسان گیرد که دشمن به او ستم کند، که در این صورت،
خود، ستم را به جان خریده است.
3. کِش ندادن دشمنی
انسان
مؤمن برای مقابله با دشمن، نباید بی دلیل، دشمنی را ادامه
دهد.
به تعبیر دیگر، باید به دنبال بهانه نباشد؛ زیرا کوشش بیهوده در دشمنی، از تقوا دور
است. امام علی (علیه
السلام) در این باره فرموده است:
« وَ
لایَسْتطیعُ أنْ یَتَّق اللهَ مَنْ خاصَمَ » [196] ؛
«هر کس بی دلیل، دشمنی کند، نمی تواند
باتقوا باشد»
آورده
اند که حضرت علی (علیه
السلام) شخصی را دید که بی دلیل در
برابر دشمنش قد علم می کند. فرمود:
«تو
مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرو می برد تا دیگری را
که در کنار اوست، بکشد». [197]
4. رفتار جوانمردانه
از دیگر
آداب برخورد با دشمن، رفتار منصفانه و جوان مردانه با اوست.
امام علی (علیه
السلام) در این زمینه فرموده است:
« لَمْ
یَتَّصفْ بالْمُروَّه مَنْ لم یرع ذمَّه اَوْلیائه و یُنصِف اعدائهُ » [198] ؛
«به مردانگی توصیف نشود کسی که پیمان دوستان را رعایت نکند و با دشمنان خود به
انصاف و عدالت رفتار نکند»
5. گذشت هنگام تسلط
گذشت،
«زکات توانایی» [199]
و از «بزرگ ترین فضیلت ها» [200]
است که اگر با قدرت و توانایی همراه باشد، «سپری از عذاب خدای سبحان» [201]
و «موجب مجد و بزرگی» [202]
خواهد بود. به همین سبب، ادب حکم می کند انسان هنگام تسلط
یافتن بر دشمن، از او درگذرد. چنان که رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
« اِذا
قَدرتَ عَلَی عَدوِّکَ فَاجْعَل الْعفوَ شُکراً لِلقُدْرَه علیه » [203] ؛
«وقتی بر دشمن خود قدرت یافتی، به شکرانه قدرت از او درگذر».
امام علی (علیه
السلام) هم در جمله زیبایی فرموده است:
« ما
اَحْسَنَ الْعَفْوَ مَعَ الاْقتدارِ » [204] ؛
«چه نیکوست گذشت، با داشتن توانایی بر انتقام».
در
حقیقت، لذتی که در گذشت هست، در انتقام نیست. [205]
آداب معاشرت خانوادگی
معاشرت
با والدین
شرایط احترام به پدر و مادر چیست؟ اگر آنها با من بدرفتاری کرده
باشند، وظیفه من چیست؟
پدر و
مادر، بهشت و جهنم فرزندان هستند. یعنی فرزندان می توانند
در برخورد با آنها به گونه ای عمل کنند که در دنیا و آخرت،
خوشبخت باشند یا خدایی نکرده خود را بیچاره کنند. این اصل را هرگز فراموش نکنید.
اگر شخصی کوچک ترین نیکی و احسانی در حق انسان به جای آورد، عقل تشکر و قدردانی از
او را لازم می داند، حال با توجه به این که هستی و پیدایش ما به برکت وجود پدر و
مادر است و پدر و مادر سمبل نیکی و احسان به فرزند هستند و از جان خود برای پرورش
او مایه می گذارند، سزاوارترین انسان ها برای احترام و قدردانی اند. خداوند مهربان
در قرآن مجید می فرماید:
« وَ
اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ » [206] ؛
«از روی محبت و مهربانی، بال فروتنی را برای پدرو مادرت فرود آور»
بی
تردید، اگر انسان به زحمت ها و رنج های فراوان والدین توجه کند، هرگز نیکی های آنان
را از یاد نمی برد.
امام زین
العابدین (علیه
السلام) می فرماید:
«حق
مادرت آن است که بدانی، او به گونه ای تو را حمل کرد که هیچ کس کسی را چنین حمل
نکرده است و چنان ثمره ای از قلبش را به تو داده است که هیچ کس به کسی نمی دهد. او
با اعضای بدنش تو را حفظ کرده و هراسی از آن نداشته است که با وجود گرسنگی، تو را
سیر و با وجود تشنگی، تو را سیراب کند، خویشتن را در آفتاب، سایبان تو سازد و از
برای تو از خواب دست کشد و تو را از گرما و سرما حفظ کند تا برای او باقی بمانی و
تو نمی دانی سپاسش را به جای آری، مگر به یاری و توفیق الهی» [207]
اسلام از
نظر حقوقى حساب ویژه اى براى پدر و مادر بازکرده همان گونه
که در جنبه هاى عاطفى نیز حساب جداگانه اى براى آنها در نظر گرفته است لذا در
روایات آمده که اگر پدر و مادرى از فرزندانشان راضى باشند موجب خیر و برکت و سعادت
فرزند مى شود اگر در حق فرزندان خود دعا کنند خداوند به این دعا توجه خاصى مى نماید
و به طور کلی احترام به پدر و مادر و به خصوص احترام به مادر در گشایش زندگی
فرزندان و نزول رحمت الهی بر آنها و رفع مشکلاتشان نقش مهم و تأثیر گذاری
دارد. کما این که اگر والدین از فرزندان ناراضى باشند و خداى ناکرده آنها نفرین
کنند ممکن است، خداوند بر چنین فرزندانى که موجب ناراحتى والدین شوند قهر و غضب
نماید.
ازاین رو
باید در هر شرایطى احترام آنها را نگه داشت هر چند در بعضى اوقات در برخورد با
فرزندان خود دچار اشتباه شوند. البته توجه به این نکته لازم است که خداوند همه
انسان ها را در مقابل اعمال و رفتارى که انجام مى دهند مورد
سؤال قرار مى دهد و والدین نیز باید پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشند بنابراین در
همه حال ما وظیفه داریم به والدین خود احترام بگذاریم حتى اگر آنها به ما بی احترامى
کنند.
فقط اگر
آنها بخواهند ما را به کار حرامى وادار کنند یا از انجام تکلیف واجبى بازبدارند،
اطاعت از آنها لازم و صحیح نیست چه این که اطاعت خداوند بر
هرکس دیگر حتى والدین نیز مقدم است.
باید گفت
که فرزندان در مقابل والدین خود وظایف و مسؤولیت های مختلفی
دارند که در صورت عمل به این وظایف به طور حتم می توانند
رضایت والدین خود را به دست آورند که در اینجا برخی از مهمترین آن ها
را ذکر می نماییم:
احسان و نیکی به والدین
احسان به
پدر و مادر در اوج اعمال اسلامی قرار دارد. مهم ترین و رفیع ترین
عمل اسلامی بعد از توحید و اصل مقدس یکتاپرستی احسان به پدر و مادر است.چنانچه در
چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته
است. این هم ردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد
براى پدر و مادر احترام مى گذارد.
« وَقَضَى
رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا … » [208]
«و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید؛ و به پدر و مادر نیکی کنید…»
از آیات
شریفه فوق استفاده می شود که تعظیم
و احترام والدین لازم و واجب است. گرچه کافر باشند. زیرا کلمه «بالوالدین» مطلق است
و مقید به «مؤمن بودن» نشده است.
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«خرسندی
خداوند در گرو خرسندی پدر و مادر است. و خشم خدا در گرو خشم آنان است». [209]
امام علی (علیه
السلام) نیز درباره نیکی به والدین می فرمایند:
«به
پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند». [210]
همچنین
امام صادق (علیه
السلام) می فرمایند:
«سه چیز
است که همیشه باید آن ها را انجام داد: یکی از آن ها
نیکی به پدر و مادر است؛ چه نیکوکار باشند چه بدکار» [211]
بنابراین
«احسان و نیکی» به پدر ومادر یعنی همواره خالصانه، ایثارگرانه، صبورانه و متواضعانه
و با چهره گشاده و سخاوتمندانه با ایشان رفتار شود و حوائج و نیازهای آن ها
مورد توجه قرار گیرد.
نهایت احترام به والدین
خداوند
متعال در قرآن کریم می فرمایند:
«پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید؛ و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از
آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار؛ و
بر آنها فریاد مزن؛ و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها
بگو.و بال های تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان
فرود آر؛ و بگو:پروردگارا!همان گونه که آن ها
مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده». [212]
در این
دو آیه خداوند رحمان و رحیم، لزوم نهایت احترام و تکریم والدین را در قالب چهار
«امر» و دو «نهی» یادآور شده است که عبارتند از:
1. لزوم
احسان و نیکی به والدین.
2. نگفتن
کمترین سخن اهانت آمیز به آن ها در طول حیاتشان، خصوصاً در
سن پیری آن ها
3. بر سر
آنها فریاد نزدن.
4. با آن ها
کریمانه و بزرگوارانه و با محبت سخن گفتن.
5. نهایت
فروتنی در برابر آن ها.
6. طلب
رحمت الهی برای آن ها.
و در
همین رابطه امام رضا (علیه
السلام) می فرمایند:
«برشما
باد به اطاعت از پدر و نیکی کردن به او و فروتنی و خضوع و بزرگداشت و احترام برای
پدر». [213]
تشکر و سپاسگزاری از والدین
یکی دیگر
از رفتارهایی که می تواند محبت و رضایت والدین را به دنبال
داشته باشد، تشکر از آنها می باشد.
امام رضا (علیه
السلام) می فرمایند:
«خدای –
عزوجلّ – فرمان به سپاسگزاری از خود و پدر ومادر را داده است. پس هر کس از پدر و
مادرش تشکر و سپاسگزاری نکند، شکر خدا را به جا نیاورده است». [214]
بنابراین
هیچ کس بعد از خداوند متعال که همه نعمت ها از اوست، به
انسان مانند والدین خدمت نکرده است. ازاین رو شکر آن ها
و نیز احسان به آن ها لازم است.
عظمت حق مادر و نیکی و احسان مضاعف به ایشان
مادر چون
زحمت بیشتری متحمل می شود طبیعی است که حقش هم بیشتر باشد؛
بارداری با مشکلات وضع حمل، شیر دهی، بی خوابی ها
و… خداوند حکیم در قرآن کریم می فرمایند:
«ما به
انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند
و با ناراحتی بر زمین می گذارد؛ و دوران حمل و از شیر
بازگرفتنش سی ماه است…» [215]
این آیه
دلالت دارد بر این که حق مادر بزرگ تر از حق پدر بر انسان
است. زیرا در آغاز مسئله احسان به پدرو مادر را بیان نمود، سپس مادر را جداگانه ذکر
کرد که فرزند را با مشقت و رنج حمل و وضع می کند، و این
دلالت بر عظمت حق مادر می کند. [216]
شخصی نزد
رسول (صلی الله
علیه و آله و سلم) آمد و گفت: «مَنْ أَحَقُّ النّاسِ
بِحُسْنِ صِحَابَتِی؟» [217] ؛«چه
کسی به نیک رفتاری بر من اولی تر
است؟»
حضرت
فرمود: «امک»؛ «مادرت». باز شخص سؤالش را تکرار کرد تا سه بار، باز جواب «امک» بود
بعد از بار سوم فرمود: «ابوک»؛ «پدرت».
برخورد مشفقانه با پدر و مادر
امام علی (علیه
السلام) در همین رابطه می فرمایند:
«بوسه بر
پدر و مادر عبادت است». [218]
و امام
صادق (علیه السلام) می
فرمایند:
«چشمانت
را در نگاه کردن به پدر و مادر جز به مهربانی و دلسوزی خیره مکن، و صدایت را بیشتر
از صدای آنان بالا مبر، و دستت را بالاتر از دست آنان قرار مده و جلوتر از پدر و
مادر گام برندار». [219]
پرهیز از اذیت و آزار والدین و عاق ایشان
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«بزرگ ترین
گناهان شرک به خدا و آزار دادن پدر و مادر است» [220]
و در
همین رابطه امام باقر (علیه
السلام) می فرمایند:
«آزار
دهنده پدر و مادر وارد بهشت نمی شود» [221]
رعایت ادب در برابر والدین
رعایت
ادب در گفتار و رفتار نیز از دیگر وظایف فرزندان است که می تواند
رضایت والدین را به دنبال داشته باشد:
مردی از
رسول اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) سؤال کرد، حق پدر بر فرزندش چیست؟
حضرت فرمودند:
«پدرش را
با اسم صدا نزند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و باعث دشنام او نشود». [222]
حضرت
مولای متقیان علی (علیه
السلام) می فرمایند:
«به
احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی». [223]
بخشش به پدر و مادر
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرمایند: «آیا
می دانید چه بخششی در راه خدا برتر است؟ عرض کردند: خدا و
رسولش داناترند. حضرت فرمود: بخشش فرزند به پدر و مادر». [224]
حفظ آبرو و حیثیت پدر و مادر
مولای
متقیان علی (علیه
السلام) می فرمایند:
«فرزند
بد، آبرو و شرافت خانواده را از بین می برد و مایه
ننگ و رسوایی پیشینیان خود می شود» [225]
استغفار و دعا برای والدین در زندگی و پس از مرگشان
فرقی در
وجوب نیکی به والدین و دعای خیر برای آنان در حیات و مماتشان نیست؛ یعنی فرزند
وظیفه دارد همیشه از درگاه پروردگار برای ایشان دعا و استغفار نماید.
از رسول
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) سؤال شد، آیا پس از مرگ والدین، چیزی از
حقوق آن ها باقی است یا نه؟ حضرت فرمودند:
«بلی،
نماز و استغفار و دعا برای ایشان و گرامی داشتن دوستان آن ها
و…» [226]
و نیز
فرمودند:
«سرور
نیکان در روز قیامت مردی است که بعد از مرگ پدر و مادرش به آنان نیکی کرده باشد» [227]
در پایان
ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد:
اول: به
طور قطع، اگر والدین نسبت به فرزندانشان سهل انگاری داشته و اسباب ناراحتی آنها را
فراهم نمایند از طرف پروردگار مؤاخذه خواهند شد؛ اما مهم این است که فرزندان متدین
و مؤمن، وظایف خود را در برابرایشان –بدون توجه به نواقصی که در رفتار آنها می باشد-
به بهترین نحو انجام دهید.
دوم: از
مطالب گذشته ممکن است به نظر آید که لازمه احترام به والدین اطاعت مطلق از ایشان در
تمامی امور است، اما باید گفت که از دیدگاه قرآن چنین روشی در برخورد با ایشان صحیح
نیست. بنا بر آیات قرآن احترام به پدر و مادر و اطاعت از ایشان تنها در جایی سفارش
شده است که به مخالفت فرزندان با دستورات واجب الاهی و خروج از عدالت و حق منتهی
نشود. چنان که در آیه ای افراد را
به برپایی قسط (عدل و داد) و شهادت دادن به حقیقت و راستی امر می کند،
حتی اگر بر ضد خود و یا والدین و نزدیکانشان تمام شود. [228]
افزون بر
این، در جایی به صراحت انسان را از این که در برابر تلاش والدینش در شرک ورزیدن او
به خداوند عقب نشینی کند و به خدا مشرک شود نهی کرده است و
می فرماید:
«به
انسان سفارش کردیم که به والدینش نیکی کند و اگر آن دو سعی کردند که چیزی را که به
آن علم نداری شریک من قرار دهی از آنها اطاعت نکن…» [229]
و در
نهایت قرآن در سوره لقمان به این نکته اشاره می کند که عدم
اطاعت فرزند از والدین در شرک به خدا مجوز بدرفتاری او با ایشان نیست و می فرماید:
«با آنها
در دنیا به خوبی مصاحبت و رفتار کن». [230]
معاشرت
با همسر
به نظر شما معاشرت با همسر باید به چه شکلی باشد تا بتوانیم
خانواده ای با سبک زندگی اسلامی داشته باشیم؟
بنیاد
جامعه بر خانواده و نقش آن نهاده شده است و اسلام به خانواده به عنوان مرکز توجه
احکام، حقوق و آداب اهتمام ویژه ای مبذول داشته و نقش و
جایگاه آن را با گزاره ها، آموزه ها
و دستورهای متعدد تحکیم بخشیده است. اما خانواده زمانی می تواند
متناسب با سبک زندگی اسلامی باشد که بتواند کانون آرامش و بستری مناسب برای تربیت و
رشد فرزندان باشد و این نتیجه نیز حاصل نمی شود، مگر با
آگاهی از آداب همسرداری، که به مهم ترین آنها اشاره می نماییم؛
یک. سپاس گزاری از زحمت های
یکدیگر
سپاس گزاری،
نیرو و انگیزه ای مثبت به انسان می بخشد
و او را برای کوشش و فداکاری بیشتر آماده می کند، سپاس گزاری
از همسر، حس غرور و شخصیت را در او زنده می کند و او را به
زندگی و خانواده پای بند می سازد و همواره خواهد کوشید در
برابر سپاس همسر خود، با انجام کارهای نیک، توجه و رضایت او را جلب کند.
جالب این که
در آموزه های دینی، اهمیت سپاس گزاری
بیش از احسان مادی است، چنان که امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
«ارزش
سپاس گزاری، بیش از احسان است؛ زیرا سپاسگزاری [در ذهن] می ماند
و نیکی مادی از یاد می رود» [231]
جالب تر
این که در زندگی زناشویی، جایگاه قدردانی در قلب همسر است و
تا این قلب کار می کند، آثار مثبت سپاس گزاری در صحنه زندگی
پا بر جا خواهد ماند. فراموش نکنیم که «بدترین مردم کسی است که سپاس نعمت به جای
نیاورد و حُرمت دیگران را رعایت نکند». [232]
دوـ تحمل بدرفتاری های یکدیگر
انسان
بهتر است در تمام امور زندگی به ویژه در ارتباط با همسر خود، رفتاری شایسته داشته
باشد و اگر بدرفتاری هایی از همسرش می بیند،
آن را تحمل کند. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
«هر زنی
که در برابر بداخلاقی شوهر خود صبر کند، خداوند متعال ثواب آسیه دختر مزاحم [همسر
فرعون] را به وی عنایت کند». [233]
در جای
دیگری نیز فرموده است:
«هر کس
در برابر بداخلاقی زن خود صبر کند و به همان زن بسنده کند، خداوند در برابر هر یک
بار صبر، پاداش حضرت ایوب (علیه
السلام) را به وی عنایت می کند». [234]
امام علی (علیه
السلام) نیز همواره زن و مرد را به مدارا و تحمل یکدیگر
فرامی خواند، چنان که می فرمود:
«در همه
حال با همسرت مدارا کن و با او معاشرت نیکو داشته باش تا زندگی گوارا و بانشاط
باشد». [235]
سه. اعتماد به یکدیگر
در محیط
خانوادگی، اعتماد و اطمینان زن و مرد به همدیگر، مهم ترین
شرط لازم برای زندگی پویا و هدفمند است، به گونه ای که
زندگی بدون آن دشوار و سخت خواهد بود. زن و شوهر باید در همه جنبه های
زندگی خواه مادی (مالی) یا معنوی (ناموسی) به یکدیگر اعتماد داشته باشند و از
بدبینی که سوزاننده کانون گرم خانواده است، دور باشند. خداوند در قرآن مجید، به طور
صریح و روشن، بدبینی را گناه می شمارد و مسلمانان را از
بدگمانی به یکدیگر برحذر می دارد و می فرماید:
« یا
اَیُّها الّذینَ ءامنوا أجتَنبوُا کَثیراً منّ الظَّنّ انَّ بَعْضَ الظّن اثَمٌ » [236] ؛«ای
کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها
بپرهیزید؛ زیرا بعضی از گمان ها، گناه است».
در
اسلام، برای رفع بدگمانی راهکارهایی نیز ارائه شده است که همسران می توانند
آن را در زندگی به کار بندند، چنان که امام علی (علیه
السلام) می فرماید:
«اگر
برادر دینی تو کار نادرستی کرد، برای انجام دادن آن کار، عذری بتراش و اگر نتوانستی
عذر و بهانه ای بیاوری، بکوش از جانب خود آن کار را توجیه
کنی و خود را از سوءظن بر کنار داری» [237]
چهار. ابراز محبت صادقانه به یکدیگر
بزرگ ترین
رمز پایداری خانواده، مهر و محبت صادقانه است و در صورت نبودن چنین اکسیری، خانه به
محیطی بی صفا و بی رونق تبدیل خواهد
شد.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است:
« انَّ
الرَّجُلَ اذا نَظَرَ الی امرأته و َنظَرتِ اِلیْهِ نَظَر الله تَعالی اِلیهِمَا
نَظَرُ الرَّحْمَه » [238] ؛
وقتی مرد به زن خود بنگرد و زنش به او بنگرد، خداوند به دیده رحمت به آنها می نگرد»
پنج. حفظ احترام یکدیگر
هر چند
پس از ازدواج، دوگانگی زن و مرد به یگانگی تبدیل می شود و
تشریفات و آداب و رسوم معمول در جامعه از میان آنان رخت برمی بندد،
ولی رعایت حُرمت و حفظ حد و حدود، قاعده نوشته ای است که
همواره باید پایدار بماند و باید با پرهیز از رفتارهای ناشایست، از جمله شوخی های
بی جا و زخم زبان زدن، حُرمت همسری شکسته نشود. برای مثال،
همسران نباید با شوخی در مورد ازدواج یا طلاق حُرمت شکنی کنند؛ زیرا رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
« ثلاثٌ
لایَحُوزُ اللَّعب فیهنَّ الطلاقُ وَ النکاحُ وَ العتقُ » [239] ؛
«سه چیز است که شوخی در آن روا نیست: طلاق، نکاح و آزاد کردن بنده»
در واقع،
ممکن است با تکرار شوخی درباره این موارد، کم کم باورهایی
در این زمینه به وجود آید و به جدّیت برسد که پی آمدهای ناگواری برای کانون خانواده
خواهد داشت. زخم زبان نیز همین گونه است. زن یا شوهر تا
زمانی که این عادت ناپسند را دارد، هیچ گاه محبوب قلب همسرش نیست و شخصیت و رفتارش
را نمی پسندد. از آنجا که همسر چنین فردی رنج فراوانی را
تحمل می کند، تمایل چندانی به ادامه زندگی نخواهد داشت. بی جهت
نیست که امام علی (علیه
السلام) ، مردم را از زخم زبان زدن به خود و دیگران پرهیز
داده است:
«بپرهیز
از این که طعنه زننده باشی به مردم و به خویش» [240]
شش. حفظ آراستگی برای یکدیگر
برای زن
و مرد بهتر است خود را برای یکدیگر پاک و پاکیزه و جالب توجه نگه دارند و از
آلودگی، ژولیدگی و داشتن وضع نفرت انگیز خودداری کنند. سر و وضع نابسامان مرد یا زن
می تواند انگیزه دل سردی، بی مهری و
حتی جدایی بین همسران باشد. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
«لباس های
خود را تمیز کنید و موهای خود را کم کنید. مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید؛
زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند» [241]
همچنین
امام باقر (علیه
السلام) درباره زینت زن می فرماید:
« لایَنْبَغی
لِلْمَرْئَه أنْ تَعطِلَ نَفْسَها وَ لَوْ أنْ تُعَلَّقَ فی غُنُقها قلاده » [242] ؛
«نباید زن [برای شوهر خود] بدون زیور باشد، هر چند گردن بندی
به گردن آویزد».
هفت. حفظ عیب های یکدیگر
هرگاه زن
و شوهر، عیبی یا نقطه ضعفی در یکدیگر دیدند، اگر قابل اصلاح و رفع است، باید در رفع
عیب دیگری کوشا باشند. اگر هم قابل اصلاح نیست، باید آن را از بیگانگان و حتی
خویشان و بستگان بپوشانند و بکوشند آن را به رخ هم نکشند و همدیگر را آزرده خاطر
نسازند؛ زیرا خداوند در قرآن مجید می فرماید:
« هُنَّ
لباسٌ لَّکُم و أنتُم لِباسٌ لَّهُنَّ » [243] ؛
«آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباس هستید».
زن و مرد
به منزله لباس هم هستند؛ همان گونه که لباس، عیب های
بدن ها را می پوشاند، زن و مرد هم
باید عیب های یکدیگر را بپوشانند.
هشت. کمک به یکدیگر
چون زن و
شوهر، بار زندگی را به طور مشترک به دوش می کشند، معمولاً
کارهای داخل خانه به عهده زن است. با این حال، بهتر است که گاهی، مرد در کارهای
خانه به همسرش کمک کند تا هم او را از خستگی برهاند و هم یگانگی و صمیمیت خود را به
او نشان دهد. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
« خِدْمتُک
زَوجَتک صَدقهٌ » [244] ؛
«خدمتی که به زن خود می کنی، صدقه است»
کمک
همسران به یکدیگر نباید فقط به امور خانه محدود شود، بلکه باید در تمام مشکلاتی که
برای هر یک از همسران پیش می آید، یار و یاور هم باشند.
معاشرت
با فرزند
رابطه خود با فرزندام را باید چگونه تنظیم نمایم به گونه ای
که هم بتوانم روابط خوب و محبت آمیزی با او داشته باشم و هم جایگاه پدری خود را از
دست ندهم؟
در آداب
معاشرت اسلامی، برای تعامل صحیح با فرزندان توصیه های
فراوانی دیده می شود که ذکر همه آنها در گنجایش کتاب حاضر
نیست اما جهت نمونه به طور فهرست وار
به موارد انگشت شماری اشاره می نماییم:
1. محبت و مهربانی با فرزندان
در
روایات آمده است روش رسول اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) در خانواده این بود که: «همه روزه
صبح دست محبت به سر فرزندان خود می کشید» [245]
2. بوسیدن فرزند خویش
پیامبر
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) فرموده است:
«فرزندان
خود را بسیار ببوسید زیرا براى شما در هر بوسیدن درجه اى است» [246]
3. رعایت عدالت میان فرزندان
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«بین
فرزندان خود به عدالت رفتار نمایید همان طور که مایلید
فرزندان شما و مردم، بین شما به عدل و داد رفتار کنند». [247]
4. احترام به کودکان
رسول
اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«به
فرزندان خود احترام کنید و با آداب و روش پسندیده با آنها معاشرت نمایید». [248]
5. رعایت ادب
على (علیه
السلام) می فرمود:
«با
مخاطب خویش پسندیده و مؤدب سخن بگویید تا او نیز به شما با احترام جواب گوید» [249] .
6. رعایت مصلحت در رفتار با فرزندان
امام
صادق (علیه السلام) از
پدر گرامى خود نقل کرده است که می فرمود:
«به خدا
قسم رفتار من با بعضى از فرزندانم از روى تکلف و بی میلى
است، او را روى زانوى خود می نشانم، محبت بسیار می کنم،
از وى شکرگزارى و قدردانى می نمایم، با آن که
این همه احترام و محبت شایسته فرزند دیگر من است، به این تکلف تن می دهم،
او و برادرانش را بیش از حد احترام می کنم براى این که
فرزند شایسته ام از شرّ آنان مصون باشد، براى این که اینان
با کودک عزیز من رفتارى را که برادران یوسف با یوسف نموده اند ننمایند. خداوند سوره
یوسف را به طور نمونه بر پیغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به یکدیگر حسدورزى نکنند
و مانند برادران حسود یوسف، به حسد و ستم آلوده نشوند» [250]
7. وفاى به عهد
حضرت ابو
الحسن (علیه
السلام) فرمود:
«چون به
اطفال وعده اى دادید وفا کنید و تخلف ننمایید زیرا کودکان گمان می کنند
شما رازق آنها هستید. خداوند براى هیچ چیز، به قدر تجاوز به حقوق زنان و کودکان غضب
نمی کند» [251]
8. رفتاری کودکانه با کودک
على (علیه
السلام) فرموده است:
« مَنْ
کَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا » [252] ؛
«کسى که کودکى دارد باید کودکی کند»
9. شاد کردن فرزندان
پیامبر
خدا (صلی الله علیه
و آله و سلم) می فرمایند:
«کسى که
دختر بچه خود را شادمان کند مانند کسى است که بنده اى را از فرزندان اسماعیل ذبیح،
آزاد کرده باشد، و آن کس که پسر بچه خود را مسرور و دیده او را روشن کند مانند کسى
است که دیده اش از خوف خداوند گریسته باشد» [253]
همچنین
آن حضرت فرموده اند:
«پدرى که
با نگاه مودّت آمیز خود فرزند خویش را مسرور می کند خداوند
به او اجر یک بنده آزاد کردن عنایت می فرماید». [254]
10. تنظیم رفتار متناسب با شرایط سنی
امام
صادق (علیه السلام) فرموده
است:
«فرزند
خود را هفت سال آزاد بگذار بازى کند و هفت سال او را با آداب و روش هاى
مفید و لازم تربیت کن و در هفت سال سوّم مانند یک رفیق صمیمى، مصاحب و ملازمش باش» [255]
11. عدم به کارگیری تنبیه
مردى
حضور حضرت ابا الحسن (علیه
السلام) از فرزند خود شکایت کرد. حضرت فرمود:
«فرزندت
را نزن، و براى ادب کردنش، از او قهر کن، ولى مواظب باش، قهرت طول نکشد و هر چه
زودتر آشتى کن». [256]
12. توجه بیشتر به دختر بچه ها
گویا این
یک سنت جاهلی است که در بسیاری از خانواده ها به پسر بچه
بیش از دختر بچه توجه می شود و تولد پسر، بیشتر موجب خرسندی
خاطر می شود تا تولد دختر! به همین علت است که می بینیم
در سیره پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم
السلام) سعی بر این شده که با این تفکر غلط و عمل جاهلی
مبارزه شود.
لذا در
توصیه های پیامبر خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) دیده می شود
که می فرماید:
«هر کس
وارد بازار شود و لوازم و هدایایی برای خانواده خود بخرد همانند کسی است که برای یک
خانواه فقیر و محتاج، صدقه و احسان می کند و وقتی وارد خانه
شد باید پیش از پسران، هدایای دختران را بدهد…» [257]
13. رشد معنوی فرزندان
والدین
برای داشتن فرزند نیکوکار و برخورداری از رحمت الهی باید با رفتارهای مناسب فرزندان
خود را یاری کنند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«رحمت
الهی بر والدینی باد که فرزند خویش را در انجام نیکی یاری کنند» [258]
راوی
حدیث پرسید: «چگونه می توان فرزند را در خوب شدن یاری کرد؟»
حضرت
فرمود:
«آنچه را
از او میسّر است، بپذیرد. بیش از حدّ توان او چیزی نخواهد.او را به گناه و طغیان
وادار نکند. نزد او رفتار احمقانه نداشته باشد» [259]
14. آموزش مهارت های لازم
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرمود:
«حق
پــدر بر فرزند پسر آن است که نوشتن، شنــا کردن و تیرانــدازی بیاموزد…» [260] .
و همچنین
فرموده اند:
«به
فرزندان، شنا و تیراندازی آموزید و چرخ نخ ریسی برای زن
مؤمن در خانه اش چه سرگرمی خوبی است» [261]
آداب
میزبانی
آیا مهمانی هاى با چند رقم غذا و سفره هاى
رنگارنگ خوب است؟ میزان سفارش شده در اسلام چه قدر است؟
یکی از
سنت های پسندیده اسلامی که بر آن بسیار تأکید شده است،
مهمان دوستی یا میزبانی است. رسول اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
« کُلُّ
بَیْتٍ لَا یَدْخُلُ فِیهِ الضَّیْفُ لَا یَدْخُلُهُ الْمَلَائِکَة » [262] ؛
«هر خانه اى که میهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى شوند»
در سخن
دیگری بیان داشته اند:
« اَلضَّیفُ
یَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ یَرتَحِلُ بِذُنوبِ أَهلِ البَیتِ » [263] ؛
«میهمان، روزى خود را می آورد و گناهان اهل خانه را می برد»
اما برای
این که مهمان داری منشأ خیر و برکت باشد و ما نیز توانسته
باشیم مهمانمان را از خود راضی نگه داریم باید آدابی را رعایت کنیم که در اینجا به
برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. استقبال از مهمان
استقبال
از مهمان و دست دادن از نخستین وظایف میزبان در برابر مهمان است. چنان که رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«هنگام
ملاقات و نخستین برخورد، سلام کنید و دست بدهید تا گناهانتان ریخته شود» [264]
2. گرامی داشتن مهمان
مهمان،
عزیز و گرامی است. بنابراین، از هر گروه که باشد، پیر یا جوان، کوچک یا بزرگ، غریبه
یا آشنا، ثروتمند یا فقیر، باید با او رفتار محترمانه شود؛ زیرا تا او مهمان است،
محترم است.
امام علی (علیه
السلام) در این باره می فرماید:
« اَکْرِمْ
ضَیفَک وَ انْ کانَ حَقیراً » [265] ؛
«مهمان خود را گرامی دار، اگر چه حقیر و کوچک باشد»
سلمان
فارسی می گوید: خدمت پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) رسیدم درحالی که حضرت بر بالشی تکیه
داده بود. پیامبر آن را به عنوان احترام به من داد و فرمود: «ای سلمان، هر مسلمانی
که برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام برای او بالشی بگذارد، خدا او را می آمرزد». [266]
3. بزرگداشت نعمت خدا
از آداب
میزبانی آن است که نباید هر آنچه را از نعمت های خداوند
برای پذیرایی از مهمان فراهم آورده است، کم ارزش پندارد و با تعارف های
دروغین مانند: «لایق شما نیست» یا «چیز قابل داری نیست»، نعمت های
خداوند متعال را تحقیر کند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این مورد می فرماید:
«در
گناهکاری انسان، همین بس که آنچه را برای برادرش در میزبانی آنان حاضر می کند،
کم ارزش و ناچیز پندارد» [267] .
4. پرهیز از ریا و خودنمایی
پذیرایی
از مهمان نباید با انگیزه های ریاکارانه، حساب گرانه
و مصلحت اندیشانه باشد. گاهی اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. حتی نوع غذا دادن، محل
اطعام و کیفیت سفره چیدن و دعوت مهمانی، تظاهر و خودنمایی است. همه این کار ها
نارواست و موجب هدر رفتن نعمت های الهی می شود
و پی آمد آن، نارضایتی خداوند از میزبانی است.
پیامبر
خدا (صلی الله
علیه و آله و سلم) فرموده است:
«هرکس از
روی ریا و خودنمایی مهمانی دهد، در روز قیامت، خداوند همانند آن را از طعام های
دوزخی به او می خوراند» [268]
5. دعوت از فقیران و ثروتمندان
نباید
مهمانی را فقط به افراد خاص نظیر ثروتمندان اختصاص داد و دیگران را از آن محروم
کرد.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«هر کس
را که برای خدا دوست داری و به خاطر خدا مورد محبت توست، به مهمانی دعوت کن». [269]
«بدترین
مهمانی ها آن است که ثروتمندان و بی نیازان
به آن دعوت می شوند و گرسنگان از آن باز داشته می شوند». [270]
6. به کار نگرفتن مهمان
از دیگر
آداب میزبانی، به زحمت نینداختن مهمان است.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« سَخافَهٌ
بِالمَرْءِ اَنْ یَسْتخدمَ ضَیفَهُ » [271] ؛
«از سبک عقلی مرد آن است که مهمان خویش را به خدمت گیرد».
شبی امام
رضا (علیه السلام) مهمان
داشت. در میان صحبت، چراغ نقصی پیدا کرد. مهمان دستش را پیش آورد تا چراغ را درست
کند. امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:
« اِنّا
قومٌ لانَستخدمُ أضیافَنا » [272] ؛
«ما قومی نیستیم که مهمان را به خدمت گیریم».
7. همراهی با مهمان در غذا خوردن
بهتر آن
است که میزان هنگام پذیرایی از مهمان خود حضور داشته باشد و در خوردن غذا یا میوه و
شیرینی او را همراهی کند تا او احساس غربت، تنهایی یا شرم نکند. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«همراه
مهمان غذا بخور؛ زیرا مهمان شرم دارد به تنهایی غذا بخورد» [273]
روایت
کرده اند که هرگاه مهمانی به خانه رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می آمد،
حضرت با او غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید
تا آن که مهمان از غذا خوردن دست می کشید. [274]
8. فراهم نکردن اسباب رفتن مهمان
میزبان
نباید به گونه ای رفتار کند که به گمان مهمان، اسباب رفتنش
را آماده می کند. برای مثال، ساک مهمان را ببندد، در خروج
را باز کند؛ بلکه باید به شیوه ای رفتار کند که نشانه تمایل
میزبان به ماندن مهمان باشد.
پیشوایان
معصوم (علیهم
السلام) به دلیل علاقه به مهمان، هیچ گاه او را هنگام رفتن
یاری نمی دادند.
نقل شده
است که مهمانانی نزد امام صادق (علیه
السلام) آمدند و امام از ایشان پذیرایی کرد. وقتی قصد رفتن
کردند، امام زاد و توشه راه و هدیه هایی به ایشان عطا کرد و
به خدمت کاران خود فرمود از آنان کناره گیری
کنند و کمکشان نکنند. آن گاه فرمود:
« انّا
أهلُ بَیْتٍ لانُعُینُ اَضیافَنا عَلی الرِّحلَةِ مِن عِندَنا » [275] ؛
«ما اهل بیت کمک نمی کنیم که مهمان از نزد ما برود».
9. بدرقه و مشایعت مهمان
بدرقه
میهمان از آخرین وظایف میزبان است. بهتر است این کار تا در خروجی خانه باشد. رسول
خدا (صلی الله علیه
و آله و سلم) فرموده است:
« مِن
حَقِّ الضَّیف أنْ تَمشی مَعَهُ فتُخرجَه مِن حَریمِک الی الباب » [276] ؛
«از حق مهمان، همراهی کردن با او تا در خروجی خانه است»
همچنین
فرموده است:
«از حقوق
مهمان بر تو آن است که هنگام خروج از خانه بدرقه اش کنی» [277]
البته
باید گفت که یکی از آفت های مهمانی های
امروزی که گریبان گیر بسیاری از مهمانی ها
شده، پذیرایی ها پرهزینه ای است که
میزبان را با مشکل روبه رو می نماید
تا جایی که بسیاری به دلیل همین آداب و رسوم غلط از مهمانی دادن منصرف شده و پاداش
عظیم آن را از دست می دهند؛ این در حالی است که در آیین
اسلام، پذیرایی از مهمان نباید برای میزبان، تکلف آور و
مشقّت بار باشد. در غیر این صورت، مهمان به جای رحمت، مایه
زحمت خواهد بود. حدیثی از رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) است که می فرماید:
« لاتَکلَّفُوا
الضَّیف » [278] ؛
«برای مهمان تکلف مکنید»
همچنین
در جای دیگر می فرماید:
« لایتکلّفنَّ
أحَدٌ لِضیفهِ ما لایَقدرُ » [279] ؛
«هیچ کس نباید آنچه را قادر نیست، به زحمت، برای مهمان فراهم کند»
نقل است
که «مردی حضرت علی (علیه
السلام) را به مهمانی دعوت کرد، او دعوت را به این شرط
پذیرفت که صاحب خانه چیزی از بیرون تهیه نکند و مهمانی، فشار و ستمی را بر خانواده اش
وارد نسازد» [280]
ابووائل
می گوید: به اتفاق دوستی به خانه سلمان رفتیم. هنگام غذا،
مقداری نمک و نان معمولی جلو ما گذاشت و گفت: اگر حضرت رسول (صلی
الله علیه و آله و سلم) از تکلف نهی نکرده بود، غذای بهتری
فراهم می کردم. دوستم گفت: کاش همراه این نمک مقداری
سَعْتَر (آویشن) هم بود. سلمان رفت و ظرف آب خویش گرو نهاد و آن را تهیه کرد. وقتی
غذا تمام شد، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزی خدا قانع هستیم. سلمان گفت: اگر
قانع بودی، الان ظرف آب من در گرو نبود. [281]
سلمان
اهل تکلّف نبود، ولی وقتی میهمان خواسته ای را بر زبان
آورد، ناچار شد برای رضایت خاطر او آن را فراهم کند.
آداب
میهمانی
من روابط اجتماعی بسیار ضعیفی دارم به همین خاطر نمی دانم
برای مهمانی ها باید چگونه رفتار نمایم. لطفاً برای من
بنویسید وقتی قرار است مهمان باشم چه رفتاری با میزبان داشته باشم تا آداب مهمانی
را رعایت کرده باشم؟
در آداب
معاشرت اسلامی برای این که آداب مهمانی به خوبی رعایت شود
مهمان وظیفه دارد آدابی را نسبت به میزبان رعایت نماید از جمله:
1. پذیرش دعوت
از جمله
حقوقی که مسلمانان به هم دارند، پذیرش دعوت یکدیگر است، حتی نباید مشکلاتی مانند
دوری مسافت، مانع از اجابت دعوت شود. رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است:
«از جمله
حقوق لازم مؤمن بر مؤمن، اجابت دعوت اوست». [282]
همچنین
فرموده است:
«امتم را
سفارش می کنم که دعوت مسلمان را اجابت کنند، هر چند در
فاصله دوری باشد؛ زیرا این امر جزو دین است». [283]
2. نرفتن به مهمانی بدون دعوت
وقتی
فردی یک مهمانی را ترتیب می دهد و افراد خاصی را دعوت می نماید،
افرادی که به این مهمانی دعوت نشده اند حق ندارند بدون
اجازه به آن مهمانی بروند.
روایت
کرده اند که حضرت رسول الله (صلی
الله علیه و آله و سلم) ، هرگاه با جمعی به مهمانی می رفت،
اگر کسی در بین آنها بود که به مهمانی دعوت نشده بود، نزدیک خانه میزبان که می رسیدند،
به آن شخص می فرمود:
«تو همین
جا باش تا برای تو از میزبان اجازه بگیرم». [284]
در برخی
روایات نیز کسانی که بدون دعوت به یک مهمانی می روند را به
دزدی که مخفیانه وارد مکانی می شود تشبیه نموده اند؛
رسول خدا (صلی الله
علیه و آله و سلم) که می فرماید:
« مَنْ
مَشی اِلَی طَعام لَمْ یُدْعَ اِلَیْهِ فَقَدْ دَخَلَ سارقاً خَرَج مُعیَّراً » [285] ؛
«هرکس بی دعوت، به طعامی رود، [چون] دزد به درون رود و
ننگین به در آید».
3. تعیین اولویت در پذیرش دعوت
از دیگر
آداب مهمانی رفتن، رعایت اولویت در پذیرش دعوت هاست.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید:
«وقتی دو
کس تو را با هم دعوت کردند، دعوت کسی را که خانه اش نزدیک تر
است، بپذیر؛ زیرا آن کس که خانه اش نزدیک تر
است، در همسایگی مقدم است. همچنین اگر یکی زودتر دعوت کرده است، دعوت او را بپذیر». [286]
حتی بهتر
است در دعوت افراد فقیر و ثروتمند، اولویت را به دعوت افراد فقیر بدهد. در آموزه های
اسلامی آمده است که:
«در
مهمانی، بین فقیر و غنی فرقی نگذارید، بلکه به فقیر زودتر وعده دهید». [287]
4. قبول پیشنهاد میزبان در نشستن
از جمله
آداب مهمان این است که چون داخل خانه میزبان شد، در جایی که میزبان از او درخواست
می کند، بنشیند و از نشستن در جای نامناسب یا مقابل دری که
زنان از آن رفت وآمد می کنند، خودداری کند.
امام
باقر (علیه السلام) در
این باره می فرماید:
«هرگاه
یکی از شما به منزل برادر خود وارد شد، باید هرجا که صاحب خانه گفت، بنشیند؛ چون
صاحب خانه به موقعیت خانه خود، آشناتر از مهمان است». [288]
5. نگرفتن روزه مستحبی در مهمانی
انسان
مسلمان روزی که به مهمانی دعوت شده است، نباید بدون اجازه میزبان روزه مستحبی
بگیرد. حتی اگر هم به طور اتفاقی بر میزبان وارد شده است و روزه مستحبی دارد، آن را
عذر قرار ندهد. در آن حال اگر احساس می کند که میزبان با
خوردن غذا یا میوه ای که برایش فراهم آورده است، خوشحال می شود،
بهتر است افطار کند؛ چون ثواب افطار بیشتر از آن روزه است.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« مَنْ
نَزَلَ علی قَوْمٍ فَلا یَصُومَنَّ تَطَوُّعاً الاّ باذْنهم » [289] ؛
«هر که مهمان شد، بدون اجازه میزبان روزه مستحبی نگیرد»
امام
صادق (علیه السلام) فرموده
است:
«هر کس
که روزه باشد و بر برادر دینی خود وارد شود، نگوید روزه هستم، بلکه باید افطار کند؛
چون خدا ثواب یک سال روزه را برای او می نویسد». [290]
6. بزرگداشت نعمت خدا
بر مهمان
است که در پذیرایی تابع باشد؛ یعنی هر چه را میزبان از نعمت های
خداوند سر سفره فراهم آورده است، آن را گرامی دارد و تحقیر نکند.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید:
«در گنه
کاری مهمانان همان بس که آنچه را میزبان فراهم می سازد،
حقیر و ناچیز شمارند». [291]
بهتر است
مهمان با خوردن بیشتر، میزبان را خوش حال کند و نعمت خدا را گرامی دارد. عبدالرحمان
بن حجاج می گوید: در خانه امام صادق (علیه
السلام) بودیم که برای ما مقداری برنج آوردند و ما عذر
آوردیم. امام فرمود: «هرکس ما را بیشتر دوست دارد، بهتر و بیشتر نزد ما غذا می خورد».
عبدالرحمان می گوید: پس جلو رفتم و غذا خوردم. امام فرمود:
«حالا خوب شد». [292]
7. مراعات حال میزبان
در فرهنگ
دینی، مهمان، موجودی «پربرکت» [293] ،«هدیه ای
از سوی پروردگار، عامل افزایش رزق، سبب آمرزش گناهان» [294]
صاحب خانه و سبب نزول مغفرت الهی است. اینها همه در گفتار معصومان (علیهم
السلام) و آموزه های دینی وجود
دارد، ولی نباید مهمان سبب زحمت و رنجش صاحب خانه شود و او را به دردسر بیندازد.
بعضی
افراد آمادگی پذیرش مهمان را ندارند یا وضع مالی مناسبی برای مهمان نوازی ندارند.
بعضی از مردم نیز از نظر جا، منزل و امکانات پذیرایی آبرومندانه از مهمان در تنگنا
هستند.
همچنین
بعضی افراد شغل هایی دارند که مهمان، مزاحم وقت یا کارشان
است. در چنین وضعیت هایی، مهمان باید حال میزبان را رعایت
کند. برای مثال، سرزده به مهمانی نرود. میزبان را منتظر نگذارد. درباره کاستی های
مهمانی گذشت داشته باشد. به موقع مهمانی را ترک کند. میزبان را به تکلّف و زحمت
نیندازد. از آوردن همراه خودداری کند و بیش از حد متعارف، مهمان کسی نباشد.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« الضِّیافَهُ
ثَلاثَهُ ایّامٍ فما زادَ فَهُوَ صَدَقهٌ وَ عَلَی الضَّیْفِ أنْ یَتحَوَّل بَعْدَ
ثَلَاثة ایّامِ » [295] ؛
«مهمانی سه روز است. هرچه بیشتر شد، صدقه است و مهمان باید پس از سه روز تغییر جا
بدهد»
همچنین
می فرماید:
«مهمان
تا دو شب اکرام و پذیرایی می شود. اگر شب سوم فرا رسید،
دیگر او از اهل خانه به شمار می آید؛ هر چه که بود، می خورد». [296]
8. پرهیز از شکم پرستی
هدف فرد
از شرکت در مهمانی باید اکرام برادر مؤمن و پیروی از سنت پیامبر خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) باشد، نه شکم پرستی [297]
و خوش گذرانی.
همچنین
بهتر است ادب و نزاکت را در وارد شدن، نشستن، سخن گفتن و غذا خوردن رعایت کند و از
شوخی های دور از ادب، خندیدن با صدای بلند، چشم چرانی،
دراز کردن پا، پرخوری، پرگویی، غیبت و سخن چینی بپرهیزد.
معاشرت
با خویشاوندان
آیا قطع رابطه با برخی از فامیل که اهل گناهند به طورى که رفت و
آمد با آنها عواقب بدى داشته باشد اشکال ندارد؟ اگر برخی از بستگان با ما قطع رابطه
کنند چه باید کرد؟
در
اندیشه دینى ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلى و ارتباط صمیمانه و حمایتى
خویشاوندان از آن چنان اهمیتى برخوردار است که پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) آن را جزء دین دانسته اند. [298]
و در جاى
دیگر، هدف از رسالت خویش را پس از بندگى خداوند و شکستن بت ها
و طواغیت، صله رحم معرفى می کنند. [299]
قرآن نیز
حفظ پیوندهاى فامیلى را یکى از وظایف و برنامه هاى صاحبان
خرد (اولوا الالباب) تلقى کرده [300]
و در آیاتى چند، تارکان این امر مهم را مستحق لعنت و نفرین الهى می داند.
اهمیت
صله رحم تا آنجاست که پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:
«صِلَةُ
الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ تَزِیدُ فِی
الْأَعْمَارِ وَ إِنْ کَانَ أَهْلُهَا غَیْرَ أَخْیَار » [301] ؛
«پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مى سازد، و بر عمرها
مى افزاید هر چند انجام دهندگان آن
از نیکان هم نباشند»
در سخنان
امام صادق (علیه
السلام) می خوانیم:
« صِلْ
رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ وَ أَفْضَلُ مَا یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ
کَفُّ الْأَذَى عَنْهَا » [302] ؛
«پیوند خویشاوندى خویش را حتى با جرعه اى از آب محکم کن و بهترین راه براى
خدمت به آنان این است که (لااقل) از تو آزار و مزاحمتى نبینند».
امام
سجاد (علیه السلام) به
فرزند خود نصیحت می کند:
«
وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی
وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل » [303] ؛
«بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا
شمرده است»
امام
صادق (علیه السلام) در
این زمینه فرمودند: یکى از گناهانى که باعث مرگ زود هنگام می شود،
قطع رحم است:
« الذُّنُوب
… الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِم » [304]
و امام
باقر (علیه السلام) فرمودند:
«صله
ارحام، اعمال را پاکیزه می کند و اموال را فراوانى می بخشد
و بلا را دفع می کند و اجل را به فراموشى می اندازد» [305]
از همین
رو در دین مبین اسلام صله رحم از اعمال بسیار شایسته است که هر مسلمانى نسبت به
خویشاوندان خود باید رعایت کند و قطع رحم از گناهان کبیره است.
مصادیق ارحام
ارحام و
خویشاوندان که قطع رحم آنها جایز نیست شامل کسانى اند که در مراتب ارث واقع مى شوند
مانند: پدر، مادر، برادر، خواهر و فرزندان آنان و نیز عمو، عمه، خاله، دایى و
فرزندان آنان. [306]
مقصود از صله رحم
مقصود از
صله رحم که اسلام فرموده آن است که انسان از حال خویشان آگاه باشد و اگر مشکلى
دارند در حد توان حل کند، لذا در حدیثى نقل شده که «صلوا ارحامکم ولو بالسلام» صله
رحم کنید اگرچه با یک سلام و در صورت امکان به مناسبت هاى
مختلف هدیه اى هر چند از نظر مالى کم ارزش
تهیه نموده و هنگام دید و بازدید براى آنها ببرید تا از طریق آن جلب محبت انجام
گیرد. کما این که مراجع تقلید در پاسخ این سؤال فرموده اند:
صله رحم، منحصر به رفت و آمد با خویشاوندان نیست بلکه این عمل با هدیه دادن،
میهمانى کردن، پیغام فرستادن، تماس تلفنى، سلام کردن و… نیز تحقق مى یابد. پس
همین اندازه که قطع رحم نشود، کافى است. [307]
فامیل گناهکار
در خصوص
صله رحم با خویشاوندان گنهکار باید خاطر نشان نمود که گناهکار بودن فامیل و یا کسب
درآمد آنها از طریق حرام مجوزی برای ترک صله رحم نمی گردد
بلکه اگر ارتباط و صله رحم با چنین خویشاوندانی، سبب شود که آنان در وضع زندگی خود
تجدیدنظر کنند و کم کم به اصول و موازین مذهبی پایبند شوند و یا لااقل این رفت و
آمد اثر سوئی در روحیه خود انسان و وضع خانواده او نگذارد، در این صورت رعایت پیوند
خویشاوندی لازم است و باید این فریضه الهی را انجام داد. ولی اگر بر عکس به جای این که
انسان در روحیه آن ها اثر بگذارد، معاشرت با آنان سبب شود
که انسان تحت تأثیر افکار و روحیات فاسد و زندگی آلوده آنان قرار گیرد، در این صورت
چون سعادت او در خطر است ناچار می توان رفت و آمد با این
اقوام را به گونه ای مدیریت کرد که لازمه صله رحم
وقوع در گناه نباشد مثلاً زمان زیادی را در خانه آن ها
ننشینید و یا در مراسم های عمومی از آن ها
دیدن کنید البته در صورت عدم کنترل این موضوع نیز می توان
از مراتب پایین تر صله رحم مانند ارتباط غیرحضوری مانند
تلفن، نامه، پیامک و… استفاده نمود و در نهایت اگر قطع رابطه موجب تجدید نظر این
قبیل افراد در رفتارشان می شود می توان
از باب نهی از منکر رابطه خود را به طور موقت قطع نمود.
قطع رحم طرف مقابل
با توجه
به اهمیت «صله رحم» و آثار مثبت آن، باید تمام تلاش خود را به کار گرفت که پیوندها
قطع نشود و با بزرگواری و اغماض برخورد کرد بنابراین:
1. کاری
کنیم که شرایط برای عادی شدن روابط مهیا شود.
2.
متناسب با شرایط و با رویکرد آشتی طلبی اقدامات لازم صورت پذیرد.
3.
بسیاری از اختلافات نتیجه سو ء تفاهمات
است، از این جهت باید سعی کنیم ریشه سوء تفاهم را شناسایی و بدون این که
بخواهیم مقصر را پیدا و یا تعیین کنیم، صرفاً برای حفظ صفا و صمیمیت، حقیقت و ریشه ها
را برای دیگران نیز بیان کنید.
3. اگر
شرایطی برای عادی شدن روابط مهیا شد، ما اقدام کنیم و مطمئن باشیم این کار به عزت
دنیا و آخرت ما خواهد افزود.
4. از
بزرگ ترها و افراد تأثیرگذار کمک بگیریم.
5. اگر
آنان قطع رحم کردند، ما از آنان قطع نکنیم.
معاشرت
با خانواده همسر
تازه نامزد کرده ام. تا الان به طور کلی
خانواده خوبی اند ولی چند مورد مرا نگران کرده. یکی از
خواهرهای طرف، پرمدعاست و روحیه ستیزه کارانه دارد؛ مادر
طرف خوب، ولی یه طوری است؛ انگار می خواهند زرنگی کنند و در
زندگی ما دخالت کنند. البته من و نامزدم به هم علاقه داریم. خود او خوب و مهربان و
کمی(نه زیاد) حرف گوش کن است. کمکم کنید چگونه با آنها رفتار کنم که باعث پشیمانی
نشود؟
در زمینه
ارتباط تان با خانواده همسرتان پیشنهاد می گردد:
1. خود
را برای پذیرش یکسری واقعیّات در مورد همسر خود و خانواده وی آماده سازید. دوران
نامزدی و در ادامه آن ازدواج، بسیاری از امور پنهان را در مورد طرف مقابل به شما
نشان خواهد داد؛ زیرا به شکل واقعی و عملی با عقاید و فرهنگ خانواده وی آشنا شده و
چه بسا درمی یابید که این فرهنگ و عقیده تا چه حد با عقیده و فرهنگ خانواده شما
متفاوت است. طبیعی است که در این حالت، فشار خاصی بر شما تحمیل خواهد شد؛ لذا سعی
نمایید در برخورد با این موارد با استفاده از روش و استراتژی های
خاصی که پیشنهاد می شود و همچنین روش هایی
که با گذشت زمان و کسب شناخت بیشتر نسبت به ایشان به دست خواهید آورد به حل مسائل
موجود در روابط خود کمک کنید. در این میان نوع رابطه خود را با هر یک از بستگان
همسر مشخّص نموده و بر طبق مقتضیات آن، عمل نمایید. توجّه داشته باشید که یک ارتباط
تنها در صورتی موفق خواهد بود که مقتضیات و شرایط هر کدام از آنها و حد و مرزهای هر
کدام به طور دقیق رعایت گردد. مطمئن باشید تنها در این صورت است که در روابط خود با
آن ها به احساس رضایت درونی خواهید رسید.
2. آنچه
در قدم اول هر ارتباطی برای تازه دامادی مانند شما مهم است این است که در مورد
بستگان همسر و شرایطی که برایتان پیش می آید، مثبت اندیش
باشد. زندگی امروز شما، حاصل انتخاب های دیروز شما هستند و
فردای شما نیز حاصل انتخاب های امروزتان، پس درست انتخاب
کنید، درست زندگی کنید تا از حس زیبای صمیمیّت و امنیت حاصل از آن در جمع خانواده و
فامیل لذّت ببرید. ابداً در ذهنتان نسبت به هیچ یک از افراد
خانواده و بستگان همسرتان پیش فرض منفی نداشته باشید؛ اگر پیش فرض های
منفی نسبت به خانواده همسر داشته باشید هر چه در حق شما محبت کنند به چشم تان
نخواهد آمد.
افراد را
به خاطر صفات ارزنده شان بستایید؛
زیرا از این طریق علاوه بر آن که رابطه شما با آن ها مستحکم تر
خواهد گردید، انگیزه آن ها نیز برای افزایش کارهای مثبت شان
بیشتر خواهد شد.
3. حد
اعتدال را در روابط خود با آن ها رعایت نمایید؛ می توانید
با همسرتان در مورد میزان ارتباطتان با خانواده اش بعد از
سپری کردن دوران عقد و آغاز زندگی مشترک به توافق رسیده و با رعایت تعادل،
تأثیرگذاری رفتار آنها بر زندگیتان را به حداقل برسانید.
4. مسائل
را خیلی بزرگ نکنید؛ امیرالمؤمنین علی (علیه
السلام) می فرمایند :
« مَنْ
لَمْ یَتَغَافَلْ وَ لاَیَغُضَّ عَنْ کَثِیرٍ مِنَ الاُمُورِ تَنَغَّصَتْ
عِیْشَتُهُ » [308] ؛
«هر که درباره بسیاری از امور بی اعتنایی و چشم پوشی نکند
زندگیش تیره می شود».
بسیاری
از افراد، زمانی که سنّت ها و عادت های
خانواده همسر برایشان قابل پذیرش نیست خواسته و یا ناخواسته مرتب بر روی این مسائل
دست گذاشته و بزرگ نمایی می کنند؛
بنابراین مراقب باشید که از چنین برخوردی به دور باشید. در هر شرایطی برای آن که
وضعیت را آرام کنید به شوخ طبعی متوسل شوید.
این عمل به شما کمک می کند تا مسائل را خیلی بزرگ نکنید، از
مشکلات فاصله بگیرید و بحران را فرونشانید؛ امّا مراقب باشید، شوخ طبعی به معنای
تمسخر طرف مقابل (همسرتان و یا خانواده وی) نباشد؛ زیرا در این حالت وضعیت از بد هم
بدتر خواهد شد.
5. در
شرایط مناسب با همسرتان در مورد این موضوع صحبت کنید. در این هنگام سعی کنید که
حالت و لحن گفتار و رفتار شما مهربانانه و محترمانه باشد. در کلامتان سرزنش و تحقیر
نباشد، بلکه هرچه می توانید خوبی ها
و توانمندی های او و خانواده اش را
بیان کنید. لحظات شیرین و خوش مابین تان را به یاد بیاورید.
به او بگویید از این که با او ازدواج کرده اید
خوشحال، راضی و خدا را شاکرید. سعی کنید این مواردی را که بیان شد همیشه رعایت
کنید. این مهارت های ارتباطی باعث اعتماد، اطمینان، و محبت
همسرتان به شما می شود و او را در زندگی همراه شما می کند.
در صحبت هایتان مرز دخالت و حمایت اطرافیان را مشخص کنید.
بکوشید تا هر دو طرف به نظرات مشخص و یکسانی دست پیدا کنید. به این نکته کاملاً دقت
داشته باشید که وقتی از خانواده او صحبت می کنید احترام را
رعایت کنید؛ بدگویی، تحقیر، و سرزنش آثار منفی و مخربی به بار می آورد
و محبت و اعتماد بین زوجین را از بین می برد و موجب مقابله
به مثل ناشی از خشم و کینه جویی می شود. بدگویی از اطرافیان
همسر، او را به شما بدبین می کند.
6. همسر
خود را به جهت رفتار و گفتار مادر، خواهر و یا فامیلش مقصّر ندانسته، بلکه منطقی
بوده و روی این مسئله بیندیشید که همسر شما چه قدر توانایی
و اختیار دارد رفتار خویشاوندان خود را که باعث رنجش خاطر شما می گردد،
تغییر دهد؟! از سوی دیگر آیا عاقلانه است که برای رفتار نامناسب خویشاوند همسر،
رابطه عاطفی خود را با همسر از طریق گله و شکایت سست کرد؟
7.
خویشاوندان همسر از جمله مادرزن، خواهر زن و… را اگر چه در تعاملات خود، آداب
اجتماعی مورد نظرتان را رعایت نمی کنند، همان گونه
که هستند، بپذیرید و فقط برای عشق و علاقه به همسر خود، به آنها احترام کامل
بگذارید و از خطاها و آزار آنها چشم پوشی کنید. آیا عشق و علاقه به همسر نمی ارزد
که کمی صبوری کرده و رفتار نامناسب خویشاوند همسر را تحمل کنید؟!
8. اگر
کنایه ای به شما می زنند، سعی کنید
با کمی لبخند و طنز آن را با شوخی رد کنید؛ زیرا تجربه نشان داده که هرگونه عصبانیت
اوضاع را بدتر می سازد؛ بنابراین در جواب کنایه هایی
که می شنوید، لبخند بزنید؛ زیرا باعث می شود
کنایه ها کمتر گردد.
9. اگر
شناخت تان نسبت به خواهران همسرتان بیشتر شد و فهمیدید که آنها واقعاً از گروه
افراد بهانه جو هستند، سعی کنید به اصطلاح «آتو» به دستشان ندهید؛ چنانچه از افرادی
نیستند که دائم بهانه جویی کنند، باید در اسرع وقت دریابید که چه انتظاری از شما
داشته اند که فکر می کنند برآورده
نشده است. بهترین کسی که می تواند در این زمینه به شما کمک
کند همسر شماست. او حتماً از حرف دل والدین و خانواده خود آگاه است و می داند
که به چه وسیله یا با انجام چه کاری می توانید دل آنها را
به دست بیاورید.
10. اگر
رفتاری از خانواده همسرتان باعث دلخوری شما شد به طور مستقیم از آن ها
گلایه نکنید؛ زیرا وقتی تذکّر اخلاقی با کنایه و اشاره گفته شود، زودتر اثر می بخشد
تا این که بخواهید با صراحت از اشتباه و یا گناه آنان نام برده و انتقاد نمایید.
شاید خود شما نیز به تجربه دریافته باشید که بعضی از افراد وقتی مورد انتقاد مستقیم
قرار می گیرند در برخی از موارد به توجیه عمل ناصحیح خود
روی آورده و گاه متأسّفانه گستاخ تر می شوند.
11. برخی
از افراد نیز روحیّه شان بدان گونه
است که احساس می کنند وظیفه دارند زن و شوهر جوان را به
دلیل آن که فکر می کنند در زندگی
مشترک خود بی تجربه اند، نصیحت
نمایند؛ شاید شما رفتارهای ایشان را مداخله و یا گفتارهایشان را بیجا بدانید اما
لازم است در مقابل این افراد صبور بوده و اجازه دهید به وظیفه ای
که احساس می کنند، عمل نمایند. مطمئن باشید این گونه
مسائل مقطعی است و دیر یا زود وقتی آنها ببینند شما پخته تر
از آن هستید که آنها گمان می نمودند، دست از سر شما خواهند
برداشت.
12. در
مورد مسائل و مشکلات زندگی خود و دیگران، زیرکانه و با فکر و اندیشه برخورد کنید.
مسائل و مشکلات شخصی زندگی دیگران (مثلاً روابط خواهر همسرتان با خانواده همسرش)
ربطی به روابط و ارتباطات زندگی شخصی شما ندارد. در تلاش باشید تا با جلب اعتماد
همسرتان و ایجاد یک رابطه عمیق دوستی با ایشان، پایه های
زندگی و روابطتان را به درستی پایه ریزی کنید تا هیچ کسی نتواند به هیچ عنوان بر
روابط شما تأثیر گذار باشد.
13. پدر
و مادر، دلسوز فرزندان خود هستند و خیلی کم پیدا می شود که
پدر و مادری قصد سوء ، نسبت به زندگی فرزندان خود داشته
باشند؛ البته ممکن است گاهی اوقات اشتباهی هم مرتکب شوند، اما بعید است که بخواهند
از روی عمد و با قصد تخریب یا ضرر زدن به زندگی فرزندان خود به این کار اقدام
نمایند. بنابراین جا دارد در مورد برخی از سخنان و یا رفتار مادر همسرتان که به
عقیده شما، به نوعی مثبت به نظر نمی رسد، ارزیابی منفی
نداشته باشید. شاید رسومات شما و ایشان به یک گونه نباشد. بنابراین در این مورد
بهتر است برای رفع سوء تفاهم، با همسر خود صمیمانه به گفت وگو
بنشینید تا اگر در مورد رسومات و یا مخارج شبهه ای دارید
برطرف شود.
و اما
نکته پایانی :
شما و
همسرتان باید سعی نمایید در مقابل مسایلی که بستگان دور و نزدیک با حرف و یا رفتار
خود برای زندگی مشترک شما به وجود می آورند، جبهه مشترکی
داشته باشید. داشتن جبهه مشترک و پشتیبانی شما از یکدیگر در مواقع لزوم توانایی
روحی خود و همسرتان را برای تحمّل مشکلات و ناسازگاری ها
بالا برده و باعث دلگرمی بیشتر شما به زندگی می گردد. [309]
آداب
شادی و عروسی
لطفاً بنده را راهنمایی نمایید که چگونه مراسم جشن عروسی خود را
برگزار کنیم که هم مجلس شادی باشد و هم با معیارهای اسلامی سازگار باشد؟
از
دیدگاه برخی شادى کردن و شاد بودن، تنها به وسیله کارهایى محقق می شود
که از نظر اسلام حرام و ممنوع است؛ در حالی که براى شاد
کردن مجلس عروسى، نباید از هر وسیله اى استفاده کنیم؛ زیرا مؤمن و کسى که قلبش به
نور تقوا روشن شده، هرگز براى شادى و لذت چند دقیقه اى، نافرمانى خدا را نمى کند.
متأسفانه بسیارى از مردم براى شادى در جشن عروسى خود و فرزندانشان، مرتکب گناهانى
چون استفاده از موسیقى حرام، اختلاط زن و مرد، پوشش نامناسب، مزاحمت براى دیگران،
اسراف، چشم و هم چشمى، فخرفروشى به یکدیگر، و برگزارى مجالس
پرهزینه، بی توجهى به واجباتى چون نماز و امثال آن می شوند؛
غافل از این که شادى واقعى و لذت و خوشى زندگى هیچ گاه با گناه و معصیت، سازگار
نیست.
امام علی (علیه
السلام) فرموده است:
« لاخَیر
فِی لَذَّهٍ تُوجِبُ نَدَمَاً وَ شَهْوةٍ تُعقِبُ ألمَاً » [310] ؛
«در لذتی که موجب پشیمانی شود و شهوتی که درد و اندوه در پی داشته باشد، خیری
نیست».
در آیین
اسلام، بهره گیری از سرگرمی ها و
شادی های زیان آور مانند غنا، قمار
و مشروبات الکلی که انسان را در غفلت فرو می برند و او را
به آلودگی های گوناگون می کشانند،
ممنوع است.
براى این
که مجالس عروسى همراه با شادى و سرور باشد و از گناه و
معصیت دور باشد و خانواده ها و فامیل راضى باشند، نکات زیر
را پیشنهاد می کنیم:
1. باید
سعى شود اهمیت رعایت حریم ها و دوری از حرام ها
به اعضاى خانواده، عروس و داماد توجیه شود. البته این مطلب باید با لطافت و در عین
حال قاطعانه بیان شود و تا جایى که ممکن است کسى رنجیده خاطر نگردد. براى انجام این
کار، ممکن است لازم باشد ماه ها زمینه سازى شود و با آنها
صحبت شود.
2. براى
این که بتوانیم یک فرهنگ و عادت بد را تغییر دهیم، لازم است جانشین مناسبى براى آن
در نظر بگیریم. شما نیز اگر نمى خواهید با گناه و معصیت،
مجلس عروسى را شاد کنید، باید به جاى آن از برنامه هاى مجاز
استفاده کنید.
یکى از
روش هایى که تجربه شده و بسیار هم موفق بوده، استفاده از
مداحان مذهبى و هنرمندانى است که به وسیله خواندن اشعار شادى بخش و گفتن لطیفه هاى
مناسب، مجلس را شاد می کنند. همچنین استفاده از افرادى که
کارهاى تردستى و دیدنى انجام می دهند و می توانند
مجلس عروسى را با صفا و شاد کنند. بعضى از این افراد هنرمند، وقتى در مجلسى شرکت می کنند،
بدون این که گناهى در برنامه هاى آنها باشد یا کسى را مسخره
کنند، چنان مجلس را گرم می کنند که افراد شرکت کننده، یکسره
می خندند؛ البته بهتر است با ذکر اشعارى در مدح ائمه اطهار (علیهم
السلام) و خصوصاً امام زمان (علیه
السلام) ، معنویتى هم در مجلس عروسى ایجاد کنیم.
3. بهتر
است مجالس عروسى در مناسبت هاى مذهبى و جشن هاى
مذهبى، مثل میلاد ائمه (علیهم
السلام) یا اعیاد مذهبى برگزار شود و به تناسب این شب ها،
اشعار ویژه آن اعیاد هم خوانده شود.
4. سعى
شود مجلس مردانه از زنانه کاملاً جدا باشد و هیچ مردى به مجلس زنان راه پیدا نکند.
5. تا
جایى که توان مالى دارید، پذیرایى خوبى از میهمان ها داشته
باشید؛ زیرا پذیرایى، یکى از وسایل شادى بخش است و می تواند
جانشین خوبى براى ابزارهاى حرام شادى باشد.
6. گاه
شادی ها، به ویژه در جشن ها و مجالس
به گونه ای است که موجب آزار، توهین و تجاوز به حق و حقوق
دیگران می شود که در برخی موارد منجر به درگیری و حتی حضور
نیروی انتظامی می شود. نمونه آن، شادی در هنگام بردن عروس
به خانه داماد است. در این گونه مراسم، برخی افراد بی مبالات
با زدن بوق های ممتد، ایجاد راه بندان، رقص و پای کوبی و سر
و صدا در خیابان، پخش موسیقی، سبب مزاحمت دیگران می شوند،
درحالی که نباید این گونه باشد.
رسول خدا (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
« کُلُّ
موذٍ فی النّار » [311] ؛
«هر آزارگری در جهنم است».
همچنین
می فرماید:
« مَن
آذی مُسلِماً فقَد آذانی وَ مَن آذانی فقد أذی الله » [312] ؛
«هر که مسلمانی را بیازارد، مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد، خدا را آزرده است».
در پایان
خوب است به این نکته نیز اشاره نماییم که گاهى دیده می شود
عده اى براى رفتارهای غیر اخلاقی و غیر شرعی خود، عذر و
بهانه می آورند که یک شب هزار شب نمى شود
و در عروسى باید شاد بود؛ در حالى که بر خلاف تصور این گونه
افراد، کمتر از یک شب نیز می تواند به اندازه هزار شب باشد
و این مسئله چه در امور معنوی و چه در گناهان مصادیق فراوان دارد که تنها به دو
نمونه اشاره می نماییم:
اول:
همان گونه که همه ما می دانیم یک از
شب های با برکتی که در آیات و روایات بدان تصریح شده شب قدر
می باشد و این شب از لحاظ معنوی نه تنها با با هزار شب بلکه
با هزار ماه برابری می نماید:
« لَیْلَةُ
الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ » [313] ؛
«شب قدر بهتر از هزار ماه است!»
دوم: در
زمینه گناهان نیز چه بسیار افرادی که به خاطر چند لحظه لذت دنیوی نه تنها هزار شب
دنیایی بلکه آخرت خود را نیز به باد دادند یکی از مصادیق این موضوع دختران فریب
خورده ای هستند که به خاطر چند لحظه غفلت و روابط نامشروع
نه تنها تمامی آرزوهای خود را تا پایان عمر از دست داده اند
بلکه آخرت خود را نیز از دست می دهند، بنابراین نباید با
این بهانه به شادی های زودگذر چنان دل بست که آخرت را
فراموش کرده و برکت زندگی را از همان ابتدا از بین برد. بلکه باید شادی خود را نیز
در مسیر آخرت برنامه ریزی نمود و رضایت خداوند را به دنبال آورد.
امام علی (علیه
السلام) در این باره فرموده است:
« فَلْیَکُنْ
سُرورُک بِما نِلتَ مِنْ آخِرَتِک » [314] ؛
«پس شادی ات به آن چیزی باشد که آخرت را با آن بیابی»
مطالب
مرتبط:
دفتر پنجاه و نهم پرسش ها
و پاسخ های دانشجویی «آداب معاشرت دانشجویی» – بخش دوم
پی نوشت ها:
[1] . لغت نامه دهخدا، واژه
ادب.
[2] . فرهنگ لغت عمید.
[3] . همان، واژه معاشرت.
[4] . آداب معاشرت (راهنمای انس
و مودّت)، صص 49 و50.
[5] . تمیمى آمدى، عبدالواحد بن
محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، 1جلد، دفتر تبلیغات – ایران، قم، چاپ
اول، 1366ش، ص 247.
[6] . ناصر مکارم شیرازی، یک صد
و پنجاه درس زندگی، قم، انتشارات نسل جوان، 1368، چ 12، ص 104.
[7] . سیدمحمدحسین طباطبایی،
المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، اسماعیلیان، 1402هـ..ق، چ 2، ج 2، صص 255
و256، ذیل (مائده: 120).
[8] . بافکار، حسین، آداب
اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها و کارکردها»، قم،
مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،
۱۳۸۹، اول.
[9] . امام صادق (علیه
السلام) در این باره فرموده اند:
«إِنَّهُ لَا بُدَّ لَکُمْ مِنَ النَّاسِ إِنَّ أَحَداً لَا یَسْتَغْنِی
عَنِ النَّاسِ حَیَاتَهُ وَ النَّاسُ لَا بُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْض»،
الکافی، ج 2، ص 635.
[10] . محدثی، جواد، اخلاق
معاشرت، قم، موسسه بوستان کتاب، 1386ش، دوازدهم، ص 16.
[11] . بیانات در دیدار
دانشجویان خراسان شمالی، ۲۳ مهر 1391.
[12] . محمدتقی مصباح یزدی،
آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، صص ۳۰ و 31.
[13] . ازغدی رحیم پور،
سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر تحت عنوان «سبک زندگی» به همه مربوط است نه
ارز و سکه، ۸ آبان ۱۳۹۱.
[14] . محمدتقی مصباح یزدی،
آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۳۰.
[15] . حجرات (49)، آیه 13.
[16] . الکافی، ج 8، ص 173.
[17] . تحف العقول عن آل الرسول (صلی
الله علیه و آله و سلم) ، ص 42.
[18] . الدعوات (للراوندی) /
سلوة الحزین، النص، ص 291.
[19] . أمالی المفید، ص 190.
[20] . محمدباقر مجلسى، بحار
الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44، ص 192.
[21] . اسلام و مقتضیات زمان، ص
290. (با تلخیص)
[22] . عیون الحکم والمواعظ
(لیثی)، ص 43.
[23] . غررالحکم و دررالکلم، ص
768.
[24] . همان، ص 346.
[25] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 135.
[26] . تصنیف غرر الحکم و درر
الکلم، ص 248.
[27] . غرر الحکم و دررالکلم، ص
396.
[28] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 247.
[29] . همان.
[30] . دعوات راوندی، ص 39.
[31] . تصنیف غرر الحکم و درر
الکلم، ص 247.
[32] . همان.
[33] . بافکار، حسین، آداب
اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها و کارکردها»، قم،
مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،
۱۳۸۹، اول.
[34] . محدثی، جواد، اخلاق
معاشرت، قم، موسسه بوستان کتاب، 1386ش، دوازدهم، ص 16.
[35] . نهج البلاغه،
صبحی صالح، ص 421.
[36] . گلستان سعدی.
[37] . تصنیف غرر الحکم و درر
الکلم، ص 324.
[38] . بحار الأنوار (ط.
بیروت)، ج 14، ص 326.
[39] . ر.ک: محدثی، جواد، اخلاق
معاشرت، قم، موسسه بوستان کتاب، 1386ش، دوازدهم، ص135.
[40] . تصنیف غرر الحکم و درر
الکلم، ص 63.
[41] . ر.ک:
– آداب معاشرت از دیدگاه معصومان( ع)، ترجمه وسائل الشیعة، محمدعلى فارابى
و یعسوب عباسى على کمر،
– آداب معاشرت، حاج محمد باقر کمره اى،
– سنن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ،
علامه طباطبایی.
[42] . تصنیف غرر الحکم و درر
الکلم، ص 430.
[43] . فرقان (25)، آیات 27-
28.
[44] . بحار الأنوار، ج 71، ص
192.
[45] . آل عمران (3)، آیه 28.
[46] . ممتحنه (60)، آیه 1.
[47] . الکافی، ج 2، ص 375.
[48] . کافی، ج 2، ص 672.
[49] . کهف (18)، آیه 28.
[50] . بحار الأنوار، ج 1،
ص203.
[51] . ر.ک: بحار الأنوار، ج
71، ص 199.
[52] . قاموس قرآن، ج 3، ص 296.
[53] . حشر (59)، آیه 23.
[54] . أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 1، ص 196.
[55] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 199.
[56] . «تحیت» در اصل از ماده”
حیات” است، و به معنى دعا کردن براى سلامت و حیات دیگرى مى باشد، خواه این
دعا به صورت” سلام علیکم” یا” السلام علینا” و یا مثلا” حیاک اللَّه” بوده
باشد، ولى معمولاً هر نوع اظهار محبتى را که افراد در آغاز ملاقات نسبت به
یکدیگر مى کنند،” تحیت” مى گویند.( تفسیر نمونه، ج 14، ص 559).
[57] . صافات (37)، آیه 79.
[58] . همان، آیه 109.
[59] . همان، آیه 120.
[60] . همان، آیه 130.
[61] . همان، آیه 181.
[62] . نحل (16)، آیه 32.
[63] . رعد (13)، آیات 23 و 24.
[64] . یونس (10)، آیه 10.
[65] . واقعه (56)، آیات 25و
26.
[66] . ترجمه المیزان، ج 5، ص
48.
[67] . إرشاد القلوب إلى
الصواب، ج 1، ص 146.
[68] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 199.
[69] . همان، ص 200.
[70] . الکافی، ج 2، ص 644.
[71] . عوالی اللئالی العزیزیة
فی الأحادیث الدینیة، ج 1، ص 294.
[72] . الکافی، ج 2، 183.
[73] . شهاب الأخبار با ترجمه،
متن، ص 372.
[74] . الکافی، ج 2، ص 181.
[75] . بحار الأنوار، ج 73، ص
3.
[76] . نهج الفصاحة مجموعه
کلمات قصار حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و
سلم) ، ص 375.
[77] . تحف العقول عن آل الرسول (صلی
الله علیه و آله و سلم) ، ص 248.
[78] . أمالی الصدوق، ص 328.
[79] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 203.
[80] . همان، ص 200.
[81] . ر.ک: توضیح المسائل، باب
مبطلات نماز.
[83] . همان، ص 646.
[84] . الکافی، ج 2، ص 647.
[85] . نساء (4)، آیه 86.
[86] . نقطه هاى آغاز در
اخلاق عملى، ص 687.
[87] . أمالی الصدوق، ص 442.
[88] . الخصال، ج 1، ص 91.
[89] . بحار الأنوار، ج 73، ص
7.
[90] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 198.
[91] . همان، ص 197.
[92] . همان، ص 198.
[93] . کافی، ج 2، ص 180.
[94] . بحار الانوار، ج 73، ص
26.
[95] . همان، ص 23.
[96] . همان، ص 28.
[97] . همان، ص 30.
[98] . مشکاة الأنوار فی غرر
الأخبار، ص 202.
[99] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 210.
[100] . غرر الحکم و درر الکلم،
ص 112.
[101] . نهج البلاغه، صبحی
صالح، ص 476.
[102] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 210.
[103] . عیون الحکم والمواعظ،
لیثی، ص 124.
[104] . همان، ص 424.
[105] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 435.
[106] . عیون الحکم والمواعظ،
لیثی، ص 330.
[107] . همان، ص 453.
[108] . تحف العقول، ص 456.
[109] . مکارم الاخلاق، ص 15.
[110] . بحارالانوار، ط بیروت، ج
49، ص 90.
[111] . غررالحکم و دررالکلم، ص
681.
[112] . نهج الفصاحة، ص 198.
[113] . بحارالانوار، ط بیروت،
ج 73، ص 340.
[114] . ر.ک: محدثی، جواد،
اخلاق معاشرت، قم، موسسه بوستان کتاب، 1386ش، دوازدهم، صص 138-145.
– بافکار، حسین، آداب اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها
و کارکردها»، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،
۱۳۸۹، اول.
[115] . لغتنامه دهخدا.
[116] . کافی، ج 2، ص 120.
[117] . نهج الفصاحة، مجموعه
کلمات قصار حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و
سلم) ، ص 738.
[118] . کافى، ج 3، ص 179.
[119] . نهج البلاغه، صبحی
صالح، ص 421.
[120] . تحف العقول، ص 42.
[121] . اکبرى، محمود، کاسب
بهشتى: اخلاق، آداب و احکام کسب، 1جلد، فتیان – قم، چاپ: ششم، 1391 هـ.ش.
[122] . سیره نبوی، شهید مطهری.
[123] . نهج البلاغه، ص 403.
[124] . بحارالانوار، ج73، ص60.
[125] . همان، ج16، ص298.
[126] . کافی، ج 2، ص 665.
[127] . تحف العقول، ص 96.
[128] . بحارالانوار، ج 74، ص
213.
[129] . مرآة العقول فی شرح
اخبار آل الرسول، ج 12، ص 570.
[130] . غررالحکم و دررالکلم، ص
279.
[131] . کافی، ج 2، ص 665.
[132] . مکارم الاخلاق، ص 21.
[133] . المحاسن، ج 1، ص 293.
[134] . میزان الحکمه، ج 9، ص
143.
[135] . شرح آقا جمال خوانساری
بر غررالحکم و دررالکلم، ج 7، ص 364.
[136] . عیون الحکم والمواعظ،
لیثی، ص 442.
[137] . غررالحکم و دررالکلم، ص
128.
[138] . ر.ک: آیه 8 مؤمنون، آیه
۱۷۷ بقره، آیه ۲ و ۳ صف، آیه ۵۶ و 57 انفال،
[139] . رعد (13)، آیه 20.
[140] . فتح (48)، آیه 10.
[141] . «لَا دِینَ لِمَنْ لَا
عَهْدَ لَه»، بحار الأنوار، ج 69، ص 198.
[142] . «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ
فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ کَانَتْ فِیهِ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ کَانَتْ
فِیهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى یَدَعَهَا مَنْ إِذَا حَدَّثَ
کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَ إِذَا خَاصَمَ
فَجَر»، بحار الأنوار، ج 69، ص 261.
[143] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 418.
[144] . الکافی، ج 2، 177، باب
زیارة الإخوان…، ص 175.
[145] . بحار الأنوار، ج 71، ص
348.
[146] . همان، ص 353.
[147] . الکافی، ج 2، ص 183.
[148] . امالی، طوسی، ص 225.
[149] . البته منظور از خروج از
اسلام این نیست که کافر و مرتد گردند و احکام ارتداد بر آنها اجرا گردد
بلکه مراد این است که از مسلمانى کامل عملى خارج شده اند و اسلامشان ناقص
گشته است.
[150] . کافى، ج 2، ص 345؛
وسائل الشیعه، ج 8، ص 585.
[151] . «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی
الله علیه و آله و سلم) قَالَ تُعْرَضُ أَعْمَالُ
النَّاسِ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَیْنِ- یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ یَوْمَ
الْخَمِیسِ- فَیُغْفَرُ لِکُلِّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَنْ کَانَتْ
بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَخِیهِ شَحْنَاءُ- فَیُقَالُ اتْرُکُوا هَذَیْنِ
حَتَّى یَصْطَلِحَا»، بحار الأنوار، ج 71، ص 236.
[152] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 100.
[153] . نجم (53)،
آیه 29.
[154] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 1، ص 219.
[155] . نهج البلاغه
دشتی، حکمت 12.
[156] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 301، ح 4.
[157] . همان، ص 645.
[158] . بحارالانوار، ج 71، ص
234.
[159] . همان، ص 218.
[160] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 1، ص 646.
[161] . همان، ص 647.
[162] . نهج البلاغه،
ترجمه دشتی، حکمت 329.
[163] . نک: تعالیم آسمانی
اسلام، ص 210.
[164] . نهج البلاغه
دشتی، حکمت 239.
[165] . خصال، ج 1، ص 296.
[166] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 1، ص 645.
[167] . همان، ص 646.
[168] . اصول کافی، ج 4، ص 457.
[169] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 301، ح 13.
[170] . اصول کافی، ج 4، ص 452.
[171] . ر.ک: بافکار، حسین،
آداب اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها و کارکردها»،
قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۹،
اول.
[172] . وسائل الشیعه، ج 8، ص
289.
[173] . بحارالانوار، ج 76، ص
229.
[174] . همان، ج 73، ص266.
[175] . من لا یحضره الفقیه، ج
2، ص27.
[176] . وسائل الشیعه، ج 8، ص
304.
[177] . همان، ص 323.
[178] . کنز العمال، ج 6، ص
710، ح 17519.
[179] . بحارالانوار، ج 76، ص
33.
[180] . کنز العمال، ج 6، ص
711، ح 17522.
[181] . همان، ص 706، ح 17499.
[182] . وسائل الشیعه، ج 8، ص
402.
[183] . مکارم الاخلاق، ص 254.
[184] . همان؛ بحارالانوار، ج
76، ص 274.
[185] . من لا یحضره الفقیه،ج
2،ص294.
[186] . مکارم الأخلاق ص267.
[187] . وسائل الشیعه، ج 8، ص
323؛ بحارالانوار، ج 76، ص 270.
[188] . الکافی، ج 8، ص297.
[189] . اصول کافی، ج 4، ص 495.
[190] . ر.ک: سیده زهرا موسوی،
اخلاق گردشگری، فصلنامه علمی – ترویجی اخلاق، سال دوم، شماره 5، بهار 1391،
صص 31- 64؛ بافکار، حسین، آداب اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها
و کارکردها»، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،
۱۳۸۹، اول.
[191] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 96.
[192] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 276.
[193] . نهج البلاغه
دشتی، خ 206، ص 429.
[194] . همان، ص 694، حکمت 268.
[195] . همان، ص 702، حکمت 298.
[196] . همان.
[197] . همان، ص 701، حکمت 295.
[198] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 98.
[199] . همان، ص 131.
[200] . همان.
[201] . همان.
[202] . همان.
[203] . نهج
الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 276.
[204] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 134.
[205] . ر.ک: بافکار، حسین،
آداب اجتماعی اسلام «مبانی، روش ها و کارکردها»،
قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۹،
اول.
[206] . اسراء (17)، آیه 24.
[207] . تحف العقول، ص 263.
[208] . اسراء (17)، آیه 23؛
ر.ک: بقره، 83، نساء، 36، انعام، 151.
[209] . مستدرک الوسایل، ج15،
ص176، ح16.
[210] . همان، ج15، ص178، ح21.
[211] . همان، ص179، ح3.
[212] . اسراء (17)، آیات 22 و
23.
[213] . مستدرک الوسایل، ج15،
ص176، ح17.
[214] . بحارالانوار، ج74، ص68،
ح40.
[215] . احقاف (46)، آیه 15.
[216] . هزار و یک نکته از قرآن
کریم، اکبر دهقان، ص 437، به نقل از تفسیر کبیر، ج28، ص14.
[217] . عوالی اللئالی العزیزیة
فی الاحادیث الدینیه، ج 1، ص 445.
[218] . مکارم الاخلاق، ب8، ف6،
ص220.
[219] . مستدرک الوسایل، ج15،
ص173، ح2.
[220] . همان، ص193، ح19.
[221] . وسایل الشیعه، ج6،
ص317، ح10.
[222] . همان، ج15، ص220، ح1.
[223] . مستدرک الوسایل، ج15،
ص203، ح20.
[224] . همان، ص204، ح26.
[225] . غررالحکم و دررالکلم، ص
725.
[226] . گناهان کبیره، ج1،
ص139.
[227] . بحارالانوار، ج74، ص86،
ح100.
[228] . «… کُونُواْ
قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ
الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ …» نساء (4)، آیه135.
[229] . عنکبوت (29)، آیه 8.
[230] . لقمان (31)، آیه 15.
[231] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 1، ص 568.
[232] . همان، ص 575.
[233] . بحارالانوار، ج 103، ص
247.
[234] . همان، ج 76، ص 367.
[235] . وسائل الشیعه، ج 2، ص
169.
[236] . حجرات (49)، آیه 12.
[237] . شیخ عباس قمی، سفینة
البحار، تحقیق: مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، بنیاد پژوهش های
اسلامی آستان قدس رضوی، ج 2، ص 110.
[238] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 630.
[239] . همان، ص 408.
[240] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 20.
[241] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 11.
[242] . فروع کافی، ج 2، ص 61.
[243] . بقره (2)، آیه 187.
[244] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 347.
[245] . «کَانَ النَّبِیُّ (صلی
الله علیه و آله و سلم) إِذَا أَصْبَحَ
مَسَحَ عَلَى رُءُوسِ وُلْدِه»، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص
89.
[246] . «أَکْثِرُوا مِنْ
قُبْلَةِ أَوْلَادِکُمْ فَإِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِی
الْجَنَّةِ مَسِیرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَام »، روضة الواعظین و بصیرة
المتعظین، ج 2، ص 369.
[247] . «اعْدِلُوا بَیْنَ
أَوْلَادِکُمْ فِی السِّرِّ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ
فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْف »، مکارم الأخلاق، ص220.
[248] . «أَکْرِمُوا
أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُم »، مکارم الأخلاق،
ص 222.
[249] . «أَجْمِلُوا فِی
الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِیلَ الْجَوَاب »، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،
ص 436.
[250] . تفسیر نور الثقلین، ج
2، ص 408.
[251] . «إِذَا وَعَدْتُمُ
الصِّبْیَانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ
الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
لَیْسَ یَغْضَبُ لِشَیْ ءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ»،
الکافی (ط. الإسلامیة)، ج 6، ص 50.
[252] . کافی، ج 6، ص 50.
[253] . «فَإِنَّ مَنْ فَرَّحَ
ابْنَةً فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ
مُؤْمِنَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَرَّ بِعَیْنِ ابْنٍ
فَکَأَنَّمَا بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَکَى
مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اللَّهُ فِی جَنَّاتِ
النَّعِیم »، أمالی الصدوق، ص 577.
[254] . «إِذَا نَظَرَ
الْوَالِدُ إِلَى وَلَدِهِ فَسَرَّهُ کَانَ لِلْوَالِدِ عِتْقُ نَسَمَة»،
بحار الأنوار، ج 71، ص 80.
[255] . «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ
سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ الْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ
سِنِین»، مکارم الأخلاق، ص 222.
[256] . «شَکَوْتُ إِلَى أَبِی
الْحَسَنِ مُوسَى ابْناً لِی فَقَالَ لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا
تُطِل»، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 89.
[257] . أمالی الصدوق، ص 577.
[258] . کافی، ج 6، ص 50.
[259] . همان.
[260] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 508.
[261] . همان، ص 507.
[262] . جامع الأخبار(شعیری) ص
136.
[263] . بحارالأنوار(ط.بیروت)،
ج 72، ص461، ح14.
[264] . بحارالانوار، ج 74، ص
153.
[265] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 19.
[266] . مکارم الاخلاق، ص 20.
[267] . بحارالانوار، ج 72، ص
453.
[268] . وسائل الشیعه، ج 16، ص
455.
[269] . بحارالانوار، ج 75، ص
425.
[270] . علاء الدین
علی متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409 هـ.ق، جزء 44627.
[271] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618.
[272] . کافی، ج 6، ص 283، باب
کراهیه استخدام الضیف، ح 2.
[273] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618.
[274] . سنن النبی، ص 67.
[275] . وسائل الشیعه، ج 11، ص
456، ح 15250.
[276] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 617.
[277] . بحارالانوار، ج 72، ص
451.
[278] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618.
[279] . همان.
[280] . بحارالانوار، ج 72، ص
451، ح 4.
[281] . میزان الحکمه، ج 5، ص
525.
[282] . بحارالانوار، ج 72، ص
447.
[283] . همان.
[284] . مکارم الاخلاق، ص 22.
[285] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618، ح 15.
[286] . همان، ص 291، ح 2.
[287] . احمد نراقی، معراج
السعاده، قم، انتشارات هجرت، 1371، چ 1، ص 435.
[288] . ترجمه میزان الحکمه، ج
2، ص 741، ح 2346.
[289] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618، ح 16.
[290] . ابن بابویه (شیخ صدوق)،
من لایحضره الفقیه، تهران، مکتبة الصدوق، 1302 هـ .ق، ج 2، ص86، ح 1798.
[291] . بحارالانوار، ج 72، ص
453.
[292] . ملا محسن فیض کاشانی،
محجه البیضاء، ج 3، ص 22.
[293] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 617.
[294] . بحارالانوار، ج 72، ص
461.
[295] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 618، ح 9.
[296] . وسائل الشیعه، ج 16، ص
456.
[297] . معراج السعاده، ص 43.
[298] . بحارالانوار، ج 72، باب
3، روایت 73.
[299] . همان، ج 38، باب 65،
حدیث 49.
[300] . رعد (13)، آیه 21.
[301] . بحار الأنوار، ج 47، ص
163.
[302] . بحار الأنوار، ج 71، ص
88.
[303] . الکافی، ج 2، ص 377.
[304] . علل الشرائع، ج 2، ص
584.
[305] . کافی، ج 2، ص 150.
[306] . دفتر: همه مراجع، نرم
افزار پرسمان 3.
[307] . آیت الله فاضل، جامع
المسائل، ج 1، س 1772 آیت الله تبریزى، استفتاءات، س 2185 و 2189 آیت الله
سیستانى Sistani. org صله
رحم و دفتر همه مراجع.
[308] . تصنیف غررالحکم و
دررالکلم، ص 453.
[309] . سایت پرسمان دانشجویی
http:// www. moshavereh. porsemani. ir
[310] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 2، ص 407.
[311] . نهج الفصاحه (با تنظیم
موضوعی)، ص 13.
[312] . همان.
[313] . قدر (97)، آیه 3.
[314] . غررالحکم و دررالکلم
آمدی (به صورت موضوعی)، ج 1، ص 515.