۱۳۹۵/۰۲/۱۴
–
۲۸۹۳ بازدید
سیره شخصی امام سجاد(علیه السلام) و رفتار ایشان با مردم چگونه بود؟
کمک به فقرا
امام سجاد(علیه السلام) شبانه، نان بر پشت مبارکش گذاشته، در تاریکی شب برای فقرا میبرد و میفرمود: صدقه در تاریکی شب، آتش غضب خداوند را خاموش میکند[ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 238. ]. آن حضرت در دادن صدقه و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بوده و پس از شهادت او معلوم شد که دهها خانواده از انفاق و صدقات او زندگی می کرده اند. مردم نیز علاقه به او داشتند.
محمد بن اسحاق می گوید: «گروهی از مردم مدینه در حالی زندگی می کردند که نمی دانستند معیشت آنان از کجا تأمین می شود و زمانیکه علی بن الحسین(علیه السلام) رحلت کرد، آنان کمک های شبانه ای را که به ایشان می رسید، از دست دادند».
درباره سادهزیستی امام سجاد(علیه السلام) گفته شده است؛ «روزی ایشان، با لباس نیکویی از خانه خارج شد؛ پس از آن فوری به خانه برگشت و فرمود: همان لباس قبلی مرا بیاورید؛ گویی علی بن حسین نیستم»[ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 58؛ عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 364.].
رعایت حق تقدّم
وقتی که سواره از کوچه های مدینه می گذشت، هیچ گاه نمی فرمود: راه، راه؛ تا کسی کنار رود. وی می فرمود: راه، مشترک است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم و خود بروم[ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 246.].
مسافرت امام سجاد(علیه السلام)
در مسافرت، نسبش را از همراهان پنهان می کرد و می فرمود: «أَکْرَهُ أنْ آخُذَ برسول الله ما لاأعطی مِثْلَه»[ نثر الدر، ج 1، ص 341؛ ربیع الابرار، ج 3، ص 69.]؛ دوست ندارم به نام رسول خدا? چیزی را بگیرم که نمی توانم مانند آن را به دیگری بدهم».
جویریه بن اسماء می گوید: «ما أکَلَ علی بن الحسین من قرابته مِنْ رسول الله درهمًا»[ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 391.]؛ «علی بن الحسین از بابت خویشی خود با رسول خدا? درهمی استفاده نکرد».
انفاق امام سجاد(علیه السلام)
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که پدرم دو بار اموال خویش را در راه خدا تقسیم کرد. آن حضرت هنگام مرگ محمد بن اسامه بن زید، بر بالین او بود. در آن لحظه، محمد سخت می گریست. وقتی امام علت گریه او را پرسید، محمد گفت: پانزده هزار درهم بدهی دارم. امام(علیه السلام) فرمود: «بر عهده من؛ نگران مباش»[ همان، ج 17، ص 239؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 261-262.].
الگوی امام سجاد(علیه السلام)
اسوه و الگوی آن حضرت در سلوک فردی و خوراک و پوشاک، جدش امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود. از امام صادق(علیه السلام) درباره ستایش امیرمؤمنان(علیه السلام) و بی میلی او به خوراکی ها، چنین نقل شده است: «در میان امت جز او [علی]، کسی نتوانست کارهای پیامبر خدا? را انجام دهد».
لباس امام سجاد(علیه السلام)
همچنین فرمود: در میان فرزندان و خاندان پیامبر?، علی بن الحسین(علیه السلام) از لحاظ پوشیدن لباس و دانش فقه، از همه بیشتر به او شباهت داشت»[ محمدرضا حسینی جلالی، پیشین، ص 192.].
«روزی امام(علیه السلام) در حالی که جامه ای از خز گران بها بر تن داشت، با مستمندی روبهرو شد. شخص فقیر تا آن لباس را بر تن امام(علیه السلام) مشاهده کرد، از آن خوشش آمد. آن حضرت بی درنگ لباس را به وی بخشید و از آن جا رفت»[ شیخ صدوق، الخصال، ص 616.].
امانتداری
آن حضرت التزام خویش به وصف نیکوی امانتداری را با این مثال شگفت، اینگونه اعلام کرد: «بر شماست که امانت را به صاحبش بدهید. به آن خدایی که محمد را به حق پیامبری فرستاد! اگر قاتل پدرم حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) شمشیری را که با آن، او را کشته، به من امانت بسپارد، به یقین آن را به وی برمی گردانم»[ صدوق، امالی، ص 128، مجلس 43.].
خدمت به زائرین
فروتنی و تواضع امام سجاد(علیه السلام) به ویژه در خدمت به زائران بیت الله الحرام، حیرت انگیز بود.
امام سجاد(علیه السلام) وقتی به سفر حج می رفت، چون می خواست برای مسافران خدمت گزاری کند، خود را به مسافران دیگر معرفی نمی کرد. در یکی از سفرها مردی او را در حین کار، شناخت و به دوستانش گفت: آیا می دانید این آقا کیست؟ او علی بن الحسین(علیه السلام) است! همین که کاروانیان امام را شناختند، همگی خود را در برابر او به زمین انداختند و برای عذرخواهی، دست و پایش را بوسیدند. وقتی از او پرسیدند: چرا در مسافرت ها خود را معرفی نمی کنی؟ حضرت فرمود: «در یکی از سفرها که کاروانیان مرا می شناختند، به خاطر رسولخدا? محبت هایی به من کردند که سزاوار آن نبودم. بنابراین، تصمیم گرفتم با کسانی مسافرت کنم که مرا نشناسند».
حلیم و بردباری
او، تجلّی زیبای حلم خداوندی بود. نمونه ای از این فضیلت شخصیتی آن حضرت، در دو واقعه زیر مشهود است:
«از عبدالغفار بن قاسم، ابومریم انصاری نقل شده که گفت: علی بن الحسین(علیه السلام) در بیرون مسجد بود که پیرمردی او را دید و دشنام داد. پس، بردگان و موالیان به آن پیرمرد حمله ور شدند. علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: دست نگه دارید؛ سپس به آن مرد رو کرد و گفت: آن چه از امور ما بر تو پوشیده مانده، بیشتر است. آیا نیازی داری که برای رفع آن، تو را کمک کنیم؟ آن مرد احساس شرم کرد. حضرت جامه سیاه نقشداری را که در تن داشت، بر او پوشاند و دستور داد که هزار درهم به او بپردازند. ازاینرو، آن پیرمرد پس از این جریان به امام می گفت: گواهی می دهم که تو از فرزندان پیامبری»[ ابن جوزی، صفوه الصفوه، ج 2، ص 100؛ تاریخ دمشق، ح 912؛ کشف الغمه، ج 2، ص 80؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص 99؛ عوالم العالم، ص 11.].
مهربانی نسبت به زیردست
روزی کنیزی، آب روی دستان امام می ریخت که ناگهان ظرف از دست او افتاد و به صورت امام خورد و آن را زخمی کرد. امام(علیه السلام) نگاهی به او کرد. کنیز گفت: «و الکاظمین الغیظ». امام فرمود: خشمم را فرو نشاندم. کنیز ادامه داد: «و العافین عن الناس». امام فرمود: از تو گذشتم. کنیز باز ادامه داد: «و الله یحب المحسنین». امام فرمود: تو را به خاطر خداوند آزاد کردم[ اعیان الشیعه، ج 4، ص 468.].
حقوق همسایه
عبدالله بن محمد بن عمر می گوید: «هشام بن اسماعیل (والی امویان در مدینه)، حقوق همسایگی را فراموش کرد و ما را اذیت می کرد و به ویژه علی بن الحسین(علیه السلام) آزار بسیاری از او دید. هنگامی که عزل شد، ولید دستور داد او را در معرض مردم نگاه دارند؛ تا هر کسی می خواهد، از او انتقام بگیرد. امام سجاد(علیه السلام) از کنار او عبور می کرد، به یاران خویش تذکر داد که متعرض او نشوند و حتی کلمه ای به او تندی نکنند. وقتی امام(علیه السلام) عبور کرد، هشام بن اسماعیل فریاد زد: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»[ تاریخ طبری، ج 6، ص 526؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 260.]؛ «خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد».