شقایق در محراب
فصل های زیبا و اسرار سر به مُهر شهید آیتالله مدنی
یکی از سند های افتخار و بالندگی در هر کشور و جامعه ای حضور فرهیختگان و اسوه های اخلاق مداری و دیانت در آن جامعه است، سند ارزشمندی که به وفور می توان مصادیق و نمونه های عینی و عملی آن را در انقلاب اسلامی مشاهده کرد، از جمله برجسته ترین اسوه های تقوا و دین داری در انقلاب اسلامی، عالم مجاهد و شهید وارسته حضرت آیت الله مدنی است، چهره ماندگار تاریخ انقلاب که حضور او در شکل گیری و تثبیت انقلاب اسلامی بی بدیل بود و نام او تا ابد در تاریخ انقلاب اسلامی به نیکی به یادگار خواهد ماند. به مناسبت سال روز شهادت این عالم مجاهد سعی داریم اسرار ماندگاری و جاودانه شدن این شهید والا مقام را مورد واکاوی و تأمل قرار دهیم.
اسرار سر به مُهر شهید آیتالله مدنی
علمای مجاهدی همچون شهید والا مقام آیت الله مدنی در طول حیات و زندگی خود، چنان از اسرار سر به مهر و گوهرهای ناب خوب زیستن بهره مند بوده اند که نام آنها تا ابد در لیست خوش سیرتان تاریخ انقلاب اسلامی ثبت و ضبط خواهد ماند، گوهرهای نابی از جنس فضایل و کمالات اخلاقی که انسان را نه فقط در حیات مادی و دنیوی بلکه در حیات معنوی و اخروی نیز عزیز و قابل تعظیم می نماید، چنان جلوه های ناب درست زیستن در کارنامه اعمال این اسوه های جهاد و شهادت موج می زند که انسان را به تعظیم و بزرگداشت آنها وا می دارد.
فصل اول: آغازی از جنس هجرت و مجاهدت
چهره های ماندگاری همچون آیت الله مدنی همواره در طول حیات مادی و دنیوی خود دست به انتخاب های بزرگی در زندگی زده اند، انتخاب های ارزشمندی که ریشه در هوشمندی و کیاست و زیرکی آنها داشته است، به طور مثال «آیت الله مدنی» در فضای خفقان اجتماعی که رضا خان برای جامعه به وجود آورده بود، تصمیم به هجرت و قدم گذاشتن در مسیر کسب علوم و معارف اسلامی می گیرد، این هجرت برای آیت الله مدنی سر آغاز تحولی بنیادین در مبانی فکری و عملی او می شود به طوری که او را بامحیط متفاوت کسب علوم و معارف اسلامی بیش از پیش آشنا تر می نماید.
«سیّد اسد الله» زمانی را برای تحصیل علوم حوزوی انتخاب کرده بود که اسلام و روحانیت در شرایط خوفناک اجتماعی و سیاسی به سر می برد، از طرفی رضا خان پهلوی در اوج قدرت و استبداد فعالیت فرهنگی، مذهبی، علمی و تبلیغی روحانیت را بسیار محدود کرده و ظهور و شیوع تفکر روشنفکری و غرب گرایی عرصه را برای تلاش علوم دینی و مذهبی و فرهنگی در جامعه بسیار تنگ کرده بود. در چنین فضایی شهید محراب آیت الله مدنی حجره ی بزازی پدر را رها می نماید و سختی های مسیر هجرت برای کسب علوم و معارف اسلامی را به جان دل می خرد. تا اینکه رنگ قرآنی هجرت را در زندگی خود نهادینه نماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛[1] آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کردند، درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند».
حاصل مهاجرت و جهاد علمی او در عراق و ایران کسب فضایل اخلاقی و علوم و معارف اسلامی از محضر اساتید و عالمان بزرگی همچون: آیت الله حکیم، آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی، سید عبد الهادی شیرازی، امام خمینی(ره) به مدت چهار سال، آیت الله حجت کوه کمره ای و آیت الله محمد تقی خانساری می شود.[2]
فصل دوم: «سید اسد الله» بر بلندای عرفان عملی
آیت الله مدنی از عرفانی نظری عبور و بر بلندای قله ی عرفان عملی تکیه کرده بود، اگر عرفان را به معنای شناخت صحیح و عمیق خدای متعال و درک حقایق تعالیم الهی و رسیدن به مقام منیع بندگی معرفی نماییم، آیت الله مدنی در قله ی رفیع این مقام ارزشمند قرار داشت. گفتار، کردار، سکنات و در یک کلمه زندگیش با خدا در آمیخته بود او اگر چه در میان مردم و همانند آنان زندگی می کرد اما هرگز ذهن و زبانش از ذکر خدا غافل نبود تعلقات دنیا او را از یاد محبوب باز نمی داشت، تقوا تنها لقلقه زبانش نبود، بلکه الگوی عملی سیر و سلوک و زیر بنای زندگی ایشان به شمار می آمد به گونه ای که همواره این چنین بیان می داشت: «این تقوا است که آزادی و روشن بینی می آورد و حق را الهام می بخشد».[3] این عبارت در واقع ترجمان آیات رحمانی است که می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا؛[4] اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى دهد؛ (روشن بینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛)».التزام او به اصل ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی به خوبی گواه بر عمق بینش سیاسی و علمی ایشان داشت.
فصل سوم: شهید مدنی اسوه اخلاق مداری
آیت الله مدنی آیینه تمام نمای اخلاق و رفتار اسلامی به شمار می آمد، ایشان برای دست یابی به این مقام ارزشمند ریاضت های طاقت فرسای اخلاقی و تربیتی را تحمل کرده بود، در دوران تبعید با اینکه روزهای سخت زندگیش را سپری می کرد ولی با این وجود لبخند رضایت و حسن خلق از چهره اش محو نمی شد، انگار همه جا را وطن خویش می دانست، خونگرم، مردم دار، و دارای سعه صدر فراوان بود، اخلاق و تقوای او زبان زد خاص و عام بود، در تمام زندگی و کارهایش جز رضای الهی را طلب نمی کرد، در خصوص اخلاق و تقوی ایشان نقل شده است: در یکی از مراسمات شب قدر در حین سخنرانی و موعظه برای مخاطبان این چنین بیان می کرد:
ای رفقا! اگر شما آمده اید از گناهانتان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی توبه کنید، ولی من خدا را شاهد می گیرم که آمده ام از اعمال و عبادت هایم توبه کنم، زیرا فکر می کردم که این اعمالی که انجام داده ام عبادت خداوند بوده است، اما حالا می فهمم که آنها توهین به ذات مقدس حق تعالی بوده لذا امشب از آنها توبه می کنم.[5] از جمله اوصاف و فضایل اخلاقی ایشان را می توان تواضع، شجاعت، غیرت دینی، قناعت، کمک به نیازمندان، معرفی کرد که توضیح و تفصیل هر یک از آنها و بیان خاطرات مرتبط با سیره شهید مدنی مقاله ای مجزا را می طلبد.
فصل چهارم: فعالیت سیاسی و عاقبت به خیری
آیت الله مدنی از جمله علما و مجاهدین ذو ابعادی بود که فعالیت و مجاهدت او صرفاً در بُعد علمی و اخلاقی و عرفانی خلاصه نمی شود، او از جمله علمایی نبود که وظایف دینی و مذهبی خود را در تحصیل علوم دینی و نماز و عبودیت خلاصه نماید، کمااینکه که طیف وسیعی از زندگی این عالم مجاهد به بصیرت افزایی و روشنگری در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی و مبارزه علیه ظلم و جور طاغوت معطوف شده بود، به گونه ای که به هیج وجه نمی توان نقش او را در به ثمر نشستن حکومت و انقلاب اسلامی نادیده گرفت، کما اینکه اسناد و مدارک سازمان ساواک به خوبی گواه بر فعالیت مجاهدانه این عارف و مبارز خستگی ناپذیر دارد. فعالیت سیاسی او بعد از انقلاب نیز موضوعی بود که موجب برنتابیدن گروهک های منافق و در نهایت اقدام به شهید کردن این عالم مجاهد شد.
التزام او به اصل ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی به خوبی گواه بر عمق بینش سیاسی و علمی ایشان داشت: او به زبان ساده و بی پیرایه این چنین این اصل مهم دینی را تبیین می کرد: «یا یک حساب روشن بطور صریح و آشکار می گویم: معلوم است که حکومتی برای ما لازم است. اما باید از خود پرسید که آیا حکومت را طاغوت اداره کند یا یک شخص اسلامی؟ حکومت الله یا حکومت طاغوت کدام باشد؟ حکومت نمرود بهتر است یا حکومت ابراهیم(علیه السلام)، حکومت فرعون بهتر است یا حکومت موسی(علیه السلام)؟ حکومت یزید یا حکومت امام حسین(علیه السلام)….بلا شک حکومت الله. حکومت الله و حکومت امام زمان(علیه السلام) در حقیقت همان ولایت فقیه است…».[6]
پی نوشت ها:
[1]. سوره مبارکه توبه آیه 20.
[2]. ر.ک: گلشن ابرار، جمعی از محققان حوزه علمیه قم، ج2، ص 848.
[3]. سعید عباس زاده، شهید مدنی، جلوه اخلاص، ص 30.
[4]. سوره مبارکه انفال، آیه 29.
[5]. سعید عباس زاده، شهید مدنی، جلوه اخلاص، ص 38.
[6]. همان ص 45و 46.