مهم اینه که حرف بزنم
نمیدانم اگر کتابی با موضوع «مهارتهای ارتباطی»، روانهی بازار شود، نایاب میشود یا نه! شاید چون فکر میکنیم بلدیم صحبت کنیم، پس برای ارتباط مؤثّر با دیگران هم ماهریم و سراغ یاد گرفتن نمیرویم، درحالیکه صحبت کردن فقط بخشی از ماجرای ارتباطهای بین فردی است. نیاز به ارتباط و دلبستگی از نیازهای نخستین انسان است که نمیشود نادیدهیشان گرفت.
فقط حرفزدن مهم است؟
گاه از کسی عذرخواهی میکنید؛ امّا میگوید اصلاً به دلم ننشست یا از کسی تقاضای منطقی دارید؛ ولی طرف مقابل، آن را یک پُرتوقعی بهحساب میآورد. ممکن است نظر شخصیتان را مطرح کنید؛ امّا با گارد شدید شنونده روبهرو شوید. همه چیز که بهظاهر، سرِ جایش است. واقعاً کجای کار میلنگد؟ آیا فقط حرفزدن مهم است؟ علاوه بر کلام ما، «لحن» هم یکی از ظرافتهایی است که شاید جدی نگیریمش. میشود یک «ببخشید» را با لحنی گفت که مخاطب فکر کند خواستید قضیّه را از سرِ خودتان بازکنید یا طوری بگویید که معلوم باشد خودتان هم پشیمانید. «زبانِ بدن» هم نقش مهمّی در ارتباطهای ما دارد. همینکه کسی انگشت اشارهاش را به نشانهی «باید» در هوا بچرخاند، حسّ ناخوشایندی در مخاطب ایجاد میشود.
بگذار آتشی بین ما باشد…
بعضی افراد هستند که در ارتباطشان، بیشازحد به دیگران نزدیک میشوند یا خیلی زود اجازهی این نزدیک شدن را به دیگران میدهند. بعضیها هم ترجیح میدهند خیلی دور بایستند و جلو نیایند. تصوّر کنید کنار آتش ایستادید. آیا آنقدر به آتش نزدیک میشوید که بسوزید یا آنقدر دور میایستید که یخ کنید؟ با تصوّر کردن این آتش بین خودمان و دیگران میتوانیم فاصلهها را تنظیم کنیم؛ البتّه زمانی میتوانیم فاصلهها را درست تخمین بزنیم که هم خودمان را خوب بشناسیم و هم طرف مقابلمان را. لازم است قدمهایمان را طوری برداریم که نه از آنطرف بام بیفتیم و نه از اینطرفش. حفظ «تعادل»، یکی از ستونهای محکم برای حفظ یک ارتباط سالم است.
ویژگیهای ارتباط رضایتبخش
یک ارتباط رضایتبخش از سه ضلع طلایی صمیمیّت، مراقبت و آزادی تشکیل شده. «صمیمیّت» از جنس اعتماد است و امکان درک کردن و درک شدن را فراهم میآورد. صمیمی بودن یعنی توانایی در میان گذاشتن افکار، احساسات و نیازهایی که خصوصیاند. نمیشود از مراقبت حرف بزنیم، امّا طرف مقابل را در نظر نگیریم. در «مراقبت»، به رشد و رضایت فرد مقابل، کمک میکنید. «آزادی»، زمانی محقق میشود که کنترل وجود نداشته باشد و هرکس بتواند خودِ واقعیاش را ابراز کند و نه صرفاً طوری باشد که ما میخواهیم.
در یک رابطهی رضایتبخش، هم «صداقت» هست و هم «صراحت». اگر گفتار، لحن و زبان بدن شما با هم هماهنگ باشند، رفتار و ارتباط شما صادقانه، تلقی میشود. وقتی حرفی که میزنید روشن، مستقیم، جزئی و عینی باشد، توانستهاید صراحت داشته باشید. عادت آدمهای غیرصریح است که معمولاً حرف دلشان را به شکل سؤال مطرح میکنند، مبهم و کلّی حرف میزنند و به در میگویند تا دیوار بشنود.
«احترام متقابل»، گوهر ناب یک رابطه است. احترام یعنی اینکه طرف مقابلتان را بهعنوان یک موجود ارزشمند در نظر بگیرید و نه بهعنوان یک شیء.
انواع سبکهای ارتباطی
1. سلطهگری (فریبکاری): در چنین ارتباطی، خبری از صداقت و صراحت نیست. همهچیز در هالهای از ابهام است و اگر احترامی هم باشد، ظاهری است. کنترل طرف مقابل هم، پای ثابت این ارتباط است؛ درست مثل یک بازی «برد _ باخت».
2. سلطهپذیری: بازهم خبری از صداقت و صراحت در این رابطه نیست. یک نفر خودش را فدای طرف مقابل میکند. اگر احترامی هم باشد از سرِ ترس است. بازهم یک بازی «باخت_برد».
3. پرخاشگری: ارتباط صادقانه است؛ امّا صراحت نصفه و نیمه، بدون احترام متقابل و کنترل طرف مقابل، به چشم میخورد. دقیقاً یک بازی «برد_باخت».
4. قاطعیّت: ارتباط صادقانه، پیامهای صریح همراه احترام و آزادی متقابل، فقط در سبک قاطعانه محقّق میشود. حالا میتوانید یک بازی «برد_برد» را تصوّر کنید.
چگونه مهارتهای ارتباطی را تقویت کنیم؟
مهارتهای ارتباطی، حاصل جمع رفتارهایی است که «کیفیّت» ارتباط افراد را باهم مشخص میکند. اگر میخواهید کیفیّت ارتباطهایتان بالا و خلاصه جنس ارتباطتان مرغوب باشد، این موارد به شما کمک میکنند:
- حرفهایتان را مستقیم، محترمانه و شفّاف (بدون ابهام) مطرح کنید. با کنایه زدن، همهچیز پیچیدهتر میشود و آب به آسیاب سوءتفاهمها ریخته میشود؛ البتّه، شفّافیت با رکگویی بیپرده و غیرمحترمانه، یکی نیست.
- بهجای برداشت شخصی، از طرف مقابلتان سؤال کنید. برچسبهای «تو بدقولی، تنبلی، خودخواهی و…»، ناشی از برداشتهای شما هستند. اگر رفتار طرف مقابل برایتان مبهم است، از او علّتش را بپرسید.
- هنگام تقاضا از کسی، کلمات لطفاً، ممنون میشوم و… را چاشنی کلامتان کنید؛ البتّه طوری که با لحن و زبان بدنتان هم هماهنگ باشد.
- اگر نیاز یا دلخوری خاصّی دارید بهجای اینکه بگویید: «تو من رو نادیده میگیری» یا «باعث شدی من عصبانی بشم»، بگویید: «من نیاز دارم وقت بیشتری برای من بذاری»، «فلان رفتارت باعث شد من عصبانی بشم».
- شنوندهی فعّال باشید. وقتی کسی با شما حرف میزند، ششدانگ حواستان را به نام او بزنید. با تکان دادن سر، سؤال کردن یا انعکاس بخشی از حرفهایش به او نشان دهید که مشتاق شنیدن هستید.
- همدلی را تمرین کنید. خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و سعی کنید حس او را درک کنید. اگر بتوانید دنیا را از دریچهی شخص دیگری ببینید و بعد حسّتان را به او بگویید، توانستهاید به دنیای همدلها پا بگذارید.
- با نقدپذیری، خودتان را تقویت کنید. تا وقتی چشم و ابرویی هست، چرا باید از شنیدن «بالای چشمت، ابروئه»، برنجیم؟ همهی ما ضعفهای انکارناپذیری داریم. نقدپذیری کمک میکند هم نقاط ضعفتان را به نقاط قوّت تبدیل کنید و هم کیفیّت رابطهیتان را بهبود ببخشید.
- منبع: مجله باران