خانه » همه » مذهبی » مذهب و نهضت ملی شدن صنعت نفت

مذهب و نهضت ملی شدن صنعت نفت


مذهب و نهضت ملی شدن صنعت نفت

۱۳۹۴/۱۲/۲۸


۱۶۳۹ بازدید

مذهب و نهضت ملی شدن صنعت نفت




پرسش: نقش مذهب

وتفکر مذهبی در رویداد ملی شدن صنعت نفت چه بود؟ مذهب چه خدماتی به این نهضت نمود؟



برای دانستن نقش نیروهای

مذهبی در جریان تحولات نهضت ملی شدن صنعت نفت به نظر می رسد بهتر باشد تحولات مربوط

به ملی شدن صنعت نفت را مروری دوباره داشته باشیم . چرا که بررسی این تحولات بدون

توضیحی اضافه حاکی از نقش آفرینی مذهب و نیروهای مذهبی در جریان تحولات مربوط به

ملی شدن صنعت نفت بوده و ستاره بخت این نهضت زمانی افول کرد که نیروهای ملی به

رهبری مصدق تلاش کردند تا خود را از صف مذهبیون جدا کنند :

دولت انگلیس پس از فرار رضا شاه در سال 1320 در صدد تجدید قراردادنفت به منظور

تحکیم پایه هاى قرارداد سال 1933 بود؛ زیرا بااعتراف تقى زاده (وزیر دارایى زمان

رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یکى از امضاء کنندگان آن) در مجلس پانزدهم،مبنى

براین که در امضاى قرارداد مذکور، آلت دستى، بیش نبوده است و نیز افشاى این مطلب که

انعقاد و تصویب آن قرارداد، درشرایط خفقان و اختناق صورت گرفته است، عملا این

قرارداد درداخل و خارج از ایران، بى اعتبار شده بود. در همین زمان، یعنى چند روز

قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیت الله کاشانى، اعلامیه شدید اللحنى علیه شرکت نفت

انگلیس صادر کرد و عده اى ازنمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند،

ولى دولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع به نفع خودبود، حادثه 15بهمن 1327

وتیراندازى (ساختگى یاواقعى) به شاه رابه وجود آورد. نقشه طورى طرح ریزى شده بود که

در هر صورت، (چه شاه کشته مى شد ویازنده مى ماند) شرایط به نفع انگلستان تغییر

یابد. امابا ناکام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثه رامستمسک قرارداده وبه

سرکوبى آزادى خواهان پرداختند.

آیت الله کاشانى، رهبر روحانى مبارزات سیاسى آن روز،شبانه با وضع اهانت آمیزى به

وسیله سرتیپ متین دفترى، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلک

الافلاک در خرم آباد و سپس به کرمانشاه منتقل و از آن جا به لبنان تبعید گردید.

(گروهى از هواداران نهضت اسلامى ایران واروپا، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى

شدن صنعت نفت[1]

در این دوره، مجلس فرمایشى، مؤسسان تشکیل شد و با تغییر قانون اساسى، بعضى

اختیارات، از جمله اختیار انحلال مجلس، به شاه واگذار گردید و به منظور قانونى کردن

قرارداد 1933 طرح خائنانه اى موسوم به «قرارداد الحاقى گس – گلشائیان » در اواخر

دوره پانزدهم، به مجلس برده شد، ولى با نطق طولانى حسین مکى و مقاومت معدودى از

نمایندگان،به تصویب نرسید و دوره پانزدهم مجلس، به پایان رسید.
[2]

مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این زمان،عبدالحسین هژیر، وزیر دربار،

به دست رادمردى شجاع و مؤمن از فدائیان اسلام، به نام سیدحسین امامى به قتل رسید.

در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملى که به تازگى اعلام موجودیت کرده بود توانست هشت نفر

از نمایندگان خود، ازجمله، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیت الله کاشانى

از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ،نظیر مرحوم آیت الله العظمى بروجردى،

ایشان در خرداد 1329با استقبال با شکوه و بى نظیر مردم تهران (که در میان آنان

دکترمصدق و نمایندگان جبهه ملى نیز بودند) به وطن بازگشتند.[3]

دریکى از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیت الله کاشانى،مبنى براعتراض به تبعید

غیرقانونى خود و علل آن و بى اعتبارى مصوبات مجلس ساختگى مؤسسان (مجلس سناى سابق)

وقرارداد تحمیلى نفت، به وسیله دکتر مصدق قرائت شد. درقسمتى از این پیام آمده است:

«… نفت ایران متعلق به ملت ایران است و بهر ترتیبى که بخواهد نسبت به آن رفتار مى

کند و قراردادقانونى که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایى ندارد و

نمى تواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند.»
[4]

با عنوان شدن ملى کردن صنعت نفت در سراسر کشور،آیت الله کاشانى طى اعلامیه مفصلى،

کوشش در این راه راتکلیف دینى و وطنى ملت مسلمان اعلام کردند. پس از آن،علما

ومجتهدین بزرگى،نظیرآیت الله سیدمحمدتقى خونسارى،بهاءالدین محلاتى، عباسعلى

شاهرودى، سید محمود روحانى قمى و کلباسى با صدور اعلامیه هایى و نیز در پاسخ به

استفتائات مردم، برلزوم ملى کردن صنعت نفت و حمایت ازآیت الله کاشانى تاکید کردند.
[5]

از این رو، انگیزه اصلى مردم درحمایت از این نهضت، معتقدات مذهبى آنان بود. اما در

صحنه سیاسى، پس از برکنارى ساعد و على منصور، شاه براى مقابله بابیدارى و یکپارچگى

مردم، سپهبد رزم آرا را که فردى دیکتاتور وحامى منافع انگلستان بود، به نخست وزیرى

منصوب کرد. او باتلاش فراوان، سعى کرد تا قرارداد الحاقى «گس – گلشائیان » را به

تصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت کرد واداره صنعت عظیم نفت، به

وسیله ایران را غیر ممکن دانست؛ ولى سرانجام، در16اسفند1329توسط خلیل طهماسبى،

عضوفدائیان اسلام، به قتل رسید و از صحنه سیاست خارج شد.

با کشته شدن رزم آرا اوضاع به کلى عوض شد و مردم نیز باهدایت آیت الله کاشانى

وهماهنگى بعضى ازنمایندگان مجلس،تظاهرات واجتماعاتى در حمایت از ملى شدن صنعت نفت

برپاکردند. سرانجام، لایحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به تصویب رسید.

 



نخست وزیرى دکتر مصدق

پس از قتل رزم آرا،حسین اعلاء،وزیردربار وقت،به نخست وزیرى رسید ولى وى پس از

مدت کوتاهى استعفا داد. در این هنگام، باپیشنهاد جمال امامى، سرکرده اکثریت مخالف

جبهه ملى، دکترمصدق، نخست وزیرى را برعهده گرفت.

مساله مهم در این جا اعضاى کابینه دکتر مصدق است که تعدادى از آنها در کابینه قبلى

نیز شرکت داشتند. در این میان،سرلشکر زاهدى،که لودر کودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى

وتعیین کننده در آن داشت، به عنوان وزیر کشور و باقر کاظمى،به عنوان وزیر امور

خارجه که در یکى از کابینه هاى سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت،

معرفى شدند.

بعدازمعرفى کابینه،یکى ازنمایندگان مجلس، درجلسه دوازده اردیبهشت 1330 چنین گفت:

«… من موافقم بادکترمصدق ولى بااین وزراى فراماسون و قزاق که در این کابینه هست

مخالفم. ماازدکترمصدق انتظار نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد… من باوزیر

کشورى که نظامى باشد مخالفم، با دیکتاتورى مخالفم »[6]

آیت الله کاشانى، دست دکترمصدق را درانتخاب اعضاء کابینه اش،کاملا بازگذاشت وهیچ

گونه توصیه اى نیز نکرد. این مطلب را طى اطلاعیه اى قبل از معرفى کابینه اعلام

نمود.[7]

در این دوره(اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331) آیت الله کاشانى، بارها حمایت خود را از

دولت دکترمصدق اعلام داشت و براى مقابله با مشکلات و کارشکنیهاى داخلى و خارجى،

تظاهرات وسخنرانی هایى برپا مى شد. با پیامها و اعلامیه هاى آیت الله کاشانى، نقشه

ها و توطئه هاى عده اى که درصدد ایجاد اختلافات مذهبى، بین شیعه و سنى و یا با

پیشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثى شد؛ حتى وقتى که

انگلستان،دولت دکترمصدق را تهدید به حمله نظامى کرد، ایشان با شجاعت، خطاب به

خبرنگاران خارجى فرمودند: اگر این کار صورت گیرد، حکم جهاد مى دهم. زمانى که

کارکنان صنعت نفت با تحریک توده ایها و دیگر توطئه گران داخلى و خارجى اعتصاب کرده

بودند، آیت الله کاشانى با اعلامیه هایى آنها را به همکارى و اتحاد دعوت کردند و

هنگامى که دکتر مصدق به انتشار اوراق قرضه ملى دست زد، آیت الله کاشانى خرید آنها

ویارى دولت را یک امر واجب شرعى، اعلام کرد.
[8]

 



قیام 30تیر و بازگشت

دکتر مصدق به قدرت

در شرایط حساس آن دوران، دکتر مصدق، به خاطر اختلاف باشاه در مورد تصدى سمت

وزارت جنگ، در 25 تیر 1331بدون مشورت وحتى اطلاع آیت الله کاشانى و دیگر همرزمانش

استعفاى خود را تسلیم شاه کرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راکه فردى مورد اعتماد

دربار و ازکهنه کاران عالم سیاست بود، برسرکار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید

مردم کرد. آیت الله کاشانى مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران،

سوگند یاد کرد که اگر قوام برکنار نشود، اعلام جهاد مى کند وشخصا کفن پوشیده؛ مردم

را همراهى خواهدکرد.[9]

در همین زمان، دو بار، دکتر امینى از طرف قوام براى پیشنهاداتى درباره معرفى وزارى

مورد اعتماد آیت الله کاشانى به منزل ایشان رفت؛ ولى ایشان در جواب او گفتند: با

بودن دکترمصدق، هیچ کس نمى تواند نخست وزیر باشد.[10]


از طرف

دیگر، شاه با احساس خطر، حسین علاء، وزیر درباررا در 28 تیر ماه به منزل آیت الله

کاشانى فرستاد. ایشان با تندى جواب دادند که به شاه بگویید: اگر مصدق برسرکار

برنگرددشخصا به خیابان خواهم آمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم کرد.ایشان حتى

ارسنجانى، معاون سیاسى قوام السلطنة در آن زمان ووزیر کشاورزى در سالهاى 40 و 41،

را که از طرف قوام،پیشنهادانتخاب شش وزیر رابه ایشان داده بود، باتندى رد کردند

وضمن نامه اى به وزیر دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سرکاربرنگردد، شخصا

مبارزه را به طرف دربار، رهبرى خواهم کرد.»
[11]

سرانجام، با قیام ملت در 30تیر، به رهبرى آیت الله کاشانى، شاه به برکنارى قوام تن

داده و مصدق با سربلندى، با در اختیار گرفتن سمت وزارت دفاع به پست نخست وزیرى

بازگشت.


 


 

 

 




پی نوشت ها:




[1]

قم:دارالفکر1358،ص 72




[2]

خواندنیها، شماره 37، تیرماه، 1328




[3]

روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329




[4]

روحانیت واسرار فاش نشده، پیشین، ص 80




[5]

روزنامه اطلاعات،17 و23 و24 و26 و27 اسفند 1329؛9فروردین

1330




[6]

مذاکرات مجلس، جلسه 143 روز یکشنبه 22 اردیبشهت 1330




[7]

روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین،ص 21-25 و122




[8]

همان




[9]

همان




[10]

شهید سید حسن آیت، چهره حقیقى مصدق السلطنة ، ص 284




[11]

همان

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد