کیفیت نقطهگذاری قرآن و منشا اختلاف قرائت
۱۳۹۴/۱۲/۰۸
–
۱۹۱ بازدید
درباره نقطه گذاری قران توضیح دهید و بگویید منشا اختلاف قرائت چیست و کدام قرائت صحیح است؟
یکی از مباحث مطرح شده در علوم قرآنی بحث نقطه گذاری قرآن کریم است که اصطلاحا به آن اعجام میگویند.
معنای لغوی
اعجام در زبان تازی به معنای رفع ابهام و گنگی از چیزی است؛ «أعْجَمْتُ الکتاب» یعنی با نقطهگذاری، از نوشته رفع ابهام کردم. [۱] [۲]چون یکی از معانی باب افعال، سَلْب یعنی نفی معنای ریشه فعل است، اعجام نیز به معنای از بین بردن «عُجْمه» (لُکنت زبان و عدم شیوایی گفتار) [۳]است. تعجیم نیز به همین معناست. [۴]«نَقْطْ» نیز مرادف اعجام و به معنای نقطهگذاری حروف است؛ [۵] [۶]همچنین واژه «شکل (به فتح ش)» احتمالا بدان جهت که در آغاز، شَکل به وسیله نقطهگذاری انجام شده، [۷] [۸] [۹] گاه مترادف اعجام استعمال شده است؛ [۱۰] [۱۱]اما شَکل به مرور برای نشانهگذاری حرکات و سکون بر روی کلمات و اعجام برای نقطهگذاری حروف مشابه به کار رفته است، [۱۲] [۱۳] [۱۴]در نتیجه شَکل اصطلاحاً به معنای اعراب گذاری و «تعجیم» و «اعجام» به معنای نقطهگذاری است.
پیشینه
در عصر مقارن نزول قرآن، خط متداول تازیان که نوعی خط کوفی بود و آن را از سریانیان آموخته بودند [۱۵] [۱۶]بدون حرکت و نقطه نوشته میشد، [۱۷] [۱۸]ازاینرو نخستین مصحفها نیز از هر گونه علائمی تهی بود. [۱۹] [۲۰]گرچه شماری از راویان به نقطهدار بودن برخی حروف عربی اشاره کردهاند؛ [۲۱] [۲۲]اما همگان اتفاق نظر دارند که مصحفهای اولیه بدون نقطه و حرکات نوشته میشد، [۲۳] زیرا تازیان با داشتن ذوق سلیم و توان فطری از گذاشتن نقطه و حرکت بینیاز بودهاند. [۲۴] [۲۵]از سویی اهتمام بر حفظ و آموزش شفاهی قرآن نیاز آنان را به نقطهگذاری و اعراب میکاست. [۲۶]آغاز نقطهگذاری قرآن و عاملان آن به درستی شناخته نشدهاند؛ [۲۷] [۲۸]برخی سرآغاز اعجام را نیمه دوم قرن اول هجری و اوج تکامل آن را در پایان قرن سوم دانستهاند. [۲۹] [۳۰] [۳۱]برخی سرآغاز آن را در زمان امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام)دانستهاند، [۳۲] [۳۳]به هر حال نقطهگذاری در طول دو قرن به وسیله افراد گوناگون رو به تکامل نهاد که میتوان آن را در سه دوره بخشبندی کرد.
دوره آغاز نقطهگذاری
اندیشه نقطهگذاری را به ابوالأسود دوئلی [۳۴](م. ۶۹ ق.) یا یحیی بن یعمر عدوانی [۳۵](م. ۱۲۹ ق.) یا نصر بن عاصم لیثی [۳۶](م. ۸۹ ق.) و برخی به ندرت به حسن بصری [۳۷](م. ۱۱۰ ق.) نسبت دادهاند. البته بعید است حسن بصری در این کار نقش داشته باشد، زیرا او را مخالف اعجام شمردهاند [۳۸]، به هر روی هر کدام برای اثبات سخن خود قرائن و روایاتی نقل میکنند.
بنا به روایتی، زیاد بن سمیه (م. ۵۳ ق.) والی بصره وقتی دید نومسلمانان غیرعرب قرآن را نادرست میخوانند از ابوالأسود خواست تا قرآن را اعراب گذاری کند و او برای حفظ رسم الخط قرآن، از این کار سر باز زد. زیاد کسی را بر سر راه او نشاند تا قرآن را نادرست تلاوت کند. وقتی ابوالأسود این تلاوت را شنید بسیار نگران شد و تصمیم گرفت برای راهنمایی قاریان، مصحف را اعراب گذاری کند، ازاینرو با پیشنهاد زیاد موافقت کرد و از او خواست تا نویسندهای چیرهدست در اختیار وی قرار دهد. گفتهاند: زیاد ۳۰ نفر را نزد او فرستاد و او تنها یک نفر را که از قبیله عبد القیس و نویسندهای بسیار هوشمند بود برگزید. سپس اعراب گذاری قرآن را به شیوه نقطهگذاری با رنگی مخالف رنگ متن قرآن آغاز کرد. [۳۹]در روایت دیگری آمده است که ابوالاسود با شنیدن قرائت کسی که قرآن را به اشتباه تلاوت میکرد شخصاً تصمیم به این کار گرفت. [۴۰]قلقشندی مینویسد: ابوالأسود به فرمان امیرمؤمنان(علیه السلام)این کار را انجام داد [۴۱]، به هر حال وی به جای فتحه یک نقطه در بالای حروف و به جای کسره یک نقطه در پایین و به جای ضمه یک نقطه در جلو حروف نهاد. هرگاه به نون ساکن یعنی غُنّه تنوین میرسید به جای یک نقطه دو نقطه میگذاشت. [۴۲]این نقطه گذاری (شَکل) تنها در حروفی انجام شد که اختلاف تلفظ در آنها ممکن بود و تغییر اعراب باعث نادرست خواندن آنها میشد. [۴۳] دوره اعجام حروف مشابه
به گواهی بیشتر روایات، این کار در سال ۶۵ هجری به فرمان عبدالملک مروان (م. ۸۵ ق.) به نظارت حجّاج بن یوسف ثقفی (م. ۹۵ ق.) و به دست دو نفر از شاگردان ابوالأسود دوئلی، یحیی بن یعمر عدوانی و سپس نصر بن عاصم لیثی انجام شد. برخی روایات کار اعجام را به یکی از آن دو نسبت دادهاند [۴۴]؛ ولی به نظر میرسد هریک در بخشی از کار سهیم بوده و نصر که شاگرد یحیی است کار وی را ادامه داده است. با توجه به اینکه نقطههای اعجام با نقطههای اعراب درهم آمیخته میشد، نقطههای اعراب را که جزو حروف نبود به رنگ دیگری که بیشتر سرخ رنگ بود مینوشتند. [۴۵]شیوه نصر و یحیی چنین بود که برای تشخیص حروف مشابه از یک یا دو و حداکثر سه نقطه استفاده میکردند. [۴۶] دوره اصلاح و تکامل اعراب و اعجام
با توجه به اینکه با اختراع علائم گوناگون، حروف مصحف در تودهای از نقطههای رنگارنگ فرو میرفت خلیل بن احمد فراهیدی (م. ۱۷۰/۱۷۵ق.) برای رفع این مشکل چارهای اندیشید و شکلهای کنونی را به جای نقاط اِعراب پدید آورد. [۴۷]متن قرآن با رنگ سیاه نوشته میشد و حرکات و تنوین و تشدید و مدّ و تخفیف و وصل و سکون به رنگ سرخ و همزهها به رنگ زرد و الفهای وصل در ابتدای جمله به رنگ سبز بود. [۴۸]فروعات اعجام
با گذشت زمان در کنار اِعراب و اِعجام برای سهولت قرائت، علائم دیگری اختراع گردید که برخی از آنها با نقطه گذاری انجام میگرفت؛ مانند نقطههایی برای مشخص کردن جزءها و حزبها و آغاز و پایان آیات و مشخص کردن هر ۵ آیه و هر ۱۰ آیه از سورهها. [۴۹]برخی معتقدند تقسیمات قرآن به جزء، حزب و ربع حزب همزمان با نقطه گذاری و به دستور حجّاج بن یوسف انجام پذیرفته است و برخی این کار را به مأمون عباسی [۵۰]و تخمیس و تعشیرها را به نصر بن عاصم نسبت میدهند. [۵۱]نگارشها درباره اعجام
گفته شده: ابوالاسود رساله مختصری در تنقیط نگاشته بود. سپس خلیل بن احمد نخستین کتاب را درباره اعجام نوشت. [۵۲]ابوحاتم سجستانی (م. ۲۴۸ ق.) کتاب مصاحف را درباره نقطهگذاری و شَکل و رسمالخط قرآن نگاشت. [۵۳]دیگر نگارشها در این موضوع به قلم ابومحمد بن یحیی بن المبارک الیزیدی العدوی (م. ۲۰۲ ق.) سپس عبداللّه بن یحیی المبارک الیزیدی (م. ۲۳۷ق.) و ابواحمد بن موسی بن مجاهد (م. ۳۲۴ ق.) و پس از آنها ابوبکر بن الأنباری (م. ۳۲۷ق.) و سپس ابوالحسن احمد بن جعفر بن المنادی (م. ۳۳۴ ق.) و ابوبکر بن محمد بن عبداللّه بن أشته (م. ۳۶۰ ق.) و ابوالحسن علی بن محمد بن بشر الأنطاکی (م. ۳۷۷ ق.) و ابوالحسن علی بن عیسی الرمانی (م. ۳۸۴ ق.) نوشته شده است. [۵۴]ابوعمرو عثمان بن سعید الدّانی (م. ۴۴۴ ق.) نیز کتابی در این فن به نام المحکم فی نقط المصاحف نگاشته است. از این تألیفات به جز کتاب المحکم به دست ما نرسیده است. البته در این کتاب چکیده کتابهای پیشین درباره اعجام و شَکل و نقطه آمده است. [۵۵]حکم اعجام قرآن
در دوره اعراب گذاری و اعجام قرآن برخی از صحابه و تابعان به شدّت با آن مخالفت کرده یا به کراهت آن فتوا دادهاند. [۵۶]هدف از این موضعگیریها حفظ قرآن از تغییر و تحریف و هرگونه دستبرد به رسمالخط آن بوده است. [۵۷]عبداللّه بن عُمر (م. ۷۳ ق.)، مجاهد (م. ۱۰۴ ق.)، شعبی (م. ۱۰۹ هـ.)، نخعی(م. ۷۵ ق.) و حسن بصری (م. ۱۱۰ ق.) و شماری دیگر از تابعان از مخالفان نقطهگذاری قرآن بودهاند. [۵۸]با گذشت زمان نیاز به نقطهگذاری افزونتر شد، از این رو مالک بن انس (م. ۱۷۹ ق.) نقطهگذاری را در مصحفهایی که برای آموزش بهکار میرفت جایز شمرد. [۵۹]گرچه بدعت دانستن نقطهگذاری تا قرن پنجم ادامه داشت [۶۰]؛ اما سرانجام همگان به ضرورت نقطهگذاری پی بردند و آن را نور قرآن شمرده [۶۱]، به استحباب یا وجوب آن تصریح کردند [۶۲]؛ زیرا دیدند ممکن است به علت بینقطه بودن، لحن و تحریف در قرآن راه یابد [۶۳]، زیرا هدف از مخالفت با نقطهگذاری حفظ قرآن از تغییر و خطا بود و اکنون حفظ قرآن به نقطهگذاری آن وابسته است. [۶۴]پانویس________________________________________
۱. ↑ مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۴۰.
۲. ↑ لسان العرب، ج۹، ص۶۹.
۳. ↑ المصباح، ص۳۹۴.
۴. ↑ لسان العرب، ج۹، ص۶۹.
۵. ↑ ترتیب العین، ص۸۲۳.
۶. ↑ المصباح، ص۳۹۴ـ۳۹۵.
۷. ↑ المخصص، ج۱۳، ص۵.
۸. ↑ لسان العرب، ج۷، ص۱۷۷.
۹. ↑ تاج العروس، ج۱۴، ص۳۸۲.
۱۰. ↑ الرسم العثمانی للمصحف، ص۵۶؛
۱۱. ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۶.
۱۲. ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۶.
۱۳. ↑ المفصل، ج۸، ص۱۸۵.
۱۴. ↑ القرائات المتواتره، ص۹۹.
۱۵. ↑ التمهید، ج۱، ص۳۵۹.
۱۶. ↑ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۳، ص۳۴۷.
۱۷. ↑ المحکم، ص۳.
۱۸. ↑ القرائات المتواتره، ص۱۲۲.
۱۹. ↑ المحکم، ص۳.
۲۰. ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۴۸.
۲۱. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۶.
۲۲. ↑ فضائل القرآن، ص۴۳.
۲۳. ↑ النشر فی قرائات العشر، ج۱، ص۳۳.
۲۴. ↑ تاریخ القرآن، ص۱۷۰.
۲۵. ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۶.
۲۶. ↑ التمهید، ج۱، ص۳۶۱.
۲۷. ↑ المقنع، ص۱۲۴.
۲۸. ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۷۶.
۲۹. ↑ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۶.
۳۰. ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۴۸.
۳۱. ↑ مباحث فی علوم القرآن، ص۹۱.
۳۲. ↑ دراسات قرآنیه، ص۱۳۲.
۳۳. ↑ الرسم العثمانی للمصحف، ص۵۵.
۳۴. ↑ المحررالوجیز، ج۱، ص۳۵؛ المقنع، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ الاوائل، ص۲۵۴.
۳۵. ↑ المصاحف، ص۱۵۸؛ سیر اعلامالنبلاء، ج۴، ص۴۴۲؛ تهذیبالتهذیب، ج۱۱، ص۲۶۵.
۳۶. ↑ الفرقان، ص۴۹؛ المحرر الوجیز، ج۱، ص۳۵؛ المقنع، ص۱۲۵.
۳۷. ↑ المحرّر الوجیز، ج۱، ص۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۵؛ فضایل القرآن، ص۴۳.
۳۸. ↑ المصاحف، ص۱۵۸ ـ ۱۵۹.
۳۹. ↑ الفهرست، ص۶۳؛ المقنع، ص۱۲۴، وفیات الأعیان، ج۲، ص۵۳۷.
۴۰. ↑ دراسات قرآنیه، ص۱۳۲.
۴۱. ↑ صبح الاعشی، ج۳. ص ۱۵۱.
۴۲. ↑ الفهرست، ص۶۳؛ المقنع، ص۱۲۴؛ وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۳۷؛ البرهان فی علومالقرآن، ج۱، ص۴۸.
۴۳. ↑ المصاحف، ص۱۶۲.
۴۴. ↑ المحررالوجیز، ج۱، ص۳۵؛ فضایلالقرآن، ص۴۳؛ المحکم، ص۳۵ ـ ۳۶.
۴۵. ↑ المقنع، ص۱۲۶.
۴۶. ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۲۸۵؛ لمحات من تاریخ القرآن، ص۱۹۴.
۴۷. ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۷۸؛ القراءات المتواتره، ص۹۸؛ درسهایی از علوم قرآنی، ص۳۴۹.
۴۸. ↑ المقنع، ص۱۲۶.
۴۹. ↑ مناهلالعرفان، ج۱، ص۲۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۶؛ فضایل القرآن، ص۴۳.
۵۰. ↑ المحرر الوجیز، ج۱، ص۳۵؛ فضایل القرآن، ص۴۳.
۵۱. ↑ المقنع، ص۱۲۵.
۵۲. ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۴۸.
۵۳. ↑ مباحث فی علومالقرآن، ص۹۴.
۵۴. ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۴۸.
۵۵. ↑ رسم المصحف، ص۴۷۹.
۵۶. ↑ المصاحف، ص۱۵۸ـ۱۶۰؛ المقنع، ص۱۲۵؛ الاتقان، ج۲، ص۳۷۷.
۵۷. ↑ تفسیرقرطبی،ج۱،ص۴۶؛ الاتقان،ج۲،ص۳۷۷ـ۳۷۸؛ التبیان فی آداب حملة القرآن، ص۱۷۹.
۵۸. ↑ المصاحف، ۱۵۸ ـ ۱۶۰؛ المقنع، ص۱۲۵؛ التبیان فی آداب حملة القرآن، ص۱۷۹.
۵۹. ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۷۷؛ المقنع، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۶.
۶۰. ↑ التبیان فی آداب حملة القرآن، ص۱۷۹.
۶۱. ↑ المحکم، ص۱۲؛ رسمالمصحف، ص۴۶۷.
۶۲. ↑ فضایلالقرآن، ص۴۳؛ الاتقان، ج۲، ص۳۸۸؛ التبیان فی آداب حملة القرآن، ص۱۷۹.
۶۳. ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۷۷؛ مناهلالعرفان، ج۱، ص۲۸۶ ـ ۲۸۷.
۶۴. ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۷۷؛ مناهلالعرفان، ج۱، ص۲۸۶ ـ ۲۸۷.
منبع : سایت معارف قرآن
ب. اختلاف قرائات
اختلاف قرائت وتفاوت لهجه ها ،مشکلی ایجاد نمی کند زیرا اصل متن محفوظ است ،کیفیت ادا متفاوت است ،ولی نص واحدی را همگی بیان می کنند.
در تعریف اصطلاحى قرائت گفته شده: هرگاه تلاوت قرآن به گونهاى باشد که از نص وحى الهى حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکى از قرّاء معروف استوار باشد، قرائت قرآن تحقق یافته است. بنابراین قرائت عبارت است علم به کیفیت اداى کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت به ناقل و راوى آن منسوب است. از سوى دیگر، قرائت قرآن دانشى است کاملاً نقلى و هدف این علم دستیابى به قرائت رسول الله و چگونگى اداى کلمات توسط آن حضرت است، و چنان که گفته شده تنها راه رسیدن بدین هدف سماع و نقل از راویان ثقه است. از این رو، قرائت در صورتى قابل اخذ و معتبر خواهد بود که درباره هیچ یک از راویان و ناقلان آن طعن و خدشهاى از سوى علما مشاهده نگردد.
با قطع نظر از عوامل اختلاف قرائات، که قرآن پژوهان به آن اشاره کردهاند، باید توجه کرد که این اختلافات میان قراء بر سر به دست آوردن و رسیدن به نص واحدى است که پیامبر(ص) با آن قرائت نمودهاند. بنابراین اختلاف در قرائت مبیّن این امر است که هر قارى کیفیت خاصى را در تلفظ کلمات قرآن داشته و بدان معتقد بوده است و به نظر او این کیفیت همان تلفظى است که از زبان مبارک رسول الله جارى شده است امّا مهم اثبات این استناد است که باید به شکل نقل همگانى در هر دوره و طبقه از زمان رسول الله به اثبات برسد. نظر غالب قرآن پژوهان شیعه این است که اثبات تواتر قرائتها از پیامبر(ص) امرى محال مىنماید.
افزون بر آن، به نظر آنان قرائت قرآن کریم به یک صورت در میان همه مسلمانان متداول بوده و در نسلهاى متوالى به تواتر رسیده است و اختلافى که در قرائتها نقل مى گردد بر این صورت متداول تأثیر نداشته و چهره واحد آن را از بین نبرده است. ما شیعیان از ناحیه پیشوایان معصوم مأموریت یافتهایم که قرآن را بر طبق عموم مسلمین قرائت کنیم.
این اختلافات غالبا مسائلی است که پس از نزول وحی,مقداری از آنها از طرز نگارش قرآن پدید آمده است,چون در اوائل نگارش قرآن,حروف کلمات متشابه,از هم ممتاز نبوده است ,زیرا تشخیص حروف وکلمات بوسیله نقطه گذاری ممکن است ودر آغاز نگارش قرآن نه نقطه داشته ونه اعراب,وهمین مطلب موجب اختلاف قرائتها گردید.
بخش دیگری از اختلاف در قرائتها,به مطالبی بر می گردد که به متن قرآن مربوط نیست بلکه اضافات وحواشی وتوضیحاتی است که برخی حافظان ونویسندگان اضافه نموده اند,چون می دیدند معنی کلمه درست مفهوم نمی گردد شرح و تفسیری برآن نوشتند وبعدها به صورت متن قرآن واختلاف قرائت تلقی شد,چون بنابر بعضی ازروایات, نگارش تفسیر همراه با متن قرآن ,جایز بوده است.
در نتیجه ما موظفیم قرائت رسمی قرآن را که مورد اتفاق شیعه وسنی می باشدملاک عمل قرار دهیم وآنچه زائد بر آن است را بعنوان شرح وتفسیرکلمات بدانیم واین موضوع جدیدی نیست که بعد از گذشت قرنها تازه کشف شود. موارد اختلاف قرائت در کتابهای علوم قرآنی ثبت شده است.
چهارده روایت همان قرائتهاى هفت قارى مشهور است. هر یک از قاریان هفتگانه دو نفر راوى داشتهاند بعضى قرائت آنان توسط دو نفراز شاگردانشان روایت شده که در برخى موارد داراى اختلاف است که مجموع این قرائتها چهارده روایت و قرائت مىشود. در بین این قرائتها هفت قرائت مشهور است یعنى از دو نفر راوى که هر کدام از قراء دارند قرائت یکى مشهورتر است و در بین این هفت قرائت قرائت حفص از عاصم از همه مشهورتر است و قرآنهاى فعلى هم همین قرائت است. قرآن کریم به یک شکل و یک قرائت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده. در برخی روایات آمده است قرآن یکی است و از سوی خداوند یگانه نازل شده ولی نبودن اعراب در قرآن های اولیه، ابتدائی بودن خط آن و اختلاف لهجه ها موجب اختلاف در کیفیت قرائت بعضی از کلمات قرآن شده در بین قرائت های مختلف قرائت هفت قاری معروف است. روایت و نقل از هر یک از قاریان هفت گانه توسط دو نفر انجام شده است که چهارده روایت می شود. نظر به این که غالب این روایت ها تغییری در معنی ایجاد نمی کند. بنا به آنچه در روایات آمده و به تبع آن در فتاوای فقها قرائت قرآن به هر یک از قرائت های معروف جایز است. از باب نمونه در سوره حمد قرائت مالک و ملک، صراط و سراط هر دو صحیح است و معنای آن هم تفاوت چندانی ندارد. قابل ذکر است قرآن های فعلی قرائت عاصم به روایت حفص است و گفته می شود قرائت عاصم از ابی عبد الرحمن سلمی از امیرالمؤمنین(ع) است. (البیان، 151/168)
جهت اطلاع بیشر ر.ک.به:دکتر سید محمد باقر حجتی ,پژوهشی در تاریخ قرآن کریم ,ص301
فضلى، عبدالهادى، مقدمهاى بر تاریخ قرائات قرآن کریم، ترجمه دکتر سیدمحمدباقر محبتى، ص 103 انتشارات اسوه، تیر 1365.
علامه خوئى، البیان، ص 175، مطبعه علمیه قم.
سعیدى روشن، محمدباقر علوم قرآن، ص 176، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 8/100130182) .