۱۳۹۴/۱۱/۲۸
–
۹۳۸ بازدید
زهد، از جمله ارزش های متعالی مکتب اسلام است که مورد توجه و تأکید زیاد ائمه علیهم السلام قرار گرفته است. بی شک، زهد و تقوا، دو عنصر مهم و قابل توجه اند که مکمّل و متمّم هم اند.
شک نیست که «گرایش انسان به زهد، ریشه در آزاد منشی او دارد. انسان، بالفطره میل به تصاحب و تملک و بهره مندی از اشیا دارد، ولی آن جا که می بیند اشیا به همان نسبت که در بیرون، او را مقتدر ساخته، در درون، ضعیف و زبون اش کرده و مملوک و برده ی خویش ساخته، در مقابل این بردگی، طغیان می کند و نام این طغیان، زهد است».1
در این مقال، ابتدا به «مفهوم زهد» نظر می کنیم، آن گاه «اصول و پایه های زهد در اسلام» را مورد بررسی قرار داده و پس از آن، به «نقش زهد در تکامل انسان» اشاره می کنیم. در بخش بعد، «تفاوت زهد اسلامی با رهبانیّت مسیحی» را ذکر کرده و به «تفاوت میان زهد و فقر اقتصادی» نیز نگاهی خواهیم افکند. در ادامه از «زهد حقیقی و انحرافی و آثار هر یک»، سخن خواهیم گفت و با نگاهی به «زهد در زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام » بحث را خاتمه خواهیم داد.
و همه ی این ها، با عنایت به مطالب استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله است.
مفهوم زهد
«زهد عبارت است از برداشت کم و بازدهی زیاد».2 به عبارت دیگر «زهد، یعنی اعراض و بی میلی»3.
. «بی اعتنایی و بی توجهی، تنها در فکر و اندیشه و احساس و تعلق قلبی نیست و در مرحله ی ضمیر پایان نمی یابد. زاهد، در زندگی عملی خویش نیز، سادگی و قناعت را پیشه می سازد و از تنعّم و تجمل و لذّت گرایی، پرهیز می نماید.
زندگی زاهدانه، آن نیست که شخص فقط در ناحیه ی اندیشه و ضمیر، وابستگی زیادی به امور مادی نداشته باشد، بلکه این است که زاهد، عملاً از تنعّم و تجمّل و لذّت گرایی پرهیز داشته باشد. زهّاد جهان آن ها هستند که به حداقل تمتّع و بهره گیری از مادّیات اکتفا کرده اند. شخص حضرت علی علیه السلام از آن جهت زاهد است که نه تنها دل به دنیا نداشت، بلکه عملاً نیز از تمتّع و لذّت گرایی اِبا داشت و به اصطلاح، تارک دنیا بود».4
شهید مطهری در جای دیگر در تعریف زهد به سخن حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه اشاره می کند و می گوید:
زهد در قرآن، در دو جمله خلاصه شده است: «متأسّف نشوید بر آن چه (از مادیات دنیا) از شما فوت می شود و شاد نگردید بر آن چه خدا به شما می دهد».5 هر کس بر گذشته، اندوه نخورد و برای آینده، شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست یافته است.
بدیهی است، وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود و یا اساسا مطلوب اصلی نبود، بلکه وسیله بود، مرغ آرزو در اطراف اش پَر و بال نمی گشاید و آمدن و رفتن اش شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند.6
علاوه بر آن چه گفته شد، در آثار قلمی استاد مطهری، به تعابیر مختلفی در تعریف زهد برمی خوریم که ذکر اجمالی آن ها، بر روشنایی مفهوم «زهد» خواهد افزود:
«زهد، عملی است منفی؛ زیرا، عبارت است از اِعراض و ترک و دامن چیدن از طیّبات دنیا».7
«زهد، یعنی آزاد زیستن از دنیا و خود را نسبت به نعمت های دنیا نفروختن و بنده ی دنیا نبودن».8
«زهد، عبارت است از اِعراض از مشتهیات دنیاوی».9
«زهد، یعنی اِعراض و بی میلی، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل».10
«زهد، یعنی کوتاهی آرزو و سپاس گزاری هنگام نعمت و پارسایی نسبت به نبایستنی ها».11
«زهد، بی اعتنایی به امور مورد رغبتِ طبیعی است؛ یعنی، انسان از امور مورد طبع خودش، به خاطر هدفی دست بردارد».12
«زهد، حالتی است روحی. زاهد از آن نظر که دلبستگی هایی معنوی و اخروی دارد، به مظاهر زندگی بی اعتنا است».13
«زهد، در متن زندگی قرار دارد، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزش ها، برای زندگی ناشی می شود».14
«زهد، خصلتی است برای انسان زاهد. و زاهد کسی است که توجه اش از مادیّات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه چیز دیگری معطوف شده است. بی رغبتی زاهد، بی رغبتی در ناحیه ی اندیشه و آمال و ایده و آرزو است، نه بی رغبتی در ناحیه ی طبیعت».15
اصول و پایه های زهد در اسلام
در اسلام، هر عنصرِ دارای ارزش، مبتنی بر پایه ها و اصولی است که این پایه ها و اصول، ارکان آن عنصر را تشکیل می دهند. استاد مطهری، اصول و پایه های زهد را سه چیز می داند:
1 ـ بهره گیری های مادی از جهان و تمتّعات طبیعی و جسمانی، تنها، عامل تأمین کننده ی خوشی و بهجت و سعادت انسان نیست. برای انسان، به حکم سرشت خاص، یک سلسله ارزش های معنوی مطرح است که با فقدان آن ها، تمتّعات مادی، قادر به تأمین بهجت و سعادت نیست.
2 ـ سرنوشت سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نیست. انسان، از آن جهت که انسان است، یک سلسله وابستگی های عاطفی و احساس مسئولیت های انسانی در باره ی جامعه دارد که نمی تواند فارغ از آسایش دیگران، آسایش و آرامش داشته باشد.
3 ـ روح، در عین نوعی اتحاد و یگانگی با بدن، در مقابل بدن اصالت دارد، کانونی است در برابر کانون جسم، منبع مستقلی است برای لذات و آلام. روح نیز به نوبه خود، بلکه بیش از بدن، نیازمند به تغذیه و تهذیب و تقویت و تکمیل است. روح، از بدن و سلامت آن و نیرومندی آن، بی نیاز نیست، امّا بدون شک غرقه شدن در تنعمات مادی و اقبالِ تمام به لذّت گرایی جسمانی، مجال و فراغتی برای بهره برداری از کانون روح و منبع بی پایان ضمیر، باقی نمی گذارد. در حقیقت، نوعی تضاد میان تمتّعات روحی و تمتّعات مادی ـ اگر به صورت غرقه شدن و محو شدن و فانی شدن در آن ها باشد ـ وجود دارد.
مسئله ی روح و بدن، مسئله ی رنج و لذّت نیست؛ چنین نیست که هر چه مربوط به روح است رنج است، و هر چه مربوط به بدن است، لذّت. لذّات روحی بسی صاف تر، عمیق تر و بادوام تر از لذّات بدنی است. روآوری یک جانبه به تمتّعات مادی و لذّات جسمانی، از خوشی و لذّت و آسایش واقعی بشر می کاهد. لذا آن گاه که می خواهیم به زندگی رو آوریم و از آن بهره بگیریم و بدان رونق و صفا و شکوه و جلال ببخشیم و آن را دلْ پسند و زیبا سازیم، نمی توانیم از جنبه های روحی صرف نظر کنیم.
با توجه به این سه اصل است که مفهوم زهد اسلامی روشن می شود، و با توجه به این سه اصل است که روشن می گردد چه گونه اسلام، رهبانیّت را طرد می کند، امّا زهدگرایی را در عین جامعه گرایی و در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی می پذیرد.16
نقش زهد در تکامل انسان
زهد، دارای فلسفه های مختلفی است. نخست، برخوردار شدن از مواهب روحی و معنوی است. استاد مطهری در این باره می فرماید:
اگر کسی، بویی از معنویت برده باشد، می داند که تا انسان از قید هواپرستی آزاد نگردد، و تا طفلِ جان از پستان طبیعت گرفته نشود، و تا مسایل مادی از صورت هدف خارج نشود و به صورت وسیله در نیاید، سرزمین دل، برای رشد و نمو احساسات پاک و اندیشه های تابناک و عواطف ملکوتی، آماده نمی گردد. این است که می گویند:
«زهد، شرطِ اصلیِ معرفتِ افاضی است و پیوندهای محکم و ناگسستنی با آن دارد».
حقْ پرستی ـ به معنای واقعی کلمه ـ یعنی شور و محبت و خدمت حقْ را داشتن، و با یاد او مأنوس بودن و از پرستش او لذّت بردن، و در حال توجّه و حضور و ذکر دایم بودن. [حق پرستی،] با خودپرستی و لذّت گرایی و در اِسارت زَرْق و برق مادیات بودن، به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستی، مستلزم نوعی زهد است، هر عشق و پرستشی، خواه در مورد وطن یا مسلک و مرام، مستلزم نوعی زهد و بی اعتنایی نسبت به شئون مادی است. پس خانه ی دل را از تعلّقات مادی، خالی و فارغ نگه داشتن و بت های سیم و زر را از کعبه ی دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوی و رشد شخصیت واقعی انسانی است.17
استاد شهید، در جای دیگر آورده است: «اگر انسان، بخواهد لذّت های معنوی و الهی را در این دنیا درک کند، چاره ای ندارد جز این که از لذّت های مادی و جسمانی، کسر بکند».18
استاد مطهری، از امام علی علیه السلام به عنوان اوّلین زاهد جهان، نام می برد که «در عین حال، حساس ترین قلب ها را نسبت به مسئولیت های اجتماعی در سینه داشت، و از طرف دیگر می گفت: علی را با نعمت و لذّت ناپایدار چه کار؟».19
در ادامه، استاد مطهری می گوید:
علی علیه السلام چون زاهد بی اعتنا و بی طمع بود و از طرف دیگر، قلب اش از عشق الهی مالامال بود و جهان را از کوچک ترین ذرّه گرفته تا بزرگ ترین ستاره، یک واحد مأموریت و مسئولیت می دید. این چنین نسبت به حقوق و حدود اجتماعی حساس بود. او، اگر فردی لذّت گرا و منفعت پرست می بود، محال بود این چنین، شخصیتِ مسئول و متعهدی پیدا کند.20
ـ بنابراین ـ از دو راه، یکی را باید انتخاب کرد: یا خورد و خواب و خشم و شهوت، نه رازی و نه نیازی، نه توجهی و نه نمِ اشکی و نه اُنسی و نه روشنایی ای و گامی از حدّ حیوانیت، فراتر نرفتن، و یا قدمی در وادی انسانیت و استفاده از مواهب خاص الهی ـ که مخصوص دل های پاک و روح های تابناک است ـ [برداشتن21].
تفاوت زهد اسلامی با رهبانیّت مسیحی
اسلام، دینی جامعه گرا و زندگی گرا است و نه زهدگرا… بعلاوه، تعلیمات جامع و همه جانبه ی اسلامی در مسایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، براساس محترمْ شمردن زندگی و روآوری به آن است، نه پشت کردن به آن. گذشته از همه ی این ها، رهبانیّت و اعراض از زندگی، با جهان بینی و فلسفه ی خوش بینانه ی اسلام در باره ی هستی و خلقت، ناسازگار است. اسلام، هرگز مانند برخی کیش ها و فلسفه ها، با بدبینی به هستی و خلقت نمی نگرد و خلقت را به دو بخش زشت و زیبا، روشنایی و تاریکی، حق و باطل، درست و نادرست، به جا و نابه جا تقسیم نمی کند.22
استاد، در جای دیگر، واضح تر به این تفاوت اشاره دارد. او می نویسد:
زهد اسلامی، غیر از رهبانیّت است؛ رهبانیّت، بریدن از مردم و روی آوردن به عبادت است. براساس این اندیشه، «کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا است»، «دو نوع کارِ بیگانه از هم است [و [از دو کار، یکی را باید انتخاب کرد: یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت، تا در آن جهان به کار آید، و یا باید متوجه زندگی و معاش بود، تا در این جهان به کار آید.» و این است که رهبانیّت، بر ضد زندگی و بر ضد جامعه گرایی است، [و [مستلزم کناره گیری از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه مسئولیت و تعهّد از خود است.
امّا زهد در اسلام، آن چیزی نیست که رهبانیّت به وجود آورده است. در اسلام، مسئله ی جدا بودنِ حساب این جهان و آن جهان، مطرح نیست. از نظر اسلام، نه خودِ آن جهان و این جهان از یکدیگر جدا و بیگانه هستند و نه کارِ این جهان با آن جهان بیگانه است. ارتباط دو جهان با یکدیگر، از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شی ء واحد است، از قبیل پیوستگی دو رویه ی یک پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن است که چیزی است حد وسط میان یگانگی و دو گانگی. کار این جهان با کار آن جهان نیز، عینا همین طور است، بیش تر جنبه ی اختلاف کیفی دارد تا اختلاف ذاتی؛ یعنی، آن چه بر ضد مصلحت آن جهان است، بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح عالیه ی زندگی این جهان است بر وفق مصالح عالیه ی آن جهان نیز هست. لهذا، یک کار معین که بر وفقِ مصالح عالیه ی این جهان است، اگر از انگیزه های عالی و دیدهای مافوق طبیعی و هدف های ماورای مادّی، خالی باشد، آن کار، صرفا دنیایی تلقی می شود و به تعبیر قرآن، به سوی خدا بالا نمی رود، امّا اگر جنبه ی انسانی کار، از هدف ها و انگیزه ها و دیدهای برتر و بالاتر زندگی محدود دنیایی بهره مند باشد، همان کار، کار آخرتی شمرده می شود.
زهد اسلامی، در متن زندگی قرار دارد، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزش ها برای زندگی، ناشی می شود.23
در ادامه، جهت تکمیل بحث، نگاهی داریم به ویژگی های مختلف زاهد و راهب و تفاوت هر یک با هم:
زاهد و راهب، هر دو، از تنعّم و لذّت گرایی دوری می جویند، ولی راهب از جامعه و تعهدات و مسئولیت های اجتماعی می گریزد، امّا زاهد، به جامعه و ملاک های آن و ایده های آن و مسئولیت ها و تعّهدهای آن، روی می آورد. زاهد و راهب، هر دو، آخرت گرایند، امّا زاهد، آخرت گرای جامعه گرا است و راهب، آخرت گرای جامعه گریز… زاهد و راهب، هر دو، تارک دنیایند، امّا دنیایی که زاهد آن را رها می کند، سرگرم شدن به تنعّم و تجمّل و تمتّعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولی دنیایی که راهب آن را ترک می کند، کار، فعّالیّت و تعهّد و مسئولیت اجتماعی است. این است که زُهدِ زاهد برخلاف رهبانیّت راهب، در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی است.
تفاوت راهب و زاهد، از دو جهان بینی مختلف ناشی می شود. از نظر راهب، جهان دنیا و آخرت، دو جهان کاملاً از یکدیگر جدا و بی ارتباط با یکدیگرند، ولی در جهان بینی زاهد، دنیا و آخرت، به یکدیگر پیوسته اند، [و [دنیا مزرعه ی آخرت است.24
تفاوت زهد و فقر اقتصادی
اسلام، طرفدار دو قوّت است. این دو قوّت، مربوط به مسئله ی زهد و دنیااست. از ناحیه ی روحی، آن قدر باید قوی و نیرومند باشیم که مال و ثروت دنیا نتواند ما را بنده ی خودش قرار بدهد، و از نظر اقتصادی، باید کوشش کنیم مال و ثروت را از طریق مشروع در اختیار خودمان بگیریم تا بتوانیم از این قدرت مادی و اقتصادی استفاده کنیم. وقتی دانستید، اسلام طرفدار دو قدرت (قدرت اخلاقی و قدرت اقتصادی) است، می بینید ما [متأسفانه به خاطر بی توجهی به تعلیمات اسلام] زاهدهایی هستیم که در هر دو ناحیه، طرفدار ضعف هستیم و ضعف داریم.
ما [عملاً] زاهدی هستیم که همیشه از قدرت اقتصادی، از ثروت اقتصادی، دوری گزیده ایم؛ یعنی، ضعف را انتخاب کرده ایم. مردمی که پول و ثروت نداشته باشند، مسلّم است کاری که از اقتصاد ساخته است، نمی توانند انجام بدهند و باید دستِ دریوزگی پیش دیگران دراز کنند. از نظر روحی هم اتفاقا ضعیف هستیم؛ چون، وقتی خودمان را به این ترتیب، تربیت کردیم که به وسیله ی دور نگه داشتن خود از مال دنیا، به خیال خودمان زاهد شدیم، یک روز[که] دنیا به همان زاهدها روی می آورد، می بینیم اختیار از کَف اش بیرون رفت. می بینیم نه از ناحیه ی روحی قوی هستیم، نه از ناحیه ی اقتصادی.25
اگر نگاهی به زندگی ائمه علیهم السلام بیندازیم، پی می بریم که آنان زاهدهایی نبودند که دچار فقر اقتصادی باشند، بلکه همواره کار و کوشش می کردند و درآمد اقتصادی داشتند و از طرف دیگر، دلْ بسته ی به دنیا و زَرْق و برق آن هم نبودند. زندگی امام علی علیه السلام نمونه ی بارز یک زاهد فعّال، جامعه گرا و مسئولیت پذیر است که از دست رنج خویش، قوت خود را تأمین می کند و گاهی، آن را نیز به محتاجی می بخشد. فعّالیّت اقتصادی انجام می دهد، آن هم نه برای شخص خود و استفاده ی شخصی بردن و در رفاه زندگی کردن، بلکه برای محرومان و مستضعفان جامعه.
زهد حقیقی و زهد انحرافی و آثار آن دو
از آن جایی که انسان می خواهد به کمال برسد، باید ارزش های انسانی را به طور هماهنگ در خود پرورش داده و از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری کند. زهد نیز، همانند دیگر ارزش ها، همواره مورد تفریط و افراط قرار گرفته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سایر ائمه علیهم السلام با زهد انحرافی به مبارزه برخاسته اند تا حد اعتدال آن را در جامعه به وجود بیاورند.
به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر دادند که عده ای از اصحاب، غرق در عبادت شده اند. حضرت ناراحت و عصبانی به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید: ما بالُ أقوام؟ چه می شود گروه هایی را؟ چه شان است؟ […] شنیده ام چنین افرادی در امت من پیدا شده اند. من که پیغمبر شما هستم، این طور نیستم. هیچ وقت همه ی شب تا صبح را عبادت نمی کنم، قسمتی از آن را استراحت می کنم، می خوابم؛ من، به خاندان و همسران خود رسیدگی می کنم؛ هر روز روزه نمی گیرم، بعضی از روزها روزه می گیرم، روزهای دیگر را حتما افطار می کنم. کسانی که این کارها را پیش گرفته اند، از سنّت من خارج اند.
پیغمبر، وقتی احساس می کند یک ارزش از ارزش های اسلامی، سایر ارزش ها را در خود محو می کند؛ یعنی، جامعه ی اسلامی به یک طرف مُد پیدا کرده است، شدیدا با آن مبارزه می کند.26
آثار زهد حقیقی، عبارت است از: ایثار، همدردی، آزادگی، برخورداری از مواهب روحی و معنوی، جامعه گرایی و مسئولیت پذیری، بی اعتنایی به دنیا، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی، پیوسته دانستن دنیا و آخرت، کم خرج بودن و ساده زندگی کردن، تعلق نداشتن به تشریفات زاید و تجمل گرایی و… .
آثار زهد انحرافی، عبارت است از: جامعه گریزی، مسئولیت گریزی و سلب هر گونه مسئولیت و تعهّد از خود، ضعف و فقر اقتصادی، بریدن از مردم و انجام دادن عبادت های مفرط و طاقت فرسا و… .
نگاهی به زهد در زندگی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام
بی شک، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام از جمله زاهدترین مردم عصر خویش بوده اند و زهد آنان فلسفه های مختلفی داشته است. شهید استاد مطهری، زهد را دو گونه تفسیر می کند و زهد آن بزرگواران را از نوع دوم می داند:
یکی این که بگوییم دستور اسلام، به طور مطلق، برای بشر این است که از نعمت ها و خیرهای این جهان محترز باشد. اسلام، همان طوری که به اخلاص در عمل و توحید در عبادت و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور می دهد، به احتراز از اعراض و نعمت های دنیا هم دستور می دهد. همان طوری که آن امور بالذات برای بشر کمال اند و در همه ی زمان ها، مردم باید موحِّد باشند، همین طور در همه ی زمان ها و در هر نوع شرایطی لازم است که از نعمت ها و خیرات دنیا احتراز داشته باشند.
تفسیر دیگر این که بگوییم، فرق است بین آن امور که مربوط به عقیده و یا اخلاص و یا رابطه ی انسان با خدای خودش است و بین این امر که مربوط به انتخاب معیشت است. این که رسول خدا و علی مرتضی، بر خود در غذا و لباس و مسکن و غیره سخت می گرفتند، نه از این جهت است که توسعه در زندگی، بالذات، زشت و ناپسند است، بلکه مربوط به چیزهای دیگر بوده[است]: یکی مربوط بوده به وضع عصر و زمان شان که برای عموم مردم وسیله فراهم نبود، فقر عمومی زیاد بود، در همچو اوضاعی، مواسات و همدردی اقتضا می کرد که به کم قناعت کنند و مابقی را انفاق کنند. بعلاوه، آن ها در زمان خود زعیم و پیشوا بودند، وظیفه ی زعیم و پیشوا ـ که چشم همه به او است ـ با دیگران فرق دارد».27
استاد مطهری در جای دیگری در باره ی زهد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام می گوید:
زهد، همان زهدی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله داشت. با این که پیغمبر در اواخر عمر، فوق العاده قدرت داشت، ولی این قدر دل اش زنده بود، این قدر اهل ایثار و گذشت بود که آیه نازل شد :«میانه روی را از دست نده». یک وقت اصحاب دیدند وجود مقدس پیامبر، موقع نماز نیامد، بعدا معلوم شد که وقت نماز، برهنه ای به منزل ایشان آمده و حضرت چیزی نداشته است، جز این که لباس تَن اش را بکَنَد و به او بدهد.28
زهد علی علیه السلام ، همدردی بود. همدردی، انسانیّت است. او از حق صددرصد مشروع خودش هم استفاده نمی کرد. برای خودش به اندازه ی یک سرباز، فقط از بیت المال، حقوق قایل بود، ولی در همان هم قناعت می کرد [و ] حاضر نبود با شکم سیر بخوابد. چرا؟ چون دل و وجدان و قلب زنده اش به او اجازه نمی داد. می فرمود: [… [آیا من با شکم سیر بخوابم […] در حالی که در اطراف من، شکم گرسنه هست؟ من نمی توانم با شکم سیر بخوابم.29
علی علیه السلام ، زاهدی نبود که یک گوشه افتاده باشد و اسم انزوا را، زهد بگذارد. علی، مردی بود که بیش از هر کسی وارد اجتماع می شد و فعّالیّت اجتماعی و تولید ثروت می کرد، ولی ثروت در کف اش قرار نمی گرفت، ثروت را اندوخته و ذخیره نمی کرد. کدام کار تولیدی مشروع است که در آن زمان وجود داشته و علی انجام نداده است؟ اگر تجارت است عمل کرده، اگر زراعت و باغ داری و درخت کاری است، انجام داده، اگر حفر قنوات است، اگر سربازی کردن است، انجام داده است؛30 و در عین حال وقتی به محتاجی، مسکینی، یتیمی و اسیری برخورد می کرد، فورا او را بر خودشان مقدم می داشت. این بود معنای زهد علی علیه السلام .
و این گونه است که زهد حقیقی، خود را می نماید و از زهد انحرافی جدا می شود و روشنی می بخشد و روشنی می آفریند و به اجتماع حرکت و جهت می دهد.
جمع بندی و نتیجه گیری
آن چه گذشت، نشان می دهد که در دگرگونی های اجتماعی، زهد، به عنوان یک ارزش، می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد. از یک سو، نقش مثبتِ زهد می تواند جامعه ای را به ارزش های متعالی معنوی نزدیک سازد و آن را به تکامل برساند، و از سوی دیگر، نقش منفی زهد (زهد انحرافی) می تواند اجتماعی را به انحراف و تباهی و سقوط بکشاند و به جای تکامل، تنازل دهد؛ زیرا، در جامعه ای که به زهد به عنوان یک ارزش حرکت دهنده و جهت دهنده، نگاه شود، دیگر کار و فعّالیّت اقتصادی، با زهد منافات ندارد. چنین مجموعه ای، برای توسعه ی هر چه بیش تر تلاش می کند، چه در جنبه های مادی و چه در جنبه های معنوی. پول و ثروت فراوان و پست و مقام، افراد را وابسته و دلْ بسته ی خود نمی سازد، بلکه چنین افرادی، ثروت خود را در راه ها و هدف های متعالی، چه فردی و چه جمعی، به مصرف می رسانند. امّا در جامعه ای که به زهد، به عنوان چنین عامل حرکت زایی نظر نمی شود، آن اجتماع، در سکون و رکود به سر می برد و دیگر کار و فعّالیّت اقتصادی با زهدورزی و زهدخواهی و زهدگستری، منافات پیدا می کند. چنین است که جامعه، هر لحظه، به جای صعود، سقوط می کند و نه به رشد اقتصادی و مادّی و صنعتی می رسد و نه به رشد روحی و معنوی و فرهنگی. این است که می توان به زهد، به عنوان یکی از شاخص های مثبت و منفی دگرگونی اجتماعی، به طور توأم، نظر انداخت.
________________________________________
1 – سیری در نهج البلاغه، مرتضی مطهری، صدرا،تهران، ص 233 .
2 – سیری در نهج البلاغه، ص 245 .
3 – سیری در نهج البلاغه، ص 210 .
4 – سیری در نهج البلاغه، ص 214 .
5 – 57 (حدید):23 .
6 – سیری در نهج البلاغه، ص 212 .
7 – مقالات فلسفی، مرتضی مطهری، صدرا،تهران صص 148 و 150 .
8 – انسان کامل، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، ص 312 .
9 – آشنایی با علوم اسلامی، مرتضی مطهری، ج 2، صدرا، تهران، ص 126 .
10 – سیری در نهج البلاغه، ص 210 .
11 – سیری در نهج البلاغه، ص 212 .
13 – سیری در نهج البلاغه، ص 214 .
14 – سیری در نهج البلاغه، ص 218 .
15 – سیری در نهج البلاغه، ص 211 .
16 – سیری در نهج البلاغه، صص 218 ـ 220 .
17 – سیری در نهج البلاغه، صص 239 ـ 241 .
18 – حقّ و باطل، ص 172 .
19 – سیری در نهج البلاغه، ص 241 .
20 – سیری در نهج البلاغه، صص 241 ـ 242 .
21 – سیری در نهج البلاغه، ص 246 .
22 – سیری در نهج البلاغه، ص 216 .
23 – سیری در نهج البلاغه، صص 216 ـ 218 .
24 – سیری در نهج البلاغه، صص 221 ـ 222 .
25 – حق و باطل، صص 128 ـ 129 .
26 – انسان کامل، ص 45 .
27 – بیست گفتار، مرتضی مطهری، صدرا،تهران، صص 147 ـ 148 .
28 – حق و باطل، ص 131 .
29 – حق و باطل، ص 130 .
30 – همان، صص 129 ـ 130 .
شریف لک زایی
منبع: پیام حوزه، تیر 1377شماره 18.