خانه » همه » مذهبی » خودخواهی مانع بندگی

خودخواهی مانع بندگی


خودخواهی مانع بندگی

۱۳۹۴/۱۱/۲۰


۶۴۴ بازدید

خودخواهی چگونه درمان می شود؟

ابتدا گفتنی است، ذات به دو معنا استعمال می شود. یکی به معنای خود نفسانی و مادی و دیگری به معنای خود روحانی و معنوی، بنابراین ابتدا باید ببینیم منظور از ذات در این سوال چیست و بعد تعارض آن را با بندگی و خودسازی بررسی کنیم.
خود نفسانی و خود روحانی
انسان به اعتباری دارای دو گونه خود است که یکی خود حقیقی و ملکوتی او است، و دیگر خود نفسانی و مادی که از آن تعبیر به ناخود می کنند. حال می توان دریافت که چرا در تعالیم اسلامی از یک طرف درباره کرامت نفس انسانی سخن رفته و از طرف دیگر انسان دعوت به مبارزه با نفس و مخالفت با آن شده است.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: اقبل علی نفسک بالادبار عنها (غررالحکم) به نفس خود رو کن با رو گردانی از آن.
این دوگانگی که به ظاهر در این جا مشاهده می شود ناشی از توجه این تعالیم به آن دو نوع خود است. آن جا که امر به مخالفت با نفس شده است، مراد غوطه ور شدن در خود نفسانی است؛ و آن جا که از کرامت نفس سخن به میان آمده مقصود همان خود ملکوتی یا خود واقعی است.
خود دوستی و خود خواهی:
خود واقعی انسان، امانتی آسمانی و موهبتی الهی است که سرمایه حرکت انسان در مسیر کمال است، به طوری که اگر انسان آن را ببازد در واقع همه چیز را باخته است لذا ارتکاب به زشتیها برای او کار مشکلی نخواهد بود.
من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره . (تحف العقول، ص 483) کسی که در نزد خود، خوار شود احساس کرامت و شخصیت اخلاقی نکند از شر او ایمن مباش.
اما اگر قدر و بهای نفس را بشناسد و به عظمت بی مانند آن واقف شود هرگز آن را به انواع آلودگیها نمی آلاید، بلکه از هر فرصتی برای رشد و تعالیش استفاده کرده، هم چون امانتی عزیز و گران قدر از آن مراقب می نماید. از حضرت سجاد علیه السلام سؤال کردند:
من اعظم الناس خطراً؟ قال: من لم یر الدنیا خطراً لنفسه (تحف العقول، ص 200). چه کسی با عظمت ترین انسان ها است؟ فرمود: آن کس که تمام دنیا را با خودش برابر نمی کند.
در شعری که از امام صادق علیه السلام روایت شده، آمده است:
من هیچ چیز را با نفس خود برابر نمی کنم جز پروردگارش را، اگر بخواهم این را بدهم، در برابر، آن را می ستانم. به آنچه بگذرد گذرا باشد، اگر چه تمام دنیا باشد، حاضر نیستم این سرمایه خود را بدهم. من تمام ما سوی الله را با این گوهر برابر نمی کنم (بحارالانوار، 47 / 25).
من غلام آن که نفروشد وجود – جز به آن سلطان با افضال وجود
این نوع دوست داشتن خود که ناشی از معرفت نفس است، نه تنها مذموم نیست، بلکه سرچشمه رستگاری و نجات و سعادت انسان است. از این نوع دوست داشتن در این جا تعبیر به خوددوستی می کنیم.
نوع دیگری از دوست داشتن خود نیز هست که نه تنها مذموم، بلکه سرچشمه همه رذایل اخلاقی و امراض روحی است و آن دوست داشتن همان ناخود یا خود نفسانی است که اغلب از آن به خودخواهی تعبیر می شود. این نوع حب و علاقه به خود متأسفانه شایعترین آفت برای خودسازی در میان همه مردم است.
خود خواهی، سرچشمه انحطاط:
رشد خود خواهی در انسان سبب می شود رفته رفته تمایلات عالی و احساسهای اخلاقی در درون او رو به انهدام گذارد. زیرا به طوری که قبلا گفته ایم، این گرایشهای عالی پرتوی از همان خود الهی انسان است و اگر انسان به جهت غلبه خود خواهی به تدریج از خود واقعی و الهی خویش دور شده، نسبت به آن بیگانه گردد، کلیه آثار و مظاهر آن نور ملکوتی نیز به تدریج از دوران او رخت بر می بندد، به طوری که او می ماند و تمایلات پست خود. البته برای این خود خواهی نیز مراتب و درجاتی از نظر شدت و ضعف وجود دارد که شدیدترین مرتبه آن همان است که از آن به خود پرستی تعبیر می شود.
بدین ترتیب انسان بریده از خود، در اسارت این بیگانه خودنما در می آید. در این مرحله از خود بیگانگی، انسان نیازهای کاذب و امیال مجازی فراوانی نیز پیدا می کند که در حالت سلامت فاقد آنها است از قبیل شهرت طلبی، مقام پرستی، جاه طلبی، ریاست طلبی، غرور، فخر فروشی، تجمل پرستی، حرص و طمع و….
پس می توان نتیجه گرفت که خود خواهی سرچشمه همه رذایل است. یعنی وقتی خودخواهی در درون انسان ریشه دوانید، بر حسب علل و عوامل خارجی، به صورتهای گوناگون، که همان رذایل اخلاقی یا امراض روحی هستند، به ظهور می رسد. از این رو است که از خود خواهی به سرچشمه انحطاط تعبیر می کنیم به طوری که اگر این بیماری اصلی در روح انسان درمان نشود، صفات زشت اخلاقی دیگر نیز از بین نخواهد رفت.
امام خمینی ره در یکی از تألیفات خود می نویسند: خود خواهی منشأ همه مفاسد است (سر الصلوة، ص 68).
و در جای دیگر می فرمایند: همه این گرفتاری هایی که برای بشر هست، از انانیت انسان است. ما هر چه داریم و هر چه بر ما بگذرد، از این حب نفس است، از این انانیت است توجه به خود وقتی باشد، همه جهات خودم باشم، همه چیز را برای خودم بخواهم، همه گرفتاریها از این نقطه است. بالاترین ظلمت ها، ظلمت انانیت است. اگر چنانچه از این ظلمت خارج نشویم، از این چاه خارج نشویم، از این انانیت بیرون نرویم، از این توجه به خود و خود خواهی و این که دیگران را هیچ و خود را همه چیز می دانیم، خارج نشویم، الهی نخواهیم شد… همه گرفتاریهای ما و همه گرفتاریهای شما و همه گرفتاریهای بشر سر همین جاست. نزاع سر خودخواهی است (تفسیر سوره حمد، جلسه دوم).
همین طور در جای دیگر از بیانات خود، فرموده اند: تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خود خواهی پیدا می شود… همه اش بر می گردد به حب نفس که از همه بت ها بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکلتر است… اگر رهایش کنید شما را به هلاکت می کشاند… درجه به درجه پیش می برد تا آن جا که دین انسان را از انسان می گیرد (بیانات امام در روز نیمه شعبان 1405).
مادر بتها بت نفس شماست – زان که آن بت مار و این بت اژدهاست
تهذیب نفس نیز جز این نیست که انسان، خود را از اسارت این ام الفساد درونی رها سازد و افکار و روحیات خود را از حول محور خود آزاد نماید. زیرا در غیر این صورت هر گونه اقدامی در جهت مبارزه با صفات منفی جنبه موضعی و سطحی داشته، هرگز منتهی به نتیجه مطلوب و اصلاح اصولی و اساسی نخواهد گردید. چنان که اگر کرمهایی را که در لجن به وجود می آیند یک یک گرفته و از بین ببرند، باز به علت مساعد بودن شرایط، کرمهای دیگری به وجود خواهند آمد و محیط از وجود کرم تصفیه نخواهد رفت. اما اگر لجن خشک شود و زمینه از بین رود، تمامی کرمها به خودی خود از میان خواهند رفت. در تعالیم اسلامی برترین جهاد را جهاد کسی دانسته اند که قبل از همه به مجاهده با خودبرخاسته است زیرا تا در این جبهه پیروزی نصیب کسی یا جامعه ای نشود، سایر پیروزیهای ظاهری نه تنها پیروزی واقعی نیستند بلکه چه بسا در مراحلی عین شکست نیز خواهند بود. پیروزی بر این خصم بزرگ به معنی غلبه بر همه دشمنان سعادت و کمال انسان است.
جمله قرآن شرح خبث نفسهاست – بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست
در خبر بشنو تو این پند نکو – بین جنبیکم لکم اعداعدو
طمطراق این عدو بشنو گریز – که چو ابلیس است در وقت ستیز
زشت ها را نغز گرداند به فن – نغزها را زشت گرداند به ظن
امام علی علیه السلام می فرمایند: لا عدو اعدی علی المرء من نفسه (غررالحکم) برای انسان هیچ دشمنی بالاتر از خود او نیست.
این میل، یک میل و صفت ساده در جنب سایر امیال نیست، بلکه حاصل و بر آیند میل و توجه استقلالی نفس به همه اموری است که آدمی را از خدا و حق منصرف و به خود معطوف می گرداند. با توجه به کثرت و تنوع و گستردگی دامنه امیال و غوطه ور بودن انسان در لابلای آنها، می توان به شدت و قوت فوق العاده این میل در نهاد انسان پی برد تا آن جا که اگر به موقع و به طور جدی با آن مبارزه نشود، رفته رفته رو به شدت نهاده و انسان به مرحله خود پرستی، که در واقع شدیدترین حالت مسخ روحی است، قدم می گذارد. کسی که به این مرحله می رسد، در واقع خود را معبود خویش قرار داده، به تعبیر قرآن، آن را به جای خدا می نشاند: ارایت من اتخذ الهه هویه؟ (فرقان، 43) ای رسول! آیا دیدی آن را که هوای نفسش را خدای خود ساخت؟ (برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی محمد علی سادات)

خودخواهی، مانع بندگی:
بنابراین اگر حب ذات به معنای حب نفس و خودخواهی تلقی شود، قطعا با اخلاص در بندگی تعارض پیدا خواهد کرد. چون در بندگی خالصانه بسیاری از خواست های نفس به هدف خود نمی رسد، بلکه باید با آن به جهاد اکبر پرداخت. لذا حب ذات به این معنا که فرد، خودش را محور قرار دهد، فقط مصالح خود را در نظر بگیرد و منافع خود را بر دیگران ترجیح دهد، مذموم و ناپسند است. ولی حب ذات اگر به معناى دوست داشتن خود واقعی و معنوی باشد، مذموم نیست و با بندگی و اخلاص نه تنها تعارضی ندارد. بلکه همسو وهماهنگ با آن است. زیرا اینکه آدمى پیوسته در صدد کسب کمال و ترقى باشد بد نیست.
اگر آدمى ترقى و تعالى خودش را نخواهد و خودش را دوست نداشته باشد، به دنبال کسب اخلاق فاضله نمى‌رود، در نتیجه به مقام خلافة اللهى نیز نخواهد رسید. اصلا انگیزه سیر و سلوک عرفانى و عمل به دستورات شرع هم حب ذات است، حتى عمل کسانى که در راه خدا به شهادت مى‌رسند، ناشى از حب ذات و علاقه به کمال خویش است، پس حب ذات به این معنا ممدوح است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد