۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۱۷ بازدید
برخی می پندارند: اگر اولیای الهی قدرت حل مشکلات مردم را دارند! چگونه است که خودشان در بسیاری از امور زندگی روزمره در سختی و مشکلات بودهاند؟! و مشکلات خودشان را حل نکردهاند؟!
در این باره گفتنی است؛ رسالت مهم پیامبران و وظیفه مهم اولیای الهی، هدایت مردم و تلاش برای رشد علمی و معنوی مردمان است. به همین جهت برای آگاهی و هدایت مردم بیشترین تلاش را انجام می دادند و برای حل مشکلات آنها کمتر از ولایت تکوینی خود استفاده می کردند. برای حل مشکلات خود به ویژه در مواردی که منافع شخصی خودشان نیز مطرح بود از قدرت خارقالعاده و ولایت تکوینی خود استفاده نمی کردند؛ بلکه بیشتر صبر و تحمل را در برابر مشکلات از خود نشان می دادند. به همین جهت بهترین اسوه و الگوی مردمان و انسان های وارسته و پرتلاش می باشند. و حتی برای جلوگیری از سوء استفاده ها در برابر خواسته های نابجای مردم از خود مقاومت نشان می دادند. چنانکه وقتی اهل مکه به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: اگر تو با خدا ارتباط داری آیا پروردگار تو، از گرانی و ارزانی اجناس در آینده به تو خبر نمی دهد؟! تا بتوانی آنچه به سود و منفعت است تهیه کنی و آنچه به زبان است کنار بگذاری؟! در این هنگام این آیه شریفه نازل شد:
(((قل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)))[ اعراف (7)، آیه 188.]؛
«بگو: جز آنچه خدا بخواهد، برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم، و اگر غیب میدانستم قطعاً خیر بیشتری میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید. من جز بیمدهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم».
با دقت در آیه شریفه به خوبی آشکار می شود که نفی اختیار درباره نفع و ضرر و یا نفی علم غیب، در مواردی است که به طور استقلالی و بدون اذن خداوند باشد. زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور یقین در مواردی که اذن و رضایت خداوند باشد؛ از علم غیب بهره مند بود. چنانکه در قرآن مجید می خوانیم:
(((عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی? غَیْبِهِ أَحَدًا. إِلَّا مَنِ ارْتَضَی? مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)))[ جن (72)، آیات 26و27.]؛
«دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»
بنابراین اگر چه ما در هنگام دعا و زیارت، خوب است هم برآورده شدن حاجت های مادی و هم حاجت های معنوی را از خدا و اولیای الهی بخواهیم اما باید بدانیم که حاجت های معنوی و توفیق هدایت و استغفار، بیشتر به طور مستقیم و با لطف خاص خداوند و اولیای الهی انجام می گیرد و حاجت های مادی بیشتر از طریق وسیلههای مادی و نظام هستی برآورده می شود و دعاها، بیشتر موجب می شود که زمینه های حاجات مادی بهتر و زودتر فراهم گردد. بههمین جهت خود پیامبران و اولیای الهی کمتر برای حاجت های مادی خود از تصرف تکوینی استفاده می کردند. بلکه به استقبال بلاها و تحمل سختی ها نیز می رفتند و از هیچ گونه ایثار و نثار مال و جان دریغ نمی کردند.
(((قل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)))[ اعراف (7)، آیه 188.]؛
«بگو: جز آنچه خدا بخواهد، برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم، و اگر غیب میدانستم قطعاً خیر بیشتری میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید. من جز بیمدهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم».
با دقت در آیه شریفه به خوبی آشکار می شود که نفی اختیار درباره نفع و ضرر و یا نفی علم غیب، در مواردی است که به طور استقلالی و بدون اذن خداوند باشد. زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور یقین در مواردی که اذن و رضایت خداوند باشد؛ از علم غیب بهره مند بود. چنانکه در قرآن مجید می خوانیم:
(((عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی? غَیْبِهِ أَحَدًا. إِلَّا مَنِ ارْتَضَی? مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)))[ جن (72)، آیات 26و27.]؛
«دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»
بنابراین اگر چه ما در هنگام دعا و زیارت، خوب است هم برآورده شدن حاجت های مادی و هم حاجت های معنوی را از خدا و اولیای الهی بخواهیم اما باید بدانیم که حاجت های معنوی و توفیق هدایت و استغفار، بیشتر به طور مستقیم و با لطف خاص خداوند و اولیای الهی انجام می گیرد و حاجت های مادی بیشتر از طریق وسیلههای مادی و نظام هستی برآورده می شود و دعاها، بیشتر موجب می شود که زمینه های حاجات مادی بهتر و زودتر فراهم گردد. بههمین جهت خود پیامبران و اولیای الهی کمتر برای حاجت های مادی خود از تصرف تکوینی استفاده می کردند. بلکه به استقبال بلاها و تحمل سختی ها نیز می رفتند و از هیچ گونه ایثار و نثار مال و جان دریغ نمی کردند.