۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۵۴ بازدید
آیا هرکس هرچه بخواهد انجام دهد و یا تنبلی و بیحوصلگی کند و بعد بگوید قسمت اینگونه رقم خورده بود، درست است؟
نخست باید دانست؛ اعتقاد به وحدانیت خداوند دارای دو جنبه میباشد:
الف. در اعتقادات؛ ب. در اعمال و افعال.
توحید در خالقیت، ربوبیت و الوهیت از مصادیق توحید اعتقادی میباشد. توحید در توکل از مصادیق توحید در افعال و اعمال میباشد، مثلاً در توحید در الوهیت فرد در مقام عقیده و نظر معتقد میباشد که جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی شایستگی مقام الوهیت را ندارد و تنها معبود حقیقی او میباشد، ولی توحید در توکل به این معناست که انسان تنها خداوند را نقطه اتکاء و اتکال خود بداند. آیات قرآن کریم میفرماید:
(((عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)))[ مائده (5)، آیه 23.]؛
و یا میفرماید:
(((قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ)))[ زمر (39)، آیه 138.]؛
باید دقت داشت توکل(بر وزن تفعل) با توکیل(بر وزن تفعیل) از حیث معنایی کاملاً متفاوت است. توکیل یعنی انسان عملی را تمام و کمال به دیگری بسپارد و خود هیچ دخالتی در آن کار نکند و همه امور را به دیگری واگذارد ولی مفهوم توکل به معنای سلب مسئولیت نیست. بلکه به معنای قبول تعهدات لازم همراه با اعتقاد به اینکه قادر مطلق خداوند متعال است لذا در سوره آلعمران خداوند متعال میفرماید:
(((فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)))[ آلعمران (3)، آیه 159.]؛
زمانی که عزم به کاری کردی توکلت به خداوند باشد یعنی تلاشت همواره همراه با اعتقاد قلبی بر قدرت لایزال الهی باشد، بنابراین توحید در توکل به معنای عدم تلاش نمیباشد و اصولاً از لوازمات عالم ماده استفاده کردن از امکانات جهت برآورده شدن نیازهایی مادی میباشد. البته لازم به ذکر است تمام انواع توحیدهای عملی برگشت به توحید اعتقادی پیدا میکند مثلاً توحید در توکل بازگشت به توحید در ربوبیت پیدا میکند با این فرق که در توحید در ربوبیت انسان کل هستی را وابسته به خداوند میداند اما در توحید در توکل، انسان در هر فعلی که انجام میدهد معتقد است تنها قدرت الهی است که اگر به این فعل تعلق گیرد، انجام میشود.
روایات فراوانی در بحث توکل ذکر شده است که همه اشاره به این امر دارد که توکل یک صفت قلبی است که جلوه و اثرش در خارج بروز و ظهور میکند. به عنوان مثال از حضرت صادق(علیه السلام) از حدّ توکل سوال شد فرمودند:
«ان لا تخاف مع الله شیئاً» به غیر از خدا از کسی نهراسد.[ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، بابالتوکل، ص 157.]
و یا امیرالمؤمنین میفرماید:
«ایمان دارای چهار رکن میباشد: رضا به قضای الهی، توکل به خداوند، واگذاری و تفویض امور به خداوند و تسلیم امر الهی شدن[ همان، ج 70، ص 18]
با دقت در این روایت میتوان بیان داشت تمام این چهار رکن برگشت به توحید در ربوبیت میکند، لذا زمانیکه انسان دریافت که در وجودش محتاج به خداوند است و ممکنالوجود است و کل هستی بهطور دائمی وجودشان را از خداوند دریافت مینماید، در این حالت تمام امور خود را به خداوند واگذار مینماید و اگر کاری انجام دهد به این معناست که زمینه و شرایط بهرهمندی از لطف خداوند را فراهم میکند.
به عبارتی میتوان گفت؛ «توکل» یک صفت کمالی و ممدوح میباشد که مربوط به قلب است و بین شخص متوکل و غیرمتوکل، تفاوتی در ظاهر اعمال دیده نمیشود، شخص متوکل از تمام نعمات الهی استفاده مینماید، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، شخص متوکل از تمام اسبابی که خداوند برای رسیدن به اهداف تنظیم فرموده است استفاده میکند، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، تنها فرقی که بین این دو وجود دارد این است که شخص متوکل تمام این اسباب را از جانب خداوند متعال میداند و شخص غیرمتوکل به این حقیقت توجه ندارد. چه زیبا مولوی سروده است:
گر توکل میکنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبار کن[ مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 47.]
پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمیروند، فرمود: چه میکنید؟ گفتند ما متوکلین هستیم، پیامبر فرمودند: «شما متوکل نیستید بلکه سربار جامعه هستید».[ نوری، میرزاحسین، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 1217.]
البته شخص متوکل علاوه بر امکانات مادی و ظاهری از عوامل معنوی نیز بهره میشود و از امدادهای ویژه خداوند نیز کمک میگیرد و از ناامیدی و پشیمانی و پریشانی به دور خواهد بود.
الف. در اعتقادات؛ ب. در اعمال و افعال.
توحید در خالقیت، ربوبیت و الوهیت از مصادیق توحید اعتقادی میباشد. توحید در توکل از مصادیق توحید در افعال و اعمال میباشد، مثلاً در توحید در الوهیت فرد در مقام عقیده و نظر معتقد میباشد که جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی شایستگی مقام الوهیت را ندارد و تنها معبود حقیقی او میباشد، ولی توحید در توکل به این معناست که انسان تنها خداوند را نقطه اتکاء و اتکال خود بداند. آیات قرآن کریم میفرماید:
(((عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)))[ مائده (5)، آیه 23.]؛
و یا میفرماید:
(((قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ)))[ زمر (39)، آیه 138.]؛
باید دقت داشت توکل(بر وزن تفعل) با توکیل(بر وزن تفعیل) از حیث معنایی کاملاً متفاوت است. توکیل یعنی انسان عملی را تمام و کمال به دیگری بسپارد و خود هیچ دخالتی در آن کار نکند و همه امور را به دیگری واگذارد ولی مفهوم توکل به معنای سلب مسئولیت نیست. بلکه به معنای قبول تعهدات لازم همراه با اعتقاد به اینکه قادر مطلق خداوند متعال است لذا در سوره آلعمران خداوند متعال میفرماید:
(((فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)))[ آلعمران (3)، آیه 159.]؛
زمانی که عزم به کاری کردی توکلت به خداوند باشد یعنی تلاشت همواره همراه با اعتقاد قلبی بر قدرت لایزال الهی باشد، بنابراین توحید در توکل به معنای عدم تلاش نمیباشد و اصولاً از لوازمات عالم ماده استفاده کردن از امکانات جهت برآورده شدن نیازهایی مادی میباشد. البته لازم به ذکر است تمام انواع توحیدهای عملی برگشت به توحید اعتقادی پیدا میکند مثلاً توحید در توکل بازگشت به توحید در ربوبیت پیدا میکند با این فرق که در توحید در ربوبیت انسان کل هستی را وابسته به خداوند میداند اما در توحید در توکل، انسان در هر فعلی که انجام میدهد معتقد است تنها قدرت الهی است که اگر به این فعل تعلق گیرد، انجام میشود.
روایات فراوانی در بحث توکل ذکر شده است که همه اشاره به این امر دارد که توکل یک صفت قلبی است که جلوه و اثرش در خارج بروز و ظهور میکند. به عنوان مثال از حضرت صادق(علیه السلام) از حدّ توکل سوال شد فرمودند:
«ان لا تخاف مع الله شیئاً» به غیر از خدا از کسی نهراسد.[ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، بابالتوکل، ص 157.]
و یا امیرالمؤمنین میفرماید:
«ایمان دارای چهار رکن میباشد: رضا به قضای الهی، توکل به خداوند، واگذاری و تفویض امور به خداوند و تسلیم امر الهی شدن[ همان، ج 70، ص 18]
با دقت در این روایت میتوان بیان داشت تمام این چهار رکن برگشت به توحید در ربوبیت میکند، لذا زمانیکه انسان دریافت که در وجودش محتاج به خداوند است و ممکنالوجود است و کل هستی بهطور دائمی وجودشان را از خداوند دریافت مینماید، در این حالت تمام امور خود را به خداوند واگذار مینماید و اگر کاری انجام دهد به این معناست که زمینه و شرایط بهرهمندی از لطف خداوند را فراهم میکند.
به عبارتی میتوان گفت؛ «توکل» یک صفت کمالی و ممدوح میباشد که مربوط به قلب است و بین شخص متوکل و غیرمتوکل، تفاوتی در ظاهر اعمال دیده نمیشود، شخص متوکل از تمام نعمات الهی استفاده مینماید، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، شخص متوکل از تمام اسبابی که خداوند برای رسیدن به اهداف تنظیم فرموده است استفاده میکند، شخص غیرمتوکل نیز همینطور، تنها فرقی که بین این دو وجود دارد این است که شخص متوکل تمام این اسباب را از جانب خداوند متعال میداند و شخص غیرمتوکل به این حقیقت توجه ندارد. چه زیبا مولوی سروده است:
گر توکل میکنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبار کن[ مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش 47.]
پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی را مشاهده کرد که به دنبال کشت و کار نمیروند، فرمود: چه میکنید؟ گفتند ما متوکلین هستیم، پیامبر فرمودند: «شما متوکل نیستید بلکه سربار جامعه هستید».[ نوری، میرزاحسین، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 1217.]
البته شخص متوکل علاوه بر امکانات مادی و ظاهری از عوامل معنوی نیز بهره میشود و از امدادهای ویژه خداوند نیز کمک میگیرد و از ناامیدی و پشیمانی و پریشانی به دور خواهد بود.