خانه » همه » مذهبی » عصمت امامان و تقدیر الهی

عصمت امامان و تقدیر الهی


عصمت امامان و تقدیر الهی

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۲۰۲ بازدید

آیا عصمت امامان و انبیاء براساس تقدیر الهی بوده است و یا این‌که مقام عصمت را با اختیار خود کسب کرده‌اند؟

عصمت» هم امری موهبتی است و هم ارادی و اکتسابی . درک این مسئله در گرو شناخت چند نکته است:

یکم. پیامبران و امامان(علیهم السلام) دارای اراده بشری اند؛ مانند دیگر مردم زندگی می‌ کنند؛ برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی می‌ کوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند.

دوم. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان – که بخش عمده اش ناشی از افعال اختیاری ایشان است – از قبل نزد خداوند معلوم است و همین قابلیت مبتنی بر اختیار موجب گزینش آنان می‌ شود. آیات و روایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی می‌ دهد:

(((وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ)))[ سجده 32، آیه 24.]؛

«و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می‌ کردند»

(((اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ)))[ انعام 6، آیه 124.]؛

«خداوند بهتر می‌ داند رسالتش را کجا قرار دهد».

سوم. سپردن هر مسئولیتی با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این‌رو، خداوند آنان را از علم لازم، برای بر عهده گرفتن مسئولیت امامت بهره مند می‌ گرداند. این ویژگی هنگام عهده‌داری مسئولیت برای امامان(علیهم السلام) محسوس می‌ شود؛ چنان‌که درباره امام هادی(علیه السلام) آمده است: یکی از یاران ایشان به نام «هارون بن فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمود: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ ابی جعفر (امام جواد(علیه السلام)) در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنی و خضوعی در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت.[ اصول کافی، ج 2، ص 218.]

در اوایل دعای ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانی اشاره شده است:

«وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ»؛ «[ آنان را برگزیدی ]… و این بعد از آن بود که بر ایشان شرط کردی نسبت به دنیا و زینت زیورهای آن زهد بورزند. آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلند و ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود، آنان را گرامی‌داشتی و آنان را به بخشش علم خود، میهمان کردی …».

البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتی)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالی‌ تری از علم و عصمت دست می‌ یابند؛ چنان‌که در قرآن مجید از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ خوانیم:

(((وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً)))[ طه (20)، آیه 114.]؛

«و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزای».

همین عبادت ها و صبر و جهادهای بیشتر – که با اختیار و اراده انجام می‌ شود – موجب برتری برخی از پیامبران، بر برخی دیگر می‌ گردد:

(((تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ)))[ بقره (2)، آیه 253.]؛

«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم…».

چهارم. دسترسی به مقام «عصمت» و راه یابی به مقامات «علمی‌و معنوی»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ چنان‌که حضرت زینب(سلام الله علیه) تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت ابوالفضل العباس(سلام الله علیه) به مقامات عالی معنوی دست یافت. بسیاری از علما و اولیا «تالی تلو معصوم» (نزدیکان به مرز عصمت) خوانده می‌ شوند. این‌که مسئله عصمت عمدتا در مورد پیامبران و امامان مطرح می‌ شود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند فاقدان این ویژگی را برای این دو منصب بر نمی‌ گزیند. بنابراین هیچ غیر معصومی‌، به نبوت و امامت نمی‌ رسد، ولی این به معنای آن نیست که هر کس امام یا نبی نباشد، از هیچ درجه ای از عصمت بهره مند نخواهد بود.

پنجم. فیاضیت مطلقه الهی، ایجاب می‌ کند که هر کس قابلیت و استعداد کمالی را دارد، همه شرایط لازم برای به فعلیت رسیدن آن کمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر از ناحیه خداوند، هیچ‌گونه قصور و بخلی در این باره نیست. بنابراین اگر واقعاً ما قابلیت دریافت علم لدنی را دارا بوده و با داشتن آن حقیقتاً از عصمت برخوردار می‌ شدیم، خداوند آن علم را به ما عطا می‌ کرد. اما اگر اندکی دقت کنیم؛ این ادعا که اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم می‌ شدیم، ادعایی بیش نیست. دلیل بر این مطلب آن است که، در بسیاری از موارد ما بر خلاف علم و آگاهی خود عمل می‌ کنیم. در روایتی نیز آمده است:

«من عمل بما علم علّمه اللّه علم مالا یعلم»[ الف. الفیض القاسانی، الاصول الاصلیة، تهران، چاپ دانشگاه، 1390، ص 162؛ ب. ابن حجر، العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، (بیروت: دارالکتب الاسلامیة، 1415ه)، ج1، ص 45؛

ج. سید محمد حسین، الطباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسة النشر الاسلامی‌، ج 7، ص 339.]؛ «هر کس به آنچه [از حقایق] می‌ داند عمل کند؛ خداوند دانش آنچه را که نمی‌ داند به او خواهد آموخت».

نتیجه آن‌که عصمت در عین موهبتی بودن، با لیاقت ها و شایستگی‌ های اکتسابی و افعال اختیاری انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانین عام و اصول کلی است؛ نه از روی گزاف و دلبخواهی. از این‌رو هر کس لیاقت و شایستگی لازم را دارا باشد، چنین موهبتی، بـه تناسب میــزان شایستگی‌ اش، به او افاضــه خواهد شـد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد