خانه » همه » مذهبی » جهت گیری علم

جهت گیری علم


جهت گیری علم

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۴۴۴ بازدید

اینکه مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «ذات علم ارزش است، باید ما جهتش را عوض کنیم.» چه مفهومی دارد؟

باید دانست که به هر حال علم، بی جهت نیست و حتی از علم توحید نیز می‌توان استفاده شیطانی نمود چه رسد از علوم تجربی. اکثر فرقه‌های انحرافی که در طول تاریخ پیدا شده‌اند در حقیقت حاصل جهت‌دهی‌های نادرستی در مباحث توحید و نبوت و امامت و امثال آن بوده‌اند. از این فراتر و بر همین اساس است که برخی اندیشمندان به دو گونه علم قایل شده‌اند؛ علم اسلامی و علم غیراسلامی؛ علم غیراسلامی نیز می‌تواند دینی ولی انحرافی یا سکولار باشد.

علوم تجربی حاکی از بخشی از حقیقت جاری در هستی ما است اما این که از کدام منظر به این بخش نگریسته می‌شود و چگونه فهمیده و دیده می‌شود، وابستگی بسیار به دیدگاه فلسفی و جهان‌بینی ما دارد.

برخی بر این باورند که علم جهت ندارد. بنابراین گفت وگو از علم اسلامی و علم غیراسلامی معنی ندارد. ازاین‌رو سخن گفتن از فلسفه اسلامی، روان شناسی اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی و…، نیز معنی ندارد.

در مقابل این فکر، برخی از متفکران بزرگ نیز بر این باورند که علم، جهت دارد؛ و جهت علم است که به آن ارزش ثانوی می‌دهد. یعنی علم اگر چه به خودی خود در مقابل جهل بوده و ارزش ذاتی دارد؛ ولی با جهت ثانوی که به علم داده می‌شود می‌توان ارزشی بر ارزش ذاتی آن افزود یا برعکس آن را در جهت ضدارزش‌ها قرار داد. بنابراین علم همانند چاقوست که به‌طور ذاتی بهتر از آهن خام است؛ ولی جهت استفاده آن است که ارزش دومی به آن می‌دهد. اگر این چاقو در آشپزخانه به کار رفت ارزش مثبت افزون‌تری می‌یابد؛ اما اگر برای قتل انسان‌ها مورد استفاده قرار گرفت، تبدیل ابزار جنایت می‌شود.

علم جهت دارد؛ چه آن علم، علم عقلی باشد یا نقلی باشد یا تجربی؛ و اگر تجربی است، چه در حوزه علوم انسانی باشد؛ مثل روان شناسی و جامعه شناسی و… یا در حوزه علوم طبیعی باشد؛ مثل فیزیک و زیست شناسی و پزشکی و…

این واقعیت که هر کدام از این علوم دارای مکاتب متفاوتی هستند، چنین چیزی را تأیید می‌کند؛ برای مثال روان‌شناسی دارای مکاتب فراوانی است که گاه برخی از آنها ضد همدیگر هستند؛ جامعه‌شناسی نیز به‌طور دقیق همین حالت را دارد. یا علم طب، مکاتب گوناگونی دارد؛ برای مثال، نگرش طب چینی یا هندی به انسان غیر از نگرش طب اسلامی است؛ و نگرش هر سه این ها غیر از نگرش طب مدرن است. طب چینی براساس تفکر «تائو» (دائو) و مکتب طب هندی یا آیورودا براساس تفکر «ودا» شکل گرفته است که هر یک از اینها یک مکتب فلسفی هستند؛ طب سنتی مسلمین یا مکتب طب اخلاطی نیز بر اساس یک فلسفه و نگرش به انسان و طبیعت به وجود آمده است. در طب شرقی انسان موجودی مرکب از روح و بدن لحاظ می‌شود و جزیی از طبیعت شمرده می‌شود؛ اما در طب مدرن، انسان فقط ماشینی زنده و موجودی جدا از طبیعت انگاشته می‌شود. ازاین‌رو در طب غربی انسان بیمار فرقی با ماشین خراب ندارد؛ و پزشک در واقع نوعی مکانیک است؛ که بدن را تعمیر می‌کند و حتی می‌تواند اعضاء را برداشته و یک عضو نو یا دست دوم ولی سالم جای آن بگذارد. این طب را به خاطر تکیه زیادش بر ابزار، طبی ابزاری است. اما در طب شرقی، بیماری یعنی به هم خوردن رابطه روح با بدن یا به هم خوردن طبیعت خود بدن که منشأ آن نیز به هم خوردن رابطه روح و بدن است با طبیعت خارج. پس مداوا در این طب یعنی کمک به روح و بدن تا خودشان را با طبیعت هماهنگ نمایند. البته لازم به یادآوری است که حتی خود طب غربی نیز مکاتبی دارد.

اما جهت علوم از کجا نشأت می‌گیرد؟

علوم از منابع مختلفی جهت می‌پذیرند. گاه پیش‌فرض‌های دانشمندان و کاشفان و نظریه‌پردازان است، که آن‌هم برآمده از جهان‌بینی آنها است، که در علم اثر می‌گذارد؛ گاه نیز انتظارات ما است که به علم جهت می‌دهد. برای مثال، علوم تجربی امروزی، به‌طور عمده با پیش‌فرض‌های سکولار و منکر ماوراء طبیعت شکل گرفته‌اند. برای همین علوم تجربی غیردینی هستند؛ چرا که دانشمندان مبدع آنها تابع تفکر پوزیتیویستی بوده‌اند که فلسفه‌ای ضدعقل و ضد ماوراء طبیعت است؛ و تنها راه رسیدن به واقع را تجربه می‌داند. یا زمانی که اینشتین رابطه هم ارزی جرم و انرژی را ارایه نمود، دو گونه انتظار از این علم به وجود آمد؛ عده‌ای بر آن شدند که از طریق این علم به انرژی پاک دست پیدا کنند؛ بنابراین رآکتورهای هسته‌ای طراحی و ساخته شد. در مقابل عده‌ای نیز به فکر تولید بمب هسته‌ای افتادند. حتی برخی نیز در صدد برآمدند تا معاد جسمانی یا معراج جسمانی را از این طریق توجیه نمایند.[ درباره نقش پیش‌فرض‌ها در علوم تجربی، ر.ک: تحلیلی از دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر، از علم سکولار تا علم دینی و نیز: قرآن و علوم طبیعت.]

به این معنا که بر اساس نوع نگرش ما، کاربرد این علوم می‌تواند اخلاقی و یا غیراخلاقی باشد، می‌تواند هستی را معنادار و یا پوچ و بی‌هدف تفسیر کند، می‌تواند طبیعت را فعل و خلقت خداوند ببیند تا یک اتفاق کور و تصادفی و یا انسان را موجودی معنی کند که ماهیتی «از اویی» و «به سوی اویی» داشته باشد،[ . بر مبنای آیه شریفه: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره (2)، آیه 156).] و یا حاصل نهایی فرایند اتفاقی تکامل انواع.

جهت‌دهی به علوم، در حقیقت نگریستن به این علوم از منظری الاهی و توحیدی و اخلاقی است و با پیش‌فرض‌هایی متفاوت. این جهت‌یابی و جهت‌دهی روشمند علوم در قالب مطالعات فلسفه علم ممکن است. برای مثال امروزه چیزی به نام فیزیک اسلامی نداریم؛ ولی آیا امکان تأسیس آن وجود دارد؟ و ازآن بالاتر آیا امکان تأسیس فلسفه علم دینی وجود دارد؟ تحقق این مهم و پاسخ گویی به چنین پرسش‌هایی همت دانشمندان را می‌طلبد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد