طلسمات

خانه » همه » مذهبی » کمیل بن زیاد؛ محرم راز

کمیل بن زیاد؛ محرم راز


کمیل بن زیاد؛ محرم راز

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۶۱۱۸ بازدید

وقتی نام کمیل را می شنویم ذهن ما به دعای کمیل راهنمایی می شود؛ راستی کمیل کیست و چه ارتباطی با امام علی(علیه السلام) داشت و این دعا را چگونه آموخت؟

کمیل بن زیاد نَخَعی از تابعیان بود[ تاریخ مدینة دمشق، ج 50، ص 251.] هر چند که در دوره رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او جوانی هیجده ساله بود[ «فیکون قد أدرک من الحیاة النبویّة ثمانی عشرة سنة». الإصابة، ج 5، ص 486.] اما به دلیل حضور نداشتن نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ندیدن ایشان، وی را صحابی نمی شمارند. او از نَخَعیان یمن بود؛ گروهی منشعب از قبیله «مذحج» که در کوفه اقامت داشتند[ الانساب، سمعانی، ج 5، ص 473.].در سال 33 کمیل به همراه جمعی از بزرگان کوفه مانند مالک اشتر و عمرو بن حمق در اعتراض به عثمان و والی او، به سمت شام رانده شدند؛ معاویه حضور آنان را تاب نیاورد و آنان را بازگرداند و آن گاه ایشان را به حمص تبعید کردند[ المنتظم، ج 5، ص 40؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 11، ص 305.].
کمیل از بزرگان و رؤسای شیعیان به شمار می رفت[ «کمیل بن زیاد هو من رؤساء الشیعة». تاریخ مدینة دمشق، ج 50، ص 251.] و در خاندان و قبیله خود فرمان روا بود[ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 217 ؛ ج 8، ص 299.].
از روزهای نخست خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام) در صف یاران او قرار گرفت و یکی از نامورترین اصحاب محسوب می شد[ مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 24، ص 218.]. درباه جلوه های حضور کمیل در کنار مراد خود، به نکات ذیل اشاره می شود:
کمیل در ماه های نخست خلافت، در مدینه حضور داشت و به هنگام جنگ افروزی پیمان شکنان، امام همگان را در رفع این فتنه دعوت کرد و کمیل نخعی را نزد عبدالله بن عمر فرستاد تا همراه سپاه گردد که سران پسر عمر به شام فرار کردند[ تاریخ ابن خلدون، ترجمه متن، ج 1، ص 595.].
موقعیت ویژه کمیل نزد امیرمؤمنان(علیه السلام) به گونه ای بود که او را از نزدیک ترین یاران امام شمرده اند[ «کان خصیصا بعلی بن أبی طالب». نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 21، ص 246.]؛ او یکی از ده نفری بود که به عنوان افراد مورد اعتماد امام به شمار می آمدند[ وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 30، ص 235؛ فیض کاشانی، نوادر الأخبار فی ما یتعلق بأصول الدین، ص193.].
کمیل را محرم اسرار امام می شمارند و خود وی چنین نقل می کند که: با علی(علیه السلام) در مسجد کوفه بودم. نماز عشاء را به جای می آوردیم که حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شدیم. او راه را در پیش گرفت تا اینکه به بیرون شهر رسیدیم. در این مدّت، حضرتش هیچ سخنی با من نگفت. چون به بیابان رسیدیم، حضرت نفسی تازه کرد و فرمود: ای کمیل! این قلب ها ظروفی هستند و بهترینشان با ظرفیت ترین آنهاست. آنچه را می گویم به خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند: دانشمندانِ هدایت یافته از جانب خداوند، فراگیرندگان دانش که راه نجات را در پیش گرفته اند و افراد نادانی که به هر سو متمایل و هر بانگی را پیروی می نمایند. آنها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نورانی نگشته و به ملجأ مورد اعتمادی نیز پناه نبرده اند… ای کمیل! علم از مال بهتر است؛ چرا که دانش، تو را حفظ می کند؛ امّا تو نگهبان ثروت هستی. مال با پرداخت، کاسته می گردد؛ ولی علم با انفاق، افزون می شود… آن گاه اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: آه! آه! در اینجا علوم فراوانی است؛ ولی حاملی برای آنها نمی یابم[ الامالی، شیخ مفید، ص 250 – 247.]…
کمیل در سه پیکار مهم جمل، صفین و نهروان شرکت جست،؛ حکایت ذیل نشان از رمز گشایی امیرمؤمنان(علیه السلام) از سیمای واقعی اهل نهروان است.
شبی علی(علیه السلام) به همراه کمیل از مسجد کوفه عازم منزل بودند؛ در میان راه به در خانه مردی رسیدند که در آن وقت از شب با صدایی زیبا و محزون این آیات قرآن را تلاوت می کرد: «آیا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگار خود امیدوار است [با ارزش تر است یا کسانی که کفر نعمت می ورزند…]؟! بگو آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر می گردند.»[ (((امَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ اْلاخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوی اَلّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الّذینَ لایَعْلمُونَ اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُواْلاَلْبابِ))). زمر، آیه 9.] کمیل بدون آن که سخنی بگوید، صدا و حالت خوش آن مرد، بسیار او را تحت تأثیر قرار داده بود؛ در این هنگام، علی(علیه السلام) رو به کمیل کرد و فرمود: صدای این مرد تو را متعجّب نسازد؛ چرا که او اهل آتش است و من در آینده تو را آگاه خواهم نمود!» کمیل که هم از اطلاع حضرت از باطن خود و هم دوزخی بودن آن مرد، بسیار شگفت زده شده بود، در فکر فرو رفت و ساکت ماند. مدّت زیادی گذشت تا آن که ماجرای «نهروان» پیش آمد و خوارج که بسیاری حافظ قرآن بودند، به جنگ امیرمؤمنان(علیه السلام) پرداختند و این داستان با پیروزی حضرت خاتمه یافت. پس از پایان نبرد، کمیل همراه علی(علیه السلام) در میان کشتگان خوارج قدم می زدند تا آنکه حضرت، نوک شمشیر را روی سر یکی از آنها گذاشت و فرمود: «یا کمیل! اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً»؛ یعنی «این، همان شخصی است که آن شب با چنان حالتی مشغول تلاوت قرآن بود و تو را به تحسین واداشت». در این هنگام، کمیل بر قدم های حضرت افتاد و پاهای مبارکش را بوسید و از خداوند طلب مغفرت نمود[ ارشاد القلوب، حسن بن محمد الدّیلمی، ج 2، ص 226.].
دعای معروف به کمیل، یکی از یادگارهای انس و ارادت او با امیرمؤمنان(علیه السلام) است؛ کمیل بن زیاد می گوید: با مولایم علی(علیه السلام) در مسجد بصره نشسته بودیم و جمعی از اصحاب آن حضرت نیز حضور داشتند. یکی از آنها خطاب به علی(علیه السلام) راجع به این آیه مبارکه (((فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)))[ دخان، آیه 4.] سؤال کرد. حضرت فرمود: مقصود، شب نیمه شعبان است. آن گاه فرمود: قسم به کسی که جان علی به دست اوست، هیچ بنده ای نیست مگر اینکه جمیع مقدّراتی که تا سال آینده بر او جاری می شود از خیر و شر، در شب نیمه شعبان برای او تقدیر می گردد. و هیچ بنده ای نیست که این شب را احیا بدارد و دعای خضر(علیه السلام) را بخواند مگر آن که دعایش مستجاب شود. مجلس پایان یافت و حضرت به منزل تشریف برد. من شبانه درِ خانه علی(علیه السلام) را زدم. حضرت فرمود: چه چیز (در این وقت شب) تو را به اینجا آورده؟ عرض کردم: ای امیرمؤمنان، دعای خضر. فرمود: بنشین ای کمیل، اگر این دعا را حفظ کنی و هر شب جمعه، یا در ماه، یا در سال، یا در عمرت یک مرتبه بخوانی، کفایت و یاری می شوی و مشمول رزق قرار می گیری و مغفرت الهی شامل حالت خواهد شد. ای کمیل، مصاحبت طولانی تو با ما، سبب گردید تا پاسخ تو را بگویم. حضرت سپس فرمود: بنویس:
«اللّهمّ انّی اسألک برحمتک الّتی وسعت کلّ شی ء…»[ اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 707. شیخ طوسی از کمیل بن زیاد نقل می کند که وی مشاهده کرد امیرمؤمنان(علیه السلام) در سجده این دعا را می خواند. (طوسی، مصباح المتهجّد، ص 774).].
کمیل مدتی والی هیت بود؛ شهری در کنار فرات که میانه عراق و شام قرار داشت. پس از نبرد صفین، و به سال 38 هجری به دستور معاویه برخی از شهرهای عراق هدف دستبرد سپاهیان شام قرار می گرفت وقتی کمیل خبر یافت که جمعی از شامیان برای یورش به هیت راهی آن شهر شده اند؛ مردی از اصحاب خویش را با پنجاه پیاده در هیت بگذاشت و بیرون رفت که جلو لشکر شام را بگیرد. چون کمیل از شهر هیت برفت، سفیان بن عوف در رسید و هیت و اطراف آن را غارت کرد. زمانی که امیرمؤمنان(علیه السلام) از این بی تدبیری و شکست خبردار شد؛ این نامه را برای او ارسال کرد:
«پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آنجا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می توانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری»[ نهج البلاغه، نامه 61.].
در یورش بعدی شامیان، کمیل با تعقیب دشمن بر آنان ظفر یافت و پس از مراجعت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از کیفیت حال با خبر کرد. امام هم در نامه ای به کمیل بن زیاد چنین مرقوم فرمود:
«مددی که تو مسلمانان را دادی و معونتی که کردی و طریق فرمان برداری امام و مقتدای خویش مسلوک داشتی معلوم شد، همیشه گمان من به تو همین بوده و هر حساب که در انتظام مهمّات از تو گرفته ام، لایق بوده است. خدای تعالی جزای تو خیر کناد و جماعتی که به یاری تو آمدند و بذل جان نمودند خدا آنها را جزای نیکو دهد. این نوبت که بی اجازت و استیذان من آن کار کفایت کردی، خود نیکو بود امّا می باید که بعد از این هر مهمّ که پیش آید و هر کاری که در آن قدم خواهی نهاد نخست مرا از کیفیت آن خبر دهی و دستوری خواهی تا آنچه صلاح کار باشد بازگویم و از نیک و بد آن تو را خبر دهم».[ الفتوح، ترجمه، ص 716.]
کمیل بن زیاد در سال 83 هجری و 90 سالگی به شهادت رسید. امیرمؤمنان(علیه السلام) از شهادت کمیل توسط حجاج ثقفی و کیفیت آن، خبر داده بود.[ شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 328؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 12، ص 127.]

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد