۱۳۹۴/۱۱/۱۵
–
۹۰ بازدید
منجی آخرالزمان «هالیوود» کیست
در فیلمهای آخر الزمانی هالیوود، آینده جهان وحشتناک تلقی شده و تنها راه نجات، اتحاد با ابرقدرت غرب معرفی شده است و در نهایت غرب را پیامآور صلح جهانی و اسلام و مسلمانان را ضد صلح و امنیت معرفی میکند.
در فیلمهای آخر الزمانی هالیوود، آینده جهان وحشتناک تلقی شده و تنها راه نجات، اتحاد با ابرقدرت غرب معرفی شده است و در نهایت غرب را پیامآور صلح جهانی و اسلام و مسلمانان را ضد صلح و امنیت معرفی میکند.
باور به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه های ظلم و ستم را می چیند اختصاص به اسلام نداشته بلکه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی میشود و در اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشت و… به ظهور این شخص نوید داده شده است، بنابراین میتوان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این موعود در اندیشه زرتشت سوشیانت، در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح(ع) و در اسلام حضرت مهدی(عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت دادهاند.
با این وجود «آخر الزمان» اصطلاحی است که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ دنیا به چشم میخورد و به ویژه در ادیان ابراهیمی از برجستگی و اهمیت خاص برخوردار است، این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی که ممکن است در این بخش از زندگی جهان به وقوع بپیوندد، گفته می شود. ادیان بزرگ، درباره آخر الزمان پیشگوییهایی کردهاند. بدیهی است که در عصر حاضر این مفهوم و سایر مفاهیم وابسته به آن مورد توجه اندیشمندان، محققان، پژوهشگران و حتی فیلمسازان قرار گیرد، بنابراین در ادامه سه پرسش مرتبط با مفهوم آخرالزمان مطرح میشود که از سوی بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) پاسخ داده شده است:
*آیندهپژوهی چیست و آیندهپژوهان چه میکنند؟
-آیندهپژوهی عنوانی عام برای فعالیتهای متنوع نظری و راهبردی است که در نیمه دوم قرن بیستم در کانون توجهات مراکز عملی و نظامی قرار گرفت، اگر چه زمینه پیدایش این بحث، عموماً در حوزه نظامی معرفی میشود اما رشد سریع این گفتمان در محافل علمی و آکادمیک به عمومیت یافتن آن منجر شده و گسترههای وسیعی از علوم و فنون را دربرگرفته است. نگاهی گذرا به کارنامه آکادمیک آیندهپژوهی از عمق و گستره وسیع این بحث، در مقاطع گوناگون دانشگاههای معتبر جهان حکایت دارد. از سوی دیگر توجه مراکز سیاسی، نظامی و اقتصادی به آیندهپژوهی به رونق عمومی آن انجامیده و نقشی اساسی در انگیزش فضای علمی جهت ورود به این حوزه ایفا کرده است.
در نیمه دوم قرن بیستم، تعداد قابل ملاحظهای انجمن آیندهپژوهی به وجود آمد که تعداد کمی از آنها عبارتند از: انجمن بینالمللی آیندهپژوهی در فرانسه، انجمن آیندهپژوهی کانادا، مؤسسه احتمالات بدیل در مکزیک، مرکز بینالمللی روششناسی آینده و توسعه در رومانی، انجمن آیندهشناسی ژاپن، انجمن مطالعات آینده نروژ، انجمن مطالعات آینده سوئد، انجمن آیندهپژوهی سویس، مرکز آیندهی بشر تیلهارد در انگلستان، انجمن جهانی آینده در ایالات متحده و فدراسیون جهانی آیندهپژوهی «The World Futures Studies Federation» که در حال حاضر دبیرخانه این فدراسیون در استرالیا قرار دارد.
همچنین تعداد نشریاتی عمومی و تخصصی که تمام یا عمده مطالب خود را به آینده اختصاص میدهند، از دوازده نشریه در سال 1965 به بیش از 122 نشریه در سال 1978 افزایش یافت. در سطح بینالمللی نیز یونسکو، مرکز جمعآوری، دستهبندی و اشاعه اطلاعات مربوط به آینده را دایر کرده که این مرکز به انتشار انواع اسناد مرتبط با آیندهپژوهی میپردازد که از آن جمله میتوان به پویش آینده یونسکو «UNSCO FUTURE SCAN» اشاره داشت. آیندهپژوهی، با انتشار دائرةالمعارف آینده و مجموعه جدیدی از مجلدات با نام پایه دانشی آیندهپژوهی در سال 1996 و نیز دیگر آثار مهم، به سطح جدیدی از موفقیت فکری دست یافته است.
آیندهپژوهی عنوانی عام برای فعالیتهای متنوع نظری و راهبردی است که در نیمه دوم قرن بیستم در کانون توجهات مراکز عملی و نظامی قرار گرفت
تشکیل کانونها و کرسیهای متعدد و مختلف علمی، ایجاد و انتشار نشریات علمی، ترویجی و مشاورهای، راهاندازی انجمنها و گروههای علمی و کاربردی و نیز شیوع گسترده سایتهای اینترنتی در زمینه آیندهپژوهی، در تبدیل آن به گفتمان مسلط علم در قرن جدید کمک شایانی کرده است. گذشته از پیگیری و تحلیل انگیزه و نیازهایی که به شکلگیری این موج وسیع از فعالیتها و برانگیختن حجم عظیمی از توجه مدیران، بازرگانان و دولتمردان به آیندهپژوهی انجامیده، شناخت دقیق و روشمند این بحث و تلاش برای بازنگری فعال در این زمینه، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
با وجود آنکه در حوزه علمی، آیندهپژوهی حضور چشمگیری داشته و موضوع مطالعه، پژوهش و فعالیت دانشمندان و پژوهشگران بسیاری قرار گرفته، هنوز تعریف مشخص و جامعی از آن در دست نیست و از اینرو چالش اساسی آیندهپژوهی، اثبات خود به عنوان یک رشته مستقل علمی است. در واقع آیندهپژوهی در حوزه عمومی علم و آگاهی «Knowledge» پیشرفتهای قابلملاحظهای داشته و دارد اما شایستگی اطلاق عنوان رشته علمی «Discipline» به آن دشوار به نظر میرسد. اگر چه در سوی دیگر، رهیافتهای تجربی موردی به این بحث معطوف شده و در حوزه علوم تجربی «Science» آیندهپژوهی سخن به میان آمده و میآید.
آیندهپژوهان که طیف وسیعی از متخصصان علم ـ از فیزیک و فلسفه گرفته تا مدیریت و سیاست و حتی الهیات ـ را شامل میشوند و به نظر میرسد تنها وجه مشترک آنها را مطالعه درباره آینده شکل میدهد، تلاشهای گستردهای در باب تعریف آیندهپژوهی صورت دادهاند که البته کثرت این علمورزیها به تنوع برداشت از ذهنیتها منجر شده است.
در نهایت نسبتدادن علم یا هنر به ماهیت آیندهپژوهی، پیشرفتهترین سطح تعریف آن را شکل میدهد که هماکنون نیز یا به شکل مترادف و یا رقیب به استعمال میرسد. بعید نیست که ابهام موجود درباره ماهیت آیندهپژوهی ناشی از رشد سریع آن در واقعیت خارجی و حرفهای آن باشد و مباحث نظری موجود در پی توصیف و تبیین آنچه در جهان خارج در جریان است بوده و از این رو انتظار برخورد با یک رشته مشخص علمی تحت عنوان آیندهپژوهی، توقع گزافی تلقی شود.
با این اوصاف، توصیف ادوارد کورنیش ـ آیندهپژوه نامدار آمریکایی و سردبیر مجله فیوچریست ـ از کلیت آیندهپژوهی تا حد زیادی به درک معنای این حوزه مطالعاتی کمک میکند؛ او در مقدمه کتاب خود «آیندهپردازی؛ اکتشاف آینده« مینویسد: «این آیندهپژوهان «futurists» به عنوان کسانی که در دهه شصت به این نام خوانده شدند، دریافتند که آینده جهان در بیرون از جهان حاضر توسعه مییابد. بدینترتیب که ما میتوانیم از طریق جستجوی منظم آنچه اکنون واقع میشود، تا حد زیادی درباره آنچه ممکن است در آینده روی دهد بیاموزیم. در این میان، آنچه به عنوان مسأله کلیدی باید در این پایش لحاظ شود، نه رخدادها (پیشرفتهای حاصلشده یا پیشامدهای یکروزه) بلکه روندها (تغییرات بلندمدت در حوزههایی چون جمعیت، سرزمین، تکنولوژی و نظامهای حکومتی) است.
*تفکرات حاکم بر فیلمهای آمریکایی (هالیوود) درباره تسخیر جهان و اینکه کسی میآید و جهان را به آشوب میکشاند، چگونه تحلیل میشود؟
-از اوضاع و حوادث عمومی میتوان حدس زد که بشر، در آینده نزدیک، بر سر یک دو راهی بسیار حساس واقع خواهد شد؛ یا چشم بسته تسلیم مادیگرایی و قوانین حاکم بر طبیعت میشود و به احکام الهی پشت پا میزند، یا توحید خالص را انتخاب میکند و به قوانین و احکام الهی، برای اصلاح و علاج بحرانهای جهانی گردن مینهد.
حال به تشریح این دو تفکر و اهداف آن میپردازیم:
۱-حاکمیت قدرت و علوم مادی
طرفداران این نظریه، چند دستهاند؛ گروهی معتقدند که شر و فساد و بدبختی حلقه جدانشدنی زندگی بشر است؛ بنابراین هر چه زودتر باید به زندگی بشریت خاتمه داده شود.
گروهی دیگر میگویند: با پیشرفت حیرتآور علوم و تکنیک و فراهمشدن سلاحهای مخرب و کشتار جمعی، جامعه بشری به نقطه انفجار نزدیک شده است و به زودی با دست خود، به زندگی خود خاتمه خواهد داد؛ لذا باید راه چارهای اندیشید.
در این بیان، عدهای تنها راه نجات را تشکیل یک حکومت واحد جهانی میدانند و معتقدند که تمام بشریت باید تحت نظام و سیستم مدیریتی واحد قرار گیرد و به اصطلاح، دهکدهای جهانی با یک رئیس به وجود آید تا دیگر تضاد منافع بین سران قدرت، باعث جنگهای تکنولوژیک نابود کننده نشود، در این باره تلاش قدرتهای جهانی برای کسب سلطه برای اداره جهان، بسیار چشمگیر است. پس از فروپاشی ابر قدرت شرق، هم اکنون غرب، خود را قدرتی بی رقیب برای رسیدن به ریاست جهان میپندارد و برای کسب این مقام، از انواع ابزارهای تبلیغاتی استفاده میکند.
قدرتطلبان به دنبال این هستند که بیان کنند آموزههای ادیان هرگز نمیتواند مشکلات آینده جهان را برطرف کند و تنها نجاتبخش جهان، قدرت و تفکر غرب است
آمریکا با کمک سرمایهداران صهیونیسم و با در دست داشتن بزرگترین مرکز فیلمسازی جهان «هالیوود»، سالانه حدود ۷۰۰ فیلم تولید میکند و نزدیک به 80 درصد شبکهها و سینماهای جهان را تغذیه رسانهای میکند، تمام این فیلمها، در مسیر اهداف غرب برای حکومت بر جهان قرار گرفته است و پیوسته این هدف را دنبال میکند.
۲-حاکمیت احکام الهی و مدیریت انسانهای موحد بر جهان
این نظریه که بر اساس پیشگوییهای ادیان الهی ارائه شده و سیر تحول روحی در نوع بشر و گرایش به ارزشهای انسانی و الهی در قرون اخیر، نشان داده که نظریه و طرح قابل اجراست، در این دیدگاه، تنها راه برای نجات بشریت بازگشت به دین و احکام الهی است و این مهم با تشکیل حکومت جهانی به دست رهبری الهی امکانپذیر خواهد بود. ادیان الهی، هر کدام براساس آموزههای خود، این نظریه را ارائه کردهاند.
لازمه این طرح و نظریه دینی برای جهان، مبارزه با هر گونه استثمار، قدرتطلبی و بیعدالتی در جامعه جهانی است؛ بنابراین صاحبان قدرت جهانی به مقابله رودررو با این تفکر الهی و دینی پرداختهاند و به روشهای گوناگون، به تحریف آن مشغول شدهاند. یکی از راههای تحریف و تضعیف، ایجاد یأس و ناامیدی از روحیه خداجویی و کارآمدی دین در زندگی است؛ قدرت طلبان این هدف را نشاندادن آیندهای تاریک و ترسناک برای جهان، دنبال میکنند و در پی و القای این نکته هستند که آموزههای ادیان هرگز نمیتواند مشکلات امروز و آینده جهان را برطرف کند و تنها نجاتبخش جهان، قدرت و تفکر غرب است. این هدف با انواع فیلمها و بازیهای کامپیوتری و ایجاد بحرانها و جنگهای مصنوعی در جهان، به جوامع انسانی القا میشود.
*فیلمهایی مانند «روز استقلال»، «نوستراداموس» و «بازی جهنم خلیج فارس» چه ارتباطی با موضوع مهدویت دارد؟
-فیلم «نوسترآداموس»: این فیلم، بر اساس پیشگوییهای پزشکی فرانسوی ساخته شد؛ اما محتوای فیلم، مطابق اهداف غرب برای سلطه بلامنازع بر جهان، تهیه شده است. در این فیلم، نجاتدهنده جهان، امام مهدی(عج) با نامهای «پادشاه وحشت»، «خدای جنگ بر ضد غرب»، «ضد مسیح بزرگ» معرفی میشود.
در این فیلم، امام مهدی(عج) مردی خونریز و بیرحم معرفی شده است که با جنگهای خود، تعداد زیادی از زنان را بیوه و بچههای بسیاری را یتیم میکند. آن حضرت را با لباس عربی نشان میدهد که با فشار دادن یک کلید، هر کار بخواهد انجام میدهد و این مطلب را به بیننده القا میکند که «ما باید متحد شویم و مانع قیام او گردیم؛ زیرا چیزی جز مصیبت و ناامنی برای مردم جهان نمیآورد. باید مردم جهان از او متنفر شوند و از او فاصله بگیرند».
-فیلم «روز استقلال»: این فیلم محتوایی تخیلی دارد و آمریکا را نجاتدهنده بشریت در برابر حمله فضایی به زمین نشان میدهد. سرانجام با پیروزی نیروهای مدافع زمین در روز استقلال آمریکا، دشمن شکست میخورد و آمریکا بر سکوی نجاتدهنده جهان میایستد.
-بازی کامپیوتری «جهنم خلیج فارس» معروف به «یا مهدی»: در این فیلم، خلیج فارس به ویژه ایران مرکز حرکتهای تروریستهای جهان نشان داده شده است و آمریکا با حضور نظامی در منطقه، سردمدار مبارزه تروریسم میشود
منبع: فارس