خانه » همه » مذهبی » صحیفه سربسته رسول خدا(ص) که دوازده مهر داشت

صحیفه سربسته رسول خدا(ص) که دوازده مهر داشت


صحیفه سربسته رسول خدا(ص) که دوازده مهر داشت

۱۳۹۴/۱۱/۰۳


۷۴ بازدید

غیبت نعمانی. . .

صحیفه سربسته رسول خدا(ص) که دوازده مهر داشت

رسول خدا(ص) صحیفه سر بسته اى را که دوازده مهر داشت به علىّ(ع) سپرد و فرمود: نخستین مهر را بشکن و به هر چه در آن است رفتار کن و آن را به حسن بازده … سپس به یک یک از فرزندان حسین(ع) باید داده شود.

خبرگزاری شبستان: کتاب الغیبة اثر محمّد بن ابراهیم بن جعفر معروف به نعمانی است. این کتاب یک از قدیمی‌ترین کتاب پیرامون امام دوازدهم شیعیان و مسائل مربوط به ظهور است که در سال ۳۴۲ هجری قمری در اوایل غیبت کبری به تالیف درآمد.

غیبت نعمانی. . .

صحیفه سربسته رسول خدا(ص) که دوازده مهر داشت

رسول خدا(ص) صحیفه سر بسته اى را که دوازده مهر داشت به علىّ(ع) سپرد و فرمود: نخستین مهر را بشکن و به هر چه در آن است رفتار کن و آن را به حسن بازده … سپس به یک یک از فرزندان حسین(ع) باید داده شود.

خبرگزاری شبستان: کتاب الغیبة اثر محمّد بن ابراهیم بن جعفر معروف به نعمانی است. این کتاب یک از قدیمی‌ترین کتاب پیرامون امام دوازدهم شیعیان و مسائل مربوط به ظهور است که در سال ۳۴۲ هجری قمری در اوایل غیبت کبری به تالیف درآمد.

نعمانی برای رفع شکی که پس از مرگ امام یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری(ع) میان شیعیان افتاده بود، این کتاب را نوشت با این امید که به شیعیان ضرورت غیبت را ثابت کند.

وی درباره انگیزه نوشتن این کتاب بیان می‌کند: “من در جامعه می‌دیدم شیعیان و علاقه‌مندان به محمد و آل محمد(ص) به گروه‌های مختلفی تقسیم شده‌اند و نسبت به امام زمان(ع) و ولی امر و حجت پروردگار خود سرگردان گشته‌اند. پس از بررسی، دلیل آن را غیبت آن حضرت یافتم، چنان که رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) و ائمه معصومین نیز به آن اشاره نموده‌اند؛ لذا به یاری خداوند بر آن شدم تا روایاتی که مشایخ بزرگ روایی از امیرالمؤمنین و ائمه معصومین درباره غیبت امام عصر(ع) روایت کرده‌اند، جمع‌آوری نمایم. بسیاری از روایاتی که هم اکنون در اختیار من است را علمای اهل تسنن نیز روایت کرده‌اند. البته روایات آنان در این باره بسیار گسترده‌تر از روایاتی است که هم اکنون در اختیار من است.”

در ادامه قسمت هایی از این کتاب را در این مجال برای علاقه مندان متذکر می شویم؛

آنچه در امامت و وصیت رسیده است و آنکه این از خداست و به اختیار اوست و امانتی است که هر امام باید به امام بعد از خودش آن را بسپارد

(1) خبر داد ما را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده کوفی او گفت: امامت و وصیت رهبری به اختیار خداست. در خانه امام نزدیک به بیست نفر نشسته بودیم حضرت روى به ما کرد و فرمود: شاید به نظر شما امامت به دست کسى از ما سپرده شده است که در هر جا که بخواهد قرارش بدهد به خدا سوگند که آن سفارشى است که از جانب خدا برسول خدا شده است در باره افرادى با نامشان یکى پس از دیگرى تا سرانجام به صاحبش برسد.

(2) و خبر داد مرا ابو العبّاس احمد بن محمد بن سعید او گفت حدیث کرد مرا احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی از کتابش او گفت حدیث کرد ما را اسماعیل ابن مهران او گفت: حدیث کرد ما را حسن بن علىّ بن حمزه از پدرش و از وهیب ابن حفص و اینان:

از ابى بصیر و او از ابی عبد اللَّه امام صادق(ع) در تفسیر آیه کریمه:

که خداوند به شما دستور می دهد که امانت ها را به اهلش برسانید و چون مى خواهید میان مرد حکم کنید عادلانه باشد همانا که خداوند شما را نیکو موعظت مى فرماید( فرمود: آن امانت یعنی وصیّت که هر یک از ما بایست بدیگرى بسپارد.

(3) و خبرداد ما را على بن احمد بندنیجىّ از عبید اللَّه بن موسى علوىّ که گفت: حدیث کرد ما را علىّ بن حسن از اسماعیل بن مهران و او از مفضّل بن صالح و او از معاذ بن کثیر:

و او از ابى عبد اللَّه جعفر بن محمد(ع) که فرمود وصیّت به صورت نوشته اى سر بسته از آسمان بر رسول خدا(ص) فرود آمد و نوشته اى سربسته بٔجز وصیّت هیچ وقت بر رسول خدا فرود نیامد پس جبرئیل عرض کرد اى محمد این وصیّت تو است در میان امّتت نسبت به اهل بیت، رسول خدا(ص) فرمود:

اى جبرئیل کدام اهل بیت من؟ عرض کرد برگزیده خدا از اهل بیت با فرزندانش تا از تو علم نبوّت را پیش از ابراهیم به ارث برد و بر آن وصیّت مهرهایی بود پس على علیه السّلام نخستین مهر را باز کرد و بر آنچه مأمور بود رفتار کرد.

سپس حسن علیه السّلام مهر دوّم را برداشت و بر آنچه مأمور بود رفتار کرد.

سپس حسین علیه السّلام مهر سوّم را باز کرد دید دستور چنین است که جنگ کن و بکش و کشته بشو و با گروهی به منظور شهادت بیرون برو آنان جز با تو شهید بخواهند شد حسین(ع) هم آنچنان کرد.

سپس وصیّت را به علىّ بن الحسین سپرد و درگذشت پس علىّ بن الحسین علیه السّلام مهر چهار را باز کرد دید دستور آنست که سر بزیر افکن و خاموش بنشین که چهره علم در پس پرده قرار گرفته است.

سپس آن حضرت وصیّت را به محمّد بن علىّ علیه السّلام داد او پنجمین مهر را برداشت دید دستور آنست که کتاب خدا را تفسیر کن و پدرت را تصدیق بنما و فرزندت را وارث این علم کن و به کار سازندگى امّت پرداز و سخن حقّ را در حال ترس و ایمنی بگو و ببه جز خدا از هیچ کس مترس او نیز چنین کرد.

سپس آن وصیّت را به کسى که پس از خود بود سپرد.

معاذ بن کثیر گوید عرض کرد: تو همانى؟ فرمود: تو را چه در این پرسش؟

جز اینکه بروى اى معاذ و آن را از من باز گو کنی؟ آرى من همانم و تا دوازده نفر را به نام براى من شمرد سپس خاموش شد عرض کرد: دیگر چه کسى؟ فرمود: همین تو را بس.

(4) خبر داد ما را علىّ بن احمد بندنیجىّ از عبید اللَّه بن موسى او گفت حدیث کرد ما را محمد بن احمد قلانسىّ او گفت حدیث کرد ما را محمد بن ولید از یونس بن یعقوب.

از امام صادق(ع) که فرمود رسول خدا صحیفه سر بسته اى را که دوازده مهر داشت به علىّ علیه السّلام سپرد و فرمود: نخستین مهر را بشکن و به هر چه در آنست رفتار کن و آن را به حسن بازده تا مهر دوّ را بردارد و به آن عمل کند آنگاه باید حسن صحیفه را به حسین باز دهد و او سوّمین مهر را بشکند و به آنچه در آنست رفتار کند سپس به یک یک از فرزندان حسین(ع) باید داده شود.

و ما مى بینیم که خداوند عزّ و جلّ در صریح قرآن کیفرى را که به گروهی از مردم داده است بیان فرموده آنجا که می فرماید: نفاق را در دل هاى آنها تا روزى که خدا را ملاقات کنند جایگزین کرد چون آنچه را که به خدا وعده داده بودند مخالفت کردند و چون دروغ می گفتند، مى بینیم که خداوند، نفاقى را که در دل های آنها به جای گذاشته به عنوان کیفر و جزاى مخالفت وعده آنها قرار داده بود و آنان را منافق نامیده است آنگاه در قرآنش فرموده است، به تحقیق که منافقین در پست ترین مرتبه آتش قرار دارند.

پس هر گاه حال کسى که مخالفت وعده کند چنین باشد که کیفرش نفاقى گردد که او را به درک اسفل دوزخ بکشاند چگونه خواهد بود حال کسى که با خداى عزّ و جلّ و پیغمبرش(ص) درباره قرآن و عترت آشکارا مخالفت کند و دستور آنان را رد کند و از فرمانشان سرپیچى کند و با کسى که خداوند امر کرده است به پیروی آنان و دست بدامن آنان شدن و به همراه آنان بودن آنجا که مى فرماید اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید و با راستگویان باشید و آنانند کسانى که در عهدى که با خدا داشتند راستگو بودند، عهد کرده بودند که با دشمن خدا بستیزند و جان خود را در راه او و یارى پیغمبرش و سر بلندى دینش بدهند.

چقدر فاصله است میان کسى که در وعده خود با خدا راست گفته و بعهدش وفا کرده و جان خود را براى او از دست داده و در راه جهاد کرده و دینش را سربلند نموده و خدا و رسولش را یارى کرده است و میان کسى که با رسول خدا عصیان و مخالفت ورزیده و به عترت او ستم نموده و کارى کرده است که بدتر از مخالفت وعده است که نفاق آور بوده و صاحبش را به درک اسفل دوزخ می کشاند پناه به خدا مى بریم از آتش.

خدا شما را رحمت کند، این چنین است حال کسى که از یکى از امامانى که خداوندشان اختیار نموده است عدول نماید و امامتش را انکار کند و دیگرى را به جای او بپا دارد و حقّ را از براى دیگرى ادعا کند زیرا امر وصیّت و امامت بفرمان الهی است و باختیار او نه بفرمان خلق و اختیارشان پس هر آن کس ببه جز برگزیده خدا را برگزیند و با امر خداى سبحان مخالفت نماید به جایگاه ستمگران و منافقان فرو افتد که جایشان آتش خشم خدا است چنانچه خداى عزّ و جلّ توصیفشان نموده پناه به خدا مى بریم از مخالفت خدا و خشم و شکنجه او و از خداوند خواستاریم که ما را بر آنچه به ما عطا فرموده ثابت قدم فرماید و پس از آنکه برأفت و رحمتتش ما را هدایت فرموده دل های ما را از حقیقت منحرف و روى گردان نسازد.

پایان پیام/345

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد