۱۳۹۴/۰۹/۱۸
–
۳۳۱۸ بازدید
عوامل تقویت اراده انسان در خودسازی؟
دوست گرامی. مشکل شما در عمل به دین و خودسازی ضعف اراده است. انسان با اراده قوی انسان می شود و خودسازی قسمت عمده اش تقویت اراده است. هدف نهایی خودسازی و سلوک معرفت شهودی خداوند است ولی رسیدن به این مقام از طریق قوت اراده ممکن می شود. برای اینکه با موضوع اراده به صورت کامل آشنا شوید به مطالب زیر با دقت توجه کنید. موفق باشید.
اگر چه هدف نهایی خودسازی و سلوک، معرفت شهودی خدای متعال است، ولی رسیدن به این هدف جز از طریق اراده قوی امکان پذیر نیست. در مباحث نظری آمده است که معیار اصلی انسانیت انسان اراده است، به همین خاطر موضوع اراده برای انسان اهمیت ویژه ای دارد. اهل معرفت وقتی می خواهند انسان را تعریف کنند می گویند انسان مظهر اراده خداوند است. یعنی عاملی که انسان را از سایر مخلوقات و حیوانات ممتاز می سازد اراده است. به لحاظ منطقی هم فصل ممیز انسان اراده است. سایر حیوانات نیز کم و بیش مظهر صفات خداوند هستند، اما تنها انسان است که مظهر اراده خداوندی است.
کارهای خداوند ارادی است، یعنی کاملا از روی عقل و حکمت و مصلحت است، خدای متعال تحت فشار هیچ نیرویی تصمیم نمی گیرد و عمل نمی کند، انسان نیز مظهر چنین اراده ای است، یعنی می تواند در مقابل امیال غریزی خود بایستد و تنها به فرمان عقل عمل و زندگی کند، اما سایر حیوانات چنین اراده ای ندارند و کاملا تسلیم امیال غریزی هستند.
از این منظر انسان با اراده کسی است که جلوی امیال غریزی که به صورت افراطی به او فشار می آورند تا از حد تعادل خارج شود و رفتار غیر انسانی داشته باشد، می ایستد و رفتارش را مستند به علم و آگاهی و حجت انجام می دهد. انسان با اراده کسی است که هم می خواهد که بر اساس عقل و فطرت عمل کند و هم می تواند و در مبارزه با نفس پیروز می شود و تحت اسارت غریزه زندگی نمی کند. انسان با اراده اسیر امیال نیست و بر اساس عقل و منطق و دین تصمیم می گیرد و عمل می کند. انسان با اراده کسی است که سعی می کند اراده اش فانی در اراده خدا باشد و به وظایف الهی خود جامه عمل بپوشاند.
اگر انسان اراده اش فانی در اراده خدا شد، آنگاه قوت می گیرد و رفتارهای خارق عادت از او سر می زند. تمام کارهای خارق عادت که از اولیای الهی سر زده است از انواع معجزات و کرامات همه محصول قوت اراده ایشان بوده است. در حقیقت اراده انسان کامل است که این کارها را انجام می دهد.
در این راستا انسان کامل کسی است که اراده در او به فعلیت رسیده و دارای اراده انسانی شده باشد. اراده انسانی یعنی اراده ای که مظهر اراده خدا است، البته کسی که اراده اش فانی در اراده خداوند شده باشد، حتما مظهر علم و قدرت او نیز خواهد شد، چون فنای فی الله علت رسیدن به قدرت و علم است. در نتیجه می توان گفت: انسان کامل مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است.
انسان کامل کسی است که از مرتبه بشریت صعود کرده و انسانیت در او شکوفا شده باشد، شکوفایی انسانیت به شکوفایی صفت اراده در او است. بالاترین مقام انسان، مقام ولایت تکوینی است که تصرف در ماده کائنات است و این تصرف معلول قوت اراده انسان می باشد. در حدیث قدسی هست که عبدی اطعنی اجعلک مثلی. بنده من مرا اطاعت کن تو را مانند خود قرار می دهم. انا اقول لشیء کن فیکون. من به چیزی می گویم باش موجود می شود، اجعلک تقول لشیء کن فیکون. تو هم در اثر عبادت من به چیزی بگویی باش موجود می شود.
در فصوص محی الدین عربی فص اسحاقی آمده است: العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه. عارف با اراده اش می تواند به خلق اشیاء بپردازد، البته باذن الهی این کارها را انجام می دهد، اما هر چه باشد محصول قوت اراده عارف و سالک است.
چیستی اراده و اختیار:
اگر ما بخواهیم تصور درستی از اراده داشته باشیم، لازم است انسان با اراده را بشناسیم. اراده یعنی خواستن و توانستن، از نظر اخلاقی کسی با اراده است که می خواهد از مرتبه بشریت به مرتبه انسانیت و قرب به خداوند عروج کند و در این راه تمام انتخاب ها و عملکردش بر اساس بینش و دانش و مطابق فطرت است نه میل و غرایز حیوانی و بشری.
به طور کلی انسان دارای دو هویت بشری و انسانی است. هویت بشری یعنی زندگی و عملکردن بر اساس میل و غریزه، یعنی وقتی گرسنه شد، غذا می خورد و هنگامی که خوابش گرفت می خوابد و هر وقت دوست داشت سخن می گوید و هر چیزی که دلش خواست می بیند و می شنود و مانند آن.
اما کسی که در مسیر خودسازی انسانی است و هویت انسانی اش شکوفا شده است اینطور نیست که هر وقت میلش کشید این کارها را انجام دهد، انسان های واقعی بر اساس عقل و منطق و بینش و دانش خود تصمیم می گیرند و عمل می کنند، گاهی انسان گرسنه است اما عقل و دین به او می گویند، الان نباید بخوری مانند زمانی که روزه است و مشغول انجام اطاعت الهی است یا غذایی که جلوی او گذاشته اند شبهه ناک است و مانند آن. خوب طبیعت و هویت بشری او اقتضا می کند که غذا بخورد اما هویت انسانی او به او می گوید: باشد در عین حال که گرسنه ای نباید غذا بخوری و آب بنوشی، باید صبر کنی.
انسان واقعی هر زمان که میلش بکشد نمی خوابد و سخن نمی گوید، به هر کجا که دلش بخواهد نگاه نمی کند و هر سخنی را گوش نمی دهد، هر کتابی را نمی خواند، هر جا که دلش بخواهد نمی رود و با هر کسی دوست نمی شود، او همه این کارها را بر اساس انتخاب و اختیار انجام می دهد، از تسلط و حکومت غریزه آزاد است، آزادانه و آگاهانه تصمیم می گیرد و عمل می کند، اما کسی که خودسازی نکرده و مانند اغلب آدمیان، بشر است، تحت حکومت نفس و شهوت و غضب تصمیم می گیرد و عمل می کند. او تابع میل است، هر وقت میلش بکشد، کار می کند و هر وقت میل نداشته باشد، بر خلاف عقل عمل می کند، هر چیزی را که دوست داشته باشد می خورد و کاری ندارد که حلال است یا حرام. با هر کسی که دلش بخواهد رابطه برقرار می کند و دوست می شود و کاری ندارد که بر صراط مستقیم است یا نه و مانند آن. تابع هوای نفس است و اصلا تمام زندگی اش نفسانی است.
از نظر منطقی جنس حیوان انواعی دارد، یک نوع آن شیر است و یک نوع آن فیل است و یک نوع هم اسب و شتر است و یک نوع آن هم بشر است. بشریت نوعی از حیوانیت است. امروز اکثر مردم دنیا بشری زندگی می کنند و تابع هوای نفس خود و اسیر غرایز هستند، انسان در این دنیا نیامده است تا زندگی بشری را تجربه کند، برای شکوفا شدن حیوانیت به دنیا نیامده است، برای این آمده تا انسان شود، تا از بشریت ارتقا پیدا کند و انسانیت یابد.
تفاوت عمده بشر و انسان در اراده داشتن و نداشتن است. بشر یعنی کسی که از خودش اراده انسانی ندارد و مانند سایر حیوانات تحت حکومت شهوت و غضب زندگی می کند، غربی های سکولار و لیبرال امروزه اینطوری زندگی می کنند، در فرهنگ آن ها نفس حاکم است و غریزه فرمان می دهد، عقلی هم که آنها از آن دم می زنند، عقل ابزاری است که در اختیار نفس است. اما انسان واقعی یعنی کسی که اراده آزاد دارد، یعنی کسی که آگاهی دارد و بر اساس آگاهی و آزادی تصمیم می گیرد و زندگی خود را با اختیار به پیش می برد.
اسلام از انسان می خواهد که انسان شود و اراده قوی داشته باشد و زندگی اش را انسانی کند. احکام نورانی اسلام انسان ساز است، یعنی اراده انسانی را احیا می کند. تمام دین و آموزه های عقلانی و وحیانی آن برای این است که انسانیت و اراده انسانی را شکوفا نماید و آدمی را از بشریت و حیوانیت نجات دهد.
اصولا خودسازی برای همین است، برای این است که انسان اراده پیدا کند، از مرتبه بشریت ارتقا پیدا کند و به مقام انسانیت برسد. تمام دستورات دینی چه احکامی و چه اخلاقی برای این است که انسان تربیت کند، تمام انبیای الهی آمده اند تا انسانیت انسان را آشکار کنند، تا آدمی را از حیوانیت و بشریت نجات دهند.
کمال انسان به این است که انسان واقعی شود. بیشتر مردم دنیا فقط صورت انسانی دارند، حقیقت آنها از انسانیت تهی است. این همه جرم و جنایت و جنگ و خون ریزی که انجام می شود و در طول تاریخ اتفاق افتاده است، حاصل امیال و هویت بشری انسان است، وگرنه انسان واقعی که مجرم و جنایت کار نمی شود. کسی که تابع عقل و فطرت است، جنگ و خون ریزی به راه نمی اندازد، ماموریت انسان در این دنیا این است که از طریق عمل به آموزه های دینی و اسلامی انسان شود. یعنی علاوه بر صورت انسانی، صیرت انسانی پیدا کند.
جهاد اکبر، یعنی در درون انسان یک نبرد دائمی میان هویت بشری و هویت انسانی انسان همیشه درگیر است. همواره این دو در تضاد و کشمکش هستند، انسان می خواهد تابع عقل و منطق و فطرت خود باشد اما بشریت و حیوانیت او را وادار می کند تا از هوای نفس و شهوت و غضب و غریزه پیروی کند. انسان واقعی کسی است که در این جهاد اکبر پیروز شود و بر نفس خود غلبه نماید و از عقل و منطق تبعیت کند. انسانی که در مسیر کمال است، صاحب اراده است، صاحب اختیار است، اما اکثر مردم اینطور نیستد، اراده ندارند، اختیار ندارند و اسیر غرایز خود هستند. قدرتی برای مبارزه با نفس ندارند و شکست خوردگان جهاد اکبراند. خودسازی و تزکیه نفس، به انسان کمک می کند تا اراده پیدا کند، و از اسارت نفس رها شود و زندگی انسانی داشته باشد.
قدرت واقعی انسان در قوت اراده ظاهر می شود. کسی که اراده قوی و تاثیر گذار دارد، انسان بزرگی است و صاحبان اراده های ضعیف کوچک و حقیر هستند. همت که اوج اقتدار عارف است، همان قوت اراده است که در او ظاهر می شود. ولایت تکوینی و اقتدار عملی و قدرت تسلط به طبیعت و کرامت که در اولیای الهی ظهور می کند، همه از شئونات اراده انسانی است.
مرتاضان هندی از طریق قدرت اراده می توانند کارهای خارق عادت انجام دهند. آنها با انجام کارهای سخت و ریاضت های دشوار اراده خود را قوی می کنند و توانایی تسلط بر طبیعت را پیدا می نمایند. البته این راه مشروع نیست و راه مشروع آن این است که انسان از طریق عمل به شریعت و یاری طریقت اسلامی به این قدرت دست یابد.
انسان مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است و همین مظهریت است که او را از سایر موجودات و جان داران ممتاز می سازد و انسان کامل کسی است که مظهر فعلی اراده الهی شده باشد. کمال انسان به شکوفایی اراده الهی در او است.
انسان دارای قدرت های عجیب نهفته ای است . آدمیت نه به ثروت است ، نه به زیبایی ، نه منزل ، نه ماشین ، این موجود دوپا ، یک شخصیت طبیعی دارد ، همراه با یک دنیا امکانات بالقوه که در وجودش نهفته است . اگر این امکانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نیز فراتر می رود و به آن جا می رسد که در وهم ناید . به تعبیر زیبای علی (ع) ، اتزعم انک جرم صغیر- و فیک انطوی العالم الاکبر. ای انسان گمان نکن که جرم کوچکی هستی ، در تو جهانی بزرگ نهاده شده است .
ظهور این امکانات روحی و معنوی بستگی به اراده ی خود انسان دارد و اراده مجری آن چیزی است که عقل آن را صحیح می داند . به راستی اگر انسان « چه باید کرد » را بداند ، اما به داناییش عمل نکند ، هرگز به مطلوبش نایل خواهد شد؟ . همانطور که اگر در کشوری مترقی ترین قوانین از طرف مجلس قانونگذاری به تصویب برسد، اما این قوانین در حد مکتوبات و نوشته ها باقی بماند ، هرگز هیچ امری در آن مملکت اصلاح نخواهد شد و آن جامعه هیچ گاه به سعادت نخواهد رسید .
همانگونه که دولت مجری قانون در یک کشور است، اراده نیز در کشور وجود انسان مجری فرمان عقل است . با نیروی اراده است که فرد می تواند به اهدافش دست یابد ، وگرنه همواره انسان در هاله ای از گمان و وهم به سر خواهد برد ؛ دقیقا مانند کسی که دوست دارد قهرمان شود، ولی برای رسیدن به آن هیچ تلاشی نمی کند و تنها به این که در خیال ، خود را قهرمان ببیند ، اکتفا می کند ، چنین آدمی لذت قدرت را هیچ گاه درک نخواهد کرد .
اراده ، قوه و نیرویی است وابسته به عقل ، بر خلاف تمایلات که وابسته به طبیعت انسان می باشد . میل ، جاذبه ای است که انسان را به سوی نیازهایش می کشاند و هر اندازه که شدیدتر باشد ، اختیار از انسان بیشتر سلب می شود ، مانند میل به غذا ، چای ، سیگار و در اینجا انسان در اختیار نیرویی بیرونی از خود است . هر قدر میل ها در انسان شدیدتر باشد ، آزادی او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالی که اراده به عکس یک نیروی درونی است و موجب رها شدن از هر چیز خارجی که قصد تملک و اسارت انسان را دارد، می باشد .
انسان با اراده، خودش را از تأثیر نیروهای خارجی ، آزاد و مستقل می کند . هر قدر اراده ، قویتر باشد ، دایره ی اختیار انسان وسیع تر است، هنگامی که هوس ها و خواهش ها به انسان فشار می آورد و عقل حکم خلافی صادر می کند ، این اراده است که هوس ها را پس می زند و به حکم عقل عمل می کند ، اینجاست که وقتی « عقده های هیجانی مثل غرائز جنسی ، ترس ، جاه طلبی تحت اطاعت و انقیاد اراده درمی آیند نفس به تدریج قوی تر می گردد .قوت و کمال روح انسان به قوت اراده است.
پس داشتن اراده به انسان قدرت می دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محرکات یا عقده ها قرار نمی گیرد و خود شخصا- راه صحیح را برمی گزیند . نقل شده که روزی حضرت رسول (ص) از راهی در مدینه دیدند ، در حالی که سنگی را به علامت وزنه برداری برمی داشتند و هر یک به دیگری افتخار می کرد که وزنه بزرگتری را برداشته است پیامبر اکرم ص ایستادند و فرمودند که آیا دلتان می خواهد که من داور این مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذیرفتند . فرمودند بسیار خوب ، اما احتیاجی نیست که سنگ بردارید . سنگ برنداشته من برایتان معیار می دهم که کدام یک از شما قوی تر هستید .
فرمود : آن کسی که نفسش او را ترغیب کند به سوی یک گناهی و میل گناهی در او باشد، ولی در مقابل آن میل گناه ایستادگی کند، او از همه قوی تر است .
البته این داستان ، قدرت عضلات را نفی نمی کند ، و در جای خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلانی قدرت اراده است. قدرت اراده این است که انسان در مقابل خواسته های نفسش ایستادگی و مقاومت بکند .
از نظر اسلام گناهکار ، دارای شخصیتی ضعیف ، زبون ، کم جنبه ، و ناتوان است، ولی آن کس که اطاعت خدا را برگزیده چون صاحب اراده است و به منبع قدرت متکی است ، دارای قوت و استقامت فوق العاده ای می باشد و این قدرت فوق العاده است که موجب می گردد تا انسان در مسیر گناه قدم نگذارد .
معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خود، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرائز خود، بر شهوات خود، به طوری که هر کاری که از انسان صادر می شود بحکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل. فرق است میان میل و اراده. میل در انسان یک کشش است، یک جاذبه است، جنبه بیرونی دارد یعنی رابطه ای است بین انسان و شیئی خارجی که آن شیء انسان را به سوی خودش می کشد، مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد، این میل یک جاذبه است که انسان را به طرف خود می کشد، یا مثلا تمایل جنسی یک جاذبه است، یک میل است که انسان را بسوی خود می کشد. حتی خواب هم همینطور است، خواب انسان را بسوی خودش می کشاند، انسان به سوی آن حالتی که نامش خواب است کشیده می شود. میل به جاه و مقام، شهوت جاه و مقام، انسان را به سوی خودش می کشاند و امثال اینها.
ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد. بر عکس میل است، انسان را از کشش امیال آزاد می کند. یعنی امیال را در اختیار انسان قرار میدهد. هر طور که اراده می کند، کار می کند نه هر طور که میلش بکشد. تابع تصمیم و فکر بودن غیر از تابع میل بودن است. این، نوعی تسلط بر امیال است. اگر توجه کرده باشید، علمای اخلاق، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تکیه شان روی مسئله اراده بوده است. اراده حاکم بر میل های انسان. می گفتند معیار و میزان انسانیت، اراده است.
حیوان، موجودی است تابع جبر غریزه که همان میل ها باشد ولی انسان موجودی است که می تواند به حکم اراده و به حکم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد، می تواند اراده بکند که بر ضد میل خودش رفتار و عمل بکند. پس آن کسی انسان است که بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه که انسان بر خودش مسلط نباشد، از انسانیت بدور است. درباره تسلط بر نفس اماره در اسلام تأکید فراوان شده است.
مبادی و ارکان اراده:
1- شناخت دقیق عمل و آثار و فواید آن:
هر چه عقل انسان قویتر باشد ارادة انسان هم قویتر میشود. صاحب نظران یکی از راههای تقویت عقل را تفکر میدانند. مهمترین عاملی که اراده بر آن استوار است شناخت و آگاهی است. فعل ارادی هم عملی است که علم در تحقق آن نقش و دخالت دارد البته آن بخش از اعمالی که برای انجام دادن به تفکر نیازمند باشد.[3]بر خلاف عادات و ملکات که نیازمند به تفکر نیستند. با توجه به این تعریف، برای این که انسان عملی انجام دهد، باید نسبت به آن، شناخت داشته باشد که پس از علم و آگاهی (شناخت) انگیزه به وجود میآید و شور و شوق منجر به انجام عمل می شود.
شناخت هدف و آگاه بودن از این که می خواهیم چه کاری را انجام دهیم و چه آثار و فوایدی برای ما دارد، خود باعث جرقه ای می شود برای میل به انجام. به دلیل این که هر عمل اختیاری از نوعی گرایش درونی و میل نشأت میگیرد و در زندگی بسیار تجربه شده است که هر چه عمل شناخته شده تر و دلخواه تر باشد اراده و حرکت هم نسبت به آن بیشتر است (میل ـ میل شدید ـ اراده و حرکت). جزوة ذکر (رهکارهای عملی برای تقویت اراده، محمد نوری، قم: مدیریت تربیتی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ ،قم: صفحه 2 به بعد.
در این جا این سؤال جای طرح دارد که چه کار کنیم میل و علاقة مان افزایش یابد؟ در پاسخ باید به نقش «بالا بردن سطح آگاهی» اشاره نمود. هر چه انسان به خود، شغل و وظایف فردی و اجتماعی خویش، آگاه تر باش، و منافع آن را بداند، نسبت به آن ها میل و رغبت پیدا می کند. البته برای شناخت و آگاهی هم مراحلی وجود دارد. مثلاً تذکر، موعظه، تجربه و مشاهده همة این موارد موجب می شود که ما نسبت به موضوعی توجه بیشری پیدا کنیم و همین توجه آگاهی ما را زیادتر می کند. (همان)
بنابراین می توان از موانع ضعف اراده را جهل و شک و حتی عدم توجه به موضوع مورد نظر دانست. موقعی که ما اطلاعات کمی نسبت به موضوع داشته باشیم توجه و تمرکز کمتری خواهیم داشت که منجر به پراکندی افکار و در نتیجه از این شاخه به آن شاخه پریدن خواهد شد.
2- شوق موکد یا احساس قوی:
برای اینکه علم به عمل تبدیل شود یک عامل بسیار مهم باید وجود داشته باشد و آن احساس است. احساس هم دو جهت دارد. یکی احساس علاقه شدید و دیگری احساس ترس شدید . البته جای احساس در قلب است، اگر علم و باور وارد قلب شود و به احساس علاقه شدید یا ترس شدید تبدیل شود، آنگاه است که این علم به عمل تبدیل می شود و انگیزه عمل را پیدا می کند. آنگاه خود عمل نیز بر روی احساس اثر دارد و آن را تقویت می کند، بنابراین علم و عمل هر دو روی احساس تاثیر مثبت دارند و هر چه احساس قوی تر باشد انگیزه انسان برای تقویت علم و عمل هم قوی تر خواهد بود و آدمی در یک چرخه علم و احساس و عمل قرار می گیرد. این چرخه هر چه پیش برود اراده انسان را تقویت خواهد کرد. راهکار تقویت اراده این است که ا نسان اولا علمش را نسبت به یک موضوع عملی افزایش دهد به نحوی که انگیزه اولیه را برای عمل پیدا کند و بعد به همان مقداری که احساس و انگیزه دارد، عمل کند، این فرایند باعث می شود که انگیزه اش برای تحصیل علم و عمل بیشتر شود و در نتیجه اراده اش بیشتر تقویت می شود و در عمل موفق تر خواهد بود.
حال چرا برخی علم دارند ولی عمل نمی کنند. جوابش این است که اولا علم آنها به گونه ای نیست که در آنها علاقه شدید یا ترس شدید ایجاد کند و از این جهت ناقص است و ثانیا آنها به همان میزان که می دانند و انگیزه دارند عمل نمی کنند و مثلا تنبلی می کنند. اگر به همان میزان عمل کنند انگیزه شان قوی تر می شود و عملکردشان نیز تقویت خواهد شد. البته تنبلی و راحت طلبی و مانند آن هم ممکن است وجود داشته باشد که نقش مانع را بازی می کنند.
3- مرحله تصمیم و سپس اقدام:
دو مرحلة قبل نقش مقدمهای را برای مرحلة نهایی ایفا میکردند. در مرحلة اول علم تصوری و در مرحلة دوم علم تصدیقی حاصل شد. پس از حصول علم تصدیقی چون هدف شناخته میشود، انگیزة کار تقویت شده و سپس این انگیزه با میل و گرایش پیوند پیدا میکند و شوق به فعل پدید میآید و به دنبال آن اراده برانگیخته میشود. در پی اراده عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت در میآیند.
این مرحله مهمترین نقش را دارد. چون تصمیمات گرفته شده، در این مرحله به اجرا در میآید و اگر این مرحله تحقق پیدا نکند، دو مرحلة قبل بیاثر است. بنابراین باید پس از اخذ تصمیم بلافاصله نسبت به اجرای آن اقدام شود. همچنانکه خداوند به پیامبر گرامى اسلام دستور میدهد که هرگاه تصمیم جدی بر انجام کاری اتخاذ کردى، با توکل به نیروی لایزال الهی هدف خود را با قاطعیت تمام دنبال کن: )… فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکّلْ عَلَی اللّهِ…(آل عمران 159)
عوامل قوت اراده:
در مسیر زندگی و خودسازی بسیاری از افراد با ناتوانایی های فراوانی مواجه می شوند، به این معنا که می خواهند کارهای فراوانی را انجام دهند، ولی عملا موفق نمی شوند، این موارد همگی معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی در قوت اراده آنها نهفته است.
هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده، هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های بی اراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
برای تقویت این نیرو دو راه پیشنهاد شده است . گروهی گفته اند باید جسم و غریزه را سرکوب کرد تا عقل و اراده قوت گیرد و بر آن پیروز شود، این روش مخالف فطرت بوده و اسلام آن را نمی پذیرد . این روش مانند این است که کسی برای پیروز شدن بر حریف به جای تقویت خود، حریف را تضعیف نماید، غلبه بر ضعیف که اهمیت ندارد ، هنر آن است که در مقابل حریف نیرومند ، خود را قوی کنیم و مردانه او را از میدان بدر ببریم .از نظر اسلام غرایز باید در حد طبیعی خود باقی بماند و انسان با قدرت عقل و اراده خود آنها را کنترل و مهار کند، منتهی تقویت چنین اراده ای برنامه می خواهد.
راه های تقویت اراده عبارتند از:
1- هدفداری:
پوچی و بی هدف بودن در زندگی اراده را تضعیف می کند و آدمی را بی خاصیت می سازد، بنابراین هدف و انگیزه داشتن از عوامل تقویت اراده است بهترین انگیزه ای که باعث تقویت اراده انسان می شود رضایت خدا و محبت خدا است. اگر انسان کارش را برای بدست آوردن رضایت خدا انجام دهد و هدف اش رضایت الهی باشد و این رضایت مندی برایش مهم جلوه کند، اراده ای قوی برای کار و عمل خواهد داشت. البته انگیزه رضایت مندی یک انگیزه حد اقلی است برای مومن و بالاتر از این انگیزه کسب محبت خدا است. بدست آورد محبت خداوند بالاترین انگیزه ای است که انسان را برای عمل و عبودیت آماده و با نشاط می کند.
هدف است که اراده را تقویت می کند و تمام غرایز آدمی را به هم مربوط می سازد و دسته جمعی و با هماهنگی مخصوص رهبری می کند . بدون هدف ، آدمی در هرج و مرج روانی و اثرات برخورد غرایز درونی اسیر می شود . داشتن هدف سبب می شود که شخصیت آدمی با استحکام کامل به سوی مقصد مخصوص رهسپار شود .
هرقدر اهداف محدود باشد ، اراده نیز محدود می شود و هر اندازه هدف ها و همت ها متعالی و بزرگ باشد ، اراده ها نیز متعالی تر و بلندتر خواهد بود .
امام خمینی در این باره سخن جالبی دارند : مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی می باشند هیچ گاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلی خود نمی اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایطی که باشند طرح و نقشه می کشند
اراده نیروی محرکه انسان به سوی هدف است. لذا هر چه هدف انسان در نظرش مهم و روشن باشد، بیشتر مصمم میشود که به سوی آن حرکت کند. هدف مهم آن است که مورد علاقه فرد باشد و نیازهای فردی، اجتماعی و معنوی فرد توسط آن ارضاء گردد. هدف روشن آن است که مراحل رسیدن به آن، سودمندیها، مشکلات و پیامدهای آن برای انسان روشن باشد. یکی از مسائلی که به روشن بودن هدف کمک میکند، مشخص بودن راه رسیدن و ابزار رسیدن به آن است.
گاهی فوائد و ضرورت کاری برای فرد روشن نیست. در این صورت نباید انتظار داشت که او دست به اقدام زند و یا اگر شروع به کار نموده، در انجام آن تداوم داشته باشد. به عنوان مثال اگر در مورد ضررهای سیگار و بیماریهای ناشی از آن و فوائد سلامتی و … فرد سیگاری اطلاعت مفیدی داده نشود، نمی توان اراده او را برای ترک سیگار جزم نمود. دلیل خیلی اهمالکاریها و سستی های ما ناشی از عدم شناخت است. نمی دانیم عبادت کردن یا تحصیل کردن چه فایده ای دارد؟ حال یا جاهل هستیم به آن موضوع یا شک و تردید داریم.
برای تقویت اراده، باید در زندگی خود هدف داشته باشیم و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم. انسان بدون هدف، دچار هرج و مرج و پوچی میشود. هدف، باعث تحریک قوا و تهییج انسان میشود و به رفتار شخص، جهت و نیرو میدهد، هر چه اهداف بلندتر و متعالیتر باشد، در شخصیت انسان، بهتر تأثیر میگذارد؛ از این رو:
اولاً هدف کلی خلقت خود را خوب بشناسید و هر روز و هر شب حرکتهای خود را با آن هدف بسنجید و هر روز مقدار راه باقی مانده را بررسی کنید. همین که انسان بداند هدف بسیار مقدس و بلند و ارزشمندی دارد، خود به خود برای انجام کارهای بزرگ تحریک میشود.
ثانیاً برای زندگی خود، اهداف کوتاه مدت، متوسط و بلند مدت تعریف کنید. برای هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز خود هدف داشته باشید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید که در تقویت اراده تأثیر بسزایی دارد.
ثالثاهدف، باید شفاف، معقول، قابل دست یابی، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود و واقع بینانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از توانایی های شخص. در غیر این صورت، وقتی انسان با مشکلات و موانع سختی روبهرو شود، ناامید و دلسرد می شود و از ادامه کار منصرف می شود.
2- مبارزه با عادت ها:
از عوامل دیگر تقویت اراده ، مبارزه با عادت هاست . علی (ع) می فرماید : با غلبه کردن بر عادت ها می توان به مقالات والا دست یافت . » البته نباید به همه عادت ها به یک چشم نگریست و عادت هایی که ایجاد رکود نمی کنند ، جنبه منفی نخواهند داشت . چنانچه بسیاری از صفات و فضایل آدمی از طریق عادت ایجاد می شود . مثلا هرکس به طور طبیعی اندکی شجاعت دارد ، اما برای پیدا کردن یک حالت فوق العاده قوت قلب ، باید آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرین کند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد . ولی عادت هایی که به جای تقویت عقل و اراده باعث اسارت آنها می شوند ، از محدوده مالکیت انسان بر خودش می کاهند ، مانند عادت به پرخوری و پرخوابی و پرگویی که راهی جز مبارزه با آنها نمی توان یافت . از جمله این عادت ها می توان ، اعتیاد به مواد مخدر استفاده از نوع خاصی از غذا و نام برد که همه و همه جز اسارت ، ثمره ی دیگری ندارند . مبارزه کردن با همین عادت های به ظاهر جزیی ، تأثیر بسزایی در تقویت اراده دارد . یکی از راه های مبارزه ترک دائمی می باشد . هرکس با کمی تأمل مقدار زیادی از این عادت های زیانبار را در خود خواهد یافت و برای از میان بردنش تنها احتیاج به عزم راسخ و اراده است . راه دیگر مبارزه با عادت ها ، واگذار نکردن کارهای خود به دیگران است . تا حد ممکن کارهایی را که به ما مربوط می شود ، خود انجام دهیم . به عنوان نمونه وقتی سر سفره نشسته اید و نیاز به آب دارید ، به جای آن که به برادر ، خواهر یا مادر بگویید آب برایم بیاور ، خودتان بلند شوید . اگر نیاز به پول دارید سعی کنید از طریق انجام کارهایی که در حد توانتان است آن مقدار پول را تهیه کنید که مزاحم و سربار دیگران نباشید .
یکی از شاگردان امام درباره خصوصیت ایشان خاطره جالبی را نقل کرده اند : امام مقید است تا آنجا که امکان دارد کار خود را بر دیگری تحمیل نکند ، کار خود را خودش انجام دهد . در نجف گاهی اتفاق می افتاد که امام روی پشت بام متوجه می شد که چراغ آشپزخانه یا دستشویی روشن مانده ، به خانم و دیگران را در پشت بام بودند دستور نمی داد که بروند چراغ را خاموش کنند خود راه می افتاد و سه طبقه را در تاریکی پایین می آمد ، چراغ را خاموش می کرد و بازمی گشت . گاهی قلم و یا کاغذ می خواست که در اتاق طبقه دوم منزل بود به هیچ کسی حتی فرزندانش دستور نمی داد که برای او کاغذ و قلم بیاورند . خودش برمی خاست از پله ها بالا می رفت و یک ورق کاغذ و یک قلم برمی داشت و بازمی گشت .
3- تلقین:
تلقین به نفس از جمله عوامل مهم دیگر در تقویت اراده است . امام در این زمینه می فرمایند :این خطر بزرگی برای انسان است که خودش را قبول نداشته باشد . بلکه به عکس ما باید باورمان بشود که چیزی هستیم ، اگر اعتقاد پیدا کردیم که می توانیم هر کاری را انجام دهیم ، توانا می شویم . به تعبیر دیگر وقتی این احساس پیدا شد ، در یک ملتی که من خودم باید هر چیز می خواهم تهیه کنم ، دیگران به من نمی دهند . این احساس اگر پیدا شد مغزها راه می افتد ، خود باوری ، انسان را توانا می کند . یکی از دانشمندان می گوید : تا وقتی فکر می کنید که نمی توانید و دارای ظرفیت نیستید ، احتمال موفقیت کم است ، اگر درخشان ترین شایستگی ها را داشته باشید خاموشش می کنید . برعکس یک فردی که از حیث هوش و قابلیت متوسط است ولی به خودش اطمینان کامل دارد ، موفق خواهد شد . او موفق می شود زیرا عدم موفقیت دیگران در ارکان اراده او تزلزلی ایجاد نمی کند ، به همین دلیل با استفاده از تجربیات خود ، شروع به کار می کند . یقین داشته باشید که این شخص خیلی زودتر و بهتر از آنچه تصور می کردید کامیاب می شود .
برای این که جرأت پیدا کرده ، شک و تردید را از خود دور سازید ؛ صحبت های دیگران را با گوش و هوش بشنوید و به بسط و استقرار جرأت خود ادامه دهید . به کسانی که دارای این صفت گرانبها هستند بنگرید و تجزیه و تحلیل کنید . حتی در جستجوی آن ابتکاری جسورانه از خود نشان دهید و کاری را در پیش گیرید که اجرای تصمیماتی را ایجاد کند و هنگامی که به امتحان می پردازید این تلقین را به یاد بیاورید : « من می توانم و می خواهم
4- مقاومت و پشت کار:
عامل مهم دیگر در تقویت اراده پی گیری در کارها است . اگر با خود قرار می گذارید ، کاری را که تمام مسایل پیرامون آن را سنجیده و به اثرات مثبتش در زندگی واقف شده اید ، انجام دهید به طور مستمر در راه تحققش تلاش کنید . مثلا – اگر با خود عهد کرده اید ، صبح ها نیم ساعت ورزش کنید ، حتما – این کار را انجام دهید . توجه داشته باشید که رسیدن به هدف ها ، محتاج زمان است ، بنابراین یک ساعت و یا چند روز برای دست یابی به آنها کافی نخواهد بود . در این راه تلاش و فعالیت مستمر ، مهم است
5- عبادت و معنویت
عبادت و معنویت اولین و مهمترین راه تقویت اراده است. زمانی که فرد نماز میخواند، ذکر خدا میگوید، قرآن میخواند، دعا میخواند، در مراسم دعاهای جمعی شرکت میکند، یک گام بزرگ در جهت تقویت اراده بر داشته است. بنابراین هر چه ارتباط معنوی با خدا بیشتر گردد، اراده فرد قویتر میگردد. دلیل مسأله کاملا روشن است. زیرا عبادت و معنویت هوا و هوس را از بین میبرد. هوا و هوس بزرگترین دشمن اراده انسان است. به همین دلیل زمانی که فرد یک نماز با حال میخواند، بعد از نماز هر کار مهمی را که اراده کند، میتواند انجام دهد.
6- انجام کارهای ارادی
عوامل فوق همه جنبه نظری داشتند. اما نظریه تا زمانی که به عمل منتهی نشود، نتیجه عملی دربر نخواهد داشت. لذا مهمترین عامل در تقویت اراده انجام کارهای ارادی و تمرین دائمی و مستمر است. داشتن هدف روشن، تعقل، معنویت و تلقین همگی به این معناست که فرد آدرس مقصد خود را میداند و توشه سفر را نیز به همراه دارد. اما هیچ مسافری تنها با داشتن آدرس و خرج سفر به مقصد نرسیده است. رسیدن به مقصد علاوه بر موارد فوق نیاز به این دارد که فرد دست به عمل بزند، از جای خود حرکت کند، مسیر را شروع و کند و ادامه دهد. و در مسیر راه از خرج سفر که همان معنویت، تفکر و تلقین است استفاده کند. و از اموری که فرد را مقصد دور میکند مثل هوا و هوس، شهوترانی، و دیگر موانعی که در ابتدا ذکر شد، دوری گزیند.
مسائل روحی نیز مانند قوای بدن، با تکرار و تمرین قوت مییابد و با ترک و انجام ندادنها، تنبلی و سستی ایجاد میشود. همانطور که قوی شدن جسم به تمرینهای منظم و مداوم و حساب شده جسمی و ورزش نیاز دارد، نفس و اراده هم با تکرار و تمرین، قوی میشود.
اگر کارهایی را که میتوانیم و اراده انجام آن را داریم به طور مداوم انجام دهیم، قوت اراده پیدا میکنیم و اراده و توان کارهایی که قبلاً نمیتوانستیم انجام دهیم در ما پدید میآید. حضرت امیر علیهالسلام این نکته اساسی را چنین بیان میکند: «من یعْمَلْ یزدَدْ قوةً»( غررالحکم، ص 152.)؛ «هر کس عمل کند، قوت او زیاد میشود»، «من یقَصِّر فی العمل یزدد فرَةً»( همان، ص 158.)، «هر کس در عمل کوتاهی کند، سستی او افزون شود».
در برنامهریزی خود، کارهایی را که راحتتر است در اولویت قرار دهید. ترجیحاً کارهایی را که زود بازده است انتخاب کنید و هر روز تکرار کنید. بعد از مدتی، کارهای بهتر و بالاتر و بیشتر را هدف گذاری کنید؛ برای مثال، سعی کنید اغلب اوقات با وضو باشید. هر روز مقدار مشخصی قرآن بخوانید و مطالعه کنید.
به خصوص انجام تکالیف دینی مثل نماز اول وقت، رعایت آداب و مستحبات، روزههای مستحبی در حد امکان، در تقویت اراده بسیار مؤثر است، هرگاه صدای اذان را شنیدید، حتماً نماز را بر امور دیگر مقدم بدارید. با این کار، بعد از مدت کوتاهی، اراده شما قوی میشود.
قرآن کریم میفرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»( سوره بقره: 45.)؛ مستحباتی را که در حد توان شماست انتخاب کنید و به انجام آنها مقید شوید؛ برای مثال قبل از خوردن غذا، دستهای خود را بشویید. اول هر کار بسم الله بگویید و مسواک بزنید و
7- انجام وظایف الهى:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه هاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعایت نمودن، دوری از گناه، هر کدام مهم ترین عامل تقویت اراده به شمار مى آید. کسى که روزه مى گیرد، با تمام هوس ها و رذایل اخلاقى مبارزه مى کند. کسى که به عبادت خداوند مى پردازد، آرامش روانى پیدا مى کند. آرامش روانى مؤثرترین عامل تقویت اراده است.
راه تقویت اراده از این منظر, حاکم ساختن اراده و خواست الهی بر اراده و خواست خود است. انسان در طول زندگی خود با انجام دستورات دینی همواره در مسیر تقویت اراده قدم برداشته و این مساله را تمرین می نماید .
لذا بهترین راهکار عملی تقویت اراده, انجام وظایف دینی اعم از عمل به واجبات و ترک حرام است. به خصوص ترک گناه در این زمینه بسیار موثر است. بعد از انجام واجبات و ترک حرام، انجام مستحبات مانند روزه گرفتن و انجام نوافل و ترک مکروهات تاثیر نهایی بر اراده انسان خواهد داشت.
تقویت اراده همان مقام فنایی است که عارف و سالک در پی آن است و از این منظر حتی می توان گفت: تمام سلوک عرفانی چیزی جز حرکت در مسیر اراده و تقویت اراده نیست. سالک با تقویت اراده به جایی می رسد که اراده او مظهر اراده خدای متعال می شود و به مقام همت و کن فیکون می رسد و قادر می شود که کارهای خارق العاده انجام دهد و کرامت از او ظهور می کند.
8- بهره گیرى از سرگذشت انسان هاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسان هاى با اراده، عامل تعیین کننده اى در تقویت اراده است. خواندن زندگینامه انسان هاى با اراده موجب مى شود که آدمی در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مى شود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت «پشتکار» است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایى، نمونه اى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مى دهند و راه معاش ایشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمین زراعتى در قریه شادآباد تبریز بوده است.
علامه طباطبایى به علت تنگدستى ناچار مى شود از نجف اشرف به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزى اشتغال ورزند.( علامه حسینى تهرانى، ص تابان، ص 39.) با این وصف ایشان با تلاش پیگیر توانست تفسیرى به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن، تفسیرى یافت نمى شود.
در کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ از آیت الله جعفر سبحانى و سیماى فرزانگان از رضا مختارى داستان هاى زیادى از بزرگان نقل شده است.
9- مثبت اندیشی
یکی از موانع شکلگیری ارادههای بزرگ، روحیه یأس و ناامیدی و توجه بیش از حد به مشکلات و کمتوجهی به داشتهها و تواناییها است، خداوند با قدرت بیانتهای خود، فرموده است: «هر کس بر من توکل کند، او را کفایت میکنم»( سوره طلاق: ۳٫) و نیز: «ما انسانها را در رسیدن به مقاصد خود یاری میکنیم»( سوره اسراء: ۲۰)، همچنین فرموده است: «من نزد گمان بنده مؤمن به خود هستم، اگر او به من خوش گمان باشد که کمکش میکنم؛ پس یاریاش میکنم و اگر او گمانش این باشد که کمکش نمیکنم، پس من هم او را رها میکنم»( کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۷۲٫)٫
با وجود قدرت و لطف بیمنتهای خداوند و حقایقی که عرض شد، جا دارد انسانها عینک سیاه به چشم نزنند و به موفقیت خود امیدوار باشند و خداوند و همه خلقت را پشتیبان خود بدانند.
10- رعایت نظم و انضباط
نفس آدمی، راحت طلب و قالب گریز و خواهان بیقیدی است. هر چه انسان بتواند نفس را در قالب و محدودههای معقول مورد تأیید عقل و شرع قرار دهد، کم کم نفس قوت مییابد. حضرت نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم میفرماید: «الشدید من غلب نفسه»؛ «قوی، کسی است که بر نفس خود غلبه کند»، لذا برای هر روز خود برنامه منظم و جامع و کاملی داشته باشید. نیازهای متعدد خود را در نظر بگیرید و در برنامه خود برای پاسخ گویی به آنها برنامه داشته باشید.
11- جلوگیری از افراط در تأمین نیازها
یکی از اموری که اراده انسان را ضعیف کرده و سستی و تنبلی را بر انسان غالب میکند، زیادهروی در تأمین نیازها است. پرخوابی، پرخوری، زیادهروی در شهوات هر چند حلال باشد، نشست و برخاستهای طولانی و بیفایده، استفاده زیاد از رسانهها و همه اینها آدمی را سست و غافل کرده و جدیت را از انسان دور میکند؛ لذا با جلوگیری از این امور، موانع موفقیت خود را برطرف کنید.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیوْمِ وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ»( نهج البلاغه، ص ۳۵۸، کلام ۲۴۱)؛ «عزم و تصمیم برای رسیدن به کمالات، با سورچرانی و راحتطلبی سازگار نیست، چه بسیار خوابهایی که تصمیمات روز را بر هم میزند و چه بسیار تاریکیهایی که یاد همتهای بلند را از خاطرهها زدوده است».
12- رفاقت با انسانهای با اراده و مصمم
انسان، ناخودآگاه از افرادی که با آنها رفاقت و همنشینی دارد، رنگ میپذیرد؛ لذا هر چه دوستان و همنشینان ما افراد با اراده، منظم، معقول، جدی و مصمم باشند، ما هم به همین حالات نزدیک میشویم. از طرف دیگر، اگر همنشینان و دوستان ما اهل بطالت و اتلاف وقت، سستی و بیبرنامگی باشند، ناخودآگاه ما هم به همین خصلتها دچار میشویم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: «المرء علی دین خلیله و قرینه»( کافی، ج ۲، ص ۳۷۵)؛ «انسان، بر دین و مرام دوستان و نزدیکانش است».
13- ورزش و فعالیت جسمی مناسب
همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، نفس انسان به دنبال راحتی است. هر چیزی که باعث شود انسان مقداری سختی بکشد و نفس را به تحمل وادارد، باعث قوت نفس و اراده میشود. فعالیت ورزشی مناسبی که موجب عرق ریختن و تحرک شود در این راستا تأثیر بسزایی دارد. پس از کم تحرکی و گوشهنشینی پرهیز کنید و حتماً ساعتی را در روز به ورزش و فعالیت جسمی حتی در حد پیادهروی ساده بپردازید. بهترین نوع ورزش که تأثیر بهتری در تقویت اراده دارد، کوهنوردی است که طی آن، در هر قدمی که انسان برمیدارد و بالاتر میرود، ارادهاش تقویت میشود.
14- نماز شب و تهجّد بهترین طریق تقویت اراده است
پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» برای انجام مأموریت بسیار مهم خود، نیازمند ارادهای قوی و قاطعیت در گفتار بودند. بنابراین خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً»؛ یعنی اگر ارادۀ قوی و تقویت اراده میخواهی تا در کار خود موفّق باشی، اگر میخواهی این راه پرمشقّت و سختی که در پیش داری، تو را از پا در نیاورد، نماز شب و تهجّد بهترین طریق تقویت اراده است.
عوامل ضعف اراده:
1. توجه بیش از حد به امیال نفسانی
توجه به نیازهای جسمی و روحی، امری لازم است و بدون آن، مشکلات فراوانی گریبانگیر انسان میشود؛ اما مهم، رعایت کردن حد و اندازه پاسخگویی است. اگر پاسخگویی به نیازها، فراتر از نیاز واقعی باشد، باعث آفتهای فراوانی میشود که ضعیف شدن اراده انسان، از آن جمله است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: هر کس هوای نفسش قوی شود، عزم و ارادهاش ضعیف خواهد شد.1
خواب، نیاز آدمی است؛ اما خواب بیش از اندازه، دین و دنیای آدمی را خراب میکند2 و باعث از دست رفتن اموری میشود که در طول روز، امکان جبران آنها نیست.3
خوراک و طعام نیاز انسان است؛ اما زیادهروی در استفاده از خوراکیها و نوشیدنیها، باعث ضررهای زیادی میشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: إِیاکُمْ وَ فُضُولَ المَطْعَمِ فَإِنَّهُ یسُمُّ الْقَلْبَ بِالْفَضْلَه وَ یبْطِئُ بِالْجَوَارِحِ عَنِ الطَّاعَه وَ یصِمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِمَاعِ الْمَوْعِظَه؛4
از خوردن بیش از حد بپرهیزید که آن، دل را سخت میکند و اعضای بدن را در اطاعت خدا تنبل میکند و گوش همتها را از شنیدن پند و اندرز، کر مینماید.
اطاعت از شهوات، آدمی را مانند اسیری میکند که پیوسته بی چون و چرا به دنبالش میدود.5 از طرفی، رشد و تعالی و قوت اراده انسان در این است که با شهوت خود مخالفت کند.6
اگر میخواهیم دچار ضعف اراده نشویم، باید در پاسخگویی به نیازها و امیال، حد اعتدال را رعایت نموده و با زیادهخواهیهای نفس، مخالفت کنیم، تا از آفات فراوان آن -از جمله ضعیف شدن اراده- در امان بمانیم.
2. کم کاری
کارها از نظر سختی و آسانی متفاوتند، از طرفی اراده نیز دارای درجات متعدد است. هیچ انسانی را نمیتوان یافت که برای هیچ کار خیری اراده نداشته باشد. هر یک از ما برای انجام برخی کارها ارادهای داریم که همان، میتواند نقطه شروع تقویت اراده باشد. هر اندازه به آنچه میتوانیم و آن را اراده داریم، عمل کنیم، اراده ما برای کارهایی که تا به حال نمیتوانستهایم، تقویت میشود. حضرت علی علیه السلام میفرماید: من یعمل یزدد قوه. من یقصر فی العمل یزدد فتره؛7 هر کس عمل کند، قوت او زیادتر میشود و هر کس در عمل، کوتاهی کند، سستی و تنبلی او فزونی مییابد.
پس یکی از عوامل ضعیف کننده اراده، کوتاهی در اموری است که توان انجام آن را داریم. از همین سستیها است که ناتوانی و تنبلی و کسالت در وجود ما نهادینه میشود8 و غم و اندوه را به ارمغان میآورد.9
از کارهای کوچک شروع کنید و بر انجام آنها مداومت داشته باشید، تا به کارهای بزرگ موفق شوید. چنانچه در روایات اهلبیت علیهم السلام بر این نکته تأکید شده است.10
3. موسیقی
از نظر فقهی، موسیقی مطرب با شرایط خاص خود حرام است و آثار مخرب فراوانی دارد؛ ولی درباره موسیقی مجاز نیز لازم به یادآوری است که انس با این نوع موسیقی، باعث پرورش قوه خیال میشود و خیالبافی در شخص، جایگزین واقعگرایی و تعقل میشود و از طرفی موجب تضعیف اراده میشود.
امام خمینی قدس سره میفرماید: استاد معظم ما -دام ظله- میفرمودند: «بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغنیات [=موسیقیها و صداهای غنایی] سلب اراده و عزم از انسان میکند».11
موسیقی از اموری است که ممکن است بر حسب طبع، خوشایند باشد؛ ولی مطمئناً انسان را از جدیت بیرون میکند و به یک مطلب هزل میکشاند. جوانی که عادت کرد چند ساعت را در روز با موسیقی باشد، از مسایل زندگی و از مسایل جدی به طور کلی غافل میشود و به آن، معتاد میگردد.12
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید: مؤمن از لهو [مانند موسیقی] به دور است و با جدیت و تلاش، همراه میباشد.13
کسی که به بازیها اشتیاق فراوان داشته باشد و به لهو و سرگرمیها [مانند موسیقی] حرص داشته باشد، هیچگاه تعقل نخواهد کرد.14
دانشمند معروف، الکسیس کارل در کتاب راه و رسم زندگی چنین مینویسد: رادیو و سینما و ورزشهای نامناسب، روحیه فرزندان را فلج میکنند. تجربه نیز ثابت کرده است اشخاصی که زیاد سرگرم موسیقی هستند، اغلب افراد بیاراده و مسامحهکار و در مقام تعقل و تفکر، راکد و ضعیف هستند و پیشرفت چشمگیری در زندگی ندارند.
4. محیط نامناسب
گاهی انسان با افرادی همنشین است که همه اهل هوی، هوس، خوشگذرانی، سستی و تنبلی هستند. مجالست با چنین افرادی، قطعاً انسان را سست، تنبل و بیاراده میکند.
با کسانی رفاقت کنید که دارای هدف، برنامه و جدیت هستند و تلاش و فعالیت روزانه قابل قبولی دارند. با کسانی نشست و برخاست کنید که برای وقت خود و شما ارزش قائل هستند و از شما، موفقتر باشند، تا در شما هم انگیزه و اراده قوی بیافرینند.
حواریون از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: «با چه کسی نشست و برخاست کنیم؟» فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش بر علم شما بیفزاید و رفتار و عملش شما را به آخرت ترغیب کند.15
یکی از مصادیق دیگر محیط نامناسب محیطی است که در آن به شما «نتوانستن» را تلقین میکنند. دائماً به شما با روشهای مختلف گوشزد میکنند که نمیتوانی و تواناییهای شما را نادیده میگیرند و به شما فرصت و جرأت بروز تواناییهایتان را نمیدهند. از این محیطها هم باید پرهیز کرد.
5. تلقینهای منفی
از عوامل مؤثر دیگر در تضعیف اراده، تلقین به نفس است که «اراده من ضعیف است. من ناتوان و کوچک هستم». با توجه به مباحث قبل، به این نتیجه میرسیم که ما بیاراده نیستیم؛ بلکه اراده انجام برخی کارها را داریم و اراده انجام برخی امور را نداریم، پس هرگز نگویید: من ضعف اراده دارم.
یکی از وظایف پدران، مادران و اولیا و معلمان، القای روحیه «توانستن» به فرزندان و آیندهسازان است. چه جفایی به فرزندان خود میکنند، پدر و مادرانی که اجازه کوچکترین خودنمایی و تحرک و جسارت را به فرزندان خود نمیدهند؛ هر گاه که فرزند میخواهد کاری بکند و خودی نشان دهد، چه بسا با دلسوزی نابجا اجازه انجام آن کار را نمیدهند. باید به فرزندانمان انجام کارهایی را که در حد توان آنها است، اجازه بدهیم؛ هرچند هزینه و خسارت احتمالی هم داشته باشد. با این کار، اعتماد به نفس، جرأت و جسارت مثبت و اراده در فرزندانمان تقویت میشود.
اگر «من میتوانم» را به طور معقول در وجود فرزندانمان نهادینه کنیم، یکی از بهترین گنجینهها را به آنها ارمغان دادهایم.
6. کم همتی
یکی از عواملی که اراده انسان را ضعیف میکند، کم همتی است. انسانهای کم همت، انگیزهای برای کار و تلاش و فعالیت ندارند و ارادهشان تحریک نمیشود. حضرت علی علیه السلام میفرماید: هیچ چیز به اندازه همت، انسان را بلند نمیکند و هیچ چیز هم به اندازه شهوت رانی، او را خوار و پست نمینماید.16 شجاعت افراد، به اندازه همت ایشان است.17
وجود اهداف و مقاصد ارزشمند و بلند، اراده انسان را تحریک میکند و زندگی او را جهت میدهد؛ پس سعی کنید در زندگی خود، اهداف معنوی، علمی، اجتماعی و خانوادگی متعدد، منتهی در یک راستا داشته باشید.
7. آرمان گرایی افراطی
یکی از عواملی که در رشد انسان تأثیر بسزایی دارد، نگاه به افقهای بلند و آرمانگرایی و راضی نبودن به وضع فعلی است. انسانهایی که به وضع معنوی و روحی و علمی خود قانع هستند و آرمانی را دنبال نمیکنند، همیشه ایستا و راکد هستند و چه بسا به عقب هم برگردند.
اما اگر همین آرمان گرایی، شکل افراطی به خود بگیرد و انسان، افقهایی را در نظر بگیرد که از توان او خارج است و در راستای آن حرکت کند، موجب شکست و احساس ناتوانی و باعث احساس ضعف اراده میشود. پس آرمانگرایی معقول و متناسب با ظرفیت و توان، مفید و سازنده است.
پس حتماً آرمانی را در نظر داشته باشید؛ اما آن آرمان باید متناسب با توان و ظرفیت و قابل دسترسی باشد و برای رسیدن به آن آرمان و هدف برنامهریزی داشته باشید، به عنوان مثال اهداف کلان را به اهداف کوچکتر و جزئی تبدیل کنید و رسیدن به آن هدف کلان را چند مرحلهای کنید. با رسیدن به هر مرحله، احساس پیروزی را به خود هدیه دهید، تا در نهایت، به آن هدف کلان برسید؛ مثلاً اگر در نظر دارید به کمال معنوی برسید و هر لحظه به یاد حق تعالی باشید تلاش برای رسیدن به آن را در چند مرحله تعریف کنید، مانند نماز اول وقت، انس روزانه با قرآن، خواندن نماز شب و گفتن برخی اذکار که در روایات وارد شده است، تا کم کم به آن هدف بلند برسید.
8. ترس و نبود اعتماد به نفس
از عوامل مهم دیگر، تضعیف کننده اراده، ترس و نبود اعتماد به نفس در افراد است. ترس از شکست، ترس از سرزنش و تحقیر دیگران، ترس از ضرر و… عواملی هستند که جرأت و جسارت و در نهایت، اراده را از انسان سلب میکنند.
درمان این مشکل بزرگ، خلوص نیت است. اگر کاری را که میکنید، برای خدا باشد و با بررسی و مشورت و تدبیر لازم، همراه باشد، مهم نیست که موفق میشوید یا نه. اگر شکست هم بخورید، خداوند، شما را به سبب سعی و تلاشتان پیروز محسوب میکند؛ همانگونه که درباره مجتهد و اجتهاد میفرمایند: مجتهد، اگر در اجتهادش درست عمل کرد، دو اجر دارد و اگر ناخودآگاه اشتباه کرد، یک اجر دارد.18
حضرت علی علیه السلامهم میفرماید: لَا تَخَافُوا فِی اللهِ لَوْمَه لَائِمٍ یکْفِکُمْ مَنْ أَرَادَکُمْ وَ بَغَی عَلَیکُمْ؛19
در راه خدا از ملامت و سرزنش دیگران نترسید که خداوند شما را برابر کسانی که اذیت شما را قصد دارند، کفایت خواهد نمود.
در نظر داشته باشید که ترس، یک عیب و کاستی20 و آفت است21 و منشأ آن، سوء ظن به خداوند است22 و از عجز نفس و ضعف یقین سرچشمه میگیرد.23
در طرف مقابل، اصل و ریشه قوت قلب و شجاعت، توکل بر خداوند متعال است.24
پس برای خدا و با توکل بر قدرت بیانتهای او و فقط برای انجام وظیفه، قدم بردارید و هرگونه ترس و دلهره را به خود راه ندهید.
9. عدم پاسخگویی صحیح به غرائز
یکی از مواقعی که افراد از ضعف اراده خود ناله سر میدهند، هنگام رویارویی با غرائز و شهوات – به ویژه شهوت جنسی- است. هنگامی که این شیر خفته سر بر میآورد، بسیاری احساس میکنند دیگر اراده و قدرت رویارویی با آن را ندارند؛ در حالی که باید دید آیا واقعاً سرکشی و طغیان و ویرانگری لازمه غریزه است یا اینکه خود ما هستیم که با عملکرد غلط یا پاسخ ندادن به موقع و صحیح و شرعی به غرائز، آن را آماده سرکشی میکنیم.
وقتی تنها به سبب قانع نبودن به حداقلها، ازدواج را به تأخیر میاندازیم و زمینه پاسخگویی صحیح به این نیاز را فراهم نمیسازیم، زمینه را برای چیره شدن غریزه و سرکشیهای او فراهم میسازیم؛ در حالی که مؤمن واقعی بیش از اینکه فراهم بودن همه امکانات و برپایی جشنهای آنچنانی برایش مهم باشد، دوری از معصیت برایش مهم است؛ لذا با حداقل امکانات به راهِ حلال و شرعی کنترل غریزه پناه میبرد و خود را از این پرتگاه نجات میدهد.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: غَالِبِ الشَّهْوَه قَبْلَ قُوَّه ضَرَاوَتِهَا فَإِنَّهَا إِنْ قَوِیتْ مَلَکَتْکَ وَ اسْتَفَادَتْکَ وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی مُقَاوَمَتِهَا؛25
قبل از اینکه عادت شهوت، قوت یابد، بر او غلبه کن؛ چرا که اگر او قوی شد، مالک تو و گریبانگیر تو میشود و تو نمیتوانی برابر او مقاومت کنی.
10. شکستهای پیشین
انسان در انجام هر کار، اگر موفق شود، امید و نشاط و احساس توانایی در او تقویت میشود؛ اما اگر به هر دلیل در آن کار، موفق نگردد، ناامیدی و کسالت و احساس ضعف اراده به او دست میدهد.
یکی از عوامل ضعیف شدن ارادهها شکستهای پی در پی پیشین است. با هر شکست، احساس ناتوانی و ضعف اراده در انسان تقویت میشود و ناامیدی به انسان هجوم میآورد که به فرموده حضرت علی علیه السلام بزرگترین بلاها26 و منشأ تفریط و کمکاری میباشد؛27 در حالی که اگر این قاعده طلایی را در نظر داشته باشیم که «ما مأمور به وظیفهایم نه به دست آوردن نتیجه» دیگر شکست، معنا نخواهد داشت و همه کارها به این دلیل که انجام وظیفه بوده پیروزی است.
اگر هم در فعالیتهای قبلی کوتاهی بوده با استغفار و توبه، رفع خواهد شد؛ چرا که خداوند تبدیل کننده سیئات به حسنات است. مهم نیست که شما شکست خوردهاید. مهم آن است که تنبل و بیکار نبودهاید و تلاش و کوشش کردهاید و کارتان هم بینتیجه نبوده است و حداقل برای شما تجارب مهمی را در پی داشته است. پس دست از تلاش برندارید و با مشورت و فکر و تدبیر درست، به دنبال فعالیت جدید باشید و فقط به انجام وظیفه فکر کنید، مطمئن باشید شما هم مثل دیگران توانایی و استعدادهایی دارید که اگر آنها را شناختید و در راستای آنها قدم برداشتید، حتماً پیروز خواهید شد.
11. ضعفهای جسمانی
یکی دیگر از دلائل ضعف اراده، ضعف جسم است. در نظر داشته باشید که عقل سالم و روحیه قوی و نشاط کاری و انرژی لازم برای انجام کارها در بدن سالم و قوی نهفته است.28 اگر جسم انسان ضعیف و کم تحرک باشد، احساس ناتوانی و ضعف در روحیه انسان زیاد میشود. حکما فرمودهاند: اگر برخی اخلاط مانند بلغم در خون انسان زیاد شود، موجب احساس رخوت و سستی و ضعف اراده میشود؛ لذا لازم است به بعد جسمی نیز توجه ویژه شود و در همین راستا به فعالیت بدنی، ورزش و تغذیه مناسب اهمیت بدهید.
از جمله ورزشهایی که در تقویت جسم و همچنین تقویت اراده نقش بسزایی دارد کوهنوردی است. اینکه شما مقصد بلندی مانند قله کوهی را در نظر بگیرید و برای فتح آن سختی بکشید و بدنتان را به زحمت بیندازید و آن را فتح کنید، در تقویت اراده شما بسیار مؤثر است. یکی از بزرگان اخلاق میفرمود:
با هر قدمی که در دامنه کوهی بر میدارید، اراده شما درجه و ذرهای قوی میشود.
با امید به اینکه توانسته باشیم راهنمایی لازم را به شما خواننده گرامی هدیه کنیم، کلام را با این جمله حکیمانه خاتمه می دهیم که: «خواستن، توانستن است».
پی نوشت ها:
1. غررالحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش، ح 7959.
2. ابی عبدالله7 قال: «کَثْرَه النَّوْمِ مَذْهَبَه لِلدِّینِ وَ الدُّنْیا»( کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 5، ص 84).
3. قال علی علیه السلام: «من کثر فی لیله نومه فاته من العمل ما لا یستدرکه فی یومه» (غررالحکم، ح 7386).
4. بحارالانوار، علامه مجلسی2، مؤسسه الوفاء بیروت، 1404 ق، ج 69، ص 199.
5. قال علی علیه السلام: «عبد الشهوه أسیر لا ینفک أسره» (غررالحکم، ح 6967).
6. قال علی علیه السلام: «الرُّشْدُ فِی خِلَافِ الشَّهْوَه» (بحارالانوار، ج 75، ص 53، ح 87).
7. غررالحکم، ح 2802 و 3008.
8. قال علی علیه السلام: «مِنَ التَّوَانِی یتَوَلَّدُ الْکَسَلُ» (غررالحکم، ح 10621).
9. قال علی علیه السلام: «مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِی بِالْهَم» (نهج البلاغه، حکمت 121).
10. ر.ک: ثواب الاعمال، ج 1، ص 62؛ تحف العقول، ص 17.
11. چهل حدیث امام خمینی1، ص 60.
12. صحیفه نور، ج 8، ص 198.
13.غررالحکم، ص 89.
14. مستدرک الوسائل، ج 13، ص 220.
15. کافی، ج 1، ص 39.
16. قال علی علیه السلام: «ما رفع امرأ کهمته و لا وضعه کشهوته» (غررالحکم، ح 6968).
17. قال علی علیه السلام: «شجاعه الرجل علی قدر همته» (غررالحکم، ح 10267).
18. عن النبی6: «من اجتهد فأصاب فله أجران و من أخطأ فله أجر واحد» (صراط المستقیم، علی بن یونس نباطی بیاضی، نجف،کتابخانه حیدریه، 1384 ق، ج 3، ص 236).
19. بحارالانوار، ج 75، ص 99.
20. الامام علی علیه السلام: «الْجُبْنُ مَنْقَصَه» (نهج البلاغه، حکمت 3).
21. الامام علی علیه السلام: «الجبن آفه» (غررالحکم، ح 7673).
22. الامام علی علیه السلام: «الجبن و الحرص و البخل غرائز سوء یجمعها سوء الظن بالله سبحانه» (غررالحکم، ح 6514).
23. الامام علی علیه السلام: «شده الجبن من عجز النفس و ضعف الیقین» (غررالحکم، ح 5662).
24. الامام علی علیه السلام: «أصل قوه القلب التوکل علی الله» (غررالحکم، ص 197).
25. غررالحکم، ح 4884.
26. حضرت علی علیه السلام: «أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ» (غررالحکم، ص83).
27. حضرت علی علیه السلام: «فی القُنوطِ التَّفریطُ» (بحارالأنوار، ج ٧٧، ص ٢١١).
28. بدیهی است که مقصود از ضعف جسم، ضعف قوای جسمی است و منظور، نقص عضو نیست؛ لذا چه بسیار افرادی که دچار نقص عضو هستند ولی جسم قوی دارند و از اراده قوی نیز برخوردار هستند و موفقیتهای چشمگیری نیز دارند.
اگر چه هدف نهایی خودسازی و سلوک، معرفت شهودی خدای متعال است، ولی رسیدن به این هدف جز از طریق اراده قوی امکان پذیر نیست. در مباحث نظری آمده است که معیار اصلی انسانیت انسان اراده است، به همین خاطر موضوع اراده برای انسان اهمیت ویژه ای دارد. اهل معرفت وقتی می خواهند انسان را تعریف کنند می گویند انسان مظهر اراده خداوند است. یعنی عاملی که انسان را از سایر مخلوقات و حیوانات ممتاز می سازد اراده است. به لحاظ منطقی هم فصل ممیز انسان اراده است. سایر حیوانات نیز کم و بیش مظهر صفات خداوند هستند، اما تنها انسان است که مظهر اراده خداوندی است.
کارهای خداوند ارادی است، یعنی کاملا از روی عقل و حکمت و مصلحت است، خدای متعال تحت فشار هیچ نیرویی تصمیم نمی گیرد و عمل نمی کند، انسان نیز مظهر چنین اراده ای است، یعنی می تواند در مقابل امیال غریزی خود بایستد و تنها به فرمان عقل عمل و زندگی کند، اما سایر حیوانات چنین اراده ای ندارند و کاملا تسلیم امیال غریزی هستند.
از این منظر انسان با اراده کسی است که جلوی امیال غریزی که به صورت افراطی به او فشار می آورند تا از حد تعادل خارج شود و رفتار غیر انسانی داشته باشد، می ایستد و رفتارش را مستند به علم و آگاهی و حجت انجام می دهد. انسان با اراده کسی است که هم می خواهد که بر اساس عقل و فطرت عمل کند و هم می تواند و در مبارزه با نفس پیروز می شود و تحت اسارت غریزه زندگی نمی کند. انسان با اراده اسیر امیال نیست و بر اساس عقل و منطق و دین تصمیم می گیرد و عمل می کند. انسان با اراده کسی است که سعی می کند اراده اش فانی در اراده خدا باشد و به وظایف الهی خود جامه عمل بپوشاند.
اگر انسان اراده اش فانی در اراده خدا شد، آنگاه قوت می گیرد و رفتارهای خارق عادت از او سر می زند. تمام کارهای خارق عادت که از اولیای الهی سر زده است از انواع معجزات و کرامات همه محصول قوت اراده ایشان بوده است. در حقیقت اراده انسان کامل است که این کارها را انجام می دهد.
در این راستا انسان کامل کسی است که اراده در او به فعلیت رسیده و دارای اراده انسانی شده باشد. اراده انسانی یعنی اراده ای که مظهر اراده خدا است، البته کسی که اراده اش فانی در اراده خداوند شده باشد، حتما مظهر علم و قدرت او نیز خواهد شد، چون فنای فی الله علت رسیدن به قدرت و علم است. در نتیجه می توان گفت: انسان کامل مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است.
انسان کامل کسی است که از مرتبه بشریت صعود کرده و انسانیت در او شکوفا شده باشد، شکوفایی انسانیت به شکوفایی صفت اراده در او است. بالاترین مقام انسان، مقام ولایت تکوینی است که تصرف در ماده کائنات است و این تصرف معلول قوت اراده انسان می باشد. در حدیث قدسی هست که عبدی اطعنی اجعلک مثلی. بنده من مرا اطاعت کن تو را مانند خود قرار می دهم. انا اقول لشیء کن فیکون. من به چیزی می گویم باش موجود می شود، اجعلک تقول لشیء کن فیکون. تو هم در اثر عبادت من به چیزی بگویی باش موجود می شود.
در فصوص محی الدین عربی فص اسحاقی آمده است: العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه. عارف با اراده اش می تواند به خلق اشیاء بپردازد، البته باذن الهی این کارها را انجام می دهد، اما هر چه باشد محصول قوت اراده عارف و سالک است.
چیستی اراده و اختیار:
اگر ما بخواهیم تصور درستی از اراده داشته باشیم، لازم است انسان با اراده را بشناسیم. اراده یعنی خواستن و توانستن، از نظر اخلاقی کسی با اراده است که می خواهد از مرتبه بشریت به مرتبه انسانیت و قرب به خداوند عروج کند و در این راه تمام انتخاب ها و عملکردش بر اساس بینش و دانش و مطابق فطرت است نه میل و غرایز حیوانی و بشری.
به طور کلی انسان دارای دو هویت بشری و انسانی است. هویت بشری یعنی زندگی و عملکردن بر اساس میل و غریزه، یعنی وقتی گرسنه شد، غذا می خورد و هنگامی که خوابش گرفت می خوابد و هر وقت دوست داشت سخن می گوید و هر چیزی که دلش خواست می بیند و می شنود و مانند آن.
اما کسی که در مسیر خودسازی انسانی است و هویت انسانی اش شکوفا شده است اینطور نیست که هر وقت میلش کشید این کارها را انجام دهد، انسان های واقعی بر اساس عقل و منطق و بینش و دانش خود تصمیم می گیرند و عمل می کنند، گاهی انسان گرسنه است اما عقل و دین به او می گویند، الان نباید بخوری مانند زمانی که روزه است و مشغول انجام اطاعت الهی است یا غذایی که جلوی او گذاشته اند شبهه ناک است و مانند آن. خوب طبیعت و هویت بشری او اقتضا می کند که غذا بخورد اما هویت انسانی او به او می گوید: باشد در عین حال که گرسنه ای نباید غذا بخوری و آب بنوشی، باید صبر کنی.
انسان واقعی هر زمان که میلش بکشد نمی خوابد و سخن نمی گوید، به هر کجا که دلش بخواهد نگاه نمی کند و هر سخنی را گوش نمی دهد، هر کتابی را نمی خواند، هر جا که دلش بخواهد نمی رود و با هر کسی دوست نمی شود، او همه این کارها را بر اساس انتخاب و اختیار انجام می دهد، از تسلط و حکومت غریزه آزاد است، آزادانه و آگاهانه تصمیم می گیرد و عمل می کند، اما کسی که خودسازی نکرده و مانند اغلب آدمیان، بشر است، تحت حکومت نفس و شهوت و غضب تصمیم می گیرد و عمل می کند. او تابع میل است، هر وقت میلش بکشد، کار می کند و هر وقت میل نداشته باشد، بر خلاف عقل عمل می کند، هر چیزی را که دوست داشته باشد می خورد و کاری ندارد که حلال است یا حرام. با هر کسی که دلش بخواهد رابطه برقرار می کند و دوست می شود و کاری ندارد که بر صراط مستقیم است یا نه و مانند آن. تابع هوای نفس است و اصلا تمام زندگی اش نفسانی است.
از نظر منطقی جنس حیوان انواعی دارد، یک نوع آن شیر است و یک نوع آن فیل است و یک نوع هم اسب و شتر است و یک نوع آن هم بشر است. بشریت نوعی از حیوانیت است. امروز اکثر مردم دنیا بشری زندگی می کنند و تابع هوای نفس خود و اسیر غرایز هستند، انسان در این دنیا نیامده است تا زندگی بشری را تجربه کند، برای شکوفا شدن حیوانیت به دنیا نیامده است، برای این آمده تا انسان شود، تا از بشریت ارتقا پیدا کند و انسانیت یابد.
تفاوت عمده بشر و انسان در اراده داشتن و نداشتن است. بشر یعنی کسی که از خودش اراده انسانی ندارد و مانند سایر حیوانات تحت حکومت شهوت و غضب زندگی می کند، غربی های سکولار و لیبرال امروزه اینطوری زندگی می کنند، در فرهنگ آن ها نفس حاکم است و غریزه فرمان می دهد، عقلی هم که آنها از آن دم می زنند، عقل ابزاری است که در اختیار نفس است. اما انسان واقعی یعنی کسی که اراده آزاد دارد، یعنی کسی که آگاهی دارد و بر اساس آگاهی و آزادی تصمیم می گیرد و زندگی خود را با اختیار به پیش می برد.
اسلام از انسان می خواهد که انسان شود و اراده قوی داشته باشد و زندگی اش را انسانی کند. احکام نورانی اسلام انسان ساز است، یعنی اراده انسانی را احیا می کند. تمام دین و آموزه های عقلانی و وحیانی آن برای این است که انسانیت و اراده انسانی را شکوفا نماید و آدمی را از بشریت و حیوانیت نجات دهد.
اصولا خودسازی برای همین است، برای این است که انسان اراده پیدا کند، از مرتبه بشریت ارتقا پیدا کند و به مقام انسانیت برسد. تمام دستورات دینی چه احکامی و چه اخلاقی برای این است که انسان تربیت کند، تمام انبیای الهی آمده اند تا انسانیت انسان را آشکار کنند، تا آدمی را از حیوانیت و بشریت نجات دهند.
کمال انسان به این است که انسان واقعی شود. بیشتر مردم دنیا فقط صورت انسانی دارند، حقیقت آنها از انسانیت تهی است. این همه جرم و جنایت و جنگ و خون ریزی که انجام می شود و در طول تاریخ اتفاق افتاده است، حاصل امیال و هویت بشری انسان است، وگرنه انسان واقعی که مجرم و جنایت کار نمی شود. کسی که تابع عقل و فطرت است، جنگ و خون ریزی به راه نمی اندازد، ماموریت انسان در این دنیا این است که از طریق عمل به آموزه های دینی و اسلامی انسان شود. یعنی علاوه بر صورت انسانی، صیرت انسانی پیدا کند.
جهاد اکبر، یعنی در درون انسان یک نبرد دائمی میان هویت بشری و هویت انسانی انسان همیشه درگیر است. همواره این دو در تضاد و کشمکش هستند، انسان می خواهد تابع عقل و منطق و فطرت خود باشد اما بشریت و حیوانیت او را وادار می کند تا از هوای نفس و شهوت و غضب و غریزه پیروی کند. انسان واقعی کسی است که در این جهاد اکبر پیروز شود و بر نفس خود غلبه نماید و از عقل و منطق تبعیت کند. انسانی که در مسیر کمال است، صاحب اراده است، صاحب اختیار است، اما اکثر مردم اینطور نیستد، اراده ندارند، اختیار ندارند و اسیر غرایز خود هستند. قدرتی برای مبارزه با نفس ندارند و شکست خوردگان جهاد اکبراند. خودسازی و تزکیه نفس، به انسان کمک می کند تا اراده پیدا کند، و از اسارت نفس رها شود و زندگی انسانی داشته باشد.
قدرت واقعی انسان در قوت اراده ظاهر می شود. کسی که اراده قوی و تاثیر گذار دارد، انسان بزرگی است و صاحبان اراده های ضعیف کوچک و حقیر هستند. همت که اوج اقتدار عارف است، همان قوت اراده است که در او ظاهر می شود. ولایت تکوینی و اقتدار عملی و قدرت تسلط به طبیعت و کرامت که در اولیای الهی ظهور می کند، همه از شئونات اراده انسانی است.
مرتاضان هندی از طریق قدرت اراده می توانند کارهای خارق عادت انجام دهند. آنها با انجام کارهای سخت و ریاضت های دشوار اراده خود را قوی می کنند و توانایی تسلط بر طبیعت را پیدا می نمایند. البته این راه مشروع نیست و راه مشروع آن این است که انسان از طریق عمل به شریعت و یاری طریقت اسلامی به این قدرت دست یابد.
انسان مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است و همین مظهریت است که او را از سایر موجودات و جان داران ممتاز می سازد و انسان کامل کسی است که مظهر فعلی اراده الهی شده باشد. کمال انسان به شکوفایی اراده الهی در او است.
انسان دارای قدرت های عجیب نهفته ای است . آدمیت نه به ثروت است ، نه به زیبایی ، نه منزل ، نه ماشین ، این موجود دوپا ، یک شخصیت طبیعی دارد ، همراه با یک دنیا امکانات بالقوه که در وجودش نهفته است . اگر این امکانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نیز فراتر می رود و به آن جا می رسد که در وهم ناید . به تعبیر زیبای علی (ع) ، اتزعم انک جرم صغیر- و فیک انطوی العالم الاکبر. ای انسان گمان نکن که جرم کوچکی هستی ، در تو جهانی بزرگ نهاده شده است .
ظهور این امکانات روحی و معنوی بستگی به اراده ی خود انسان دارد و اراده مجری آن چیزی است که عقل آن را صحیح می داند . به راستی اگر انسان « چه باید کرد » را بداند ، اما به داناییش عمل نکند ، هرگز به مطلوبش نایل خواهد شد؟ . همانطور که اگر در کشوری مترقی ترین قوانین از طرف مجلس قانونگذاری به تصویب برسد، اما این قوانین در حد مکتوبات و نوشته ها باقی بماند ، هرگز هیچ امری در آن مملکت اصلاح نخواهد شد و آن جامعه هیچ گاه به سعادت نخواهد رسید .
همانگونه که دولت مجری قانون در یک کشور است، اراده نیز در کشور وجود انسان مجری فرمان عقل است . با نیروی اراده است که فرد می تواند به اهدافش دست یابد ، وگرنه همواره انسان در هاله ای از گمان و وهم به سر خواهد برد ؛ دقیقا مانند کسی که دوست دارد قهرمان شود، ولی برای رسیدن به آن هیچ تلاشی نمی کند و تنها به این که در خیال ، خود را قهرمان ببیند ، اکتفا می کند ، چنین آدمی لذت قدرت را هیچ گاه درک نخواهد کرد .
اراده ، قوه و نیرویی است وابسته به عقل ، بر خلاف تمایلات که وابسته به طبیعت انسان می باشد . میل ، جاذبه ای است که انسان را به سوی نیازهایش می کشاند و هر اندازه که شدیدتر باشد ، اختیار از انسان بیشتر سلب می شود ، مانند میل به غذا ، چای ، سیگار و در اینجا انسان در اختیار نیرویی بیرونی از خود است . هر قدر میل ها در انسان شدیدتر باشد ، آزادی او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالی که اراده به عکس یک نیروی درونی است و موجب رها شدن از هر چیز خارجی که قصد تملک و اسارت انسان را دارد، می باشد .
انسان با اراده، خودش را از تأثیر نیروهای خارجی ، آزاد و مستقل می کند . هر قدر اراده ، قویتر باشد ، دایره ی اختیار انسان وسیع تر است، هنگامی که هوس ها و خواهش ها به انسان فشار می آورد و عقل حکم خلافی صادر می کند ، این اراده است که هوس ها را پس می زند و به حکم عقل عمل می کند ، اینجاست که وقتی « عقده های هیجانی مثل غرائز جنسی ، ترس ، جاه طلبی تحت اطاعت و انقیاد اراده درمی آیند نفس به تدریج قوی تر می گردد .قوت و کمال روح انسان به قوت اراده است.
پس داشتن اراده به انسان قدرت می دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محرکات یا عقده ها قرار نمی گیرد و خود شخصا- راه صحیح را برمی گزیند . نقل شده که روزی حضرت رسول (ص) از راهی در مدینه دیدند ، در حالی که سنگی را به علامت وزنه برداری برمی داشتند و هر یک به دیگری افتخار می کرد که وزنه بزرگتری را برداشته است پیامبر اکرم ص ایستادند و فرمودند که آیا دلتان می خواهد که من داور این مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذیرفتند . فرمودند بسیار خوب ، اما احتیاجی نیست که سنگ بردارید . سنگ برنداشته من برایتان معیار می دهم که کدام یک از شما قوی تر هستید .
فرمود : آن کسی که نفسش او را ترغیب کند به سوی یک گناهی و میل گناهی در او باشد، ولی در مقابل آن میل گناه ایستادگی کند، او از همه قوی تر است .
البته این داستان ، قدرت عضلات را نفی نمی کند ، و در جای خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلانی قدرت اراده است. قدرت اراده این است که انسان در مقابل خواسته های نفسش ایستادگی و مقاومت بکند .
از نظر اسلام گناهکار ، دارای شخصیتی ضعیف ، زبون ، کم جنبه ، و ناتوان است، ولی آن کس که اطاعت خدا را برگزیده چون صاحب اراده است و به منبع قدرت متکی است ، دارای قوت و استقامت فوق العاده ای می باشد و این قدرت فوق العاده است که موجب می گردد تا انسان در مسیر گناه قدم نگذارد .
معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خود، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرائز خود، بر شهوات خود، به طوری که هر کاری که از انسان صادر می شود بحکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل. فرق است میان میل و اراده. میل در انسان یک کشش است، یک جاذبه است، جنبه بیرونی دارد یعنی رابطه ای است بین انسان و شیئی خارجی که آن شیء انسان را به سوی خودش می کشد، مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد، این میل یک جاذبه است که انسان را به طرف خود می کشد، یا مثلا تمایل جنسی یک جاذبه است، یک میل است که انسان را بسوی خود می کشد. حتی خواب هم همینطور است، خواب انسان را بسوی خودش می کشاند، انسان به سوی آن حالتی که نامش خواب است کشیده می شود. میل به جاه و مقام، شهوت جاه و مقام، انسان را به سوی خودش می کشاند و امثال اینها.
ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد. بر عکس میل است، انسان را از کشش امیال آزاد می کند. یعنی امیال را در اختیار انسان قرار میدهد. هر طور که اراده می کند، کار می کند نه هر طور که میلش بکشد. تابع تصمیم و فکر بودن غیر از تابع میل بودن است. این، نوعی تسلط بر امیال است. اگر توجه کرده باشید، علمای اخلاق، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تکیه شان روی مسئله اراده بوده است. اراده حاکم بر میل های انسان. می گفتند معیار و میزان انسانیت، اراده است.
حیوان، موجودی است تابع جبر غریزه که همان میل ها باشد ولی انسان موجودی است که می تواند به حکم اراده و به حکم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد، می تواند اراده بکند که بر ضد میل خودش رفتار و عمل بکند. پس آن کسی انسان است که بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه که انسان بر خودش مسلط نباشد، از انسانیت بدور است. درباره تسلط بر نفس اماره در اسلام تأکید فراوان شده است.
مبادی و ارکان اراده:
1- شناخت دقیق عمل و آثار و فواید آن:
هر چه عقل انسان قویتر باشد ارادة انسان هم قویتر میشود. صاحب نظران یکی از راههای تقویت عقل را تفکر میدانند. مهمترین عاملی که اراده بر آن استوار است شناخت و آگاهی است. فعل ارادی هم عملی است که علم در تحقق آن نقش و دخالت دارد البته آن بخش از اعمالی که برای انجام دادن به تفکر نیازمند باشد.[3]بر خلاف عادات و ملکات که نیازمند به تفکر نیستند. با توجه به این تعریف، برای این که انسان عملی انجام دهد، باید نسبت به آن، شناخت داشته باشد که پس از علم و آگاهی (شناخت) انگیزه به وجود میآید و شور و شوق منجر به انجام عمل می شود.
شناخت هدف و آگاه بودن از این که می خواهیم چه کاری را انجام دهیم و چه آثار و فوایدی برای ما دارد، خود باعث جرقه ای می شود برای میل به انجام. به دلیل این که هر عمل اختیاری از نوعی گرایش درونی و میل نشأت میگیرد و در زندگی بسیار تجربه شده است که هر چه عمل شناخته شده تر و دلخواه تر باشد اراده و حرکت هم نسبت به آن بیشتر است (میل ـ میل شدید ـ اراده و حرکت). جزوة ذکر (رهکارهای عملی برای تقویت اراده، محمد نوری، قم: مدیریت تربیتی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ ،قم: صفحه 2 به بعد.
در این جا این سؤال جای طرح دارد که چه کار کنیم میل و علاقة مان افزایش یابد؟ در پاسخ باید به نقش «بالا بردن سطح آگاهی» اشاره نمود. هر چه انسان به خود، شغل و وظایف فردی و اجتماعی خویش، آگاه تر باش، و منافع آن را بداند، نسبت به آن ها میل و رغبت پیدا می کند. البته برای شناخت و آگاهی هم مراحلی وجود دارد. مثلاً تذکر، موعظه، تجربه و مشاهده همة این موارد موجب می شود که ما نسبت به موضوعی توجه بیشری پیدا کنیم و همین توجه آگاهی ما را زیادتر می کند. (همان)
بنابراین می توان از موانع ضعف اراده را جهل و شک و حتی عدم توجه به موضوع مورد نظر دانست. موقعی که ما اطلاعات کمی نسبت به موضوع داشته باشیم توجه و تمرکز کمتری خواهیم داشت که منجر به پراکندی افکار و در نتیجه از این شاخه به آن شاخه پریدن خواهد شد.
2- شوق موکد یا احساس قوی:
برای اینکه علم به عمل تبدیل شود یک عامل بسیار مهم باید وجود داشته باشد و آن احساس است. احساس هم دو جهت دارد. یکی احساس علاقه شدید و دیگری احساس ترس شدید . البته جای احساس در قلب است، اگر علم و باور وارد قلب شود و به احساس علاقه شدید یا ترس شدید تبدیل شود، آنگاه است که این علم به عمل تبدیل می شود و انگیزه عمل را پیدا می کند. آنگاه خود عمل نیز بر روی احساس اثر دارد و آن را تقویت می کند، بنابراین علم و عمل هر دو روی احساس تاثیر مثبت دارند و هر چه احساس قوی تر باشد انگیزه انسان برای تقویت علم و عمل هم قوی تر خواهد بود و آدمی در یک چرخه علم و احساس و عمل قرار می گیرد. این چرخه هر چه پیش برود اراده انسان را تقویت خواهد کرد. راهکار تقویت اراده این است که ا نسان اولا علمش را نسبت به یک موضوع عملی افزایش دهد به نحوی که انگیزه اولیه را برای عمل پیدا کند و بعد به همان مقداری که احساس و انگیزه دارد، عمل کند، این فرایند باعث می شود که انگیزه اش برای تحصیل علم و عمل بیشتر شود و در نتیجه اراده اش بیشتر تقویت می شود و در عمل موفق تر خواهد بود.
حال چرا برخی علم دارند ولی عمل نمی کنند. جوابش این است که اولا علم آنها به گونه ای نیست که در آنها علاقه شدید یا ترس شدید ایجاد کند و از این جهت ناقص است و ثانیا آنها به همان میزان که می دانند و انگیزه دارند عمل نمی کنند و مثلا تنبلی می کنند. اگر به همان میزان عمل کنند انگیزه شان قوی تر می شود و عملکردشان نیز تقویت خواهد شد. البته تنبلی و راحت طلبی و مانند آن هم ممکن است وجود داشته باشد که نقش مانع را بازی می کنند.
3- مرحله تصمیم و سپس اقدام:
دو مرحلة قبل نقش مقدمهای را برای مرحلة نهایی ایفا میکردند. در مرحلة اول علم تصوری و در مرحلة دوم علم تصدیقی حاصل شد. پس از حصول علم تصدیقی چون هدف شناخته میشود، انگیزة کار تقویت شده و سپس این انگیزه با میل و گرایش پیوند پیدا میکند و شوق به فعل پدید میآید و به دنبال آن اراده برانگیخته میشود. در پی اراده عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت در میآیند.
این مرحله مهمترین نقش را دارد. چون تصمیمات گرفته شده، در این مرحله به اجرا در میآید و اگر این مرحله تحقق پیدا نکند، دو مرحلة قبل بیاثر است. بنابراین باید پس از اخذ تصمیم بلافاصله نسبت به اجرای آن اقدام شود. همچنانکه خداوند به پیامبر گرامى اسلام دستور میدهد که هرگاه تصمیم جدی بر انجام کاری اتخاذ کردى، با توکل به نیروی لایزال الهی هدف خود را با قاطعیت تمام دنبال کن: )… فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکّلْ عَلَی اللّهِ…(آل عمران 159)
عوامل قوت اراده:
در مسیر زندگی و خودسازی بسیاری از افراد با ناتوانایی های فراوانی مواجه می شوند، به این معنا که می خواهند کارهای فراوانی را انجام دهند، ولی عملا موفق نمی شوند، این موارد همگی معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی در قوت اراده آنها نهفته است.
هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده، هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های بی اراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
برای تقویت این نیرو دو راه پیشنهاد شده است . گروهی گفته اند باید جسم و غریزه را سرکوب کرد تا عقل و اراده قوت گیرد و بر آن پیروز شود، این روش مخالف فطرت بوده و اسلام آن را نمی پذیرد . این روش مانند این است که کسی برای پیروز شدن بر حریف به جای تقویت خود، حریف را تضعیف نماید، غلبه بر ضعیف که اهمیت ندارد ، هنر آن است که در مقابل حریف نیرومند ، خود را قوی کنیم و مردانه او را از میدان بدر ببریم .از نظر اسلام غرایز باید در حد طبیعی خود باقی بماند و انسان با قدرت عقل و اراده خود آنها را کنترل و مهار کند، منتهی تقویت چنین اراده ای برنامه می خواهد.
راه های تقویت اراده عبارتند از:
1- هدفداری:
پوچی و بی هدف بودن در زندگی اراده را تضعیف می کند و آدمی را بی خاصیت می سازد، بنابراین هدف و انگیزه داشتن از عوامل تقویت اراده است بهترین انگیزه ای که باعث تقویت اراده انسان می شود رضایت خدا و محبت خدا است. اگر انسان کارش را برای بدست آوردن رضایت خدا انجام دهد و هدف اش رضایت الهی باشد و این رضایت مندی برایش مهم جلوه کند، اراده ای قوی برای کار و عمل خواهد داشت. البته انگیزه رضایت مندی یک انگیزه حد اقلی است برای مومن و بالاتر از این انگیزه کسب محبت خدا است. بدست آورد محبت خداوند بالاترین انگیزه ای است که انسان را برای عمل و عبودیت آماده و با نشاط می کند.
هدف است که اراده را تقویت می کند و تمام غرایز آدمی را به هم مربوط می سازد و دسته جمعی و با هماهنگی مخصوص رهبری می کند . بدون هدف ، آدمی در هرج و مرج روانی و اثرات برخورد غرایز درونی اسیر می شود . داشتن هدف سبب می شود که شخصیت آدمی با استحکام کامل به سوی مقصد مخصوص رهسپار شود .
هرقدر اهداف محدود باشد ، اراده نیز محدود می شود و هر اندازه هدف ها و همت ها متعالی و بزرگ باشد ، اراده ها نیز متعالی تر و بلندتر خواهد بود .
امام خمینی در این باره سخن جالبی دارند : مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی می باشند هیچ گاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلی خود نمی اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایطی که باشند طرح و نقشه می کشند
اراده نیروی محرکه انسان به سوی هدف است. لذا هر چه هدف انسان در نظرش مهم و روشن باشد، بیشتر مصمم میشود که به سوی آن حرکت کند. هدف مهم آن است که مورد علاقه فرد باشد و نیازهای فردی، اجتماعی و معنوی فرد توسط آن ارضاء گردد. هدف روشن آن است که مراحل رسیدن به آن، سودمندیها، مشکلات و پیامدهای آن برای انسان روشن باشد. یکی از مسائلی که به روشن بودن هدف کمک میکند، مشخص بودن راه رسیدن و ابزار رسیدن به آن است.
گاهی فوائد و ضرورت کاری برای فرد روشن نیست. در این صورت نباید انتظار داشت که او دست به اقدام زند و یا اگر شروع به کار نموده، در انجام آن تداوم داشته باشد. به عنوان مثال اگر در مورد ضررهای سیگار و بیماریهای ناشی از آن و فوائد سلامتی و … فرد سیگاری اطلاعت مفیدی داده نشود، نمی توان اراده او را برای ترک سیگار جزم نمود. دلیل خیلی اهمالکاریها و سستی های ما ناشی از عدم شناخت است. نمی دانیم عبادت کردن یا تحصیل کردن چه فایده ای دارد؟ حال یا جاهل هستیم به آن موضوع یا شک و تردید داریم.
برای تقویت اراده، باید در زندگی خود هدف داشته باشیم و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم. انسان بدون هدف، دچار هرج و مرج و پوچی میشود. هدف، باعث تحریک قوا و تهییج انسان میشود و به رفتار شخص، جهت و نیرو میدهد، هر چه اهداف بلندتر و متعالیتر باشد، در شخصیت انسان، بهتر تأثیر میگذارد؛ از این رو:
اولاً هدف کلی خلقت خود را خوب بشناسید و هر روز و هر شب حرکتهای خود را با آن هدف بسنجید و هر روز مقدار راه باقی مانده را بررسی کنید. همین که انسان بداند هدف بسیار مقدس و بلند و ارزشمندی دارد، خود به خود برای انجام کارهای بزرگ تحریک میشود.
ثانیاً برای زندگی خود، اهداف کوتاه مدت، متوسط و بلند مدت تعریف کنید. برای هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز خود هدف داشته باشید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید که در تقویت اراده تأثیر بسزایی دارد.
ثالثاهدف، باید شفاف، معقول، قابل دست یابی، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود و واقع بینانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از توانایی های شخص. در غیر این صورت، وقتی انسان با مشکلات و موانع سختی روبهرو شود، ناامید و دلسرد می شود و از ادامه کار منصرف می شود.
2- مبارزه با عادت ها:
از عوامل دیگر تقویت اراده ، مبارزه با عادت هاست . علی (ع) می فرماید : با غلبه کردن بر عادت ها می توان به مقالات والا دست یافت . » البته نباید به همه عادت ها به یک چشم نگریست و عادت هایی که ایجاد رکود نمی کنند ، جنبه منفی نخواهند داشت . چنانچه بسیاری از صفات و فضایل آدمی از طریق عادت ایجاد می شود . مثلا هرکس به طور طبیعی اندکی شجاعت دارد ، اما برای پیدا کردن یک حالت فوق العاده قوت قلب ، باید آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرین کند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد . ولی عادت هایی که به جای تقویت عقل و اراده باعث اسارت آنها می شوند ، از محدوده مالکیت انسان بر خودش می کاهند ، مانند عادت به پرخوری و پرخوابی و پرگویی که راهی جز مبارزه با آنها نمی توان یافت . از جمله این عادت ها می توان ، اعتیاد به مواد مخدر استفاده از نوع خاصی از غذا و نام برد که همه و همه جز اسارت ، ثمره ی دیگری ندارند . مبارزه کردن با همین عادت های به ظاهر جزیی ، تأثیر بسزایی در تقویت اراده دارد . یکی از راه های مبارزه ترک دائمی می باشد . هرکس با کمی تأمل مقدار زیادی از این عادت های زیانبار را در خود خواهد یافت و برای از میان بردنش تنها احتیاج به عزم راسخ و اراده است . راه دیگر مبارزه با عادت ها ، واگذار نکردن کارهای خود به دیگران است . تا حد ممکن کارهایی را که به ما مربوط می شود ، خود انجام دهیم . به عنوان نمونه وقتی سر سفره نشسته اید و نیاز به آب دارید ، به جای آن که به برادر ، خواهر یا مادر بگویید آب برایم بیاور ، خودتان بلند شوید . اگر نیاز به پول دارید سعی کنید از طریق انجام کارهایی که در حد توانتان است آن مقدار پول را تهیه کنید که مزاحم و سربار دیگران نباشید .
یکی از شاگردان امام درباره خصوصیت ایشان خاطره جالبی را نقل کرده اند : امام مقید است تا آنجا که امکان دارد کار خود را بر دیگری تحمیل نکند ، کار خود را خودش انجام دهد . در نجف گاهی اتفاق می افتاد که امام روی پشت بام متوجه می شد که چراغ آشپزخانه یا دستشویی روشن مانده ، به خانم و دیگران را در پشت بام بودند دستور نمی داد که بروند چراغ را خاموش کنند خود راه می افتاد و سه طبقه را در تاریکی پایین می آمد ، چراغ را خاموش می کرد و بازمی گشت . گاهی قلم و یا کاغذ می خواست که در اتاق طبقه دوم منزل بود به هیچ کسی حتی فرزندانش دستور نمی داد که برای او کاغذ و قلم بیاورند . خودش برمی خاست از پله ها بالا می رفت و یک ورق کاغذ و یک قلم برمی داشت و بازمی گشت .
3- تلقین:
تلقین به نفس از جمله عوامل مهم دیگر در تقویت اراده است . امام در این زمینه می فرمایند :این خطر بزرگی برای انسان است که خودش را قبول نداشته باشد . بلکه به عکس ما باید باورمان بشود که چیزی هستیم ، اگر اعتقاد پیدا کردیم که می توانیم هر کاری را انجام دهیم ، توانا می شویم . به تعبیر دیگر وقتی این احساس پیدا شد ، در یک ملتی که من خودم باید هر چیز می خواهم تهیه کنم ، دیگران به من نمی دهند . این احساس اگر پیدا شد مغزها راه می افتد ، خود باوری ، انسان را توانا می کند . یکی از دانشمندان می گوید : تا وقتی فکر می کنید که نمی توانید و دارای ظرفیت نیستید ، احتمال موفقیت کم است ، اگر درخشان ترین شایستگی ها را داشته باشید خاموشش می کنید . برعکس یک فردی که از حیث هوش و قابلیت متوسط است ولی به خودش اطمینان کامل دارد ، موفق خواهد شد . او موفق می شود زیرا عدم موفقیت دیگران در ارکان اراده او تزلزلی ایجاد نمی کند ، به همین دلیل با استفاده از تجربیات خود ، شروع به کار می کند . یقین داشته باشید که این شخص خیلی زودتر و بهتر از آنچه تصور می کردید کامیاب می شود .
برای این که جرأت پیدا کرده ، شک و تردید را از خود دور سازید ؛ صحبت های دیگران را با گوش و هوش بشنوید و به بسط و استقرار جرأت خود ادامه دهید . به کسانی که دارای این صفت گرانبها هستند بنگرید و تجزیه و تحلیل کنید . حتی در جستجوی آن ابتکاری جسورانه از خود نشان دهید و کاری را در پیش گیرید که اجرای تصمیماتی را ایجاد کند و هنگامی که به امتحان می پردازید این تلقین را به یاد بیاورید : « من می توانم و می خواهم
4- مقاومت و پشت کار:
عامل مهم دیگر در تقویت اراده پی گیری در کارها است . اگر با خود قرار می گذارید ، کاری را که تمام مسایل پیرامون آن را سنجیده و به اثرات مثبتش در زندگی واقف شده اید ، انجام دهید به طور مستمر در راه تحققش تلاش کنید . مثلا – اگر با خود عهد کرده اید ، صبح ها نیم ساعت ورزش کنید ، حتما – این کار را انجام دهید . توجه داشته باشید که رسیدن به هدف ها ، محتاج زمان است ، بنابراین یک ساعت و یا چند روز برای دست یابی به آنها کافی نخواهد بود . در این راه تلاش و فعالیت مستمر ، مهم است
5- عبادت و معنویت
عبادت و معنویت اولین و مهمترین راه تقویت اراده است. زمانی که فرد نماز میخواند، ذکر خدا میگوید، قرآن میخواند، دعا میخواند، در مراسم دعاهای جمعی شرکت میکند، یک گام بزرگ در جهت تقویت اراده بر داشته است. بنابراین هر چه ارتباط معنوی با خدا بیشتر گردد، اراده فرد قویتر میگردد. دلیل مسأله کاملا روشن است. زیرا عبادت و معنویت هوا و هوس را از بین میبرد. هوا و هوس بزرگترین دشمن اراده انسان است. به همین دلیل زمانی که فرد یک نماز با حال میخواند، بعد از نماز هر کار مهمی را که اراده کند، میتواند انجام دهد.
6- انجام کارهای ارادی
عوامل فوق همه جنبه نظری داشتند. اما نظریه تا زمانی که به عمل منتهی نشود، نتیجه عملی دربر نخواهد داشت. لذا مهمترین عامل در تقویت اراده انجام کارهای ارادی و تمرین دائمی و مستمر است. داشتن هدف روشن، تعقل، معنویت و تلقین همگی به این معناست که فرد آدرس مقصد خود را میداند و توشه سفر را نیز به همراه دارد. اما هیچ مسافری تنها با داشتن آدرس و خرج سفر به مقصد نرسیده است. رسیدن به مقصد علاوه بر موارد فوق نیاز به این دارد که فرد دست به عمل بزند، از جای خود حرکت کند، مسیر را شروع و کند و ادامه دهد. و در مسیر راه از خرج سفر که همان معنویت، تفکر و تلقین است استفاده کند. و از اموری که فرد را مقصد دور میکند مثل هوا و هوس، شهوترانی، و دیگر موانعی که در ابتدا ذکر شد، دوری گزیند.
مسائل روحی نیز مانند قوای بدن، با تکرار و تمرین قوت مییابد و با ترک و انجام ندادنها، تنبلی و سستی ایجاد میشود. همانطور که قوی شدن جسم به تمرینهای منظم و مداوم و حساب شده جسمی و ورزش نیاز دارد، نفس و اراده هم با تکرار و تمرین، قوی میشود.
اگر کارهایی را که میتوانیم و اراده انجام آن را داریم به طور مداوم انجام دهیم، قوت اراده پیدا میکنیم و اراده و توان کارهایی که قبلاً نمیتوانستیم انجام دهیم در ما پدید میآید. حضرت امیر علیهالسلام این نکته اساسی را چنین بیان میکند: «من یعْمَلْ یزدَدْ قوةً»( غررالحکم، ص 152.)؛ «هر کس عمل کند، قوت او زیاد میشود»، «من یقَصِّر فی العمل یزدد فرَةً»( همان، ص 158.)، «هر کس در عمل کوتاهی کند، سستی او افزون شود».
در برنامهریزی خود، کارهایی را که راحتتر است در اولویت قرار دهید. ترجیحاً کارهایی را که زود بازده است انتخاب کنید و هر روز تکرار کنید. بعد از مدتی، کارهای بهتر و بالاتر و بیشتر را هدف گذاری کنید؛ برای مثال، سعی کنید اغلب اوقات با وضو باشید. هر روز مقدار مشخصی قرآن بخوانید و مطالعه کنید.
به خصوص انجام تکالیف دینی مثل نماز اول وقت، رعایت آداب و مستحبات، روزههای مستحبی در حد امکان، در تقویت اراده بسیار مؤثر است، هرگاه صدای اذان را شنیدید، حتماً نماز را بر امور دیگر مقدم بدارید. با این کار، بعد از مدت کوتاهی، اراده شما قوی میشود.
قرآن کریم میفرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»( سوره بقره: 45.)؛ مستحباتی را که در حد توان شماست انتخاب کنید و به انجام آنها مقید شوید؛ برای مثال قبل از خوردن غذا، دستهای خود را بشویید. اول هر کار بسم الله بگویید و مسواک بزنید و
7- انجام وظایف الهى:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه هاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعایت نمودن، دوری از گناه، هر کدام مهم ترین عامل تقویت اراده به شمار مى آید. کسى که روزه مى گیرد، با تمام هوس ها و رذایل اخلاقى مبارزه مى کند. کسى که به عبادت خداوند مى پردازد، آرامش روانى پیدا مى کند. آرامش روانى مؤثرترین عامل تقویت اراده است.
راه تقویت اراده از این منظر, حاکم ساختن اراده و خواست الهی بر اراده و خواست خود است. انسان در طول زندگی خود با انجام دستورات دینی همواره در مسیر تقویت اراده قدم برداشته و این مساله را تمرین می نماید .
لذا بهترین راهکار عملی تقویت اراده, انجام وظایف دینی اعم از عمل به واجبات و ترک حرام است. به خصوص ترک گناه در این زمینه بسیار موثر است. بعد از انجام واجبات و ترک حرام، انجام مستحبات مانند روزه گرفتن و انجام نوافل و ترک مکروهات تاثیر نهایی بر اراده انسان خواهد داشت.
تقویت اراده همان مقام فنایی است که عارف و سالک در پی آن است و از این منظر حتی می توان گفت: تمام سلوک عرفانی چیزی جز حرکت در مسیر اراده و تقویت اراده نیست. سالک با تقویت اراده به جایی می رسد که اراده او مظهر اراده خدای متعال می شود و به مقام همت و کن فیکون می رسد و قادر می شود که کارهای خارق العاده انجام دهد و کرامت از او ظهور می کند.
8- بهره گیرى از سرگذشت انسان هاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسان هاى با اراده، عامل تعیین کننده اى در تقویت اراده است. خواندن زندگینامه انسان هاى با اراده موجب مى شود که آدمی در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مى شود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت «پشتکار» است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایى، نمونه اى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مى دهند و راه معاش ایشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمین زراعتى در قریه شادآباد تبریز بوده است.
علامه طباطبایى به علت تنگدستى ناچار مى شود از نجف اشرف به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزى اشتغال ورزند.( علامه حسینى تهرانى، ص تابان، ص 39.) با این وصف ایشان با تلاش پیگیر توانست تفسیرى به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن، تفسیرى یافت نمى شود.
در کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ از آیت الله جعفر سبحانى و سیماى فرزانگان از رضا مختارى داستان هاى زیادى از بزرگان نقل شده است.
9- مثبت اندیشی
یکی از موانع شکلگیری ارادههای بزرگ، روحیه یأس و ناامیدی و توجه بیش از حد به مشکلات و کمتوجهی به داشتهها و تواناییها است، خداوند با قدرت بیانتهای خود، فرموده است: «هر کس بر من توکل کند، او را کفایت میکنم»( سوره طلاق: ۳٫) و نیز: «ما انسانها را در رسیدن به مقاصد خود یاری میکنیم»( سوره اسراء: ۲۰)، همچنین فرموده است: «من نزد گمان بنده مؤمن به خود هستم، اگر او به من خوش گمان باشد که کمکش میکنم؛ پس یاریاش میکنم و اگر او گمانش این باشد که کمکش نمیکنم، پس من هم او را رها میکنم»( کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۷۲٫)٫
با وجود قدرت و لطف بیمنتهای خداوند و حقایقی که عرض شد، جا دارد انسانها عینک سیاه به چشم نزنند و به موفقیت خود امیدوار باشند و خداوند و همه خلقت را پشتیبان خود بدانند.
10- رعایت نظم و انضباط
نفس آدمی، راحت طلب و قالب گریز و خواهان بیقیدی است. هر چه انسان بتواند نفس را در قالب و محدودههای معقول مورد تأیید عقل و شرع قرار دهد، کم کم نفس قوت مییابد. حضرت نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم میفرماید: «الشدید من غلب نفسه»؛ «قوی، کسی است که بر نفس خود غلبه کند»، لذا برای هر روز خود برنامه منظم و جامع و کاملی داشته باشید. نیازهای متعدد خود را در نظر بگیرید و در برنامه خود برای پاسخ گویی به آنها برنامه داشته باشید.
11- جلوگیری از افراط در تأمین نیازها
یکی از اموری که اراده انسان را ضعیف کرده و سستی و تنبلی را بر انسان غالب میکند، زیادهروی در تأمین نیازها است. پرخوابی، پرخوری، زیادهروی در شهوات هر چند حلال باشد، نشست و برخاستهای طولانی و بیفایده، استفاده زیاد از رسانهها و همه اینها آدمی را سست و غافل کرده و جدیت را از انسان دور میکند؛ لذا با جلوگیری از این امور، موانع موفقیت خود را برطرف کنید.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْیوْمِ وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ الْهِمَمِ»( نهج البلاغه، ص ۳۵۸، کلام ۲۴۱)؛ «عزم و تصمیم برای رسیدن به کمالات، با سورچرانی و راحتطلبی سازگار نیست، چه بسیار خوابهایی که تصمیمات روز را بر هم میزند و چه بسیار تاریکیهایی که یاد همتهای بلند را از خاطرهها زدوده است».
12- رفاقت با انسانهای با اراده و مصمم
انسان، ناخودآگاه از افرادی که با آنها رفاقت و همنشینی دارد، رنگ میپذیرد؛ لذا هر چه دوستان و همنشینان ما افراد با اراده، منظم، معقول، جدی و مصمم باشند، ما هم به همین حالات نزدیک میشویم. از طرف دیگر، اگر همنشینان و دوستان ما اهل بطالت و اتلاف وقت، سستی و بیبرنامگی باشند، ناخودآگاه ما هم به همین خصلتها دچار میشویم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: «المرء علی دین خلیله و قرینه»( کافی، ج ۲، ص ۳۷۵)؛ «انسان، بر دین و مرام دوستان و نزدیکانش است».
13- ورزش و فعالیت جسمی مناسب
همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، نفس انسان به دنبال راحتی است. هر چیزی که باعث شود انسان مقداری سختی بکشد و نفس را به تحمل وادارد، باعث قوت نفس و اراده میشود. فعالیت ورزشی مناسبی که موجب عرق ریختن و تحرک شود در این راستا تأثیر بسزایی دارد. پس از کم تحرکی و گوشهنشینی پرهیز کنید و حتماً ساعتی را در روز به ورزش و فعالیت جسمی حتی در حد پیادهروی ساده بپردازید. بهترین نوع ورزش که تأثیر بهتری در تقویت اراده دارد، کوهنوردی است که طی آن، در هر قدمی که انسان برمیدارد و بالاتر میرود، ارادهاش تقویت میشود.
14- نماز شب و تهجّد بهترین طریق تقویت اراده است
پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» برای انجام مأموریت بسیار مهم خود، نیازمند ارادهای قوی و قاطعیت در گفتار بودند. بنابراین خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً»؛ یعنی اگر ارادۀ قوی و تقویت اراده میخواهی تا در کار خود موفّق باشی، اگر میخواهی این راه پرمشقّت و سختی که در پیش داری، تو را از پا در نیاورد، نماز شب و تهجّد بهترین طریق تقویت اراده است.
عوامل ضعف اراده:
1. توجه بیش از حد به امیال نفسانی
توجه به نیازهای جسمی و روحی، امری لازم است و بدون آن، مشکلات فراوانی گریبانگیر انسان میشود؛ اما مهم، رعایت کردن حد و اندازه پاسخگویی است. اگر پاسخگویی به نیازها، فراتر از نیاز واقعی باشد، باعث آفتهای فراوانی میشود که ضعیف شدن اراده انسان، از آن جمله است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: هر کس هوای نفسش قوی شود، عزم و ارادهاش ضعیف خواهد شد.1
خواب، نیاز آدمی است؛ اما خواب بیش از اندازه، دین و دنیای آدمی را خراب میکند2 و باعث از دست رفتن اموری میشود که در طول روز، امکان جبران آنها نیست.3
خوراک و طعام نیاز انسان است؛ اما زیادهروی در استفاده از خوراکیها و نوشیدنیها، باعث ضررهای زیادی میشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: إِیاکُمْ وَ فُضُولَ المَطْعَمِ فَإِنَّهُ یسُمُّ الْقَلْبَ بِالْفَضْلَه وَ یبْطِئُ بِالْجَوَارِحِ عَنِ الطَّاعَه وَ یصِمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِمَاعِ الْمَوْعِظَه؛4
از خوردن بیش از حد بپرهیزید که آن، دل را سخت میکند و اعضای بدن را در اطاعت خدا تنبل میکند و گوش همتها را از شنیدن پند و اندرز، کر مینماید.
اطاعت از شهوات، آدمی را مانند اسیری میکند که پیوسته بی چون و چرا به دنبالش میدود.5 از طرفی، رشد و تعالی و قوت اراده انسان در این است که با شهوت خود مخالفت کند.6
اگر میخواهیم دچار ضعف اراده نشویم، باید در پاسخگویی به نیازها و امیال، حد اعتدال را رعایت نموده و با زیادهخواهیهای نفس، مخالفت کنیم، تا از آفات فراوان آن -از جمله ضعیف شدن اراده- در امان بمانیم.
2. کم کاری
کارها از نظر سختی و آسانی متفاوتند، از طرفی اراده نیز دارای درجات متعدد است. هیچ انسانی را نمیتوان یافت که برای هیچ کار خیری اراده نداشته باشد. هر یک از ما برای انجام برخی کارها ارادهای داریم که همان، میتواند نقطه شروع تقویت اراده باشد. هر اندازه به آنچه میتوانیم و آن را اراده داریم، عمل کنیم، اراده ما برای کارهایی که تا به حال نمیتوانستهایم، تقویت میشود. حضرت علی علیه السلام میفرماید: من یعمل یزدد قوه. من یقصر فی العمل یزدد فتره؛7 هر کس عمل کند، قوت او زیادتر میشود و هر کس در عمل، کوتاهی کند، سستی و تنبلی او فزونی مییابد.
پس یکی از عوامل ضعیف کننده اراده، کوتاهی در اموری است که توان انجام آن را داریم. از همین سستیها است که ناتوانی و تنبلی و کسالت در وجود ما نهادینه میشود8 و غم و اندوه را به ارمغان میآورد.9
از کارهای کوچک شروع کنید و بر انجام آنها مداومت داشته باشید، تا به کارهای بزرگ موفق شوید. چنانچه در روایات اهلبیت علیهم السلام بر این نکته تأکید شده است.10
3. موسیقی
از نظر فقهی، موسیقی مطرب با شرایط خاص خود حرام است و آثار مخرب فراوانی دارد؛ ولی درباره موسیقی مجاز نیز لازم به یادآوری است که انس با این نوع موسیقی، باعث پرورش قوه خیال میشود و خیالبافی در شخص، جایگزین واقعگرایی و تعقل میشود و از طرفی موجب تضعیف اراده میشود.
امام خمینی قدس سره میفرماید: استاد معظم ما -دام ظله- میفرمودند: «بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغنیات [=موسیقیها و صداهای غنایی] سلب اراده و عزم از انسان میکند».11
موسیقی از اموری است که ممکن است بر حسب طبع، خوشایند باشد؛ ولی مطمئناً انسان را از جدیت بیرون میکند و به یک مطلب هزل میکشاند. جوانی که عادت کرد چند ساعت را در روز با موسیقی باشد، از مسایل زندگی و از مسایل جدی به طور کلی غافل میشود و به آن، معتاد میگردد.12
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید: مؤمن از لهو [مانند موسیقی] به دور است و با جدیت و تلاش، همراه میباشد.13
کسی که به بازیها اشتیاق فراوان داشته باشد و به لهو و سرگرمیها [مانند موسیقی] حرص داشته باشد، هیچگاه تعقل نخواهد کرد.14
دانشمند معروف، الکسیس کارل در کتاب راه و رسم زندگی چنین مینویسد: رادیو و سینما و ورزشهای نامناسب، روحیه فرزندان را فلج میکنند. تجربه نیز ثابت کرده است اشخاصی که زیاد سرگرم موسیقی هستند، اغلب افراد بیاراده و مسامحهکار و در مقام تعقل و تفکر، راکد و ضعیف هستند و پیشرفت چشمگیری در زندگی ندارند.
4. محیط نامناسب
گاهی انسان با افرادی همنشین است که همه اهل هوی، هوس، خوشگذرانی، سستی و تنبلی هستند. مجالست با چنین افرادی، قطعاً انسان را سست، تنبل و بیاراده میکند.
با کسانی رفاقت کنید که دارای هدف، برنامه و جدیت هستند و تلاش و فعالیت روزانه قابل قبولی دارند. با کسانی نشست و برخاست کنید که برای وقت خود و شما ارزش قائل هستند و از شما، موفقتر باشند، تا در شما هم انگیزه و اراده قوی بیافرینند.
حواریون از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: «با چه کسی نشست و برخاست کنیم؟» فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش بر علم شما بیفزاید و رفتار و عملش شما را به آخرت ترغیب کند.15
یکی از مصادیق دیگر محیط نامناسب محیطی است که در آن به شما «نتوانستن» را تلقین میکنند. دائماً به شما با روشهای مختلف گوشزد میکنند که نمیتوانی و تواناییهای شما را نادیده میگیرند و به شما فرصت و جرأت بروز تواناییهایتان را نمیدهند. از این محیطها هم باید پرهیز کرد.
5. تلقینهای منفی
از عوامل مؤثر دیگر در تضعیف اراده، تلقین به نفس است که «اراده من ضعیف است. من ناتوان و کوچک هستم». با توجه به مباحث قبل، به این نتیجه میرسیم که ما بیاراده نیستیم؛ بلکه اراده انجام برخی کارها را داریم و اراده انجام برخی امور را نداریم، پس هرگز نگویید: من ضعف اراده دارم.
یکی از وظایف پدران، مادران و اولیا و معلمان، القای روحیه «توانستن» به فرزندان و آیندهسازان است. چه جفایی به فرزندان خود میکنند، پدر و مادرانی که اجازه کوچکترین خودنمایی و تحرک و جسارت را به فرزندان خود نمیدهند؛ هر گاه که فرزند میخواهد کاری بکند و خودی نشان دهد، چه بسا با دلسوزی نابجا اجازه انجام آن کار را نمیدهند. باید به فرزندانمان انجام کارهایی را که در حد توان آنها است، اجازه بدهیم؛ هرچند هزینه و خسارت احتمالی هم داشته باشد. با این کار، اعتماد به نفس، جرأت و جسارت مثبت و اراده در فرزندانمان تقویت میشود.
اگر «من میتوانم» را به طور معقول در وجود فرزندانمان نهادینه کنیم، یکی از بهترین گنجینهها را به آنها ارمغان دادهایم.
6. کم همتی
یکی از عواملی که اراده انسان را ضعیف میکند، کم همتی است. انسانهای کم همت، انگیزهای برای کار و تلاش و فعالیت ندارند و ارادهشان تحریک نمیشود. حضرت علی علیه السلام میفرماید: هیچ چیز به اندازه همت، انسان را بلند نمیکند و هیچ چیز هم به اندازه شهوت رانی، او را خوار و پست نمینماید.16 شجاعت افراد، به اندازه همت ایشان است.17
وجود اهداف و مقاصد ارزشمند و بلند، اراده انسان را تحریک میکند و زندگی او را جهت میدهد؛ پس سعی کنید در زندگی خود، اهداف معنوی، علمی، اجتماعی و خانوادگی متعدد، منتهی در یک راستا داشته باشید.
7. آرمان گرایی افراطی
یکی از عواملی که در رشد انسان تأثیر بسزایی دارد، نگاه به افقهای بلند و آرمانگرایی و راضی نبودن به وضع فعلی است. انسانهایی که به وضع معنوی و روحی و علمی خود قانع هستند و آرمانی را دنبال نمیکنند، همیشه ایستا و راکد هستند و چه بسا به عقب هم برگردند.
اما اگر همین آرمان گرایی، شکل افراطی به خود بگیرد و انسان، افقهایی را در نظر بگیرد که از توان او خارج است و در راستای آن حرکت کند، موجب شکست و احساس ناتوانی و باعث احساس ضعف اراده میشود. پس آرمانگرایی معقول و متناسب با ظرفیت و توان، مفید و سازنده است.
پس حتماً آرمانی را در نظر داشته باشید؛ اما آن آرمان باید متناسب با توان و ظرفیت و قابل دسترسی باشد و برای رسیدن به آن آرمان و هدف برنامهریزی داشته باشید، به عنوان مثال اهداف کلان را به اهداف کوچکتر و جزئی تبدیل کنید و رسیدن به آن هدف کلان را چند مرحلهای کنید. با رسیدن به هر مرحله، احساس پیروزی را به خود هدیه دهید، تا در نهایت، به آن هدف کلان برسید؛ مثلاً اگر در نظر دارید به کمال معنوی برسید و هر لحظه به یاد حق تعالی باشید تلاش برای رسیدن به آن را در چند مرحله تعریف کنید، مانند نماز اول وقت، انس روزانه با قرآن، خواندن نماز شب و گفتن برخی اذکار که در روایات وارد شده است، تا کم کم به آن هدف بلند برسید.
8. ترس و نبود اعتماد به نفس
از عوامل مهم دیگر، تضعیف کننده اراده، ترس و نبود اعتماد به نفس در افراد است. ترس از شکست، ترس از سرزنش و تحقیر دیگران، ترس از ضرر و… عواملی هستند که جرأت و جسارت و در نهایت، اراده را از انسان سلب میکنند.
درمان این مشکل بزرگ، خلوص نیت است. اگر کاری را که میکنید، برای خدا باشد و با بررسی و مشورت و تدبیر لازم، همراه باشد، مهم نیست که موفق میشوید یا نه. اگر شکست هم بخورید، خداوند، شما را به سبب سعی و تلاشتان پیروز محسوب میکند؛ همانگونه که درباره مجتهد و اجتهاد میفرمایند: مجتهد، اگر در اجتهادش درست عمل کرد، دو اجر دارد و اگر ناخودآگاه اشتباه کرد، یک اجر دارد.18
حضرت علی علیه السلامهم میفرماید: لَا تَخَافُوا فِی اللهِ لَوْمَه لَائِمٍ یکْفِکُمْ مَنْ أَرَادَکُمْ وَ بَغَی عَلَیکُمْ؛19
در راه خدا از ملامت و سرزنش دیگران نترسید که خداوند شما را برابر کسانی که اذیت شما را قصد دارند، کفایت خواهد نمود.
در نظر داشته باشید که ترس، یک عیب و کاستی20 و آفت است21 و منشأ آن، سوء ظن به خداوند است22 و از عجز نفس و ضعف یقین سرچشمه میگیرد.23
در طرف مقابل، اصل و ریشه قوت قلب و شجاعت، توکل بر خداوند متعال است.24
پس برای خدا و با توکل بر قدرت بیانتهای او و فقط برای انجام وظیفه، قدم بردارید و هرگونه ترس و دلهره را به خود راه ندهید.
9. عدم پاسخگویی صحیح به غرائز
یکی از مواقعی که افراد از ضعف اراده خود ناله سر میدهند، هنگام رویارویی با غرائز و شهوات – به ویژه شهوت جنسی- است. هنگامی که این شیر خفته سر بر میآورد، بسیاری احساس میکنند دیگر اراده و قدرت رویارویی با آن را ندارند؛ در حالی که باید دید آیا واقعاً سرکشی و طغیان و ویرانگری لازمه غریزه است یا اینکه خود ما هستیم که با عملکرد غلط یا پاسخ ندادن به موقع و صحیح و شرعی به غرائز، آن را آماده سرکشی میکنیم.
وقتی تنها به سبب قانع نبودن به حداقلها، ازدواج را به تأخیر میاندازیم و زمینه پاسخگویی صحیح به این نیاز را فراهم نمیسازیم، زمینه را برای چیره شدن غریزه و سرکشیهای او فراهم میسازیم؛ در حالی که مؤمن واقعی بیش از اینکه فراهم بودن همه امکانات و برپایی جشنهای آنچنانی برایش مهم باشد، دوری از معصیت برایش مهم است؛ لذا با حداقل امکانات به راهِ حلال و شرعی کنترل غریزه پناه میبرد و خود را از این پرتگاه نجات میدهد.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: غَالِبِ الشَّهْوَه قَبْلَ قُوَّه ضَرَاوَتِهَا فَإِنَّهَا إِنْ قَوِیتْ مَلَکَتْکَ وَ اسْتَفَادَتْکَ وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی مُقَاوَمَتِهَا؛25
قبل از اینکه عادت شهوت، قوت یابد، بر او غلبه کن؛ چرا که اگر او قوی شد، مالک تو و گریبانگیر تو میشود و تو نمیتوانی برابر او مقاومت کنی.
10. شکستهای پیشین
انسان در انجام هر کار، اگر موفق شود، امید و نشاط و احساس توانایی در او تقویت میشود؛ اما اگر به هر دلیل در آن کار، موفق نگردد، ناامیدی و کسالت و احساس ضعف اراده به او دست میدهد.
یکی از عوامل ضعیف شدن ارادهها شکستهای پی در پی پیشین است. با هر شکست، احساس ناتوانی و ضعف اراده در انسان تقویت میشود و ناامیدی به انسان هجوم میآورد که به فرموده حضرت علی علیه السلام بزرگترین بلاها26 و منشأ تفریط و کمکاری میباشد؛27 در حالی که اگر این قاعده طلایی را در نظر داشته باشیم که «ما مأمور به وظیفهایم نه به دست آوردن نتیجه» دیگر شکست، معنا نخواهد داشت و همه کارها به این دلیل که انجام وظیفه بوده پیروزی است.
اگر هم در فعالیتهای قبلی کوتاهی بوده با استغفار و توبه، رفع خواهد شد؛ چرا که خداوند تبدیل کننده سیئات به حسنات است. مهم نیست که شما شکست خوردهاید. مهم آن است که تنبل و بیکار نبودهاید و تلاش و کوشش کردهاید و کارتان هم بینتیجه نبوده است و حداقل برای شما تجارب مهمی را در پی داشته است. پس دست از تلاش برندارید و با مشورت و فکر و تدبیر درست، به دنبال فعالیت جدید باشید و فقط به انجام وظیفه فکر کنید، مطمئن باشید شما هم مثل دیگران توانایی و استعدادهایی دارید که اگر آنها را شناختید و در راستای آنها قدم برداشتید، حتماً پیروز خواهید شد.
11. ضعفهای جسمانی
یکی دیگر از دلائل ضعف اراده، ضعف جسم است. در نظر داشته باشید که عقل سالم و روحیه قوی و نشاط کاری و انرژی لازم برای انجام کارها در بدن سالم و قوی نهفته است.28 اگر جسم انسان ضعیف و کم تحرک باشد، احساس ناتوانی و ضعف در روحیه انسان زیاد میشود. حکما فرمودهاند: اگر برخی اخلاط مانند بلغم در خون انسان زیاد شود، موجب احساس رخوت و سستی و ضعف اراده میشود؛ لذا لازم است به بعد جسمی نیز توجه ویژه شود و در همین راستا به فعالیت بدنی، ورزش و تغذیه مناسب اهمیت بدهید.
از جمله ورزشهایی که در تقویت جسم و همچنین تقویت اراده نقش بسزایی دارد کوهنوردی است. اینکه شما مقصد بلندی مانند قله کوهی را در نظر بگیرید و برای فتح آن سختی بکشید و بدنتان را به زحمت بیندازید و آن را فتح کنید، در تقویت اراده شما بسیار مؤثر است. یکی از بزرگان اخلاق میفرمود:
با هر قدمی که در دامنه کوهی بر میدارید، اراده شما درجه و ذرهای قوی میشود.
با امید به اینکه توانسته باشیم راهنمایی لازم را به شما خواننده گرامی هدیه کنیم، کلام را با این جمله حکیمانه خاتمه می دهیم که: «خواستن، توانستن است».
پی نوشت ها:
1. غررالحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش، ح 7959.
2. ابی عبدالله7 قال: «کَثْرَه النَّوْمِ مَذْهَبَه لِلدِّینِ وَ الدُّنْیا»( کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 5، ص 84).
3. قال علی علیه السلام: «من کثر فی لیله نومه فاته من العمل ما لا یستدرکه فی یومه» (غررالحکم، ح 7386).
4. بحارالانوار، علامه مجلسی2، مؤسسه الوفاء بیروت، 1404 ق، ج 69، ص 199.
5. قال علی علیه السلام: «عبد الشهوه أسیر لا ینفک أسره» (غررالحکم، ح 6967).
6. قال علی علیه السلام: «الرُّشْدُ فِی خِلَافِ الشَّهْوَه» (بحارالانوار، ج 75، ص 53، ح 87).
7. غررالحکم، ح 2802 و 3008.
8. قال علی علیه السلام: «مِنَ التَّوَانِی یتَوَلَّدُ الْکَسَلُ» (غررالحکم، ح 10621).
9. قال علی علیه السلام: «مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِی بِالْهَم» (نهج البلاغه، حکمت 121).
10. ر.ک: ثواب الاعمال، ج 1، ص 62؛ تحف العقول، ص 17.
11. چهل حدیث امام خمینی1، ص 60.
12. صحیفه نور، ج 8، ص 198.
13.غررالحکم، ص 89.
14. مستدرک الوسائل، ج 13، ص 220.
15. کافی، ج 1، ص 39.
16. قال علی علیه السلام: «ما رفع امرأ کهمته و لا وضعه کشهوته» (غررالحکم، ح 6968).
17. قال علی علیه السلام: «شجاعه الرجل علی قدر همته» (غررالحکم، ح 10267).
18. عن النبی6: «من اجتهد فأصاب فله أجران و من أخطأ فله أجر واحد» (صراط المستقیم، علی بن یونس نباطی بیاضی، نجف،کتابخانه حیدریه، 1384 ق، ج 3، ص 236).
19. بحارالانوار، ج 75، ص 99.
20. الامام علی علیه السلام: «الْجُبْنُ مَنْقَصَه» (نهج البلاغه، حکمت 3).
21. الامام علی علیه السلام: «الجبن آفه» (غررالحکم، ح 7673).
22. الامام علی علیه السلام: «الجبن و الحرص و البخل غرائز سوء یجمعها سوء الظن بالله سبحانه» (غررالحکم، ح 6514).
23. الامام علی علیه السلام: «شده الجبن من عجز النفس و ضعف الیقین» (غررالحکم، ح 5662).
24. الامام علی علیه السلام: «أصل قوه القلب التوکل علی الله» (غررالحکم، ص 197).
25. غررالحکم، ح 4884.
26. حضرت علی علیه السلام: «أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ» (غررالحکم، ص83).
27. حضرت علی علیه السلام: «فی القُنوطِ التَّفریطُ» (بحارالأنوار، ج ٧٧، ص ٢١١).
28. بدیهی است که مقصود از ضعف جسم، ضعف قوای جسمی است و منظور، نقص عضو نیست؛ لذا چه بسیار افرادی که دچار نقص عضو هستند ولی جسم قوی دارند و از اراده قوی نیز برخوردار هستند و موفقیتهای چشمگیری نیز دارند.