خانه » همه » مذهبی » رحلت پیامبر اکرم صلی‌‌‌الله علیه و آله

رحلت پیامبر اکرم صلی‌‌‌الله علیه و آله


رحلت پیامبر اکرم صلی‌‌‌الله علیه و آله

۱۳۹۴/۰۹/۱۵


۱۶۷۲ بازدید

هنگام رحلت پیامبر اکرم (ص) چه حوادثی رخ داد و چرا پیامبر(ص) در خانه خودش دفن شد؟

بُخاری
که معتبرترین کتاب اهل سنت به نام اوست در کتاب حدیثی خود، احادیثی را از ابن عباس
نقل می کند که در آنها یکی از غم انگیزترین صحنه های تاریخ اسلام بازگو شده است؛
ماجرایی که متاسفانه برخی از صحابه آن را به وجود آوردند و با خلق آن، قلب رسول خدا
صلی الله علیه وآله را در آخرین روزها و یا ساعات عمر شریفش به درد آوردند .

ماجرا از
این قرار است :

«لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَسَلَّمَ وَجَعُهُ قَالَ ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا
تَضِلُّوا بَعْدَهُ» ؛ زمانی که بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله شدت
گرفت؛ فرمود: برگه ای برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه
نشوید .

«قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا کِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا» ؛
بلا فاصله عُمَر گفت: بی تردید درد و بیماری بر پیامبر چیره شده و کتاب خدا نزد ما
هست و همان ما را کفایت می کند .

با توجه
به قبل و متن این سخن؛ منظور عُمَر این می شود: با وجود کتاب خدا در دست ما دیگر
نیازی نیست رسول خدا چیزی بنویسد و ما را از گمراهی حفظ کند، خصوصا که او الآن در
فشار درد و مریضی است و (معاذالله) اعتباری به سخنان او نیست .

پس از
این سخنی که عُمَر در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله و با اشاره به ایشان بر
زبان راند، بین حاضران اختلاف افتاد؛ برخی با او همنوا شدند و با آوردن برگ نوشته و
قلم مخالفت کردند و برخی هم برای اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و
آله) بانظرعُمَرمخالفت کردند وخلاصه دربین جمع حاضراختلاف بالاگرفت وسروصدا زیاد شد .
« فَاخْتَلَفُوا
وَ کَثُرَ اللَّغَطُ»

چون
وضعیت بدین شکل اسفناک تبدیل شد، رسول خدا [با ناراحتی] فرمود :
«قُومُوا عَنِّی وَ لَا یَنْبَغِی عِنْدِی
التَّنَازُعُ » ؛ بلند شوید و بروید و پیش من بگو
مگو نکنید.(1)

ابن سعد
(متوفی 230) بدون اشاره به نام کسی که در برابر امر رسول خدا صلی الله علیه وآله
مخالفت کرد؛ جریان را اینگونه از ابن عباس نقل می کند :

پیامبر
روز پنجشنبه سخت دردمند شد. سعید که راوی این روایت از ابن عباس است می گوید: [بعد
از این جمله] ابن عبّاس به گریه افتاد و گفت: روز پنجشنبه و چه روز پنجشنبه 
یى! درد پیامبر و بیماریش سخت شد و فرمود: دوات و قلم و ورقى بیاورید تا از براى
شما نامه  یى نوشته شود که پس از آن هرگز گمراه نشوید. سخن رسول خدا که تمام
شد؛

«فقال بعض من کان عنده إن نبی الله لیهجر !»

یکى از
کسانى که آن جا بود گفت: پیامبر هذیان مى گوید .

«فقیل له: أ لانأتیک بما طلبت؟ قال: أ و بعد ما ذا؟ »

سپس کسى
به حضرت عرض کرد: آنچه مى خواستید بیاوریم؟ فرمود: حالا و پس از این حرف؟

ابن عباس
سخن خود را اینگونه به پایان می برد: «فلم یدع به» و دیگر ورق و قلم نخواست.(2)

طبری
(متوفی 310) نیز همین احادیث را با تفاوت های جزئی به نقل از سعید بن جبیر از ابن
عباس نقل کرده است.(3)

همین
حدیث را شیخ مفید در ارشاد(4) ، طبرسی در اعلام الوری(5)
و بسیاری دیگر از بزرگان و علما در کتاب های خویش با اختلافات جزئی در مطالب ذکر
کرده اند .

اما چند
نکته درباره این ماجرای تأسف برانگیز :

نکته اول

پیامبر
خدا صلی الله علیه وآله قصد نوشتن چه مطلب مهمی را داشت؟

پاسخ این
سوال مهم را می توان با دقت در سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله و قرار دادن آن در
کنار دیگر سخنان آن حضرت به خوبی به دست آورد .

در کلام
رسول خدا صلی الله علیه وآله این عبارت به چشم می خورد «
لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ » یعنی بعد از آن گمراه نشوید. معلوم می شود که
اگر حضرت این توصیه را نکند و آن نامه را ننویسد بعد از او مردم، دچار گمراهی
خواهند شد. با قرار دادن این عبارت در کنار عبارت « لَنْ
تَضِلُّوا أَبَداً » در حدیث ثقلین که با عبارتهای نزدیک به هم بارها از
رسول خدا شنیده شد(6) به خوبی این نتیجه به دست می
آید که حضرت برای تاکید بیشتر به خصوص در مقابل آن عده که دور بسترش جمع شده بودند
قصد مکتوب کردن آن حدیث را داشت .

و اما
کسانی که معتقدند محتوای آن نامه هیچگاه به مردم ابلاغ نشد؛ بدانند که نقص بزرگی را
خواسته یا ناخواسته متوجه رسول خدا صلی الله علیه وآله می کنند؛ زیرا معنای چنین
اعتقاد باطلی این است که مردم، نیازمند برنامه مهمی برای هدایت بودند ولی پیامبر
صلی الله علیه وآله هیچگاه به آنها ابلاغ نکرد. پر واضح است که چنین سخنی از ساحت
رسالت به دور است .

نکته دوم

چرا حضرت
آن نامه را در فرصت دیگر ننوشتند؟

سوال این
است که چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از بیرون کردن آن عده دوباره برگه و
قلم طلب نکردند و آنچه را می خواستند بنویسند؛ ننوشتند؟

پاسخ به
این سوال را در چند بند بیان می کنیم :

1.
طبق آنچه گذشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله قصد بیان مطلب جدیدی را نداشتند و فقط
می خواستند در آخرین ساعات عمر شریفشان مفاد حدیث ثقلین را تاکید بیشتری کنند .

2.
با حوادثی که بعد از رحلت آن حضرت رخ داد به نظر می رسد مخاطب ویژه حضرت همان
افراد و کسانی بودند که در آن مجلس حضور داشتند بنابراین بعد از امتناع آنها از
پذیرش و نیز پراکنده شدن آنها دیگر دلیلی برای نوشتن وجود نداشت .

نکته سوم

مگر می
شود کسی که فرستاده خداست –معاذالله-  هذیان بگوید؟

به راستی
مگر می شود پیامبری که در مقام هدایت؛ جز به تعلیم وحی سخن نمی گوید
«مَا یَنطِقُ عَنِ الهْوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى» ؛(7)
در مقام هدایت و نوشتن نامه ای برای جلوگیری از انحراف امت؛ – معاذالله- هذیان
بگوید؟! این نمی شود جز آنکه گوینده آن سخن، «وحی» را هذیان بداند !!
 

خطبه امام علی(ع)، هنگام وداع با پیامبر

و من کلام له علیه السلام قاله و هو یلی غسل رسول الله ، صلی الله علیه و آله ، و
تجهیزه :

بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوه
والانباء و اخبار السماء خصصت حتی صرت مسلیا عمن سواک ، و عممت حتی صار الناس فیک
سواء و لولا انک امرت بالصبر  و نهیت عن الجزع ، لانفدنا علیک ماء الشؤون  و لکان
الداء مماطلا والکمد محالفا ، و قلا لک  ولکنه ما لا یملک رده ، و لا یستطاع دفعه
بابی انت و امی اذکرنا عند ربک ، واجعلنا من بالک

هنگامى
که رسول خدا (ص) را مى شست و کفن مى کرد، گفت :

“پدر و
مادرم فدایت باد، با مرگ تو رشته اى برید که در مرگ جز تو- کس چنان ندید- پایان
یافتن دعوت پیامبران و بریدن خبرهاى آسمان، چنانکه- مرگت- دیگر مصیبت زدگان را به
شکیبایى واداشت و همگان را در سوکى یکسان گذاشت، و اگر نه این است که به شکیبایى
امر فرمودى، و از بیتابى نهى نمودى، اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان مى
رساندیم. و درد همچنان بى درمان مى ماند، و رنج و اندوه، هم سوگند جان، و این زارى
و بیقرارى در فقدان تو اندک است، لیکن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه کس را از آن
توان رهاند. پدر و مادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر و در خاطر خود
نگاه دار !”(8)
 

آزمایش الهی پس از رحلت پیامبر

شیخ مفید
می گوید: در حالی که علی علیه السلام بیلی در دست داشت و مشغول ریختن خاک در قبر
رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، مردی پیش او آمد و عرض کرد: مردم با ابوبکر بیعت
کردند و در این میان، «طُلَقاء» (آزاد شدگان به دست پیامبر در روز فتح مکّه) به
سرعت با او پیمان بستند؛ زیرا خوف داشتند که شما از راه برسید! انصار نیز به خاطر
اختلافاتشان دچار ذلّت و خواری شدند !

علی علیه
السلام با شنیدن این خبر، بیل را بر زمین گذاشت و در حالی که به آن تکیه کرده بود،
فرمود :

«الم. اَحَسِبَ الناسُ أنْ یُترکَوا اَنْ یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون و لقد فتَنّا
الذین من قبلِهم فلیعلمنّ اللّهُ الذین صدقوا و لیعلمنَّ الکاذبین ام حَسِبَ الذین
یعملون السِّیئات ان یسبقونا ساءَ ما یحکمون»
(9)

ترجمه :

الف لام
میم. آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش
قرار نمی گیرند. و به یقین، کسانی را که پیش از اینان بودند، آزمودیم تا خدا آنان
را که راست گفته اند، معلوم دارد، و دروغگویان را نیز معلوم دارد. آیا کسانی که
کارهای بد می کنند، می پندارند که بر ما پیشی خواهند جست؟ چه داوری بدی می کنند.
(10) 

 

چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟

مرحوم
شیخ طوسى روایت مى کند: هنگامى که پیامبر درگذشت، خاندانش و کسانى که از اصحاب او
حاضر بودند، در تعیین محلى که سزاوار است پیامبر در آن دفن گردد، اختلاف کردند:
بعضى گفتند:  دربقیع دفن شود،بعضى دیگر گفتند: درصحن مسجد دفن شود .

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح
کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه اى که در آن درگذشته است، دفن شود». این سخن
را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره اش به خاک سپرده شد .

فضل بن
حسن طبرسى نیز مى نویسد: مسلمانان درباره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتگو
پرداختند، در این هنگام على علیه السلام گفت: «خداوند هر مکانى را که پیامبر را در
آن قبض روح کرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است، من او را در حجره اش که
در آن درگذشته است، دفن مى کنم » مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد
و شواهد گواهى مى دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او
در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است .
(11)
 

 

پی نوشت ها :

1. بخاری
ج1 ص194 . حدیث دیگر: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ – رضى الله عنهما – قَالَ لَمَّا حُضِرَ
رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله علیه و سلم –وَفِى الْبَیْتِ رِجَالٌ فیهم عمر بن
الخطاب،قَالَ النَّبِىُّ – صلى الله علیه وسلم – «هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ
کِتَابًالاَتَضِلُّوا بَعْدَهُ» . فَقَالَ عمر إِنَّ النبی – صلى الله علیه وسلم –
قَدْغَلَبَ علیهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ ، حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ
. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَیْتِ فَاخْتَصَمُوا ، مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا
یَکْتُبُ لَکُمْ النبی صلی الله علیه و سلم کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ . وَ
مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ما قال عمر، فَلَمَّا أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَ الاِخْتِلاَفَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله علیه وسلم- «قُومُوا». قال عبید الله فکان ابن
عباس یقول إن الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله صلى الله علیه و سلم و بین أن
یکتب لهم ذلک الکتاب من اختلافهم و لغطهم بخاری (مصحح: البغا) ج5 ص2146 (نرم افزار
الشاملة)

2.
الطبقات الکبرى، ج 2، ص187

3. تاریخ
الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی، ج2، ص437

4.
الارشاد، ج1، ص184

5. اعلام
الوری، ص136

6. حضرت
رسول در آن اجتماع بزرگ غدیر به مسلمانان فرمود: إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمْ مَا إِنْ
تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ
بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض 
الارشاد، شیخ مفید(ره)، ج 1، ص 176

7. نجم/3
و 4 

8.
نهج البلاغه، خطبه 226، مترجم: سید جعفر شهیدی

9.

(عنکبوت: 1ـ4 )

10.
شیخ
مفید، ارشاد، ج 1، ص 189

11.
استاد مهدى پیشوایى، ماهنامه کوثر، شماره 4 . 

 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد