۱۳۹۴/۰۹/۰۴
–
۷۷۷ بازدید
تکلیف پیروان سایر ادیان در قیامت چیست؟سرنوشتشان چه میشود؟
از آیات و روایات استفاده مى شود بهشت براى کسانى است که ایمان به خدا و پیامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پیشه کرده باشند: « الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب»(رعد ـ 29) کسانى که ایمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان که خوش جایگاهى خواهند داشت. مراد، ایمان به خدا و پیامبر و وحى الهى است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاى قرآن و اطاعت از پیامبر صلوات الله علیه است. پیروان دیگر ادیان الهى هم به حکم کتاب خودشان که در آن اشاره به آمدن پیامبر اسلام شده و هم به حکم عقل که باید به آخرین پیام الهى گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتی آباد داشته باشند؛ باید دین اسلام را بپذیرند. این نص صریح کتاب خدا است که فرمود: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»(آل عمران ـ 85) یعنی هر کسی غیر از اسلام (دین واقعى) دینى را بپذیرد، هرگز از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیان کاران خواهد بود. بنابراین، پیروان سایر ادیان الهى وظیفه دارند درباره دین خود و دین اسلام تحقیق کنند و دستورهاى ادیان را با هم مقایسه کنند و پس از تحقیق دقیق و علمى، به حقیقت اسلام و حقانیت این دین پى خواهند برد و آن را خواهند پذیرفت. در عین حال اگر به هر دلیلی نتوانستند در مورد دین اسلام آگاهی پیدا کنند و یا به حقانیت آن دست یابند و به این نتیجه رسیدند که دین خودشان درست است و از طرفى به محتواى دین خود عمل کردند و بر کسى ظلم نکردند، چون حجت و دلیل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمى کند و چه بسا به مرتبه ای نائل شوند که اهل بهشت شوند، ولى اگر تحقیق نکردند و با لجاجت بر دین خود پا فشارى کردند و با این که احتمال دادند دین اسلام دین حقى باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظیفه خود کوتاهى کرده، در نتیجه مورد مواخذه قرار می گیرند. بنابراین اصل در حق طلبی انسانها و تسلیم در مقابل آن، انکار حقیقت است. شهید مطهرى نوشته است: اگر کسى در روایات دقت کند، مى یابد که ائمه سلام الله علیهم اجمعین تکیهشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى آید، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطى باشد که مى بایست تحقیق و جستجو کند، اما افرادى که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطى به سر مى برند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمى روند، در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مى دانند. این گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهى درباره آنان مى رود. وى از مرحوم علامه طباطبایى نقل مى کند: همان طورى که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد. (مرتضی مطهری)، مجموعه آثار، ج 1، ص 323) بنابراین، این امکان وجود دارد که غیر مسلمانان نیز داخل بهشت شوند و اینها گروهی هستند که به عنوان مستضعفان شناخته می شوند، یا واقعا و حقیقتا دنبال دین حق بودند،اما به دلایلی بر آن دست نیافتند و نیز انسان های درستکار و پاک بودند و طبق فطرت پاک و عقل خود عمل کردهاند. محاسبه اعمال آنان، بر پایه عدل خداوندى است و براساس عقل و فطرت و کردارشان، هم چنین اعتقادات و باورهایشان (اگر صحیح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مى گیرند.آیت الله مکارم شیرازى در کتاب «والاترین بندگان» مینویسد:مردم از یک نظر به چهار دسته تقسیم مى شوند: 1- عدّه اى«طالب حق» هستند؛ که اهل بهشتند. 2- گروه دیگر«جاهلان قاصِر» هستند؛ که اگر به حق دست نیابند در قیامت عذر آنها پذیرفته خواهد بود. 3- برخی«جاهلان مقصّر» هستند که اگر حق را نیابند یا پیروی از حق نکنند در قیامت عذر آنها پذیرفته نخواهد بود. 4- گروهی که آگاهانه با حق مخالفت مى کنند. اینها در قیامت گرفتار قهر و عذاب الهی خواهند شد.1ـ عدّه اى «طالب حق» هستند. هر کجا که حق را بیابند، از آن پیروى و تبعیّت مى کنند، و هیچ عذر و بهانه اى نمیآورند. اینها هم طالب حقّند، و هم واصل به حق شده اند. این گروه زیر سایه تعالیم انبیا و اولیا و پیامبران و امامان، و پس از آنها علما و دانشمندان بوده و هستند.2ـ گروه دیگر، «جاهلان قاصِر» هستند؛ یعنى افراد نادانى که به علماء و دانشمندان دسترسى ندارند. همانند ساکنین منطقه اى که پاى عالمى به آنجا نرسیده، یا کسى که در مرکز علم و دانش و در کنار دانشمندان زندگى مى کند، امّا تاکنون به ذهنش خطور نکرده که فلان عملش اشتباه مى باشد، تا آن را اصلاح کند، و طرز صحیح آن را از آگاهان بپرسد؛ و به عبارتى کوتاه، چون غافل بوده، جاهل قاصر شمرده مى شود. خلاصه اینکه جاهل قاصر کسى است که دسترسى به عالم ندارد؛ چه بر اثر عدم حضور عالم، و یا به سبب غفلت جاهل. باید این افراد را با یک برنامهریزى صحیح و مدوّن و دراز مدّت تحت تعلیم و تربیت قرار داد، و با فراهم آوردن امکانات، آنها را از بیابان جهل و نادانى به سوى نور و روشنایى هدایت کردتنها این گروه هستند که اگر به حق دست نیابند در قیامت نیز عذر آنها پذیرفته خواهد بود.3ـ سومین دسته «جاهلان مقصّر» هستند. آنها کسانى هستند که توانایى تحقیق و جستجو و پرسش دارند، و امکان دسترسى به عالم و دانشمند نیز برایشان فراهم است، ولى انسانهایى تنبل، بى تفاوت، بى اعتنا به مسائل دینى، دنیاپرست و بى قید و بند هستند. و به دنبال فراگیرى مسائل خود نمى باشند. لازم است برای این افراد انگیزه حرکت و تلاش و تحقیق و بررسى ایجاد کرد و با این کار آنها را به فراگیرى مسائل دینى وادار نمود. اما اگر این افراد حق را نیابند یا پیروی از حق نکند در قیامت عذر آنها پذیرفته نخواهد بود.4ـ گروه چهارم کسانى هستند که آگاهانه با حق مخالفت مى کنند و با توجّه و علم و آگاهى با حقیقت سر ستیز دارند. با این افراد نیز باید تا سر حدّ امکان به نرمى و ملاطفت برخورد نمود، تا شاید هدایت شوند و به سوى حق باز گردند و چنانچه از حق پیروی نکنند در قیامت گرفتار قهر و عذاب الهی خواهند شد.
در این بحث باید میان حقانیت و نجات، فرق گذاشت؛ البته طبیعی است که همه ادیان خود را حق دانسته و معتقدند که مسیر درستی را میپیمایند، اما برخی از ادیان، دامنه رستگاری و نجات را گسترش داده و آنرا در مورد برخی از پیروان ادیان دیگر نیز گسترش میدهند.
در میان پیروان مسیحیت، اعتقاد بر این بود که تنها در مسیحیت و با اعتقاد به مسیح میتوان رستگار شد و در غیر این راه، نجاتی امکانپذیر نیست. آنها در حالیکه قرنها قدرت را در اختیار داشتند بر این اعتقاد بودند، تا اینکه در قرون جدید بویژه بعد از شورای واتیکانی دوم[1] کمی به این سمت گرایش پیدا کردهاند که افراد غیر مسیحی نیز امکان نجات دارند که البته آن نیز به جهت رسیدن فیض عیسای مسیح بدانها میباشد.[2]اما در دین اسلام ماجرا کاملاً متفاوت از مسیحیت است. برخلاف مسیحیت و کلیسا که تقریباً بعد از شانزده قرن آن هم به اجبار پذیرفتند که غیر مسیحی نیز امکان نجات دارد؛ در اسلام، در همان سالهای اول و در مقدسترین متن به این مطلب اذعان شده است که اگر انسانها بر فطرت پاک خود باشند، عمل صالح انجام دهند و واقعاً حقیقت اسلام بر آنها روشن نشده باشد، میتوانند نجات یابند. این مطلب تنها در یک آیه و یا به صورت ضمنی بیان نشده است، بلکه در آیات مختلف و با صراحت کامل بیان شده است که هرچند اسلام، دین حق و حقیقت است، اما برای گروههایی از غیر مسلمانان که به حقیقت دین اسلام پی نبردند نیز راه نجات وجود دارد.
در این مورد باید به این نکات توجه داشت:
1. اینکه اسلام، امکان نجات یافتن غیر مسلمانان را نیز مطرح میکند؛ به این معنا نیست که، حقانیت اسلام زیر سؤال برود، بلکه به قطع و یقین، اسلام دین حق و حقیقت است، اما بر اساس آیات قرآن و عقل، دایره نجات فراتر از حقانیت میباشد.
2. این اعتقاد با برخی از آیات قرآن که گفته تنها دین اسلام پذیرفته میشود؛[3] منافات ندارد؛ زیرا این آیات برای افرادی است که پیامبر اسلام(ص) را درک کردهاند و یا حقانیت اسلام برای آنها ثابت شده است و در این صورت از آنها غیر از اسلام قبول نمیشود، اما برای افرادی که واقعاً نتوانستهاند با اسلام راستین و حقیقت درست، آشنا گردند، حال چه به جهت شرایط خاص خودشان به اسلام نرسیدهاند و چه به جهت کمکاری برخی مسلمانان، در عین حال بنا بر فطرت خود به خداوند و روز قیامت اعتقاد داشتند و عمل صالح انجام میدادند؛ طبیعی است که نباید آنها را مستحق عذاب دانست که این خلاف عدالت الهی میباشد.[4]یکی از آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد، این آیه شریفه است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛[5] هر یک از مسلمانان و یهود و نصارى و صابئان (پیروان حضرت یحیى) که از روى حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکارى پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچگاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود. این آیه با کمی تفاوت در سوره مائده نیز آمده است.[6]تفسیر آیه
الف. مقصود از «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا»؛ کسانى هستند که به زبان و در ظاهر ایمان آوردند که اینان همان منافقان میباشند،[7] و مراد «الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى » نیز یهودیان و مسیحیان هستند.[8] در مورد اینکه صابئین چه کسانی هستند نیز اقوالی وجود دارد؛ برخی صابئین را همان ستارهپرستان معنا کردهاند.[9] البته بنابر سیاق آیه که اهل کتاب را ذکر میکند و نجات را برای آنها میداند، این معنا بعید است،[10] بلکه قول دیگر که بسیاری به آن معتقدند و بهتر به نظر میرسد این است که صابئین، معتقدان به کیشى هستند که حد وسط میان یهودیت و مجوسیت است و کتابى دارند که آنرا به حضرت یحیى بن زکریا منتسب میدانند.[11] دیدگاههای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.[12]بنابراین، در تفسیر آیه میتوان چنین گفت: انسانهایی که پیامبر اسلام(ص) را درک نکردهاند (بلکه بهتر است بگوییم که اسلام و حقیقت آنرا درک نکردهاند) در عین حال اعمالشان به اقتضای فطرت پاکشان بوده؛ ایمان به خدا داشتهاند، بدیهای که فطرت از آن نهی میکند مثل دروغ، زنا و … را ترک کردهاند؛ به جهان آخرت ایمان دارند و به فکر حساب و کتاب در آن زمان هستند، و همچنین عمل صالح انجام میدهند، آیه به اینان میگوید که برای این جماعت ترسی وجود ندارد.[13]ب. تفسیر دیگری نیز برای آیه وجود دارد؛ خداوند در این آیه در مقام بیان این است که نامها و نامگذاریها که دارید، از قبیل مؤمنین، یهودیان، مسیحیان، صابئیان، اینها نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، نه شما را مستحق پاداشى مى کند، و نه از عذاب او ایمن میسازد. ایمان ظاهرى مخصوصاً بدون انجام عمل صالح، چه از مسلمانان باشد و چه از یهود و نصارى و پیروان ادیان دیگر بیارزش است، تنها ایمان واقعى و خالص به خدا و قیامت که با کار نیک و عمل صالح همراه باشد در پیشگاه خدا ارزش دارد، و تنها این برنامه موجب پاداش و جلب آرامش و امنیت مى گردد.[14]بنابر تفسیر دوم، معنای «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا» دیگر منافقان نیستند، بلکه مسلمانان به معنای عام است به اینکه به بیعت عام اسلام را قبول کرده باشند.[15] [1]. شورای کلیسای کاتولیک که به منظور پاسخ دادن به نیازهای تبلیغی و عبادی کاتولیکها در قرن بیستم برپاکرد. این شورا تغییرات مهمی در اعمال کاتولیکیو همچنین در گرایشها و برداشتهای کلامی ایجاد کرد؛ ویور، مری جوی، درآمدی به مسیحیت، مترجم، قنبری، حسن، ص 488، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1381ش.
[2]. یوسفیان، حسن، کلام جدید، ص 282، تدوین کتب علوم اسلامی دانشگاهها (سمت)، مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ سوم، 1390ش.
[3]. آل عمران، 85: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»؛ و هرکه جز اسلام، دینى طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
[4]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: عدل الاهی و عدم آشنایی انسان ها با تشیع
[5]. بقره، 62.
[6]. مائده، 69: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 50، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش؛ شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 49، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 146، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 1، ص 60، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج 1، ص 138، دار العلوم، بیروت، چاپ اول، 1424ق.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 48، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[10]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 71، دار الملاک للطباعة و النشر، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 288 – 291، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 3، ص 536، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[13]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 1، ص 118، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[14]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 193؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 283.
[15]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 1، ص 100، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1408ق.
در این بحث باید میان حقانیت و نجات، فرق گذاشت؛ البته طبیعی است که همه ادیان خود را حق دانسته و معتقدند که مسیر درستی را میپیمایند، اما برخی از ادیان، دامنه رستگاری و نجات را گسترش داده و آنرا در مورد برخی از پیروان ادیان دیگر نیز گسترش میدهند.
در میان پیروان مسیحیت، اعتقاد بر این بود که تنها در مسیحیت و با اعتقاد به مسیح میتوان رستگار شد و در غیر این راه، نجاتی امکانپذیر نیست. آنها در حالیکه قرنها قدرت را در اختیار داشتند بر این اعتقاد بودند، تا اینکه در قرون جدید بویژه بعد از شورای واتیکانی دوم[1] کمی به این سمت گرایش پیدا کردهاند که افراد غیر مسیحی نیز امکان نجات دارند که البته آن نیز به جهت رسیدن فیض عیسای مسیح بدانها میباشد.[2]اما در دین اسلام ماجرا کاملاً متفاوت از مسیحیت است. برخلاف مسیحیت و کلیسا که تقریباً بعد از شانزده قرن آن هم به اجبار پذیرفتند که غیر مسیحی نیز امکان نجات دارد؛ در اسلام، در همان سالهای اول و در مقدسترین متن به این مطلب اذعان شده است که اگر انسانها بر فطرت پاک خود باشند، عمل صالح انجام دهند و واقعاً حقیقت اسلام بر آنها روشن نشده باشد، میتوانند نجات یابند. این مطلب تنها در یک آیه و یا به صورت ضمنی بیان نشده است، بلکه در آیات مختلف و با صراحت کامل بیان شده است که هرچند اسلام، دین حق و حقیقت است، اما برای گروههایی از غیر مسلمانان که به حقیقت دین اسلام پی نبردند نیز راه نجات وجود دارد.
در این مورد باید به این نکات توجه داشت:
1. اینکه اسلام، امکان نجات یافتن غیر مسلمانان را نیز مطرح میکند؛ به این معنا نیست که، حقانیت اسلام زیر سؤال برود، بلکه به قطع و یقین، اسلام دین حق و حقیقت است، اما بر اساس آیات قرآن و عقل، دایره نجات فراتر از حقانیت میباشد.
2. این اعتقاد با برخی از آیات قرآن که گفته تنها دین اسلام پذیرفته میشود؛[3] منافات ندارد؛ زیرا این آیات برای افرادی است که پیامبر اسلام(ص) را درک کردهاند و یا حقانیت اسلام برای آنها ثابت شده است و در این صورت از آنها غیر از اسلام قبول نمیشود، اما برای افرادی که واقعاً نتوانستهاند با اسلام راستین و حقیقت درست، آشنا گردند، حال چه به جهت شرایط خاص خودشان به اسلام نرسیدهاند و چه به جهت کمکاری برخی مسلمانان، در عین حال بنا بر فطرت خود به خداوند و روز قیامت اعتقاد داشتند و عمل صالح انجام میدادند؛ طبیعی است که نباید آنها را مستحق عذاب دانست که این خلاف عدالت الهی میباشد.[4]یکی از آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد، این آیه شریفه است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛[5] هر یک از مسلمانان و یهود و نصارى و صابئان (پیروان حضرت یحیى) که از روى حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکارى پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچگاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود. این آیه با کمی تفاوت در سوره مائده نیز آمده است.[6]تفسیر آیه
الف. مقصود از «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا»؛ کسانى هستند که به زبان و در ظاهر ایمان آوردند که اینان همان منافقان میباشند،[7] و مراد «الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى » نیز یهودیان و مسیحیان هستند.[8] در مورد اینکه صابئین چه کسانی هستند نیز اقوالی وجود دارد؛ برخی صابئین را همان ستارهپرستان معنا کردهاند.[9] البته بنابر سیاق آیه که اهل کتاب را ذکر میکند و نجات را برای آنها میداند، این معنا بعید است،[10] بلکه قول دیگر که بسیاری به آن معتقدند و بهتر به نظر میرسد این است که صابئین، معتقدان به کیشى هستند که حد وسط میان یهودیت و مجوسیت است و کتابى دارند که آنرا به حضرت یحیى بن زکریا منتسب میدانند.[11] دیدگاههای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.[12]بنابراین، در تفسیر آیه میتوان چنین گفت: انسانهایی که پیامبر اسلام(ص) را درک نکردهاند (بلکه بهتر است بگوییم که اسلام و حقیقت آنرا درک نکردهاند) در عین حال اعمالشان به اقتضای فطرت پاکشان بوده؛ ایمان به خدا داشتهاند، بدیهای که فطرت از آن نهی میکند مثل دروغ، زنا و … را ترک کردهاند؛ به جهان آخرت ایمان دارند و به فکر حساب و کتاب در آن زمان هستند، و همچنین عمل صالح انجام میدهند، آیه به اینان میگوید که برای این جماعت ترسی وجود ندارد.[13]ب. تفسیر دیگری نیز برای آیه وجود دارد؛ خداوند در این آیه در مقام بیان این است که نامها و نامگذاریها که دارید، از قبیل مؤمنین، یهودیان، مسیحیان، صابئیان، اینها نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، نه شما را مستحق پاداشى مى کند، و نه از عذاب او ایمن میسازد. ایمان ظاهرى مخصوصاً بدون انجام عمل صالح، چه از مسلمانان باشد و چه از یهود و نصارى و پیروان ادیان دیگر بیارزش است، تنها ایمان واقعى و خالص به خدا و قیامت که با کار نیک و عمل صالح همراه باشد در پیشگاه خدا ارزش دارد، و تنها این برنامه موجب پاداش و جلب آرامش و امنیت مى گردد.[14]بنابر تفسیر دوم، معنای «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا» دیگر منافقان نیستند، بلکه مسلمانان به معنای عام است به اینکه به بیعت عام اسلام را قبول کرده باشند.[15] [1]. شورای کلیسای کاتولیک که به منظور پاسخ دادن به نیازهای تبلیغی و عبادی کاتولیکها در قرن بیستم برپاکرد. این شورا تغییرات مهمی در اعمال کاتولیکیو همچنین در گرایشها و برداشتهای کلامی ایجاد کرد؛ ویور، مری جوی، درآمدی به مسیحیت، مترجم، قنبری، حسن، ص 488، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1381ش.
[2]. یوسفیان، حسن، کلام جدید، ص 282، تدوین کتب علوم اسلامی دانشگاهها (سمت)، مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ سوم، 1390ش.
[3]. آل عمران، 85: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»؛ و هرکه جز اسلام، دینى طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
[4]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: عدل الاهی و عدم آشنایی انسان ها با تشیع
[5]. بقره، 62.
[6]. مائده، 69: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 50، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش؛ شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 49، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 146، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 1، ص 60، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج 1، ص 138، دار العلوم، بیروت، چاپ اول، 1424ق.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 48، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[10]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 2، ص 71، دار الملاک للطباعة و النشر، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 288 – 291، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 3، ص 536، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[13]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 1، ص 118، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[14]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 193؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 283.
[15]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 1، ص 100، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1408ق.