۱۳۹۴/۰۹/۰۴
–
۱۰۸۹ بازدید
Porseman۲چراشوهرحضرت زینب درکربلانبود؟
برای اینکه مساله برای شما روشن شود اشاره به نکات زیر ضروری می نماید:شواهد و قراین تاریخی موافقت عبدالله بن جعفر با قیام حسینی
الف) همراه کردن همسر و فرزندان خویش با امام حسین
گر چه عبدالله خود در کربلا حضور نداشت اما همسر و فرزندانش همراه با امام حسین در کربلا حاضر بودند.چگونه ممکن است فردی با حرکت و قیامی موافق نباشد و به آن اعتقاد نداشته باشد اما بهترین عزیزان خود را به حضور و شرکت در آن تشویق و ترغیب نماید؟ و اجازه دهد فرزندان عزیزش (عون و محمد) در این راه قربانی شوند و همسر بزرگوارش حضرت زینب کبری در این راه پر مخاطره گام بردارد؟
ب) واکنش عبدالله بن جعفر پس از شهادت امام حسین
واکنش عبدالله بن جعفر پس از شنیدن خبر شهادت امام حسین و فرزندانش عون و محمد گویای ایمان و اعتقاد او به قیام امام حسین است مورخان نوشتهاند که: پس از بازگشت بازماندگان امام حسین به مدینه یکی از غلامان عبدالله بن جعفر به نام ابوالسلاسل نزد او رفت و شهادت پسرانش را به او تسلیت گفت. عبدالله کلمة استرجاع بر زبان آورد. غلام گفت: این مصیبتی است که از حسینبن علی به ما رسیده است! عبدالله بن جعفر او را با نعلین خود راند و گفت: ای کثیفزاده! آیا به حسین چنین چیزی را میگویی؟ به خدا سوگند اگر نزدش میبودم دوست میداشتم که تا کشته نشوم از او جدا نگردم. به خدا سوگند من آنها را سخاوتمندانه در راه حسین دادهام و مصیبت آنها بر من گران نیست، زیرا آنان در راه برادرم و پسرعمویم به شهادت رسیدند و همراهش شکیبایی ورزیدند. آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: الحمدلله با اینکه مصیبت حسین بر من گران است اما اگر نتوانستم او را یاری دهم فرزندانم او را یاری دادند.( شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 124 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 579 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 357)
این سخنان بیانگر اعتقاد والای عبدالله بن جعفر به قیام امام حسین و آگاهی و معرفت او به نهضت حسینی و ارزش و فضیلت خون شهیدان است.
ج) نامة عبدالله بن جعفر به امام حسین
یکی از موارد مهم درباره دیدگاه عبدالله بن جعفر، نامة او به امام حسین برای منصرف کردن آن حضرت از رفتن به عراق است. وی در نامه خود ،از امام می خواهد تا از مکه خارج نشود :
من از کاری که آهنگ آن را داری بر تو بیمناکم و ترس آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید. اگر تو امروز هلاک شوی نور زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو پرچم هدایتیافتگان و امیرمؤمنانی. در رفتن شتاب مکن زیرا من نیز به دنبال نامه هستم. والسلام.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 291: «فلا تعجل بالسیر فانّی فی اثر الکتاب».)
پاسخ امام به نامة او چنین است:
اما بعد نامهات به من رسید و آن را خواندم و منظورت را دریافتم. به آگاهی تو میرسانم که من جدّم رسول خدا را به خواب دیدم، او از کاری به من خبر داد و من در پی آن میروم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! ای پسرعمو چنانچه من در لانة هر جنبندهای از جنبندگان روی زمین باشم مرا بیرون کشیده به قتل خواهند رساند. به خدا ای پسرعمو آنان ستم خواهند کرد، همان گونه که یهود نسبت به روز شنبه ستم ورزیدند. والسلام.( طبری، همان، ج 4، ص 292 ؛ ابن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 67)
نامه عبدالله به امام حسین† حاکی ازاعتقاد او به مقام والای امامت و شأن و جایگاه باعظمت آن.است عباراتهایی نظیر «نور زمین»، «روح هدایت» و «امیر مؤمنان» گویای این اعتقاد است و دلبستگی و وفاداری او به امام حسین†،را نیز بیان می کند او آیندة جهان اسلام را بعد از شهادت حسین تاریک میبیند: «ترس آن دارم که نور زمین خاموش شود، زیرا تو روح هدایت و امیر مؤمنانی».
به نظر می رسد نامة عبدالله بن جعفر به امام رنگ و بوی مشاوره و خیرخواهی و دلسوزی دارد. او بهخوبی از سرنوشت حرکت امام به عراق آگاه است و نیک میداند که این سفر پیامدی جز شهادت امام و یارانش در پی ندارد. او نگران است که مبادا با شهادت امام شیرازة نظام از هم پاشیده شود و جامعة اسلامی با فقدان امام و رهبری الهی روبهرو گردد. از این رو میکوشد تا امام را از سفر به کوفه منصرف سازد و حتی از طریق گفتوگو و میانجیگری میان امام حسین† و بنیامیه از وقوع حادثهای دلخراش جلوگیری کند.
د) معذور بودن عبدالله در نپیوستن به امام
از آنچه گفته شد اصل اعتقاد عبدالله به قیام کربلا و عشق و علاقة او برای شهادت در راه امام حسین† ثابت شد، اما اینکه چرا عبدالله بن جعفر خود شخصاً در قیام عاشورا حضور نداشت و امام را همراهی نکرد، تاریخ در این باره ساکت است و از متون اصیل تاریخی چیزی به دست نمیآید. البته در برخی از آثار متأخرین احتمالاتی به عنوان عذر عبدالله بن جعفر در نپیوستن او به امام بیان شده است که مهمترین آنها چنین است:
1. نابینا بودن وی، چنانکه گفته شده: دلیل عدم حضورش در قیام عاشورا نابینا بودن او بود». (ابن عنبه، عمدة الطالب، ص 37، پاورقی محمدحسن آلطالقانی)
2. احتمال مأموریت داشتن او از سوی امام در مدینه، مانند مأموریت حفظ جان بنیهاشم، زیرا با خروج امام و دیگر بزرگان بنیهاشم از مدینه هرگونه توطئه و دسیسهای برای نابودی بنیهاشم پیشبینی میشد، از اینرو، شخصیتی همچون عبدالله بن جعفر میتوانست از هرگونه خطری که بنیهاشم را تهدید میکرد، جلوگیری کند.( سیدنورالدین جزائری، حضائص الزینبیة، ص 194)
3. کهولت سن، زیرا او در این هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبعاً آمادگی لازم و توان جسمانی مناسب برای جهاد نداشت.( جمعی از محققین، تحقیقی در نهضت عاشورا، ص 34)
اما همه این موارد فقط یک حدس تاریخی است زیرا نابینایی عبدالله بن جعفر در هیچ یک از منابع اصیل تاریخی به آن اشارهای نشده است، همینطور کهولت سن او نیز نمیتواند مانع جدی به شمار آید، زیرا او در این هنگام حدود 71 ساله بوده میتوانست با امام هجرت کند، چنانکه طبق برخی نقلها چند سال پس از عاشورا نیز از مدینه به دمشق مسافرت کرد. علاوه بر این، در سپاه امام افراد کهنسالی نظیر حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، انس بن حارث و… حضور داشتهاند.
احتمال مأموریت داشتن عبدالله از سوی امام گرچه با شخصیت و جایگاه او سازگار است، اما هیچ شاهد و قرینة تاریخی بر آن دلالت نمیکند. علاوه بر این اگر ثابت شود که محمدحنفیه از طرف امام مأمور کنترل اوضاع مدینه بوده، دیگر مأموریت عبدالله بن جعفر چندان پذیرفته نیست.
الف) همراه کردن همسر و فرزندان خویش با امام حسین
گر چه عبدالله خود در کربلا حضور نداشت اما همسر و فرزندانش همراه با امام حسین در کربلا حاضر بودند.چگونه ممکن است فردی با حرکت و قیامی موافق نباشد و به آن اعتقاد نداشته باشد اما بهترین عزیزان خود را به حضور و شرکت در آن تشویق و ترغیب نماید؟ و اجازه دهد فرزندان عزیزش (عون و محمد) در این راه قربانی شوند و همسر بزرگوارش حضرت زینب کبری در این راه پر مخاطره گام بردارد؟
ب) واکنش عبدالله بن جعفر پس از شهادت امام حسین
واکنش عبدالله بن جعفر پس از شنیدن خبر شهادت امام حسین و فرزندانش عون و محمد گویای ایمان و اعتقاد او به قیام امام حسین است مورخان نوشتهاند که: پس از بازگشت بازماندگان امام حسین به مدینه یکی از غلامان عبدالله بن جعفر به نام ابوالسلاسل نزد او رفت و شهادت پسرانش را به او تسلیت گفت. عبدالله کلمة استرجاع بر زبان آورد. غلام گفت: این مصیبتی است که از حسینبن علی به ما رسیده است! عبدالله بن جعفر او را با نعلین خود راند و گفت: ای کثیفزاده! آیا به حسین چنین چیزی را میگویی؟ به خدا سوگند اگر نزدش میبودم دوست میداشتم که تا کشته نشوم از او جدا نگردم. به خدا سوگند من آنها را سخاوتمندانه در راه حسین دادهام و مصیبت آنها بر من گران نیست، زیرا آنان در راه برادرم و پسرعمویم به شهادت رسیدند و همراهش شکیبایی ورزیدند. آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: الحمدلله با اینکه مصیبت حسین بر من گران است اما اگر نتوانستم او را یاری دهم فرزندانم او را یاری دادند.( شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 124 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 579 / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 357)
این سخنان بیانگر اعتقاد والای عبدالله بن جعفر به قیام امام حسین و آگاهی و معرفت او به نهضت حسینی و ارزش و فضیلت خون شهیدان است.
ج) نامة عبدالله بن جعفر به امام حسین
یکی از موارد مهم درباره دیدگاه عبدالله بن جعفر، نامة او به امام حسین برای منصرف کردن آن حضرت از رفتن به عراق است. وی در نامه خود ،از امام می خواهد تا از مکه خارج نشود :
من از کاری که آهنگ آن را داری بر تو بیمناکم و ترس آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید. اگر تو امروز هلاک شوی نور زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو پرچم هدایتیافتگان و امیرمؤمنانی. در رفتن شتاب مکن زیرا من نیز به دنبال نامه هستم. والسلام.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 291: «فلا تعجل بالسیر فانّی فی اثر الکتاب».)
پاسخ امام به نامة او چنین است:
اما بعد نامهات به من رسید و آن را خواندم و منظورت را دریافتم. به آگاهی تو میرسانم که من جدّم رسول خدا را به خواب دیدم، او از کاری به من خبر داد و من در پی آن میروم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! ای پسرعمو چنانچه من در لانة هر جنبندهای از جنبندگان روی زمین باشم مرا بیرون کشیده به قتل خواهند رساند. به خدا ای پسرعمو آنان ستم خواهند کرد، همان گونه که یهود نسبت به روز شنبه ستم ورزیدند. والسلام.( طبری، همان، ج 4، ص 292 ؛ ابن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 67)
نامه عبدالله به امام حسین† حاکی ازاعتقاد او به مقام والای امامت و شأن و جایگاه باعظمت آن.است عباراتهایی نظیر «نور زمین»، «روح هدایت» و «امیر مؤمنان» گویای این اعتقاد است و دلبستگی و وفاداری او به امام حسین†،را نیز بیان می کند او آیندة جهان اسلام را بعد از شهادت حسین تاریک میبیند: «ترس آن دارم که نور زمین خاموش شود، زیرا تو روح هدایت و امیر مؤمنانی».
به نظر می رسد نامة عبدالله بن جعفر به امام رنگ و بوی مشاوره و خیرخواهی و دلسوزی دارد. او بهخوبی از سرنوشت حرکت امام به عراق آگاه است و نیک میداند که این سفر پیامدی جز شهادت امام و یارانش در پی ندارد. او نگران است که مبادا با شهادت امام شیرازة نظام از هم پاشیده شود و جامعة اسلامی با فقدان امام و رهبری الهی روبهرو گردد. از این رو میکوشد تا امام را از سفر به کوفه منصرف سازد و حتی از طریق گفتوگو و میانجیگری میان امام حسین† و بنیامیه از وقوع حادثهای دلخراش جلوگیری کند.
د) معذور بودن عبدالله در نپیوستن به امام
از آنچه گفته شد اصل اعتقاد عبدالله به قیام کربلا و عشق و علاقة او برای شهادت در راه امام حسین† ثابت شد، اما اینکه چرا عبدالله بن جعفر خود شخصاً در قیام عاشورا حضور نداشت و امام را همراهی نکرد، تاریخ در این باره ساکت است و از متون اصیل تاریخی چیزی به دست نمیآید. البته در برخی از آثار متأخرین احتمالاتی به عنوان عذر عبدالله بن جعفر در نپیوستن او به امام بیان شده است که مهمترین آنها چنین است:
1. نابینا بودن وی، چنانکه گفته شده: دلیل عدم حضورش در قیام عاشورا نابینا بودن او بود». (ابن عنبه، عمدة الطالب، ص 37، پاورقی محمدحسن آلطالقانی)
2. احتمال مأموریت داشتن او از سوی امام در مدینه، مانند مأموریت حفظ جان بنیهاشم، زیرا با خروج امام و دیگر بزرگان بنیهاشم از مدینه هرگونه توطئه و دسیسهای برای نابودی بنیهاشم پیشبینی میشد، از اینرو، شخصیتی همچون عبدالله بن جعفر میتوانست از هرگونه خطری که بنیهاشم را تهدید میکرد، جلوگیری کند.( سیدنورالدین جزائری، حضائص الزینبیة، ص 194)
3. کهولت سن، زیرا او در این هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبعاً آمادگی لازم و توان جسمانی مناسب برای جهاد نداشت.( جمعی از محققین، تحقیقی در نهضت عاشورا، ص 34)
اما همه این موارد فقط یک حدس تاریخی است زیرا نابینایی عبدالله بن جعفر در هیچ یک از منابع اصیل تاریخی به آن اشارهای نشده است، همینطور کهولت سن او نیز نمیتواند مانع جدی به شمار آید، زیرا او در این هنگام حدود 71 ساله بوده میتوانست با امام هجرت کند، چنانکه طبق برخی نقلها چند سال پس از عاشورا نیز از مدینه به دمشق مسافرت کرد. علاوه بر این، در سپاه امام افراد کهنسالی نظیر حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، انس بن حارث و… حضور داشتهاند.
احتمال مأموریت داشتن عبدالله از سوی امام گرچه با شخصیت و جایگاه او سازگار است، اما هیچ شاهد و قرینة تاریخی بر آن دلالت نمیکند. علاوه بر این اگر ثابت شود که محمدحنفیه از طرف امام مأمور کنترل اوضاع مدینه بوده، دیگر مأموریت عبدالله بن جعفر چندان پذیرفته نیست.