خانه » همه » مذهبی » تشیع در ایران

تشیع در ایران


تشیع در ایران

۱۳۹۴/۰۸/۱۶


۴۱۸ بازدید

با سلام بفرمایید چرا و از چه زمانی تشیع اکثریت غالب ایران رو فرا گرفت؟ چرا بقیه کشورها به نسبت جمعیت شیعه و سنی اختلاف فاحشی با ایران دارن؟

سلام علیکم هرچند پرسش شما دو بخش دارد اما با عنایت به آنچه در ادامه خواهد امد امیدوارم به آنچه در ذهن پرسش گر شما ایجاد شده است برسید
نفوذ و گسترش تشیع در ایران
گرایش به تشیع در ایران, به صورت دفعی و ناگهانی نبود; بلکه تشیع در ایران سیر تدریجی زیر را داشته است:
1. نفوذ تشیع در میان موالی ایران در عراق; (مراد از موالی: ایرانیان ساکن[1] در مناطق عرب نیشینی است که تحت حمایت یکی از طوایف عرب قرار می‌گرفتند).
2. نفوذ تشیع در مناطق مرکزی ایران همچون قم ، کاشان، آوه؛
3. توسعه گرایش های شیعی با روی کار آمدن بنی عباس؛ هر چند در ادامه حاکمان عباسی از بزرگترین دشمنان اهل بیت شدند اما حرکت اولیه و سنگ بنای این حرکت توسط شیعیان پایه گذاری شده وشعار آنان: «فرد برگزیده از آل محمد(ص) بود».
4. فتح طبرستان به دست علویان و ایجاد سلسله‌ها و حکومت‌های کوچک و بزرگ شیعی در آن‌جا[2]; . با توجه و مطالعه اسناد این سخن درخواهید یافت که اصولا مردم مناطق شمال ایران از همان ابتدا به مذهب تشیع گرویدند ، نه اینکه ابتدا سنی و سپس شیعه شده باشند.
5. برپایی حکومت شیعیه مذهب آل بویه و دعوت از بزرگانی همچون شیخ صدوق برای مناظره با علمای اهل سنت و حمایت از عالمان و افکار شیعی [3];
6. نفوذ تشیع پس از حمله مغول‌ها;(با نفوذ برخی از بزرگان و متفکران شیعه به دربار مغول. زیرا این گروه تنها راه کم کردن خسارت و صدمات جبران ناپذیر مغولان به جهان اسلام را نفوذ در میان آنان و تغییر و تصحیح افکار آنان می‌دانسنتد.
7. روی کار آمدن دولت صفویه.
بر این اساس, نمی‌توان برای نفوذ تشیع و علاقه به اهل بیت در ایران, یک عامل یا دو عامل ذکر کرد.
ایرانیان با حضور مولای متقیان و اسوه عدالت امام علی(ع) در کوفه (که در آن زمان جمع بسیاری از ایرانیان مسلمان شده را در خود جای می‌داد و از این گروه با عنوان موالی یاد می‌شد) با اهل‌بیت و افکار و عقاید آنان بیشتر آشنا شده و گرایش‌شان به تشیع آغاز گردید. مهاجرت برخی طوایف عربِ شیعه به قم و ایجاد پایگاهی شیعی در قلب ایران سرآغازی بر گسترش این حرکت بود.
دولت علویان طبرستان از اولین حکومت‌های شیعه مذهب ایران بود و برخی از حاکمان آن عبارت بودند از: حسن بن زید، محمد بن زید علوی، حسن بن علی اطروش، حسن بن قاسم داعی و … . تا آن‌که در دوره آل بویه (قرن چهارم به بعد) برخی شهرهای ایران تبدیل به شهر‌هایی کاملا شیعه نشین شد. بعلاوه در این دوره از برخی شهرها به عنوان «مراکز تشیع» نیز یاد می‌شود همانند: قم، ری، کاشان و … . شیعی بودن حکومت آل بویه خود از فاکتور‌های مهم جذب مردم به تشیع بوده است. پس از این مقدمات و گذشت صدها سال صفویان به قدرت رسیدند. آنان با اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران خدمات شایان توجهی در این زمینه ارائه کردند. هرگز از این نکته نباید غافل شد که: پادشاهان صفوی تنها به ترویج مذهب تشیع پرداختند و آن را در تمام مناطق تحت نفوذ خود گسترش دادند. وجود پیشینه تشیع به صورت منسجم و متمرکز در نقاط مرکزی(قم، ری، کاشان، آوه و…) و نوار شمالی (مناطق طبرستان) ایران و به صورت پراکنده در بسیاری از شهرهای ایران (همانند نیشابور، طوس و …) تاثیر بسزایی در تسریع پذیرش این روند داشت. تا آنجا که مورخین نوشته‌اند: اصرار شاه اسماعیل در رواج مذهب تشیع، با دشواری چندانی روبرو نشد. این درست است که او تهدیدات فراوانی می‌کرد، اما در عمل بسیاری از مردم به طور آرام و طبیعی شیعه شدند.[4]در زمان شاه عباس هم این روند آرام و طبیعی به صورت تدریجی ادامه داشت[5] (و همانگونه که گذشت تهدید بود اما غالبا عملی نمی‌شد). در برخی از اسناد تاریخی آمده است که وی از مشوق‌های فروانی نیز برای شیعه کردن مردم استفاده می‌کرده است. از جمله وی در سمنان طی فرمانی آورده است: اگر کسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد شد.[6] چنین دستوری از شاه عباس در مورد مردم نطنز نیز ثبت شده است.[7]نتیجه آنکه: روند تشیع و فشار بر اهل سنت از زمان شاه اسماعیل آغاز شد و در زمان دیگر سلاطین صفوی نیز ادامه یافت. اسناد تاریخی نیز منکر تهدید مردم نیست اما عملی شدن تهدیدات در موارد بسیار اندکی بوده است. اندک بودن این موارد، از مقایسه آنها با عملی که اهل‌سنت با شیعیان (در همان برهه از زمان) می‌کردند به راحتی بدست می‌آید که برای اطلاع شما فقط به گوشه‌ای از آنها اشاره خواهیم کرد و مطالعات بیشتر در این زمینه را به خود شما واگذار می‌کنیم:
یکی از مورخان غربی به نام «براون» گزارشی از قتل عام شیعیان در دولت سنی مذهب عثمانی آورده وتعجب کرده که چرا مورخان ایرانی از قتل عام شیعیان در کشور عثمانی چیزی نگفته‌اند یا کم گفته‌اند. وی می‌گوید: در یکی از این قتل عام‌ها که در سال 919 رخ داد، قریب به چهل هزار نفر به قتل رسیدند. به نقل مورخین، سلطان سلیم به والیان خود در آناتولی شرقی و دیگر مناطقی که اکثریت ساکنان آن را شیعیان تشکیل می‌دادند، دستور داد تا به گونه‌ای پنهانی شیعیان حیدری را از هفت ساله تا هفتاد ساله، شناسایی و نام آن‌ها را در دفاتر مخصوص ثبت کنند. پس از آن دستور قتل آنان را صادر کرد.[8]در موردی دیگر، سپاهیان عثمانی (که به آنان ینی‌چری می‌گفتند) در نامه ای شکوه آمیز پس از نبرد چالداران در تبریز (میان صفویان و عثمانیان) برای سلطان سلیم نوشتند: قریب چهل پنج هزار نفس در مملکت ما و قریب بیست هزار نفس در خاک ایران به صِرْف اتهام شیعه بودن و اِلْحاد، طعمه شمشیر گردیدند. علمای متعصب ما، به ما از معنای رَفْض(تشیع) و الحاد اطلاع کامل نداده و اعلی حضرت همایونی را نیز اغفال کرده‌اند و باعث ریخته شدن خون آن تعداد نفوس مکرمه شده، ما را به قتل مسلمین واداشتند.[9]سپاهیان عثمانی پس از آگاهی از اینکه: این تعداد مسلمان بوده و تنها اتهامشان تشیع بوده است از عمل خود پشیمان شده نامه اعتراض آمیز فوق را به سلطان خود نوشتند.
حتی تا اواخر عهد صفوی، زمانی که افاغنه بر ایران حاکم شدند، هنوز فتوای کشتن رافضیان(شیعیان) به صراحت تمام از استانبول (دربارِ سلاطینِ سنی عثمانی) صادر می‌شد.[10]در نتیجه پس از مطالعات و مقایسه اعمال اهل‌سنت با شیعیان در آن دوره تاریخی می‌توان این نتیجه را گرفت که اعمال شاه عباس بیشتر جنبه مقابله به مثل داشته و هر آنچه را اهل‌سنت آن زمان با شیعیان انجام می‌داند وی متقابلا با اهل سنت انجام می‌داد. به عنوان نمونه: «علمای اهل سنت فتوا داده بودند که ریختن خون هر ایرانی برابر است با کشتن هفتاد کافر» !! وی نیز پس از دسترسی و اسیر کردن آنان دستور داد آنان را به سخت ترین وضع هلاک کنند و …[11] اما وی هرگز چنین رفتاری را با سایر ادیان نداشته است.[12]جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به کتاب زیر مراجعه فرمایید:
1- رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش.
2- نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص35-39. و مقاسیه کنید رفتار شاه را با دیگر مذاهب، در صفحات بعدی.
[1] . این افراد از سه دسته زیر تشکیل می‌شدند: 1- برخی از این افراد ایرانیان حاضر در سپاه ساسانی بودند که به اسارت در آمده بودند. 2- برخی دیگر سپاهیانی بودندکه به همراه فرمانده خود به اسلام گرویده و مسلمان شده بودند.3- و برخی دیگر ساکنان همان منطقه بودند.
[2] . جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر در این مورد ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ذیل حوادث سال‌های: 250 به بعد. نکته قابل توجه آنکه این منبع تاریخی به فارسی نیز ترجمه شده است.
[3] . در این زمینه می‌توانید به مقاله: شیخ صدوق و رکن الدوله، بررسی تعامل دانشمند بزرگ شیعه با حاکم بویهی، نویسنده: سید علی حسین‌پور، مجله علمی- ترویجی معرفت، شماره 129، شهریور1387ش. مراجعه فرمایید.
[4] . رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌فرهنگ و سیاست، (قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش) ص34.
[5] . پیشین.
[6] . پیشین، به نقل از: سیمای استان کرمان، ج1، ص119.
[7] . پیشین به نقل از: اعظمی واقفی، میراث فرهنگی نطنز، ص57.
[8] . رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌فرهنگ و سیاست، ص38 به نقل از: براون، تاریخ ادبیات ایران از ظهور قدرت صفوی تا …، ص81-82.
[9] . محمد عارف، انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، ص118.
[10] . لکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص293-294.
[11] . نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص38.
[12] . پیشین، ص67-93 پیرامون نحوه رفتار شاه عباس با عیسویان است و از ص201به بعد رفتار وی با ارامنه ارمنستان بیان شده است. نکاتی نیز از ص293 به بعد ثبت شده است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد