۱۳۹۴/۰۸/۰۳
–
۴۸۲۲ بازدید
اصول بودیسم چیست؟
از هر پنج نفر مردمان جهان، یک نفر معتقد به تعالیم بوداست. بودا در قرن ششم قبل از میلاد می زیست. در حقیقت “بودا” یک لقب است به معنی “فرد منورالفکر” یا به عبارتی “فردی که درک بالایی دارد”. اسم واقعی بودا ، سیدارتا از خاندان گوآتاما بودوی فرزند رئیس قبیله ای در شمال هند بود و خود و تمام خانواده اش هندو مذهب بودند بودا در ناز و نعمت بزرگ شد و چیزی از جهان پیرامون خود نمی دانست تا آنکه پا به سنین جوانی گذاشت.در آن زمان با سه واقعه مواجه شد که این سه واقعه تمام زندگی وی را متحول کردندمردی بسیار پیر و ناتوان به واسطه کهولت سن، مردی پیر که دچار بیماری بسیار سختی بود (احتمالاً جذام) و یک جسد. وی با دیدن این مناظر تصمیم گرفت تا راهی برای کمک به مردمانش بیابد و معنای واقعی زندگی را پیدا کند. بدین ترتیب علی رغم آنکه ازدواج کرده و یک پسر نیز داشت، خانواده را ترک گفت و زندگی خود را وقف یافتن راهی برای فائق آمدن بر مشکلات مردمانش کرد. بودا در سن 80 سالگی در گذشت.در ابتدا او به نزد دو روحانی هندو رفت اما آنها نتوانستند به سؤالاتش در مورد ریاضت پاسخ دهند. سپس بودا سعی کرد تا مانند یک راهب هندو زندگی کند و 6 سال این کار را ادامه داد و بدترین ریاضتها و شکنجه ها را تحمل نمود تا در برابر دردها ومصائب روزگار مقاوم شود، اما در نهایت آن را بی فایده یافت. بالاخره آن قدر زیر درخت سایه گسترش نشست تا به نور معرفت رسید و جواب سؤالش را یافت بودا می گفت که علت رنج کشیدن، هوس است؛ هوس و تمایل به زندگی و بدست آوردن چیزهای بسیار احساسات قدرتمندی چون عشق دنیوی ، نیز باعث رنج کشیدن میشود. به دنبال این طرز تفکر، بودا چهار اصل را بنیان گذارد:
اول، آنکه رنج جزء جدایی ناپذیر تمامی مراحل طبیعی زندگی است؛ تولد، بیماری، پیری و مرگ
دوم، هوس باعث رنج است
سوم، برای غلبه بر درد و رنج می بایست از تمامی هوسها و خودخواهی ها دور شد
چهارم، اصلی که به بیان چگونگی دست یافتن به سه اصل قبلی پرداخته است
روشی که بودا به تعلیم عقاید خود می پراخت به “راه هشتگانه” شهرت دارد
که طبق آن می بایست هشت عمل صحیح را پیش گرفت
پندار نیک
هدف درست
گفتار نیک
رفتار نیک
شغل درست
تلاش صحیح
تفکر صحیح
و مراقبه
(Meditaion)
بودا بقیه عمر را به مسافرت و نشر افکار خود پرداخت و مردم هند را تعلیم داد. وی طبقه بندی مردم را بر اساس اصول مذهب هندو مردود می دانست. از آنجا که پیروی از آیین هشتگانه بودا در میان مردم مشکل است، راهبان بودایی به رهبانیت و ترک دنیا می پردازند.
هدف روحانیون مذهب بودا، رسیدن به “نیروانا” یا همان عالم صلح و آرامش و آسودگی از رنج است.
از جمله عقاید بودایی ها زندگی مکرر انسان یا تناسخ است و معتقدند که انسان پس از مرگ، دوباره متولد میشود. بدین ترتیب هر زندگی بعدی، عذاب یا پاداش زندگی قبلی خواهد بود یکی از عقاید و تعالیم مهم بودا آن است که نباید هیچ موجودی را از میان برد زیرا هر موجودی به تدریج و با توالی چندین زندگانی از حشره تا یک انسان کامل، زندگی خواهد کرد پس هر نوع از حیات، مقدس است.
بودا هرگز ادعای پیامبری نکرد و تنها خود را یک معلم می دانست که راه صحیح زندگی را به مردم می آموزد. به همین علت بودایی ها به عبادت خدا نمی پردازند بلکه سعی در رسیدن به نیروانا دارند.
بودا به مردم می آموخت که باید به افکار خود طوری جهت دهند که تنها به اعمال درست و پسندیده بیندیشندو بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و قدرت امتناع از انجام گناه را تقویت نمایند.
در معابد بوداییان مجسمه های بزرگی از بودا وجود دارد که چهار زانو نشسته است
بوداییان در برابر این مجسمه ها می نشینند تا به سبک بودا مراقبه کنند
این نوع نشستن در برابر این مجسمه ها به غلط پرستش بودا یا بت پرستی انگاشته شده است
تعالیم بودا در سه بخش گردآوری شده است
بخش اول قوانینی برای راهبان
بخش دوم پندهای بودا
و بخش سوم نحوه تفکر بوداییان
راهبان بودایی لباسی گشاد(احرام گونه) از پارچه ای نارنجی مایل به زرد (زعفرانی) می پوشند و پابرهنه راه می روند.
آنان سر خود را می تراشند و کاسه گدایی در دست می گیرند و در آن هدایای سایر بوداییان را حمل می کنند. این طرز تفکر و به اصطلاح آیین، در زمان حیات بودا
به طور وسیعی در مرکز شبه قاره هند توسعه یافت.
بودیسم حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همت فرمان روایى به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلى کوچ و در خارج از مرزهاى هند، به خصوص در آسیاى جنوب شرقى، چین و ژاپن، پیروان فراوانى پیدا کرد. در 250 قبل از میلاد امپراتور آشوکا بودایی شد و سعی در قوانین حکومتی برطبق آیین بودا کرد و مبلغینی را به سایر کشورها اعزام نمود. به همین علت مردمان سریلانکا، برمه، لائوس، تایلند و کامبوج عمدتاً بودایی هستند.
بودیسم در تبت به نام “لامایی گری” شهرت دارد و در چین با تعالیم کنفوسیوس در هم آمیخته است. در ژاپن نیز مذهب شینتو با بودیسم مخلوط شده است.
جای تعجب است که امروزه تعداد بسیار کمی در هند باقی مانده هر چند که این کشور منشاء بودیسم بوده است. شاید بتوان گفت که بودیسم در هند به تدریج در مذهب هند تحلیل رفته است.
و برخى از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به «فلسفه» مى کنند و برخى نیز نام «دین» بر آن مى نهند. جان بى. ناس در این مورد مى گوید: این مسئله که آیا فلسفه ى بودیسم را مى توان در واقع دین و مذهب نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید آن مرد بزرگ در باب جهان هستى و روش هاى پیچ در پیچ مى توان آن را به عنوان دین تعریف کرد… ولى اگر به دیده ى تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک «مکتب اخلاقى» بدانیم تا یک مکتب فلسفى؛ چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث هاى متافیزیک و فلسفى نمى شود و مى کوشد مسائل فلسفى را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره ى خدا و روح را بى فایده مى انگارد و به دادن چند تذکر اخلاقى در این باره بسنده مى کند. از دیدگاه علماى ادیان ابراهیمى نیز نمى توان آیین بودا را «دین» نامید.
اول، آنکه رنج جزء جدایی ناپذیر تمامی مراحل طبیعی زندگی است؛ تولد، بیماری، پیری و مرگ
دوم، هوس باعث رنج است
سوم، برای غلبه بر درد و رنج می بایست از تمامی هوسها و خودخواهی ها دور شد
چهارم، اصلی که به بیان چگونگی دست یافتن به سه اصل قبلی پرداخته است
روشی که بودا به تعلیم عقاید خود می پراخت به “راه هشتگانه” شهرت دارد
که طبق آن می بایست هشت عمل صحیح را پیش گرفت
پندار نیک
هدف درست
گفتار نیک
رفتار نیک
شغل درست
تلاش صحیح
تفکر صحیح
و مراقبه
(Meditaion)
بودا بقیه عمر را به مسافرت و نشر افکار خود پرداخت و مردم هند را تعلیم داد. وی طبقه بندی مردم را بر اساس اصول مذهب هندو مردود می دانست. از آنجا که پیروی از آیین هشتگانه بودا در میان مردم مشکل است، راهبان بودایی به رهبانیت و ترک دنیا می پردازند.
هدف روحانیون مذهب بودا، رسیدن به “نیروانا” یا همان عالم صلح و آرامش و آسودگی از رنج است.
از جمله عقاید بودایی ها زندگی مکرر انسان یا تناسخ است و معتقدند که انسان پس از مرگ، دوباره متولد میشود. بدین ترتیب هر زندگی بعدی، عذاب یا پاداش زندگی قبلی خواهد بود یکی از عقاید و تعالیم مهم بودا آن است که نباید هیچ موجودی را از میان برد زیرا هر موجودی به تدریج و با توالی چندین زندگانی از حشره تا یک انسان کامل، زندگی خواهد کرد پس هر نوع از حیات، مقدس است.
بودا هرگز ادعای پیامبری نکرد و تنها خود را یک معلم می دانست که راه صحیح زندگی را به مردم می آموزد. به همین علت بودایی ها به عبادت خدا نمی پردازند بلکه سعی در رسیدن به نیروانا دارند.
بودا به مردم می آموخت که باید به افکار خود طوری جهت دهند که تنها به اعمال درست و پسندیده بیندیشندو بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و قدرت امتناع از انجام گناه را تقویت نمایند.
در معابد بوداییان مجسمه های بزرگی از بودا وجود دارد که چهار زانو نشسته است
بوداییان در برابر این مجسمه ها می نشینند تا به سبک بودا مراقبه کنند
این نوع نشستن در برابر این مجسمه ها به غلط پرستش بودا یا بت پرستی انگاشته شده است
تعالیم بودا در سه بخش گردآوری شده است
بخش اول قوانینی برای راهبان
بخش دوم پندهای بودا
و بخش سوم نحوه تفکر بوداییان
راهبان بودایی لباسی گشاد(احرام گونه) از پارچه ای نارنجی مایل به زرد (زعفرانی) می پوشند و پابرهنه راه می روند.
آنان سر خود را می تراشند و کاسه گدایی در دست می گیرند و در آن هدایای سایر بوداییان را حمل می کنند. این طرز تفکر و به اصطلاح آیین، در زمان حیات بودا
به طور وسیعی در مرکز شبه قاره هند توسعه یافت.
بودیسم حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همت فرمان روایى به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلى کوچ و در خارج از مرزهاى هند، به خصوص در آسیاى جنوب شرقى، چین و ژاپن، پیروان فراوانى پیدا کرد. در 250 قبل از میلاد امپراتور آشوکا بودایی شد و سعی در قوانین حکومتی برطبق آیین بودا کرد و مبلغینی را به سایر کشورها اعزام نمود. به همین علت مردمان سریلانکا، برمه، لائوس، تایلند و کامبوج عمدتاً بودایی هستند.
بودیسم در تبت به نام “لامایی گری” شهرت دارد و در چین با تعالیم کنفوسیوس در هم آمیخته است. در ژاپن نیز مذهب شینتو با بودیسم مخلوط شده است.
جای تعجب است که امروزه تعداد بسیار کمی در هند باقی مانده هر چند که این کشور منشاء بودیسم بوده است. شاید بتوان گفت که بودیسم در هند به تدریج در مذهب هند تحلیل رفته است.
و برخى از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به «فلسفه» مى کنند و برخى نیز نام «دین» بر آن مى نهند. جان بى. ناس در این مورد مى گوید: این مسئله که آیا فلسفه ى بودیسم را مى توان در واقع دین و مذهب نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید آن مرد بزرگ در باب جهان هستى و روش هاى پیچ در پیچ مى توان آن را به عنوان دین تعریف کرد… ولى اگر به دیده ى تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک «مکتب اخلاقى» بدانیم تا یک مکتب فلسفى؛ چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث هاى متافیزیک و فلسفى نمى شود و مى کوشد مسائل فلسفى را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره ى خدا و روح را بى فایده مى انگارد و به دادن چند تذکر اخلاقى در این باره بسنده مى کند. از دیدگاه علماى ادیان ابراهیمى نیز نمى توان آیین بودا را «دین» نامید.