خانه » همه » مذهبی » رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی

رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی


رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی

۱۳۹۴/۰۷/۲۲


۱۱۰ بازدید

رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی

طلیعه سخن

رهیافتی به فلسفة قیام حسینی و پیوند آن با انقلاب مهدوی

طلیعه سخن

همواره بین عاشورا و ظهور، ارتباط معناداری وجود داشته است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان بین آنها ارتباط تنگاتنگی برقرار کرد. انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه قیام امام حسین علیه السلام است و فرهنگ انتظار، برآمده از فرهنگ عاشورا و چشم به راه بودن برای حسین دیگری است. این دو، پیوندی دیرین و مستحکم با یکدیگر دارند. یکی پشتوانه فرهنگی و زمینه ساز دیگری است؛ یکی رمز حیات شیعه است و دیگری رمز بقای آن؛ یکی رمز قیام و بپاخاستن شیعه است و دیگری عامل حفظ و استمرار آن. عاشورا، دریچه‌ای به انتظار است و انتظار، تجلّی آرزوها و آمال کربلاییان؛ فرهنگ عاشورا، دستمایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر انتظار است. انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همة جهان و مصاف حق و باطل است در زمانی دیگر؛ با این تفاوت که این بار، حق پیروز است و چهرة باطل برای همیشه دفن می‌شود.

در این نوشتار، پس از نگاهی کوتاه به فلسفة قیام امام حسین علیه السلام به این نتیجه می‌رسیم که این دو حرکت بزرگ تاریخ در آرمان و هدف، یک راه را می‌پیمایند.

گفتنی است که در طول تاریخ نسبت به قیام امام حسین علیه السلام نگرش‌ها و دیدگاه‌های خاصی وجود داشته است. البته علل فزونی پرسش‌ها و دیدگاه‌ها پیرامون فلسفة قیام امام حسین علیه السلام را باید در پیچیدگی خاص و چند بعدی بودن این نهضت، جست و جو کرد؛ نهضتی که در طول تاریخ اسلام، نمی‌توان نظیری برای آن یافت.

پس در ابتدا، این دیدگاه‌ها و نگرش‌ها مطرح و سپس آرمان مشترک امام حسین علیه السلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل می‌شود.

رهیافت‌ها به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام

1. رهیافت دنیاگرایانه

یکی از دیدگاه‌های مهم اهل سنّت به فلسفة قیام عاشورا، برداشت دنیا گرایانه می‌باشد. آنان بر این باورند که امام حسین علیه السلام برای دستیابی به ریاست و حکومت دنیایی قیام کرده است. آنان تفسیری سطحی و دنیا گرایانه از انگیزه قیام امام حسین علیه السلام دارند و در نتیجه، چهره‌ای تحریف شده و دگرگون از نهضت کربلا به دیگران نشان می‌دهند. آنان بر این باورند که نهضت امام حسین علیه السلام یک حرکت نسنجیده در شرایط نامناسب بوده است، و آن را سبب تفرقه بین مسلمانان می‌پندارند. [1]
با اندک تأملی، بطلان این رهیافت، ثابت می‌شود. این عدّه، قدرت مادی ـ که تجسم آن، امکانات و قوای زمینی است ـ را اصل قرار می‌دهند و احساس وظیفه و تکلیف را به حساب نمی‌آورند. از سویی دیگر، سخنان و نامه‌های امام حسین علیه السلام بهترین شاخص برای پی بردن به هدف و آرمان قیام آن حضرت است که در این برداشت، به آن توجّه‌ای نشده است. [2]

2. رهیافت عارفانه و صوفیانه

این رهیافت از سوی عارفان و صوفیان ارائه می‌شود. این عده، قیام امام حسین علیه السلام را زاییده عشق می‌دانند و هر حرکتی در روز عاشورای حسینی علیه السلام را فقط با عشق تبیین می‌کنند. آنان بر این باورند که قهرمانان عاشورا، عاشقان پاک باخته‌ای بودند که عاشقانه به سوی حق شتافتند و در او فانی شدند. [3]
آنان محو و فانی شدن در انوار معشوق را برای عاشق، وصال می‌دانند. با چنین دیدگاهی است که مُلای رومی، روز عاشورا را روز فرح و شادمانی می‌داند. کاوش در اشعار و گفته‌های مولوی، عمان سامانی و صفی علی‌شاه ما را به این نتیجه می‌رساند. [4]
این برداشت نیز باطل است؛ زیرا نتیجة این رهیافت این است که قاتلان امام حسین علیه السلام، خدمت بزرگی به ایشان و یارانش کرده‌اند؛ چرا که قفس روح آنان را شکسته‌اند و مرغ روحشان را به عالم ملکوت به پرواز در آورده‌اند! با چنین دیدگاهی، قاتلان امام حسین علیه السلام تبرئه می‌شوند. دیگر آن که بایستی در تحلیل حادثه عاشورا، از عرفان مبتنی بر قرآن کریم و سنّت استمداد جست و با کمک آن به تحلیل حادثه عاشورا پرداخت؛ نه عرفان مسیحی، بودایی، هندی و… .

3. رهیافت قیام برای تشکیل حکومت

براساس این نظریه، برای امام حسین علیه السلام پیروزی نظامی و تشکیل حکومت اسلامی مطلوب درجة یک، صلح شرافتمندانه، مطلوب درجة دو و شهادت، مطلوب درجة سه بوده است. به عبارت دیگر، آن حضرت، نخست برای پیروزی نظامی و بعد برای صلح فعالیت کرد، ولی برای کشته شدن هیچ گونه فعالیتی نداشت، بلکه این کارگزاران حکومتی یزید بودند که فرزند پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را کشته و چنین خسارتی را بر جهان اسلام وارد ساختند. [5]
در تحلیل این نظریه باید گفت که اولاً این نظریه بر این باور استوار است که امام حسین علیه السلام، از حوادث پیش بینی نشده و پشت پرده آگاه نبوده و این امر منجر به شکست نهضت او شده است.

دوم اینکه بر اساس چنین دیدگاهی، جهاد اسلامی با پیروزی‌ها و شکست‌های ظاهری ارزیابی می‌شود و بعد اساسی جهاد اسلامی ـ که به منظور هدایت است ـ مورد غفلت قرار می‌گیرد.

آخر اینکه: امام حسین علیه السلام می‌دانست که همیشه پیروزی از راه قدرت و امکانات نظامی، موقتی است؛ زیرا قدرت نیرومندتری وجود دارد که بتواند آن را در جریان زمان نابود کند. ولی پیروزی از راه رنج و جانبازی و شهادت، همیشگی است و در وجدان بشری، ‌اثری جاودان می‌گذارد.

4. رهیافت مسیحانه

عدّه‌ای از شیعیان ناآگاه با تأثیر پذیری از مسیحیت و این باور که حضرت عیسی علیه السلام به صلیب کشیده شد تا کفاره گناهان مسیحیان باشد، بر این باورند که امام حسین علیه السلام نیز خود را فدای امتش کرد تا دوستداران اهل‌بیت علیهم السلام که گاهی مرتکب گناه می‌شوند را در قیامت شفاعت کند و گناهان آنان را به حسنات تبدیل نماید. [6]
در تحلیل این دیدگاه باید گفت که این دیدگاه‌، یک برداشت اباحه گری است و نتیجه‌اش این می‌شود که قیام امام حسین علیه السلام قابلیت الگو دهی را ندارد. با این دیدگاه، حادثه عاشورا مجوزی است برای ارتکاب هر گناهی در طول زندگی. در این نظریه با حفظ عظمت و جلالت امام حسین علیه السلام شهادت آن حضرت پوچ و خالی از معنا و محتوا می‌شود و تنها قیام آن حضرت را مجوز ارتکاب گناهان می‌پندارند؛ غافل از آن که قیام امام حسین علیه السلام برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر معرف و نهی از منکر بوده است. در این تحلیل، گریه و گریاندن، هدف نهضت حسینی علیه السلام قلمداد و هدف اصلی فراموش می‌شود. [7]
رهیافت واقع بینانه به فلسفه قیام حسینی علیه السلام

در این رهیافت، هدف کلی امام حسین علیه السلام عبارت است از احیای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین. خاستگاه این رهیافت، سخنان امام حسین علیه السلام می‌باشد. امام حسین علیه السلام در وصیت‌نامه‌ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش «محمد بن حنفیه» برای وی نوشتند، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کردند: «من از روی سرمستی و گستاخی و تبهکاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم؛ بلکه برای طلب اصلاح در امّت جدّم خارج شده‌ام. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام عمل نمایم». [8]
در این فرمایش، امام حسین علیه السلام، رواج بدعت‌ها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بی‌عدالتی و نا امنی، تعطیلی حدود الهی، تاراج بیت المال مسلمانان و… را حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «منکر» و خود را موظف به نهی از آن می‌دانند.

ایشان در جایی دیگر نیز فرمودند:

«خدایا! تو می‌دانی آنچه از سوی ما انجام گرفته است به خاطر سبقت جویی در فرمانروایی و افزون خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه برای این است که نشانه‌های دینت را به مردم نشان دهیم و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. می‌خواهیم بندگان ستم دیده‌ات در امان باشند و به دستورها و سنت‌ها و احکامت عمل شود.» [9]
رهیافت مشترک به فلسفه قیام حسینی علیه السلام و انقلاب مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف

بزرگ‌ترین مشکل روزگار ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف توده‌های جاهل و نادانی هستند که در دوران عمر خود، گرفتار بد آموزی‌های گسترده در تعالیم دین بوده‌اند و به رهبری و راهنمایی تزویرگران عالِم نما، از سر جهل و نادانی، رویاروی امام و منجی خویش می‌ایستند. کوشش امام و رسالت او، تطبیق درست و دقیق تعالیم قرآن بر مسائل حیات بشری و مشخص کردن حدّ و مرزهای واقعی احکام اسلامی است.

اگر امام حسین علیه السلام فرمود «برای اصلاح امت جدم قیام می‌کنم»، دربارة مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «خداوند به وسیلة حضرت مهدی علیه السلام این امت را پس از آنکه تباه شده است، اصلاح می‌کند.» [10]
اگر هدف امام حسین علیه السلام احیای دین و جلوگیری از انحطاط ارزش‌ها است ـ چنان که در زیارت «اربعین» می‌خوانیم «و بذل مهجه فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیرة الضاله؛ خون خود را تقدیم تو کرده تا انسان‌ها را از نادنی و گمراهی رهایی بخشد» ـ هدف مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز نجات انسان‌ها از بردگی فکری و برداشتن زنجیرهای اسارت از افکار آنان است. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛ [11] هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه، باطل از بین می‌رود».

و اگر امام حسین علیه السلام بیعت هیچ طاغوتی را نمی‌پذیرفت، چنان که فرمود: «لا والله لا اعطیکم اعطاء الذلیل و لاافر فرار العبید؛ [12] به خدا قسم، دستم را از روی خواری و ذلت به شما نمی‌دهم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم» ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز بیعت هیچ طاغوتی را به گردن ندارد.

امام صادق علیه السلام در تحلیل روزگار سخت ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرمایند: «آزاری که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به هنگام ظهور از جاهلان آخرالزمان می‌بیند، بسیار دشوارتر از آزار و اذیتی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مردم جاهلیت دید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به میان مردم آمد، در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تخته‌های تراشیده را می‌پرستیدند، اما قائم ما که قیام کند، مردمان، همه از کتاب خدا برای او دلیل می‌آورند و آیه‌های قرآن را تأویل و توجیه می‌کنند».

مقایسة شیوة دین داری مردمان عصر ظهور با شرک و بت‌پرستی مردمان عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، آشکارا به این مطلب اشاره دارد که در دورة پیش از جامعة مهدوی، ایمان و باورهای معنوی، جای خود را به مظاهر شرک و ماده پرستی ـ در شکل و نمای مدرن و متناسب با زمان ـ خواهد داد. اصلاح این کژی و هدایت انسان‌ها به سمت ایمان و معنویت راستین، نخستین مسئولیت جامعة مهدوی است.

با ظهور امام و یاوران خالصش، دوران تضادها و برداشت‌های ناسازگار از دین و تفسیرهای گوناگون و متضاد از احکام خدای متعال سپری و تعالیم صحیح اسلام و قرآن بر همگان ارائه می‌شود.

در پایان بایستی گفت که احیای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم تبیین معارف دینی، احیای کتاب و سنّت و تحریف زدایی از پیکره دین، آرمان مشترک قیام امام حسین علیه السلام و انقلاب مهدوی است.

پی‌نوشت‌ها:

[1] . ابن کثیر، ابن خلدون و ابن عربی و… از جمله صاحبان این دیدگاه می‌باشند.

[2] . محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا»، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، شماره 3، ص94.

[3] . عباس ایزدپناه، تحریف شناسی عاشورا در پرتو انسان شناسی، کیهان فرهنگی، شماره 126، ص44.

[4] . محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا» فصلنامه، تاریخ در آینه پژوهش، ش3، ص103.

[5] . نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص159.

[6] . شاعرانی چون سروش اصفهانی و قاآنی شیرازی به این دیدگاه معتقدند. سروش اصفهانی در شعری می‌گوید:

من سیرم از حیات و گرنه کنم روان در هر قدم به روی زمین چشمه حیات

بهر شفاعت گنه دوستان خویش کردیم سینه را هدف تیر حادثات

[7] .محسن رنجبر، «فلسفه قیام عاشورا» فصلنامه، تاریخ در آینه پژوهش، ش3، ص109.

[8] . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج5، ص21.

[9] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص172.

[10] . اربلی، کشف النعمه، ج2، ص472.

[11] . طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص242.

[12] . نعمانی، الغیبه، ص279.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد