۱۳۹۴/۰۶/۲۷
–
۹۷ بازدید
جاهلیت دوم در آخرالزمان(۲)؛
کاستی در شفقت بزرگترها و حیای کوچکترها مصداق جاهلیت آخرالزمان
دلیل بر وجود مظاهر جاهلیت در این زمان، این است که اهل بیت(ع) از وقوع چنین اعمالی در آخرالزمان خبر داده اند و آن را از نشانه های ظهر مقدس حضرت مهدی(ع) برشمرده اند: “رحمت و شفقت بزرگان از بین می رود و حیای کوچکترها کاستی می پذیرد.”
جاهلیت دوم در آخرالزمان(۲)؛
کاستی در شفقت بزرگترها و حیای کوچکترها مصداق جاهلیت آخرالزمان
دلیل بر وجود مظاهر جاهلیت در این زمان، این است که اهل بیت(ع) از وقوع چنین اعمالی در آخرالزمان خبر داده اند و آن را از نشانه های ظهر مقدس حضرت مهدی(ع) برشمرده اند: “رحمت و شفقت بزرگان از بین می رود و حیای کوچکترها کاستی می پذیرد.”
خبرگزاری شبستان: قبایل عرب در ایام جاهلیت، دائماً با یکدیگر در اختلاف بودند و بر هیچ رأی واحدی متفق نمی شدند و دشمنی و کینه توزی چهره ی این عصر را سیاه کرده بود. اکنون نیز ما در عصر جاهلیت دوم، شاهد اختلاف مسلمانان در میان خویش هستیم. حاکمان کشورهای عربی در هیچ موضوعی با هم اتفاق نظر ندارند، به گونه ای که یکی از بزرگان عرب از این وضعیت ناگوار این گونه تعبیر می نماید، اعراب بر این موضوع توافق نموده اند که بر سر هیچ موضوعی توافق نکنند.
باب دوم
مظاهر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان
مظاهر و نمونه های وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان را می توان از محورهای متعدد، مانند شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد، که به خواست خداوند تعالی به آنها می پردازیم.
مبحث اول: محور اجتماعی
شرایط اجتماعی که هم اکنون جوامع ما در آن زندگی می کنند، به اعمال و مظاهر جاهلیت که اقوام جاهلی صدر اسلام بر آن ممارست داشتند، با همه ی اشکال و انواع آن آمیخته شده است و وجود این عادات و تقلید اجتماعی سلبی در این زمان، بر وجود جاهلیت دوم، قبل از قیام حضرت مهدی(ع) تأکید می نماید.
خطر اول: تعصب قبیله ای
همان طور که می دانیم جامعه ی ما در زمان رسول خدا(ص) براساس قبیله ای اداره می شد و حکومت و حکم فرمایی از آن قبیله ها بود و فرد سهمی در اجتماع جز حرکت در رکاب عشیره و دنباله روی از آن نداشت و از قدرت ابراز عقیده ی مخالف در برابر قبیله و عشیره ی خود، برخوردار نبود و از این فراتر فرد نسبت به قبیله ی خود تعصب داشت و به آن تکیه می کرد و این موضوع حتی در صورتی که می دانست آنها بر خطا هستند نیز محقق بود و همین پدیده در آن دوران، سبب گسترش ظلم و فساد می گردید.
اکنون ما با کمال تأسف در بطن سنت هایی که یاد شد، قرار داریم؛ چرا که مجدداً تعصب قبیله ای در قالب یاری و نصرت افراد هر قبیله نسبت به قبیله ی خود، به طور تام ولو به باطل بازگشته است.
از نمونه های بارز این واقعیت، تکیه و اعتماد انسان به فردی از افراد قبیله ی خود و یاری نمودن او برای ستمگری و دشمنی و گناه است. از علی بن ابراهیم، از پدرش، از نوفلی، از سکونی، از ابی عبدالله، امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: “رسول خدا(ص) فرمود: “هر کس در قلبش ذره ای از عصبیت داشته باشد، خداوند او را در روز بازپسین با اعراب جاهلیت محشور خواهد نمود”(34).
در روایت دیگر می فرمایند: “هر کس تعصب ورزد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلی محشور می گرداند.” (35)
معنای این احادیث این است که هر کس به هر جهت قبیله ای، سیاسی، علمی و دینی تعصب بورزد، روز قیامت با اعراب جاهلیت محشور خواهد شد. این نوع تعصب در میان مردم روزگار ما، آنقدر آشکار و عیان گردیده که حتی به دانشمندان و فراگیرندگان دانش نیز سرایت کرده است، به گونه ای که مشاهده می گردد این افراد نسبت به زعمای خود، حتی با وجود مشاهده ی خطا در آنان، تعصب نشان می دهند و بدین گونه دانسته یا ندانسته در سلک مصداقی از مصادیق اعراب جاهلی در می آیند.
مظهر دوم: افتخار به نسب
افتخار به حسب و نسب و حمیّت و نخوت جاهلی از بارزترین نمونه های جاهلیت در زمان فعلی ما می باشد. قبایل عربی جاهلیت اول، به طور پیوسته به حساب حقّ و هدایت و تقوا، به حسب و نسب خود افتخار می کردند و حمیّت در میان آنان بسیار رایج بود و این موضوع در جاهلیت دوم نیز به عینه تحقق یافته است؛ چرا که هم اکنون شاهد فضل فروشی و تفاخر به عشیره و خانواده به حساب دین می باشیم و فراتر از آن نظاره گر طعنه زدن به نسب فلان شخص و فلان قبیله و کاستن از شأن آن، در نتیجه ی چنین نگرش هایی نیز می باشیم.
روایات شریف با تأکید بر وجود چنین پدیده ای در آخرالزمان؛ یعنی خاستگاه جاهلیت دوم وارد شده اند و ما را از عواقب انجام چنین اعمالی بر حذر می دارند.
از محمد بن حمران، از پدرش، از ابی جعفر، امام باقر(ع) نقل شده که فرمودند:
“سه چیز از اعمال جاهلیت است، فخر به نسب و طعنه زدن به نسب ها… ” (36)
“قرآن » نیز بر این موضوع اشاره دارد که بنیاد کرامت، فقط تقوا است:
“إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (37)؛
همانا گرامی ترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست”.
و در حدیث شریف آمده است که: “هیچ عربی را بر غیر عرب برتری نیست، مگر به وسیله ی تقوا” (38).
خداوند سبحان این امور را به وسیله ی اسلام از بین برد. از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند:
“رسول خدا(ص) در روز فتح مکه بر بالای منبر رفتند و فرمودند: “ای مردم خداوند تعالی نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از شما زدود. بدانید که شما از آدم هستید و آدم از گل بود، بدانید که بهترین بندگان خدا، بنده ای است که بداند تربیت باب پدر نیست، بلکه زبانی گویاست و این دانایی موجب تقوای او گردد، بنابراین هر کس در عمل کوتاهی کند، حسب او را سود می بخشند…” (39).
نیز باید بدانید که آفت حسب، افتخار است. در این باره رسول اکرم(ص) در وصیت خویش به امام علی(ع) می فرمایند: “ای علی آفت حسب، افتخار است”، سپس فرمودند: “ای علی خداوند به وسیله اسلام، نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از میان بردند، بدان که مردم از نسل آدمند و آدم از خاک است.”(40)
مظهر سوم: زنده به گور کردن دختران
یکی از رسوم راسخ در عصر جاهلیت اول، زنده به گور کردن دختران بود و هنگامی که همسر مردی، فرزند دختر می زایید، قیامت مرد برپا می شد، مبادرت به گرفتن دختر از مادر می نمود و به خارج شهر می برد و او را زنده دفن می کرد و با افتخار به این عمل عاری از مهربانی و انسانیت، به نزد خانواده ی خود بازمی گشت و اگر کسی از این کار سر باز می زد، در میان عشیره و قوم خود تحقیر می گردید.(41)
در حالی که خداوند در “قرآن کریم” با دو آیه “وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ- بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (42)؛ و هنگامی که از دختر زنده به گور شده سؤال شود، به کدامین گناه کشته شد.” این عمل را مذمّت و از آن نهی نموده است. سبب کشتن دختران توسط اعراب جاهلی عار و ننگ و دیگر تردیدهای واهی، مانند اسیر شدن و به ممالک دیگر انتقال پیدا کردن بود.
از ابی خدیجه نقل شده است که به امام صادق(ع) عرض کردم:
ای اباعبدالله زمان وقوع این رویداد کی بوده است؟ فرمودند: “این موضوع در زمان جاهلیت بوده است. آنها دختران خود را از ترس اینکه مبادا به دست دشمن اسیر شوند و برای آنان فرزند به دنیا آورند، زنده به گور می کردند.”(43)
شایسته است در اینجا اشاره نماییم اعمالی که در این باره در آن عصر، چه قبل و چه بعد از اسلام واقع شد، دارای مصادیقی در عصر شریف امام مهدی(ع) با کمی اختلاف خواهد بود.
موؤودة (دختر زنده به گور) در آن زمان زنی بود، که مورد ستم واقع شده و زنده به گور می شد، اما نه تنها در خاک، بلکه در خانه ی پدرش هم وضعیت بهتری نداشت. این وضعیتی بود که به طور گسترده در جوامع آن روز، به خصوص در میان نوادگان قریش شایع بود، بدین گونه که بزرگان بنی هاشم دخترانشان را جز به بزرگ زادگان تزویج نمی کردند. مردان بزرگ زاده از ازدواج با دخترعموهای خود، خودداری می ورزیدند.
به همین گونه، بزرگان از دادن دختر به کسانی که از بزرگان قریش نبودند، امتناع می ورزیدند که همین امر موجب مجرد ماندن زنان می گشت. مصیب بارتر اینکه، بعضی از بزرگان قریش از تزویج کردن دختران، حتی به بزرگان قریش در صورتی که منتسب به نفس البیت که پدر دختر به آن منتسب بود، حذر می کردند؛ زیرا دختران فقط باید با پسرعموهای خود ازدواج می کردند و نه غیره و اگر چنین چیزی میسر نمی گردید، مجرد باقی می ماندند. این مصداق بارز کشتن زنان و کشتن مفاهیم حیات در آنان بود؛ چرا که بسیاری از آنان، مرگ را بر باقی ماندن در خانه های پدرانشان، همچون خدمتکار ترجیح می دادند.
این موضوع فقط به بزرگان قریش محدود نمی گشت، بلکه شامل دیگر خانواده های صاحب شأن نیز می گردید. خانواده هایی که به طور کل از شوهر دادن دخترانشان، مگر به افرادی از خانواده های دارای مقام و منزلت اجتماعی و اصل و نسب برجسته، خودداری می کردند.
علت و سبب موجود در ورای افعال و اعمال این خانواده ها، تعصب و افتخار به نسب بوده است، که از وصلت با کسانی که جایگاه اجتماعی و مادی پایین تری داشتند، خودداری می کردند. چنین چیزی همان طور که در ماجرای جوبیر رخ داد، مورد نهی رسول خدا(ص) قرار گرفته است. جوبیر به نزد رسول خدا(ص) رفت و اظهارداشت: کدام زن حاضر به پذیرش من می باشد؟ رسول خدا(ص) به او فرمودند: “خداوند به وسیله ی اسلام هر آنچه را که در جاهلیت شریف بود، بی ارزش نمود و آنچه را بی ارزش بود، شرافت بخشید…” (44).
مظهر چهارم: حسادت و کینه
قطعاً حسادت، کینه و تندخویی و نیز قطع رحم و عدم احترام به بزرگتر و شفقت به کوچکتر و دیگر کینه توزی هایی که منجر به لشکرکشی ها و منازعات می شود، از جمله اسباب ضعف جوامع و جدایی آنها و تبدیل آنها به طعمه ای سهل برای دشمنان می باشد و از این رو این گونه اعمال و رفتار از سوی شارع، مقدس گردیده است. در روایات وارد شده از سوی اهل بیت(ع) آمده است که: “بر حذر باشید از حسادت ورزیدن و کینه توزی نسبت به یکدیگر که از اعمال جاهلیت است.”(45)
در چنین حسادتی هر مورد حسدی، مورد نفرت نیز قرار می گیرد و انسان را به سوی بغض و کینه نیز رهنمون می گردد و بر این اساس اهل بیت(ع) و شیعیان را به دست کشیدن از ستم و قساوت قلب و ترغیب به رحمت و احترام به کهنسالان برای حفظ جامعه ی اسلامی به وسیله ی توازن و اعتصام سفارش نموده اند:
“باید خردسالان شما به بزرگترها تأسی بجویند و بزرگان شما به کوچک ترها رحم و شفقت داشته باشند و همچون تندخویان جاهلیت نباشید که نه در دین تفقّه و نه درباره ی خدا تعقل می کردند.”(46)
دلیل بر وجود مظاهر جاهلیت در این زمان، این است که اهل بیت(ع) از وقوع چنین اعمالی در آخرالزمان خبر داده اند و آن را از نشانه های ظهور مقدس حضرت مهدی(ع) برشمرده اند: “همسایه به همسایه اش ستم روا می دارد و قطع رحم می نماید و رحمت و شفقت بزرگان از بین می رود و حیای کوچکترها کاستی می پذیرد.”(47)
مظهر پنجم: غضب
غضب مظهری از مظاهر جاهلیت است؛ زیرا انسان را از جاهلیت طبیعی و فطری خارج کرده و چون پرده ای بر روی قلب و عقل آویخته می گردد و بر اساس هوای نفس در عقل انسان تصرف می کند تا جایی که حتی اگر شخصی را به قتل برساند، اندوهگین نمی گردد. از این جهت غضب مورد نهی شارع قرار گرفته و این عمل از افعال جاهلیت قلمداد شده است. از ناحیه ی ائمه ی معصومان(ع) وارد شده است که:
“هر کس غضب نماید، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می گرداند.” (48)
علت این امر این است که اعراب جاهلیت تندخو و غلیظ و دارای طبعی خشن بودند که وجه تمایز آن تندی و غضب بود و جز قدرت و استیلاجویی، چیزی درک نمی کردند، در نتیجه برای هر چیزی غضب می کردند و غضب آنها را از حق خارج و وارد باطل می کرد.
در عصر کنونی ما، یعنی جاهلیت دومی که ما در آن به سر می بریم، غضب تبدیل به سنت و خوی مشخصی گردیده، تا جایی که مرد به خاطر جزیی ترین دلایل خشمگین می شود و در لحظه ی خشم از به کارگیری قدرت و نیرو بدون توجه به دلایل و نتایج خودداری نمی کند.
مظهر ششم: تبرّج (خودآرایی زنان برای مردان غریبه)
خودآرایی زنان در جاهلیت دوم، متناسب تبرّج زنان در جاهلیت اول است و “قرآن کریم” زنان را از این عمل ناروا نهی نموده است:
“وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى(49)؛
و خود را مانند خودآرایی زنان در عصر جاهلیت اول نیارایید.”
در سطور گذشته، آیاتی از قرآن کریم دلیل بر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان و امر نمودن به زنان به اینکه عفت و پاکدامنی و وقار خود را حفظ نمایند و زینت خود را مانند خودآرایی زنان جاهلیت اول به غیر حق آشکار نکنند، تقدیم داشتیم.
امروزه هیچ حرجی از مظاهر خودآرایی و دنباله روی از غرب و تبلیغات و افکار مبتذلی که ظاهر آن رعایت حقوق زن و موضوعات مرتبط با آن است، وجود ندارد. باید بدانیم شرایطی که هم اکنون زنان جوامع ما در آن قرار دارند، از نشانه های نزدیکی قیام مقدس صاحب عصر و زمان(ع) محسوب می گردد.
مظهر هفتم: قسم خوردن به غیر خدا
در عصر جاهلیت اول، یکی از چیزهایی که بسیار مرسوم بود، قسم خوردن به پدر بود و این پدیده ای است که امروزه در جوامع ما بسیار شایع و رایج است. از زراره از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند: “از جمله کلام اهل جاهلیت “نه به جان پدرت” و “بله به جان پدرت” بود و از سوی خداوند امر شدند که به جای آن بگویند “نه به خدا قسم” و “بله به خدا قسم”(50).
مظهر هشتم: خوردن در نزد اهل مصیبت
از امراض اجتماعی خطیر و از احکام جاهلیت که ما امروز به آن ممارست داریم، طعام خوردن در نزد اهل مصیبت یا همان مجلس موسوم به فاتحه است و همه ی اینها سبب تفاخر و رخ کشیدن حسب و نسب می باشد و عجیب این است که رجال دینی و مؤمنان نیز در این گونه مجالس می نشینند و از طعام آن مجلس می خورند. امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: « غذا خوردن در نزد اهل مصیبت، از اعمال جاهلیت است و آنچه سنت است، غذا فرستادن برای اهل مصیبت است، همان طور که پیامبراکرم(ص) در مورد آل جعفر بن ابی طالب(ع) در هنگامی که خبر فوت او را شنیدند، انجام دادند.” (51)
برگزاری این گونه مجالس برای افرادی که در رفاه مالی هستند، از باب تفاخر و مباهات است، برای فقرا و ضعیفان سبب عذاب و سختی است؛ زیرا توانایی پرداخت مخارج آن را ندارند و به خاطر مراعات عرف و رسم جامعه از روی اضطرار این گونه مجالس فاتحه را برپا می نمایند، که ممکن است برای برپایی آن مجبور به گرفتن قرض هم بشوند.
مظهر نهم: تحیّت اهل جاهلیت
اهل جاهلیت برای تحیّت فرستادن به افراد، از عبارت صبح بخیر و عصر بخیر و از این قبیل عبارات استفاده می کردند، در حالی که در روایات وارد شده از ناحیه ی اهل بیت(ع)، این گونه آمده است که:
هنگامی که اصحاب پیامبر(ص) به نزد وی می آمدند، می گفتند: صبح بخیر یا عصر بخیر، در حالی که این از تحیّت های اهل جاهلیت بوده است.
آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود:
“وَ إِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ(52)؛
هنگامی که به نزد تو می آیند به گونه ای تو را تحیّت می گویند که خدا نگفته است.”
آنگاه رسول خدا(ص) به آنان گفت: « خداوند به جای این تحیّت، تحیّتی بهتر برای ما آورد و آن تحیّت اهل بهشت؛ یعنی”السلام علیک » است.”(53)
در حال حاضر ما به تحیّت جاهلیت بازگشته ایم و شبیه گفته ی آنان را که صباح الخیر و مساءالخیر است، به جای تحیّت السلام که السلام علیک است، به کار می بریم. اگر کار به همین جا ختم می شد، پذیرفتن آن ساده تر بود، اما موضوع از این حد نیز تجاوز کرده و به وام گرفتن اصطلاحات بیگانه توسط بعضی از افراد، به خصوص جوانان، برای ابراز تحیّت شده و تحیّت اسلامی در بوته ی فراموشی قرار گرفته است.
مظهر دهم: خون خواهی
خون خواهی در زمان جاهلیت، غالباً بدون هیچ توجیه منطقی یا رضایت خداوند صورت می پذیرفت و در آن زمان چنین پدیده ای بسیار گسترده بود و قبیله ها، برخی بر برخی دیگر می شوریدند و آتش آن دامان بسیاری از مردم بی گناه را نیز می گرفت.
در آن زمان قبایل دائماً به خون خواهی افتخار می کردند و هر کس را که از خون خواهی خودداری می کرد، نکوهش می نمودند.
سخن این شاعر در همین رابطه است:
طلب خون نمی کند مگر ابن ذی یزن (54)
که در دریا ماجراهایی برای دشمنان ایجاد کرد
و نیز شاعری دیگر می گوید:
آنگاه که خون خواهی می کنی باید قطع کنی حتی آبشخورها را
در طلب غارت و خون
اگر از این کار خودداری کنی، خدای بلندمرتبه را خوار
و مقام خود در میان خاندان و همسایگان را از دست می دهی
همین خون خواهی ها، سبب بسیاری از مشاجرات و منازعات در میان قبایل می گردید و آنان را به سوی فتنه ها و جنگ هایی که خشک و تر را با هم می سوزاند، سوق می داد.
از جمله ی این اقدامات خون خواهانه، اقدام ابوسفیان در بیرون آوردن زنان در روز یکشنبه به همراه لشکر، برای برانگیختن حسّ خون خواهی قریش بود. (55)
هنگامی که اسلام پا به عرصه ی وجود گذاشت حدودی را به منظور حفظ خون و آبروی مسلمانان برای این کار تعیین نمود و آن این بود که حقّ قصاص را تنها برای ولیّ مقتول دانست و نه برای فردی دیگر. خداوند متعال در« قرآن کریم » می گوید: « وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (56)؛
این گونه مقدر نمودیم که نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و جراحتی به اندازه ی متناسب قصاص شود و هر کس گذشت نماید، کفاره ی گناهان او محسوب می گردد و هر کس به آنچه خداوند نازل کرده حکم نکند از ستمگران است. »
ما در حال حاضر و در سایه ی جاهلیت دوم، شاهد شیوع آشکار خون خواهی به غیر آنچه خدا به آن حکم کرده است، می باشیم؛ در حالی که همان طور که دیدیم، قرآن کریم اقدام کننده به آن را ستمگر معرفی می نماید؛ زیرا خاندان مقتول به جز قاتل دیگران را نیز مورد تعدّی قرار می داد و گاه می شد که در فقدان قاتل اصلی، به جای او، پدر و برادر و دیگر افراد منتسب به او را به قتل می رساندند، که این از مظاهر زمان جاهلیت است.
مظهر یازدهم: نیاحة (نوحه سرایی افراطی)
در زمان جاهلیت یک نوع نوحه گرایی افراطی برای مردگان شایع بود. از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند:
“نیاحة از اعمال جاهلیت است.” (57)
امیرالمؤمنین(ع) به بعضی از آنچه رسول خدا(ص) از آن نهی کرده، اشاره نموده و می فرمایند: “ایشان از نیاحة و گوش فرا دادن به آن نهی فرمودند.”(58)
علت نهی از این عمل این است که شخص نوحه گر از حدّ معقول صبر و رضا به قضای خداوند تجاوز کرده و به بی تابی و خشم گرفتن بر خواست خداوند متعال جلّ جلاله روی می آورد و نیز گاهی از روی محبت با طمع به مال متوفی، اعمال و افعالی را به او نسبت می دهد که صحّت ندارد و از حدّ او فراتر است. اگر نوحه گرایی به حق باشد و شخص نوحه گر صادقانه سخن بگوید و نوحه گری نماید، اشکالی در آن نیست.
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند:
“هیچ اشکالی در نوحه گری صادقانه که برای آن مزدی هم پرداخت شود، نیست” (59).
از ایشان در مورد اجرت شخص نوحه گر سؤال شد، فرمودند:
“اشکالی در آن نیست؛ زیرا برای رسول خدا(ص) نیز نوحه گری می شد.” (60)
روایاتی از اهل بیت(ع) که دلیل بر وجود نیاحة در جاهل دوم است و ما امروزه با آن زندگی می کنیم، نقل شده اند؛ دلیل این امر سخن رسول خدا(ص) است، که فرمودند:
“سه چیز از اعمال جاهلیت است و مردم تا روز قیامت به آن مبتلا خواهند بود… و نوحه گری بر مردگان که این نیز از ادّله وجود جاهلیت دوم است.” (61)
مظهر دوازدهم: شرب خمر
اعراب در زمان جاهلیت، آشکارا و بدون هیچ مانع اخلاقی یا دینی شراب می نوشیدند و این موضوع حتی در “مکه” نیز شایع بود. سخن شاعر نیز در همین باره است. (62)
هنگامی که قبیله ی خراعه در قدیم افتخار می کرد
ما فخر او را در نوشیدن شراب یافتیم
کعبه ی خداوند رحمان را آشکارا فروختند
به مشک شرابی، آنگاه که از فخر کردن ناامید شدند
قطعاً خداوند جلّ جلاله به سبب گناه بزرگی که در شراب بود، آن را حرام نمود. خداوند در “قرآن کریم” می فرماید:
“یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ (63)؛
از تو درباره ی شراب و قمار سؤال می کنند، بگو در آن دو گناهی بسیار بزرگ نهفته است.”
این آیه، هم بر حرمت شراب و هم قمار دلالت می کند؛ زیرا در آن اثم (گناه) وجود دارد و خداوند اثم را حرام کرده است:
“قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الْإِثْمَ (64)؛
بگو چنین است و جز این نیست که پروردگار من فواحش آشکار و پنهان و اثم را حرام کرده است.”
این آیه ازجمله آیاتی است که دلالت بر تحریم خمر دارد. (65)
در روزگار ما جاهلیّت دوباره بازگشته تا جایی که مردم می بینند و می شنوند که مسلمانان شما شراب می نوشند؛ بلکه آشکارا مبادرت به ارتکاب این گناه می نمایند و هیچ گونه پنهان کاری نسبت به نوشیدن آن روا نمی دارند. این از نشانه های آخرالزمان است. در این باره روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده که می فرمایند:
“در آخرالزمان بساط علم برچیده می گردد و جهل آشکار می شود و شراب نوشیده می شود…” (66).
در روایتی دیگر از ایشان نقل شده که فرمودند:
“دیدم شراب بدون هیچ گونه مانعی آشکارا به فروش می رسد.”(67)
گفته شده است که شرب خمر از نشانه های آخرالزمان است و این کار تا حدّی بالا می گیرد که مرد هر آنچه را در تملک دارد، فروخته و صرف نوشیدن شراب می نماید، همان گونه که در “انجیل” آمده است:
“دختر را برای شُرب خمر فروختند.” (68)
رسول خدا(ص) مبادرت کنندگان به چنین اعمالی را در طیّ حدیثی لعن فرموده اند: “زمانی بر مردم می آید که خمر را حلال می شمارند، لعنت خداوند و ملائکه ی او و همه ی مردم بر آنان باد”(69).
در روایت دیگری می فرمایند:
“گروهی از امت من خمر می نوشند و نام دیگری بر آن می گذارند.” (70)
هم اکنون ما در جوامع خود شاهد این هستیم که بر خمر، اسامی مختلف دیگری همچون آب انگور و دیگر نام های معروف را می گذارند، گویا در روزگار ما عدم نام گذاری شراب به خمر، از کارهای معروف است.
مظهر سیزدهم: میسر(قمار)
در روایات شریف وارد شده از ناحیه ی معصومان(ع)، شطرنج و تخته نرد و هر نوع قمار از مصادیق میسر برشمرده شده است و همه ی این اعمال از کارهای شایع زمان جاهلیت بوده و “قرآن کریم” به صراحت آن را در این آیه حرام کرده است:
“یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ (71)؛
از تو درباره ی خمر و میسر می پرسند، بگو در آنها گناهی بزرگ نهفته است.”
باری تعالی به سبب وجود گناه و فساد در خمر و میسر، آنها را حرام نموده است. در روزگار فعلی ما که همان عصر جاهلیت دوم است، قمار دوباره بازگشته و برای آن مکان ها و جایگاه های خاصی در منظر عام در نظر گرفته شده است و این از نشانه های آخرالزمان است. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند: « من آشکار شدن قمار را مشاهده کردم…”(72).
مصیب بارتر و تلخ تر از آشکار شدن قمار، چیزی است که در حدیثی از قول رسول اکرم(ص) بیان شده است. ایشان فرمودند:
“دیدم که اموال ذوی القربی به باطل و لغو تقسیم گشته و صرف قمار و نوشیدن مسکرات می گردید.”(73)
بدیهی است که اموال ذوی القربی همان خمس است.
در چگونگی صرف اموال ذوی القربی در قماربازی و نوشیدن خم و مسکرات دو احتمال بیشتر نمی رود؛ یا افرادی که در امور ایشان حقّ ذوی القربی ( خمس ) وجود دارد، آن را صرف نوشیدن شراب و مسکرات و قمار می نمایند یا اینکه کسانی که وظیفه ی جمع آوری این اموال را از مردم به عهده دارند، مطابق روایت، آن را صرف قمار و شراب می نمایند که شامل سهم مبارک امام نیز می گردد.
مظهر چهاردهم: غنا
غنا و نواختن موسیقی به وسیله ی طرب انگیزی و آوازه خوانی، از امور مهیّج و آشکار در عصر جاهلیت بود و این از اعمال ابلیس است و او اول کسی بود که به غنا پرداخت و اسلام پس از ظهور، با این امر آشکار مبارزه کرد و مردم را از انجام آن نهی و اعراض کنندگان آن را ستایش نمود:
“وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (74)؛
آن کسانی که از بیهوده اعراض می نمایند.”
که مقصود همان غنا و لهو است و نیز گفته ی خدای تعالی:
“وَ الَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً (75)؛
و آن کسانی که شاهد زور نیستند و از کنار لغو، کریمانه عبور می کنند.”
رسول خدا(ص) فرمودند: “همانا خداوند مرا برای هدایت و رحمت به جهانیان برانگیخت و مرا فرمان داد تا آوازه خوانی، آلات طرب، تارها و بت ها را نابود نمایم.” (76)
اکنون در عصر جاهلیت دومی که ما زندگی می کنیم، شاهد غنای علنی و لهو و آوازه خوانی و نواختن آلات طرب و خرید و فروش آنها در عین حرمتشان می باشیم. رسول خدا(ص) فرمودند:
“آلات آوازه خوانی و خرید و فروش و بها و تجارت آن حرام است.” (77)
امروزه ما شاهد این هستیم که مسلمانان به جاهلیت دوم بازگشته و به تمامی اعمال فوق مبادرت می نمایند و این از نشانه های آشکار آخرالزمان است، همان طور که از ایشان روایت شده که:
“مردم در آن زمان به انجام منکرات مباهات و مال را صرف غنا خواهند کرد.” (78)
مظهر پانزدهم: شیوع منکرات و رذایل در جامعه
ازجمله اموری که اسلام آن را نهی کرده و برای حفظ پیکر پاکیزه ی خانواده که اصلاح آن، اصلاح جامعه و به عکس می باشد، به شدت با آن مبارزه نموده، شیوع منکرات و رذایل در جامعه است.
در روزگار فعلی ما، جاهلیت جدیدی، در قالب انتشار منکرات و ایجاد فساد در جوامع، حتی جوامع مسلمانان، پا به عرصه ی وجود گذاشته است و این موضوعی است که روایات شریف و از جمله ی این روایت رسول خدا(ص) بر آن تأکید نموده است: “حال شما چگونه خواهد بود، هنگامی که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شوند…” (79).
پی نوشت ها:
34. کافی، ج2، ص 308.
35.وسائل الشیعه، ج15، ص 373.
36. بحارالأنوار، ج3، ص 272؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص 454.
37. سوره ی حجرات(49)، آیه ی 13.
38. جامع الأخبار، ص 183.
39. کافی، ج8، ص 264.
40. وسائل الشیعه، ج16، ص 43.
41. کنزالفوائد، ج1، ص 66.
42. سوره ی تکویر(81)، آیات 8-9.
43. کافی، ج2، ص 162، بحارالأنوار، ج15، ص 172.
44. کافی، ج5، ص 339؛ وسائل الشیعه، ج20، ص 67.
45. تحف العقول، ص 154.
46. بحارالأنوار، ج71، ص 168.
47. همان، ج52، ص 262؛ جامع الأخبار، ص 140.
48.ثواب الأعمال، ص 231.
49. سوره ی احزاب(33)، آیه ی 33.
50. بحارالأنوار، ج96، ص 311؛ وسائل الشیعه، ج23، ص 235.
51. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 182؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 237.
52. سوره ی مجادله(58)، آیه ی 8.
53. بحارالأنوار، ج73، ص 6؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص 366.
54. ابن ذی یزن از پهلوانان افسانه ای جاهلیت بود.
55. شرح نهج البلاغه، ص 14، ص 106؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص 172.
56. سوره ی مائده(5)، آیه ی 45.
57. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 376؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 272.
58. همان، ج4، ص 3.
59. همان، ج1، ص 183.
60. همان.
61. مستدرک الوسائل، ج2، ص 450.
62. مروج الذهب، ج3، ص 288.
63. سوره ی بقره(2)، آیه ی 219.
64. سوره ی اعراف(7)، آیه ی 33.
65. متشابه القرآن، ج2، ص 209.
66. بشارة الاسلام، ص 25؛ منتخب الاثر، ص 425.
67. کافی، ج8، ص 38؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 277.
68. یوم الخلاص، ص 367.
69. بشارة الاسلام، ص 76؛ یوم الخلاص، ص 376.
70. مسند احمد، ج2، ص 418؛ یوم الخلاص، ص 366.
71. سوره ی بقره(2)، آیه ی 219.
72. کافی، ج8، ص 38؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 277.
73. کافی، ج8، ص40؛ بحارالأنوار، ج52، ص 259؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 279.
74. سوره ی مؤمنون(23)، آیه ی3.
75. سوره ی فرقان(25)، آیه ی72.
76. مستدرک الوسائل، ج13، ص 219.
77. همان.
78. بحارالأنوار، ج52، ص 264.
79. منتخب الاثر، ص 426.
منبع مقاله: شفیعی سروستانی، اسماعیل، (1389)، جاهلیت مدرن در رویارویی با امام زمان(ع)، تهران: نشر موعود عصر(عج)، چاپ سوم