خانه » همه » مذهبی » نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری

نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری


نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری

۱۳۹۴/۰۶/۰۶


۳۶۷ بازدید

نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری

نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری

دیدگاهی که معتقد است فقط وقتی ظلم و ستم به بیشترین حد خود برسد، زمینه ظهور فراهم می‌شود و در این میان مردم نقش خاصی در فراهم شدن زمینه‌های عدالت‌طلبی و ظلم‌ستیزی مهدوی ندارند، دیدگاهی است که انفجاری بودن ظهور را اقتضا می‌کند. یعنی بدون آن که زمینه‌های اجتماعی عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی جهانی حضرت مهدی(علیه السلام)، توسط مردم فراهم شده باشد، صرفاً تیره روزی و ظلم و ستم فراگیر و غیر قابل اجتناب شود و حضرت مهدی (علیه السلام) به اذن الهی ظهور کند و جهان را پر از عدل و دادکند. در حالی که از دیدگاه شهید مطهری فراگیر شدن ظلم و ستم، صرف نظر از وجود زمینه‌های اجتماعی حق طلبی و ظلم‌ستیزی مردمی، نمی‌تواند آبستن یک انقلاب جهانی عدالت گستر باشد و این مساله مخالف حرکت منطقی تاریخ در تحولات جامعه جهانی است. شهید مطهری می‌فرماید: «از قرآن استفاده می‌شود که ظهور مهدی(علیه السلام) حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.» [1]

از دیدگاه شهید مطهری: «حرکت به سوی کمال، لازمه «ذات» اجزای طبیعت و از آن جمله تاریخ است.»[2] ایشان همچنین عامل اصلی این حرکت را فطرت تکامل‌جو و قناعت‌ناپذیر انسان می‌داند که به هر مرحله‌ای برسد، مرحله بالاتر را آرزو و جستجو می‌کند.[3] بنابراین حرکت تکاملی تاریخ بر اساس فطرت انسانی غیر قابل اجتناب است، در واقع مقصد نهایی تاریخ همان نقطه‌ای است که در دیدگاه شیعی از آن به «حکومت حضرت مهدی(علیه السلام)» تعبیر شده است.فطرت انسان به ‌گونه‌ای است که تا وقتی که به آن نقطه تاریخ نرسد، به معنای واقعی احساس تکامل اجتماعی و تاریخی نمی‌کند ولی با این همه رسیدن هر چه سریع‌تر تاریخ به آن نقطه، به خودی خود اتفاق نمی‌افتد: «تاریخ ساخته انسان است نه انسان ساخته تاریخ. اگر طرحی برای آینده تاریخ نداشته باشیم و اگر مسئولیت خودمان را برای آینده تاریخ درک نکنیم کسی نمی‌تواند به ما قول بدهد که این کشتی خود به خود به طور خودکار به مقصد و هدف خودش برسد، لااقل قابل جلو افتادن و عقب افتادن است.»[4]

از دیدگاه شهید مطهری: «حرکت به سوی کمال، لازمه «ذات» اجزای طبیعت و از آن جمله تاریخ است.» ایشان همچنین عامل اصلی این حرکت را فطرت تکامل‌جو و قناعت‌ناپذیر انسان می‌داند که به هر مرحله‌ای برسد، مرحله بالاتر را آرزو و جستجو می‌کند

به عبارت دیگر اگر روحیه و عملکرد انسان‌ها در جهت زمینه‌سازی برای انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) حرکت نکند، طبق قوانین الهی حاکم بر عالم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به مقصد نهایی تاریخ نزدیک شویم و نباید توقع داشته باشیم که جهان «به خودی خود» و یا «صرفاً به اذن و اشاره الهی» پر از عدل و داد شود، چرا که خداوند عالم، اراده‌اش را از طریق همین قوانین و روابط جبری اعمال می‌کند. ضمن این که به جریان افتادن کمک‌های غیبی الهی هم بستگی به روحیه و رفتار انسان‌ها دارد. بنابراین انسان‌ها بایستی با اختیار و اراده خود برای رسیدن تاریخ به سرمنزل مقصود زمینه‌سازی کنند. طبق عقیده شهید مطهری در واقع اصلاحات جزئی و آرام به نوبه خود کمک به مبارزه انسان حق‌جو و حق‌طلب با انسان منحط است و آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عکس فساد‌ها و تباهی‌ها و فسق و فجور‌ها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق، کند می‌نماید.[5]

به عبارت دیگر تقابل و جدال میان انسان‌های حق‌جو و انسان‌های پست و پیروزی اهل حق که به اصلاحاتی حتی در ابعاد جزئی منجر شود، رفته رفته زمینه‌های عدالت‌طلبی جهانی و همه‌جانبه را برای انقلاب بزرگ حضرت مهدی (علیه السلام) فراهم می‌کند و حرکت تاریخ را جبراً به نفع اهل حق و به سوی نقطه مطلوب نهایی پیش می‌برد. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: «نبرد‌های تاریخ دارای شکل‌ها و ماهیت‌های مختلف و معلول علل متفاوتی بوده است، ولی نبردهای پیش برنده که تاریخ و انسانیت را به جلو برده و تکامل بخشیده است نبرد میان انسان متعالی مسلکی وارسته از خودخواهی و منفعت‌پرستی و وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان بی مسلک خودخواه منحط حیوان‌صفت و فاقد حیات عقلایی و آرمانی بوده است.»[6] به نظر می‌رسد همچنین از دیدگاه ایشان نبردهای ایدوئولوژیک در طول تاریخ رو به تکامل جهان رو به افزایش است:

«در طول تاریخ گذشته و آینده نبردهای انسان تدریجا بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده و می‌کند و انسان تدریجا از لحاظ ارزش‌های انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحله انسان ایده‌آل و جامعه ‌ایده‌آل نزدیک تر می‌شود تا آن جا که در نهایت امر، حکومت عدالت، یعنی حکومت کامل ارزش‌های انسانی که در تعبیرات اسلامی ‌از آن به «حکومت مهدی» تعبیر شده است مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان‌مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد بود.»[7]

تاریخ ساخته انسان است نه انسان ساخته تاریخ. اگر طرحی برای آینده تاریخ نداشته باشیم و اگر مسئولیت خودمان را برای آینده تاریخ درک نکنیم کسی نمی‌تواند به ما قول بدهد که این کشتی خود به خود به طور خودکار به مقصد و هدف خودش برسد، لااقل قابل جلو افتادن و عقب افتادن است

بنابراین همان طور که گفته شد از دیدگاه شهید مطهری، ظهور حضرت مهدی(عج)، آخرین حلقه از مجموعه حلقات مبارزات دو جبهه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است و بدون مقدمه حرکت‌های مردمی ‌و ابتدا به ساکن صورت نمی‌گیرد. از نظر روایات اسلامی ‌نیز، در مقدمه قیام حضرت مهدی (علیه السلام)، یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق به وقوع می‌پیوندد، آن چه در روایات به نام «قیام یمانی» و «قیام خراسانی»، قبل از ظهور بیان شده است، نمونه ای از این قیام‌هاست. ضمن این که همین دسته قیام‌ها نیز بدون مقدمه صورت نمی‌گیرد، یکی از صاحب نظران در این باره می‌گوید:

«با تامل در احادیث روشن می‌شود که منتظران [ظهور حضرت مهدی (عج)]، با سیر اراده الهی و سنت‌های جاری خدایی و همچنین قوانین اجتماعی چنین اقتضایی دارد، در چند روایت -که شیعه و سنی نقل کرده اند- آمده است که حتی پیش از ظهور امام زمان(عج) مردمی‌ قیام می‌کنند و مقدمات حکومت حضرت را فراهم می‌کنند.»[8]

مختصرترین روایتی که به صراحت این دیدگاه را بیان می‌کند، روایتی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده است: «یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ؛ مردمى از جانب مشرق قیام نمایند و زمینه حکومت حضرت مهدی(عج) را فراهم سازند.»[9] روایات رسیده درباره این قبیل قیام‌ها متعدد است[10]. در این روایت‌ها معمولا از مجموعه‌ای از شخصیت‌های خاص، مانند «شعیب بن صالح» و از مجموعه‌ای از نماد‌های ویژه‌ای برای قیام، مانند «پرچم‌های سیاه»، سخن گفته شده است، ضمن این که منطقه قیام‌ها هم تا حدی مشخص شده است.

پی نوشت:

[1] . مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، چاپ پنجم، قم، انتشارات صدرا، 1398 ق، ص64. [2] . همان، ص 37. [3] . ر.ک: همان، ص46. [4] . مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات صدرا، 1376 ش، ص15. [5] . ر.ک: مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص46 و47. [6] . همان، ص 43. [7] . همان،ص 44. [8] . حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، چاپ چهاردهم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ش، ص 319 و320. [9] . مجلسی، بحار الانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ج51، ص87. [10] . ر.ک: سید بن طاووس، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، چاپ اول، قم، شریف رضی، 1370 ش،

ص 52 تا ص 55، باب 92 تا 104.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد