سجده کردن عایشه بعد از شهادت امام علی(ع)
۱۳۹۴/۰۴/۲۳
–
۴۱۹ بازدید
آیا سجده کردن عائشه بعد از شنیدن خبر شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) صحت دارد؟
سجده کردن عائشه بعد از شنیدن خبر شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) ابوالفرج إصفهانى، دانشمند پرآوازه و مقبول نزد اهل سنت، در کتاب مقاتل الطالبیین با سند صحیح نقل کرده است:
حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال:
لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت.
أبوالبخترى گفته: وقتى خبر شهادت على علیه السلام به عائشه رسید، سجده کرد.
الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر.
سند این روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن ثقه هستند.
بررسی سند روایت:
محمد بن الحسین:
ذهبى در باره او مىگوید:
الخثعمی. الإمام الحجة المحدث أبو جعفر محمد بن الحسین بن حفص الخثعمی الکوفی الأشنانی قدم بغداد
قال الدارقطنی أبو جعفر ثقة مأمون.
خثمى، پیشوا، حجت (کسى که سى صد هزار حدیث را با سند و متن آن حفظ است) و محدث، ابوجعفر محمد بن الحسین… دارقطنى گفته: ابوجعفر مورد اعتماد و امانتدار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص302، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
أحمد بن حازم:
ذهبى در باره او مىگوید:
ابن أبی غرزة الامام الحافظ الصدوق أحمد بن حازم بن محمد بن یونس بن قیس بن أبی غرزة أبو عمرو الغفاری الکوفی صاحب المسند ولد سنة بضع وثمانین ومئة
وله مسند کبیر وقع لنا منه جزء وذکره ابن حبان فی الثقات وقال کان متقنا.
إبن أبى غزرة، پیشوا، حافظ (کسى که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و بسیار راستگو بود.
او مسند بزرگى داشت که یک جزء از آن به من رسید، ابن حبان او را در زمره افراد ثقه آورده و گفته: در نقل حدیث بىغلط بود.
سیر أعلام النبلاء ج13، ص239
عثمان بن أبی شیبة:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبى در باره او مىگوید:
عثمان بن أبی شیبة أبو الحسن العبسی مولاهم الکوفی الحافظ عن شریک وجریر وأبی الأحوص وعنه البخاری ومسلم وأبو داود وابن ماجة وابنه محمد وأبو یعلى والبغوی مات فی محرم 239 خ م د ق.
عثمان بن أبى شیبه، حافظ بود، بخارى مسلم، ابوداود و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص12، رقم: 3735، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو – جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ – 1992م.
جریر بن عبد الحمید:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
جریر بن عبد الحمید بن قرط بضم القاف وسکون الراء بعدها طاء مهملة الضبی الکوفی نزیل الری وقاضیها ثقة صحیح الکتاب قیل کان فی آخر عمره یهم من حفظه مات سنة ثمان وثمانین وله إحدى وسبعون سنة ع
جریر بن عبد الحمید اهل کوفه، ساکن رى و قاضى آن جا بود. او مورد اعتماد و صحیح الکتاب بود. برخى گفتهاند که در آخر عمر از توانائى حافظه او کاسته شده بود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص139، رقم: 916، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986.
سلیمان بن مهران:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته ؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس.
سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسى که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهاى مختلف و پرهیزگار بود؛ ولى تدلیس مىکرد.
تقریب التهذیب ج1، ص254، رقم: 2615
عمرو بن مرة:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
عمرو بن مرة بن عبد الله بن طارق الجملی بفتح الجیم والمیم المرادی أبو عبد الله الکوفی الأعمى ثقة عابد کان لا یدلس ورمی بالإرجاء من الخامسة مات سنة ثمانی عشرة ومائة وقیل قبلها ع
عمر بن مره، مورد اعتماد و اهل عبادت بود. تدلیس نمىکرد؛ ولى به مذهب مرجئه نسبت داده مىشد.
تقریب التهذیب ج1، ص246، رقم: 5112
أبی البختری، سعید بن فیروز:
از روایت بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبى در باره او مىگوید:
سعید بن فیروز أبو البختری الطائی مولاهم الکوفی… قال حبیب بن أبی ثابت کان أعلمنا وأفقهنا توفی 83 ع.
سعید بن فیروز، حبیب بن أبى ثابت گفته: او از همه عالمتر و فقیهتر بود.
الکاشف ج1، ص442، رقم: 1946
و ذهبى در شرح حال او مىنویسد:
سعید بن فیروز أبو البختری بفتح الموحدة والمثناة بینهما معجمة بن أبی عمران الطائی مولاهم الکوفی ثقة ثبت فیه تشیع قلیل کثیر الإرسال من الثالثة مات سنة ثلاث وثمانین ع.
سعید بن فیروز، مورد اعتماد و ثابت قدم بود. در او تشیع کمى وجود داشت و روایات مرسل زیاد نقل کرده است.
تقریب التهذیب ج1، ص240، رقم: 2380
علاوه بر این، تعدادى از علماى اهل سنت ؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبرى، طبرى در تاریخ، ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، إبن سمعون بغدادى در الأمالى، إبن أثیر جزرى در الکامل فى التاریخ، دمیرى در حیات الحیوان الکبرى، ابن الدمشقى در جواهر المطالب و… نقل کردهاند که وقتى خبر شهادت امیرمؤمنان علیه السلام به عائشه رسید، براى نشان دادن شادى خود این شعر را خواند:
وذهب بقتل علی علیه السلام إلى الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت:
فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوى کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ
سفیان بن أمیه، خبر کشته على علیه السلام را به حجاز برد، وقتى این خبر به عائشه رسید گفت:
عصایش را انداخت و سرجاى خودش آرام گرفت
همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن مىشود.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص40، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى310)، تاریخ الطبری، ج3، ص159، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، مقاتل الطالبیین، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر
ابن سمعون البغدادی، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفاى387هـ)، أمالی ابن سمعون، ج1، ص43، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفاى630هـ) الکامل فی التاریخ، ج3، ص259، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
الدمیری المصری الشافعی، کمال الدین محمد بن موسى بن عیسى (متوفاى808 هـ)، حیاة الحیوان الکبرى، ج1، ص75، تحقیق: أحمد حسن بسج، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1424 هـ – 2003م.
الدمشقی الباعونی الشافعی، أبو البرکات شمس الدین محمد بن أحمد (متوفاى871 هـ)، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب ( ع )، ج2 ص 104، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة ـ قم، الطبعة: الأولی، 1412هـ
این بیت از شعر که از زمان جاهلیت بر جاى مانده، زمانى استفاده مىشود که بعد از سختى، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتى و شادى نصیب انسان شود.
خود «انداخت عصا» کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگى خاطر است که وقتى شخصى در مکان معینى قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته مى شود «القى عصاه».
مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت مىخواست بگوید از بابت على خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظرچنین خبرى بود، مانند کسى که انتظار مسافرى را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟!
کینه عائشه نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام منحصر به جنگ جمل و بعد از آن نمىشود، در صحیح بخارى و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که عائشه، حتى دوست نداشت که نام امیرمؤمنان علیه السلام را ببرد:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ أَخْبَرَنِى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِىُّ – صلى الله علیه وسلم – وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِى بَیْتِى فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِى وَهَلْ تَدْرِى مَنِ الرَّجُلُ الَّذِى لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ.
عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتى بیمارى رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالى که پاهاى حضرت بر زمین کشیده مىشد، و دو مرد که یکى از آنها عباس و دیگرى مردى دیگرى بود، خارج شد.
عبید الله گفت: من سخن عائشه را براى ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا مىدانى آن مردى که عائشه نامش را نبرد چه کسى بود؟ گفتم خیر. گفت: او على بن أبى طالب بود.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج 1 ص 83، ح195، کِتَاب الْوُضُوءِ، بَاب الْغُسْلِ وَالْوُضُوءِ فی الْمِخْضَبِ وَالْقَدَحِ وَالْخَشَبِ وَالْحِجَارَةِ ؛ ج 1 ص 236، ح634، کتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب حَدِّ الْمَرِیضِ أَنْ یَشْهَدَ الْجَمَاعَةَ ؛ ج 2 ص 914، ح2448، کِتَاب الْهِبَةِ وَفَضْلِهَا، بَاب هِبَةِ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَالْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا ؛ ج 5 ص 2160، ح5384، کِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم، ج 1 ص 312، ح418، کِتَاب الصَّلَاةِ، بَاب اسْتِخْلَافِ الْإِمَامِ إذا عَرَضَ له عُذْرٌ من مَرَضٍ وَسَفَرٍ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
ابن حجر عسقلانى در فتح البارى و بدر الدین در عمدة القارى در شرح این روایت مىگویند:
قوله قال هو على بن أبى طالب زاد الإسماعیلى من روایة عبد الرزاق عن معمر ولکن عائشة لا تطیب نفسا له بخیر ولابن إسحاق فی المغازی عن الزهری ولکنها لا تقدر على أن تذکره بخیر.
این جمله بخارى «قال هو على بن أبىطالب» اسماعیلى به از عبد الرزاق از معمر نقل کرده است که:
چون عایشه از على دل خوشى نداشت.
و ابن اسحاق در مغازى از زهرى نقل کرده است که:
چون عائشه نمىتوانست از على (علیه السلام) به نیکى یاد کند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2 ص 156، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة – بیروت.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 5 ص 192، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است:
وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.
چرا که عائشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمىآمد).
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956
حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال:
لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت.
أبوالبخترى گفته: وقتى خبر شهادت على علیه السلام به عائشه رسید، سجده کرد.
الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر.
سند این روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن ثقه هستند.
بررسی سند روایت:
محمد بن الحسین:
ذهبى در باره او مىگوید:
الخثعمی. الإمام الحجة المحدث أبو جعفر محمد بن الحسین بن حفص الخثعمی الکوفی الأشنانی قدم بغداد
قال الدارقطنی أبو جعفر ثقة مأمون.
خثمى، پیشوا، حجت (کسى که سى صد هزار حدیث را با سند و متن آن حفظ است) و محدث، ابوجعفر محمد بن الحسین… دارقطنى گفته: ابوجعفر مورد اعتماد و امانتدار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص302، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
أحمد بن حازم:
ذهبى در باره او مىگوید:
ابن أبی غرزة الامام الحافظ الصدوق أحمد بن حازم بن محمد بن یونس بن قیس بن أبی غرزة أبو عمرو الغفاری الکوفی صاحب المسند ولد سنة بضع وثمانین ومئة
وله مسند کبیر وقع لنا منه جزء وذکره ابن حبان فی الثقات وقال کان متقنا.
إبن أبى غزرة، پیشوا، حافظ (کسى که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و بسیار راستگو بود.
او مسند بزرگى داشت که یک جزء از آن به من رسید، ابن حبان او را در زمره افراد ثقه آورده و گفته: در نقل حدیث بىغلط بود.
سیر أعلام النبلاء ج13، ص239
عثمان بن أبی شیبة:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبى در باره او مىگوید:
عثمان بن أبی شیبة أبو الحسن العبسی مولاهم الکوفی الحافظ عن شریک وجریر وأبی الأحوص وعنه البخاری ومسلم وأبو داود وابن ماجة وابنه محمد وأبو یعلى والبغوی مات فی محرم 239 خ م د ق.
عثمان بن أبى شیبه، حافظ بود، بخارى مسلم، ابوداود و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص12، رقم: 3735، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو – جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ – 1992م.
جریر بن عبد الحمید:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
جریر بن عبد الحمید بن قرط بضم القاف وسکون الراء بعدها طاء مهملة الضبی الکوفی نزیل الری وقاضیها ثقة صحیح الکتاب قیل کان فی آخر عمره یهم من حفظه مات سنة ثمان وثمانین وله إحدى وسبعون سنة ع
جریر بن عبد الحمید اهل کوفه، ساکن رى و قاضى آن جا بود. او مورد اعتماد و صحیح الکتاب بود. برخى گفتهاند که در آخر عمر از توانائى حافظه او کاسته شده بود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص139، رقم: 916، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986.
سلیمان بن مهران:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته ؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس.
سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسى که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهاى مختلف و پرهیزگار بود؛ ولى تدلیس مىکرد.
تقریب التهذیب ج1، ص254، رقم: 2615
عمرو بن مرة:
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مىنویسد:
عمرو بن مرة بن عبد الله بن طارق الجملی بفتح الجیم والمیم المرادی أبو عبد الله الکوفی الأعمى ثقة عابد کان لا یدلس ورمی بالإرجاء من الخامسة مات سنة ثمانی عشرة ومائة وقیل قبلها ع
عمر بن مره، مورد اعتماد و اهل عبادت بود. تدلیس نمىکرد؛ ولى به مذهب مرجئه نسبت داده مىشد.
تقریب التهذیب ج1، ص246، رقم: 5112
أبی البختری، سعید بن فیروز:
از روایت بخارى، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبى در باره او مىگوید:
سعید بن فیروز أبو البختری الطائی مولاهم الکوفی… قال حبیب بن أبی ثابت کان أعلمنا وأفقهنا توفی 83 ع.
سعید بن فیروز، حبیب بن أبى ثابت گفته: او از همه عالمتر و فقیهتر بود.
الکاشف ج1، ص442، رقم: 1946
و ذهبى در شرح حال او مىنویسد:
سعید بن فیروز أبو البختری بفتح الموحدة والمثناة بینهما معجمة بن أبی عمران الطائی مولاهم الکوفی ثقة ثبت فیه تشیع قلیل کثیر الإرسال من الثالثة مات سنة ثلاث وثمانین ع.
سعید بن فیروز، مورد اعتماد و ثابت قدم بود. در او تشیع کمى وجود داشت و روایات مرسل زیاد نقل کرده است.
تقریب التهذیب ج1، ص240، رقم: 2380
علاوه بر این، تعدادى از علماى اهل سنت ؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبرى، طبرى در تاریخ، ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین، إبن سمعون بغدادى در الأمالى، إبن أثیر جزرى در الکامل فى التاریخ، دمیرى در حیات الحیوان الکبرى، ابن الدمشقى در جواهر المطالب و… نقل کردهاند که وقتى خبر شهادت امیرمؤمنان علیه السلام به عائشه رسید، براى نشان دادن شادى خود این شعر را خواند:
وذهب بقتل علی علیه السلام إلى الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت:
فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوى کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ
سفیان بن أمیه، خبر کشته على علیه السلام را به حجاز برد، وقتى این خبر به عائشه رسید گفت:
عصایش را انداخت و سرجاى خودش آرام گرفت
همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن مىشود.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص40، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى310)، تاریخ الطبری، ج3، ص159، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، مقاتل الطالبیین، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر
ابن سمعون البغدادی، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفاى387هـ)، أمالی ابن سمعون، ج1، ص43، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفاى630هـ) الکامل فی التاریخ، ج3، ص259، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
الدمیری المصری الشافعی، کمال الدین محمد بن موسى بن عیسى (متوفاى808 هـ)، حیاة الحیوان الکبرى، ج1، ص75، تحقیق: أحمد حسن بسج، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1424 هـ – 2003م.
الدمشقی الباعونی الشافعی، أبو البرکات شمس الدین محمد بن أحمد (متوفاى871 هـ)، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب ( ع )، ج2 ص 104، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة ـ قم، الطبعة: الأولی، 1412هـ
این بیت از شعر که از زمان جاهلیت بر جاى مانده، زمانى استفاده مىشود که بعد از سختى، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتى و شادى نصیب انسان شود.
خود «انداخت عصا» کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگى خاطر است که وقتى شخصى در مکان معینى قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته مى شود «القى عصاه».
مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت مىخواست بگوید از بابت على خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظرچنین خبرى بود، مانند کسى که انتظار مسافرى را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟!
کینه عائشه نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام منحصر به جنگ جمل و بعد از آن نمىشود، در صحیح بخارى و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که عائشه، حتى دوست نداشت که نام امیرمؤمنان علیه السلام را ببرد:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ أَخْبَرَنِى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِىُّ – صلى الله علیه وسلم – وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِى بَیْتِى فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِى وَهَلْ تَدْرِى مَنِ الرَّجُلُ الَّذِى لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ.
عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتى بیمارى رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالى که پاهاى حضرت بر زمین کشیده مىشد، و دو مرد که یکى از آنها عباس و دیگرى مردى دیگرى بود، خارج شد.
عبید الله گفت: من سخن عائشه را براى ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا مىدانى آن مردى که عائشه نامش را نبرد چه کسى بود؟ گفتم خیر. گفت: او على بن أبى طالب بود.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج 1 ص 83، ح195، کِتَاب الْوُضُوءِ، بَاب الْغُسْلِ وَالْوُضُوءِ فی الْمِخْضَبِ وَالْقَدَحِ وَالْخَشَبِ وَالْحِجَارَةِ ؛ ج 1 ص 236، ح634، کتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب حَدِّ الْمَرِیضِ أَنْ یَشْهَدَ الْجَمَاعَةَ ؛ ج 2 ص 914، ح2448، کِتَاب الْهِبَةِ وَفَضْلِهَا، بَاب هِبَةِ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَالْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا ؛ ج 5 ص 2160، ح5384، کِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم، ج 1 ص 312، ح418، کِتَاب الصَّلَاةِ، بَاب اسْتِخْلَافِ الْإِمَامِ إذا عَرَضَ له عُذْرٌ من مَرَضٍ وَسَفَرٍ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
ابن حجر عسقلانى در فتح البارى و بدر الدین در عمدة القارى در شرح این روایت مىگویند:
قوله قال هو على بن أبى طالب زاد الإسماعیلى من روایة عبد الرزاق عن معمر ولکن عائشة لا تطیب نفسا له بخیر ولابن إسحاق فی المغازی عن الزهری ولکنها لا تقدر على أن تذکره بخیر.
این جمله بخارى «قال هو على بن أبىطالب» اسماعیلى به از عبد الرزاق از معمر نقل کرده است که:
چون عایشه از على دل خوشى نداشت.
و ابن اسحاق در مغازى از زهرى نقل کرده است که:
چون عائشه نمىتوانست از على (علیه السلام) به نیکى یاد کند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2 ص 156، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة – بیروت.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 5 ص 192، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است:
وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.
چرا که عائشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمىآمد).
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956